vasael.ir

کد خبر: ۱۵۴۱
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۰ - 26 December 2015
در جلسه بیستم درس خارج نکاح آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

حکم نگاه مرد به دست و صورت زنِ نامَحرم

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه بیستم درس خارج نکاح با اشاره به این که محل بحث حکم نگاه مرد به دست و صورت زنِ نامَحرم است اظهار داشت: محل بحث این است که نگاه مرد به دست و صورت زنِ نامَحرم، آن‌طوری که مرد به مرد نگاه می‌کند؛ در این بانک‌ها، مغازه‌ها، بیمارستان‌ها و اتومبیل‌ها که سوار می‌شوند؛ هم مرد سوار می‌شود و هم زن، صورت زن را نگاه کند، این حرام نیست، این تعبّد نشده که حرام است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله عبد الله جوادی آملی در جلسه چهاردهم درس خارج نکاح در تاریخ94/08/24  در مسجد اعظم قم با اشاره به جواز نظر به وجه و کفین نامحرم از دیدگاه شیخ طوسی و مرحوم محقق گفت: مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) که در تبیان و در نهایه فتوا دادند که نگاه به وجه و کفّین نامَحرم آن طوری که انسان مرد را نگاه می‌کند، زن را نگاه کند جایز است. از فقهای میانی هم مرحوم محقق در متن شرایع[6] و در متن المختصر النافع فتوا به حلّیت دادند.

 

ریاست محترم مؤسسه اسراء با اشاره به اختلاف نظر مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری راجع به نظر به وجه و کفین نامحرم گفت: مرحوم صاحب جواهر قائل است به منع مطلقا؛ چه مرّه اول و چه مرّه ثانیه، مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) قائل است به جواز مطلقا، این دو بزرگوار رودرروی هم قرار گرفتند طوری که در همین یک بخش که الآن محور بحث است، سه بار مرحوم شیخ انصاری تعبیر می‌کنند از صاحب جواهر به «بعض المعاصرین» که آن‌چه را «بعض المعاصرین» فرمودند، تام نیست.

 

وی در ادامه جلسه با اشاره به بصیرت و خودشناسی انسان نسبت به خود گفت: هیچ کسی بین خود و بین خدای خود، این‌طور نیست که خودش را نشناسد. در همین ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ﴾، بعدش دارد که چه احتیاج که ما به او گزارش بدهیم؟! فرمود:﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾؛ انسان خیلی خودش را می‌شناسد، همین انسان که خیلی خودش را می‌شناسد باید در محکمهٴ قیامت جواب بدهد. فقیه که از اسرار مردم باخبر نیست، بلکه فقیه می‌گوید اگر این مغازه‌داری که یک مرد و زن نامَحرم آمدند از او چیزی بخرند، اگر آن‌طور به وجه و کفّین این زن نگاه ‌کند که به صورت مرد نگاه می‌کند، عیب ندارد.

 

حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به تعلیلات و تأییدات قائلان به حرمت نگاه به دست و صورت زنِ نامَحرم از دیدگاه شیخ انصاری گفت: مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) تقریباً در حدود ده عنوان که بعضی تعلیل‌ هستند و بعضی تأیید، در کتاب نکاح از قائلان به حرمت نگاه نقل کردند که بخشی از بیانات ایشان در همان کتاب نکاح صفحه 44 به بعد آمده است. در صفحه 46 فرمودند که «و فی الجمیع نظر»، در تمام این ادلّه، حتی آن تأییدهایی که ذکر کردند، آن هم ناتمام است.

 

ایشان با بیان عدم تلازم بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر»/ تلازم بین جواز «ابداء» و جواز «نَظر» اظهار داشت: یک وقت عنوان این است که بر مرد پوشاندن بدن واجب نیست، بله، بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست؛ امّا یک وقت عنوان جواز اظهار است، جواز اعلام است، «ابداء»؛ یعنی اعلام کردن، اظهار کردن، نشان دادن، بین نشان دادن و نگاه کردن تلازم است. پس بین «ابداء» و «سَتر» خیلی فرق هست، بین «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست؛ یعنی بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست، ولی بین جواز «ابداء» و جواز «نَظر» تلازم هست.

 

ایشان در ادامه جلسه با اشاره به ادله قائلان حرمت نگاه به دست و صورت زنِ نامَحرم گفت: آنها هم برای اینکه از این آیه، منع استفاده کنند دو کار را مرتکب شدند: یکی اینکه «ابداء» را با عدم وجوب «سَتر» یکی دانستند و یکی هم ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ را به خود زینت زدند، نه موضع زینت.

