به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ استاد حسینی ژرفا از اساتید مدرسه اسلامی هنر قم و از شعرا و نویسندگان حوزوی در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر سایت وسائل، مباحث مهمی در مورد فقه هنر و نگاه فقه اصغر و اکبری به موضوعات روز از جمله هنر و مطالب مهم دیگری اشاره کردند که در ادامه مشروح آن را مشاهده می کنید:
فعالیت خود را در فقه هنر بفرمایید؟
من البته در حوزه به عنوان یک فقیه شناخته شده نیستم، مایل هم نبودم که شناخته شوم، دروس علمی خود را خوب خواندم و دو سه دوره درس خارج به طور کامل برگزار کردم اما به جهاتی که در طول گفت و گو معلوم خواهد شد احساس میکنم که روش فقهی کنونی حوزه نه تنها در زمینه هنر بلکه در زمینه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، کافی نیست، نمیگویم که اصولاً ازش کاری بر نمیآید؛ کارهایی از آن بر میآید اما کافی نیست؛ ما باید نگاه فقه اکبری به تعبیر حضرت علامه جوادی آملی به قضایای امروز خود از جمله هنر داشته باشیم که این نگاه رایج فقهی حوزه آن دیدگاه فقه اکبری را تأمین نمیکند.
در دیدگاه فقه اکبری ما باید مطالعات دین شناسانه کنیم در حوزه هنر، بخشی از این مطالعات دین شناسانه هم مطالعات فقهی است؛ من تلاش کردم که هم خودم و هم با دوستان خود در مدرسه اسلامی هنر این روند را دنبال کنیم و الان هم همچنان این جستجو را ادامه میدهیم و آخرین پیامدهای این جستجو برگزاری دو همایش علمی کشوری بوده است که یکی را دو سال پیش برگزار کردیم به نام همایش ملی قرآن و هنر که خود حقیر دبیر علمی بودم و در یکی دو ماه اخیر هم همایش فقه هنر را برگزار کردیم که جناب آقای علیدوست دبیر آن بودند.
لازم است در همین مسیر مطالعات دینی همه جانبه درباره هنر انجام شود که منجر به تأسیس یک نظریه فقهی هنر به همان معنایی که گفتم بشود این مد نظرمان است و من هم در همین زمینه تلاشهای خود را انجام میدهم.
موضوع بحث ما منطبق با مقدمهای بود که شما فرمودید فعالیتهایی که در حوزه علمیه درباره هنر انجام شده است از نظر کیفی و کمی چطور است؟ اول توصیفی بفرمایید و بعد سراغ آسیب شناسی برویم؟
فعالیتهایی که انجام میشود، الا کارهایی که ما در مدرسه اسلامی هنر انجام دادهایم، متمرکز است بر همان نگرش فقه اصغری؛ یعنی برای مثال به طور متوسط از هر صد عالم حوزوی ممکن است یکی از آنها اصلاً مایل باشد و انگیزه داشته باشد که وارد مقوله هنر شود؛ آنکس که وارد مقوله هنر میشود یک درس خارج فقه هنر برگزار میکند؛ خارج فقه هنر هم که خارج غنا و خارج تجسمی است، که یکی از این دو را برگزار میکند؛ اقوال پیشینیان درباره مجسمه سازی و غنا را بررسی میکند و احیاناً مقداری دیدگاههای امروزی را اشراف میکند و این بررسی فقهی مثلاً غنا میشود.
ادامه این توصیف این است که در حدود بیست سال اخیر تعدادی از طلاب مایل هستند که با نگرشی عمیقتر وارد این قصه شوند، مثلاً درباره موسیقی، ابعاد موسیقی را بشناسند و موضوعشناسی کنند، اگر اقوال پیشینیان را میبینند تنها اقوال فقیهان را نبینند بلکه اقوال عارفان را نیز ببینند، اقوال فلاسفه را هم ببینند؛ این کاری است که در بررسیهای مصطلح فقهی انجام نمیشود، مثلاً عالمی که درس خارج فقه غنا میدهد هیچگاه کاری ندارد که ابن سینا یا فارابی در رساله خود به تفصیل چه گفته است، ممکن است که اشاره اجمالی داشته باشد ولی نظریات علمای یونان را در این باب به تفصیل بررسی نمیکند.
