vasael.ir

کد خبر: ۱۶۶۴
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹ - 18 January 2016
در جلسه بیست و سوم درس خارج نکاح حضرت آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

حکم فقهی خصی در نگاه به نامحرم- بررسی عورت بودن اصل صوت زن

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حضرت آیت الله جوادی آملی در بیست و سومین جلسه درس خارج نکاح با اشاره به حکم فقهی خصی در نگاه به نامحرم به طرح این سوال پرداخت که آیا اگر کسی خصی بود می‌تواند به نامَحرم نگاه کند یا نه؟ اگر نتوانست به نامَحرم نگاه کند؛ چون اینها معمولاً یا عبد هستند یا أمه، اگر عبد خصی باشد آیا می‌تواند مالک خود را که زن باشد نگاه کند یا نه؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله جوادی آملی در بیست و سومین جلسه درس خارج نکاح در تاریخ 94/08/27 در مسجد اعظم قم با اشاره به حکم نگاه خصی به نامحرم در نظر مرحوم محقق اظهار داشت: مرحوم محقق(رضوان الله علیه) بعد از طرح این مسئله فرمودند: «فیه قولان»: یک قولی است به جواز، یک قولی است به منع؛ آنها که قائل هستند که نگاه خصی به زنِ نامَحرم جایز است، به یک دلیل استدلال کردند و نگاه خصی به مالکهِ خود اگر زنی او را خرید به دلیلی دیگر استدلال کردند.

 

حضرت آیت الله جوادی آملی با بیان نظر مرحوم محقق در خصوص نگاه خصی به زن و نگاه زن به خصی گفت: مرحوم محقق (رضوان الله علیه) می‌فرماید که اقوی منع است، برای اینکه ادله نگاه مطلق است و این دلیلی که ﴿غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ﴾ است، بعید است که مسئله خصی را شامل بشود و بعضی از امور به عنوان حکمت مسئله است نه به عنوان علت مسئله.

 

وی ادامه بیانات خود با اشاره به اینکه خصی کردن مرد بنابر احتیاط وجوبی حرام است گفت: قبلاً گذشته از اینکه نظام بردگی یک نظام مقبولی بود، خصی کردن هم مقبول بود برای کسی، خواجه کردن؛ یعنی عمداً مردی را به این صورت در بیاورند. در حیوانات هم این کار را می‌کردند بیضه حمار، خروس را می‌کوبیدند که حالت مردانگی نداشته باشد، این اگر اقوی حرمت نباشد احتیاط وجوبی حرمت است، این ظلم است.

 

این مرجع تقلید در ادامه با بیان نورانی امیر المومنین راجع به اختلاط زن و مرد گفت: در جریان اختلاط زن و مرد یک بیان نورانی از وجود مبارک امیر المؤمنین(سلام الله علیه) است که فرمود من بازار که می‌روم می‌بینم که زن و مرد با هم هستند، این را وقتی حضرت می‌فرماید که حیای اسلامی و غیرت اسلامی اجازه نمی‌دهد که زن‌ها و مردها آنجا می‌آیند، برای خرید و فروش، چگونه اجازه می‌دهد که دختر جوان با پسر جوان بروند اردو، آن هم در منطقه‌های دور از شهر؟!

 

رئیس بنیاد اسرا با اشاره به عورت بودن یا نبودن صوت زن اظهار داشت: ببینیم صوت مرأه عورت است یا نیست؟ صوت مرأه از آن جهت صوت است، خیلی از فقهای بزرگوار ما فرمودند عورت نیست، مرحوم آقا سید محمد کاظم فتوایشان همین است،[11] فقهای بعدی هم همین است؛ یعنی آدم صِرف اینکه صدای زن را بشنود یا دارد سخنرانی می‌کند یا دارد از آدم مسئله سؤال می‌کند و گفتگو می‌کند، صدای زن مثل موی زن، عورت نیست.

 

وی در ادامه مباحث خود با اشاره به حکم نگاه به مرد نابینا در کلام پیغمبر اکرم گفت: اگر گفتیم به اینکه نگاه مرد به زن جایز نیست و نگاه زن به مرد جایز نیست، فرق بین بصیر و اعما نیست. اگر زن نتواند مرد را نگاه کند مثل اینکه مرد نمی‌تواند زن را نگاه کند، این دیگر فرقی بین اعمی و بصیر نیست، چه از این طرف، چه از آن طرف؛ ولی روشن شد که اگر نگاه به لذّت نباشد، ریبه یا خوف فتنه در بین نباشد، صِرف نگاه طرفین جایز است.

 

ایشان بابیان روایات درمان مرد توسط زن و زن توسط مرد در امور ضروری گفت: درباره علاج وارد شده است که اگر مماثل نیست؛ یعنی برای درمان مرد، طبیب مرد نیست برای درمان زن، طبیب زن نیست در آن موارد برای ضرورت روایات باب 130 می‌گوید جایز است.

 

حضرت آیت الله جوادی در پایان جلسه با استناد به کلام نورانی امام حسن مجتبی در باره علم آموزی بی نهایت و مصباح الهدی شدن عالم اظهار داشت: مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل می‌کند که وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) مردم را به دو اصل علمی و عملی فرا خوانده است، فرمود«کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِیْحَ الْهُدَی».

