به گزارش خبرنگار وسائل، نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس دین مبین اسلام و پاسداری از ارزش های حیاتی آن شکل گرفته است و اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران و رای دهندگان به وکلای مجلس، مسلمان هستند، و همچنین طبق اصل 67 قانون اساسی کشور، نمایندگان مجلس باید در نخستین جلسه آن سوگندنامه ای را امضاء کنند که در بخشی از آن آمده است: «من در برابر قرآن مجید، به خدای قادر متعال سوگند یاد می کنم و با تکیه بر شرف انسانی خویش تعهد می نمایم که پاسدار حریم اسلام و نگاهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران و مبانی جمهوری اسلامی باشم ...»
از این رو مهم ترین وظیفه وکلای ملت، اهتمام جدی به اسلام و ارزش های الهی و معنوی آن است و آنان تحت هیچ شرائطی نمی توانند از این وظیفه مهم تخطی نمایند.
این ویژگی نه تنها برای وکلای مجلس، بلکه برای تک تک مسئولین در حکومت اسلامی ضروری و لازم است. چنانکه امیرمؤمنان علی علیه السلام در نامه ای به یکی از کارگزارانش می فرماید: «فانت محقوق ان تخالف علی نفسک وان تنافخ عن دینک ولو لم یکن لک الا ساعة من الدهر ولا تسخط الله برضی احد من خلقه، فان فی الله خلفا من غیره ولیس من الله خلف فی غیره».
بر تو شایسته است که با هواهای نفسانی مخالفت کرده و از دین خود دفاع کنی؛ هرچند برای تو ساعتی از زندگی نمانده باشد. خدا را بخاطر رضایت احدی از مردم خشمگین مساز; زیرا خداوند جایگزین همه چیز می شود اما هیچ چیزی جانشین خداوند نمی تواند باشد.»
استقلال خواهی و بیگانه ستیزی
از مهم ترین دغدغه های نماینده مجلس، باید حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور باشد. او باید در گفته ها، نوشته ها و اظهار نظرهایش، استقلال کشور و تامین مصالح و حقوق مردم را مد نظر داشته باشد و هیچگاه اندیشه دوستی با دشمنان و پیوستگی با بیگانگان را در سر نپروراند؛ چرا که از منظر قرآن این یکی از صفات اهل نفاق و عوامل داخلی دشمنان اسلام می باشد.
خداوند متعال در سوره نساء با صراحت تمام دوستی و تمایل به بیگانگان را از خصلت های منافقان دانسته و به اهل ایمان سفارش می کند که مبادا در تصمیم گیریهای خود دشمنان اسلام و بیگانگان را بر مؤمنان ترجیح دهند واین ندای آسمانی را به مسلمانان ابلاغ می کند که: «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین »؛ «ای اهل ایمان! کافران را به جای مؤمنان دوست [و تکیه گاه] خود قرار ندهید.»
امام خمینی رحمه الله در مورد این ویژگی نمایندگان می فرماید: «نگذارید در مجلس شورا اشخاصی بروند که آنها با قدرت های بزرگ پیوستگی دارند، باید ملت با اختیار و اراده خود، با امتیاز خود و انتخاب خود اشخاص صالح را، اشخاص متقی را، اشخاصی را که برای ایران کار می خواهند بکنند، به نفع ایران کار می کنند، آنها را باید تعیین بکنید.»
این روش پسندیده برگرفته از آیات شریفه الهی است که می فرماید: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»؛ «خداوند هرگز راهی برای [برتری و تسلط] کافران بر اهل ایمان قرار نداده است.» طبق این آیه هرگونه تسلط بیگانگان اعم از نظامی، سیاسی فرهنگی و اقتصادی بر امور کشورهای اسلامی ممنوع است و یکی از مهم ترین وظائف وکلای مجلس، تلاش برای تحقق همین فرمان قرآن است.
اصل 153 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز - که برگرفته از قوانین اسلامی و الهی است -اعلام می دارد که: هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد، ممنوع است.
امانتداری
از منظر مولای متقیان حضرت علی علیه السلام تمام مسئولیت های اجتماعی و سمتهای مختلف حکومتی که از جمله آنها نمایندگی مجلس شورای اسلامی می باشد، در ردیف امانتهای سنگین به شمار می آید. آن حضرت در نامه خود به یکی از کارگزارانش به نام اشعث بن قیس در آذربایجان می نویسد: «وان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانة» همانا این مسئولیت و پست تو، برایت طعمه نیست [که از آن به نفع خود و اطرافیانت بهره گیری]؛ بلکه امانتی بر عهده توست.»
