vasael.ir

کد خبر: ۱۵۱۷۳
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۰ - 05 November 2019

جنبش ضدانسان‌گرایانه علیه تولد

وسائل ـ به احتمال زیاد شما هم زوج‌هایی را می‌شناسید که هر وقت بحث بچه‌داری می‌شود، قاطعانه می‌گویند تصمیم گرفته‌اند هیچ‌وقت بچه‌دار نشوند. دلایل زیادی هم برای تصمیم‌شان می‌آورند. بعضی معتقدند بچه‌دارشدن غیراخلاقی است، چون آدم دیگری را وارد این دنیای کثیف می‌کند. برخی دلایل محیط‌ زیستی یا مسائل مربوط به سلامت را مطرح می‌کنند، اما جامعه‌شناسی کارکشته می‌گوید احتمالاً مهم‌ترین دلیل، نوعی از تربیت است که آدم‌ها را به جای استقبال از سختی‌ها و مقاومت در برابر آنها به توجه بیش‌ازحد به خودشان فرا می‌خواند.
به گزارش خبرنگار وسائل، فرق است بین کسی که تصمیم می‌گیردایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسان‌ها را برای زمین مثل سلول‌های غده‌ سرطانی می‌داند / بچه نیاورد، و کسی که این دیدگاه را می‌پذیرد که مادری و بچه به دنیا آوردن ذاتاً ایراد دارد. آدم‌ها همیشه دربارۀ بچه‌دار شدن و تعداد بچه‌های شان تصمیم می‌گرفته‌اند. این‌جور مسائل تصمیم‌هایی شخصی بوده‌اند، نه بیانیه‌ای دربارۀ اهمیت و معنای اخلاقیِ آوردن بچه‌های جدید به دنیا.
 
ولی امروزه قشر مهمی از جامعه، تصمیمشان برای بچه‌دار نشدن را مثل یک نظر سیاسی قاب‌بندی و ارائه می‌کنند. حالا نوعی ایدئولوژی انسان‌گریز به وجود آمده است که خصومت با آن‌هایی را که تصمیم می‌گیرند بچه بیاورند ترویج می‌کند، و در کنارش میل روزافزونی وجود دارد که تصویری منفی از مادری ترسیم شود.

ایدئولوژی ضدِ زادوولد به دو شیوه ترویج می‌شود. این دو شیوه از هم متمایز، اما اغلب به هم مربوطند. اول آنکه ادعا می‌شود فرزندآوری و فرزندپروری اساساً تجربه‌هایی منفی‌اند که باید به کسی که می‌خواهد دست به آن بزند هشدار سلامت داد. دوم آنکه استدلال می‌شود بچه داشتن، غیرمسئولانه است، چون بچه‌های جدید تهدیدی علیه محیط‌زیست هستند؛ و گویا این ایدئولوژی اثرگذار هم شده است: ارقام جدید نگران‌کننده‌ای که دفتر آمار ملی انگلستان منتشر می‌کند نشان می‌دهند که نرخ زاد و ولد در انگلستان و ولز به کمترین مقدار خود از سال ۱۹۳۸ تا امروز رسیده است. در سال ۲۰۱۸، به ازای هر هزار نفر ۱۱.۱ نوزاد زنده به دنیا آمده‌اند که رکورد پایین‌ترین نرخ را زده است.

آیا مادری چیزی طبیعی است؟

یکی از راه‌هایی که امروزه برای مشروعیت‌زُدایی از جایگاه اخلاقی مادری به کار می‌رود، ایده‌ای است که می‌گوید انتظارِ جامعه از زنان برای اینکه بچه داشته باشند، یک‌جور تحمیل غیرطبیعی و اجبارآور است. این روایت آنچه را گاهی «ناچاری مادرانه»۱ می‌نامند زیر سؤال می‌برد و اعلام می‌کند که مادری برای زنان نقشی طبیعی نیست.
 
تریز شکتر در متنی که دربارۀ فیلمش به نام «زندگی به‌اصطلاخ خودخواهانۀ من»۲ نوشته است، می‌گوید علاقه داشت یک واقعه‌نگاری بکند از «اوج‌گیری جمعِ روزافزونی از زنانی که بچه نمی‌خواهند و این شعار را قبول ندارند که مادرشدن مهم‌ترین (و طبیعی‌ترین) نقش زن است». فیلمِ «تابوشکن» شکتر علیه «ناچاری مادرانه» است:

این فیلم صدای آن جمعی است که بنیادی‌ترین ایده‌های ما دربارۀ هویت زنانه را به چالش می‌کشند، از جمله یک دانشجوی نوزده‌ساله که مصمّم است لوله‌هایش را ببندد، زنی که تأسفش از مادرشدن را «افشا می‌کند»، بنیان‌گذاران یک جمعِ سالخورده از اقلیت‌های جنسی، و یک کنشگر حقوق تولیدمثل که درمان‌های باروری ناموفقش باعث شد زندگی‌اش متحول شود.