 

ریاست محترم مؤسسه اسراء با اشاره به وجود نبرد نابرابر بین انسان و شیطان/ حصن الهی مانع ورود شیطان گفت: این روایت دارد که «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»، مگر آدم می‌تواند تیر شیطان را تحمّل بکند؟! یک تیراندازی که ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ یک تیراندازی که در کمین است، گفت:﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ سر راه راست می‌نشیند و در کمین هم هست، کسی هم او را نمی‌بیند. خدا اعلام کرد، فرمود یک جنگ نابرابری دارید، شما بیایید این جنگ نابرابر را به سود خود نابرابر کنید، وگرنه نابرابر است و شکست می‌خورید، برای اینکه دشمن شما را می‌بیند شما او را نمی‌بینید. بیایید در قلعهٴ الهی، در دژ الهی، بگویید: «یا الله»؛ اگر وارد حِصن الهی شدید از آن به بعد شیطان شما را نمی‌یبند، برای اینکه شما در حِصن الهی هستید او که حِصن الهی را نمی‌بیند، او که قلعهٴ الهی را نمی‌بیند؛ آن وقت شما او را می‌بنید و طرد می‌کنید، او شما را نمی‌بیند. پس می‌شود یک جنگ نابرابر را به سود خود نابرابر کرد.

 

در ادامه مشروح جلسه بیستم درس نکاح ایشان را مرور می کنیم.

 

اشاره به مباحث گذشته

در مسئله نگاه مرد به زنِ نامَحرم، سه عنصر، محور اصلی بحث بود: یکی نگاه با لذّت و شهوت، این مطلقا حرام است «عند الکل»؛ دوّم نگاه به بدن و موی زن هست؛ خواه با شهوت و خواه بی‌شهوت، این هم محَرَّم است «عند الکل»؛ سوّم نگاه به وجه و کفّین است «بلالذّة و لا‌ ریبة»، این محل اختلاف است. برای استدلال این محل اختلاف، نباید از ادلّهٴ آن دو مسئله کمک گرفت. گاهی مستدل برای اثبات حرمتِ نگاه به وجه و کفّین از ادلّه‌ای استفاده می‌کند که مربوط به آن دو عنصر است؛ نظیر «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»،[1] این را دلیل بر حرمت نگاه به وجه و کفّین نامَحرم گرفتند، ولو لذّت و ریبه هم نباشد، در حالی که این مربوط به مسئله «مع الشهوة» است. روایتی که دارد «وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً»[2]  این را دلیل گرفتند، در حالی که این طبق قرینهٴ داخلی مربوط به نظر با شهوت و لذّت است. روایت اینکه اعضا زنایی دارند و زنای چشم نگاه است، مربوط به «مع اللذّة» است به قرینه اینکه در کنارش آمده است. زنای لب بوسه است،[3] این معلوم می‌شود «مع اللذّة و الشهوة» است، نه بدون لذّت و شهوت. نگاه با ریبه یا با لذّت جزء یکی از آن دو مسئله است، کاری به محور سوّم که محل بحث است ندارد.

 

جواز نظر به وجه و کفین نامحرم از دیدگاه شیخ طوسی و مرحوم محقق

مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) که در تبیان[4] و در نهایه[5] فتوا دادند که نگاه به وجه و کفّین نامَحرم آن طوری که انسان مرد را نگاه می‌کند، زن را نگاه کند جایز است، گفتند به اینکه کتاب‌های او که کتاب‌های فتوایی نیست. به هر حال یک چیزی که حرام است، چگونه ایشان در یک تفسیری به نام تبیان، در یک کتاب فقهی به نام نهایه، حکم به حلّیت می‌دهد؟! این چه بیانی است که این دو کتاب برای تبیین مسائل فقهی نیست؛ البته بحث‌های فقهی بطور گسترده در این کتاب‌ها نیست؛ امّا فتوا که آدم حلالی را حرام بداند چون این کتاب، کتاب تفسیری است یا این کتاب، کتاب حدیثی است، فقهی نیست؟! نمی‌شود گفت به اینکه این نظر، نظر شیخ طوسی نیست. از فقهای میانی هم مرحوم محقق در متن شرایع[6] و در متن المختصر النافع[7] فتوا به حلّیت دادند.

 

اختلاف نظر مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری راجع به نظر به وجه و کفین نامحرم

در بین متأخرین که خیلی مشاجره فقهی در گرفت، برای اینکه عَلَمین در قبال و رودرروی هم‌ هستند. مرحوم صاحب جواهر قائل است به منع مطلقا؛[8]  چه مرّه اول و چه مرّه ثانیه، مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) قائل است به جواز مطلقا،[9]  این دو بزرگوار رودرروی هم قرار گرفتند طوری که در همین یک بخش که الآن محور بحث است، سه بار مرحوم شیخ انصاری تعبیر می‌کنند از صاحب جواهر به «بعض المعاصرین» که آن‌چه را «بعض المعاصرین» فرمودند، تام نیست.[10] از صاحب جواهر ایشان به عنوان استاد یاد نمی‌کند، به عنوان «بعض المعاصرین»یاد می‌کند، در رسائل از شریف العلماء به عنوان استاد یاد می‌کند که اصول را خدمت شریف العلماء تلمذ کردند.

بنابراین محور بحث، نگاه مرد به زنِ نامَحرم است به وجه و کفّین او، آن‌طوری که مرد به مرد نگاه می‌کند. حساب افراد هم «فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیْرٌ»،[11]  با ذات اقدس الهی هست، خود انسان هم به اعمال خودش بصیر است. در همین آیه سوره مبارکه «قیامت» دارد که ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴾؛[12] در روز قیامت تازه و کهنه، سابق و لاحقِ اعمال انسان را به انسان «تنبئه» می‌کنند، «تنبئه» مثل «إنباء»؛ یعنی این نبأ و خبر را به او گزارش می‌دهند،﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ﴾.