 

اشاره به مباحث گذشته

مرحوم محقق در متن شرایع بعد از اینکه حکم نگاه مرد به زن نامَحرم و حکم زن به مرد نامَحرم را بیان فرمودند و موارد استثنایی، مثل شفا, شهادت و مانند آن که ضرورت است استثنا کردند، دو تا مسئله را هم در پایان این بخش ذکر فرمودند گفتند: «مسئلتان: الاُولی هل یجوز للخصیِّ النظر إلی المرأة المالک أو الأجنبیة؟ قیل نعم و قیل لا و هو الأظهر لعموم المنع و مِلک الیمین المستثنی الآیة المراد به الإماء، الثانیه الأعمی لایجوز سماع صوت المرأة الأجنبیة».[1]  مسئله دوم که بعداً ـ به خواست خداـ می‌آید این است که آیا صدای زن عورت است، مثل موی زن و بدن زن یا صدای زن عورت نیست؟ این مسئله ثانیه است. مسئله اُولی این است که اگر مردی خصی بود به اصطلاح خواجه شد و علاقه‌ای به زن نداشت، آیا او می‌تواند نامحرم را نگاه کند یا نه؟ و اگر غلام و برده بود، می‌تواند مولای او اگر زن بود به او نگاه کند یا نه؟

 

تفاوت بین خصی و خنثی

مسئله خصی، غیر از مسئله خنثی است، خنثی را جداگانه مطرح می‌کنند، دلیل علم اجمالی آن را همراهی می‌کند؛ ولی خصی این‌چنین نیست. خنثی یقین دارد یا زن است یا مرد و چون علم اجمالی دارد و علم اجمالی منجّز است، او نمی‌تواند به زن نگاه کند و نمی‌تواند مرد او را ببیند، برای اینکه علم اجمالی دارد و منجّز هم هست باید احتیاط کند؛ ولی خصی یقیناً مرد است این‌چنین نیست که مثل خنثی باشد. این است که در فقه مسئله خصی از مسئله خنثی جداست، او علم اجمالی دارد و محکوم به احتیاط است؛ خصی علم اجمالی ندارد، بلکه علم تفصیلی دارد که مرد است؛ منتها علاقه‌ای به زن ندارد و لذّتی از زن نمی‌برد.

 

 

حکم نگاه خصی به نامحرم

 آیا اگر کسی خصی بود می‌تواند به نامَحرم نگاه کند یا نه؟ اگر نتوانست به نامَحرم نگاه کند؛ چون اینها معمولاً یا عبد هستند یا أمه، اگر عبد خصی باشد آیا می‌تواند مالک خود را که زن باشد نگاه کند یا نه؟ مرحوم محقق(رضوان الله علیه) بعد از طرح این مسئله فرمودند: «فیه قولان»: یک قولی است به جواز، یک قولی است به منع؛ آنها که قائل هستند که نگاه خصی به زنِ نامَحرم جایز است، به یک دلیل استدلال کردند و نگاه خصی به مالکهِ خود اگر زنی او را خرید به دلیلی دیگر استدلال کردند.

 

استدلال جواز نگاه خصی به زن و زن به خصی

 نسبت به نامَحرم استدلال آنها این است که قرآن کریم فرمود: ابداء زینت و مانند آن نسبت به کسانی که طفل‌ هستند یا ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾[2] یا ﴿أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ﴾ اینها که در محدوده زندگی انسان به سر می‌برند و نیازی هم به زن ندارند. «إربه»؛ یعنی حاجت که جمع آن می‌شود «مآرب»، ﴿وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَی﴾[3] این است. این کتاب لغت معروف «منتهی الارب فی لغة العرب»، این «اِرَب» جمع «اِربه» است؛ یعنی منتهای نیاز را در ادراک و فهمیدن لغت عرب این کتاب لغت برآورده می‌کند. «اِربه»؛ یعنی حاجت، ﴿أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾؛ یعنی مردی که حاجت به زن ندارد. در اثر مجبوب بودن یا عنّین بودن یا خصی بودن، هیچ احساسی نسبت به زن ندارد، زن برای او مثل مرد است مثل دیوار است. آیه دارد که زن می‌تواند، مثلاً بدون روسری در برابر کودکان ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا﴾؛ یعنی «لم یطلعوا» ﴿عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ ظاهر بشود یا ﴿أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ مردی که نیازی به زن ندارد، زنِ نامَحرم بر او واجب نیست که خودش را بپوشاند، این می‌تواند او را نگاه بکند، آیه این است. دلیل اینکه خصی می‌تواند مالکه خود را نگاه کند و مالکه او می‌تواند این را نگاه کند، همین است که قرآن کریم فرمود زن بر مرد حرام است، مگر اینکه شوهرش باشد:﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ مِلک یمین به منزله همسر است، دیگر نیازی به عقد ندارد. اگر مِلک یمین به منزله همسر است، پس نگاه زنی که مالک این خصی است به این خصی جایز است؛ این عصاره استدلال این دو بزرگوار.

 

نظر مرحوم محقق در نگاه خصی به زن و زن به خصی

مرحوم محقق (رضوان الله علیه) می‌فرماید که اقوی منع است، برای اینکه ادله نگاه مطلق است و این دلیلی که ﴿غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ﴾ است، بعید است که مسئله خصی را شامل بشود و بعضی از امور به عنوان حکمت مسئله است نه به عنوان علت مسئله. بنابراین این خصی نامَحرم است و نگاه زن به او و نگاه او به زن محکوم به احکام قبلی است که نگاه جایز نیست، البته نگاه یکبار «علی کراهیة، بلا لذة، بلا ریبة» به نظر مرحوم محقق جایز بود،[4] اینجا هم همین‌طور است؛ ولی نگاهی که مکرّر باشد و یا سَتر اصلاً لازم نباشد، این نسبت به خصی یا غیر خصی یکسان است.

