vasael.ir

کد خبر: ۱۷۵۶
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۳ - 03 February 2016
درس خارج فقه فرهنگ استاد اراکی/ جلسه 9

در ظرف حرمت کتمان، بیان اظهاری واجب است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی درنهمین جلسه درس خارج فقه فرهنگ اسلامی گفت: بیان اظهاری بیانی است که قصد از آن تعلیم نیست و بنا نیست چیزی که نمی داند تعلیم دهد. حقیقتی است که می خواهد این را اظهار، اعلام و بیان نماید، مانند کسی که در دادگاه از کسی می خواهد که بیاید شهادت دهد که حق با اوست و این اظهار درمقابل «کتمان» است.

 به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، درنهممین جلسه درس خارج فقه فرهنگ اسلام که در تاریخ 29 دی 94 در مؤسسه امام خمینی (ره) برگزار شد، به بررسی شهادت های واجب در قرآن پرداخت و گفت: مراد از بیان اظهاری که در این قسم بدان می پردازیم بیانی است که قصد از آن تعلیم نیست و بنا نیست چیزی که نمی داند تعلیم دهد بلکه حقیقتی است که می خواهد این را اظهار، اعلام و بیان نماید که درمقابل اظهار، «کتمان» است.

اهم مباحث جلسه گذشته

تا کنون احکام خمسه مربوط به بیان تعلیمی را بیان کردیم.

قبلاً بیان نمودیم که حداقل سه نوع بیان داریم:

1-      بیان تعلیمی

2-      بیان اظهاری

3-      بیان ترویجی

بیان تعلیمی: قصد از آن تعلیم مطلبی به دیگری است که گاهی واجب و گاهی حرام و گاهی مستحب بود

ملاک بیان تعلیمی حرام این است که هر نوع بیان تعلیمی که فساد و ظلم بر آن بار شود مطلقا حرام است.

اهم مباحث نهمین جلسه درس «فقه فرهنگ» آیت الله اراکی به شرح ذیل می باشد:

بیان اظهاری

 مراد از بیان اظهاری که در این قسم بدان می پردازیم بیانی است که قصد از آن تعلیم نیست و بنا نیست چیزی که نمی داند تعلیم دهد. حقیقتی است که می خواهد این را اظهار، اعلام و بیان نماید، مانند کسی که در دادگاه از کسی می خواهد که بیاید  شهادت دهد که حق با اوست و یا شهادت به خرید و فروش و یا ولادت ولد می دهد که درمقابل اظهار، «کتمان» است.

هرجا اظهار واجب باشد کتمان حرام است و لذا ما در باب اظهار نیز احکام متعدده داریم.

در بعضی از مواقع اظهار واجب است و نسبت به این که کتمان اجمالاً حرام است و از کبائر است جای بحث دارد، زیرا در آیات کریمه قرآن شدیداً بر این معنا تاکید شده است:

حرمت کتمان در آیات قرآن

(إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ* إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحیمُ *إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ)  سوره بقره 159الی 161

یقیناً کسانى که آنچه را ما از دلایل آشکار و [ وسیله ] هدایت نازل کردیم ، پس از آنکه همه آن را در کتاب [ تورات و انجیل ] براى مردم روشن ساختیم ، پنهان مى‏کنند [ تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند ] خدا لعنتشان مى‏کند ، و لعنت کنندگان هم لعنتشان مى‏کنند* مگر کسانى که توبه کردند ، و [ مفاسد خود را ] اصلاح نمودند ، و [ آنچه را پنهان کرده بودند ] براى مردم روشن ساختند ، در نتیجه توبه آنان را مى‏پذیرم ؛ زیرا من بسیار توبه‏پذیر و مهربانم * قطعاً کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند ، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است‏.

از این آیات استفاده می شود که لعنت هر لاعنی بهکسانی که کتمان بینه نمودند  بر می گردد

این آیه به صراحت دال بر حرمت کتمان است.

در آیه (وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ) آل عمران 187

این اشاره به بینات الهی است که خداوند متعال به انبیا و آنان به پیروان راهشان دادند به گونه ای که راه گمراهی و هدایت را به مردم نشان دادند.

میثاق الهی در کلام امیرمؤمنان علیه السلام

بر مبنای این میثاق که امیرمومنان علیه السلام در خطبه شقشقیه اشاره بدان دارد:

 أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ‏ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ‏ مَظْلُوم‏

خدا از علما میثاقی اخذ کرد که در برابر از دست رفتن حق مظلوم ننشینند و دربرابر ظالم به پا خیزند.

اجمالاً باید به این نکته باید توجه داشت که اظهار هر حقیقتی واجب است مثلاً می داند کسی ولد الزناست یا جنایتی را مرتکب شده است یا فاسق درونی است و یا عکس آن می داند که حق با فلان شخص است ایا باید فریاد بزند و این موارد را اظهار نماید و چنین چیزی در شرع نداریم.

اظهار حقیقت فی نفسه عقلاً و شرعاً ثابت نیست، اما حقیقتی که حق یا اثر خارجی بر آن مترتب شود، این حق مبتنی بربیان حقیقت است، مثلا فرض کنید یتیمی است و حقی دارد  و حق او را ضایع کرده اند، برای دفاع از خودش و حقش حق دارد حقایقی را که نسبت به آن ظالم وجود دارد اظهار نماید.