اگر نمایندگان مجلس در سمت نمایندگی، از امانت مردم به نحو شایسته پاسداری کنند و اختیاراتی را که ملت به آنان سپرده اند، در راه اعتلای دین و آبادانی کشور به کار گیرند، بدون تردید رضایت خدا و خلق را بدست آورده و اعتماد عموم را برای خود کسب خواهند نمود.
آنان نباید آن جمله از سوگندنامه خود را از یاد برند که می گوید: «من در برابر قرآن مجید به خدای قادر متعال سوگند یاد می کنم که ... ودیعه ای را که ملت به من سپرده به عنوان امینی عادل پاسداری کنم.»
خداوند متعال یکی از شاخص ترین صفات مؤمنان حقیقی را امانتداری و عمل به پیمان ها می داند و می فرماید: «والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون »؛ «[مؤمنان راستین] کسانی هستند که به امانتها و پیمانهایشان وفادارند.»
نمایندگی مردم، پیمان مقدسی است که یک وکیل مجلس با موکلین خود می بندد و وکیل مؤمن و متعهد هیچ گاه پیمان شکنی نمی کند.
امام خمینی رحمه الله با تاکید بر امانتداری وکلای مجلس به جوانان ایرانی توصیه نمودند که: «با همت شما جوانان ایرانی باید اشخاص منور، اشخاص امین و صادق در مجلس شورا بروند که مقدرات شما را بر طبق خواسته های خدای متعال پیاده کنند... در قضیه مجلس شورا رای بدهید و رای به وکلای متعهد، مسلم، امین؛ وکلای امین بفرستید در مجالس.»
پرهیز از تجمل گرایی
یکی از ویژگی های لازم برای وکلای مجلس شورای اسلامی پرهیز از تجمل گرائی است؛ چرا که وکلای اشراف گرا نمی توانند دغدغه خاطر محرومان و مستمندان جامعه را درک کنند و درد آنان را بفهمند.
حضرت امام خمینی رحمه الله می فرماید: «آن روزی که - خدای نخواسته - مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشینها خیلی صدمه خوردیم. مجلس های ما مملو از کاخ نشین بود و در بین شان معدودی بودند که از آن کوخ نشینها بودند و همین معدودی که از کوخ نشینها بودند، از خیلی انحرافات جلو می گرفتند و سعی می کردند برای جلوگیری.»
اساسا نماینده ای که برای خود امتیاز ویژه قائل شود و زندگی ویژه ای را برگزیند و بین خود و موکلین و طبقات محروم سدی از بی اعتمادی ایجاد نماید و خود را تافته جدا بافته از مردم بداند، مورد مذمت خدا و رسولش خواهد بود. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله تعالی یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه؛ خداوند متعال دوست ندارد که بنده خود را در میان دوستانش متمایز ببیند.»
امام خمینی رحمه الله در مورد ساده زیستی شهید مدرس می گوید: «منزلش یک منزل محقر از حیث ساختمان، و زندگی یک زندگی مادون عادی، که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود؛ کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید.»
همین نکته موجب آزادگی و پایداری مدرس در راه هدف بود. او آزادانه سخن می گفت و از هیچ مقام و منصبی واهمه نداشت. فقط برای خدا می گفت و عمل می کرد؛ چنانکه خود در این زمینه اظهار می دارد: «اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم، برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید، آزاد می شوید.»
او در مورد توانایی پایداری اش در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی می گوید: «از مال دنیا چیزی جز پیراهن ژنده کرباس ندارم تا نگران از دست دادنش باشم.»
اما اگر نماینده ای با کانون های درآمدزای سیاسی و اقتصادی ارتباط تنگاتنگ داشته باشد و مرهون سرمایه داران و قدرتمندان متمول باشد، خود باخته و ضعیف النفس خواهد شد.
