vasael.ir

کد خبر: ۱۶۲۵
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۱:۲۴ - 12 January 2016
خارج فقه فناوری استاد شهریاری/ جلسه3

امنیت همه جانبه بشر، تنها به وسیله پذیرش ولایت الهی حاصل می گردد

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین حمید شهریاری در سومین جلسه درس خارج فقه فناوری اطلاعات گفت: در دنیایی که همه به دنبال رسیدن به منافع خودشان هستند، ما می خواهیم به منافع بیشتری دست یابیم اما خداوند به پیامبر خویش عقل کاملی داده که او منافع ما را از خودمان بهتر متوجه می شود و درایت او از دین و دنیا بیش از ماست و خداوند او را در این رتبه و منزلت قرار داده است

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین شهریاری، در دومین سال درس خارج فقه فناوری و درمورخه 21 آبان 94 به بحث ضرورت امنیت و بررسی نظریات متفاوت در جامعه پرداخت و گفت: اصل، «عدم ولایت شخص بر دیگری» است، اما ولایت الهی بر انسان ها و مقام جانشینی این ولایت برای معصومین علیهم السلام و در عصر ما ولایت فقیه با ادله عقلی ثابت می شود که از ادله اصلی آن بحث شفقت و دلسوزی اولیای الهی است.

چکیده ای از مباحث گذشته

دو مقدمه اجمالی در جلسه قبل داشتم که مجاز یک مشترک لفظی است و معنای دوم مد نظر ما بود.

مجاز به معنای ترتب آثار امر جسمانی است.

5 ویژگی برای فضای مجازی شمردیم و به تشریح هر یک پرداختیم:

1-    تکثر ظرفیت در فضای مجازی

2-      مشارکت جهانی

3-     گستردگی محیطی

4-     در هم تنیدگی با فضای عینی

5-      توانمند سازی: الف) دولت      ب) ملت

اهم نکات مطرح شده در جلسه سوم درس استاد شهریاری به شرح ذیل می باشد:

بحث ما درباره امنیت است که از دیرباز بشر به این امنیت توجه واهتمام ویژه داشته است و از زمانی که شهرها تاسیس شدند باعث شد که ارتش  و کشور با اتحاد این ها به وجود بیاید و حکومت  و دولت ها تشکیل شوند.

ضرورت امنیت در جامعه

از ابتدای تمدن بشر، آنچه که مردم از حاکمان طلب می کردند مسائل امنیت و رفاه بود و اصلاً حکومت ها برای این امور تاسیس شدند اگر چه در پاره ای از اوقات خود حکومت ها باعث از بین رفتن امنیت مردم می شدند.

سوال: چرا انسان قائل به حکومت شد و هر شخصی سرور و رئیس خودش باقی نماند؟

پاسخ: این یک نظریه سیاسی است که در فلسفه سیاسی از آن بحث می شود که در حقیقت اگر وجود حاکم ضروری باشد معلوم می شود به چه دلیلی امنیت ضرورت دارد.

سوال: آیا طبع اولیه بشر این است که آزادی خواه باشد؟

پاسخ:  بله، طبع بشر این است که دوست دارد مسیرش باز باشد منتهی عقلانیت و دریافت وحیانیت این است که تحت ولایت خدا باشد که فعلاً به مقوله دینی آن نمی پردازیم و در ادامه بیان خواهیم نمود.

بشر ابتدا که به دنیا می آید که قوه عاقله ندارد و طبع اولیه اش این است که هیچ کس را مدیر یا رئیس خودش انتخاب نمی کند مگر دلیلی برای این کار باشد و تمایل دارد خودش به رئیس و همه کاره برای امور خود باشد، منتهی به دلیل فشارهای پدید آمده از  همان حدود اختیارات اشخاص دیگر به این مار راضی می شود؛ به عنوان مثال می خواهد زمینی را تصاحب کند و دیگری هم همان کار را می خواهد انجام دهد و این گونه است که نزاع صورت می گیرد یا مثلاً در تاریخ می توان به ماجرای هابیل و قابیل اشاره کرد که نشان دهنده روحیة تملک گری حیوانی بشر است و می خواهد همه چیز را تصاحب کند.

انسان ها به خاطر وجود قوه عاقله فکر کردند و برای حل مشکل که وضع اولیه اش جنگ بر سر تصاحب منافع است، اندیشیدند تا با تفکر عقلایی این نزاع را خاتمه دهند و آسایشی نسبی برای خود فراهم نمایند تا دغدغه حفظ مال، جان و ناموس را بکاهند.