شکتر می‌گوید هدفش به چالش کشیدن دنیایی است «که در آن زنانگی به فرزندپروری گره خورده است». فیلم او جمع‌بندی نکته‌های کلیدی‌ای است که فعالان ضد زادوولد مطرح می‌کنند. این فیلم می‌گوید که مادری ربط چندانی به هویت زن ندارد، و پشتیبان این ادعاست که تأسف از مادرشدن شایع است. در نهایت هم به تلویح از برتری اجتماع‌های بی‌بچه می‌گوید.

روایت ضد زادوولد می‌خواهد مادری را همچون تله‌ای نامطلوب و ناخوشایند ترسیم کند. در سال‌های اخیر، مفسرّان فراوانی بوده‌اند که با توسل به عبارت «تأسف مادرانه»۳ روی این ایده دست گذاشته‌اند که بسیاری از مادران وانمود می‌کنند از زندگی‌شان راضی‌اند، اما در خفا تأسف می‌خورند که بچه‌دار شده‌اند. یک مقالۀ کانادایی با عنوان «من از بچه داشتن متأسفم» می‌گوید که این حس و حال روزبه‌روز مرسوم‌تر می‌شود.
 
این مقاله توجه مخاطب را به یک گروه ۹ هزار نفرۀ فیسبوکی با همین عنوان «من از بچه داشتن متأسفم» جلب می‌کند. مؤلف مقاله خوشحال است که تابوی «تأسف پدر و مادرها» بالاخره شکسته می‌شود. اخیراً همه، از بی‌بی‌سی («۱۰۰ زن ۲۰۱۶: والدینی که از بچه داشتن متأسفند») تا مری کلر («درون جنبش روزافزون زنانی که آرزو می‌کنند کاش هرگز بچه‌دار نشده بودند») تا تودیز پرنت («تأسف از مادری: با زندگی‌ام چه کرده‌ام؟») این تابو را پیش چشم عموم مردم آورده‌اند.

برخی اصرار دارند که تأسف مادرانه شاید حتی شایع‌تر از آنی باشد که فکر می‌کنیم. به گفتۀ آن‌ها، زنان بسیار زیادی در سکوت از این عارضه رنج می‌برند و احساس می‌کنند که نمی‌توانند به کسی بگویند چه خطای بزرگی مرتکب شده‌اند. تیتر یک مقالۀ اعترافی اخیر در دیلی تلگراف به قلم یک مؤلف بی‌نام این بود: «من در خفا آرزو می‌کنم کاش هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بودم». این مصداقی معمولی از آن روند است.
 
مؤلف می‌نویسد از مخمصه‌ای که در آن گیر افتاده ناراضی است و از آن اوقاتی می‌گوید که «صدای آهسته‌ای در مغزم زمزمه می‌کند که اگر بچه نداشتم زندگی رؤیایی‌ام را می‌زیستم». او اضافه می‌کند: «به خاطر این رازی که در سینه دارم احساس می‌کنم خیلی تنهایم».

همین کلمۀ «راز» غالباً به کار گرفته می‌شود، که بی‌تردید می‌خواهد بگوید تأسف مادرانه شایع‌تر از آنی است که تصور می‌کنیم. همچنین به‌کارگیری این واژه می‌خواهد نوعی مشوق هم باشد تا زنان بیشتری را ترغیب کند که داستانشان را با بقیه به اشتراک بگذارند. به همین خاطر، در انتهای مقالۀ اعترافی دیلی تلگراف، دبیران این عبارات را درج کرده‌اند: «آیا از بچه‌دار شدن تأسف می‌خورید؟ و آیا حاضرید به آن اعتراف کنید؟ به گفتگو‌ها در گروه فیسبوکی زنان تلگراف بپیوندید».

ولی اگر تأسف مادرانه حقیقتاً یک راز است، رازِ خیلی آشکاری شده است. این روز‌ها بحث دربارۀ تأسف مادرانه در سراسر دنیا بسیار رایج شده است. در سال ۲۰۰۹، روانکاو فرانسوی کورین می‌یر کتاب پرفروشش بی‌بچه: ۴۰ دلیل خوب برای مادر نبودن۴ را منتشر کرد. در سال ۲۰۱۶، بی‌بی‌سی می‌یر را در فهرست الهام‌بخش‌ترین ۱۰۰ زن دنیا جا داد.
 
آلمان به طور خاص پذیرای مسألۀ تأسف مادرانه بوده است. کتاب سارا فیشر با عنوان دروغ شادی مادرانه۵ روایتی دلهره‌آور از آن وحشت‌هایی ارائه می‌کند که به گفتۀ او در پدیدۀ مادری پیش می‌آید. کتاب براندازی مادر۶ به قلم آلینا برونسکی و دنیز ویلک علیه آن ایده‌آل‌سازی سنتی از مادری در آلمان نوشته شده است. همین که هشتگ RegrettingMotherhood# (تأسف از مادری) در سال ۲۰۱۷ در آلمان ترند شد حاکی از آن است که این دغدغه حرف دل بخش‌هایی از آن جامعه است.