این گروه طلاب جوانتری که به دنبال اینطور مطالعات هستند، تعدادشان در حال افزایش است، الان محافل و لجنههایی در قم و مشهد و جاهای دیگر به طور مرتب برگزار میشود که اینها مایل هستند که درباره هنر بویژه سینما که گرایش به آن بیشتر است آن هم به علت کاربرد بیشترش، درباره سینما با هم کار میکنند حتی بعضاً گروههای مباحثه جمعی بین خود طلاب، فیلم میبینند، نقد فیلم میکنند، همین قصه درباره شعر هم برگزار میشود یعنی اگر در گذشته فقط شعرخوانی میکردند الان درباره شعر و مباحث پیرامونی شعر جلسات مباحثه میگذارند.
حتی خوشبختانه در بعضی جاها مانند جشنواره هنر آسمانی، این بخشهای پژوهش وارد شده است تا طلاب را با این پژوهشها تا حدی سوق میدهد، هر چند از لحاظ کمی کم است ولی اینکه حوزه علمیه به فکر افتاده است که باید در زمینه هنر پاسخگوی سئوالات باشد فراتر از فقه؛ اینکه میگوییم فراتر از فقه باز هم تأکید میکنم که نه اینکه فقه کنار گذاشته شود بلکه فراتر از فقه یعنی اینکه فقه باشد ولی این مطالعات منحصر به مطالعات مصطلح فقهی نباشد؛ این گرایش در حوزه که روز به روز در حال افزایش است و گرایشی است به لحاظ توصیفی گرایشی خوب است.
فقه اکبر را هم توضیح دهید؟
فقه اکبر یعنی ما به موجب آیه شریفه نفر؛ «فلولا نفر من ..... لیتفقهوا فی الدین» این متوقف لیتفقهوا فی الدین است؛ بنا بر این آیه شریفه قرآنی و حتی روایات معصومین (ع) بنا است در حوزه ها تفقه در دین صورت بگیرد؛ تفقه در دین به این معنی است که تمام ابعاد بررسیهای دینی مثلاً در زمینه هنر یا اقتصاد یا سیاست انجام بگیرد در حالی که از قرن سوم هجری به این طرف مطالعات فقهی یک سویه است؛ یعنی تمرکز بر روایات میکند و این تمرکز بر روایات باز با یک رویکرد خاصی پیش میرود؛ در حالی که مثلاً مطالعات قرآنی در زمینه هنر یک جنبه بسیار پررنگی دارد در حالی که فقیه فقه اصغری خیلی به مطالعات قرآنی نمیپردازد، یعنی قرآن را به عنوان یک مجموعه راهگشا در زمینه هنر نمیبیند، بلکه چندتا از آیات الاحکام را نگاه میکند و این تفاوت فقه اصغر و اکبر است که وقتی سراغ قرآن میآید، فقه اصغر به سراغ پانصد آیه آیات الاحکامی میرود آن هم با یک نگرش فقط احکامی اما فقه اکبر میگوید که ما باید تمام قرآن را ببینیم و از مجموعه منظومه قرانی درباره هنر حرف و پیام در آوریم.
همین قصه درباره منابع دیگر، مثلاً عرفان، فلسفه و مطالبی که حکیمان ما گفتهاند، اینها مطالب عمیقی درباره هنر دارند، فقه اکبر به همه اینها نظر میکند، همه اینها را بررسی میکند و از مجموعه اینها با محوریت قرآن کریم و به تبع آن سنت شریف، به یک رویکردها و نظریههایی درباره مثلاً موسیقی میرسد که ممکن است که این نظریه و رویکرد در بعضی از قسمتها با آنچه که در فقه سنتی ما هست چالشهایی داشته باشد اما این چالشها از باب تعارض نیست چون اگر با نگرش کلان دین شناسانه نگاه شود واقعاً نه بدعت است، نه احداث امر جدید و نه خروج از دین؛ اما چون صرفاً با نگاه فقهی فقه اصغری به آن نگاه میکنند خیلی از اینها حرفهای جدید و دقت آمیز است.
