vasael.ir

کد خبر: ۲۱۹۹
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱ - 11 May 2016

دین و هنر

پایگاه اطلاع رسانی وسایل ـ در مباحث نقد هنر، یکی از تقسیم بندی هایی که بخصوص در مطالعات هنری معاصر دیده می شود، تقسیم آن به دینی و غیر دینی است.از هنر دینی معمولاً به مقدس، مسئول، متعهد و مکتبی نیز تعبیر شده است. و در دیگر سو از هنر غیردینی نیز به غیر متعهد ،بی مسئولیت،مبتذل و غیر مکتبی یاد می شود. گرچه این تقسیم بندی با مبنایی که در این مقاله اختیار شده است، نا سازگار است؛ اما فعلاً صرفنظر از درستی یا نادرستی آن، به بیان برخی از دیدگاه های ارائه شده از سوی صاحبنظران این عرصه می پردازیم.

در مباحث نقد هنر، یکی از تقسیم بندی هایی که بخصوص در مطالعات هنری معاصر دیده می شود، تقسیم آن به دینی و غیر دینی است.از هنر دینی معمولاً به مقدس، مسئول، متعهد و مکتبی نیز تعبیر شده است. و در دیگر سو از هنر غیردینی نیز به غیر متعهد ،بی مسئولیت،مبتذل و غیر مکتبی یاد می شود. گرچه این تقسیم بندی با مبنایی که در این مقاله اختیار شده است، نا سازگار است؛ اما فعلاً صرفنظر از درستی یا نادرستی آن، به بیان برخی از دیدگاه های ارائه شده از سوی صاحبنظران این عرصه می پردازیم.


تیتوس بورکهارت(Titus Burkhart ) در رابطه با هنر دینی یا مقدس می گوید:”هنر مقدس در واقع نماد هستی فرا طبیعی را در درون خود نهفته دارد. از اینرو صورت این هنر هم باید حامل چنین نمادی باشد.

از دیدگاه اسلام هنر قدسی بیش از هر چیز نمود و نمای وحدت الهی است. هم در جمال و هم در جلال. این وحدت در هماهنگی و کثرتی موزون تبلور می یابد و در عالم وجود متجلی می گردد. هنرمند با تعبیر قریحه و استعداد درونی خویش، این وحدت را استنتاج نموده و آن را به حسب مهارت خویش به لباس زیبایی ملبس می سازد؛ و با صورت بخشیدن به نمودهای ملموس هستی، کثرت اضطراب برانگیز زمین را به وحدت تبدیل میکند.”(12)


شووان(shaven ) شاعر وهنرمند آلمانی:” ارزش هنر دینی از اینجا سرچشمه میگیرد که این هنر یک ذکاوت و بینشی را در بر داشته و انتقال می دهد که جامعه بشری فاقد آن است. مانند طبیعت بکر و دست نخورده. هنر دینی دارای خصلت و فعل عقل است که آنرا توسط زیبایی متجلی می سازد………هنر دینی، صورت آن حقیقتی است که خود، ماوراء عالم صور است. تصویر از حقیقتی که هیچگاه خلق نشده است.”(13)


سیمین دانشور دیدگاه ارسطو را در رابطه با هنر دینی ومقدس یادآوری کرده ومی گوید:” فیلسوفی مانند ارسطو، هنری را می ستاید که صفا بخشنده اخلاق و تطهیر کننده عواطف باشد.” هم او از قول تولستوی نیز در این رابطه مینویسد:” هنر خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند و احساسات هنگامی خوبند که شعور دینی، ممیّز نیک و بد، به خوبی آنها حکم دهد. هنر نباید راستی و راستگویی- یعنی صفت اساسی و گرانبهای خود را - از دست دهد و گناه و فساد راترویج نماید.”(14)