نياز به قوانين متغير درکنار قوانين ثابت
ولی قوانین اجتماعی و دستورالعملهایی که جامعه به آنها احتیاج دارد، مجموعه محدودی نیست که یک بار آنها را تعیین کنند و تا ابد از آنها استفاده کنند. مصالح اجتماعی دائما در حال تغییر شکل است. ما در زندگی خودمان دیدهایم که چگونه شرایط زندگی اجتماعی تفاوت میکند و هر دورهای با اختراع بعضی از وسائل زندگی یا از دست رفتن برخی ابزارها و امکانات، شرایط تغییر میکند و احتیاج به مقررات جدید دارد.
البته همه اینها میتواند در چارچوب مقرراتي کلی قرار گیرد، اما در هر دوره زمانی پنجساله یا دهساله حتی گاهی امروز با فردا، مصالح تفاوت میکند و مدیر جامعه اگر بخواهد مصالح را کاملا رعایت کند، باید دستورالعملهایی متناسب با آنها صادر کند. برای مثال در گذشته خودرو وجود نداشت و رفت و آمدها یا پیاده بود یا به وسیله حیوانات صورت میگرفت.
در آن زمان سخن از جادههای وسیع و مقررات عبور و مرور اصلا معنا نداشت، اما به تدریج وقتی خودرو ساخته شد کمکم در زندگی مردم اثر گذاشت و کار به جایی رسید که میبایست حتما خانههایی خراب شود تا جادههای وسیع ساخته شود، و همچنین مقرراتی لازم شد که بر اساس آن عبور و مرور صورت بگیرد. روشن است این مقررات میبایست در زمان خودش وضع و بیان شود.
جانشینان خدا برای وضع قوانین متغير
در مسائل سیاسی، روابط بینالملل، جنگ و صلحها، دوستی و دشمنیها، مقررات تجارت و... همه دائما در حال تغییر است و نمیتوان گفت خدا باید هر روز به صورت مستقیم احکام این مسایل را وضع کند. بنابراین باید از آن شکل ایدهآل که قانون مستقیما از طرف خدا وضع شود، صرفنظر و به مرتبه نازلتری بسنده کرد. خداوند خود مرتبه نازلتری را تعیین کرده است؛ پیامبر، انسانی که خدا به او وحی میکند و او دستورات خدا را به سایر انسانها میرساند؛ اطیعواالله واطیعو الرسول. ولی وجود پیامبران و ائمه نیز محدود است.
بر اساس مصالحی که ما بسیاری از آنها را نمیدانیم، خداوند برای پیغمبر آخرالزمان دوازده وصی یکی پس از دیگری تعیین کرد. در مکان یا زمانیکه ایشان هم در دسترس نبودند چه باید کرد؟ باز طبق آن قاعده، باید سعی کنیم کسی جانشین امام شود که اشبه به امام در تأمین این مصالح باشد؛ کسیکه در علم شبیهترین فرد به امام باشد، در شناخت مصالح جامعه و دوست و دشمنها نزدیکترین افراد به درک امام باشد، و بالاخره تقوا و عدالتش به عصمت امام نزدیکتر باشد؛ آنقدر رعایت تقوا کند که شبیه معصومین باشد. این روح مسئله ولایتفقیه است.
شرایط مجری قانون از نظر اسلام
گفتیم سیاست دارای سه عنصر قانون، مجری و مردم است و درباره شرایط قانونگذار صحبت کردیم. اما برای مجری قانون، روشن است بهترین گزینه و اصلح کسی است که اولا قانون را خوب بشناسد و هیچ غفلتی از آن نکند، ثانیا در شناخت موضوعات یعنی تطبیق قانون بر موارد، بهخصوص هنگامیکه عناوین ثانویه مطرح میشود، کمبودی نداشته باشد، و نهایتا اینکه تحت تأثیر منفعتطلبی خود و اطرافیانش نباشد.
این مسئله درباره خداوند اصلا فرض نداشت؛ زیرا او به هیچکس نیازی ندارد و احتمال اینکه بخواهد منفعت خودش را بر منفعت مردم مقدم بدارد، معنا ندارد، اما درباره انسانهاي غيرمعصوم این ضمانت وجود ندارد. بنابراین باید کسی باشد که اشبه به معصوم باشد و آن قدر در مهار کردن و مخالفت با هوای نفس تمرین کرده و مسلط بر خودش باشد که در هیچ حالی مصالح جامعه را فدای منفعت شخصی خودش نکند. این چیزی است که میسر است. در این راستا گقتگویی را از حضرت آیت الله مصباح یزدی در ادامه تقدیم می کنیم:
معنای انتخاب اصلح
اکنون این سؤال مطرح میشود که اگر مردم درباره اصلح تحقیق کردند و مصداق آن را شناختند و قدرت حکومت را در اختیار او قرار دادند، ولی بعد از چندی معلوم شد که اشتباه کردهاند یا او تغییر کرد، چه باید کرد. در غیر معصوم هر دو این احتمالات وجود دارد.
