vasael.ir

کد خبر: ۱۵۴۲
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۰ - 26 December 2015
در جلسه کرسی آزاد اندیشی امکان سنجی تکامل اجتهاد جواهری در تولید علوم انسانی عنوان شد؛ /4

تاثیرگذاری مبانی عقیدتی در سلوک استنباطی- لزوم پرداختن فقه به مباحث حکومتی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی با اشاره به اینکه تحول اجتهاد جواهری هم در روش است هم در مسائل گفت: سلب و حذف زوائد مهم است ولی مهم ترین قدم در تحول علم اصول بر عهده ی تولیدات است. زیرا سازوکار موجود اجتهاد ضعف های جدی دارد و باید در صدد رفع نواقص برآمد.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، جلسه کرسی آزاد اندیشی با موضوع امکان سنجی تکامل اجتهاد جواهری در تولید علوم انسانی در روز دوشنبه 16 آذرماه 1394 در دانشگاه عدالت با حضور حجت الاسلام اکبر نژاد، حجت الاسلام دکتر بیاتی و حجت الاسلام دکتر حسینی نیشابوری برگزار شد.

بر اساس این گزارش، در این نشست کرسی آزاد اندیشی، حجت الاسلام تقی اکبر نژاد به عنوان ارائه کنند بحث، حجت الاسلام دکتر بیاتی به عنوان ناقد و حجت الاسلام دکتر سید مصطفی حسینی نیشابوری، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) به عنوان داور به بحث و بررسی پرداختند.

 

فرضیه دوم. ناکارمدی بسیاری از مباحث اصولی

حجت الاسلام اکبر نژاد، مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در ادامه به تبیین فرضیه دوم خود پرداخت و بحث را از ناکارآمدی حجم انبوهی از مباحث اصول فقه آغاز کرد و گفت : قدم اول: باید اصول را ملاحظه و بررسی کنیم که واقعا چند درصد مباحث این علم کاربرد و کارایی عملیاتی دارد و در فقه بکار می آید. بنده این را جزء به جزء بررسی کردم -و بزودی در ۱۳ جلسه بر روی سایت منتشر خواهد شد- و اثبات کردم بیش از نیمی از مباحث اصول در واقعیت خارجی فقه ثمره و کاربردی ندارد.

 

تولید؛ مهم ترین قدم در تحول علم اصول

وی در ادامه با بیان اینکه مهم ترین قدم در تحول علم اصول بر عهده ی تولیدات است گفت:  سلب و حذف زوائد مهم است ولی تولید بسیار مهم تر است؛ چراکه سازوکار موجود اجتهاد ضعف های جدی دارد و باید در صدد رفع نواقص برآمد. مسائل اصول و قواعد استنباطی بسیار زیادی که از آن‌ها غفلت شده و همین امر اجتهاد جواهری را در برخورد با مسائل تمدنی، ضعیف کرده است.

 

نقاط قوت اجتهاد جواهری

مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در ادامه به تعیین ضوابط قوت اجتهاد جواهری در سه محور پرداخت و گفت:  این ضوابط را در سه عرصه می‌توان خلاصه کرد.

1. تبیین دقیق نحوه تاثیرگذاری مبانی عقیدتی در سلوک استنباطی و ارائه نظام‌واره آن. (کلام فقاهی)

2. تقویت قدرت تفسیر متن با استقصای کامل تمام قواعد تاثیرگذار در فهم متن و ارائه نظام‌واره آن. (منطق تفسیر متن)

3. توجه به ادبیات خاص خود شارع در تبلیغ دین و کشف منطق آن. (ادبیات تربیتی دین)

 

عناصر چندگانه فقه جواهری

در ادامه این نشست آزاد اندیشی، حجت الاسلام دکتر حسینی نیشابوری با اشاره به عناصر چندگانه فقه جواهری گفت: فقه جواهری چند عنصر دارد،

یکی از آنها نقل اقوال گذشته است،

دومی آنها نقد اقوال گذشته است، یعنی نقد در ذات فقه است، از زمان شیخ طوسی (ره) به بعد جز در عرصه های محدودی که می گویند صد سال فقه ما راکد بوده است، که آن هم جای تامل دارد و درست نیست، نقد جزء ذات فقه و اصول است، این راه و روش بوده و همچنان هم وجود دارد.

