vasael.ir

کد خبر: ۱۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۳ - 08 February 2016
در جلسه بیست و ششم درس خارج نکاح آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

صدای زن عورت نیست- منع قرآن از آهنگین و رقیق صحبت کردن زنان در مقابل نامحرم

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حضرت آیت الله جوادی آملی در بیست و ششمین جلسه درس خارج پیرامون روایاتی در خصوص جواز نشان دادن موی زن به غلام، سه احتمال را مد نظر فقها را بیان نموده و فرمودند: یا ترجیح سندی میدهند و میگویند این حمل بر تقیّه است، یا در متن آن تصرف میکنند و میگویند محمول بر حال ضرورت است یا در مادهاش تصرف میکنند و میگویند محمول بر ضرورت است، یا در هیأتش تصرف میکنند میگویند حمل بر کراهت است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله جوادی آملی در بیست و ششمین جلسه درس خارج نکاح در تاریخ 02/09/1394در مسجد اعظم قم با اشاره به برخی روایات پیرامون جواز رؤیت مو یا تماس زن با غلام خویش احتمالاتی را بیان داشته و فرمودند: یا حمل بر تقیّه میشود یا بر نظر اتفاقی؛ یک حمل دیگری هم بود که دیگران گفتند یا در سایر فرمایشات صاحب جواهر هست که حمل بر ضرورت است.

 

ایشان در ادامه درباره حکم تماس و نگاه زن با غلامش بیان داشتند: اگر اجماع تعبدی ثابت شود، حکم همین است؛ ولی اثبات آن بسیار مشکل است. حکم همان است که در بحث قبل گذشت؛ حداکثر احتیاط وجوبی است، نه فتواست و نه اقوی.

 

رئیس محترم موسّسه اسراء با اشاره به حکم نگاه زن به بدن نابینا فرمودند: مقداری که حاجتهای ضروری برطرف بشود، جایز است.

ایشان ضمن بیان حکم شنیدن صدای زن حکم صوت زن را از حکم بدن و موی زن جدا کردند و فرمودند: صوت مرأة «بما هو صوت المرأة»، این نظیر «شعر المرأة» و بدن مرأة نیست که نامَحرم باشد و این غیر از خوانندگی است که بتواند تحریک کند یا زمینه تحریک در آن هست.

وی آهنگین سخن گفتن زن را شرط حرمت صدای زن دانسته و این گونه به قرآن استناد کردند: صوت مرأة «بما هو صوت المرأة»، این نظیر «شعر المرأة» و بدن مرأة نیست که نامَحرم باشد و این غیر از خوانندگی است که بتواند تحریک کند یا زمینه تحریک در آن هست.

 

آیت الله جوادی آملی دو روایت از مرحوم کلینی نقل نمودند که در آن امیرالمومنین، از ابتداء سلام به بانوان و دعوت آنان به نشستن به سفره طعام منع نموده است سپس ایشان این موضوع را این گونه تشریح نمودند: حضرت این را برای دیگران فرمود، یک؛ یا مبادا دیگران یک چنین خیالی بکنند، دو؛ وگرنه قلب مطهّر حضرت که متیّم به حبّ خداست، دیگر جا برای این بازیها نیست.

وی ضمن حمل روایات به کراهت در موضوع سلام زنان به هنگام ورود به جمع، دلیل خود را این گونه بیان کردند: قرینه سیره عملی همه ائمه(علیهم السلام) که سؤال میکردند، جواب میدادند، استفتا میکردند، علما اینچنین است، متدیّنین اینچنین است.

 

ایشان در انتها، از المیزان ذیل آیه مباهله روایتی را بیان کردند که در آن زنی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیرامون برتری دادن مردان بر زنان اعتراض می‌نماید.

مشروح بیست و ششمین جلسه درس خارج نکاح را میتوانید در ذیل ملاحظه فرمایید:

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مرور مباحث پیشین:

دو مسئلهای که مرحوم محقق(رضوان الله عیله) در پایان بخش «نَظر» مطرح فرمودند: یکی این بود که خَصی، خواجه میتوانند نامَحرم را نگاه کنند یا نه؟ اجنبیه را نگاه کنند یا نه؟ مسئله دوم این بود که حکم اعمی چگونه است؟ اعمی که نمیتواند نظر کند، آیا شنیدن صدای نامَحرم هم همانند نگاه به نامَحرم است یا نه؟ مسئله دوّم خیلی بحث مبسوطی ندارد که حالا ـ إن شاء الله ـ مطرح میکنیم. مسئله اول چون هم روایات آن فراوان بود و هم اقوال آن متعدّد بود؛ لذا یک مقدار طول کشید. مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) برای اینکه جمع کند بین ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ و ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾[1] حمل کردند بر «نساء حرائر» که در بحث دیروز گذشت؛ امّا راه فنّی آن را اعلام نکردند که چگونه منظور از نساء زنهای آزاد است؟! آن مقدمه که ضمیمهٴ فرمایش مرحوم صاحب جواهر شود، مسئله حل میشود؛ آن مقدمه که در دیروز مطرح شد این است که در نظام خلقت خدا میفرماید زن در برابر مرد، مرد در برابر زن، ما شما را ﴿مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی﴾[2] خلق کردیم. در جریان ارث، زن یک حساب دارد، مرد یک حساب دارد؛ زن «بما أنه» زن، مرد «بما أنه» مرد. در مسایل اقتصادی زن در برابر مرد است ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾.[3] در مسئله ایمان و اخلاق و فضایل نفسانی، مرد در مقابل زن و زن در مقابل مرد است، آیه مبسوط سوره مبارکه «احزاب» که ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ﴾[4] و مانند آن. ما هیچ کجا نداریم که زن به زن اسناد داده شود، نساء در برابر رجال، رجال در برابر نساء، ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ﴾؛[5] امّا نساء به خود نساء اضافه شود، ما جایی نداریم مگر اینجا، معلوم میشود یک خصیصهای است. پس ما نمیتوانیم بگوییم که منظور از نساء، مطلق نساء است، لابد یک نساء خاصی است. حالا منظور از این نساء یا نساءِ مسلمه است؛ اعم از حُرّ و آزاد یا نساء اقربا و ارحام یا خصوص مسلِمات یا مطلق نساء یا زنهای آزادِ مسلمان است. آنها را نمیشود ملتزم شد، بلکه همین زنهای آزادِ مسلمان هست. پس اگر مرحوم صاحب جواهر بیانی دارند که منظور از ﴿نِسَائِهِنَّ﴾، مسلمات حرائر است، باید با آن مقدمه حل شود.

