به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل به نقل از پایگاه اطلاع رسانی استاد مهدی طائب، متن جلسه دوم درس خارج فقه جهاد و دفاع استاد مهدی طائب که 30 آذر 1394 در مدرسه فیضیه قم برگزار شد، تقدیم خوانندگان محترم میشود:
کلمه جهاد، باید تعریف شود که وقتی در قرآن و یا در روایات، کلمه جهاد به کار میرود و برای آن احکامی بیان میشود، معلوم شود که این حکم مربوط به چیست.
تعریف جهاد از دیدگاه قطب راوندی
مرحوم قطب راوندی در کتاب فقه القرآن در تعریف جهاد این طور میفرماید: «الجهاد والمجاهدة کلاهما استفراغ الوسع فی مدافعة العدو»
کلمه جهاد و مجاهده هر دو به معنای به کارگیری همه توان در مبارزه با دشمن است. پس وقتی جاهَدَ گفته میشود، یعنی اینکه فرد، هر چه توان داشت در جنگ با دشمن به کار برد. ایشان میفرماید که هر دوی اینها این است، اما کلمه جهاد یک خصوصیتی دارد؛ «والشرع خصص لفظ الجهاد بالمقاتلة فی سبیل الله لاعلاء کلمة الله واعزاز الدین واذلال المشرکین، وبقی لفظة المجاهدة على عمومها».
در آغاز ایشان فرمود که کلمه جهاد و مجاهده یعنی این که هر چه توان دارید در راه نبرد با دشمن به کار ببرید. اما وقتی وارد فرهنگ قرآن و اسلام میشوید، میبینید که کلمه جهاد با کلمه مجاهده یک تفاوتی دارد. هرگاه کلمه جهاد در شریعت به کار میرود، یعنی خصوص جنگ در راه خدا به هدف این که حرف خدا در دنیا در قوت قرار بگیرد، دین عزت پیدا کند و مشرکین ذلیل و خوار شوند. پس کلمه جهاد یعنی جنگ فی سبیل الله.
اما مجاهده، اعم است، از جنگ فی سبیل الله و یا یک جنگ برای این که یک معروفی اقامه شود و یا اصلاً جنگ نیست، بلکه تلاش میکند که یک مسجدی بسازد، یک مؤمنی را نجات دهد. اینها یعنی مجاهده کردن. پس کلمه جهاد، خاص است برای جنگ محسوس. جنگ محسوس، جنگی است که شما انجام می دهید تا اسلام در دنیا پیروز شود و مشرکین از بین بروند. اما مجاهده هم به این گفته میشود و هم به سایر تلاشهایی که ممکن است در آن جنگ هم نباشد.
پس طبق نظر مرحوم قطب راوندی، ما در باب جهاد، حقیقت شرعیه داریم، بدون این که ایشان به این مطلب تصریح کند. میفرماید جهاد یعنی استفاده از همه توان برای نبرد با دشمن. هدف آن هم این است که دین در دنیا مسلط شود. تعریف جهاد در اسلام این است.
اگر شریعت گفت بر شما است جهاد با دشمن، یعنی مقاتله. کدام مقاتله؟ مقاتله با هدف این که شما دین را در دنیا مستقر کنید. ایشان از جهاد همین را تعریف میکند. نمیگوید که جهاد در لغت به چه معنا است. وقتی نمیفرماید که جهاد در لغت معنایش چیست و فقط این را میگوید، معنایش این است که ما در کلمه جهاد یک حقیقت شرعیه داریم. یعنی اصلاً در شرع، قرآن و روایات اصلاً جهاد به معنای لغوی خودش اگر به کار رود، مجاز است. جهاد فی القرآن به معنای نبرد با دشمن لاعتلاء کلمة الله است. این بیان مرحوم قطب راوندی است که اولین نفری است که در این باره در کتب فقهی، تعریف کرده است. قبل از او هیچ کس در کتب فقهی، جهاد و مجاهده را تعریف نکرده بود.