کسانی وجود دارند که خود قرآن یکی از آنها را در مقامی شبیه مقام پیامبران معرفی میکند، ولی میفرماید آن قدر تنزل کرد که مثل سگ شد؛ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا ...*وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ. بلعم باعور مستجابالدعوهای بود که مردم از شهرهای مختلف برای التماس دعا نزدش میآمدند، ولی در اثر تبعیت از هوای نفس کارش به جایی رسید که قرآن درباره او میفرماید: فمثله کمثل الکلب. چنین چیزی محال نیست.
البته در آنجایی که خداوند خود کسی را تعیین میکند، این احتمال وجود ندارد؛ چنانکه برای بنیاسرائیل طالوت را تعیین کرد و او تا آخر هم سختیها و مشکلات را تحمل کرد و هم خدمات بسیار بزرگی برای بنیاسرائیل کرد و آنها را از دوران قضات و داوران به دوران ملوک منتقل ساخت. درباره کسی که پیغمبر معرفی میکند، نیز اطمینان داریم زیرا خداوند به ایشان صلاحیت او را وحی ميکند.
عین این مطلب درباره کسي که امام معصوم بهطور مطلق صلاحيت او را تأييد کند نیز صادق است؛ اما وقتی از امام معصوم گذشت، هیچ دلیلی نداریم که نسبت به کسی خاطر جمع باشیم که تا آخر به نفع اسلام عمل خواهد کرد. البته انسان هرچه معاشرت بیشتر کرده باشد، شواهد بیشتر داشته باشد، در تجربه گذشتهاش سوابق خوبی داشته باشد، ظن بیشتری به این مسئله پیدا میکند، اما خیلی مشکل است که درباره کسی قاطعانه بگوییم که تا آخر در مسیر صحیح باقی خواهد ماند.
بنابراین باید همان قاعده را در اینجا نیز اجرا کرد؛ یعنی ما باید سعی کنیم آن کسی را که اشبه به چنین شخصی است که مطمئنیم اشتباه و خیانت نمیکند، پیدا کنیم. اینکه فرمودند تحقیق کنید که چه کسی اصلح است؛ یعنی شما هر کس را انتخاب کنید، معصوم که نیست، نهایتش این است که حال فعلیاش را بدانید، اما اینکه بعد چه خواهد شد، را نمیتوانید احراز کنید و مواردی داشتهایم که خوش عاقبت نشدهاند. بنابراین انسان باید سعی خودش را بکند، اما اگر خلاف شد، معذور است چون راه دیگری ندارد.
وضعیت آتش به اختیار
گفتیم اگر بخواهیم مصالح جامعه تأمین شود باید متکی به قانون خدا باشیم. این قانون را یا خداوند خود بیان کرده، یا در چارچوبی است که خدا تعیین کرده است. همچنین درباره مجری قانون نیز یا باید خدا تعیین کند یا اوصافش را تعیین کرده باشد و به قول ما، نیابت عامه داشته باشد. به عبارت دیگر خداوند بفرماید هر کس این شرایط را داشته باشد صلاحیت دارد که مجری قانون الهی باشد.
فرض کنید ما این اوصاف را بررسی و تطبیق کردیم و یقین نیز پیدا کردیم که شخصی این شرایط را دارد و به او رأی دادیم، از او حمایت کردیم و جان و اموالمان را در اختیارش قرار دادیم، اما پس از چندی معلوم شد که اشتباه کردهایم یا او تغییر کرده است، در اینجا باید چه کنیم؟ اگر بخواهیم علیه او قیام عمومی کنیم که باز مسئله حاکمیت پیش میآید و باید فرماندهی داشته باشیم. چه کسی فرمانده باشد؟! برای مثل در یک ارتش، فرمانده باید دستور حرکت بدهد، اما اگر خود فرمانده خائن درآمد باید چه کار کنند؟ در اسلام برای این مورد نیز راه چاره وجود دارد.