اگر حق شخصی خود انسان باشد می تواند از حق خویش بگذرد: (فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّه‏ ) شوری 40

اگر به شخصی ظلم شد و تلاش کرد که بر ظالم پیروز شود کار درستی نموده است ولی اگر عفو نماید نیز مشکلی ندارد که در اینجا اظهار مباح است و بیان اظهاری در اینجا واجب نیست.

اما اگر حق دیگری باشد اینجا اظهار حق واجب است، چه در موارد استشهاد باشد (یعنی از ما طلب شهادت نماید)

(وَ أَقیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّه‏) طلاق 2

 برای خدا اقامه شهادت نمایید؛ یعنی در آنجایی که خدا گفته است:

1-      دفع ظلم از مظلوم؛ شهادت برای احقاق حق مظلوم، شهادت لله است

2-      بر خود شهادت به وحدانیت حق «أشهد ان لا اله الا الله» یک حق مولویت بار می شود؛ شهادت می دهم که خداوند اله من است و جز او خدایی نیست، پس بر من اطاعت از او واجب است و اطاعت غیر از او بر من حرام است و این اثری است که بار می شود.

وقتی من شهادت به حق یعنی به «وحدانیت اله» شهادت می دهم، با حصر الهیت او دو کار انجام می دهم: 1- اثبات حق اطاعت برای خدا  2- نفی الوهیت از دیگری که حصر حق در خداست

حق بر عبد این است که اطاعت از مولا نماید که اگر مولایی وجود داشت و خالق، مالک و رازق ما بود حق اوست که اطاعت شود و چون  چنین حقی وجود دارد، برای تثبیت حق نیاز به اظهار و اعلام دارد تا بگوید خدای من خدای واحد است و خدایی جز او نیست، پس من فرمانروایی غیر آن کسی را که خدا انتخاب کرده نخواهم پذیرفت و زیر فرمان غیر فرمانروای الهی نخواهم رفت؛ یعنی چنین اثر بزرگی بر این شهادت بار می شود.

ما در محل خودش گفتیم که تمامی حقوق به همین حق مولویت و اطاعت برمی گردد.

ما اگر به این حق اقرار نداشته باشیم به هیچ حقی مانند حق والدین، مردم، همسایه و ... نمی توانیم اقرار داشته باشیم و هیچ حق دیگری ثابت نخواهد شد.

مکتب های الحادی و سکولار که معتقد به دخالت خدا در امور زندگی بشر نیستند نمی توانند حقی را برای کسی اثبات نمایند و بگویند باید این حقوق در زندگی رعایت شود.

اگر کسی بگوید من می خواهم این کار بد را انجام دهم و یا نمی خواهم این کار خوب را انجام دهم این الزام مولوی برای عقل وجود ندارد.

 دستور مولوی یعنی اگر از امر تخلف کردید عقاب می شوید و آمر حق کیفر دارد. اگر هر شخص دیگری غیر خدا به فعل حسن عقلی تام الخاص امر کرد و یا از فعل قبیح عقلی تام القول نهی کرد و من نخواستم که زیر بار امر ونهی او بروم، آیا این امر و نهی به او حق کیفر می دهد؟

عقل امر مولوی را کشف می کند. اگر عقل بدون اثبات خدا بخواهد الزامی را اثبات نماید، ممکن نیست.

اما اگر در جزیره ای باشد و عقل او بگوید خدایی وجود دارد و این خدا مرا از یک سری امور نهی نموده است و این حسن و قبح عقلی را کاشف از حکم خدا بداند و بگوید چون این حسن است پس خدا بدان امر کرده است و این چون قبیح است پس خدا از آن نهی کرده است و البته وقتی التزام می آورد که ما این حسن و قبح عقلی را کاشف از خدا بدانیم.

اینجا خداست که می تواند کیفر نماید و این حق  را داراست زیرا من ملک او هستم و او آفریننده من است و با امر او وجود پیدا کردم پس همه تصرفات در شی بر آن پدید آورنده ممکن است و پدیدآورده شده نیز باید به امر پدیدآورنده گردن نهد و اگر گردن نگذارد او حق کیفر دارد.

بنابراین اوست که تنها می تواند کیفر نماید و شخص دیگری حق کیفر ندارد.

اگر من دوست داشته باشم که خدا به شکل دیگری جامعه را نظم دهد، این همان دیکتاتوری است که هر شخص صاحب قدرت تغییرات خود  را در عالم اعمال نماید.

ما می گوییم خدای متعال آفریننده است و حق الزامی دارد یعنی اگر تخلف کردی حق عقاب دارد.

بایدِ شخصی الزام آور است که بتواند متخلفین از باید را عقاب نماید و این برای شخصی میسر است که بالذات حق تصرف داشته باشد و خود به خود حق تصرف در مخلوق را دارد و می تواند اگر تخلف کرد او را عقاب نماید و آیات کریمه قرآن با همین مضمون زیاد است.

(وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما) سوره فتح 14

اگر شخصی مستحق عقاب شد، بخشش به دست شخص دیگری غیر خدا نیست و هم چنین اثبات عقاب نیز توسط دیگری نخواهد بود، حتی اگر برگزیده ترین مخلوق خدا باشد حق ندارد شخصی را بدون استحقاق مجازات، عذاب نماید و فقط حق کسی است که از سوی خدا به او چنین اختیاری داده شده باشد.

بنابراین با توجه به این دلیل می گوییم باید ولی فقیه منصوب از ناحیه خدا ولو با نصب عام باشد و تا از ناحیه خدا نصب نیاید او چنین اختیاری ندارد./926/922/201/ض

تقریر: محسن جوادی صدر

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