البته تولستوی که شاید بتوان او را بارزترین شخصیت مدافع هنر دینی یا اخلاقی شمرد، در این رابطه مطالب مبسوطی را بیان کرده است. وی در بیان ماهیت هنری که ریشه در شعور دینی هنرمند دارد، می گوید: ” تنوع احساساتی که ناشی از شعور دینی اند، بی پایان است و همه این احساسات تازه اند. زیرا شعور دینی جز نشانی از رابطه جدید انسان با جهان در جریان نظام خلقت چیزدیگری نیست و حال آنکه احساساتی که از میل لذت بردن سرچشمه می گیرند نه تنها محدودند، بلکه از مدتها پیش آنها را کاویده اند و بیان کرده اند. بدین سبب بی اعتقادی طبقات عالیه اروپا آنان را به سوی هنری رهنمون شده است که از لحاظ مضمون بی اندازه فقیر است.” وی در نقد هنر معاصر غرب که عمدتاً مبتنی بر کسب لذت جنسی است، می نویسد:” احساس لذت جنسی که پست ترین احساسات است ونه تنها در دسترس انسان قرار دارد بلکه همه حیوانات نیز بداند سترسی دارند ، موضوع اساسی تمام آثار هنری عصر نو را تشکیل می دهد.”(15)


اندیشمند ومتفکر شیعه، مرحوم علامه محمد تقی جعفری هنر را به سه گونه: هنربرای هنر، هنر برای انسان و هنر برای انسان در حیات معقول، تقسیم کرده؛ و با رد نظریه اول و دوم، در ارائه دیدگاه سوم، هنر را به هنر پیشرو و پیرو تقسیم کرده و در باره هنر پیشرو که همان هنر متعهد و در خدمت حیات معقول بشری است، می گوید:” منظور از هنر پیشرو، تصفیه واقعیات جاری واستخراج حقایق ناب از میان آنها و قرار دادن آنها در مجرای ” حیات معقول ” با شکل جالب و گیرنده می باشد. نبوغ سازنده در اینگونه هنر،” آنچه هست” را بطورمطلق امضا نمی کند و آن را مطلق هم طرد نمی نماید، بلکه ” آنچه هست” را به سود ” آنچه باید بشود” تعدیل می نماید. ما این هنر را جلوه گاه تعهد وبوجود آورنده آن را هنر مند متعهد می نامیم.”(16) وی بر ضرورت زیبایی معقول تأکید نموده و می گوید: ” حیات بشری بدون این زیبایی نمی تواند ازسجن خودخواهی که زشت ترین چهره حیوانی در انسان است ، نجات پیدا کند.”(17)


او در بیان خصوصیت هنرمند متعهد می گوید:” در یک عبارت مختصر باید گفت:“هنرمندان سازنده و پیشرو که بشر را از محاصره شدن در معلومات و خواسته های محدود و ناچیز نجات می دهند از آن عالم اکبر و دفائن عقول یعنی واقعیات تعلیم شده به آدم(ع) گرفته ،استعدادهای مردم را برای بهره برداری از عالم اکبر و مخفی های عقول و واقعیات تعلیم شده ، تحریک و به فعلیت می رسانند.”(18)

هنــر وبایدها ونبایدهای دینــی


در حوزه مطالعات هنری و نقد هنر، یکی از فصولی که نویسندگان و منتقدین بازکرده و به گونه های مختلف اظهار نظر کرده اند ، مربوط به محدودیت هایی است که دین برای هنر و هنرمندان ایجاد کرده است. در پاره ای از موارد ، این موضوع به گونه افراطی از ماهیت اصلی بحث منحرف شده و عده ای دین و هنر را مقابل هم قرار داده و یک نوع دشمنی و عداوت میان این دو را تبلیغ وترویج و  یا حداقل تأیید و تأکید کرده اند. تا جایی که برخی از اندیشمندان دینی رابه دفاع واداشته تا به اثبات مقوله تلائم وسازگاری میان دین وهنر بپردازند.

