vasael.ir

کد خبر: ۲۱۵۹
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۳ - 03 May 2016
خارج فقه فناوری استاد شهریاری/ جلسه16

در حد سرقت حرز ملاک است نه قفل

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین حمید شهریاری در شانزدهمین جلسه درس خارج فقه فناوری اطلاعات گفت: هر کس از مسلمانی چیزی را ببرد که برای آن حرز درست کرده است و آن را حفظ می کند اسم سارق بر او صادق است ولی اطلاق آیه مقید به این است که مسروقه ربع دینار و بیش از آن باشد.

 

 به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین شهریاری، در جلسه شانزدهم درس خارج فقه فناوری مورخه 26فروردین 95 در ادامه بررسی روایات حرز به شخصیت قاضی نعمان نویسنده کتاب دعائم الاسلام پرداخت و گفت:  قاضی نعمان متوفای 363 ه. ق و هم عصر علمای بزرگی است که کتب اربعه را نوشته اند و قدمت ایشان باعث شده که کتابشان مورد توجه و عنایت قرار بگیرد.

 

ایشان  که در موضوع فقه امنیت فضای مجازی سخن می گفت در ادامه عنوان کرد: اگر قرار بود هر کس هرگونه دزدی کند دستش قطع شود دیگر عام البلوی می شد. هر کس از مسلمانی چیزی را ببرد که برای آن حرز درست کرده است و آن را حفظ می کند اسم سارق بر او صادق است ولی اطلاق آیه مقید به این است که مسروقه ربع دینار و بیش از آن باشد.
 

استاد سطوح عالی حوزه همچنین با طرح این سوال که: "آیا اگر چیزی در حرز نباشد عنوان سرقت نیست؟ " افزود: در عرف بدان سرقت می­گویند چه در حرز باشد چه نباشد. حرز شرط عنوان حد سرقت است نه شرط عنوان سرقت، پس شرط حکم است. روایت می­گوید حرز شرط صدق موضوع است و این فرق عرفی را باید چگونه جمع کرد؟

 

اهم مباحث استاد شهریاری در این جلسه به شرح ذیل می باشد:

خلاصه ای از جلسه گذشته:

بحث ما در فصل دوم فناوری اطلاعات یعنی امنیت فضای مجازی است.

تعریف امنیت فضای مجازی: «حفاظت و مقاوم سازی دارایی های فضای مجازی در برابر تهدیدهای فضای مجازی»

بحث در سرقت تلفن همراه بود.

باید القای خصوصیت کنیم تا این مورد از سرقت را نیز در بر گیرد.

شیخ کلینی و شیخ طوسی روایاتی نقل کرده اند که دلالت بر این دارد که در سرقت از پیراهن زیرین حد قطع دست جاری است.

- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أُتِیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِطَرَّارٍ قَدْ طَرَّ دَرَاهِمَ مِنْ کُمِّ رَجُلٍ قَالَ فَقَالَ إِنْ کَانَ قَدْ طَرَّ مِنْ قَمِیصِهِ‏ الْأَعْلَى لَمْ أَقْطَعْهُ وَ إِنْ کَانَ طَرَّ مِنْ قَمِیصِهِ الدَّاخِلِ قَطَعْتُهُ.

الکافی، ج 7 ،ص 226 ؛ الاستبصار، ج 4 ،ص 244 ؛ تهذیب الأحکام، ج 10 ، ص 115

 

سکونی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که نزد امیرالمؤمنین علیه السلام جیب بری را آورند که از آستین مردی درهم هایی را ربوده بود پس فرمود اگر از جامه رویی بوده (دستش را)  قطع نمی­کنم ولی اگر از جامه زیرین ربوده است (دستش را) قطع می کنم.

سند این روایت موثق است.

مسمع از امام صادق علیه السلام نقل کرده که نزد امیرالمؤمنین علیه السلام جیب بری را آورند که از لباس مردی درهم هایی را ربوده بود پس فرمود اگر از جامه رویی ربوده است  (دستش را) قطع نمی کنیم ولی اگر از جامه زیرین ربوده است (دستش را) قطع می کنیم.