بصیرت و خودشناسی انسان نسبت به خود

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، الآن همین آیه‌ای که می‌خواهیم بخوانیم جمع کل است. هیچ کسی بین خود و بین خدای خود، این‌طور نیست که خودش را نشناسد. در همین ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ﴾، بعدش دارد که چه احتیاج که ما به او گزارش بدهیم؟! این «بل» بلِ اضرابیه است:﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾،[13] «الإنسان» مبتدا است و«بصیرة» خبرِ اوست، چون مبتدا مذکر است خبر هم باید مذکر باشد، این «تاء» «بصیرة»، «تاء» تأنیث نیست، بلکه«تاء» مبالغه است؛ مثل علامة، مثل خلیفة، می‌گویند آدم خلیفه خداست، انبیا یا ائمه (علیهم السلام) خلیفة الله هستند، این «تاء»، «تاء» مبالغه است؛ نظیر اینکه درباره زینب کبری (سلام الله علیها) گفته می‌شود که او عقیله بنی هاشم است، به همان معنا که زینب(سلام الله علیها) عقیله بنی هاشم است، به همان معنا حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) عقیله انسانیت است، عقیله؛ یعنی پُرعقل، نه اینکه این «تاء»، «تاء» تأنیث باشد تا آن خواهر بشود عقیلة و برادر بشود عقیل؛ سید الشهداء(سلام الله علیه) عقیله انسانیت است، چه اینکه زینب (سلام الله علیها) عقیله بنی هاشم است، این «تاء»ها، «تاء» مبالغه است. فرمود:﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾؛ انسان خیلی خودش را می‌شناسد، همین انسان که خیلی خودش را می‌شناسد باید در محکمهٴ قیامت جواب بدهد. فقیه که از اسرار مردم باخبر نیست، بلکه فقیه می‌گوید اگر این مغازه‌داری که یک مرد و زن نامَحرم آمدند از او چیزی بخرند، اگر آن‌طور به وجه و کفّین این زن نگاه ‌کند که به صورت مرد نگاه می‌کند، عیب ندارد. صاحب جواهر می‌خواهد بگوید این عیب دارد؛ مرحوم شیخ انصاری می‌خواهد بگوید، این عیب ندارد، محور بحث این است؛ امّا اگر ـ معاذ الله ـ یک مشکلی داشته باشد آن را همه گفتند حرام است.

محل بحث حکم نگاه مرد به دست و صورت زنِ نامَحرم

پس آن دو مسئله کلی است «مما ریب فیهما» است:یکی نگاه با ریبه یا لذّت به هر قسمتی از اقسام بدن نامَحرم باشد حرام است؛ دوّم اینکه نگاه به بدن و موی زن؛ چه با ریبه و چه بی‌ریبه؛ چه با لذّت و چه بی‌لذّت باشد حرام است، اینها محل بحث نیست، بلکه محل بحث این است که نگاه مرد به دست و صورت زنِ نامَحرم، آن‌طوری که مرد به مرد نگاه می‌کند؛ در این بانک‌ها، مغازه‌ها، بیمارستان‌ها و اتومبیل‌ها که سوار می‌شوند؛ هم مرد سوار می‌شود و هم زن، صورت زن را نگاه کند، این حرام نیست، این تعبّد نشده که حرام است؛ اگر مشکلی دارد ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾، بعد می‌فرماید﴿وَ لَوْ ألْقَی مَعَاذِیرَهُ﴾؛[14]  ولو عذرتراشی کند؛ ولی بین خود و خدای خود می‌داند چه کاری کرده است، به همان باطن ظاهر می‌شود؛ لذا فرمود احتیاج ندارد کسی به او گزارش بدهد، او خودش می‌فهمد. ما او را به محاکمه دعوت می‌کنیم؛ ولی لازم نیست به او گزارش بدهیم که تو این کار را کردی، چون خودش می‌داند که چه کاری کرده است.

بنابراین فقیه مسئول آن نگاه و درونِ درون آن نگاه کننده نیست؛ بلکه فقیه می‌گوید اگر این شخصی که مغازه‌دار است، یا در بیمارستان کار می‌کند، یا با اتومبیل یا در اماکن عمومی کار می‌کند، اگر یک نامَحر می‌آمد با یک مرد، این شخص آن‌طوری که به دست و صورت مرد نگاه می‌کند، همان‌طور به دست و صورت زن نگاه کند، حلال است، این فرمایش مرحوم شیخ انصاری است. سیدنا الاستاد امام (رضوان الله علیه) هم در تعلیق ایشان بر عروه همین راه را طی کردند؛[15]  البته احتیاط مستحب است و حرفی در آن نیست. در حُسن احتیاط یا فتوا به کراهت، این را همه مایل هستند؛ امّا فتوا به حرمت کار آسانی نیست. همان‌طوری که حلال را حرام کردن، حرام را حلال کردن محذور دارد، حلال را هم حرام کردند محذور دارد.