به این دلیل حوزههای علمیه به ویژه در زمینه هنر یک مقدار باید افق نگاه خود را افق دین شناسانه یا فقه اکبری کنند تا بیشتر بتوانند پاسخگوی نیازهای امروز باشند.
ممکن است که در مسألهای که بر اساس فقه اصغر به دست آمده است که مثلاً حکم این حرمت است بر اساس فقه اکبر جواز یا حتی استحباب باشد؟
بله دقیقاً همینطور است؛ مثلاً درباره موسیقی اگر واقعاً به همه ابعاد دین و رهیافتهای دینی نظر شود آنوقت میتوان دریافت که موسیقی و نغمه خوش و صدای خوش یک نیاز طبیعی انسان است و این نیاز طبیعی انسان جزء زینتهای زندگی بشر است و به این دلیل در عموم و شمول آیات مبارک 31 تا 33 سوره اعراف یا بنی آدم خضوا زینتکم عند کل مسجد وارد میشود و چون وارد میشود آنچه که مایه تحریم این زینتهاست در یک گفتمان قرآنی هم قابل دیدن است.
پس اگر یک موسیقی انسان را به یاد خدا سوق داد، این موسیقی نه تنها ناروا نیست بلکه مستحب است و نه تنها مستحب نیست بلکه واجب است؛ یعنی یک جامعه دینی برای برگزیدن یک سبک زندگی دینی الهی اصلاً باید به طرف موسیقی برود منتها البته با نگرشی که گفتم نه هر گونه موسیقی.
اما متأسفانه نگاه فقهی سنتی اگر هم برای موسیقی بنابر مستثنیات پنجگانه یک شأنی قائل شود، صرفاً این است که در بعضی از مراحل زندگی اگر شما سراغ موسیقی رفتی گناه نکردی، اما اینکه این موسیقی نقش در زندگی شما دارد، نه تنها موسیقی بلکه تمام هنر، اینکه موسیقی در زندگی شما نقش دارد و ایفای نقش میکند، لذا مؤمنان اصلاً باید به این بپردازند ولی از این در نگاه فقهی سنتی غفلت میشود.
حالا همه این مثالها در مورد سینما به یک مقیاس و تراز بسیار وسیعتری صدق میکند یعنی نگاه فقه سنتی نتیجهاش این میشود که نهایتاً فقهای ما میگویند که سینما خوب است، سینما امری لازم است، سخنرانیهای کلی در این زمینه میکنند اما هیچ راهی پیش روی سینماگر باز نمیکنند اما فقه اکبر نه تنها میگوید که سینما خوب و لازم است بلکه میگوید خوب حالا سینما به عنوان یکی از شئون اصلی بشر امروز دین باید برایش کار کند، دین باید برایش جواب داشته باشد؛ این نکتهای است که در ده پانزده سال اخیر مقام معظم رهبری، حفظه الله بی نهایت به آن تأکید دارند، در دیدارهای عمومی، دیدارهای خصوصی، به اینکه حوزه باید این نگاه را درباره هنر داشته باشد؛ خیلی به این نکته تأکید میکنند که متأسفانه کم به تأکیدات ایشان گوش داده میشود و در این همایش فقه هنر باز به نحو روشنتر و برجستهتر و قاطعتر به این زمینه ایشان توجه دارد.
سینما امری است که قبلاً نبوده است ولی در موسیقی که قدیم بوده است آیه و روایتی نداریم که بخواهد به موسیقی توصیه کند؟
اولاً که داریم، در قرآن کریم حتی یک آیه وجود ندارد که موسیقی حرام باشد بلکه مواردی مانند لهو و لعب و قول زور و قول باطل و از جانب روایات حمل شده است بر موسیقی که آن هم منظور روایات موسیقی همان دوره بوده است، موسیقی فاسد و درباری آن دوران.
