به گزارش وسائل، حجتالاسلام همتی، مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع)، به بهانه سالگرد تولد آیتالله خامنهای در یادداشتی مروری بر سیر فکری معظمله داشته است. در ادامه متن این یادداشت از نظر میگذرد:
اندیشه و آرای آیتالله خامنهای را میتوان در چارچوب جریان بیداری و تمدنگرایی اسلامی که در سیری نظری از فراگیری اسلام به عنوان برنامهای همه جانبه آغاز میشود تحلیل نمود.
ایشان پیش از انقلاب، براین باور بود که اسلام به عنوان یک مذهب در بردارنده طرحی برای مدیریت زندگی انسان است و طرح اسلام به صورت مسلکی اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یک آهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسانها را یکی از فوریترین ضرورتهای تفکر مذهبی دانستهاند. (سید علی، حسینی خامنهای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۴)
فعالیت های فکری و عملی آیتالله خامنهای در راستای بسط و تفصیل و تحقق این اندیشه بوده است و براین اساس ایشان در دوره مبارزه تا سقوط حاکمیت طاغوت به دنبال پیوند دادن جریان اصلاحگر اجتماعی جهان اسلام چه در قطب عربی با محوریت مصر و اخوانالمسلمین، چه با محوریت شبهه قاره هند، به داخل کشور بوده است.
در این دوره از زندگی رهبر معظم انقلاب شاهد ترجمه کتابهایی نظیر «آینده در قلمرو اسلام»، «تفسیر فی ظلال القرآن» و «ادعانامهای علیه تمدن غرب» از سید قطب، «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» از شیخ راضی آل یاسین و کاری مبتنی بر ترجمهای از کتاب عبدالمنعم النمر و کتابی تحت عنوان «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» هستیم.
این کارها مبتنی بر طرح ضرورت حرکت به سمت حکومت اسلامی و تمدن اسلامی و نشان دادن امکان نهضت اسلامی مسلمانان، ضرورت هوشیاری و خالی نکردن صحنه از جانب آنان در صورت پیروزی یا شکستهای مقطعی است. توجه به الگوهای معاصر تاثیرگذار در بیداری اسلامی موجب گردیده ایشان برشانههای پیشگامان حرکت اسلامی بایستند و از بعضی از آنها مانند امام راحل(ره)، شهید نواب صفوی و شهید مطهری تأثیر جدی پذیرفته است. اقبال لاهوری و علی شریعتی نیز از شخصیتهای مورد توجه ایشان در دوره مبارزاتی بودهاند.
در دوره مبارزه سخنرانی هایی با محوریت مساجد را از ایشان شاهد هستیم. برخی آثار تولید شده در این دوره عبارت است از «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، «پیشوای صادق»، «زندگانی امام سجاد(س)»، «گفتاری در باب صبر»، «از ژرفای نماز»، «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» و تفسیر سوره مائده که اهم این مباحث بازشناسی اندیشه دینی، ساخت نیرو و طرح مباحث اجتماعی و انقلابی اسلامی آن هم در شرایط تقیه که از ویژگیهای اصلی این دوره فکری آیتالله خامنهای به شمار میرود.
ایشان دردهه ۶۰ یعنی بعد از انقلاب اسلامی در مصاحبهای تفکر نوین اسلامی را این گونه معرفی میکند که اسلام مکتبی است دارای نظام فکری و اجتماعی که پاسخگوی پرسشهای معرفتی با توجه به تحولات و ترقی های انسان در طول تاریخ و دارای نظام اجتماعی برای زندگی است.
«این تفکر نوین اسلامی ناظر بر این است که اسلام را به صورت یک مکتبی مطرح کند که هم شامل یک نظام فکری است که گرههای ذهنی مردم جهان را باز میکند، به سوالات پاسخ میدهد و پاسخگوی نیاز فکری بشر متحول و مترقی این زمان است و همچنین یک نظام اجتماعی را، یک نظام زندگی را ارائه میکند و به اصطلاح رایج، اسلام به عنوان مکتب زندگی، فلسفهای برای اداره زندگی انسان دارد.» (محسن مهاجرنیا، پیشین، ص ۷۰. بیانات در برنامه تلوزیونی در مورد زندگی استاد مطهری ۱۲/۲/۱۳۶۷)
ایشان هم چنین موضوع همه زمانی بودن اسلام و جوابگو بودن اسلام در همه دورانهای پیشرفت را مطرح کرده و میفرمایند: «آن فکری که بتواند پاسخگویی اسلام را به این نیازها بفهمد، باید آن را پیدا کرد. بعضیها این فکر را ندارند؛ فقط بلدند این را تکفیر کنند، آن را تفسیق کنند، اسم خودشان را هم مسلمان بگذارند».
ایشان با رد نگاه کسانی که دین را تریاک و افیون ملتها میدانستند میگوید: «آنها در حقیقت دین را نشناخته بودند. شاید هم سوء نیتی نداشتند، چون در دسترسشان یک چیز بی ربط و تخدیرکننده به نام دین دیده بودند و فکر کرده بودند که دین تخدیرکننده است، خیر دین تخدیرکننده نیست، دین اسلام برانگیزاننده و احیاکننده است». بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران- ۱۹/۹/۱۳۷۵)
آیتالله خامنهای بعد از انقلاب اسلامی نیز به بسط و تفصیل اندیشه دینی در قالب تبیین و عمل پرداختهاند. برگزاری جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه در حزب جمهوری و نیز در دوره ریاست جمهوری، ادامه ارتباط با فضای دانشگاه، ارائه خطبههای نماز جمعه و ... از جمله فعالیت های فکری و تبیینی این دوره از زندگی ایشان میباشد.