بررسی تام بودن استدلال مرحوم محقق

حالا ببینیم این استدلال محقق تام است یا نه؟ چون ایشان می‌فرماید که «و الاظهرالمنع لفلان دلیل»؛ چون خنثی نیست تا شبهه مصداقیه باشد، او یقیناً مرد است. در خنثی شبهه مصداقیه است که آیا بر زن واجب است که خودش را از این خنثی بپوشاند یا نه؟ این نمی‌داند زن است یا مرد؟! اما خصی مرد است، یک شبهه مصداقیه نیست و هیچ اجمالی در اینکه او مرد است نیست؛ منتها او ﴿غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ است. پاسخ مرحوم محقق به سایر آقایان فقها نسبت به مسئله مِلک یمین گفتند درست است که مِلک یمین استثنا شد: ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾؛ ولی آن نسبت به کنیز است برای مولای مرد، نه مرد باشد برای مولای زن. درباره خصوص ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ گفتند مراد أمه است نه اعم از أمه و غلام. پس أمه برای مولای خود مَحرم است؛ ولی غلام برای مولات؛ یعنی زنی که او را خرید مَحرم نیست. اینها مشمول اطلاقات رجل و مرأة و امثال آن هستند و حکم رجل و مرأة بر آن بار است، این چون نامَحرم است باید خودش را بپوشاند، فقط در موقع خرید در بحث تجارت آنجا استثنا شده که اگر کسی بخواهد کنیزی را بخرد می‌تواند او را نگاه کند، زنی بخواهد غلامی را برای انجام کارهای شخصی‌اش بخرد، می‌تواند او را نگاه کند، این در باب تجارت مطرح است نه در باب نکاح، آن فرق هم نمی‌کند که خریدار چه کسی باشد؛ خریدار اگر زن است می‌تواند به غلام نگاه بکند که او را بخرد، خریدار اگر مرد است می‌تواند این کنیز را نگاه بکند او را بخرد، بعد از اینکه خرید البته مِلک یمین اوست؛ ولی در خصوص غلام این مِلک یمینی که در آیه استثنا شده این آن نیست. این عصاره استدلالی بود که مرحوم محقق در متن شرایع داشتند.

چند نکته است که اینجا باید ملحوظ بشود و آن این است اگر درباره زن اجنبیه این مسئله ثابت شد که نگاه خصی به زن اجنبیه و نگاه زن اجنبیه به خصی جایز بود یقیناً مسئله مِلک یمین هم حل است، برای اینکه به هر تقدیر اگر منظور از ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ اعم باشد که این مرد هم شامل می‌شود، اگر خصوص کنیز باشد چون نگاه زنِ نامَحرم به خصی و نگاه خصی به زن نامَحرم جایز است، اینجا هم طرفین می‌توانند یکدیگر را نگاه بکنند؛ یعنی مولا می‌تواند غلام خودش را نگاه کند و غلام هم می‌تواند مولای خودش را نگاه کند؛ ولی اگر آن طرف ثابت بشود، یعنی ثابت بشود که غلام می‌تواند زنی که مولای اوست نگاه بکند و بالعکس، این هرگز دلیل نیست که این خصی بتواند زن اجنبیه را هم نگاه کند، برای اینکه آنجا ممکن است مشمول مِلک یمین بشود؛ ولی اینجا ما چنین دلیلی ما نداریم. استدلالی که بزرگوارها کردند﴿أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ است و این خصی جزء رجال نیست.

 

احتیاط وجوبی حرمت خصی کردن مرد

قبلاً گذشته از اینکه نظام بردگی یک نظام مقبولی بود، خصی کردن هم مقبول بود برای کسی، خواجه کردن؛ یعنی عمداً مردی را به این صورت در بیاورند. در حیوانات هم این کار را می‌کردند بیضه حمار، خروس را می‌کوبیدند که حالت مردانگی نداشته باشد، این اگر اقوی حرمت نباشد احتیاط وجوبی حرمت است، این ظلم است. ظلم این‌طور نیست که حالا نسبت به سگ جایز باشد، مگر آدم می‌تواند نسبت به سگ ظلم بکند؟ ظلم از چیزهایی است که «بالقول المطلق» حرام است. اگر ماری یا سگی دارد می‌رود کاری به آدم ندارد، ظلم کردن به او گناه است، معصیت است فرق نمی‌کند. این خصی کردنِ خروس معصیت است، حالا درباره مرد این کار را می‌کردند، برای اینکه خواجه‌هایی برای حرمسرا داشته باشند این کار را می‌کردند، اسلام آمده جلوی این وحشی‌گری‌ها را گرفته واقعاً، نظام را نظام عدل کرده، فتوا داده به اینکه این کار حرام است, حتی درباره حیوانات، ظلم حرام است حتی درباره کلاب، بله اگر سگی مزاحم آدم است، آدم می‌تواند دفع کند؛ ولی سگی است که هیچ کاری با آدم ندارد، زدن او حرام است، ماری است که کاری به آدم ندارد، راه خودش را می‌گیرد می‌رود بیابان، آدم چرا این را سنگ بزند؟ ظلم ولو نسبت به مار ولو نسبت به عقرب ولو نسبت به کلب، حرام است، این دین است. اما استدلالی که کردند که این نگاه جایز نیست، اطلاقات اگر شامل بشود که اقوی حرمت است؛ اما اگر اطلاقات شامل نشود و ﴿أُولِی الْإِرْبَةِ﴾ این را بگیرد، یا حلال است یا اگر هم حرام باشد به نحو احتیاط است. این‌طوری که مرحوم محقق(رضوان الله علیه) فرمودند: «و الأظهر» اولی منع است و «لعموم المنع»، عموم منع تخصیص خورده به تابعینی که ﴿أُولِی الْإِرْبَةِ﴾ نیستند؛ یعنی حاجتی ندارند. بنابراین این مشکل از آن جهت حل می‌شود.