تعریف جهاد از دیدگاه شهید اول
اما دومین نفری که در بین علماء جهاد را تعریف کرده است مرحوم شهید اول در کتاب غایة المراد است. ایشان درباره واژه جهاد میفرماید: «فِعال من الجهد، و هو المشقّة البالغة»؛ جهاد در لغت بر وزن فعال، مصدر است از فعل جهد. معنای جهد چیست؟ «و هو المشقّة البالغة»، معنای لغوی جهاد، سختی فراوان است.
میفرماید در لغت وقتی میگوید جهد الرجل، یعنی از این سختی بالاتر معنا نشده است. جهاد بر این اساس، یعنی سختی فوق عقل. این معنای لغوی است. بعد ایشان معنای شرعی جهاد را می فرماید. شرعاً چیست؟ «و شرعا: بذل النفس و المال فی إعلاء کلمة الإسلام و إقامة شعار الإیمان»، و الأوّل یدخل فیه جهاد المشرکین، و الثانی جهاد الباغین». ایشان می فرماید که معنای شرعی جهاد این است که جان و مالت را در راه بالا رفتن پرچم اسلام بدهی. وقتی می فرماید جان و مالت را بدهی، یعنی آن معنای لغوی دیگر مورد لحاظ نیست.
پس دو مطلب گفتیم. یک؛ شما جان و مالت را بدهی، برای این که پرچم اسلام بالا برود یا جان و مالت را بدهی برای این که ایمان استقرار پیدا کند. آنجایی که شما برای اسلام میخواهید بجنگید، طرف مقابل مشرکین هستند. مشرکین کسانی هستند که شرک دارند و در آنجا جنگ شما با آنها بر سر توحید و اسلام است.
اما آنجایی که شما برای ایمان میجنگید، کسانی هستند که اصل توحید را قبول کردهاند، اما ولایت و امامت را قبول نکردهاند. مثل کسانی که با علی بن ابی طالب (ع) در جنگ صفین و جمل و نهروان جنگیدند. جنگ علی بن ابی طالب (ع) با اینها بر سر کلمه توحید نبود. اینها لااله الا الله میگفتند، نماز میخواندند و شهادت به حضرت رسول میدادند. جنگ بر سر این بود که می گفتند ولایت تو را قبول نداریم.
بنابراین مرحوم شهید فرمود جهاد یعنی جنگ. جنگ برای چه؟ جنگ برای این که در دنیا، توحید مستقر شود. برای این منظور طرف مقابل ما مشرکین هستند. از طرف دیگر برای این که ولایت مستقر شود، طرف مقابل ما آنهایی هستند که بغی بر امام میکنند. لذا ایشان میگوید: «و شرعا: بذل النفس و المال فی إعلاء کلمة الإسلام»؛ این مبارزه با شرک است. «و إقامة شعار الإیمان»؛ اقامة شعار ایمان، ولایت است.
بعد ایشان میفرماید «و الأوّل یدخل فیه جهاد المشرکین و الثانی جهاد الباغین». این تعریفی بود که شهید اول داد. ایشان هم جهاد را تعریف لغوی کرد و هم شرعی. ایشان هم اعتقاد دارد که معنای شرعی جهاد به غیر از معنای لغوی آن است.
شما کلمه جهاد را در قرآن بر طبق این معنا نمیتوانید «المشقّة البالغة» معنا کنید. وقتی قرآن می گوید: «یجاهدون فی سبیل الله»، نمیتوانید بگویید که اینها کسانی هستند که در راه خدا مشقت بالغه را میکشند. وقتی میگوید یجاهدون فی سبیل الله باید بگویید در راه خدا جان و مالشان را میدهند. اینها در بررسی ادله در باب جهاد معنا پیدا میکند. اگر خودمان را محصور در این کردیم لوازمی دارد.
تعریف شهید ثانی
مرحوم شهید ثانی دو شرح بر دو کتاب نوشته است. یک شرح بر کتاب شرایع مرحوم محقق نوشته است. نامش را مسالک گذاشت. وقتی که ایشان این کتاب را ارائه داد، ظاهراً گفتند که سبک است. به عبارت دیگر گفتند که این کتاب خیلی علمی نیست. ایشان شرح دیگری بر لمعه نوشت. لذا اگر مسالک را با شرح لمعه قیاس کنید، تمام مطالب شرح لمعه را در شرایع آورده است، اما شما باید در شرح لمعه به سختی مطالب را بفهمید. در حالی که در مسالک خیلی راحت مطالب را شرح کرده است. همان مطالب هم هست.