 
نجیب الکیلانی در کتاب اسلام و مکاتیب ادبی می نویسد: ” دشمنی بین هنر و دین با طبیعت ملایم آن دو سازگار نیست. هر چه در مورد این درگیری گفته شده مولود موقعیت های ناگوار تاریخی واشتباهات فردی و جمعی است که با اوضاع وا حوال مختلف گره خورده است. این جدال به جنگی انجامید که کرامت هر دو را خدشه گردانید. هنر به خروج از موازین جامعه و تمایل به بی بند وباری زیرپوشش شعارهای آزادی ساختگی متهم شد؛ و دین نیز به تحجّر، همکاری با نیروهای ارتجاعی وتقدیس گذشته ها بدون توجه به خوب و بد آن متهم گردید؛ ودر نتیجه میان دین و هنر جنگ هولناک خونباری زاده شد. هر کدام این گمان را داشتند که نابودی دیگری به معنای حیات خود او، و در حکم پیروزی اندیشه و اعتلاء کلمه و قداست آن و پاک شدن از هر گونه زشتی است.”(19)


داوری سیمین دانشور، یکی از نویسندگان ومنتقدان حوزه هنر وادبیات در رابطه با تقابل دین و هنر، اینگونه است:” جهان مذهب، همواره جهان هنر را محدود کرده است وسعی نموده است آن را به خدمت دین بگمارد و با جنبه محرکه ای که هنر دارد، از آن به نفع تبلیغات مذهبی استفاده نماید. علاوه بر این، هرگاه اهل مذهب به زیبایی متوجه شده اند، فوراً در جاده وسیع زیبای اخلاق گام نهاده اند و در نتیجه آن گونه که باید حق مطلب را ادا نکرده اند.”(20) وی در جای دیگری به طور خاص به تحلیل برخورد دین اسلام با هنر وفعالیت های هنری پرداخته ومی نویسد: ” اوایل ظهور اسلام به جنگ و کشور گشایی و تبلیغ مذهب جدید گذشت وبنابراین جایی برای ترقی هنر نماند. خاصه که اقوام غالب هم خود از هنر بهره ای نداشتند! وبنابراین همّ مذهب جدید قبل از هر کاردیگر صرف مبارزه با بت پرستی وشرک وسوء اخلاق اعراب وظلم وغیره گردید.موضوع کتاب مذهبی قرآن نیز بیشتر تهذیب اخلاق و توحید بوده و نه تنها از هنر وتشویق هنرها اثری در آن نبود، بلکه نظر منفی هم نسبت به هنرها ابرازشده بود؛ چنانکه در قرآن مجید می خوانیم: والشّعراء یتّبعهم الغاوون* المتر انّهم فی کلّ وادٍ یهیمون* به این معنا که شاعران را گمراهان پیروی میکنند* آیا ندیده ای که آنان در هر امری متحیّرند؟* هنر مجسمه سازی هم تکلیفش از اول معلوم بود. از ترس آنکه بسان بت، معبود مجسمه سازان قرارنگیرد، منع شده بود.”(21)


ما در این مقاله نه مجال نقد تفصیلی این گونه مطالب را داریم و نه فعلاً درمقام پاسخ به این گونه قضاوت های جاهلانه، و تحلیل های سطحی و بسیار دور از واقع هستیم. تنها باید گفت: نویسنده نه از اسلام - حداقل در این حوزه، آگاهی لازم را داشته است، و نه از مفهوم حقیقی حقیقت هنر مطلع است، و نه حتی زحمت رؤیت روایت قرآنی مورد استناد را به خود داده است. وی حداقل آیات پایانی سوره شعراء را هم بطور کامل وتا آخر برای دریافت پیام آن نتوانسته و یا نخواسته است پیگیری نماید؛ وبه قرائت همان” لا تقربوا الصلوة” اکتفاکرده وبدون عنایت به ” انتم سکاری” فتوی صادر کرده است. و آنگونه درباره قرآنی داوری کرده است که یکی از جنبه های لفظی ومعنوی آن، آفرینش های زیبای هنری است که هر بیننده وشنونده واجد سمع وبصر را مسحور خویش نموده ومی نماید…..بگذریم!!