 

ضرورت ورود فقه به مباحث اجتماعی

استاد دانشگاه امام صادق (ع) با اشاره به لزوم پرداختن فقه به مباحث حکومتی گفت: فقه ما باید بیشتر در موضوعات اجتماعی کار می کرد، ما یک فقه داریم که موضوع آن فرد است و یک فقه داریم که موضوع آن جامعه است. مثل اقتصاد و مدیریت و رسانه و چیزهای دیگر که من دغدغه افرادی که در این رابطه سوز دارند می ستایم. البته نباید کارهایی هم که صورت می گیرد نادیده گرفته شود، این که امسال چهارصد کتاب چاپ شده است واقعا قابل توجه است؛ و اتفاقا خیلی از این کتاب ها موفق بودند.

 

در ادامه مشروح سخنان حجت الاسلام تقی اکبر نژاد و حجت الاسلام دکتر سید مصطفی حسینی خواهد آمد.

 

تعیین ضوابط قوت اجتهاد جواهری

محور دوم این بود که تحول اجتهاد جواهری هم در روش است هم در مسائل

ناکارآمدی حجم انبوهی از مباحث اصول فقه 

در مسائل در دو محور است که عرض می کنم علمای اخلاق می فرمایند که لازمه سیر و سلوک اول تخلیه و بعد تحلیه است. این امر لازمه تحول در علمی است که هر علمی ابتدا باید داشته های خود را پالایش کند و بعد سراغ رفع کمبودها برود لازمه این  است که قدم اول: باید اصول را ملاحظه و بررسی کنیم که واقعا چند درصد مباحث این علم کاربرد و کارایی عملیاتی دارد و در فقه بکار می آید. بنده این را جزء به جزء بررسی کردم -و بزودی در ۱۳ جلسه بر روی سایت منتشر خواهد شد- و اثبات کردم بیش از نیمی از مباحث اصول در واقعیت خارجی فقه ثمره و کاربردی ندارد. در انوارالهدایه حضرت امام(ره) که حاشیه کفایه می باشد عنوان شده است: «در این دوره تصمیم گرفته ام معقولات کفایه را بحث نکنم و همچنین به علما و طلاب توصیه می کنم که عمر خود را در این مباحث بی فایده زائل نکنند.[1]» و دفع دخل هم می کنند اینکه بعضی می گویند اگر فاید عملی ندارد و فایده علمی دارد حرف پسندیده ای نیست چون علم اصول علم آلی بود و اصالی نبود و فایده علمی اش این است که در فقه بکار بیاد و این فایده ای است که در علم مقصد به درد نمی خورد. همیچن بسیاری از اصولیون دیگر از جمله شیخ مهدی نراقی می فرماید در اصول خودم یعنی انیس المجتهدین خیلی از مباحثی که بزرگان پرداختند را نپرداختم چون فایده ای در آن ندیدم. این جمله مرحوم آیت الله برجوردی که  فرمودند که اصول متورم شده است.  حتی برخی ۶ ماه درس خارج خود را به مقدمه واجب اختصاص می دهند و در آخر اذعان می کنند این بحث ثمره فقهی ندارد. نکته ای که باید اشاره شود این است که مباحث متورم علم اصول باید در یک فرایند اجتهادی تشخیص داده شده و حذف گردند.

 

تعیین ضوابط قوت اجتهاد جواهری

قدم دوم: مهم ترین قدم در تحول علم اصول بر عهدۀ تولیدات است، سلب و حذف زوائد مهم است ولی تولید بسیار مهم تر است؛ چراکه سازوکار موجود اجتهاد ضعف های جدی دارد و باید در صدد رفع نواقص برآمد. مسائل اصول و قواعد استنباطی بسیار زیادی که از آن‌ها غفلت شده و همین امر اجتهاد جواهری را در برخورد با مسائل تمدنی، ضعیف کرده است. این ضوابط را در سه عرصه می‌توان خلاصه کرد:

  • تبیین دقیق نحوه تاثیرگذاری مبانی عقیدتی در سلوک استنباطی و ارائه نظام‌واره آن. (کلام فقاهی)
  • تقویت قدرت تفسیر متن با استقصای کامل تمام قواعد تاثیرگذار در فهم متن و ارائه نظام‌واره آن. (منطق تفسیر متن)
  • توجه به ادبیات خاص خود شارع در تبلیغ دین و کشف منطق آن. (ادبیات تربیتی دین)

 

 تبیین دقیق نحوه تاثیرگذاری مبانی عقیدتی در سلوک استنباطی و ارائه نظام‌واره آن. (کلام فقاهی):