در کتاب مسالک ایشان جهاد را تعریف کرده است. در حالی که محقق جهاد را تعریف نکرده است. ایشان عین همین تعریف شهید اول را با یک اضافه جزئی میآورد. ایشان در مسالک میفرماید: «الجهاد " هو فِعال من الجهد بفتح الجیم وهو - لغة - المشقة، یقال: اجهد الرجل فی کذا، أی جد فیه وبالغ». این تعریفی است که ایشان از معنای لغوی جهاد ارائه داده است.
شهید اول جهاد را «المشقّة البالغة» معنا کرد. خود ایشان هم وقتی تعریف کرد، دوباره گفت: «المشقّة البالغة» اما در ادامه تعریف فرمود:«یقال: اجهد الرجل فی کذا»، طبق معنای مشقت باید بگوییم که معنای این عبارت این است که این شخص به مشقت شدیده افتاد. در حالی که وقتی معنا میکند میگوید: «أی جد فیه و بالغ»، خیلی تلاش کرد و بالغَ، زیادی تلاش کرد.
بعد ایشان مثال میزند و می فرماید: « ومنه - فی الدعاء - الاستعاذة من جهد البلاء» خدایا به تو از مشقت بلا پناه میبرم. تو من را مبتلا میکنی، اما سختی دارد. از این سختیها به تو پناه میبرم. پس ایشان جهاد را از نظر لغت، معنای مشقت کرد. بعد در ادامه میفرماید: « أو من الجهد بالضم والفتح معا، وهو الوسع والطاقة» این عبارت را دیگر شهید اول نیاورد. ایشان می فرماید که جهاد یعنی توان و طاقت. پس ما یک جهد به معنای مشقت داریم و یک جهد به معنای توان. این جَهدی که به معنای توان است، جُهد هم خوانده میشود. پس ایشان یک معنای لغوی دیگر را اضافه کرد.
بعد ایشان میفرماید: «یقول: أنفق على جهدک، أی على طاقتک». معنای «أنفق على جهدک» چیست؟ «أی على طاقتک»، هر چه قدر میتوانی. پس «أنفق على جهدک» یعنی در حد توانت انفاق کن. پس ایشان فرمود یک معنای لغت جهد به معنای مشقت است و یک معنا به معنای طاقت و توان است.
بعد در ادامه مرحوم شهید ثانی، تعریف شرعی جهاد را ارائه می دهد. «وشرعا - بذل الوسع بالنفس، وما یتوقف علیه من المال، فی محاربة المشرکین أو الباغین على وجه مخصوص». ایشان از کلمه جهد به معنای وسع استفاده کرد. جهد دو معنا داشت یکی معنای مشقت و دیگری معنای طاقت. ایشان در معنای شرعی، دومین معنی را انتخاب میکند. میفرماید که به کارگیری توان با جان و مال در راه خدا. ایشان گفت جهاد این است شما توان خودت را جاناً و مالاً در نبرد با مشرکین و بغات به کار ببرید. بعد می فرماید: «على وجه مخصوص»، یعنی باید در این کار قصد قربت داشته باشید، باید در چارچوب تعریف شده پیامبر(ص) باشید.
پس ایشان هم جهاد را به جهد معنا کرد. تا حالا نظر سه فقیه را آوردی. یک، قطب راوندی که گفت معنای جهاد، جنگ است. دو؛ شهید اول که گفت معنای جهاد، جنگ است. سه، شهید ثانی که گفت معنای جهاد، جنگ است. مابقی هم بعد از اینها هر کسی که مفهوم جهاد را تعریف کرده است، جهاد را همین گونه تعریف کرده است. پس طبق نظر این آقایان در ذات جهاد، جنگ خوابیده است.