نظریه لویاتان

لویاتان در لغت نام حیوانی است  که در فارسی به دیو بی شاخ و دم تعبیر می شود و آن قدر عظمت دارد که همه در برابر آن خاضع هستند اما این فرضیه ای است که توماس هابز  بیان کرده و می گوید انسان ها نیازمند به لویاتان هستند که شخص قدرتمندی شبیه هیتلر و چنگیز است که توانا باشد و هیچ شخصی در مقابل او نتواند سخنی ابراز نماید و در ادامه افرادی مانند نیچه نیز این نظریه را دنبال کردند که در فلسفه سیاسی همه مبتنی بر انسان محوری است.

تفاوت این دیدگاه با نظریه اسلام

دین مبین اسلام می گوید که انسان محور هستی نیست و خداوند متعال محور هستی است و از جمله ویژگی هایش مالک بودن است.

در واقع حکومت با ملکیت تلازم ندارد و ممکن است شخصی رئیس باشد اما مالک نیست اما رابطه خداوند با هستی رابطه ملکیت است و ما عبد او هستیم و جهان و سایر موجودات نیز ملک او هستند و لذا چون ملک او هستیم پس حاکم و قیم ما نیز خداوند متعال است.

حال که خداوند متعال سرور و مالک هستی است باید چه کاری انجام دهیم؟

فقها بعضی امور را مفروض گرفته اند و از اواسط بحث شروع کرده اند، اما کسی که می گوید خدا حاکم نیست باید برایش استدلال آورد اما اصل فقهی «عدم ولایت شخصی بر شخص دیگر» است؛ یعنی من نباید جای شخصی تصمیم بگیرم و او نیز چنین حقی ندارد، پس تبع اولیه در بشر آزادی است.

یکی از پسران مرحوم کاشف الغطاء در ابتدای بحث شروط نکاح گفته که یکی اصالت عدم ولایت است: عقدالنکاح و فیه أمور:  أولها أصالة عدم ولایة شخص على غیره، لاشک أن الأصل عدم ولایة شخص على غیره و عدم سلطنته علیه و الأصل عدم قیام عمل واحد مقام عمل آخر (انوار الفقاهه ص 16)

شکی نیست که اصل عدم ولایت شخص بر شخص دیگر است و سلطانی بر او ندارد که این بحث مربوط به ولایت جد و اب می شود و شیخ انصاری هم در کتاب مکاسب به این اصل تمسک کرده است که جای بحث دارد و باید بدانیم چه مواردی از تحث این اصل خارج می شود.

عدم درک صحیح خوارج از حاکمیت الهی

درست است که اصل نبودن حاکم است اما اگر حاکمی نباشد ظلم محقق می شود و رفاه مردم از بین می رود، بنابراین عقلا فکر کرده اند که اگر بخواهیم به رفاه، عدالت و سایر نیازهای جامعه دست یابیم،  به حاکم نیازمند هستیم.

حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بعد از جنگ صفین کلماتی فرموده اند که جای تأمل دارد زیرا خوارج آخر جنگ بعد از به نیزه کردن قرآن ها گفتند: «لا حکم الا لله»؛ ما یک حاکم بیشتر نداریم و آن هم خداست و ما با ولایت حضرت علی علیه السلام کاری نداریم و اجازه ادامه پیکار با سپاه معاویه ندادند و بعد حضرت فرمودند: «کلمة الحق یُراد بها الباطل نعم انه لا حکم الّا للّه و لکن هولاء یقولون: لا إمرة الّا للّه و انّه لا بدّ للنّاس من أمیر برّ أو فاجر »؛ این کلمه حقی است که اراده باطل از آن گردیده است.

 حضرت نیز به همین استدلال عقلی تمسک می فرمایند: درست است که «لا حکم الا لله» اما می خواهید چه نتیجه ای بگیرید؟ یعنی من که جانشین خدا هستم نباید سلطه داشته باشم؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟

خداوند متعال قیم اصلی است ولکن منظور شما این نیست و شما می خواهید امر مرا قبول نکنید مگر می شود که کشور حاکم نداشته باشد؟! اراده خدا بر این قرار گرفته که خلیفه ای را برای خودش در زمین انتخاب کند که این مستند به آیه قرآن است در حالی که مردم باید امیر داشته باشند حتی اگر آن امیر فاجر باشد.