 

شرط جواز نشان دادن موی زن به غلامش؛ بدون ریبه بودن نگاه غلام

مطلب دوّم آن است که در همین روایات، روایت معاویة بن عمار ـ یک روایت مبسوطی است ـ مرحوم صاحب وسایل تقطیع کرده، در اثنای این روایت دارد که ابن عمار این را گفت «إلی أن قال»؛ امّا این وسطها چه گذشت، دیگر ذکر نمیکند. مرحوم صاحب جواهر کل آن بخش روایتی را که مرحوم صاحب وسایل ذکر نکرده ایشان ذکر میکند، نشان میدهد که عمار نزد امام صادق(سلام الله علیه) یک ویژگی داشت و معاویة بن عمار مشمول دعای امام صادق(سلام الله علیه) شد. این روایت در آن یک تکه لطافتی دارد که مرحوم صاحب وسایل نقل نکرده و فقط گفت «إلی أن قال»، صاحب جواهر نقل کرده است، آن را بازگو میکنیم ـ إن شاء الله ـ فعلاً عصاره جمعبندی این روایات را یکبار مرور بفرمایید تا مشخص شود که حکم خواجه و حکم خَصی و مانند آن چیست؟ در وسایل جلد بیستم، باب 124 این چند تا روایت هست «بَابُ مَا یَحِلُّ لِلْمَمْلُوکِ النَّظَرُ أِلَیهِ مِنْ مَولاتِهِ» که آیا مملوک میتواند مالکهٴ خود را که زن هست ببیند یا نبیند؟ روایت اول را که مرحوم کلینی[6] نقل کرده است از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) این است که حضرت فرمود: «لَا یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ یَنْظُرَ عَبْدُهَا إِلَی شَیْ‌ءٍ مِنْ جَسَدِهَا إِلَّا إِلَی شَعْرِهَا غَیْرَ مُتَعَمِّدٍ لِذَلِکَ»؛[7] زن نمیتواند خود را پیش غلامش نشان بدهد، این «لَا یَحِلُّ» متوجّه آن زن شد، «لَا یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ» که «أَنْ یَنْظُرَ عَبْدُهَا إِلَی شَیْ‌ءٍ مِنْ جَسَدِهَا» مگر اینکه موی او را ببیند، یک؛ و غیر عمدی باشد، دو؛ «إِلَّا إِلَی شَعْرِهَا غَیْرَ مُتَعَمِّدٍ لِذَلِکَ» این برای تأکید مطلب است، وگرنه این غیر تعمّد درباره بدن هم هست؛ حالا اگر او نمیدانست که بدن و یا دست یا بازوی او پیداست و چشمش افتاد، این «غَیْرَ مُتَعَمِّدٍ» اختصاصی به مسئله «شَعر» ندارد. مرحوم کلینی[8] دارد که «وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی لَا بَأْسَ بِأَنْ یَنْظُرَ إِلَی شَعْرِهَا إِذَا کَانَ مَأْمُوناً»؛[9] یعنی اگر نظر با لذّت نباشد یا همراه ریبه نباشد جایز است، لازم نیست که اتفاقی شود. یک وقت است که صاحب جواهر میگوید نگاه اتفاقی عیب ندارد، این یک چیز روشنی است. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) دارد که در بعضی از روایات دارد که اگر نگاه او به نحو لذّت نبود با ریبه همراه نبود، عمداً میتواند نگاه کند، این روایت اوّل.

 

سه رویکرد در مورد روایت فوق؛ حمل روایت بر تقیه، ضرورت یا کراهت

مرحوم صاحب وسایل دارد که «هَذَا مَحْمُولٌ عَلَی غَیْرِ الْعَمْدِ أَوْ عَلَی وَقْتِ الْحَاجَةِ وَ الضَّرُورَةِ أَوِ التَّقِیَّةِ»،[10] چون برای اینها مسلّم شد که نگاه غلام به بدنِ زنی که خریدار او بود و برده اوست، به هیچ وجه جایز نیست، چون نامَحرم است «بالقول المطلق»؛ لذا روایتی که «نَظر» را تجویز کرد یا در او از نظرِ ترجیح سندی، حمل بر تقیّه میشود یا از نظرِ ترجیح دلالی در مادهٴ روایت تصرف میشود که حمل بر ضرورت است یا حمل بر کراهت میشود. آنهایی که گفتند جایز است یکی از این سه کار را میکنند: یا ترجیح سندی میدهند و میگویند این حمل بر تقیّه است، یا در متن آن تصرف میکنند و میگویند محمول بر حال ضرورت است یا در مادهاش تصرف میکنند و میگویند محمول بر ضرورت است، یا در هیأتش تصرف میکنند میگویند حمل بر کراهت است. اینهایی که تجویز نکردند فقط در ماده تصرف میکنند، میگویند یا در حال ضرورت است یا غیر عمد است؛ امّا در هیأت تصرف نمیکنند، هیأت را به همان حالت منع که دلالت بر حرمت است نگه میدارند.