یک تفصیلی را راجع به جنگ بدهیم و آن این که آیا اساسا اسلام در ذات خودش ارتباطی با جنگ دارد؟ ارتباطی با نبرد دارد؟ همه این آقایان فرمودند که جهاد، نبرد برای اعلاء کلمه توحید است. اعزاز دین است. اذلال مشرکین است. سوال این است که اسلام در ذات خودش چه کار میخواهد انجام دهد؟ یک، دعوت به توحید. دو، به قوانین در تعبدیات عمل کنند. نماز بخوانند و روزه بگیرند و غیره. سه، به آنچه که رسول یا جانشینش میگوید پایبند باشند.
پس اسلام دعوتش را میآورد. اینجا چند صورت دارد. یک؛ دعوت با پذیرش روبه رو میشود. دعوت میکنید و او هم قبول میکند و به تمام مقررات هم عمل میکند. آیا در اینجا جنگ معنا دارد؟ در اینجا جنگ معنا ندارد. شما حرف را زدید و آنها هم قبول کردند و شما هم فکر شدید. در این صورت دیگر دعوایی وجود ندارد. این یک وجه است.
وجه دوم، شما در یک جایی مطالب را مطرح میکنید. یک اکثریتی قبول میکنند و یک اقلیتی قبول نمیکنند. این اقلیتی که میگویند قبول نداریم، میگویند که قبول نداریم، ولی با شما دعوا هم نداریم. ظاهراً هم مخالفت نمیکنیم. بت و شراب را در خیابان نمیآورند. در خیابان بی حجابی نمیکنند. ولی در خانه بت را میپرستند. ظاهراً با شما کاری ندارند. شما در اینجا حرفتان این است که باید حتماً کلام شما را قبول کنند، یا نه مختار است که قبول کند یا قبول نکند. اگر گفتی که حتماً باید قبول کند کار به شمشیر میکشد. شمشیر را روی گردنش بگذاری و بگویی که حتماً در باطن هم قبول کند. اگر نخواهید که در باطن و پنهان هم مسلمان شود، کار به درگیری نمیکشد، چون به شما کاری ندارد.
وجه سوم هم اینکه یک اقلیتی میپذیرند ولی اکثریت نمیپذیرند. این اکثریت شروع به آزار اقلیت میکنند. در اینجا کار به دعوا میکشد، به دلیل این که این تعدادی که مسلمان شدند را از درد و رنج نجات دهید.
صورت چهارم این است که شما را اصلاً برای دعوت راه ندهند. نمیگذارند که دعوت را انجام دهید. در اینجا برای این که حرف را برای آنها ببرید، نیاز به قوه قهریه دارید. اینجا جایی است که اصل دعوت را راه نمیدهند.شما نفرتان را به آنجا فرستادهاید، نفر شما را میزند. اینجا کار به قوه قهریه میکشد.
پنج، در یک جایی دعوت کردهاید و یک منطقه دعوت شما را قبول کرده است. در کنار شما منطقهای است که نسبت به شما بی طرفی کرده است. میگوید که بیا دعوتت را انجام بده. شما دعوت را آنجا انجام میدهید. در بین آنها هیچ کس نمیپذیرد. میگویند ما این را نمیخواهیم. ولی با شما که در این منطقه هستید، اعلان جنگ هم نمیکنیم. در اینجا اگر بخواهید آنها را وادار به این کنید که حتماً باید این مکتب را بپذیرید، کار به جنگ میکشد. پس اصل اسلام از اول هیچ ارتباطی با جنگ ندارد.
جهاد یعنی «بذل النفس و المال فی إعلاء کلمة الإسلام و إقامة شعار الإیمان»، مراد از إعلاء کلمة الإسلام در این عبارت کدام یک از این مواردی بود که ما بیان کردیم که کار به شمشیر میکشد؟ آنجایی که ما را راه نمیدهند و نمیگذارند دعوت کنیم؟ آنجایی که نفر ما رفته است و یک تعداد مسلمان شدهاند و یک تعداد اینها را میزنند و میگویند حق ندارید تبلیغ داشته باشید؟ کدام یک از اینها است؟ جلسه بعد بررسی میکنیم که مراد فقها کدام است./922/201/ض