در برخی موارد، منتقدان «نرمال‌سازی» مادری نه‌تن‌ها خود را افشاگر رازی کثیف می‌دانند، بلکه پا را از این هم جلوتر گذاشته و فعالانه می‌کوشند به مادران کمک کنند تا از تصمیم‌هایشان فاصله بگیرند. اورنا دونات، مؤلف کتاب تأسف خوردن بر مادری۷ (۲۰۱۵) می‌گوید هدف اثرش کمک به مادرانی بود که «آرزو می‌کنند کاش مادری برای همیشه نیست و نابود می‌شد».
 
پس لاجرم به این جمع‌بندی می‌رسیم که عموم نظرات مطرح‌شده دربارۀ تأسف مادرانه صرفاً در پی توصیف این پدیده نیست، بلکه دنبال بهنجار‌سازی آن است. از زاویۀ دید این ناظران امر بهنجارِ جدید همانا پیوند مادری با تأسف است، نه پیوند مادری با احساسات مثبت.


بیگانگی با والد بودن

به هنجار‌سازیِ «تأسف مادرانه» به یک روند گسترده‌تر گره خورده است که تولد و بزرگ کردن بچه‌ها را نوعی زحمت شاق می‌داند که بهتر است از آن اجتناب شود. یعنی اصل این ایده که بزرگسالان مسئولیت نسل‌های جوان‌تر را بر عهده بگیرند یک عُرف تاریخ مصرف‌گذشته به حساب می‌آید که با سبک زندگی افراد سرشلوغ و موفق تعارض دارد.

انصراف از والد شدنْ میلی است که تقصیرش غالباً به گردن دشواری‌های مالی می‌افتد. در اسپانیا و ایتالیا می‌گویند که پدیده‌ای که اصطلاحاً به آن «سندرم گهوارۀ خالی» می‌گویند، به‌خاطر تعهدات مالی و زمانی‌ای است که بچه‌دارشدن به دنبال می‌آورد. ولی این تبیین چندان موجه نیست، چون در بسیاری نقاط دنیا، بیگانگی امروزی با زاد و ولد در میان اقشار مرفه نیز به اندازۀ افراد کمتر بهره‌مند جدی است.

در کرۀ جنوبی هم که پایین‌ترین نرخ زاد و ولد را در کشور‌های عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی در منطقۀ آسیا اقیانوسیه دارد، صدای جنبش NoMarriage# (نه به ازدواج) بسیار بلند است. یک شبکۀ جدید به اسم ای‌ام‌آی‌اف («نخبگانِ بی‌تأهل، من دارم جلو می‌روم»۸) بازتابی از همین حس‌وحال است. جای تعجب ندارد که پیش‌بینی می‌شود امسال تعداد فوت‌شدگان در کرۀ جنوبی بیشتر از تعداد متولدین باشد.

در چین، زوج‌هایی را که تصمیم می‌گیرند بچه‌دار نشوند غالباً دینک می‌نامند: «دو درآمد، بی‌بچه»۹. گزارش شده است تعداد زوج‌هایی که اعتقاد دارند بچه‌ها سبک زندگی‌شان را محدود می‌کنند و بس، در چین رو به افزایش است. واژۀ بی‌خیال مترادف این دورنمای بی‌بچه شده است.

در طول تاریخ، از زنان انتظار داشته‌اند که وقتی پا به بزرگسالی گذاشتند، مادری را بپذیرند و بچه به دنیا بیاورند. این انتظار هنوز رایج است. ولی هم‌اکنون نگاه منفی به مادری نیز به مصاف آمده است که می‌گوید بچه دار شدن، بلندپروازی‌های زن را عقیم می‌گذارد و کیفیت زندگی‌اش را می‌کاهد.

غالباً می‌گویند که عامل بیگانگی جامعۀ قرن بیست‌ویکم با بچه داشتن، شوق زنان به استقلال بیشتر است. گاهی نیز اوج‌گیری روحیۀ ضد زادوولد را به نفوذ فمینیسم گره می‌زنند. این موارد شاید در تبلور حال‌وهوای ضد زادوولد نقش داشته باشند، ولی عوامل قدرتمندتر دیگری هم در کارند.

یک اتفاق مهم آن است که نگاه به جنبه‌های فراوانی از وجود بشر از دریچۀ بیماری رایج شده است. خصوصاً نوعی از اجتماعی‌شدن بر جوان‌ها اِعمال می‌شود که آن‌ها را تشویق می‌کند مسائل و مشکلات وجود (درد، سرخوردگی، فشار، اضطراب) را از دریچۀ روان‌شناسی ببینند.
 