پرسش: ...؟ پاسخ: بله، اگر کسی بداند که در همان «رب نظرة اورثت حزنا طویلا» را می‌گویند همین است؛ اگر این شخص می‌داند نگاه کند مشکل پیدا می‌کند، بله این مقدمهٴ حرام است. در این‌جا یا کراهت است یا معصیت صغیره است برابر آن خطرهایی که در پیش است یا معصیت کبیره. ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ٭ وَ لَوْ ألْقَی مَعَاذِیرَهُ﴾؛ ولو عذرتراشی کند؛ ولی«بینه و بین الله» می‌داند چه کاری کرده، فقیه مسئول آن کار نیست. غرض این است که نگاه مرد به دست و صورت زنِ نامَحرم آن‌طوری که به دست و صورت یک مرد نگاه می‌کند، نگاه کند، حرف مرحوم شیخ انصاری این است که حلال است. حُسن احتیاط هم «عند الکل» مقبول است و حرفی در آن نیست؛ امّا از حُسن احتیاط، از استحباب، فتوا به وجوب بدهد یا بگوید اقوی به وجوب است یا احتیاط وجوبی کند، این وجهی ندارد.

 

اشاره به تعلیلات و تأییدات قائلان به حرمت نگاه به دست و صورت زنِ نامَحرم از دیدگاه شیخ انصاری

مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) تقریباً در حدود ده عنوان که بعضی تعلیل‌ هستند و بعضی تأیید، در کتاب نکاح از قائلان به حرمت نگاه نقل کردند که بخشی از بیانات ایشان در همان کتاب نکاح صفحه 44 به بعد آمده است. در صفحه 46 فرمودند که «و فی الجمیع نظر»، در تمام این ادلّه، حتی آن تأییدهایی که ذکر کردند، آن هم ناتمام است؛ امّا در آیه «غَض» که دارد﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا﴾[16] ـ که در بحث قبل گذشت ـ یک چنین اطلاقی داشته باشد که ﴿یُغُضُّوا﴾؛ ابصارتان را از تمام بدن زن بپوشانید، یک چنین اطلاقی ندارد! متعلق آن هم محذوف است، روشن نیست که از چه بگذرید، «فی الجمله» حرمت ثابت می‌شود، اطلاق ندارد که به آن تمسّک کند. ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ دو قسمت است: در جمله اُولی ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾، ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ [17] را استثنا کردند؛ در جمله دوّم که ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾، ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾ استثنا نشده،آن عضو استثنا نشده؛ ولی﴿إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾ برای بیننده استثنا شده است.

 

عدم تلازم بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر»/ تلازم بین جواز «ابداء» و جواز «نَظر»

گرچه قبلاً گفته شد به اینکه اگر بر مرد پوشاندن وجه واجب نباشد یا پوشاندن بدن واجب نباشد، معنایش این نیست که زن می‌تواند بدن مرد را نگاه کند؛ ولی در آن بحث‌های اخیر به این نتیجه رسیدیم که یک وقت عنوان این است که بر مرد پوشاندن بدن واجب نیست، بله، بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست؛ امّا یک وقت عنوان جواز اظهار است، جواز اعلام است، «ابداء»؛ یعنی اعلام کردن، اظهار کردن، نشان دادن، بین نشان دادن و نگاه کردن تلازم است. اگر گفته شود که زن نمی‌تواند اعضای بدن خود را به دیگران نشان بدهد، فقط ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ را می‌تواند نشان بدهد، ابداء کند. عنوان این نیست که بر زن پوشاندن بدن واجب است «الا الوجه و الکفّین» تا گفته شود بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست، بلکه عنوان این است که زن نمی‌تواند بدن خود را نشان بدهد فقط وجه و کفّین؛ یعنی وجه و کفّین را می‌تواند نشان بدهد؛ یعنی دیگران می‌توانند وجه و کفّین او را ببینند. پس بین «ابداء» و «سَتر» خیلی فرق هست، بین «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست؛ یعنی بین عدم وجوب «سَتر» و جواز «نَظر» تلازم نیست، ولی بین جواز «ابداء» و جواز «نَظر» تلازم هست، چون «ابداء»؛ یعنی نشان دادن؛ یعنی ظاهر کردن؛ وقتی ظاهر کند برای همه، دیگران هم می‌توانند نگاه کنند. پس از ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ دلیل جواز استفاده می‌شود، نه دلیل منع.

 

ادله قائلان حرمت نگاه به دست و صورت زنِ نامَحرم

آنها هم برای اینکه از این آیه، منع استفاده کنند دو کار را مرتکب شدند: یکی اینکه «ابداء» را با عدم وجوب «سَتر» یکی دانستند و یکی هم ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ را به خود زینت زدند، نه موضع زینت؛ مثل مرحوم آقای خوئی[18] یا امثال ایشان(رضوان الله علیهم)﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ که نمی‌خواهد بگوید این فلز را شما نمی‌توانید نگاه کنید! این فلز که زینت این زن نیست؛ وقتی فلز زینت این زن است که در گردن و دست و انگشت او باشد و اگر این زینت که در دست اوست بخواهد نگاه کند، دستش را نگاه می‌کند.