 

حمل روایت ابن عمیر بر تقیه، ضرورت یا غیر عمدی بودن

روایت سوّم که مرحوم کلینی نقل کرده است[11] این است: «عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) الْمَمْلُوکُ یَرَی شَعْرَ مَوْلَاتِهِ وَ سَاقَهَا قَالَ لَا بَأْسَ»،[12] یا ترجیح سندی میدهند آن دلیل منع را بر این دلیل جواز، حمل بر تقیّه میکنند یا در حال ضرورت است یا غیر عمد؛ غرض این است که یا در ماده تصرف میکنند یا در سند تصرف میکنند و در هیأت تصرف نمیکنند.

 

روایت معاویه بن عمّار از امام صادق مبنی بر محرَمیت زن نسبت به غلامش در نگاه و تماس

روایت چهارم این باب که باز مرحوم کلینی[13] از «عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ» نقل کرد این است که «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْمَمْلُوکِ یَرَی شَعْرَ مَوْلَاتِهِ قَالَ لَا بَأْسَ»؛[14] این روایات دلالت میکند بر اینکه نگاهِ غلام به مو و بدن یا ساق مالکهٴ خود عیب ندارد. امّا آن روایتی که در اثنای آن یک نکته لطیفی بود و مرحوم صاحب وسایل آن را نقل نکرد، بلکه مرحوم صاحب جواهر آن را نقل کرد، آن روایت این است، روایت پنج این باب، مرحوم کلینی[15] دارد که «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ» از او «وَ عَنْ یَحْیَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ»، معاویة بن عمار میگوید: « کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) نَحْواً مِنْ ثَلَاثِینَ رَجُلًا»؛ ما تقریباً سی نفر از شاگردان حضرت، خدمت ایشان نشسته بودیم، «إِذْ دَخَلَ أَبِی»؛ معاویة بن عمار میگوید که ما این سی نفر که خدمت حضرت نشسته بودیم، پدرم که عمار بود، وارد شد، «فَرَحَّبَ بِه»؛ ترحیب کرد، امام صادق(سلام الله علیه) به پدرم احترام گذاشت، مرحبا گفت، تکریم کرد. مرحوم نجاشی(رضوان الله علیه) در رجال دارد که وقتی ابان بن تغلب خدمت امام صادق(سلام الله علیه) شرفیاب میشد، حضرت به خدمتگزارش میفرمود: «أَلْقِ هَذِهِ الْوسَادَةَ لأَبَان»؛ این بالش را برای آقا بگذار که ایشان تکیه بدهند،[16] این خیلی اجلال است! کاری که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) کرد، همان کار را وجود مبارک امام زمان هم میکند، فرقی ندارد. آدم به جایی میرسد که امام زمانش میگوید بالش را برای آقا بگذار که ایشان تکیه بدهند! این هست، یک شاگرد امام زمان میتواند اینطوری باشد، هیچ فرقی بین ابان بن تغلب با علمای دیگر نیست و هیچ فرقی هم بین وجود مبارک امام صادق و امام زمان(سلام الله علیهما) نیست. این را مرحوم نجاشی تنها درباره ابان بن تغلب نقل نکرد، درباره دیگران هم هست. «فَرَحَّبَ بِه»؛ ترحیب کرد، خیر مقدم گفت، احترام کرد «إلی أن قال». این «إلی أن قال» را در وسط روایت، مرحوم صاحب جواهر نقل کرد، مرحوم صاحب وسایل نقل نکرده است؛ البته صاحب وسایل گفته یک چیزهایی هست من نقل نکردم. مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) در جواهر، جلد 29، صفحه 92 آنجا دارد که معاویة بن عمار میگوید: «کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) نَحْواً مِنْ ثَلَاثِینَ رَجُلًا إِذْ دَخَلَ أَبِی»؛ پدرم که عمار نام دارد، وارد شد، «فَرَحَّبَ بِهِ»؛ ابو عبد الله امام صادق (علیه السلام) نسبت به او احترام کرد، خیر مقدم گفت، «وَ أَجْلَسَهُ إِلَی جَنْبِهِ»؛ پدرم را کنار خودش نشاند، «فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ طَوِیْلاً»؛ به او رو کرد، گفتار زیادی داشت و مدتی طولانی با پدرم صحبت کرد، «ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه السلام) إِنَّ لأَبِی مُعَاوِیة حَاجَةً فَلَو خَفَفْتُمْ فَقَبْنَا جَمِیْعَا»؛ یک مدتی طولانی با پدرم صحبت کرد، بعد رو کرد به ما فرمود به اینکه پدرِ معاویه؛ یعنی عمار، او یک کار خصوصی دارد اگر شما بتوانید مجلس را سبک میکنید! اینها میگوید که ما این سی نفر مجلس را ترک کردیم، پدرم خصوصی با وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) ملاقات داشت و حضرت هم با پدرم خصوصی ملاقات کرد، بعد از گذشت این مدت که «وَ أَجْلَسَهُ إِلَی جَنْبِهِ فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ طَوِیْلاً»، مدتی با هم گفتگوی خصوصی داشتند؛ «ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه السلام)» وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «إِنَّ لأَبِی مُعَاوِیة» ـ در بین این سی