آن‌ها به گونه‌ای بزرگ شده و آموزش دیده‌اند که از فشار‌ها یا تجربه‌های چالش‌برانگیز یا ناراحت‌کننده مصون باشند. شیوۀ فعلی اجتماعی‌شدن، به‌جای آنکه ظرفیت کودکان در کسب استقلال را پرورش دهد، جوانان را تشویق می‌کند که نسبت به «آسیب‌پذیری شان هوشیار» باشند.

در چنین شرایطی، توجه جوان‌ها از شوق بزرگ شدن، به‌عهده‌گرفتن نقش‌های بزرگسالان، و پذیرفتن وظیفه و مسئولیت، به چیز‌های دیگر معطوف می‌شود.

این یکی از دلایلی است که زنان (و مردان) جوانِ بیست‌و‌چند ساله مدعی‌اند که بچه نمی‌خواهند. آن‌هم هرگز. بی‌تردید بعضی از این جوان‌ها در بُرهه‌ای تغییر نظر می‌دهند و تصمیم می‌گیرند بچه‌دار شوند. اما شیوۀ مطمئن و قاطعانه‌ای که در ابراز امیالِ ضد زایش خود دارند حاکی از آن است که هم‌اکنون معتقدند پرهیز از فشار پدر و مادر شدن کاملاً معقول و منطقی است.


جنبش ضدانسان‌گرایانه علیه تولد

یک دکترین ضدانسان‌گرایانه هم بر بیگانه‌شدن برخی اقشار جامعۀ غربی از مادری صحّه می‌گذارد: این دکترین، بشریّت را نه راه‌حل مشکلات دنیا، که علت این مشکلات می‌شمارد.

در دهه‌های اخیر، بخش عمده‌ای از جنبش محیط‌زیست‌گرا به سمتِ شعار‌های تندوتیزِ انسان‌گریز رفته است. به گفتۀ برخی از آن‌ها، انسان‌ها نوعی سرطان‌اند که به جان محیط‌زیست افتاده‌اند. پیروان مکتب بوم‌شناسی ژرف‌نگر۱۰ مدعی‌اند که بشریت از طریق ایدئولوژی انسان‌مَدار که طبیعت را منبع سود و فایده برای انسان می‌شمارد، موجب تباهی سیاره‌مان شده است.
 
انسان‌ها غالباً در نقش انگل ترسیم می‌شوند، و این امر هم محدود به افراد تندرو و حاشیه‌ای نیست. مایکل میچر، وزیر سابق دولت حزب کارگر، گفت انسان‌ها نوعی «ویروس» هستند که تن زمین را مبتلا به بیماری می‌کند. جیمز لاولاک، مبدع مشهور «فرضیۀ گایا»۱۱، می‌گوید انسان‌ها «از برخی جهات شبیه نوعی ارگانیسم بیماری‌زا یا سلول‌های یک تومور یا غده رفتار می‌کنند». متعاقباً، به گفتۀ لاولاک، تعداد ما افزایش یافته است و «گونۀ انسان اکنون چنان زیاد شده که به ناخوشی جدی‌ای برای سیاره‌مان تبدیل شده». او نتیجه می‌گیرد که «گایا از طاعون آدمیان در رنج است».

در غرب، لابی‌های کنترل جمعیت سرگرم انتقاد از آن‌هایی‌اند که خانواده‌های بزرگی دارند، چنان‌که برچسب «مسئولیت‌ناپذیری زیست‌محیطی» به آن‌ها می‌زنند. با بچه‌دارشدن، خصوصاً اگر تعداد بچه‌ها زیاد باشد، مثل یک جنایت اقلیمی برخورد می‌شود. شاهزاده هری، در آن نسخه‌ای از مجلۀ وُگ که همسرش مگان مرکل دبیرش بود، همین هفته این ایده را اعلام کرد و وعده داد که تحت لِوای پایداری اقلیمی فقط دو بچه بیاورد.

از این منظر، یک انسان اضافه یعنی یک عالَم انتشار بیشتر کربن؛ که ظاهراً به همین دلیل بهتر است این انسان‌های اضافه اساساً به وجود نیایند. به تعبیر تراست جمعیت بهینه۱۲ (که نامش را به «جمعیت مهم است» تغییر داده است)، «یک آدم ناموجود هیچ رد پای زیست‌محیطی‌ای ندارد؛ صرفه‌جویی او در انتشار کربن فوری و کامل است»؛ و الآن با کنشگران تغییرات اقلیمی مواجهیم که جنبش برث‌استرایک۱۳ را شکل داده‌اند.
 
آن‌ها تصمیم گرفته‌اند که «به‌خاطر وخامت بحران اقلیم‌شناختی و بی‌عملی فعلی قوای حاکم در مواجهه با این تهدید وجودی» فرزندآوری را کنار بگذارند. وب‌سایت این جنبش اعلامیه‌های شخصی از جانب کسانی را منتشر می‌کند که فکر می‌کنند به دنیا آوردن بچه خطاست. آلتا، ۳۹ ساله، می‌گوید:

اولویت شوهرم و من این است که از آوردن یک بچۀ دیگر در شرایط تحمل‌ناپذیر آینده از قبیل موج‌های گرما و خشکسالی پرهیز کنیم، خصوصاً که می‌بینیم بچه‌ها همین امسال دارند در هند و پاکستان در نتیجۀ موج‌های گرما جان می‌دهند.