ما در مسائل وارد فقه و اصول شده ایم اما هیچ گاه بصورت خودآگاه توجه نداشته ایم که مبانی عقیدتی ما چه تاثیری در بخش عملیاتی دین دارد. در واقع در حوزه علمیه مباحث و علوم را به شکل جزیره ای می بینیم؛ عقاید و فقه و اصول بصورت سیستماتیک و دقیق روشن نیست. اگر این ارتباط بصورت روشن و واضح معلوم گردد طلبه می تواند نگاه جامعی به دین پیدا کند و تاثیر آن مبانی را در گزاره های فقهی مشاهده کند. بنده در کتاب کلام فقاهی به تبیین تاثیر مبانی عقیدتی در استنباط احکام شرعی پرداخته ام. و آن را در پنج حوزه: خداشناسی فقاهی، دنیاشناسی فقاهی، مربی شناسی فقاهی، انسان شناسی فقاهی و آخرت شناسی فقاهی بحث کرده ام. اگر یک نفر اعتقاد به آخرت داشته باشد و دیگری بی اعتقاد باشد، این چه تاثیری در بخش عملیاتی دین دارد؟ در بحث تمدن سازی این سؤال بسیار مهمی است. نباید در این موارد کلی گویی کرد؛ بلکه باید تبدیل به فرمول و قانون شود. تفاوت می کند که شما امام معصوم (ع) را حاکم ببینید، یا یک مربی که می خواهد ما را تربیت کند. حاکم یعنی قانون گذار، یعنی هر سخنی که بگوید شما آن را حمل بر قانون می کنید؛ در حالی که اگر گفتید مربی است در برخی موارد مشخص می شود که سخن امام در مقام مشاوره است؛ نه تشریع. عجیب است که شیخ طوسی(ره) با آن عظمت می گوید در بحث جهاد، سه قسمت کردن لشکر را “تاسیا للنبی” مستحب می داند! چون پیامبر(ص) در فلان جنگ این کار را کرد! این حرف از خلا در مبانی نشأت می گیرد، ایشان پیامبر (ص) را فقط شارع می بیند در حالی که در این مورد حضرت رسول (ص) فقط به صورت یک فرمانده نظامی عمل می کند و نه یک شارع.

 

توجه به صفت حکمت پروردگار در مباحث اصولی

مطلب دیگری که من در کتاب کلام فقاهی هم آن را ذکر کرده ام، توجه به حکمت پرودگار عالم است، با توجه به صفت حکمت حتی نگاه شما به اوامر و نواهی هم تغییر می کند. یک مورد این است که ما چیزی به اسم اباحه خاص در شرع نداریم؛ چه در مسائل فردی و چه در مسائل اجتماعی؛ این که گفته شده ما چیزی به اسم اباحه خاصه داریم به خاطر غفلت از مبانی ما بوده است. اگر ما قدرتی که در مبانی داریم را به چرخ دین (فقه) که بخش عملیاتی دین ماست متصل می کردیم، خیلی شتاب می گرفتیم.

 

تقویت قدرت تفسیر متن با استقصای کامل تمام قواعد تاثیرگذار در فهم متن و ارائه نظام‌واره آن. (منطق تفسیر متن)

یکی دیگر از علومی که جای آن جدا خالی است، منطق تفسیر متن است. سروکار فقیه عمدتا با متن است، متن کتاب و سنت، متنی که هزار و چهارصد سال از صدور آن گذشته است، افلاطون وقتی با شاگردش صحبت می کند، شاگرد او خیلی راحت، منظور او را متوجه می شود، اما وقتی سخنان او مکتوب می شود و بعد هزاران سال به ما می رسد دیگر آن وضوح را ندارد. درباره قرآن هم همین طور است؛ وقتی قرآن با پیامبر (ص) و مردم آن زمان صحبت می کند هیچ مشکلی ندارند، و نیازی به هیچ قاعده ی تفسیری ندارند، چون همان ارتکازات ذهن آنها برای فهم کلام کافی بود؛ اما وقتی زمان می گذرد شما مجبور می شوید این ارتکازها را تفصیلی کنید. یعنی این ارتکازها را تبدیل به قانون و ماده کنید و بر روی کاغذ بیاورید. آقای براتی فرمودند چه نیازی است که حتما این ها نوشته شود؟ سوال من از ایشان این است که در این صورت چه فرقی بین اصولی و اخباری وجود دارد؟ صاحب حدائق در مقدمه کتابش همین مطلب را می گوید، ایشان می گوید ما نیازی به مباحث الفاظ اصول نداریم، نیازی به بحث کردن از عام و خاص و… نداریم! ایشان می فرمایند مگر اصحاب اهل بیت علیهم السلام عام و خاص می خواندند تا حرف ائمه را متوجه شوند؟ مگر غیر از این است که این ها مرتکزات عقلایی است، و عقلا با همین مرتکزات می فهمند؟