موضوع امر ونهی های دین به هنر یا محدودیت هایی که دین برای هنر بوجودآورده و می آورد را، برخی از اندیشمندان به گونه هایی بررسی کرده و به آنپ اسخ گفته اند. به عنوان مثال تولستوی قدرت تأثیر هنر را بر روحیه مردم ازطرفی و زیانمند بودن فعالیت های هنری بر پایه” اصالة لذت ” را دلیل اصلیا ین امر شمرده است. وی می گوید: ” برخی از آموزگاران بشریت نظیر افلاطون و مسیحیان نخستین ومسلمانان وبودائیان، بارها تمام هنر را رد کرده اند.آنها بر خلاف نظر کنونی- نظری که بر طبق آن، هر هنر تا زمانی که لذت دهد نیکو است- از جهت دیگری بهتر می نگرند. می اندیشند که: چون هنر- بر خلاف سخن- که می توان آن را ناشنیده گرفت، بر رغم تمایل و اراده مردم به ایشان سرایت می کند، تا آن حد زیانمند وخطرناک است که اگر بشریت ” تمام هنر” رابه دور افکنده، به مراتب کمترازآنچه ” همه هنر” را بپذیرد، زیان خواهددید.”(22)


مرحوم علامه جعفری به دلیل این تقابل اشاره کرده و می گوید: ” زیبایی دارای خصوصیتی است که می تواند محتوا را در خود بپوشاند ورویارویی زیبایی وحقیقت نیز درست از زمانی آغاز می شود که زیبایی بخواهد حقیقتی را مستورکند.”(23)


دکتر غلامرضا اعوانی در کتاب حکمت و هنر معنوی، به بیان ریشه این اختلاف پرداخته و می گوید: ” هنر غیر دینی مبتنی بر نفی و انکار اصول ومبانی ومبادی است که در هنر دینی مورد تأکید است. در هنر غیر دینی مدرنیسم وتجددطلبی غلبه دارد. یعنی هر چیزی که نو باشد دارای اصالت است……و لواینکه این نو آوری وابداع وابتکار به نفی آن حقایق وجودی واصول ومبادیمقدس منتهی بشود.”(24)
ما معتقد به این اختلاف وتقابل میان دین وهنر نیستیم. این مطلب با تأمل درتعریفی که از هنر در این مقاله ارائه شده است وهمچنین مبنایی که در بحثرابطه دین وهنر اختیار شد ــ هنر در طول دین است نه در عرض آن ــ به روشنیاستخراج واستنباط می شود. اما قبل ازبررسی تفصیلی این مبنا وذکر دلایل وبیان لوازم طبیعی آن، این مطلب را گوشزد می کنیم که: اگر این را هم بپذیریم که دین هنر را محدود کرده است، از این زاویه باید تحلیل شود که،از دیروز و امروز همواره برخی بر آن بوده و هستند، که با نام و عنوان هنر، هرنوع ” تخیلی” را به جای ” واقعیت” وهرنوع ” مجازی” را با لباس ” حقیقت”وهر نوع ” بدعتی” را به دفاع از ” بدایع” به نمایش درآورده؛ وبه بهانه تحریک احساسات وعواطف بشری، کوشیده اند هرگونه تصویری مضحک ومخل آرامش روانی مردم را بر روح وذهن آنان حک کنند. واین به بازی گرفتن حیات انسانیانسان ومسخره کردن همه دارایی های آدمی است.


اینان باید ابتدا نگاهشان را به حیات و زندگی تعدیل بخشیده، معنی حیات را دریابند؛ به نیک وبد آن به چشم واقع بین بنگرند، تا با فهمی عالی وروشن ازحیات همه جانبه انسان وشناخت نیازهای واقعی آدمی، قوانین متعالی ودرست آنرا پذیرفته وبه آن تن دهند. وآنگاه است که اِعمال قانون را در همه جا ازجمله اینجا لازم وضروری می دانند. باید از اینان پرسید: آیا زندگی بهاندازه یک بازی هم اهمیت ندارد واز ارزشی مساوی با آن هم برخوردار نیست،تا بدانیم واعتراف کنیم که، اصولاً هر بازی هم قواعدی برای خودش داردوبازیگران باید خود را ملزم به رعایت آن بدانند.


اما همان گونه که اشاره شد؛ ما معتقد به چنین تقابلی میان دین و هنرنیستیم؛ و تلقی اینکه دین، هنر و هنرمند را محدود کرده، نادرست دانسته و آنرا منکریم.