امروزه سلبریتی‌ها نیز این ایده را تأیید می‌کنند که بچه‌آوردن یک‌جور جنایت علیه محیط‌زیست است. مایلی سایرس می‌گوید نسل هزاره «نمی‌خواهد تولید مثل کند، چون ما می‌دانیم زمین از پس این بار برنمی‌آید».

البته جنبش برث‌استرایک افراطی‌ترین و حزن‌انگیزترین جلوه از این فرهنگ ضدانسان‌گرایانه‌ای است که بر مَدار منفی‌نگری و بدبینی می‌چرخد. آنچه ایشان را به این نتیجه می‌رساند که اگر آدم‌ها از بچه‌دارشدن دست بکشند دنیا جای بهتری خواهد شد، صرفاً تعلق خاطر عمیقشان به محیط‌زیست نیست، بلکه انسان‌گریزی‌شان هم در آن نقش دارد. در نگاه آن‌ها، بچه‌ها آلاینده‌های سیاره‌اند. این دیدگاه دقیقاً با همان حس‌وحالی جور درمی‌آید که والدشدن را هدفی نامطلوب و «مشکل‌آفرین» می‌بیند.

تا همین اواخر، بچه‌ها لطف خدا و برکت زندگی شمرده می‌شدند. اکنون، افراد زیادی می‌گویند که بچه‌نداشتن لطف و برکت است. در نهایت، دلیل این بی‌ایمان شدن به روح بشر، نه اقتصادی است و نه زیست‌محیطی. بلکه موتور اصلی این جنبش ضد زادوولد آن است که این اقشارِ جامعه امروزه به سختی می‌توانند معنایی برای زندگی بیابند. بازیابی اعتمادمان به روح بشر و فضایل قدیمی بشری، بهترین پادزهر برای این چرخش علیه بچه دار شدن است.

 

ایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسان‌ها را برای زمین مثل سلول‌های غده‌ سرطانی می‌داند /

 

فواید روان شناختی بچه دار شدن

برخی از زوجین که هنوز درباره بچه دار شدن تردید دارند، از فواید روان شناختی بچه دار شدن اطلاعی ندارند، حتماً شنیده اید که می گویند بچه خوب نعمت است. اما آیا پدرو مادر شدن واقعاً فواید روان شناختی دارد؟ این فواید چه هستند و چگونه تاثیر می گذارند؟ بچه دار شدن از شگفت انگیزترین و جذاب ترین تجربیات بشری است.

پژوهشگران در تحقیقات خود دریافته اند خانواده هایی که صاحب فرزند هستند بیش از خانواده های بدون فرزند از زندگی لذت می برند و احساس خوشبختی بیشتری می کنند.

نتایج تحقیقات پژوهشگران دانشگاه بریگهام یانگ آمریکا از ۲۰۰ هزار خانواده از ۸۶ کشور جهان بین سال های ۱۹۸۱ و ۲۰۰۵ نشان می دهد که داشتن فرزند:

 موجب کاهش فشــار خـون می شــود.

 تمایل والدین به یادگیری را افزایش می دهد.

 باعث ارتقاء سطح فکری والدین می شود.

 بر اعتماد به نفس والدین می افزاید.

درک زیبایی ها را امکان پذیر می سازد.

شادی را برای والدین به ارمغان می آورد.

 دقت والدین را در کوچک ترین اقدامات حتی در پارک خودرو بالاتر می برد!

در کل، به عقیده پژوهشگران، داشتن فرزند یک سرمایه گذاری بلندمدت برای خوشبختی است. البته موارد بیان شده، تنها مزیت های والد شدن نیست. این مطلب به 9 فایده روان شناختی پدر و مادر شدن اشاره دارد:

 

مادر و پدر می شوید

شاید تعجب کنید که چرا ما این امر بدیهی را یکی از فواید داشتن فرزند ذکر می کنیم. جواب ساده است: پدر و مادر شدن احساسی است که خیلی ها می خواهند آن را تجربه کنند، زیرا آن  را مهم و زیبا فرض می کنند و واقعاً هم همین طور است. این مسئله به ویژه در زنان صادق است.

 

کودک درون شما فعال می شود

وقتی با صدای بچگانه حرف می زنید، مدام جغجغه را تکان می دهید یا شکلک درمی آورید، احساس سبک بودن و بهتر بگوییم، کودک بودن به شما دست می دهد. از ته دل می خندید. خنداندن نوزادتان شما را معتاد به خنده و شادی می کند.انگار می خواهید دوباره کودک شوید، این احساس کودکانه برای شما شادی های کوچک اما عمیق و تاثیرگذار به ارمغان می آورد و باعث می شود با روحیه بهتری در محل کار خود حاضر شوید یا به امور زندگی بپردازید.

