به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل بی تردید تأکید، حساسیت و توجهی که حضرت امام خمینی (ره) در یکی از مهمترین و حساسترین سخنرانیهایشان در اولین لحظات بازگشت به میهن در 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا (س) نسبت به سینما ابراز کردند نشان از اهمیت مضاعف این مدیوم هنری و نیز توجهی دارد که یک عالم برجسته شیعی در وادی فهم مقولات مدرن و استفاده بهینه از آنها در مسیر اهداف و آرمانهای دینیاش بروز میدهد.
اساساً رویکردی که بزرگان دینی و رهبران انقلاب اسلامی چه حضرت امام، چه آیت الله خامنه ای و چه فضلایی همچون آیت الله جوادی آملی و دیگران در این باب داشتهاند، گویای نگاه ایجابی، مثبت و مشوقی است که دین اسلام و اندیشه مذهب شیعی با آن دستاورد و میراث عزیز و ارزشمندش یعنی اجتهاد و توجه به عنصر زمان و مکان به عنوان یکی از جدیترین و حیاتیترین و گشایندهترین مؤلفههای فکری دین مبین، خاصه در حیطه هنر تصویر ابراز داشته است.
حضرت امام در نخستین سخنرانیشان بعد از بازگشت به میهن و در طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی در مجموعه سرفصلهایی که در سخنرانیشان مورد توجه قرار دادند به سینما اشاره کردند و آن جمله معروف را بیان نمودند که: «ما با سینما مخالف نیستیم. ما با مراکز فحشا مخالفیم» و سپس یادآوری قابل تأمل و امیدبخشی برای اهالی هنر و همه مردم و جامع مخاطبان آن سخنان ابراز داشتند که: «سینما از مظاهر و دستاوردهای تمدن جدید است و میتواند در خدمت اسلام قرار گیرد و باید در این مسیر قرار گیرد».
این البته تنها موردی نبود که در اشارات فقیه برجسته ای همچون امام خمینی که ردای مرجعیت و جامه ولایت فقیه را دوش داشت نسبت به سینما ابراز شد. ایشان در طول حیات طیبهشان بارها و بارها این توجه را معطوف به هنر و خاصه در مسیرگره گشایی در راه تلألؤ کار هنرمندان مسلمان ایرانی ابراز داشتند. به عنوان نمونه میتوان به موضوع سریال "سلطان و شبان" و مشکلاتی که برای پخش آن به جهت برخی ملاحظات در چهره و گریم بازیگران وجود داشت اشاره کرد که با عنایت شخص ایشان گره گشایی شد و سریال روانه آنتن تلویزیون برگشت.
همین توجه و تفقد را رهبری معظم انقلاب هم در طول دوران زعامتشان نشان دادهاند. از فتوای معروف ایشان در باب بازی در نقش زن توسط مردان با گریم و ویژگی هاش خاصش که در هنگامه تولید و اکران فیلم آدم برفی رخ نمود و راه را برای سینماگران باز کرد تا نمونههای دیگری که حضور جاذب، جامع و مانع فقه از منظر نگاه حکومتی، با رویکرد توجه به شرایط خاص هر زمان و در نظر گرفتن خاصیتها ، قابلیتها، محدودیتها و الزامات هنر و پروسه تولید و مبانی درام و نکات و نقاط متنوع دیگری که در ساخت و ساختار محصولات هنری دخیل است و بی تردید میتواند مطمح نظر فقیه آگاه و اندیشمند برای صدور نظر در باب این مبانی و مسائل قرار بگیرد را به تصویر کشید.
البته این فضا در طول ادوار مختلف و در موقعیتهای متنوع اساساً فضایی چالش برانگیز بوده و در مواردی پیچیده و لاینحل باقی مانده است.
گرچه در نقاط عطفی، دخالت مرجعیت دینی و تفقه حکومتی راه را بر اهالی هنر گشوده و عموماً خاصیتی تفقدی ،مثبت، ایجابی و حتی مشوقانه داشته اما در موارد مختلفی نیز موقعیتی مبهم و ملهم از ناچاری و ناهمواری را در مسیر هنری اهالی این وادی شاهد بودهایم.