 

بیان نورانی امیر المومنین علیه السلام راجع به اختلاط زن و مرد

در جریان اختلاط زن و مردـ که دستور اخیر هم صادر شد که همه شما شنیدید ـیک بیان نورانی از وجود مبارک امیر المؤمنین(سلام الله علیه) است که فرمود من بازار که می‌روم می‌بینم که زن و مرد با هم هستند، این را وقتی حضرت می‌فرماید که حیای اسلامی و غیرت اسلامی اجازه نمی‌دهد که زن‌ها و مردها آنجا می‌آیند، برای خرید و فروش، چگونه اجازه می‌دهد که دختر جوان با پسر جوان بروند اردو، آن هم در منطقه‌های دور از شهر؟! مرحوم صاجب وسائل(رضوان الله علیه) در جلد بیستم وسائل، صفحه 235, باب 132 این را فرمودند که کراهت دارد، آن‌طوری که الآن زن و مرد در بازار مخلوط‌ هستند، رفت و آمد می‌کنند این کراهت دارد که به یکدیگر تنه می‌زنند، اما آنکه بیش از کراهت است.

 

بیان روایات اختلاط زن و مرد در کلام امیر المومنین علیه السلام

روایت اول این باب که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده است[5] از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) «قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلَام) یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحُونَ»؛ من شنیدم که در این راه اینها با یکدیگر برخورد می‌کنند، راه آنها جدا باشد تا برخوردی نکنند، مگر شما حیا ندارید!؟ این را برقی هم نقل کرده .[6] مرحوم کلینی[7]  در حدیثی دیگر دارد که وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «أَ مَا تَسْتَحْیُونَ» آیا حیا ندارید؟!«وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاؤُکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ»[8] آنها که می‌آیند کالا بفروشند، این زن‌های شما می‌روند در خرید و فروش، این برخوردها و یکدیگر را از نزدیک گاهی ممکن است تنه بزنند و برخورد بکنند، مگر حیا ندارید، مگر غیرت ندارید؟! وقتی تا این حد را حضرت اجازه نمی‌دهد، آن وقت دختر جوان با پسر جوان آن وضع را دارند، ما بسیاری از چیزها را باور نکردیم؛ فرمودند که اگر خدایی ناکرده زنا رواج پیدا کند، خدا روزی را کم می‌کند و ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا﴾[9] که درباره ربا وارد شد، مشابه این تعبیر درباره رزق هم وارد شده است.[10]

مطلب بعدی که ایشان فرمودند که به مرد نابینا نمی‌تواند نگاه بکنند؛ شاهد آن قبلاً گذشت و خیلی هم معتبر نبود.

 

عورت بودن یا نبودن صوت زن

 اما مسئله دوم که صدای زن نامحرم است؛ این یک مسئله جدّی است که جداگانه باید باشد، صدای زن اگر نامَحرم شد، خواندنِ او، مخصوصاً تک‌خوانی او یقیناً ممنوع است؛ ولی ببینیم صوت مرأه عورت است یا نیست؟ صوت مرأه از آن جهت صوت است، خیلی از فقهای بزرگوار ما فرمودند عورت نیست، مرحوم آقا سید محمد کاظم فتوایشان همین است،[11] فقهای بعدی هم همین است؛ یعنی آدم صِرف اینکه صدای زن را بشنود یا دارد سخنرانی می‌کند یا دارد از آدم مسئله سؤال می‌کند و گفتگو می‌کند، صدای زن مثل موی زن، عورت نیست؛ منتها آیه سوره مبارکه «احزاب» به همسران پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد، وقتی که شما با نامَحرم حرف می‌زنید، زنانه حرف نزنید، بلکه مردانه حرف بزنید، صدایتان را نازک نکنید: ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾[12] آن مردی که مریض است طمع می‌کند؛ معلوم می‌شود علاقه به نامَحرم یک نوع مرضی است آن می‌شود ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾؛ [13] این مرض در آن همایش‌های مشترک بین انسان و دام درمان نخواهد شد، فرمود: ﴿فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾ .خود صوت مرأه «بما أنه صوت» عورت نیست، آن نازک کردن و رقیق سخن گفتن و جاذبه دادن به حرف، مشکل دارد.