نفر، معاویة بن عمار نشسته بود ـ گفت: آقایان! پدر این معاویه؛ یعنی همین شخص که از اصحاب حضرت است یک کار خصوصی با من دارد، اگر میشود مجلس را شما خلوت کنید! «إِنَّ لأَبِی مُعَاوِیة حَاجَةً فَلَو خَفَفْتُمْ»؛ اگر تخفیف بدهید؛ یعنی سبک کنید مجلس را، «فَقَبْنَا جَمِیْعَا»؛ همه سی نفر بلند شدیم بیرون رفتیم، بعد ما نمیدانیم که حضرت با پدرم چه گفت، بعدها پدرم به من این حرفها را گفت «فَقَالَ لِی أَبِی»؛ پدرم به من فرمود که تو برگرد معاویه، این سی نفر که پا شدند دارند میروند، تو مجازی بنشینی، تو بنشین! «فَقَالَ لِی أَبِی إِرْجِع یَا مُعَاوِیة» تو برگرد، تو بنشین، تو مَحرمی، «فَرَجَعْتُ»؛ من در بین این سی نفر برگشتم و نشستم و آن 29 نفر رفتند، «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه السلام) هَذَا إِبْنَکَ»؛ این پسر توست؟ «قَالَ نَعَم» این پسر من است؛ امّا ما یک اختلاف فقهی داریم، نظر فقهی او با ما فرق میکند، «فَقَالَ لِی أَبِی إِرْجِع یَا مُعَاوِیة فَرَجَعْتُ؛ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه السلام) هَذَا إِبْنَکَ»؛ این پسر توست؟ پدرم گفت: «نَعَم فَهُوَ یَزْعَمُ أَنَّ أَهْلَ الْمَدِینَة یَصْنَعُونَ شَیْئاً لَا یَحِلُّ لَهُمْ»؛ این پسرم میگوید که مردم شهر مدینه یک کاری انجام میدهند که این کار حرام است، حلال نیست، «لَا یَحِلُّ لَهُمْ قَالَ وَ مَا هُوَ»؛ چه کاری است که مردم مدینه میکنند و حرام است به نظر پسر شما؟ «قُلْتُ الْمَرْأَةُ الْقُرَشِیَّةُ وَ الْهَاشِمِیَّةُ تَرْکَبُ وَ تَضَعُ یَدَهَا عَلَی رَأْسِ الْأَسْوَدِ وَ ذِرَاعَیْهَا عَلَی عُنُقِهِ»؛ زن قرشی، زن هاشمی اینها آزادهاند؛ هنگام سوار شدن غلام سیاهی که خدمتگزار اینهاست، دستشان را روی سر اینها میگذارند در موقع سوار شدن یا پیاده شدن و دو ذراعشان را روی گردن اینها میگذارند در سوار شدن و پیاده شدن، این تماس نامَحرمانه است و حرام است، «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»، وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به معاویة بن عمار ـ به این پسر ـ فرمود: «یَا بُنَیَّ أَ مَا تَقْرَأُ الْقُرْآنَ» مگر قرآن نمیخوانی؟ «قُلْتُ بَلَی»؛ بله میخوانم، «قَالَ اقْرَأْ هَذِهِ الْآیَةَ»؛ این آیه را بخوان که دارد «﴿لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ﴾ حتی اذا بلغت ﴿وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾[17]»؛ یعنی زن میتواند با پدر، با پسر، با برادر، تماس داشته باشد و با مملوک خودش هم میتواند تماس داشته باشد. بعد فرمود به اینکه «ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ لَا بَأْسَ أَنْ یَرَی الْمَمْلُوکُ الشَّعْرَ وَ السَّاقَ»؛[18] از آن طرف مالک میتواند دست روی سر و گردن مملوک بگذارد، از این طرف هم مملوک میتواند مو و ساق مالکهٴ خود را ببیند، این روایت است. این که عرض کردم از روی جواهر بخوانیم برای اینکه این ظرائف در وسایل نیست که ما سی نفر بودیم، وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نسبت به پدرم که عمار بود لطف خاص داشت، بعد از اینکه برایش روشن شد، عرض کردم من پسر عمار هستم به من محبت کرد، بعد استدلال کرد. این استدلالی که به آیه قرآن است؛ نظیر همان که درباره بعضی از شاگردانش مثل زراره و ابی بصیر و امثال آن که آنها گفتند چرا در هنگام مسح سر به بعضی از مسح سر اکتفا میکنیم، در حالی که خدا فرمود: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ﴾[19] سرتان را مسح کنید؛ ولی شما میگویید بعضی از سر کافی است؟ حضرت فرمود: «لِمَکَانِ الْبَاءِ»،[20] این «باء» کار «من» را انجام میدهد برای تبعیض است، اگر فرموده بود «و امسحوا رؤوسکم» ما میگفتیم همه سر؛ امّا چون دارد ﴿بِرُؤُوسِکُمْ﴾ این «باء» در اینجا کار «من» را انجام میدهد؛ یعنی بعضی از سر، اینها ارجاع میدادند به قرآن که مرجع اصلی دین است و اُنس آنها را هم با قرآن زیاد میکردند، اینجا هم حضرت فرمود مگر قرآن نمیخوانید؟ در جلسات عمومی حضرت تدریس میکند؛ ولی در مقابل سؤال و جواب برای تعلیم، به آن ادله اصلی اشاره میکند، فرمود ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾، این ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ نشان میدهد که زن مالکه نسبت به مملوک خودش مَحرم است؛ نظیر آنچه که پدر، برادر و پسر مَحرم هستند. روایتهای دیگری است که آنها احتیاجی به خواندن ندارند.