آنچه موجب این توهم شده است، مبنای نادرستی است که بسیاری آن را اختیارکرده اند؛ و فکر می کنند: ” هنر در عرض دین است” . در صورتی که ” هنر درطول دین است نه در عرض آن” . زیرا مهمترین عناصر ماهوی دین و هنر در” بدایت”و”غایت” یکی است. عناصری که هر دو را در مسیر تعالی بخشیدن به انسان وترقیبخشیدن به اجتماع بشری ، متحد وهمراه کرده است.


جوهره اصلی دین که محکمترین پشتوانه پذیرشی آن از جانب بشر به حساب میآید، فطرت انسانی است ؛ تا جایی که بخاطر همین انطباق دین با فطرت است که همواره و در طول تاریخ همراه بشر بوده و جاوید و ماندگار مانده است. و سرّجاذبه هنر و کشش فوق العاده اش، نیز به سبب همین پشتوانه ذاتی و جبلی درون انسان هاست.


از سوی دیگر، دین طراح زیر ساخت های کاخ آرمانی انسان است؛ وهدف او فعلیت بخشیدن به استعدادهای او و توانمند کردن او برای پرواز تا مراتب برخورداری از حیات طیبه است. و هنر نیز با” معنا گرفتن ” ازحقیقت معنا، به راز و رمز ظریفانه، ” معنا بخشیدن” را به مخاطبان خود هدیه کرده و ارزانی می بخشد، تا از پوسته پوسیده و شکننده زندگی گذر کرده و به لایه های زیرین شکوهمند و مستحکم آن، یعنی مغز مغذّی حیات دست یابند .


والبته باید باور کنیم اگر طرح ولایحه ای به نام دین با آدمی آن نکند،دیــن نیست ؛ واگرشکل ومحتوایی به داعیه هنر با مخاطبین خود این نکند،هنــر نیست.


بنابراین؛این دو با حجم جامعیت وقدرت تأثیر گذاری متفاوتی که با یکدیگردارند در یک راستا بوده ویکسان عمل می کنند. دین در حجم بالایی از اصالت،جامعیت، توانمندی ، آرمانهای والای انسان را تعیین و رهبری می نماید و نیازهای بنیادین و حتی فرو دستش را پاسخ می دهد. و هنر در حجم وجامعیتی کمتر، در جهت همان اهداف مذکور، بر خط عمود دین قرار داشته وبا آن همخوانی دارد.


دین به عنوان معرّف عالیترین نمونه حیات، همواره عقل و عاطفه انسانی را د رجایگاه مناسب شأن آنها قرار داده؛ واین دو نیز با نوشیدن از این ” عین معین” وبا سرچشمه گرفتن از آن چشمه آب حیات، خود به رودخانه های حکمت و هنرتبدیل شده، در بستر جان صاحبان خویش جاری گشته، تا آنان ومصاحبانشان را به اقیانوس زندگی پاک وحیات طیبه رهنمون ومتصل نماید. چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در بیان حکمت وفلسفه دین وبعثت پیامبران می فرماید:……..” ویُثیروا لهمدفائن العقول؛ یعنی تا واقعیات واستعدادهای نهفته در درون آدمیان را تحریک کرده وبرانگیزانند.”(25) پس حکمت وهنر بروز و تجلی همان استعدادهای نهفته درون آدمی بوده که با تحریک عقل و عاطفه- این دو نیروی فوق العاده وجودآدمی- تحقق وعینیت می یابند.


پس اگر پدیده ای به عنوان هنر، صاحب ومصاحبش، و متکلم ومخاطبش، را تعالی نبخشد و زمینه صعودشان را فراهم نسازد، ارزش ها را تبلیغ نکند، استعدادهارا به فعلیت نرساند، بصر را بصیرت نبخشد، موجبات آزادی روح را از اسارتجسم، وعقل را از بندگی نفس فراهم نکند، قرین فریب بوده، وگرفتار ریا و آلوده به تظاهر باشد، باآرایشی رقیق ،آلودگی غلیظ ایجاد کند، از دعوت وهدایت و ذکر ومراقبت وزیبایی وحقیقت ، تهی وبی بهره باشد؛ اصلاً هنر نیست؛نه اینکه هنر غیر دینی وغیر اخلاقی ویا هنر مبتذل است. اصولاً هنر به حساب نمی آید. بلکه جادوست. جادو یعنی واقع پنداری امری خیالی!که حرفه اصلی شیطان و فنّ اساسی نفس است. همان که در معارف دینی از آن به ” تسویل ”تعبیر شده است. بمعنی زیبا انگاری زشتی ها وآب انگاشتن سراب. نیرنگی مؤثرکه ازنخستین روز دعوای نخست، دست ابزار شیطان برای اغوای آدم وآدمیان بودهومی باشد.