اما به عکس آیاتی داریم، که یکی از برجستهترین آن آیات آیهای است درباره حضرت داوود (ع) در سوره سبأ که در آنجا اصلاً صدای خوش را یک فضل میشمارد که «و لقد آتینا داوود منا فضلاً یا جبال اوبی و الطیر» که در آنجا تقریباً تمام مفسران بر این باور هستند و صیاق آیه هم نشان میدهد که جناب داوود علیه السلام صدای خوشش که در تاریخ معروف است که نغمه بسیار بسیار دل انگیزی ایشان داشته است، این برای او یک فضل بوده است و قرآن از آن تعبیر به فضل میکند و این نشان میدهد که این ارزش ذاتی دارد، آن وقت بلا فاصله هم به لحاظ فرمی از کوهها و از پرندگان میخواهد که با او هم نوا بشنوند، یعنی حتی از کوه که یک موجود صامت سنگی است میخواهد.
بله در نگاه فقه اکبری که عرض کردم اگر وارد بشویم درباره مطلق زینت که موسیقی و صدای خوش هم از انواع زینت است موارد فراوان داریم، درباره خود موسیقی هم مواردی داریم که به تعدادی از آن اشاره کردم.
روایاتی هست که میگویند که آلت موسیقی را اولین بار شیطان درست کرده است؛ اگر چنین چیزی لازم بود برای اولین بار شیطان باید آن را درست میکرد؟
ما دو دسته روایت درباره موسیقی داریم، دستهای از روایات از آن استفاده میشود که موسیقی بسیار پلید است و به طرف آن نباید رفت و دستهای دیگر از روایات از آن استفاده میشود که موسیقی اگر در مسیر ذکر الهی باشد ایرادی ندارد؛ آن دسته از روایاتی که خواستهاند که انسان از موسیقی فاصله بگیرد که نحلههایی دارند مانند آن که شما الان فرمودید که آن لحنهها به آن جهت است که امت رسول الله که در دوران خلفای اموی و عباسی داشتند از طریق موسیقی به فساد، غفلت و تلبس به یک چرک جدید آلوده میشدند از موسیقی فاصله بگیرند، عیناً درباره شطرنج هم همینطور است در حالی که تردید نیست که اگر شطرنج یک ورزش فکری باشد، کار تفریحی باشد و چنان که مرحوم امام (ره) به حلال بودن آن فتوا دادند اگر حالت قمار نباشد و اگر موسیقی وسیلهای برای آرامش، یاد خدا و ترویج افکار و اندیشههای مثبت باشد که ایرادی ندارد؛ روایاتی که حتی نگاه کردن به آلت شطرنج را بی نهایت تقبیح کردهاند، روایاتی که حتی نزدیک شدن به ساز موسیقی را بینهایت تقبیح کردهاند، روایاتی که برای مجسمه سازی تعابیر به شدت منزجر کننده و بازدارندهای دارند یا درباره قسمی از نقاشی، اینها همه چنان که فیض کاشانی و محقق سبزواری و بعضی از فقیهان بزرگوار گذشته هم فرمودند اینها باید در دامنه زمان و مکان خودشان تبیین شوند و امام معصوم علیه السلام برای اینکه جامعه به سراغ موسیقی فاسد نرود که در آن زمان موسیقی فاصد غلبه داشته است و اینها را از نزدیک شدن به آ<یات باز داشتهاند و این حالت را به این ترتیب فرمودهاند که این آلت را شیطان ساخت.
در حالی که عرض کردم قرآن کریم به صراحت نغمه خوش را فضل الهی میداند، چگونه میشود که نغمهای که میفرماید و لقد آتینا منا فضلاً اینکه از جانب خود به او دادهایم اصلش شیطانی باشد؟
میتوان فرض کرد که آلت موسیقی مانند تار را یکی از انبیاء ساخته باشد.