 

نظر مرحوم صاحب جواهر در مورد روایت فوق؛ حمل بر تقیه، نظر اتفاقی و یا حمل بر ضرورت

مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) گفتند که یا حمل بر تقیّه میشود یا بر نظر اتفاقی؛[21] یک حمل دیگری هم بود که دیگران گفتند یا در سایر فرمایشات صاحب جواهر هست که حمل بر ضرورت است.

 

احتیاط وجوبی؛ حکم نگاه و تماس زن با غلامش

در این سه مورد که محملِ روایاتِ تجویز است یا در سند، ترجیح سندی دارد این را حمل بر تقیه کردند یا در متن تصرف کردند نه در هیأت، چون هیأت دارد جایز است، قابل تصرف نیست. در ماده تصرف کردند؛ تصرف در ماده این است که یا حمل کردند بر مورد ضرورت و نیاز یا حمل کردند بر مورد اتفاق، برای اینکه آن روایات مانعه که میگوید جایز نیست، مورد اتفاق اصحاب و عمل اصحاب است و در فضای شریعت هرگز این در پیش فقها و علما و متدینین پذیرفته نشده است که غلام بتواند با مولای خودش مثلاً اینطور رفتار بکند. اگر اجماع تعبدی ثابت شود، حکم همین است؛ ولی اثبات آن بسیار مشکل است. حکم همان است که در بحث قبل گذشت؛ حداکثر احتیاط وجوبی است، نه فتواست و نه اقوی.

 

پرسش: ...

 

پاسخ: نه، در آن فضای عمومی شهر، مرحوم صاحب جواهر دارد که عایشه مخالف بود و شافعی،[22] مستحضرید که عایشه در حکومت سهم تعیینکنندهای دارد؛ یعنی این زوجه و امّ الزوجه این دوتایی وارد صحنه شدند و سقیفه را سامان دادند که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در آن عهدنامه مالک دارد که دین به اسارت رفت «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ‏ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا»[23] اینها تنها سیاست و حکومت را به اسارت نبردند، وگرنه فرهنگ میتوانست قیام کند و جبران کند. اینها سیاست و دیانت مجموعه را یکسره به اسارت بردند ـ این از غرر بیانات حضرت است در آن عهدنامه مالک ـ فرمود: مالک! ما قیام نکردیم که خودمان آزاد شویم، ما بنده خدائیم، ما قیام کردیم دین را آزاد کنیم و کردیم، مبادا یک کاری کنی که دوباره به اسارت برود! «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ‏ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ»؛ فقط علی(سلام الله علیه) میتواند چنین حرفی بزند در برابر اولی و دومی و سومی، «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ‏ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ»؛ مردم کوی و بَرزن که دین را به اسارت نبردند، بلکه هرچه به اینها بگویید عمل میکردند، این سقیفه بود که دین را به اسارت برد، «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ‏ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا»؛ این است که 25 سال تحمل میکرد، به چه کسی حرف بزند، چه کسی را میخواهد قانع کند، دین که دست دیگری است! شمشیر هم که نمیتواند بکشد، اگر دین آزاد بود و فرهنگ آزاد بود، حضرت سخنرانی میکرد و مردم را توجیه میکرد؛ امّا وقتی اصل دین به اسارت برود با چه ابزاری حضرت امیر(سلام الله علیه) استدلال بکند؟! «یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا».

 

غرض این است که تنها عمار نیست که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) او را تحویل میگیرد و جلسه خصوصی برایش میگذارد، شما در قصه ابان بن تغلب میبینید که مرحوم نجاشی این حرف را زده «أَلْقِ هَذِهِ الْوسَادَةَ لأَبَان»، درباره دیگران هم هست. خیلی به این فکر نباشیم که ما امام زمان را ببینیم؛ حالا بر فرض دیدیم، مردم پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدند و پشت سر او نماز خواندند، بلکه تمام همّت ما این باشد که حضرت به ما نگاه کند، همین! دیدن ما شَرف نیست، بلکه منظور بودن شرف است که حضرت نگاه به ما کند. در دعاها هست که «وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیْمَة»،[24] تمام تلاش و کوشش آن است. اینها هم چون مظهر ذات اقدس الهیاند و خلیفه الهی هستند، یک عده را نگاه میکنند و یک عده را نگاه نمیکنند با اینکه از همه باخبر هستند. ذات اقدس الهی دو نگاه دارد: یک نگاه دارد که ﴿بِکُلِّ شَی‏ءٍ بَصِیرٌ﴾[25] است، این نگاه تکوینی و علمی ذات اقدس الهی است که احاطه دارد ﴿بِکُلِّ شَی‏ءٍ﴾؛ یک نگاه خاص دارد که آن نگاه خاص را به همه نمیدهد، بعضیها را نگاه میکند و بعضیها را نگاه نمیکند. در قیامت دارد که ﴿وَ لاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾؛[26] خدا به یک عده نظر ندارد؛ این نظر تشریفی و لطف و عنایت است، وگرنه او که ﴿بِکُلِّ شَی‏ءٍ بَصِیرٌ﴾ است. مگر میشود یک کسی مورد دید خدا نباشد با اینکه ﴿بِکُلِّ شَی‏ءٍ بَصِیرٌ﴾ است! همان خدایی که به یک عده میگوید: ﴿قَالَ اخْسَئُوا﴾؛[27] «اخسئ» را به کم میگویند، فرمود با یک عده حرف نمیزند؛ یعنی آن تکلیف تشریفی که نمونههایش در کوه طور بود، این نظر تشریفی و نگاه تشریفی که «وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیْمَة»، این نگاه مهم است! خلفای آنها هم همینطور نگاه دارند؛ همه را میبینند بر اساس ﴿فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾،[28] هر کاری که ما بکنیم، میبینند و اعمال بر آنها عرضه میشود، خود آنها نگاه میکنند؛ امّا آن نگاه تشریفی را حضرت به بعضی دارد به بعضی ندارد، ما تلاش و کوششمان این باشد که این کار را بکنیم. این راه ممکن هم هست و خیلی سخت هم نیست. یک مختصری همینکه به مرز انسانیت بیاییم، نگاه میکنند. بازی نکنیم و کسی را هم بازی ندهیم، مسئله حل میشود. این را ای کاش مرحوم صاحب وسایل نقل میکرد، این لطیفهای بود که مرحوم صاحب جواهر نقل کرد.