 

به محیط اطراف خود بیشتر توجه می کنید و بیشتر یاد می گیرید

در ماه های اول پس از به دنیا آمدن کودک شاید برای خوابیدن، بیرون رفتن برای خرید وسایل خانه، گشت و گذار در بازار یا شرکت در میهمانی ها دچار محدودیت بشوید، ولی به زودی زندگی قدیمی شما جای خودش را با احساس متفاوتی عوض می کند، به طوری که بیشتر به محیط اطراف خود توجه می کنید تا همه اطلاعات مورد نیاز را برای رشد بچه خود پیدا کنید.

مثلاً اگر به پارک می روید، به نوع برخورد والدین دیگر با فرزندانشان بیشتر توجه می کنید. همین طور که بچه بزرگ و بزرگ تر می شود، شما بهترین کتاب داستان ها را پیدا می کنید، موزه های بچگانه را می بینید، به پارک می روید، کم کم اسم کتاب فروشی های محل را یاد می گیرید و... این موارد باعث می شود که محیط اطراف خود را بهتر بشناسید و دائم در پی یادگیری بیشتر باشید.

 

روابط و حمایت های اجتماعی شما گسترده تر می شود

شاید آمدن یک تازه وارد کوچک به خانه شما باعث شود که در رفتن به برخی محافل دچار محدودیت شوید، اما در مقابل همین تازه وارد علتی می شود تا شما دوستان جدیدی پیدا کنید که شاید بتوانند دوستان خانوادگی خوبی برای شما بشوند. مثلاً با شرکت در یک کلاس فرزندپروری شما با مادران همسن و سال خود آشنا می شوید و می توانید با آن ها دوست شوید.

همچنین، وجود کودک باعث می شود که برخی از اعضای خانواده بیشتر به شما توجه و سعی کنند در امور مختلف شما را یاری کنند. در نتیجه، حمایت اجتماعی بیشتری دریافت خواهید کرد که همین در افزایش سلامت شما موثر است.

 

احساس همدلی و درک بیشتری خواهید کرد

وقتی خودتان مادر و یا پدر می شوید، بهتر می توانید دیگر مادرها و پدرها از جمله والدین خود را درک کنید. وقتی در تاکسی می نشینید و صدای گریه بچه مسافر بغلی را می شنوید، به جای احساس خشم، احساس همدلی می کنید. مادر یا پدر بودن کمک می کند که به کمک مادر و پدرهای دیگر بروید. احساس همدلی و محبت شماست که باعث می شود بزرگ شوید و رشد کنید و این واقعاً زیباست.

 

وقت های زندگی خودتان را بهتر پر می کنید

یاد روزهای قدیم بیفتید که زمان می گذشت و شما فکر می کردید من تمام روز را چه کار کردم. مادر و پدر بودن به شما کمک می کند تا اوقات زندگی تان را پر کنید، آن هم با شادی و احساس زیبای مادر یا پدر بودن.

 

شادی شما افزایش می یابد

 با وارد شدن یک تازه وارد زندگی شما پر از هیجان و سرزندگی می شود و لحظات شادی برای شما و خانواده تان به وجود می آید. وقتی کودک شما کارهای عجیب و غریب انجام می دهد، وقتی کلمات را اشتباه بیان می کند و وقتی به طرف شما می دود تا در آغوش شما جای گیرد شادی رادر درون خود احساس می کنید که شاید تا به حال مانند آن را تجربه نکرده بودید.

 

احساس بودن و بقا خواهید یافت

وقتی کودک خود را در آغوش می گیرید، کودکی که از پوست و خون شماست، احساس ماندگار بودن می کنید، احساسی که به شما کمک می کند قدم های خود را به سوی آینده ای روشن تر بردارید.

کسی را خواهید داشت که بتوانید تجربیاتتان را به وی منتقل و احساس زایندگی کنید. افرادی که صاحب فرزند هستند احساس زایندگی بیشتری می کنند. وقتی والدین از فرزندان خود مراقبت و آنان را راهنمایی می کنند، در واقع از نیازهای خود چشم پوشی می کنند تا توانایی خود را برای مراقبت از نسل آینده گسترش دهند. این سرمایه گذاری احساس زایندگی و مولد بودن را به همراه خواهد داشت، احساسی که لازمه رشد در دوران بزرگسالی است.

وجود فرزندان در خانواده آثار و فواید جسمانی و روحی – روان ‌شناختی فراوانی برای والدین به دنبال دارد. خانواده ‌هایی که صاحب فرزندند، بیش از خانواده‌ های بدون فرزند از زندگی لذت می ‌برند.