 

حکم نگاه به مرد نابینا در کلام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

 نگاه به مرد نابینا یکی دو تا روایت بود که قبلاً هم خوانده شد؛ ابن ام مکتوم که نابینا بود و در بحث قبل این روایت خوانده شد، وقتی وارد منزل پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواست بشوند، وجود مبارک حضرت به بعضی از همسرانشان که آنجا حضور داشتند فرمودند: برخیزید و بروید! عرض کردند: او که نابیناست؟! فرمود شما که نابینا نیستید![14] معلوم می‌شود نگاه به مرد نابینا مثل نگاه به مرد بیناست، این البته درست است؛ اگر گفتیم به اینکه نگاه مرد به زن جایز نیست و نگاه زن به مرد جایز نیست، فرق بین بصیر و اعما نیست. اگر زن نتواند مرد را نگاه کند مثل اینکه مرد نمی‌تواند زن را نگاه کند، این دیگر فرقی بین اعمی و بصیر نیست، چه از این طرف، چه از آن طرف؛ ولی روشن شد که اگر نگاه به لذّت نباشد، ریبه یا خوف فتنه در بین نباشد، صِرف نگاه طرفین جایز است. همان‌طوری که محقق در متن شرایع[15]  والمختصر النافع[16]  فتوا دادند، نه آن‌طوری که مرحوم صاحب جواهر منع کردند؛[17]  بلکه آن‌طوری که مرحوم شیخ انصاری تجویز کردند.[18]  در این جهت هم فرق بین اعما و غیر اعما نیست، پس آن حمل بر نزاهت می‌شود که نگاه حمل بر مثلاً خلاف احتیاط مستحب می‌شود و مانند آن؛ از این جهت است.

 

بررسی عورت بودن اصل صوت زن

روایتی که قبلاً هم خواندیم این حمل بر کراهت می‌شود، اما اصل صوتِ زن عورت است یا نه؟ بعضی از نصوص است که دلالت می‌کند بر حزازت و کراهت. باب 131 این است که «بَابُ أَنَّهُ یُکْرَهُ لِلرَّجُلِ ابْتِدَاءُ النِّسَاءِ بِالسَّلَامِ» مکروه است که مرد ابتدائاً به زن سلام کند، حالا اگر او سلام کرد که جواب واجب است؛ اما مرد ابتدائاً به زن سلام بکند، نه برای اینکه این سلام مکروه است، بلکه برای اینکه او حتماً جواب می‌دهد و شنیدن صدای او مشکل دارد: «یُکْرَهُ لِلرَّجُلِ ابْتِدَاءُ النِّسَاءِ بِالسَّلَامِ وَ دُعَاؤُهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ وَ تَأَکُّدِ الْکَرَاهَةِ فِی الشَّابَّةِ‌»؛ یعنی دختر جوان.

 

بیان روایت عورت بودن اصل صوت زن

روایت اولی که مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه)[9]   از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرد این است که آن حضرت فرمود: «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلَام) لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ»؛ شما شروع نکنید که اول به زن سلام بکنید، البته اگر او سلام کرد جواب واجب است؛ ولی شما شروع به سلام نکنید. «وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ»؛آنها را به غذا و مهمانی دعوت نکنید که آنها ناچار بشوند حرف بزنند. «فَإِنَّ النَّبِیَّ(صَلَّی اللهُعَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) قَالَ النِّسَاءُ عِیٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوتِ» ؛[20] زن‌ها هم ناتوان هستند و هم عورت‌اند؛ وقتی گفتند زن عورت است؛ یعنی نگاه او عورت است، صوت او هم عورت است. این محمول بر کراهت است؛ به دلیل سیره قطعی مسلمان‌ها. این رفت و آمدی که اینها در بازار می‌کنند با پوشیه می‌روند، سؤال می‌کنند، جنس می‌خرند، جنس می‌فروشند، اگر صوت مرأه مثل صورت مرأه، موی مرأه، عورت باشد، فرق نمی‌کند با پوشیه یا غیر پوشیه حرف می‌زند، سؤال و جواب می‌کند، خرید و فروش می‌کند، باید ممنوع باشد؛ اینها حمل بر کراهت می‌شود؛ البته تمام این مواردی که حمل بر کراهت می‌شود جایی است که لذت در کار نباشد، ریبه در کار نباشد, خوف فتنه در کار نباشد, اینها «مفروغ عنه» است.

روایت دوم این باب که باز مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه)[21] « عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ» چون غیاث چندین نفر به این نام هستند، ««عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلَام) أَنَّهُ قَالَ: لَا تُسَلِّمْ عَلَى الْمَرْأَةِ» [22] بعضی از اینها یا مرسل‌ هستند یا اگر مرسل نیستند ضعیف‌اند.

روایت سوم دارد که «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلَام) یُسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَی الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ‌أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا طَلَبْتُ مِنَ الْأَجْرِ»؛[23] من اجر می‌خواهم با سلام کردن، می‌بینم بیش از آن مقداری که من اجر طلب می‌کنم وزر دامنگیر من بشود که من از صدای او لذت ببرم. البته غالب اینها از باب «إِیَّاکِأَعْنِی وَ اسْمَعِییَا جَارَةُ»[24] ما این کارها را نمی‌کنیم؛ یعنی شما این کار را نکنید وگرنه کسی که غرق در یاد و نام خداست، این امور او را سرگرم نخواهد کرد.

پس مسئله اختلاط در باب 132 مطرح است، مسئله سلام و صوت مرأة در باب 131 مطرح است، مسئله علاج در باب 130 مطرح است که بخشی از این روایات در بحث قبل خوانده شد.