اینکه آلت موسیقی را یکی از انبیاء ساخته باشد که مدخلیتی در سخن ما ندارد؛ آیا ما روایتی داریم که امام علیه السلام شنا کرده باشد؟ دیگران را به شنا فراخوانده است و فرموده است که بچههای خود را به شنا تشویق کنید اما آیا یک روایت داریم که این بزرگان خودشان رفته باشند و جایی لخت شده باشند، یا پیش مردم یا اصحابشان شنا کرده باشند؟
الگو که میگوییم یعنی راهنمای افراد در دیدگاه و کلیات، مانند اینکه به ما بفرمایند که به سراغ زیبایی بروید، تشویق به زیبایی کنند، اما برای یکایک اینها لازم نیست که خودشان انجام دهند، شکار را به معنای اینکه افرادی بروند و سرگرمی به نام تیراندازی داشته باشند و بعضی از حیوانات مباح را شکار کنند؛ این در دین هرگز ناستوده نیست ولی شما یک جمله و یک خط پیدا نمیکنید که یک پیغمبری و یا ولی خدایی رفته باشد و خودش شکار کند یا درباره بعضی دیگر از امور که نمیخواهم وارد آن بشوم.
یک چیزهایی یا به دلیل اینکه شأن این بزرگان نبوده است یا به دلیل اینکه متأسفانه موسیقی از آن اقسام هنری بوده است که نوعاً آلوده بوده است و مردم برای شهوترانی استفاده میکردند به جهت اینکه در اختیار حکام یا دربارها بوده است لذا درباره بعضی از این امور که حکام و شاهان و درباریان و فساق یک جامعه استفاده میکردند گاهی شأن اجتماعی اقتضا نمیکند که یک ولی خدا به طرف او برود اما اگر این شأن متبدل شود آن موقع شما نمیتوانید بگویید که چون الگوی این در زندگی معصوم نبوده است دیگر به سراغ این نرویم.
اگر اینطور باشد بسیاری از اموری که ما داریم انجام میدهیم را نباید انجام بدهیم؛ چون عین آن را با اینکه در آن زمان رایج بوده است یک معصوم علیه الاسلام انجام نداده است.
موضوعاتی که در حوزهها مورد غفلت است؟
ما مهمترین غفلتمان از اصل موضوع شناسی در حوزهها است یعنی ما از موضوعات فقهی هنری هیچ شناخت روشن و دقیقی نداریم؛ مثلاً میگوییم غنا صوت مشتمل بر ترجیع است؛ بعد برای اینکه ترجیع چیست، یک سری تعاریف کتابی میکنیم اما به جهت اینکه خودمان که با ساز آشنا نیستیم، اصول علمی موسیقی را هم که مطالعه نمیکنیم، نهایتاً ممکن است که چند صفحه از یک کتاب را بخوانیم، سراغ خریت و خبره این فن هم نمیرویم که یک موسیقیدان باشد نتیجه این میشود که عالمان ما درباره امری صحبت میکنند که اصلاً نمیدانند چیست.
تعریف لغوی موسیقی کتاب به کتاب بهشان منتقل شده است؛ وقتی میخواهند بگویند غنا چیست میروند به لسان العرب و قاموس و اینها مراجعه میکنند به کتب گذشتگان مراجعه میکنند؛ اینکه موسیقی و غنا چیست واقعاً الان تعین دارد یعنی در حال نواختن و خواندن است؛ ما باید این را بشناسیم؛ اگر از یک فقیه درباره پلاتین که بعضی طلای سفید میگویند سئوال بشود این آدم که نباید برود کتاب فرهنگ معین را ببیند که پلاتین چیست؟ این باید ببیند که الان چیزی که به عنوان ماده پلاتین وجود دارد این واقعاً چیست؟ از یک متخصص سئوال کند که این آلیاژ است، یک چیز معدنی است؟
برای همین گفتید که آن رسالههای فارابی و ابن سینا خوانده شود؟
بله ولی این ابن سینا و فارابی و افلاطون و مانند اینها منابع کهن ما هستند؛ ما باید همین موسیقی که امروز وجود دارد را بشناسیم، یک فقیه یک دین شناس که درباره هنر مطالعه میکند باید دستگاههای موسیقی و گوشههای موسیقی را کامل بشناسد، بعد که شناخت میفهمد که هر کدام از اینها تولید چه حالاتی در انسان میکند؛ آنوقت وقتی که ترجیع را معنی میکند که میگوید عبارت است از یک خفت و سبکی که انسان را از حال خود به در بکند، آنوقت صرفاً کتابی سخن نمیگوید؛ آنوقت با واقعیت عینی سر و کار دارد، درباره نقاشی، سینما و مجسه سازی همه همینطور است؛ ما موضوعات هنری را یک شناخت خیلی کلی ازش داریم؛ در حالی که اینها باید خیلی ریز شناخته بشود و تازه بر اساس موضوع شناسی دقیق با رویکرد و روش دین شناسانه و فقه اکبری به بررسی آنها ورود کنیم؛ ما در هر دو زمینه در حوزهها ضعف داریم.