پرسش: ...؟ پاسخ: این دیگر خارج است و فرد نادر است؛ انگشتر این چنین است، گوشوار این چنین است، النگو این چنین است؛ اگر چنانچه زینتی به عضو بسته و چسبیده است، نگاه به آن زینت مستلزم نگاه به آن عضو است. گذشته از اینکه برابر این روایات متعدّد که سؤال کردند که ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ چیست؟ گفتند «الوجه و الکفّین»، منظور موضع زینت است نه خود آن فلز.

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، اگر سُرمه چشم باشد بله؛ ولی اگر النگو باشد یا گوشوار باشد و بیرون از مقنعه باشد، این تلازمی نیست؛ ولی منظور از زینت﴿زِینَتَهُنَّ﴾ است. روایاتی که سؤال کردند که منظور از ﴿مَا ظَهَرَ﴾ چیست؟ فرمود «الوجه و الکفّین»، معلوم می‌شود موضع زینت است نه خود زینت. ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾؛ یعنی مواضع زینت نه این فلز را، نه اینکه این فلز را نشان ندهد.

پرسش: ...؟ پاسخ: خیلی که نه، اگر به سُرمه چشم نگاه می‌کردند همان است؛ وگرنه این چند تا روایتی که خواندیم یا وجه است یا کفّین است یا آن النگو است که خود مِعصم را واسطه است، این بالای مُچ را می‌گیرد و خَضاب است که به بدن وصل است، طرزی زینت را معنا کردند که آن عضو هم یقیناً داخل است.

 

وجه و کفین، قدر متیقن الا ما ظهر منها

مرحوم شیخ فرمودند به اینکه در آیه «غَض»، «لاتفید العموم»؛ امّا از ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾، این ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ خارج شده است و در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم[19] و سایر اینها به چند چیز تبیین شده است که ﴿مَا ظَهَرَ﴾ چند چیز است. قدر متیقّن این ﴿مَا ظَهَرَ﴾ وجه و کفّین است، در بعضی از این روایات قدمین هم آمده‌اند. پاسخ مرحوم شیخ این است که اگر روایتی سه جمله داشت یک جمله‌اش به دلیل دیگر خارج شد، دو جمله دیگر سر جایش محفوظ است. سه عنوان در بعضی از روایات خارج شده است، وجه و کفّین و قدمین؛ حالا قدمین طبق بعضی از روایات خارج شده است، این بقیه را که از حجّیت نمی‌اندازد. حتی در عامّ مخصص گفتند باقی در حجّت است ـ این را در اصول ملاحظه کردید ـ چه رسد به اینکه یک حدیثی سه جمله داشته باشد. اگر ما یک عامّی داشته باشیم مثل «اکرم العلماء»، بعد برخی‌ها خارج شده باشند، عام مخصَّص در باقی حجّت است با اینکه یک کلمه است؛ امّا این‌جا سه تا کلمه است، وجه و کفّین و قدمین، این قدمین طبق بعضی از نصوص خارج شده است، بسیار خوب؛ امّا وجه و کفّین چرا خارج شده باشد؟! چه محذوری داشته باشد؟!

پرسش: ...؟ پاسخ: چرا دیگر، آن صورت آرایش شده در همان «رب نظرة اورثیت حسرة طویلا» همین است؛ نه آن می‌تواند نشان بدهد و نه این می‌تواند نگاه کند، این وجه بدون تزیین است، آن چشم بدون تزیین است، این «وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً» همین است، آن روایتی که دارد که «فَزِنَا الْعَیْنَیْنِ النَّظَرُ» همین است.

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، قرینه همراهش است ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾. این حرفی که بعضی از فقها نقل کردند، مرحوم آقا سید عبدالأعلی این سخن را از ایشان را نقل کردیم، در همین مهذّب این بیان لطیف را دارد که بعضی از فقها فتوا دادند نگاه به وجه جایز است، یک متشرّعی خوش ذوق به ایشان عرض کرد که شما قسمت حسّاس را که تجویز کردید؟ گفت: «إِنّ کمال المرأة و جمالها فی وجهها» که «إن قُبلَ قُبِلَ ماسِواها و إِنْ رُدَّ رُدَّ مَاسِواها»،[20] گفت اساس زینتِ زن همان صورت اوست، شما که می‌گویید صورتش را می‌تواند نگاه کند، این همان «وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً» همین است، آن‌جایی که هیچ کدام از اینها نباشد؛ یعنی محل بحث جایی است که یک زنِ نامَحرم و یک مرد آمدند درِ مغازه می‌خواهند چیزی بخرند، این صاحب مغازه آن‌طوری که این مرد را نگاه می‌کند، می‌تواند این زن را نگاه کند، همین! یک قدری اضافه‌تر باشد وارد محدوده کراهت یا معصیت صغیره یا معصیت‌های بالاتر می‌شود. خود شخص ﴿عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾، این دیگر فقیه مسئول نیست؛ او نگاهش یا مکروه است یا معصیت صغیره است یا بالاتر و امّا اگر هیچ‌کدام از اینها نیست؛ یعنی آن‌طوری که مرد را نگاه می‌کند همان‌طور دارد زن را نگاه می‌کند، فرمایش مرحوم شیخ انصاری این است که این جایز است، همین!