 

بیان روایات درمان مرد توسط زن و زن توسط مرد در امور ضروری

درباره علاج وارد شده است که اگر مماثل نیست؛ یعنی برای درمان مرد، طبیب مرد نیست برای درمان زن، طبیب زن نیست در آن موارد برای ضرورت روایات باب 130 می‌گوید جایز است:«سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ یُصِیبُهَا الْبَلَاءُ فِی جَسَدِهَا إِمَّا کَسْرٌ وَ إِمَّا جُرْحٌ فِی مَکَانٍ لَا یَصْلُحُ النَّظَرُ إِلَیْهِ وَ یَکُونُ الرَّجُلُ أَرْفَقَ بِعِلَاجِهِ مِنَ النِّسَاءِ أَ یَصْلُحُ لَهُ النَّظَرُ إِلَیْهَا؟» مماثل نیست یا اگر مماثل باشد، مرد بهتر می‌تواند این زن را درمان کند و درمان کردنش هم به این است که جایی که نگاهش حرام است نگاه بکند؛ یعنی وجه و کفّین نیست، جای دیگر است؛ آیا می‌شود؟ فرمود: «إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَیْهِ فَلْیُعَالِجْهَا إِنْ شَاءَتْ»[25] اگر این زن مضطر شد، می‌تواند مرد او را درمان کند ولو با نگاه کردن.

روایت دوم و سوم و چهارم این باب هم همین مضمون را دارد. روایت سوم این است که در کتاب «علی بن جعفر» آمده: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ یَکُونُ بِهَا الْجُرْحُ فِی فَخِذِهَا أَوْ بَطْنِهَا أَوْ عَضُدِهَا هَلْ یَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ یُعَالِجُهُ قَالَ لَا» [26] این معلوم می‌شود در حال اضطرار نیست یا در جایی است که مماثل دارد وگرنه آنها صریح در جواز است. وقتی که چند تا روایت صریح در جواز بود، این «لا» یا نهی حمل می‌شود بر حزازت یا حمل می‌شود بر تصرف در ماده، نه در هیئت، حمل می‌شود بر جایی که اضطرار نباشد و مانند آن یا مماثل وجود داشته باشد که دیگر اضطراری در کار نیست.

 

تکلیف نداشتن صبی و صبیه به چشم پوشی

مطلب دیگر این است که درباره صبی و صبیه که ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾[27]  این درباره غض اصلاً شامل نمی‌شود احتیاجی به چنین جمله‌ای نیست. درباره سَتر و ابداء ما محتاج هستیم؛ «هاهنا مقامان»: یک مقام این است که چه کسی مکلّف به چشم پوشی است؟ صبی و صبیه اصلاً مأمور نیستند، برای اینکه در این دو بخش از آیه سی و 31 سوره «نور» مخاطب مؤمن و مؤمنه است:﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا﴾، یک؛﴿قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ﴾، این دو؛ این ایمان فرع بر بلوغ است، صبی و صبیه مادامی که بالغ نشدند عنوان مؤمن و مؤمنه بر اینها صادق نیست، پس اینها مکلّف به غض نیستند؛ اما مسئله ابداء ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾آن متعلق است برای چه کسی اظهار بکنید!؟ برای مؤمن و کافر، برای بالغ و نابالغ، در صورتی که آن نابالغ مثلاً احساس جنسی و غریزی داشته باشد. بنابراین اینکه فرمود﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ این استثنای از غض نیست، استثنای از سَتر یا ابداء و مانند آن است که متعلق آن عام است، وگرنه حکم غض برای مؤمن است و مؤمنه.

 

بیان شهامت و شجاعت وجود مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام

حالا روز چهار‌شنبه است و از طرفی هم در آستانه شهادت امام مجتبی (سلام الله علیه) هستیم، گرچه بعضی از نقل‌ها از (ولادت) وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) نقل شده است؛ ولی به هر تقدیر همه اینها نور واحد هستند. در جریان وجود مبارک امام مجتبی از همان کودکی اینها را امر می‌کردند راهنمایی می‌کردند که با شهامت و شجاعت و مبارزه آشنا بشوند. وقتی وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) عمرو بن عبدود را به آن وضع کُشت، شمشیر را داد به وجود مبارک امام مجتبی (سلام الله علیه)، فرمود: این شمشیر را ببر به مادرت بده که این شمشیر را از خون بشوید! اینها را از همان کودکی به مبارزهف با شمشیر، با شستن خونِ دشمن که در شمشیرشان نقش بسته است، عادت می‌دادند که اینها با شجاعت تربیت بشوند. در ذیل این قصّه‌ای است که اثبات آن البته دلیل خیلی معتبر می‌خواهد، اصل آن این است که این شمشیر را داد به حضرت امام حسن(سلام الله علیه) فرمود این را ببر خدمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) که این را بشوید که این بیت بشود بیت مبارزه؛ وقتی این شمشیر را شستند آوردند، وجود مبارک امام حسن آورد به حضرت امیر داد. حضرت امیر در خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، دیدند یک لکه خون در این شمشیر هست، وجود مبارک حضرت امیر فرمود، چطور این لکه خون پاک نشد؟ جستجو کردند، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: من این را کاملاً شستم، گویا خود پیغمبر رمزگشایی کرد بعداً بیان شد؛ البته این ذیل خیلی محتاج به سند قطعی قوی است، این‌طور چیزها را نمی‌شود با یک خبر واحدی که این‌چنین باشد ثابت کرد، خود این شمشیر به حرف آمد، گفت این یک فخری است برای من، من یک قطره خون را جذب کردم در درون خودم، هر وقت خواستم این را بیرون می‌آورم، برای اینکه برای من فخر باشد.[28] اگر این یک سند قطعی داشته باشد، از ملاکات ولایت کلیه آن حضرت است؛ ولی به هر تقدیر صدر این حدیث یک چیز خوبی را ثابت می‌کند که اینها را در بچگی سعی می‌کردند که با همین امور عادت بدهند و تربیت بشوند.

