vasael.ir

کد خبر: ۱۸۱۸
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۸ - 10 February 2016
درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام استاد اراکی/جلسه21

ایمان بدون ولایت امام عادل ممکن نیست

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- آیت الله اراکی با بیان روایت هشتم و نهم از روایات اهل بیت علیهم السلام در خصوص شرط عدالت امام، به بررسی مراحل ایمان در قرآن (ایمان به تصدیق و ایمان به عمل) پرداخت و گفت: اگر امامت امام عادل نباشد، کفر تحقق پیدا می کند.


به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، صبح  چهارشنبه، 4 آذر 1394 در بیست و یکمین جلسه درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام  در مدرَس 2 مدرسه عالی دار الشفا قم، با بررسی روایت هشتم از اصول کافی در مورد شرط عدالت در امام گفت: آن امامی که منشا خروج از ظلمات به سوی نور می شود، امام با قید عدل است نه مطلق امام.

وی با استناد به این روایت، مردم را به دو نوع با ایمان و کافر تقسیم کرد و افزود: مردم مومن به وسیله ایمان و امام عادل از ظلمات به سمت نور می روند. مردم غیر مومن را از نور به ظلمات می برند.

دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی از حصر روایت بین دو حالت ایمان و کفر، نتیچه گرفت: این حصر دلالت بر این دارد که تنها امام عادل است که منشا خروج از ظلمات به سوی نورمی شود و در مقابل امام عادل، امام جائر آورده است.

وی ادامه داد: ولایت امام عادل دال بر آن است که عدل در امام شرط است و آن امامی که منشا خروج از ظلمات می شود امام با قید عدل است نه مطلق امام. استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه، با بررسی ایمان در مرحله عمل، به آیات قرآن کریم اشاره و بیان کرد: بعد از اسلام اول، دو مرحله ایمان وجود دارد: ایمان به تصدیق  (تصدیق به ولایت الهی و ولایت رسول بدون عمل) و ایمان به عمل.

آیت الله محسن اراکی در ادامه به بررسی روایت نهم از مرحوم شیخ صدوق پرداخت و یادآور شد: حداقل از این علامات که در روایت برای امام شمرده شده (اعلم الناس، احکم الناس، احلم الناس، اتقی الناس و ...) این است که این صفات با عدالت حاصل می شود و با فقدان صفت عدالت سازگار نیست.

 

خلاصه درس 21 استاد اراکی:

 

تلخیص مباجث گذشته:

بحث درباره ادله روایی اثبات شرط عدالت در حاکم بود. پس از تعریف عدالت، تعریف عدالت و بیان مقصود از امام و حاکم، وارد بحث روایات منابع شیعی درباره شرط عدالت در مطلق حاکم (با واسطه یا بدون واسطه) شده و در جلسه قبل روایت ششم و هفتم را بیان کردیم.

 

روایت هشتم

از روایات شرط عدل برای حاکم این روایت است که مرحوم کلینی می فرماید:

 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْعَبْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: ...ثُمَّ قَالَ أَ لَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ(1) یَعْنِی مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلَایَتِهِمْ کُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَالَ‏ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ‏ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ‏ إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنَّهُمْ‏ کَانُوا عَلَى‏ نُورِ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا کُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَرَجُوا بِوَلَایَتِهِمْ إِیَّاهُ مِنْ نُورِ الْإِسْلَامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْکُفْرِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْکُفَّارِ فَ أُولئِکَ‏ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ‏. کافی ج 1 ص 375 و 376

 

بررسی سند

این روایت از لحاظ سندی قوی است و هیچ اشکالی در سند آن نیست و همه روات آن از اجله ثقات هستند.

 

بررسی دلالت

در حدیث در تفسیر آیه آمده که مراد از ظلمات، "ظلمات ذنوب" است الی نور... بعد علت را ولایت هر امام عادلی می داند و در مقابل آن دسته دیگر که ولایت امام جائر را گرفته اند.

از این فراز اول روایت، شرطیت عدل فهمیده می شود.

استناد ما به مفهوم وصف نیست تا اشکال پیش بیاید که مفهوم وصف، معتبر نیست.

استدلال ما به این  جهت است که خروج از ظلمات به نور را علت آورده است که علت این خروج، "ولایت امام عادل" است و اگر ولایت امام عادل علت خروج از ظلمات الی نور باشد، آیه  257 سوره بقره مردم را در دو دسته محصور می کند:

1-    الذین آمنوا

2-  الذین کفروا

و شق ثالثی در اینجا وجود ندارد.

پس یا مردم مومن اند که به وسیله ایمان و امام عادل از ظلمات به سمت نور می روند و یا چنین نیستند که آنان را از نور به ظلمات می برند، پس حصر بین دو حالت شده است و دلالت بر این دارد که تنها امام عادل است که منشا خروج از ظلمات به سوی نورمی شود و در مقابل امام عادل، امام جائر آورده است.

چون فرض را به دو بخش تقسیم کرده و حصر بین این دو شق مطلب نموده است، ولایت امام عادل دال بر آن است که عدل در امام شرط است و آن امامی که منشا خروج از ظلمات می شود امام با قید عدل است نه مطلق امام.

هیچ ایمانی بدون ولایت امام عادل ممکن نیست و اگر امامت امام عادل در جامعه نباشد، کفر تحقق پیدا می کند.