بله شاید بتوان گفت ، فرم های زیبا و اشکال موزونی که نه فایده های هنر را دارند و نه جلوه های جادویی را به نمایش می گذارند- اگر بشود فرض کرد و تصورنمود- هنر نبوده، جادو هم نیستند؛ بلکه تنها یک فن به حساب آمده و در شمار صنعت بشمار می آیند.
برای ارائه سند بر مدعای خود به سراغ قرآن می رویم، و با ذکر معدود نمونه هایی از فراوان نمونه های قرآنی در این زمینه، داوری او را در این باب به نظاره می نشینیم.


قرآن کریم در بیان داستان سامری- جادوگر اسرائیلی- در ساخت آن مجسمه معروفمی فرماید: ” (موسی رو به سامری کرد و) گفت: تو چرا این کار را کردی، ای سامری؟ گفت: من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از اثر رسول را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین هوای نفسِ من، این کار را در نظرم (زیبا) جلوه داد!”(26)
به بیان بسیاری از مفسرین، این اثر تجسمی، محصول کار ریخته گر و مجسمه سازی بوده که مشتی از خاک زیر پای جبرئیل و یا زیر پای اسب آن فرشته خدا را برداشته، و با تأثیر خاصی که آن خاک طبعاً داشته است، مجسمه طلایی دست ساخت خود را جان بخشیده و نادانان بنی اسرائیل را به دور خویش جمع نموده است. سامری هم صاحب فن بوده و هم صاحب دانش و معرفت دینی. زیرا فقط او می دانسته که اثر رسول خدا چه تأثیر معجزه آسایی بر اشیاء بی جان دارد. و در فن ریخته گری نیز تخصص ومهارت داشته است؛ دست به شاهکاری!! می زند، که مطمئناً امروزه به اعتقاد بعضی، از مصادیق یک کار هنری قابل ستایش به حساب می آید. اما خود وی اعتراف می کند که عملش یک تسویل نفس بیش نبوده است و هوای نفسانی اش بوده که این کار زشت را در نظرش زیبا جلوه داده است. که در نهایت خود مشمول عذاب و مجسمه اش نیز توسط حضرت موسی(ع) سوزانده شده،و گرد وخاکش به دریا ریخته می شود.


بنابراین، اگر از ارزشمند ترین عناصرطبیعت، یعنی طلا ، با خمیر مایه ای مقدس، یعنی اثر الرسول، دانشمند متخصصی، طرحی نو دراندازد؛ اما ماهیتی نفسانی ومعجونی از دروغ و فریب وگمراهی را به نمایش درآورد، هیچ نشانی ازهنر و هنرمندی در این پدیده نبوده و نیست . نه تنها نقشی ماندگار نزده است،بلکه مستحق سوزاندن و به دور افکندن است.


مشابه همین را در برخورد ابراهیم(ع) با تماثیل و مجسمه های مورد پرستش بت پرستان زمان خودش می بینیم. که به آنان خطاب می کند:” این مجسمه ها چیست که آنها را می پرستید؟”(27) و سرانجام با تبر حکمت خویش، به جدال با تجسّم جهل وبی خردی آنان اقدام کرده ؛ و” پس همه آن ها، جز بت بزرگ را قطعه قطعه کرد.”(28)


اما همین صنعت مجسمه سازی وقتی سد راه پیشرفت و مسیرتعالی و ترقی بشریت  نمی شود. نه تنها ممنوعیتی ندارد، بلکه در ردیف ابزار شکوه و جلال و جلوه وجمال بارگاه با عظمت سلطنت سلیمان قرار می گیرد. چنانکه می فرماید:”آنها(جن ها) هر چه سلیمان می خواست برایش درست می کردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا مانند حوض ها ودیگ های ثابت….”(29)