این راه همان راهی است که مقام معظم رهبری اخیرا در جلسه با دانشجویان به آن اشاره کردند، و فرمودند: اگر مرکز فرماندهی فاسد شد، سایر کارگزاران و سربازان آتش به اختیار هستند. این یک اصطلاح نظامی است و به این معناست که در چنین حالی هر کسی باید تشخیص دهد وظیفهاش چیست، و به آن عمل کند.
اگر مردم نخواستند
رکن سوم سیاست، مردم است. ممکن است ما قانون الهی داشته باشیم، مجری نیز به عمل به آن دستور دهد و به عنوان مقررات فلان وزراتخانه نیز تعیین شود، ولی مردم نخواهند به آن عمل کنند. آیا در اینجا راه دیگری برای عمل به آن قانون هست؟ نظامهای بشری در اینجا به بنبست میرسند. قانون صددرصد معتبر، یا وحی خداست، یا دلیل کافی عقلی دارد، یا تجربیات زیادی بر صحت آن دلالت دارد، و هیچ متخصصی در آن اختلاف ندارد، اما مردم نمیخواهند به آن عمل کنند! این مسئله بسیار اتفاق افتاده است.
مردم با این همه پیامبر که برای هدایت آنها آمدند،چگونه رفتار کردند؟ در بسیاری از سورههای مختلف قرآن داستانهایی در اینباره آمده است. پیغمبری آمده است و به او گفتهاند تا شتر زندهای از دل کوه بیرون نیاوری به تو ایمان نمیآوریم؛ اما وقتی به امر خدا این کار را کرد، گفتند: إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ؛ با تعبیری بسیار بیادبانه گفتند: تو آدم سفيهی هستی، دروغ میگویی!
تا زمانیکه این مخالفتها مربوط به خود شخص است، خداوند مدارا میکند، مواخذه را برای آخرت میگذارد، اما اگر رفتار آنها مانع هدایت دیگران شد و کار به جایی رسید که دیگر نمیتوان حق و باطل را از هم تشخیص داد، خداوند عذابی نازل و حق و باطل را از هم تفکیک میکند. البته این کلی مسئله است و ما مصادیق آن را نمیدانیم.
خداوند درباره بسیاری از عذابهایی که بر اقوام پیشین نازل شده است، تصریح میکند که به خاطر این بود که عالما عامدا مرتکب گناه شدند و راه را بر دیگران بستند. قرآن درباره چنین کسانی تعبیر «یصدون عن سبیل الله» را به کار میبرد؛ یعنی کسانیکه راه را بر دیگران میبندند و کاری میکنند که دیگران نتوانند حق و باطل را تشخیص بدهند.
پیغمبران آمدند برای اینکه مردم حجتی بر خدا نداشته باشند و نتوانند بگویند که ما نتوانستیم راه درست را بفهمیم؛ رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ. ولی بسیاری از انسانها گمراهی را انتخاب میکنند.
به دنبال این گمراهی فسادهایی ظاهر میشود که عذابهای خداست؛ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ برای مردم گرفتاریهایی پیش میآید که نتیجه رفتار خودشان را بچشند و شاید در بین آنها کسانی پیدا شوند که متنبه گردند و برای بقیه عمرشان از کارهای بدشان دست بردارند.
اگر مردم در مقابل قوانینی که خداوند وضع کرده و حاکمی که معین کرده است، ناشکری و ناسپاسی کنند، و عالما عامدا رودرروی خدا بایستند و بر خلاف مصالحشان رفتار کنند، خداوند در همین دنیا هم مجازاتشان میکند. میفرماید: سخن پیغمبر را گوش نکردید، بچشید این نتیجهاش! سخن امامان را گوش نکردید؛ یازده امام آمدند و این همه سختیها را تحمل کردند، زندان رفتند، تبعید شدند، به فجیعترین وضع کشته شدند، باز هم شما دست برنداشتید، دیگر دوازدهمین امام را غایب کردیم، حالا بچشید!
گاهی شنیده میشود بعضی اشخاص از روی نادانی میگویند: شما میگویید که مثلا اگر این کار را بکنیم به بهشت میرویم یا اگر نکنیم به جهنم میرویم؛ حالا اگر کسی نخواست به بهشت برود، چه کار باید بکند؟! در پاسخ به چنین کسانی باید گفت: بفرمایید هر چه خودتان دوست دارید، انجام دهید. زیرا خودش میگوید من بهشت را نمیخواهم، من همین گناهی را که مرتکب شدم، میخواهم و هر چه لازمهاش است نیز حاضرم بپذیرم.