 

شما چه پاسخی می دهید؟ پاسخ این است که این مطلب در مقام مشافهه و گفتگو درست است، و ما مشکلی پیدا نمی کنیم؛ اما مسأله اینجاست که الان با متنی طرف هستید که هزار سال از آن گذشته است، شرایط برای شخص سومی که با این فاصله مطلب را می خواند بسیار متفاوت است؛ زیرا بسیاری از قرائن حذف شده و در دسترس ما نیست. در این شرایط یک عالم باید به صورت خودآگاه باید بداند چگونه با آن برخورد کند و به چه مطالبی توجه کند. بر همین اساس این اشکال پیش می آید، که چرا در اصول فقط از این موارد محدود بحث شده است؟ چرا فقط از امر و نهی بحث شده است؟

 

در یک ریشه یابی تاریخی روشن می شود که اصول فقه شیعه، برگرفته و برگردان اصول اهل سنت است. در اهل سنت ما یک عدة الاصول داشتیم که شیخ طوسی (ره) در مقابل آن اصول شیعه را تدوین نمودند، که نظم آن برگرفته از همان اصول اهل سنت بود. البته نفس این کار در آن زمان اشکالی نداشت؛ زیرا ایشان می خواستند در مقابل اهل سنت از فقه شیعه دفاع کنند و کار بسیار بزرگی هم بود. اما متاسفانه بعد از ایشان این نظم اصولی ماندگار شد و قداست پیدا کرد. اهل سنت از امر و نهی شروع کردند، ما هم همانند آنها! مگر احکام در روایات ما فقط با همین دو صیغه ذکر شده اند؟ این امر و نهی در ضمن متنی القا می شوند که متاثر از ده ها قانون دیگر است، که آنها در اصول دیده نشده است.

 

به همین خاطر نظر ما این است که باید برای تفسیر متن، «منطق» تدوین شود، یعنی تمام عوامل موثر در جریان فهم متن باید بر روی کاغذ آورده شود. و به همین منظور ما تمام عوامل موثر در انتقال معنا را در تک تک موارد مورد بررسی قرار داده ایم؛ اعم از گوینده، شنونده، خود لفظ، معنا و قرینه؛ پنچ محور که تاثیر گذارند. و یک سوم کتاب بنده تبیین نظام قرائن است، و البته تاکید می کنم “نظام قرائن” نه قرائن به صورت پراکنده.

 

بنابراین عرض بنده این نیست که گذشتگان اصلا به این نکات توجه نکرده اند، نخیر! بلکه کار بنده این بود که ارتکازات تفسیر متن را به صورت تفصیلی و متمرکز در یک کتاب مرتب کرده ام. و الان این فرصت وجود دارد که فضلای حوزه بیایند و حول این موارد نقد و بررسی جدی صورت بدهند. این مساله می تواند موجب تکامل یک علم گردد؛ اما وقتی یک علم صرفا در ذهن و ارتکاز است، هم میزان خطای آن زیاد است و هم زمینه رشد ندارد.

 

توجه به ادبیات خاص خود شارع در تبلیغ دین و کشف منطق آن (ادبیات تربیتی دین):

محور سوم در بحث تولید علم این است که شارع یک ادبیات ویژه ای دارد، ما علاوه بر منطق تفسیر متن به چیز دیگری هم نیاز داریم. نمی دانم این حس به شما دست داده است یا نه؟ ما وقتی رساله می خوانیم، حس معنوی به ما دست نمی دهد؛ گویی یک کتاب حقوقی به دست گرفته ایم؛ اما وقتی قرآن و روایات را می خوانیم حسی معنوی داریم. می توانید امتحان کنید، حتی وقتی ما آیات طلاق را هم می خوانیم، حسی معنوی داریم؛ حتی آنجایی که اجتماعی ترین مطالب را در قرآن و روایات می خوانیم حس معنوی داریم. این سوال برای من مطرح بود که این تفاوت به چه علت است؟ تدریجا به این نکته منتقل شدم که چون دین برای تزکیه انسان ها آمده است، ادبیات تزکیه و تربیتی تولید کرده است. بطور مثال در بحث قتل نفس، خدواند متعال نمی فرماید که قتل نفس حرام است؛ بلکه می فرماید کسی که مومنی را متعمدا بکشد جزای او خلود در جهنم است. این همان معنویت است. همچنین وقتی آیات طلاق را در قرآن می خوانید شما را مدام ارجاع می دهد به ارزش ها، می گوید “لاتنسوا الفضل بینکم ” یا می گوید اگر کسی این کار انجام دهد به خودش ظلم کرده است. مثلا پیامبر اسلام (ص) در جایی می فرمایند «من لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» (کسی که اهتمام به امور مسلمین ندارد مسلمان نیست) اصلا این نوع ادبیات تربیتی در دین شایع است، بنده در کتاب تاریخ تحول مکاتب فقهی اصولی و هم در مقدمه کتاب ادبیات دین به این مطلب پرداخته ام که اولین نفر که در تاریخ فقه، ادبیات تربیتی دین را از فضای فقه جدا کرد شیخ طوسی(ره) بود؛ و از زمان ایشان ادبیات فقه ما فقط علمی شد، و شاید اگر بخواهیم از کمی قبل تر از ایشان بگوییم از زمان شیخ مفید(ره).