«طرّ» به معنای شکافتن و قطع کردن و » طَر الثوب« به معنای شکافتن لباس و پاره کردن آنست و » طَرار «کسی است که لباس یا همیان را پاره می­کند و محتوایش را بیرون می­کشد. (تاج العروس، ج 7 ص 140)

توضیحاتی در رابطه با نویسنده کتاب دعائم الاسلام

 قاضی نعمان متوفای 363 ه. ق و هم عصر علمای بزرگی است که کتب اربعه را نوشته اند و قدمت ایشان باعث شده که کتابشان مورد توجه و عنایت قرار بگیرد. بیان شده که ایشامن از علمای اسماعیلی بوده است و کتابی که ایشان نوشته کتاب رساله حکومت داری اسماعیلیه در مصر بوده و قاضی القضات آن دیار بوده است. آنچه در آن کتاب نوشته شده است به نحوی مرتبط با حکومت داری است.

آیا ایشان شیعه بوده است یا خیر؟ روایات تا عصر امام صادق علیه السلام در این کتاب آمده است و عده ای گفته اندکه ایشان شیعه بوده است و در تقیه به سر می برده است و یکی از افراد که از این نظریه دفاع می کند و رساله ای در این مورد نوشته است مرحوم حاج آقا حسین نوری است و در خاتمه مستدرک ادله ای اقامه می کند که کتاب دعائم الاسلام از منابع شیعه است و باید در این آدرس دلایل را دید.

گاهی دلایل بیرون متنی است و گاهی درون متنی است، یعنی به متن گاهی رجوع می کنیم و گاهی به شواهد بیرون متن مصنف رجوع می کنیم.

حاجی نوری در خاتمه مستدرک، قرائن درون متنی پیدا کرده است و متوجه شده که ایشان شیعه بوده است و از جمله شواهد روایتی است که در آن کتاب آمده است و علی بن مهزیار نقل می­کند و روایتی نیز از ابوجعفر نقل می شود که عین آن از امام جواد عیله السلام نقل شده است.

ایشان روایتی را از دعائم نقل می کند که مربوط به امام رضا علیه السلام است و ما این روایت را پیدا نکردیم.

دلیلی که ایشان شیعه است، تام نیست.

من احتمال می دهم که ایشان ابوجعفر جواد را با امام باقر علیه السلام اشتباه کرده است.

احتمال سوم این است که این دو روایت است و یک روایت نیست.

من چیزی پیدا کرده ام که دلیل خوبی است:

وَ رُوِّینَا عَنْ بَعْضِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ أَنَّهُ قَالَ: أَتَى أَبُو حَنِیفَةَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ فَخَرَجَ‏ إِلَیْهِ یَتَوَکَّأُ عَلَى عَصاً فَقَالَ لَهُ أَبُو حَنِیفَةَ مَا هَذِهِ الْعَصَا یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَلَغَ بِکَ مِنَ السِّنِّ مَا کُنْتَ تَحْتَاجُ بِهِ إِلَیْهَا قَالَ أَجَلْ وَ لَکِنَّهَا عَصَا رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَبَرَّکَ بِهَا قَالَ أَمَا إِنِّی لَوْ عَلِمْتَ ذَلِکَ وَ أَنَّهَا عَصَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَقُمْتُ وَ قَبَّلْتُهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعِهِ وَ قَالَ وَ اللَّهِ یَا نُعْمَانُ لَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ هَذَا مِنْ شَعْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مِنْ بَشَرِهِ فَمَا قَبَّلْتَهُ فَتَطَاوَلَ أَبُو حَنِیفَةَ لِیُقَبِّلَ یَدَهُ فَأَسْبَلَ ع کُمَّهُ وَ جَذَبَ یَدَهُ وَ دَخَلَ مَنْزِلَهُ.

حضرت بعد اشاره به موی دستشان می کنند و می فرمایند که این از وجود رسول خداست.

ابوحنیفه سعی کرد که دست حضرت را ببوسد حضرت آستین را پایین کشید و نگذاشت که ابوحنیفه دستش را ببوسد.