 

بیان راویت امام حسن مجتبی در مورد عفو و اعراض از جاهل

وجود مبارک امام حسن(سلام الله علیه) این دو تا جمله از آن حضرت هست که خداوند اول پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به ادب الهی مؤدّب کرد فرمود:﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ﴾[29] بعد از اینکه به این اصول پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را مؤدّب را کرد، بعدها فرمود:﴿وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾[30] حرف کسی را بشنوید که این اصول را داراست فرمود: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ﴾، اعراض از جاهل دو قسم است: یک وقت مردم را ترک کردن، جاهل را ترک کردن، از آنها قهر کردن، فاصله گرفتن، این روا نیست، آن راهی که سیره مرضیه و اینها است فرمود:﴿وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾[31] هجر جمیل این است که این جاهل را رها نکنید، در صدد تعلیم او باشید، کمبود فکری و علمی او را برطرف کنید، اما این‌طور نیست که با آنها مأنوس باشید که حالا اگر آنها حرف شما را نپذیرفتند شما برنجید. هجر جمیل، غیر از قهر کردن است، غیر از فاصله گرفتن از شهر است، ما مگر خدایی ناکرده به حوزه‌ها نیامده بودیم مثل این مردم یا پایین‌تر می‌شدیم، اگر اینها توفیقی می‌داشتند به حوزه‌ها می‌آمدند مثل ما یا بهتر می‌شدند؛ ولی این مشکل است فرمود﴿وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾، آدم وقتی که دل ندهد به کسی، فقط به عنوان وظیفه با او سخن بگوید اگر قبول نکرد، انسان نگران نیست. می‌گوید این همه ما زحمت کشیدیم، اگر زحمت کشیدیم اجر ما که هدر نرفته، او قبول نکرد نکرد. اما وقتی که انسان دل بدهد و به اینها وابسته بشود بله نگران می‌شود و قهر پیش می‌آید، این دو تا نکته را وجود مبارک امام مجتبی فرمود که اول خدای سبحان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به امور تأدیب کرد، آن حضرت متأدّب شدد که ﴿خُذِ الْعَفْوَ﴾ این ﴿خُذِ الْعَفْوَ﴾ نه تنها «واعف عن الجاهلین»؛ یعنی این اصل را بگیر: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ﴾!  بعد فرمود:﴿وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ شما حرف کسی را می‌گیرید که عفو در دست اوست، اعراض از جاهلان در دست اوست و مانند آن.

 

علم آموزی بی نهایت در کلام امام مجتبی علیه السلام

مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل می‌کند که وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) مردم را به دو اصل علمی و عملی فرا خوانده است، فرمود«کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِیْحَ الْهُدَی» [32] تا آنجا که ظرفیت دارید ظرف دانش باشید، هرگز به این فکر نباشید که بگویید این مقدار درس بس است، یا شهر من یا محلّ من به همین مقدار اکتفا می‌کنند، یا حوزه به همین مقدار اکتفا می‌کند، فرمود: تا نفس می‌کشید علم، ظرف علم جای خالی نداشته باشید. «وعاء» دانش باشید!«کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِ»ظرف دانش مشخص نیست این نظیر دریا نیست؛ الآن مشخص است این دریاها چقدر آب می‌گیرد؛ اما روح آدم مثل این دریا یا مثل اقیانوس یک حدّ مشخصی ندارد.

 

علم مظروف افزاینده به ظرفیت ظرف در کلام امیر المومنین علیه السلام

این بیان نورانی حضرت امیر که از غرر بیانات آن حضرت است که فرمود: همه ظرف‌ها ظرفیتشان مشخص است و مظروف تابع ظرف است؛هر اندازه که ظرفیت باشد مظروف می‌تواند جا بگیرد و بقیه سرریز می‌کند؛ اما درباره نفس ظرف تابع مظروف است، تا شما چه چیزی در این ظرف بریزید، اگر علم صحیح ریختید، این شرح صدر پیدا می‌کند، این ظرف بر ظرفیت او افزوده می‌شود، اگر طمع ریختید، آز ریختید، حسد ریختید کبر و غرور و منیّت ریختید، فساد ریختید، این را تنگ می‌کند. فرمود: «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیْهِ» یعینی هر ظرفی حرف اول را می‌زند و مظروف تابع ظرف است و به اندازه‌ای که ظرفیت هست مظروف ورود پیدا می‌کند, بقیه بیرون می‌ریزد؛ ولی علم این‌چنین نیست، علم مظروفی است که بر ظرفیت ظرف می‌افزاید:«کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیْهِ إِلا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِع بِهِ»؛[33] یعنی مظروف این ظرف را وسیع می‌کند. اگر یک طلبه یا یک دانشجو وارد حوزه یا دانشگاه شد، برای سال اول ظرفیت داشت که ده مطلب یاد بگیرد، وقتی این ده مطلب وارد صحنه جان او شد، این روح را توسعه می‌دهد؛ او بعداً می‌تواند صد مطلب یاد بگیرد، اگر صد مطلب یاد گرفت، این روح مشروح می‌شود، شرح پیدا می‌کند می‌تواند پانصد مسئله یاد بگیرد، مظروف ظرف را توسعه می‌دهد. این علامت تجرّد علم است. وقتی روح قوی شد، انسان از امور بسیاری می‌گذرد، هرگز به چیز پَست هیچ عنایت نمی‌کند تا قصّه بخورد.