 

ما در کتاب ادبیات دین ، دو فصل آورده ایم: ادبیات انگیزشی و ادبیات تعلیمی. در فصل ادبیات انگیزشی از انذار و تبشیر دنیوی و اخروی بحث کرده ایم، و لوازم حقوقی آن را هم متذکر شده ایم. مثلا «اتقوا الله» چه دلالتی دارد؟ «لیس منا اهل البیت» چطور؟ این ها تعبیرها بر مکروه دلالت می کند یا حرام؟ «من از او بری هستم» چطور؟ همچنین ادبیات تعلیمی را مورد بحث قرار دادیم، متذکر شدیم که وجوب در ادبیات متون دینی ما اعم از «واجب»، «فریضه»، «کتب علیکم» و «لابد» است، آیا این ها نباید مورد بحث متمرکز قرار بگیرد؟ تعبیر «ینبغی» و «لاینبغی» در روایات ما کمتر از واجب و حرام به کار نرفته است، ولی در اصول اصلا از این ها بحث نشده است! که هر کدام چه دلالتی دارد. بنابراین طلبه ای که هم منطق تفسیر متن و هم ادبیات دین را بیاموزد، هنگام برخورد با روایات خیلی بهتر می فهمد؛ خوشبختانه الان این توانایی در پژوهشگران موسسه ما کاملا قابل لمس و مشاهده است.

 

 

عناصر چند گانه فقه حکومتی

 

حجت الاسلام حسینی:

عناصر چندگانه فقه جواهری

 به هرحال می خواهم یک نکته را به شما عرض کنم، همین فقه جواهری چند عنصر دارد، یکی از آنها نقل اقوال گذشته است، دومی آنها نقد اقوال گذشته است، یعنی نقد در ذات فقه است، از زمان شیخ طوسی (ره) به بعد جز در عرصه های محدودی که می گویند صد سال فقه ما راکد بوده است، که آن هم جای تامل دارد و درست نیست، نقد جزء ذات فقه و اصول است، این راه و روش بوده و همچنان هم وجود دارد.

 

لزوم پرداختن فقه به مباحث حکومتی

اما اگر از انصاف نگذریم باید گفت که فقه ما باید بیشتر در موضوعات اجتماعی کار می کرد، ما یک فقه داریم که موضوع آن فرد است و یک فقه داریم که موضوع آن جامعه است مثل اقتصاد و مدیریت و رسانه و چیزهای دیگر که من دغدغه افرادی که در این رابطه سوز دارند می ستایم.

البته نباید کارهایی هم که صورت می گیرد نادیده گرفته شود، این که امسال چهارصد کتاب چاپ شده است واقعا قابل توجه است؛ و اتفاقا خیلی از این کتاب ها موفق بودند.

در باب محیط زیست هم بنده خیلی کوتاه عرض می کنم، غرب موضوعی به نام محیط زیست را مطرح کرده است ما مجبوریم در مقابل آنها اتخاذ موضع کنیم، کار دیگر ما حرف های ارزشمندی است که خود ما داریم و باید آنها را مطرح کنیم و به صورت کلی و جوهری با آنها متغایر است و البته گاهی با حرف های آنها منطبق می شود که از آنها استقبال می کنیم، این روش علما است.

 

پاورقی:

[1] - إنی قد ترکت البحث فی هذه الدورة عن الأدلة العقلیة مطلقا، لقلّة فائدتها، مع طول مباحثها. و المرجوّ من طلاّب العلم و علماء الأصول – أیدهم اللَّه – أن یضنّوا على أوقاتهم و أعمارهم الشریفة، و یترکوا ما لا فائدة فقهیّة فیه من المباحث، و یصرفوا همّهم العالی فی المباحث المفیدة الناتجة.(أنوارالهدایة، ج ۱، ص۳۱۷)

503/422/ص

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