حکم نگاه زن به نابینا همانند حکم نگاه زن به بینا

مسئله ثانیه این است که نگاه نامَحرم به اعمی چگونه است؟ یک؛ شنیدن صدای نامَحرم توسط اعمی چگونه است؟ دو؛ آیا صوتِ زن عورت است یا نه؟ حکم نگاه زن به نابینا روشن است، برای اینکه بصیر و اعمی در این جهت شریکاند که: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾[29] هست، وجه و کفّین اگر برای مرد و همچنین بالاتر از وجه و کفّین مقداری از ذِراع و عَضُد یا مقداری از سینه، برای مرد باز کردنش آزاد است، زن میتواند نگاه کند یا نه؟ آنها گفتند آن منطقه ممنوع است؛ امّا وجه و کفّین او یا مقداری که حاجتهای ضروری برطرف بشود، جایز است.

 

مجوّز نگاه زن به نابینا در حد نگاه به وجه و کفین و امثال آن در حد ضرورت

پس در بخش اول فرق بین اعمی و بصیر نیست؛ بخش اول آن است که زن نمیتواند به اعمی نگاه کند آنطوری که نمیتواند بصیر را نگاه کند، چون حکم، حکم زن هست؛ همان مقداری که درباره بصیر، وجه و کفّین و امثال آن یا بیشتر از آن برای مرد، کشفش آزاد است؛ زن هم آزاد است نسبت به اعمی، در این جهت فرقی نیست. عمده آن است که آیا صدای زن، عورت است مثل مو و بدن زن یا نه؟

 

پرسش: ...

 

پاسخ: تا جایی که به طور عادی بتواند کارش را انجام بدهد. یک وقت است جوان است و یک جایی دارد لُخت میشود که عزاداری کند یا غیر عزاداری کند، چهارتا نامَحرم هستند، اینجا معلوم است که جایز نیست، این یا تعاون بر اثم است یا مانند آن؛ امّا یک وقت است کارگرهایی هستند که دارند کارشان را انجام میدهند یا کارشان صعب است؛ مثا اینکه کنار تنور ایستادهاند یا تابستان هست و گرم است یا ناچارند که آستینها را بالا بزنند کارش را انجام بدهند، در واقع یک کار معمولی دارند انجام میدهند، همه این موارد جایز است.

 

پرسش: ...

 

پاسخ: آن مال زنهاست ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛ درباره مردها چنین محدودیتی نیست. در همه موارد نگاه «مع اللذة أو الریبه» ممنوع است، آن خارج از بحث است.

 

صدای زن عورت نیست

اعمی که در نگاه شریک بصیر نیست، در سماع و شنیدن صدای زن شریک بصیر است. اگر صدای زن عورت باشد، فرقی بین اعمی و بصیر نیست. نظر شریف برخیها این است که صدای زن عورت نیست؛ مثل مرحوم آقا سید محمد کاظم «کما هو الحق»، صدای زن از آن جهت که صدای زن است عورت نیست؛ نظیر موی زن نیست؛ نظیر بدن زن نیست؛ امّا «مع اللذة» باشد یا «مع الریبه» باشد، بله حکم آن جداست،[30] وگرنه صدای زن، صوت مرأة «بما هو صوت المرأة»، این نظیر «شعر المرأة» و بدن مرأة نیست که نامَحرم باشد و این غیر از خوانندگی است که بتواند تحریک کند یا زمینه تحریک در آن هست. پس «مع اللذه أو الریبه» باشد مطلقا حرام است؛ «مع اللذه و مع الریبه» نباشد، صدای زن «بما أنه صوت المرأة» این عورت نیست. برخیها یا فتوا دادند یا گفتند احتیاط وجوبی، گفتند صدای زن هم عورت است و این شخص حق ندارد نگاه کند؛ ولی غالب بزرگان ما میگویند این همه رفتاری که ائمه(علیهم السلام) داشتند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند، علما و متدینین داشتند که با زنها حرف میزدند، ولو «من وراء حجاب»، این نشان میدهد که «صوت المرأة بما أنه صوت المرأة» عورت نیست.