درس فقه هنر را شما تدریس می فرمایید؟
درس فقه هنری که من تدریس میکنم برای خودم هست؛ درس خارج نیست بلکه ما اینجا دورههای فوق لیسانس و دکتری داریم که این را در همان دوره فوق لیسانس خود دو واحد درس فقه هنر من میدهم؛ با درس خارج مصطلح حوزه متفاوت است.
طلبههایی که میخواهند در زمینه فقه هنر کار کنند اولاً باید چه درسهایی از این دروس مرسوم حوزه را خوب بخوانند بعد چه قسمتهایی را باید بخوانند؛ برای مثال یک استادی داشتم که میگفتند کسی که میخواهد فقه رسانه کار کند لازم نیست که در اصول عملیه اجتهاد داشته باشد ولی لازم است که در ادله لفظیه باید اجتهاد داشته باشد؛ و چه درسهایی غیر از دروس رسمی؟
اصولاً دوستانی که میخواهند به مطالعات تخصصی هنر بپردازند لازمهاش این است که یک دوره عمومی حوزه را که شامل مقدمات و سطح هست را به طور خیلی ملا وار طلبگی بخوانند، یعنی مثلاً باید رسائل و مکاسب را خیلی دقیق بخوانند و مطالعه و مباحثه کنند؛ برای درس خارج به این معنایی که درس خارج مصطلح در حوزههای علمیه در حال برگزاری است و مثلاً در باب طهارت و خمس و زکات جواب میدهد در باب هنر جواب نمیدهد؛ باید اینها زیر نظر یک کارشناس خبره که با مباحث هنر آشناست ولی به معنای مصطلح استاد خارج حوزه نیست، زیر نظر او باید یک مطالعاتی تشکیل دهند و از موضوع شناسی هنر مثلاً اگر کار موسیقی میکنند از موضوع شناسی موسیقی شروع کنند.
بعد از این موضوع شناسی دقیق که مدتی هم طول میکشد، که با قلمرو دقیق آن هنر آشنا میشوند یک مقدار مطالعات فلسفه هنر کنند؛ یعنی درباره فلسفه هنر، حکمت هنر، اصلاً زیبایی شناسی، خود تاریخ زیبایی شناسی هنر، زیبایی شناسی از منظر قرآن و سنت را مطالعه کنند.