 

وجود نبرد نابرابر بین انسان و شیطان/ حصن الهی مانع ورود شیطان

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، او را با «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ» این روایات تخصیص می‌زند؛ اگر منصرف نباشد و اگر اطلاق داشته باشد، این روایت دارد که «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»، مگر آدم می‌تواند تیر شیطان را تحمّل بکند؟! یک تیراندازی که ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[21] یک تیراندازی که در کمین است، گفت:﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾؛[22] سر راه راست می‌نشیند و در کمین هم هست، کسی هم او را نمی‌بیند. خدا اعلام کرد، فرمود یک جنگ نابرابری دارید، شما بیایید این جنگ نابرابر را به سود خود نابرابر کنید، وگرنه نابرابر است و شکست می‌خورید، برای اینکه دشمن شما را می‌بیند شما او را نمی‌بینید،﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾؛ یک جایی نشسته که او شما را می‌بیند ولی شما او را نمی‌بینید، بیایید یک کاری کنید که این جنگ را به سود خود نابرابر کنید که شما او را می‌بینید، او شما را نمی‌بیند؛ کمک شما او را می‌بیند، او شما را نمی‌بیند. بیایید در قلعهٴ الهی، در دژ الهی، بگویید: «یا الله»؛ اگر وارد حِصن الهی شدید از آن به بعد شیطان شما را نمی‌یبند، برای اینکه شما در حِصن الهی هستید او که حِصن الهی را نمی‌بیند، او که قلعهٴ الهی را نمی‌بیند؛ آن وقت شما او را می‌بنید و طرد می‌کنید، او شما را نمی‌بیند. پس می‌شود یک جنگ نابرابر را به سود خود نابرابر کرد، وگرنه:﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾، شیطان و باند شیطان این انسان بیچاره را می‌بیند، چون او در حال غفلت این کار را می‌کند، در حال غفلت که این کار را کند انسان تیر می‌خورد. می‌گویند هیچ مرغی هدف تیر صیاد قرار نمی‌گیرد، مگر در آن لحظه‌ای که از یاد خدا غافل باشد؛ انسان هم همین‌طور است. به ما یاد دادند که شما می‌توانید این جنگ نابرابر را به سود خود نابرابر کنید؛ یعنی شما دشمنتان را ببینید، دشمن شما را نبیند. اگر وارد حِصن توحید شدید او که حصن توحید را نمی‌بیند، او فقط خودش را می‌بیند.

غرض این است که خود شخص ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾، اینها که در اماکن عمومی کار می‌کنند که زن و مرد نامَحرم‌ها وارد آن صحنه می‌شوند، اگر مسئولین آن بخش آن‌طوری که این مردها را نگاه می‌کنند، این زن‌ها را نگاه کنند، دلیلی بر حرمت نیست، همین! البته در خصوص وجه و کفّین.

پرسش: ...؟ پاسخ: چون آنها در مقام تحدید هستند و چون در مقام تحدید هستند مفهوم دارند. وقتی از حضرت سؤال می‌کنند که ﴿مَا ظَهَرَ﴾ چیست؟ فرمود: «الْوَجْهَ وَ الْکَفَّیْنِ»،[23] این در مقام تحدید است و چون در مقام تحدید است مفهوم دارد، وقتی مفهوم داشته باشد آن قید قدمین را از بین می‌برد و قدمین جایز نیست. فرمود به اینکه﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ که با ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾ تخصیص شد. موثّقه زراره هم فرمود که گذشته از وجه و کفّین، خاتم و سوار اینها هم هست؛[24] حالا ابداءِ اینها مستلزم ابداءِ کفّین هم هست. اشکال مرحوم آقای خوئی که «ابداء» مستلزم جواز «نَظر» نیست،[25] در جایی که اگر کسی بخواهد از عدم وجوب «سَتر» آن را دلیل قرار بدهد برای جواز «نَظر»، بله ایشان می‌توانند بفرمایند به اینکه تلازم نیست؛ امّا وقتی که سخن از «ابداء» است،«ابداء»؛ یعنی نشان دادن، بین نشان دادن و نگاه کردن تلازم هست.

صحیحه فُضیل[26] که در جلسهٴ قبل گذشت آن بود؛ اصرح از اینها مرسله مَروَک هست، این مَروَک که اسم او صالح است و استاد مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) هست، ثقه است. او دارد که منظور از ﴿مَا ظَهَرَ﴾ وجه و کفّین است[27] و قدمین که خارج شده، محذوری ندارد. روایت قُرب الاسناد هم در جلسهٴقبل گذشت.[28]اخبار دیگری هم مرحوم شیخ انصاری ذکر می‌کند که تأیید می‌کنند که نگاه به وجه و کفّین جایز است و این را مرحوم آقای خوئی قبول کردند، اگر هیچ‌کدام از ادلّه تام نبود و نوبت به اصل عملی رسید، اصل، جواز است. آنکه در دماء و نفوس و فروج احتیاط است، آن در مسئله عقد و در مسئله خود نکاح لغوی و مانند آن است، نه خود نگاه. بنابراین اگر هم به اصل برسد، اصل، جواز است.