منع قرآن از آهنگین و رقیق صحبت کردن زنان در مقابل نامحرم

در سوره مبارکه «احزاب» هم مشخص کرد، نفرمود با مرد حرف نزنید فرمود: ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ﴾؛ زنانه حرف نزنید که حرفهایتان را آهنگین  و رقیق کنید، ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾؛[31] آنکه قلبش مریض است طمع میکند؛ معلوم میشود کسی به نامَحرم طمع کند قلبش مریض است، این ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ اختصاصی به نفاق ندارد، ﴿فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾؛[32] سایر بیماریها را هم شامل میشود.

 

 به هر تقدیر روایات مسئله دو طایفه است و معارض است، برخیها خواستند در ماده تصرف کنند؛ ولی اولی این بود که در هیأت تصرف کنند و حمل بر کراهت شود و آن روایات در باب 131 همین وسایل است؛ یعنی وسایل، جلد بیستم، صفحه 234 باب 131؛ عنوان باب هم مرحوم صاحب وسایل این را ذکر کرده «بَابُ أَنَّهُ یُکْرَهُ لِلرَّجُلِ ابْتِدَاءُ النِّسَاءِ بِالسَّلَامِ»؛ اگر زن سلام کرد انسان جواب میدهد؛ ولی خود انسان بخواهد به زن سلام کند ابتدائاً مکروه است، برای اینکه او باید حرف او را بشنود، جواب او را بشنود، این یک مکروه؛ «وَ دُعَاؤُهُنَّ إِلَی الطَّعَامِ»؛ دعوت کردن آنها و تعارف کردن به کنار سفره هم مکروه است «وَ تَأَکُّدِ الْکَرَاهَةِ» در زن جوان، این سه تا حکم را در باب 131 بیان کردند.

روایت امام صادق از امیرالمومنین (علیه السلام) مبنی بر منع ابتداء سلام به بانوان و دعوت به سفره

روایت اولی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد[33] این است که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرد که فرمود: «قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ»؛ شما به زنها ابتدائاً سلام نکنید، حالا اگر آنها سلام کردند که شما جواب میدهید «وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَی الطَّعَامِ»؛ آنها را به طعام کنار سفره دعوت نکنید؛ یعنی صحبت کردن از شما شروع نشود، چرا؟ «فَإِنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ النِّسَاءُ عِیٌّ وَ عَوْرَةٌ»، «عِیّ»؛ یعنی ضعیف است، ﴿أَفَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الأوَّلِ﴾؛[34] یعنی اگر ما در آفرینش اوّلی آسمان و زمین خسته شدیم، ضعیف شدیم، تا دوباره بخواهیم معاد داشته باشیم و دوباره برگردانیم شما را در معاد، مقدور ما نباشد! ﴿أَفَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الأوَّلِ﴾، «عیّ»؛ یعنی ضعیف شد، خسته شد؛ «إن المرأة عِیّ» ضعیف است، اینکه میگویند «ضعیفه» از همین جاست. «النساء عِیٌّ»، یک؛ «و عورةٌ»، این دو؛ «فَاسْتُرُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوتِ»؛[35] ضعف آنها را شما با ساکت بودن ترمیم کنید و عورت بودن آنها را در اثر اینکه در خانه به سر میببرند حفظ کنید، این روایت اول.

حمل روایت غیاث بن ابراهیم بر کراهت و نهی تنزیهی

روایت دوم که این را هم مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد[36] از «غِیَاثِ بنِ ابراهیم عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَا تُسَلِّمْ عَلَی الْمَرْأَةِ»،[37] این بخواهد حمل بر کراهت بشود، این نهی، نهی تنزیهی خواهد بود و اگر بخواهد حمل بر تصرف در ماده بشود، بر مرأة شابّه و جوان حمل میشود که هیأت محفوظ بماند.

روایت کلینی پیرامون سلام کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله) به زنان و کراهت امیرالمومنین(علیه السلام) از سلام کردن به زنان

روایت سوم این باب که باز مرحوم کلینی نقل کرد[38] « عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یُسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ»؛ وجود مبارک پیغمبر بر زنها سلام میکرد، «وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ»؛ زنها هم جواب سلام حضرت را میدادند؛ امّا «وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَی الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ» کراهت داشت که به زن جوان سلام کند، برای اینکه میفرمود: «تَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا طَلَبْتُ مِنَ الْأَجْرِ»؛[39] ممکن است ـ خدای ناکرده ـ لغزشی پیدا شود که بیش از آن مقداری که من خواستم از ابتدای به سلام اجر ببرم، گرفتار لغزش درونی شوم. این را این بزرگان حمل کردند بر اینکه حضرت این را برای دیگران فرمود، یک؛ یا مبادا دیگران یک چنین خیالی بکنند، دو؛ وگرنه قلب مطهّر حضرت که متیّم به حبّ خداست، دیگر جا برای این بازیها نیست. «وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا» این را که مرحوم کلینی مسنداً نقل کرد، مرحوم صدوق مرسلاً نقل کرد؛ بعد در توجیه این روایت، مرحوم صدوق فرمود: «إِنَّمَا قَالَ ذَلِکَ لِغَیْرِهِ وَ إِنْ عَبَّرَ عَنْ نَفْسِهِ»؛ گرچه فرمود: من ممکن است این چنین بشوم؛ ولی منظور دیگران است که دیگران مبادا سلام کنند که یک چنین لغزشی دامنگیرشان بشود! «وَ أَرَادَ بِذَلِکَ أَیْضاً التَّخَوُّفَ مِنْ أَنْ یَظُنَّ بِهِ ظَانٌّ أَنَّهُ یُعْجِبُهُ صَوْتُهَا فَیَکْفُرَ».[40] محمل دیگر آن است که حضرت آن جمله را فرمود که مبادا کسی خیال کند که حضرت اینچنین است و در اثر این خیال، آن ولایت، آن دین و اعتقادی که باید درباره معصوم داشته باشد از دست بدهد.[41]