در آیاتی دیگر پیامبر خدا به نمایش صبری زیبا مأمور می شود. به عنوان مثال در آیه 5 سوره معارج به او دستور می دهد” پس صبری زیبا پیشه کن!” . صبر! مقاومت و بردباری است با طعمی تلخ و بدون جاذبه طبیعی! اما در اینجا به صفت زیبایی توصیف شده است. این نوع بیانات پارادوکسی قرآن کریم علاوه برآنکه خود نمونه ای از جلوه های هنری لفظی و معنوی است، به نوعی معرّف نگاه معرفتی و مبلّغ زیبایی های حقیقی عالم و ظرایف پنهان و نهفته در بطن و متن پدیده های هستی می باشد. از صبر بنا به حسن ذاتی آن، تصویری زیبا وجذاب ارائه می دهد، تا نگاه لطیف ودرون نگری که آشنایی با حقایق عالم هستی رادر پی دارد به انسان بیاموزد. این درون نگری ونگارگری درون، در جای جای این کتاب معرفت مشهود و نمایان است. هنر وجلوه های هنری را به خلق وخوی وصفات و ویژگی های انسانی تعمیم و تسرّی می دهد تا حقیقت هنر را به همه آموزش داده و مخاطبین خود را به کسب این هنر های اصیل ترغیب و تحریک نماید.وچه هنری بالاتر از کسب این فضایل و دارا بودن این دارایی های جاویدان وماندگار می توان تصور کرد؟هنری که صحنه نمایش آن روح تشنه آدمی وجان عطشناک اوست. به همین سبب است که هر وجدان پاکی بردباری ستایش آفرین پیامبر خدا را در سختی های روزگار دعوت، که ریشه در خُلق عظیم او دارد، بهعنوان زیباترین جلوه های روح الهی انسانی بزرگ ، تحسین کرده و بر صبر درمنتهای رضا و تسلیم او آفرین می گوید.


در همین راستا وبر همین مبنا باید گفت، اوج هنر وهنرمندی است ، اگر بتوان صبر و بردباری حیرت آفرین شمس عاشورا و منظومه شمسی کربلا را به عنوان زیباترین تابلوی هنری جهان آفرینش، و بهترین نمایش برتری انسان بر فرشتگان قدیس ، معرفی کرد. راستی چه احساسی و کدام هنرمند با تمام تسلیحات هنری، میتواند تابلویی ولوکم رنگ از این همه زیبایی نقاشی کند؟ و آیا قلم با تمام قدرت وعظمتی که دارد می تواند سطوری از صفحه ای همانند این کتاب را کتابت و باز نویسی کند؟ بشریت در قرائت این کتاب مانده است تا چه رسد به کتابت آن!


تعبیری شبیه به تعبیر صبر را ، قرآن کریم در مورد فاصله گرفتن ومفارقت پیامبر اعظم(ص) از گروهی معاند، نیز بکار می برد. در سوره مزمّل آیه10میفرماید:” …..و بطرزی شایسته وزیبا از آنان دوری کن!” که مؤید همین مطلب است؛ و پاسخی ضمنی به این پرسش است که حقیقت زیبایی چیست ودر کدام شهرودیار می بایست سراغ او را گرفت ودر کجا می توان آن را یافت؟


و یا ستایش از طهارت باطنی وزیبایی روحانی کنیزی با ایمان، و برتری دادن او بر زن آزاد زیبا روی دارای شناسنامه معتبر حسب و نسب، به گونه ای که اعتبارات ظاهری اش مانند جمال صورت و جلال ثروت، هر کسی را به اعجاب وشگفتی می اندازد! که در این مورد هم می فرماید:” کنیز با ایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند(زیبایی، یا ثروت، یاموقعیت او) شما را به شگفتی آورد.”(30)