ایشان در کنار تبیین های فکری و عقیدتی در دوره ریاست جمهوری به دنبال تحقق ایده و اندیشههای دینی در مقام و واقعیت اجتماعی و سیاسی کشور بودند، لذا مهمترین سرفصل های برنامههای آیتالله خامنهای در دوره چهار ساله اول ریاست جمهوری گویای برخی از ابعاد اندیشه ایشان در مقام عینیت و تحقق اجتماعی است.
برخی از آنها عبارتند از: اهتمام به امور مربوط به جنگ تحمیلی، نیل به سیاستهای اقتصادی به سوی حمایت از مستضعفان و دورافتادگان از مرکز، طاغوتزدایی از همه شئون زندگی اداری، اجتماعی و سیاسی مردم ایران، کشف و به کارگیری استعدادهای انسانی در همه عرصهها از تکنیک تا هنر، تأمین امنیت اجتماعی، اداری و قضایی برای ارائه خدمت مؤثر به مردم، تأمین امنیت و آزادی همه افراد وفادار به نظام جمهوری اسلامی با هر اندیشه و تفکر.
در دوره چهار ساله دوم نیز ضمن ادامه برنامههای دوره اول که در رأس آنها جنگ تحمیلی قرار داشت، تدوین لایحه اختیارات ریاست جمهوری، کاهش تصدیگری دولت و واگذاری امور به مردم، به کار گماردن مسئولین لایق، انقلابی و کارآمد در دولت، رفع فقر مزمن و طولانیمدت حاکم بر جامعه و زندگی مردم، واگذاری زمینهای کشاورزی به مردم، واگذاری صنایع دولتی به بخش تعاونی، سهیمشدن کارگران در کارخانهها، گسترش و توسعه صادرات غیر نفتی و کاهش اتکای کشور به درآمد نفت، مشارکت مردم در امور اقتصادی و فرهنگی کشور با نظارت دولت، سوق دادن سیاست فرهنگی کشور به سوی استقلال فرهنگی از اهم برنامههای آیتالله خامنهای بوده است.
در عرصه سیاست و روابط خارجی برنامه ایشان شامل اتخاذ سیاست مستقل و متوازن در قبال هر یک از کشورهای جهان و تصمیمگیری بر مبنای مصالح نظام و کشور همراه با قاطعیت و صراحت، عدم وابستگی به شرق و غرب، اهمیت دادن به وحدت میان مسلمانان جهان، اهتمام جدی در بازپس گرفتن حقوق مسلمانان جهان از قدرتهای جهانی و مبارزه مستمر با هرگونه اقدام و حرکتی در جهت سلطه ابرقدرتها در منطقه، اهتمام جدی به مسئله قدس و دیگر سرزمین های غصبشده فلسطین و آمادگی برای مبارزه همهجانبه با دشمن صهیونیست، بازگشت به فرهنگ غنی و اصیل اسلامی در عرصه بینالمللی به عنوان سد راه دشمنان و غارتگران، افزایش فعالیت و حضور مؤثر در صحنههای بینالمللی بود.
ایشان در دوره رهبری انقلاب اسلامی نیز با حمایت از زیرساختهای علمی و پژوهش دینی در کشور، و با طرح ایدههای کلانی همچون: تهاجم فرهنگی، اسلامی شدن دانشگاهها، تحول در حوزه، نهضت آزاداندیشی و جنبش نرمافزاری، مهندسی فرهنگی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حرکت به سمت ساخت تمدن نوین اسلامی و سبک زندگی سبب تبدیل شدن جریان تمدنگرای اسلامی به یک گفتمان فعال در حوزه و دانشگاه شدند و به تفصیل به تحقق و عینیتبخشی عملی به این جریان و بلکه مکتب فکری امام خمینی پرداخته و از نظر، به عمل رسیدند.
ایشان، با نگاهی آیندهنگر و تمدنگرا به مسائل جهان اسلام، قائل به رسالتی اساسی برای جمهوری اسلامی ایران در این زمینه هستند و در این باره این چنین فرمودهاند: «ما در حال پیشرفت و سازندگی، و در حال بنای یک تمدن هستیم، مساله ما، این نیست که زندگی خودمان را نجات دهیم.گلیم خودمان را از آب بکشیم، مساله این است، که ملت ایران، هم چنان که درشأن اوست، در حال پدید آوردن یک تمدن است». (پیام به مناسبت حلول سال ۱۳۷۳ شمسی)
ایشان، از منظری آینده نگرانه؛ تشکیل دولت اسلامی را، مقدمهای برای تشکیل تمدن اسلامی میدانند: «ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحله بعد، تشکیل دولت اسلامی است، مرحله بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحله بعد تشکیل تمدن بین المللی اسلامی است» و درتبیین مرحله تشکیل تمدن اسلامی، به عنوان مبنایی برای تشکیل دنیای اسلام، میفرمایند: «دولت اسلامی است که کشور اسلامی را به وجود میآورد. وقتی کشور اسلامی پدید آمد، تمدن نوین اسلامی است.
این تمدن دارای بعدی بین المللی است، که دست یابی به آن، مستلزم طی چهار مرحله راهبردی؛ انقلاب اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل دولت اسلامی، تشکیل دولت اسلامی، تشکیل کشور اسلامی است، آنگاه با تشکیل یک کشور، که به تمام معنا اسلامی باشد، این کشور الگویی برای سایر جوامع اسلامی خواهد بود و نظایر آن، در دنیا تشکیل میشود و جهان شاهد تمدن نوین اسلامی خواهد بود، که در آن، علم و قدرت و ثروت، در خدمت رستگاری و تحقق عدالت در جامعه بشری خواهد بود و در آن، علم و معنویت توامان خواهند بود». (بیانات در دیدار کارگزاران. ۱۲/۹/۱۳۷۹)/910/422/ح
منبع: ایکنا