حمل روایت مرحوم صدوق بر کراهت سلام زن هنگام ورود به مجلس

روایت چهارم این باب که مرحوم صدوق (رضوان الله علیه) نقل کرده است «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ»، عمار ساباطی سؤال میکند که حکم زنها چیست؟ «سَأَلَهُ عَنِ النِّسَاءِ کَیْفَ یُسَلِّمْنَ إِذَا دَخَلْنَ عَلَی الْقَوْمِ»، زن چگونه سلام کند وقتی وارد مجلس میشود؟ مرد چگونه سلام کند؟ حضرت فرمود که زن بگوید، «عَلَیْکُمُ السَّلَامُ»؛ مرد بگوید، «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ»؛[42] این دیگر از بحث فعلی ما خارج است. این را حمل بر کراهت کردند، اگر گفتند نمیتواند، این حمل بر کراهت شده است به قرینه سیره عملی همه ائمه(علیهم السلام) که سؤال میکردند، جواب میدادند، استفتا میکردند، علما اینچنین است، متدینین اینچنین است.

روایت المیزان در خصوص اعتراض زن به پیامبر (صلی الله علیه و آله)مبنی بر اختصاص فضایل بر مردان

 یک روایت تاریخی بسیار لطیفی سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان در ذیل مسئله مباهله که یک زنی آمده در حضور حضرت سخنرانی کرده ـ خیلی آن سخنرانی جامع و جالب است ـ وجود مبارک پیغمبر( صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از اینکه سخنرانی این زن را شنید، فرمود: آیا شما شنیدید یا دیدید که یک جایی زنی این چنین سخنرانی کند؟! آن زن گفت که شما همه فضایل را که به مردها دادید! جهاد را که به آنها دادید و به ما گفتید شما خانه نشین باشید، فلان کار را فضیلتی دادید به مردها و به ما گفتید خانه نشین باشید، فلان کرامت را دادید به مردها و به ما گفتید خانه نشین باشید، پس سهم ما چه شد؟! حضرت آمد ترمیم کرد. این را حتماً یعنی حتماً اگر بخواهید، عظمت زن و سخنرانی زن در حضور حجّت خدا را ببینید، این را سیدنا الاستاد مرحوم علامه در همین جلدهای چهارم ـ پنجم المیزان نقل کردند و آنجایی که مسیحیها در جریان مباهله با ناقوس وارد مدینه شدند، هنگام نماز ظهر شد و همه اینها با همان ناقوس وارد مسجد شدند، بعضی از اصحاب گفتند که چگونه ما اینها را از مسجد بیرون کنیم، فرمود: نه بگذارید اینها حرفهایشان را بزنند، عبادتشان را بکنند بعد بروند، اگر یک مشکلی پیدا شد ما بعد درباره زمین تصمیم میگیریم، این چه شرح صدری بود؟! مسیحیها با ناقوس وارد مسجد مدینه شدند، این در المیزان ذیل مسئله مباهله و اینها هست؛ البته ایشان از منابع اصلی نقل کردند.[43]

 

«و الحمد لله رب العالمین»

 

 

 

 

 

[1] . سوره نور، آیه31.

 

[2] . سوره آل عمران، آیه195.

 

[3] . سوره نساء، آیه32.

 

[4] . سوره احزاب، آیه35.

 

[5] . سوره نساء، آیه34.

 

[6] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص531.

 

[7] . وسائل الشیعة، ج20، ص223.

 

[8] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص531.

 

[9] . وسائل الشیعة، ج20، ص223.

 

[10] . وسائل الشیعة، ج20، ص223.

 

[11] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص531.

 

[12] . وسائل الشیعة، ج20، ص223.

 

[13] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص531.

 

[14] . وسائل الشیعة، ج20، ص224.

 

[15] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص531.

 

[16] . رجال النجاشی، ص11.

 

[17] . سوره احزاب، آیه55.

 

[18] . جواهر الکلام، ج29، ص92.

 

[19] . سوره مائده، آیه6.

 

[20] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج3، ص30.

 

[21] . جواهر الکلام، ج29، ص91 و 92.

 

[22] . جواهر الکلام، ج29، ص92.

 

[23] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، نامه53.

 

[24] . المزار الکبیر، ص584.

 

[25] . سوره ملک، آیه19.

 

[26] . سوره آل عمران، آیه77.

 

[27] . سوره مؤمنون، آیه108.

 

[28] . سوره توبه، آیه105.

 

[29] . سوره نور، آیه31.

 

[30] . العروة الوثقی(للسید الیزدی)، ج1، ص716.

 

[31] . سوره احزاب، آیه32.

 

[32] . سوره بقره، آیه10.

 

[33] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص534.

 

[34] . سوره ق، آیه15.

 

[35] . وسائل الشیعة، ج20، ص234.

 

[36] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص535.

 

[37] . وسائل الشیعة، ج20، ص234.

 

[38] . الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج5، ص535.

 

[39] . وسائل الشیعة، ج20، ص234 و 235.

 

[40] . وسائل الشیعة، ج20، ص235.

 

[41] . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص469.

 

[42] . وسائل الشیعة، ج20، ص235.

 

[43] . المیزان، ج3، ص228 و 229.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