الان فلسفه هنر اسلامی داریم؟
ما فلسفه هنر اسلامی الان چیز تدوین شدهای نداریم اما خودمان اینجا در این زمینه دروس و مطالعاتی داریم که خود حقیر بحث میکنم اما اینها چون نو ظهور است باید روی آن کار شود ولی گفتم حلقههای مطالعاتی یعنی اینها که دور هم جمع میشوند یک استاد راهنما دارند ولی هی مطالعه و مباحثه میکنند تا میرسند به مجموعهای از نظریات که باید برسند آن وقت در گام سوم حالا باید بیایند به سراغ منابع و ادله فقهی که مثلاً موسیقی و هنر را بررسی میکند اینجا دید شاملی دارند اولاً خود موضوع را دقیق میشناسند لذا وقتی به اصطلاح ترجیع میرسند، دیگر فقط به کتاب لغت مراجعه نمیکنند میدانند که واقعاً در جهان خارج موسیقی و ترجیع و آواز یعنی این؛ ثانیاً مطالعات پیرامونی دارند؛ میدانند که ارجاع این سخن به کدام بحث از مباحث زیبایی شناسی است؛ آن وقت ادله فقهی را در سایه آن بررسی میکنند؛ اینطور نگاهشان به ادله فقهی یک نگاه باز است و چون نیازها را در دل آن مطالعات شناختهاند، یعنی با خود هنرمند آشنا شدهاند، با خلق اثر هنری آشنا شدهاند، میدانند که اثر هنری چه تأثیری بر مخاطب دارد، یک قطعه موسیقی با فلان دستگاه، فلان ردیف و فلان گوشه چه آثاری بر مخاطب میگذارد، آنوقت میتوانند به نیازها پاسخ بدهند؛ الان یکی از مشکلات بزرگ مطالعات فقهی ما در حوزهها این است که گاهی پنج سال شش سال یک فقیه بحث میکند اما اگر در نهایت به او بگویی که جواب سئوال عملی یک سینماگر چه میشود؟ شما نمیتوانید جواب دهید چون شما در حالهای از کلیات و ادله فقهی میمانید، در حالی که فقه تعریفش چیست؟ فقه علمی بنیادین نیست؛ فقه یک علم کاربردی است. فقه مانند فلسفه نیست که جواب کلیات را به شما بدهد که مثلاً فلسفه به شما میگوید که هستی چیست؟ اما فقه که به شما این سئوال کلی را جواب نمیدهد؛
فقه همه شرافت و کاربردش این است که به شما به عنوان یک مکلف بگوید که چه بکن و چه نکن؛ حالا اگر مطالعات فقهی در زمینه هنر منجر به این نشود که به من نقاش و آهنگساز بگوید که چه کنم و به شما که مخاطب نقاشی و آهنگسازی هستی بگوید که چه کنی، این منجر به این میشود که نهایتاً در بسیاری از ابواب یا جوابهای کلی به مسائل و موضوعات هنری داده میشود از جانب فقیهان و یا متأسفانه جوابهای احتیاطی؛ یعنی منجر به این میشود که بسیاری از مذهبیان و مسلمانان خیلی به سراغ هنر نیایند.
در حالی که در مقدمه هنرم عرض کردم که یک جامعه پویای تولیدی، یک جامعه پویای دینی نیاز به سبک زندگی اسلامی دارد و شما در سبک زندگی اسلامی مگر میتوانید هنر را حذف کنید؛ هنر چه شما موافق و چه مخالفش باشید یکی از بخشها و حیات انسان است؛ یعنی اگر شما چهار نیاز مهم برای انسان بشمرید یکی از این چهار نیاز نیاز او به زیبایی و هنر است؛
چگونه میتوان که یک جامعه اسلامی داشت که این بخش مهم را یا کلاً غفلت کند یا به یک بخش خیلی خیلی کوتاه آن بپردازد موسیقی را باید مسلمانان و جامعهدیندار یا دختران و پسرانی مانند سلمان واردش بشوند؛ کی میتوانند وارد شوند و به سلامت از ماجرای موسیقی بیرون بیایند وقتی که فقه کاربردی ما در این زمینه برای آنها تکلیف روشن کند.
چیزی که به نظر بنده رسیده است و حالا خودم خیلی مبتدی کار کردم؛ به نظرم علم النفس علمی است که لازم است؟
یقیناً بله، علم النفس در همان قسمت حکمت فلسفه است که گفتم؛ یعنی قسمت دوم سخنم که گفتم بعد از موضوع شناسی دقیق باید مسائل معرفتی دیده شود، معرفت النفس در جمله مباحث معرفتی است یعنی مثلاً اگر کسی میخواهد (که ما اینجا این کار را میکنیم در دوره فوق لیسانس و دکتری خود اینها باید اشارات بخوانند کتب اینطوری بخواند حتی یک بخشهایی از آثار ملاصدرا را بخوانند، دانستن مباحث علم النفس چه مباحث قدیم و چه مباحث جدید دانستن اینها در فهم هنر بسیار کمک میکند/402/922/ض