بحث ما این بود که آیا این شخص تقیه می کند یا خیر؟

این روایت از امام صادق علیه السلام است و بعض ائمه علیهم السلام نقل کرده اند که امام صادق علیه السلام این کار را کرده است و قطعاً آن ائمه امامان بعدی بوده اند نه این که امامان قبلی امام صادق علیه السلام و حتی خود حضرت نیز نمی تواند باشد و این نشان می دهد که ابوحیون آنان را قبول داشته و بخاطر تقیه این اسما را ذکر نکرده است.

هر چه تلاش کردم مانند این روایت را دیگر نیافتم.

روایتی از ایشان نداریم که از اسماعیل و فرزندانش چیزی نقل کرده باشد.

این مطالب شواهد قوی است که ایشان شیعه است و من در رساله ای که در این باره نوشته ام این ادله را ذکر کرده ام و با این که ادله تام نیست اما شیعه بودن ایشان بسیار محتمل است.

اگر شخصی تیزبین باشد متوجه می شود که این بعض الائمه اگر دلالت بر ائمه متاخر باشد با تقیه سازگار نیست؟

پاسخ: این دلالت صریحی که بتوان گریبان او را گرفت نیست و ایشان نیز از دقت بالایی برخوردار بوده اند.

ایشان چون ضد مکاتب اهل سنت است کتابشان از منابعی است که برای ما بسیار قابل استفاده است.

 

پس چون کتاب دعائم الاسلام از کتب عملی است و فاقد سند است نمی توانیم استشهاد و استدلال فقهی بدان داشته باشیم.

اما روایات صحیح السندی ذکر کردیم که مصداق حرز و شکستن آن مشخص شد و این روایات می تواند شاهدی بر روایات گذشته باشد.

کلمه حرز در عهد روایات به کار می رفته است.

شیخ طوسی از روایت استفاده کرده بود که حرز ملاک است نه قفل./

روایت دیگری نیز پیدا کردم که کسی در اینجا نیاورده است ولی من استفاده می کنم:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى‏ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی کَمْ یُقْطَعُ‏ السَّارِقُ قَالَ فِی رُبُعِ‏ دِینَارٍ قَالَ قُلْتُ: لَهُ فِی دِرْهَمَیْنِ قَالَ فِی رُبُعِ دِینَارٍ بَلَغَ الدِّینَارُ مَا بَلَغَ قَالَ قُلْتُ: لَهُ أَ رَأَیْتَ مَنْ سَرَقَ أَقَلَّ مِنْ رُبُعِ دِینَارٍ هَلْ یَقَعُ عَلَیْهِ حِینَ سَرَقَ اسْمُ السَّارِقِ وَ هَلْ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ سَارِقٌ فَقَالَ کُلُّ مَنْ سَرَقَ مِنْ مُسْلِمٍ شَیْئاً قَدْ حَوَاهُ وَ أَحْرَزَهُ فَهُوَ یَقَعُ عَلَیْهِ اسْمُ السَّارِقِ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ سَارِقٌ وَ لَکِنْ لَا یُقْطَعُ إِلَّا فِی رُبُعِ دِینَارٍ أَوْ أَکْثَرَ وَ لَوْ قُطِعَتْ أَیْدِی السُّرَّاقِ فِیمَا أَقَلُّ هُوَ مِنْ رُبُعِ دِینَارٍ لَأَلْفَیْتَ عَامَّةَ النَّاسِ مُقَطَّعِینَ. کافی ج 7 ص 221

روای می گوید منظورتان از ربع دینار دو درهم است؟ حضرت می فرماید: خیر، ربع دینار ملاک است.

این گونه نبوده که میزان در طول تاریخ یکی باشد و نوسان داشته است.

راوی می گوید اطلاق آیه قطع دست را در بردارد و میزانش را نگفته است، یعنی اگر کمتر باشد دیگر نزد خدا سارق نیست؟! حضرت می فرمایند: هر کس از مسلمانی چیزی را ببرد که برای آن حرز درست کرده است و آن را حفظ می کند اسم سارق بر او صادق است ولی اطلاق آیه مقید به این است که مسروقه ربع دینار و بیش از آن باشد.