روایت‌هایی که در جلسهٴقبل اشاره شد، آنها را هم مرحوم شیخ نقل می‌کند، در صفحه 50 می‌فرماید که اینکه اینها گفتند نَظر سهمی از سهام ابلیس است، ما این را قبول داریم، این مربوط به جایی است که با شهوت باشد و آن روایتی که دارد که زنای چشم، نگاه است، ما آن را هم قبول داریم، این در صورتی که شهوت باشد و دلیلی که دارد زنای «فَم»، «قُبل» است؛ زنای لب، بوسیدن است و امّا اینکه در صفحه 50 دارد: «وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً»، این هم برای تقلیل است، گاهی این چنین است، این «گاهی»؛ یعنی آن نگاه‌های همراه با لذّت و ریبه و مانند آن. آن مکاتبه را هم پاسخ می‌دهند و در بعضی از روایات دارد که وجود مبارک امیر(سلام الله علیه) از حیای مردم کمک می‌گیرد، می‌فرماید: شنیدم که زن‌های شما وارد بازار می‌شوند، مزاحم این مردم می‌شوند، مگر حیا ندارید؟![29] اگر این کار حرام باشد، نهی از منکر می‌کند و جلویش را می‌گیرد. این دعوت به حیا نشان می‌دهد که ترغیب به آن پوششِ اُولی است، ترغیب به آن روش برتر است، دعوت به حیا، تذکر به غیرت، این تعبیرات، تعبیرات اخلاقی است نه تعبیرات فقهی، وگرنه حضرت حاکم بود و جلویش را می‌گرفت. حضرت که تازیانه دستش هست، فرمود: «الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَر»، [30]بعد می‌فرماید: «مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ‌ فِی‌ الرِّبَا ثُمَ‌ ارْتَطَم»؛[31] در گودال ربا فرو می‌رود اگر کسی مسئله ندانسته وارد تجارت شود؛ اگر آن کار، کار حرام باشد که مرحوم صاحبجواهر می‌گوید، حضرتی که با تازیانه وارد بازار می‌شود که مبادا کسی وارد ربا شود، با همان تازیانه جلوی زن‌ها را می‌گیرد.[32] بنابراین این تعبیرات که مگر غیرت نیست! مگر حیا ندارید! این نشان می‌دهد که این کار در حد حزازت و مانند آن است.

از این‌جا می‌فرماید به اینکه این سیره‌ای که شما تمسّک کردید، سیره دلالت بر وجوب ندارد، دلالت دارد بر اینکه کار، کار خوبی است، علما و متشرّعین اینها سعی می‌کنند اهل بیتشان وقتی وارد بازار می‌شوند پوشیه بزنند، این کار، کار خوبی است، این دلیل بر وجوب نیست، شما این را می‌خواهید دلیل بر وجود قرار بدهید! اگر همین سیره در بخشی از اماکن و حوزه‌ها رواج داشته باشد نه در کل کشور، نه در همه جا، علما در بلاد دیگر هم هستند، آنها که این کار را نمی‌کنند، در حوزه‌ها بعضی از بیوت این کار را می‌کنند، این دلیل بر حُسن است نه دلیل بر وجوب.

آن‌گاه می‌فرمایند به اینکه صاحب جواهر گاهی در بعضی موارد تمسّک به اجماع می‌کند. مسئله‌ای که خیلی‌ها تعرّض نکردند، یک؛ مسئله‌ای که محل اختلاف است، دو؛ جای تمسک به اجماع نیست! بر فرض هم اجماع باشد، یک اجماع معتبر نیست، برای اینکه این همه آیات و روایات هست به اینها تمسک می‌کنند، نه اجماع تعبّدی.

 