 

فرزندان؛ عامل اقتدار و نیرومندی والدین

روایات اسلامی و سبک زندگی ایرانی نشان می ‌دهد که فرزند، عامل اقتدار و بازوی توانایِ والدین در شرایط سخت زندگی است. امام رضا(علیه السلام) فرمود: «...تَوْفِيرِ الْوَلَدِ لِنَوَائِبِ‏ الدَّهْرِ وَ حَوَادِثِ الْأُمُورِ...؛[2] (از برکات ازدواج) اندوختن فرزند برای (رویارویی با) سختی ‌های روزگار و پیامدهای زمانه است».

در نقلی، روزی امام حسن عسکری(علیه السلام)- که به دستور معتمد عباسی (لعنت الله علیه) در زندان به سر می ‌برد - به یکی از یاران خود در زندان فرمود: آیا فرزند داری؟ عرض کرد: خیر! امام درباره او دعا فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ وَلَداً يَكُونُ لَهُ عَضُداً فَنِعْمَ الْعَضُدُ الْوَلَدُ؛ خدایا! به او فرزندی روزی کن که بازوی توانایی برای وی باشد؛ چراکه فرزند چه خوب بازویی است!» سپس حضرت این شعر را خواندند:

مَنْ كَانَ ذَا عَضُدٍ يُدْرِكْ ظُلَامَتَه     إِنَّ الذَّلِيلَ الَّذِي لَيْسَتْ لَهُ عَضُدٌ[3]

«هر كس كه بازويى (فرزندى) دارد، اگر ستمى بر او رود، فرزندش آن را مى ‏ستاند. ذليل و خوار كسى است كه بازو (فرزند) ندارد».

امام زین ‏العابدین(علیه السلام)نیز در این مورد فرمود:«مِن سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ يَستَعِينُ بِهِم؛[4] از سعادت مرد اين است كه فرزندانى داشته باشد تا در مشكلات به ياريش برخيزند».

به این جهت قرآن کریم داشتن مال و فرزندان را نشانه امداد الهی و وسیله قدرتمندی و اقتدار می ‌داند و می ‌فرماید: ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً؛[5] سپس غلبه و تسلط بر آنها را به شما بازمی ‌گردانیم و شما را به وسیله اموال و فرزندانی یاری می ‌کنیم و از حیث نفرات، بیشتر (از آنها) قرار می ‌دهیم.

بنابراین، یکی از پایه ‌های اصلی قدرتمندی، تولید ثروت و پیشرفت هر خانواده و جامعه ‌ای، جمعیتِ آن است. جمعیت اندک از در روابط خارجی، قدرت مانور در مقابل دشمنان را کاهش خواهد داد. کشوری با جمعیت پیر و اندک، مورد طمع قدرت ‌ها و مستکبرین خواهد بود، لذا موفقیت در سطوح ملی و بین ‌المللی و ایستادگی جوامع در برابر ظلم و تجاوز قدرت ‌های استکباری، وابسته به گوهر ایمان و عمل جوانان فداکار است. از این رو، هر کشوری که از جوانان غیور و پُرانرژی برخوردار است، دشمنان را از حمله نظامی باز می ‌دارد.

از طرف دیگر، جمعیت جوان، مؤمن، اهل کار و خلاق می‌ تواند با نیروی فکری و قوت بدنیِ خود گام ‌های مؤثری در رشد و تعالیِ خود، خانواده و جامعه بردارد. به همین دلیل «اقتدار ملی» به ‌عنوان سیاست راهبردی کشور از سوی رهبر معظم انقلاب(حفظه الله)، به این شکل اعلام شده است که فرمود: «امروز سیاست جمهوری اسلامی، عبارت است از اینکه ملّت ایران باید خود را قوی کند.

اگر ملّتی قوی نباشد و ضعیف باشد، به او زور می‌ گویند. اگر ملّتی قوی نباشد، باج‌ گیران عالَم از او باج می ‌گیرند. اگر بتوانند به او اهانت می ‌کنند. اگر بتوانند، زیر پا او را لگد می‌ کنند. طبیعت دنیایی که با افکار مادّی اداره می ‌شود، همین است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف می ‌کند، زورگویی خواهد کرد».[6]

ایشان در جای دیگر «افزایش نسل جوان» را یکی از راه‌ های ایجاد اقتدار دانسته و فرمود: «افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، در ایجاد اقتدار خیلی تأثیر دارد.»[7]و «کشورِ بدون جمعیت جوان؛ یعنی کشورِ بدون ابتکار و پیشرفت و هیجان و شور و شوق. بنابراین، برنامه حیاتی تکثیر نسل باید به طور جدی دنبال و پیگیری شود.»[8]

 

ایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسان‌ها را برای زمین مثل سلول‌های غده‌ سرطانی می‌داند /

 