 

بیان نورانی امام مجتبی(سلام الله علیه) است فرمود این ظرف خالی را پُر کنید، چه چیزی می‌خواهید بریزید در آن؟ می‌بینید یک انسان کم‌مایه یک ساعت می‌نشیند می‌گوید و می‌خندد و حرف‌های «لایضر و لاینفع» را وارد جانش می‌کند، مرحوم آخوند، , صاحب کفایه ـخدا غریق رحمت کندـ مثالی می‌زند: کسی با آب شور این درخت را آبیاری می‌کند، بعد می‌خواهد آب شیرین بریزد، این درخت دیگر جا ندارد. مگر آدم هر حرفی را می‌زند؟ هر چیزی را می‌شنود؟ فرمود:« کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِ»؛ وعاء علم باشید، هرگز همشهریتان، استادتان, اینها را نگاه نکنید، ببینید علومی که از اهل بیت رسیده است، اوج آن تا کجاست؟ وقتی آدم اینها را می‌بیند خودش شرمنده است و راه هم باز است، اگر گفتند ظرف دانش بشوید معلوم می‌شود راه باز است: «کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِ» و هیچ کس نمی‌تواند بگوید که من نمی‌توانم، راه آن این است که آدم وقتی یک مقدار از راه را یاد گرفت بعد توسعه پیدا می‌کند، این مظروف آن ظرف را توسعه می‌دهد، بر خلاف همه ظرف‌ها که مظروف تابع ظرف است، اینجا ظرفیت ظرف، تابع مظروف است. بعضی تنگ حوصله هستند چرا؟ برای اینکه چیزی ریختند در این که جا برای دیگری نگذاشت، اما «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیْهِ إِلا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِع بِهِ»؛ پس «کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِ».

 

مصباح الهدی شدن عالم

حالا که ظرف دانش شدید «مصباح الهدی» باشید درست است که آن ذوات قدسی اهل بیت، وجود مبارک سید الشهدا(سلام الله علیه) و سایر ائمه اینها مصباح هدایت و سفینه نجات‌ هستند؛[34] ولی گفتند علما ورثه انبیا هستند؛[35] یعنی عالم هم می‌تواند مصباح هدایت باشد؛ حالا آنها شمس هستند این آقا شمع و چراغ است. فرمود: «وَ مَصَابِیْحَ الْهُدَی»، عالِم بشوید که راه خودتان را تشخیص بدهید، مصباح هدایت بشوید که دیگران را راهنمایی کنید و راه دیگران را نبندید؛ حداکثر کار عالم این است که راه خودش را پیدا کند؛ اما مصباح شدن این است که دیگران را هم راه می‌دهد «کُونَوا أَوْعِیَةَ الْعِلْمِوَ مَصَابِیْحَ الْهُدَی»، این از بیانات نورانی امام مجتبی(سلام الله علیه) است که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده است.

 

منابع:


[1] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[2] نساء/سوره4، آیه31.

[3] طه/سوره20، آیه18.

[4] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[5] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص536، ط اسلامی.

[6] المحاسن، احمدبن خالدبن البرقی، ج1، ص115.

[7] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص537، ط اسلامی.

[8] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص235 و 236، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب132، ط آل البیت.

[9] بقره/سوره2، آیه276.

[10] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص541، ط اسلامی.

[11] العروة الوثقی(للسید الیزدی)، ج2، ص804.

[12] احزاب/سوره33، آیه32.

[13] بقره/سوره2، آیه10.

[14] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص232، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب129، ط آل البیت.

[15] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[16] المختصر النافع، المحقق الحلی، ج1، ص172.

[17] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص77.

[18] کتاب النکاح، الشیخ مرتضی الانصاری، ص44.

[19] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص534، ط اسلامی.

[20] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص234، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب131، ط آل البیت.

[21] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص535، ط اسلامی.

[22] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص234، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب131، ط آل البیت.

[23] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص234، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب131، ط آل البیت.

[24] الکافی، الشیخ الکلینی، ج2، ص631، ط اسلامی.

[25] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص233، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب130، ط آل البیت.

[26] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص233، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب130، ط آل البیت.

[27] نور/سوره24، آیه31.

[28] الخرائج و الجرائح، ابن هبه الله الراوندی، ج1، ص215 و 216.

[29] اعراف/سوره7، آیه199.

[30] حشر/سوره59، آیه7.

[31] مزمل/سوره73، آیه10.

[32] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص301، ط اسلامی.

[33] شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج19، ص25.

[34] عیون أخبار الرضا(ع)، الشیخ الصدوق، ج‌1، ص60.

[35] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص32، ط اسلامی.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