آن وقت در سه مورد مرحوم شیخ انصاری از صاحب جواهر تعجّب می‌کند، می‌فرماید: «ومن هذا یظهر العجب من بعض المعاصرین»ـ که منظور صاحب جواهر است ـ «حیث دعا فی هذه المسئله بعد ترجیح المنع أن التطلع علی النساء المستطراة من المنکرات فی دین الاسلام» .[33] مرحوم صاحب جواهر در جلد 29، صفحه هشتاد، این فرمایش را کردند: «بل لعل التطلع إلی وجوه النساء المستترات من المنکرات فی دین الاسلام»، این بیانی که مرحوم صاحب جواهر در صفحه هشتاد، جلد 29 فرمودند، مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید که جای تعجّب است! بعد در دو جای دیگر هم باز مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید از فرمایش ایشان جای تعجّب است: یکی در صفحه 67 است و یکی هم در صفحه 79، این سه جا عبارت‌های ایشان را مرحوم شیخ در کتاب نکاح نقل می‌کنند و می‌گویند این جای تعجّب است![34]  بعد فرمودند: اینکه شما گفتید، مستحب را با واجب قرینه هم قرار دادن است، این درست نیست. یکی از ادلّه‌ای که مرحوم صاحب جواهر به آن تمسک کرد و خواست از مفهوم آن استفاده کند، این بود که گفتند در روایات نگاه به نامَحرم، اگر قصد ازدواج دارد می‌تواند نگاه کند، معلوم می‌شود اگر قصد ازدواج ندارد نمی‌تواند نگاه کند. درست است که آن‌جا یک چنین قیودی آمده است؛ امّا آن در رابطه با خصوص وجه و کفّین نیست، بلکه درباره بدن اوست. خود شما هم در آن‌جا گفتید که تمام جسد او را می‌تواند نگاه کند، ایشان تعجّب می‌کنند که شما چطور در آن‌جا گفتید جسد او را می‌تواند نگاه کند! او دارد لباسش را عوض می‌کند و غافل است، دیگری دارد او را نگاه می‌کند تا ببیند که این ماشیةً، قائمةً بدن او عیب دارد یا ندارد، کل بدن را شما فتوا دادید که می‌تواند نگاه کند، آن وقت این‌طور می‌خواهید مفهوم بگیرید که نگاه فقط در صورتی که اراده تزویج دارد جایز است و اراده تزویج ندارد جایز نیست! ما که این نگاه را محل بحث قرار ندادیم، ما خصوص وجه و کفّن را می‌گوییم؛ لذا آن‌جا هم تعجّب می‌کند! می‌فرماید به اینکه این که شما در صفحه 67 گفتید: «و جواز النظر إلی جمیع جسدها»، آن‌جا که چنین فتوایی دادید، در آن‌جا که جواز فتوا دادید، خارج از محل بحث است. در جلد 29 جواهر، صفحه 67این است که: «فلا محیص للفقیه کشف الله عن بصیرته عن القول بجواز النظر إلی جمیع جسدها بعد تعاضد تلک النصوص و کثرتها و فیها الصحیح و الموثق و غیرهما الدالة بانواع الدلالة علی ذلک»، روایات صحیح داریم، موثق داریم که اگر کسی بخواهد با دختری ازدواج کند می‌تواند جمیع جسد او را ببیند، از آن‌جا شما مفهوم گرفتید که نگاه در صورتی جایز است که اراده تزویج داشته باشد و اگر اراده تزویج نداشته باشد نگاه جایز نیست! آن نگاهی که شما می‌گویید که خارج از بحث است، ما درباره وجه و کفّین حرف می‌زنیم؛ لذا می‌گوید تعجّب دارد. شما گفتید اوّلاً مفهوم گیری نیست، بر فرض هم مفهوم داشته باشد نگاه به جمیع جسد نامَحرم برای کسی که می‌خواهد با او ازدواج کند، این جایز است و برای کسی که نمی‌خواهد ازدواج کند جایز نیست، این را که همه می‌گوییم؛ ولی محل بحث در خصوص وجه و کفّین است نه ماسوای آنها؛ لذا آن‌چه که ایشان در صفحه 67 فرمودند، مرحوم شیخ انصاری تعجّب می‌کند. سه جا مرحوم شیخ انصاری در همین محدوده تعبیر می‌کند که من از «بعض المعاصرین» تعجّب می‌کنم که چرا در بحث فقهی این‌قدر دقیق نیستند!پس بنابراین محور که «فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیْرٌ»، شخص بین خود و بین خدای خود مسئول است، یک؛ اگر در محلّی کار می‌کند که هم زن‌ها و هم مردها می‌آیند، آن‌طوری که «بینه و بین الله» مرد را نگاه می‌کند، زن را نگاه کند، نگاه به وجه و کفّین او جایز است؛ اگر مشکلی دارد، مشمول آن دو سه تا حدیث است که «وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً» و مانند آن.


[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص191، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص191، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص191، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[4] تفسیر التبیان، الشیخ الطوسی، ج7، ص429.

[5] نهایة الإحکام فی معرفة الأحکام، العلامه الحلی، ج1، ص366.

[6] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[7] المختصر النافع، المحقق الحلی، ج1، ص172.

[8] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص80.

[9] کتاب النکاح، الشیخ مرتضی الانصاری، ص44.

[10] کتاب النکاح، الشیخ مرتضی الانصاری، ص51 و 53.

[11] بحار الانوار-ط موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج13، ص432.

[12] قیامه/سوره75، آیه13.

[13] قیامه/سوره75، آیه14.

[14] قیامه/سوره75، آیه15.

[15] العروة الوثقی مع تعالیق الإمام الخمینی، ص967 و 969.

[16] نور/سوره24، آیه30.

[17] نور/سوره24، آیه31.

[18] موسوعة الإمام الخویی، السیدابوالقاسم الخوئی، ج32، ص37 و 38.

[19] تفسیر القمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص101.

[20] آیینه پژوهش(058)، دفترتبلیغات اسلامی قم، ج1، ص17.

[21] اعراف/سوره7، آیه27.

[22] اعراف/سوره7، آیه16.

[23] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص202، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب110، ط آل البیت.

[24] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص201، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

[25] موسوعة الإمام الخویی، السیدابوالقاسم الخوئی، ج32، ص37 و 38.

[26] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص200 و 201، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

[27] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص200، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

[28] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص202، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب110، ط آل البیت.

[29] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص235، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب132، ط آل البیت.

[30] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص150، ط اسلامی.

[31] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص154، ط اسلامی.

[32] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج22، ص450 و 451.

[33] کتاب النکاح، الشیخ مرتضی الانصاری، ص51.

[34] کتاب النکاح، الشیخ مرتضی الانصاری، ص51 و 52.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