این نوع تفسیر از زیبایی و آموزش آن، به یک اعتبار، یاری کردن بنی آدم است دربرابر دشمن قسم خورده اش- شیطان- که از ابتدای خلقت با نیرنگ پررنگ”جلوه آرایی و زیبا نمایی نازیبا” جنگی سخت ومبارزه ای بی امان را علیه اوآغازیده وادامه می دهد. چنانکه درکتاب جاوید به این مطلب در آیات متعدداشاره کرده واز جمله می فرماید:” گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی،من(مادیات وچیزهای دون و پست را) در نظر او می آرایم و همگی را گمراه خواهم ساخت.”(31) و به یک اعتبار زدودن غبار کثرت از سر وروی روح و روان آدمی و شنادادن او در بحر بیکران وحدت است، تا با شستشوی چشم، تنها او را بیند و برهر چه غیر اوست - یعنی عدم- چشم بندد. گوشش تنها و تنها آواز دل انگیز اورا بشنود، و بر انکر الاصوات های لرزان گوش خراش، کر شود. و سرانجام رو به جانب احد واحدی نماید که بنیان بدیع و بی بدیل هستی را بنیاد نهاده و تدبیرمی نماید. تا بدین سبب به بارگاه با عظمت عبادت ومعرفت او راه یافته و درنهایت بتواند از” چاه” کثرت فرار، و به “جاه” وحدت، قرار و آرامش یابد.و با این و تنها با این معرفت و عبودیت است که می توان خلعت زیبا ومقدس هنرمندی را بر قامت کسی پوشاند؛ و تنها با همین صداقت است که هنر او اصالت یافته و لقب هنر می گیرد. هنر مند قبل از هر کوشش علمی برای کسب مهارت، نیازمند کشش معرفتی برای دریافت حقیقت است. او تا همواره در صحنه روان ورفتار از خود صداقت نشان ندهد ، هیچگاه در صحنه نمایش خلّاقیت وابتکار، نشان نگیرد. تا نفس او از غبار اغیار شسته نشده و تزکیه نشود، و روح او ازاغلال الّتی کانت علیها، آزاد نگردد، نقش و اثر او، هرگز نمی تواند محبوسی را از سجن خود ساخته خویش، رها یی بخشد.


پس شرط نخستین برای هنرمند و نخستین شرط برای هنر، جهت تجلی کردن ، ظهور و شکوفایی ، در عرصه سازندگی برون، تصفیه و پالایش بعد نهان خود، و نو شدن درمتن نهاد خویش، یعنی سازندگی درون است. وآن گاه است که دین وهنر، در شط الشریف روح هنرمند به هم پیوند خورده و کرامت می یابند. بدینگونه اتحاد راستین دین و هنر عینیت یافته و وحدت حقیقی آن دو نمایش داده شده وشکل میگیرد.


واخــر دعوانا ان الحمدلله ربّ العالمین



پاورقی:
12. مجله زیبا شناخت- شماره4سال 1380- مبانی زیباشناسی- محمدضیمران. بهنقل ازهنر مقدس ترجمه جلال ستاری- انتشارات سروش- چاپ اول سال 69 ص12
13. به نقل از هنر در قلمرو مکتب – جواد محدثی(سلسله مباحث مجله پیام انقلاب) ص106
14. شناخت وتحسین هنر- سیمین دانشور ص134
15. هنر چیست؟تولستوی ص84 و86
16. زیبایی وهنر از دیدگاه اسلام- محمد تقی جعفری ص29 و30
17. همان منبع ص18
18. همان منبع ص52
19. اسلام ومکاتیب ادبی- نجیب الکیلانی ترجمه نوید کاکاوند ص15
20. شناخت وتحسین هنر- سیمین دانشور ص163
21. همان منبع ص171
22. هنر چیست؟ تولستوی ص59
23. زیبایی وهنر از دیدگاه اسلام- محمد تقی جعفری ص154
24. حکمت وهنر معنوی- غلامرضا اعوانی ص334
25. نهج البلاغه خطبه یکم
26. ترجمه آیات 95- 96سوره طه
27. ترجمه آیه 52سوره انبیاء
28. ترجمه آیه 58سوره انبیاء
29. ترجمه آیه 13سوره سبأ
30. ترجمه آیه221 سوره بقره “…. لَأمةٌ مؤمنةٌ خیرٌ من مشرکةٍ ولو اعجبتکم”
31. ترجمه آیه39سوره حجر

منبع: http://

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