اگر قرار بود هر کس هرگونه دزدی کند دستش قطع شود دیگر عام البلوی می شد.

شاهد روایت بر کلمه «احرزه» است؛ یعنی اولاً در تملک صاحب باشد و ثانیاً در حرز صاحبش باشد و ثالثاً بیش از ربع دینار باشد.

جمله بعد از نکره صفت است؛ یعنی قیود آن را بیان کرده است.

آیا اگر چیزی در حرز نباشد عنوان سرقت نیست؟ در عرف بدان سرقت می­گویند چه در حرز باشد چه نباشد.

حرز شرط عنوان حد سرقت است نه شرط عنوان سرقت، پس شرط حکم است.

روایت می­گوید حرز شرط صدق موضوع است و این فرق عرفی را باید چگونه جمع کرد؟

پاسخ: ائمه مسئول لغت نیستند بلکه مسئول حکم هستند و نباید تفسیر خلاف لغت معنا شود و باید این دقت لازم را همواره داشته باشیم که به لسان نفی موضوع نفی حکم شده است.

مثلا می­گوید لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد

حال سوال این است که آیا نماز نخوانده است؟ خیر، به لسان نفی موضوع نفی حکم کرده و نفی ثواب فوق العاده شده است.

این روایت استدلال خوبی است که بگوییم حرز شرط است.

بررسی روایت طرار (جیب بر)

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أُتِیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِطَرَّارٍ قَدْ طَرَّ دَرَاهِمَ مِنْ کُمِّ رَجُلٍ قَالَ فَقَالَ إِنْ کَانَ قَدْ طَرَّ مِنْ قَمِیصِهِ الْأَعْلَى لَمْ أَقْطَعْهُ وَ إِنْ کَانَ طَرَّ مِنْ قَمِیصِهِ الدَّاخِلِ قَطَعْتُهُ.

این روایت موثقه است

«طرّ» به معنای شکافتن و قطع کردن است و طرار کسی است که لباس یا همیان را پاره می کند و محتوای آن را بیرون می آورد.

سوال: آیا دراهم شکافتنی و پاره کردنی است؟ منظور کیسه درهم است و چون غرض رسیدن به دراهم است لذا اسناد به غیر ما هو له داده شده است مانند «جری المیزاب» که معروف است.

طر المال یعنی ربودن که قبلاً گفتیم که در المنجد و لسان العرب نیز بدان اشاره شده بود.

معادل این کلمه در فارسی «زدن» است که در فرهنگ لغت دهخدا نیز بدان اشاره شده است؛ قافله زدن، جیب زدن و غیره.

ترجمه طرّ: جیب بری را نزد امیرالمومنین علیه السلام آوردند که درهم هایی را از جیب شخصی زده بود.

قمیص: هر چیزی که پوست را می پوشاند و الزاما پیراهن امروزی نیست و ترجمه دقیق امروزی آن «جامه» است.

با توجه به این توضیحات از عبارت می فهمیم:

  1. بعضی گفته اند اعلی و اسفل صفت قمیص است؛ دو پیراهن پوشیده است اگر رویی بود
  2. بعضی گفته اند اگر روی پیراهن بود و اگر زیر پیراهن بود.
  3. بعضی البسه مانند کت دو جیب دارد بعضی روی لباس و بعضی داخل است و مقصود همین است

در بین اصحاب اختلاف است؛ اگر اولی را مدنظر بگیریم و دو تا پیراهن پوشیده باشد و از جیب پیراهن داخلی زده باشد باید دست را قطع کنیم.

در عربی وقتی مضاف و مضاف الیه داریم و می خواهیم برای آن صفت بیاوریم، بین مضاف و مضاف الیه فاصله نمی افتد و قمیصه الاعلی صفت قمیص می شود.

بحث دیگر این است که مفعول طرّ چیست؟ بعضی گفته اند مفعول «الاعلی» است و بعضی گفته اند «الاعلی» صفت قمیص است و جار و مجرور متعلق آن است.

باید روی این روایت بیشتر دقت کرد و در جلسه آتی بدان خواهیم پرداخت./926

تقریر : محسن جوادی صدر

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