البته هیچ عاقلی اگر به عذاب آخرت ایمان داشته باشد، چنین چیزی را انتخاب نمیکند. از چنین کسی ابتدا ایمان گرفته میشود؛ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ. ولی به هر حال اگر کسانی چنین گفتند، دیگر با آنها نمیشود کاری کرد؛ البته اگر مزاحم دیگران شدند تا زمانیکه قدرت در دست مؤمنان است میتوانند جلوی او را بگیرند.
نعمت پیامبر اعظم و ائمه
از آنچه گفتیم روشن شد که راهی که خداوند درباره سه عنصر سیاست برای ما تعیین کرده است یکی مصادیق ایدهآل است که در اختیار بشر گذاشته است. او بهترین مخلوقاتش را برای پستترین، جاهلترین و درندهترین مردم مبعوث کرد، و این پبامير سالها انواع جفاهای آنها را تحمل کرد، تا آنجا که گفت: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت. او بهترین خدماتی را که یک انسان میتواند نسبت به انسان دیگری انجام بدهد، نسبت به اینها انجام داد.
همچنین خداوند نسبت به سایر انسانها نیز کم نگذاشت، برای بعد از پیغمبر کسی را که به منزله نفس ایشان بود، تعیین کرد، اما مردم با آنها چه کردند؟! ده نفر از فرزندان ایشان را یکی پس از دیگری به آنها معرفی کرد، ولی باز مردم کوتاهی و حتی دشمنی کردند. باز حلم به خرج داد و عذاب نازل نکرد. اما برخی از عذابهاست که انسانها در اثر اعمال خودشان به آن مبتلا شدهاند و به آنها چشاند؛ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ.
وظیفه ما ابتدا این است که نعمت خدا را نسبت به خودمان بشناسیم و قدر این هدایت و شریعت را بدانیم. بهترین احکامی که در طول تاریخ برای انسان در نظر گرفته شده است، خداوند مجانی در اختیار ما قرار داده است؛ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا. پیغمبر زحمت بسیار زیادی برای ما کشید و چیزی از ما نخواست.
همچنین خداوند برای بعد از پیغمبر جانشینانی تعیین کرد که بعد از پیغمبر در عالم مخلوقاتي عزیزتر از آنها پیدا نمیشد؛ کسانیکه در خزانه خدا بهتر از آنها یافت نمیشد، آنها را به ما معرفی کرد و اکنون بعد از 1400سال من و شما نمیتوانیم بگوییم آنها را نشناختیم. حتی بتپرستها نیز حقانیت سیدالشهداعلیهالسلام را میفهمند. اینها شکر نمیخواهد؟!
نعمت امام و مقام معظم رهبری
از زمان غیبت تاکنون، در میان علمای اسلام کدام شخصیت را مثل امام پیدا میکنید؟! خداوند یک چنین کسی را برای ما ذخیره کرد و چنین افتخاری را به ما داد. این شکر نمیخواهد؟ کشورهای دیگر را ببینید؛ رئیسجمهورشان از دنیا میرود یا عزل میشود، چه بلایی سر ملت میآید؛ آن وقت خدا بعد از امام کسی را برای ما ذخیره کرد که در همه چیز به او شبیهتر از ديگران است.
من بینی و بینالله کسی را برای این مقام شایستهتر از ایشان نمیشناسم. ما برای اینکار چقدر هزینه کردیم؟! من و شما چه قدر خرج کردیم که جانشین امام انسان شایستهای شود؟! چند روز رفتیم این طرف و آن طرف تبلیغ کنیم؟! اصلا احتیاجی به اینها بود؟!
خداوند آن چنان شرایط را فراهم کرد که به آسانی جانشین ایشان مشخص شد. او نگذاشت رنج وفات امام به مردم سنگینی کند؛ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ. مبادا خدای ناکرده از این نعمتهای الهی که از بهترین نعمتهایی است که انسانها در طول هزاران سال از آن بهرهمند شدند، غافل شویم و از شکرش غفلت کنیم و به عقوبتش گرفتار شویم./504/422/ح