طبق این آیه (آیه 257 سوره بقره) در بحث ایمان و کفر مکرر مساله کفر منطبق بر کفر در مقابل ایمان ثانی است و طبق استقصایی که در آیات داشته­ ایم، بعد از اسلام اول دو مرحله ایمان وجود دارد:

 

1-     ایمان به تصدیق (تصدیق به ولایت الهی و ولایت رسول) ولی همراه با عمل نیست ولی اطاعت نمی کند

(کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِم‏) آل عمران 86

که این ایمان اول است یعنی بعد از این که به رسالت رسول تصدیق کردند.

در سوره نساء می فرماید:

 (یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً)

که کفروا را تفسیر به عصیان الرسول کرده است و این کفر به ایمان ثانی است.

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً) نساء 136

 «آمنوا» دوم برای خضوع و اطاعت است زیرا این ها اقرار کرده اند و باید اطاعت الرسول را نیز داشته باشند.

یا در سوره محمد (ص) می فرماید:

 (الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم‏)

 این کفر مربوط به کسانی است که عمل صالح دارند و نماز می خوانند.

 

2-    ایمان به وسیله عمل

از آغاز سوره بقره خداوند متعال اشاره به ایمان دوم می کند:

(ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ*الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ *وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون‏)

این ایمان دوم خصائصی دارد که اولین آن ایمانی است که در آن تبعیض نیست:

(آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ) بقره 285

هر شخصی چه در مسلمانان و چه غیر آنان این ایمان کامل را ندارد.

در سوره نساء می فرماید: (إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً) سوره نساء150

 بین خدا و رُسُل او تفرقه می اندازند، مانند این که می گفتند «حسبنا کتاب الله» و مواردی از این قبیل که علامت کفر بعد از ایمان است که کفر ولایت است و اینجا نیز در همان سیاق است.

 الان در صدد اثبات این هستیم که در این بحث شرط عدالت استفاده می شود.

 

روایت نهم

مرحوم صدوق در خصال روایت می کند:  مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عُقْدَةَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ: لِلْإِمَامِ‏ عَلَامَاتٌ‏ یَکُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْکَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ... یَکُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَکُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یَأْمُرُهُ بِهِ وَ أَکَفَّ النَّاسِ عَمَّا یَنْهَى عَنْهُ وَ یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْنِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ سَیْفُهُ ذُو الْفَقَارِ

 

بررسی سند

روایت از حیث سند قوی است و تنها محمد بن ابراهیم اسحاق مجهول است و گفته اند توثیق ندارد.

 

پاسخ

1-      توثیق مشایخ معروف در آن روزها رسم نبوده است و کسی که شیخ روایت صدوق را توثیق کند مانند این است که ما بزرگانی مانند آیت الله بروجردی (ره) را در این زمان بخواهد توثیق نماید و وثاقت آنان ابین من الشمس در عرف حدیث است و به همین خاطر مشایخ خیلی از روات مشخص نیستند

2-     خصوص مشایخ صدوق که ایشان بر آنها «ترضی» کرده و واژه «رضی الله عنه» را برای آنان به کار برده بر خلاف نظر آیت الله خویی (ره)  نظر ما این است که نه تنها دلیل بر وثاقت است بلکه اقوای از توثیق محض است.

مانند صدوق که فقیه و محدث و اهل قرآن است به همین راحتی از روی عادت رضی الله عنه نمی گوید و کلیشه ای نیست.

بلکه اشاره به آیات کریمه قرآنی است که می فرماید:

 (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة*جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه‏) بینه 7-8

اشاره به یکی از مقامات عالیه قرآن است یا اشاره به یک مقام بلند حدیثی است که مقام رضوان الهی است و فوق مقام وثاقت محض است.

برهمین اساس مشایخی را که صدوق تراضی کرده که از جمله آنان والد ایشان است ثقه می دانیم.

راوی بعدی احمد بن محمد بن سعید کوفی است که همان همدانی است و این ثقه جلیل القدری است که از آن به عقده تعبیر می شود و همه بر وثاقت ایشان اتفاق نظر دارند گرچه گفته اند که زیدی و جارودی بوده که این قید به نظر ما باطل است و قرائن متعددی در این زمینه وجود دارد که این گونه نیست.

بنی فضال همه ثقه هستند و علی بن حسن بن فضال هم از آنان است.

 

بررسی دلالت

حداقل از این علامات (اعلم الناس، احکم الناس، احلم الناس و ...) این است که این صفات با عدالت حاصل می شود و با فقدان صفت عدالت سازگار نیست. اگر مردم را از چیزی نهی می کند خودش بیش از آنان مراقب نفس خویش باشد که این صفات مربوط به امام است.

این روایت نیز دال بر شرط اعتبار عدل در امام است.

در اینجا بحث عدل در امام یعنی در فرمانروا را به پایان می رسانیم.

 

ما در دو مقام بحث می کردیم:

1-    ملکه عدل- عدل اعم از عصمت؛ که در اعم از منصوب و غیر منصوب بالمباشر است

2-    عدل به معنای عصمت که درخصوص منصوب بالمباشر شرط است

که در جلسه بعد در مورد شرط عدل به معنای عصمت سخن می گوییم./926/201/ق

تقریر: محسن جوادی صدر


پاورقی:

1. آیه 257 سوره بقره.

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