نمونه این نکته را میتوان در یکی از عمیقترین و جدیترین رخدادهای اخیر سینمای ایران یعنی مجموعه شرایطی که فیلم رستاخیز بدان گرفتار آمد به ملاحظه نشست.
البته فیلم رستاخیز در مجموع به چالشهایی متنوع و فراگیر مبتلا شد اما آنچه درباره آن، بیش از سایر نکات و نقاط مورد توجه و نقد و نظر و به خصوص مخالفت عموم و خواص قرار گرفت بحث چهره سازی و تصویرگری سیمای بزرگانی همچون حضرت عباس (ع) و علی اکبر (ع) بود.
بحثی که سالهاست در سینما و تلویزیون ایران به یکی از نقاط جدال برانگیز و حاشیه آمیز مبدل شده است.
باری؛ اینها همگی نکاتی است که از گره خوردن هنر تصویر و مباحث فقهی چه در اصل تصویرگری موقعیت و شخصیتی خاص، یا کیفیت و نحوه این تصویرگری ظهور کرده و میکند.
سخن اینجاست که اساساً با نگاه و تأملی در طول دوران سینمای ایران – حداقل و مشخصاً پس از انقلاب- این مواجهه فقهی – هنری چگونه بوده و چه فراز و فرودهایی را طی کرده است و از سوی دیگر مداقه در نوع تفقهی که رخ داده و مابه ازای بیرونی آن در رخدادهای اجتماعی و موضع گیریهای مراجع دینی و حکومتی، چه دستاوردی را برای مخاطب ناظر منتزع میکند و به دست فکر و قضاوت او میدهد.
آیا در این مسیر ما با یک تصویر روشن و منطقی و مستدل و مبتنی بر رهاوردهای قانون دینی و به عبارت دیگر فارغ از سلیقه و رفتارهای متغیر، شاهد یک رویکرد یکپارچه قابل دفاع و استدلال بودهایم و یا نه ناظر مجموعه ای از عکس العمل های گاه حتی متناقض و متنوع بودهایم که به سرگردانی و تحیر مخاطبان و اهالی هنر هم بعضاً منجر شده است.
گام دیگر اینکه در این مسیر چه دستاوردهایی از منظر برون رفت از مشکلات و گرههای موجود در جامعه در وادی هنر داشتهایم.
آیا فقه توانسته است مسیری هموار و یاریگرانه برای اهالی هنر بیافریند و آنها در نقاطی که گره کور مشخص نبودن حکم یا حداقل مبهم بودن آن آسیب پذیرشان کرده کمک کند. تا چه حد و چگونه؟
این همه اما از دل یک بستر اصلی و از رهاورد یک پژوهش مبنایی بیرون میآید و آن اینکه براستی درون مایه فقهی ما در حوزه هنر به خصوص در میادینی که چالش و ابهام و جدال در آنها از مرحله تئوری به فضای عملی و عینی رسیده است، چیست؟
به نظر میرسد این، یکی از خاکریزهای فتح نشده و میادین بکر و دست نخورده حوزه فقه و البته فقه حکومتی است که یاری کارشناسان و خبرگان این حیطه و البته حوزه هنر و اندیشه را برای بالندگی و شکوفایی میطلبد.
ما در سرویس فرهنگ و هنر «رسائل» این پروژه را از سه منظر و با سه رویکرد به پیش خواهیم برد:
نقد و تحلیل تولیدات هنری خاصه در حوزه تصویر از منظر مبانی فقهی و حکومت دینی
واکاوی احکام و صورت بندی فتاوایی که در این حوزه ظهور و بروز داشته و بررسی و پژوهش پیرامون چیستی و چگونگی این نقاط؛ همچون موضوع تصویرگری معصومین در سینما و...
تأمل در مبانی شناخت هنر و هنر دینی از منظر فلسفه هنر و تعامل و مواجههاش با دین؛ همچون تعبیر معروف و کمتر شناخته و تبیین شده «سینمای دینی»
امید آنکه بتوانیم در این مسیر به شناخت و درک درخوری از مقولاتی که هر روزه با آن مواجهیم و اما همچنان تصویر مبهم و غبارآلودی از آن را در برابر داریم دست یابیم.
محمدرضا محقق
/525/924/