حضرت در واقع می فرمایند اگر من اهل نیکوکاری نیز نباشم شما باید تابع باشید؛ زیرا اگر امیر باشد به یک محاسنی دست می یابیم:

1-     مومن می خواهد کارهای ایمانی خودش را انجام بدهد  و اگر امیر نباشد سنگ روی سنگ بند نمی شود

2-     اراده خداوند این است که به کافران نیز فرصت دهد تا آنان نیز از این دنیا بهره مند شوند و اجلی که خداوند برای اینان معین کرده است مورد بهره برداری قرار گیرد شاید هدایت شوند

3-     خراج جمع آوری می شود

4-     باید در مقابل قتال دشمن بایستد

5-     راه ها امن شود تا راهزنان اموال مردم را غارت نکنند

6-     حق ضعیف را از قوی بگیرد

در واقع فرمایش حضرت تببین مساله عقلی است و از آن جهت که حضرت عاقل ترین افراد است یک استدلال عقلی تام داشته است که در تزاحم بین آراء یک امیری باید باشد که تصمیم نهایی را اخذ نماید.

این ولایت اولاً و بالذات برای خداوند است و بعد این ولایت را به پیامبر خویش داده است که نسبت به دیگران اولویت دارد و به طور طبیعی خلیفة الله است و جانشین خداوند بر روی زمین است: ﴿النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ...﴾ انفال 6

یعنی  ولایت و سلطنت نبی بر انسان ها،  قوی تر از سلطنتی است که آنها بر خودشان دارند که این ولایت نوعی ملکیت نیز دارد که نشان از اولویت است و حتی در زوجیت نیز اولی است و ما هر شئوناتی بر خودمان داریم پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم نسبت به ما سزاوار تر است. (حاشیه ایروانی بر  مکاسب ج 1 صفحه 155)

شفقت و مهربانی ریشه ولایت

در نظریه دینی شواهد و مدارک زیادی وجود دارد که ولایتی که منشأ آن الهی است، از مهربانی و شفقت نشأت می گیرد؛ زیرا آن ولی الهی نگران گمراهی و در خطر افتادن جان و مال زیر مجموعه خود می باشد.

 نظریه دینی می گوید آدمی که بهتر از عقل خویش بهره می گیرد، از همه دلسوزتر است و این به خاطر شفقت رسول خداست؛ زیرا منشأ پذیرش ولایت از ناحیه ما نیز به خاطر شفقت او بر ما می باشد و این گونه نیست که فقط بخواهد تحکم کند که بعضی امور را باید انجام دهید و مابقی را ترک نمایید.

در ادامه همین نظریه به اثبات ولایت فقیه نیز خواهیم رسید که به سبب هوشمندی، مهربانی و سیاست بهتری که ولی فقیه دارد می گوید  اینجا بجنگید  و اینجا صلح کنید.

در دنیایی که همه به دنبال رسیدن به منافع خودشان هستند، ما می خواهیم به منافع بیشتری دست یابیم اما خداوند به پیامبر خویش عقل کاملی داده که او منافع ما را از خودمان بهتر متوجه می شود و درایت او از دین و دنیا بیش از ماست که خداوند او را در این رتبه قرار داده است.

اگر ولی الهی نباشد، ماه رمضان و گریه بر ابی عبدالله  الحسین علیه السلام نیز از دست ما رفته بود. پیامبر اسلام  مصالح، منافع و مضار را از ما بهتر می داند؛ ایشان نه تنها دانش برتر،  بلکه شفقت بیشتری نسبت به ما دارد و باید ما نیز بپذیریم و از جان  مال  خودمان برای او دریغ نورزیم و اگر در کربلا به نماز ایستاد خودمان را سپر بلای او قرار دهیم یا در احد باید از ولی الهی با تمامی قوا دفاع نماییم.

عقل می گوید حال که قرار است با هم ائتلاف کنیم رئیسی را انتخاب کنیم که دلسوزتر برای ما باشد؛ زیرا رئیسی که نسبت به زیردستان خودش محبت نداشته باشد دنباله رو آن ولایت نیست و اصلاً رئیس نیست و امروزه شاهدیم که بعضی از رؤسا به دنبال منافع خودشان هستند.

رؤسا باید بدانند که این سازمان جزئی از آن ولایت عامه الهی است و باید با این دید به حوزه ریاست نگاه کند.

پس در این مبحث آموختیم که سرشت اولیه انسان نپذیرفتن ولایت افراد است و سرشت ثانویه تابعیت به اجبار است و سرشت عقلانی این است که اگر طرف منافع و مصالح خودش را مد نظر بگیرد تبعیت می کند، پس بحث ما از جهت تلازم بین امنیت و ولایت است.

سوال: چرا باید ولایت شخصی را بالای سرمان قبول نماییم؟

پاسخ: به دلیل امنیت که همان دلیل عقلانی برای حکومت می شود./926/922/201/ض

 

تقریر: محسن جوادی صدر

 

 

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۹:۳۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۳:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۳:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۱۱:۳۰