سلامت و شادکامی والدین

وجود فرزندان در خانواده آثار و فواید جسمانی و روحی – روان ‌شناختی فراوانی برای والدین به دنبال دارد. خانواده ‌هایی که صاحب فرزندند، بیش از خانواده‌ های بدون فرزند از زندگی لذت می ‌برند و احساس خوشبختی بیشتری می ‌کنند. نتایج تحقیقات پژوهشگران دانشگاه «بریگهام یانگ» آمریکا بر 200 هزار خانواده از 86 کشور جهان، بین سال‌ های 1981 تا 2005م نشان می ‌دهد که داشتن فرزند، موجب کاهش فشار خون والدین، افزایش تمایل به یادگیری، استفاده بیشتر از قدرت تعقل، افزایش اعتماد به نفس، امکان بهتر درک زیبایی ‌ها، دقت بیشتر در کارهای جزیی و افزایش شادی والدین می ‌گردد.[9]

تحقیقات جدید نیز نشان می ‌دهد که پدر و مادر شدن، آنها را از خطر ابتلا به سرطان و بیماری‌ های قلبی محافظت می‌ کند. همچنین، این تحقیقات حاکی از آن است که بارداری زنان در عملکرد حافظه آنها اثر می‌ گذارد و موجب می ‌شود مغز آنها عملکرد بهتری داشته باشد.[10]

افزون بر این، یکی از عوامل ایجاد آرامش و افزایش شور و نشاط در زندگی، ورود فرزند به کانون خانواده است. اگرچه در آغاز جوانی، محرّک انسان برای ازدواج، مسئله تمایلات نفسانی است؛ ولی آنگاه که از شدت این تمایلات کاسته می ‌شود، مایه دلگرمی کانون خانواده، داشتن فرزند می ‌باشد. به این دلیل در تعابیر دینی، فرزندان، نور چشم والدین به شمار آمده ‌اند.

قرآن ‌کریم آنجا که «عِبادُ الرَّحْمن» (بندگان خاص خداوند) را معرفی می ‌کند، یکی از خصوصیات آنها را این‌ گونه بیان می ‌فرماید: «وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ[11] وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً»؛[12] «و آنان کسانی هستند که می‌ گویند: پروردگارا! برای ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان (و نسل ‌های صالح، پاک و متّقی) عطا کن و ما را بر پرهیزکاران (در مسابقه به سوی ایمان و رهبری در اصول و فروع و معارف) پیشوا گردان!»

امام صادق(علیه السلام) نیز در سفارش به فردی که پس از سال ‌ها ازدواج صاحب فرزند نشده بود، فرمود: زمانی که یکی از شما فرزنددار شدنش دیر شود، باید بگوید: «اللَّهُمَّ لَاتَذَرْنِي‏ فَرْداً وَحِيداً وَحْشاً، فَيَقْصُرَ شُكْرِي عَنْ‏ تَفَكُّرِي، بَلْ هَبْ لِي أُنْساً وَ عَاقِبَةَ صِدْقٍ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً، أَسْكُنُ إِلَيْهِمْ مِنَ الْوَحْشَةِ وَ آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْدَةِ وَ أَشْكُرُكَ عَلى‏ تَمَامِ النِّعْمَة.؛[13] خدايا! مرا تنها و وحشت ‌زده نگذار تا سپاسگزاریم از تدبیرم کمتر شود؛ بلکه محل اُنس و جانشینی درست از پسران و دختران را به من ببخش که از وحشت به اینان انس گیرم و از وحدت با آنان آرامش یابم و به هنگام کامل شدن نعمت تو را سپاس گویم».

در این دعا وجود فرزند، باعث آرامش و عاملی برای دوری از وحشت و تنهایی به شمار آمده است. به این دلیل، برخی از اندیشمندان در تبیین کارکرد فرزند در کانون خانواده معتقدند که: «زناشویی بدون فرزند، پژمردگی است و پس از آوردن فرزند، کانون زندگی به شکوفایی می ‌رسد؛ بلکه پس از بچه ‌دارشدن، زندگی دارای معنای حقیقی می ‌شود و خانه به ‌وسیله فرزند، پُر از خنده و نشاط می ‌گردد.»[14]

پژوهشی که «برتراند راسل» انجام داده است، نشاط و شادمانی حاصل از تولد فرزند در خانواده را تأیید می ‌کند. گذراندن وقت با کودک و بازی با او یکی از بهترین لحظاتی است که می ‌تواند به پدر و مادر انرژی و نشاط ببخشد.[15]

تحقیقات «فیلدمَن» نیز درباره پدر و مادران جوانی که فرزند اولشان به دنیا آمده، حاکی از آن است که لذت پدر و مادرشدن و احساس شادی و نشاط حاصل از آن در ایجاد آرامش و آسایش زندگی زناشویی بسیار مؤثر است.[16]

اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می ‌شود که پدر و مادر به سنین پیری می‌ رسند و محیط خانه به آشیانه ‌ای ساکت و بی ‌فروغ تبدیل می ‌شود و به دلیل نداشتن فرزند، مجبورند در خانه سالمندان یا گوشه خانه ‌ای خاموش، عمر خود را در تنهایی و رنج سپری کنند.

 

عامل امنیت و استحکام خانواده

یکی از مواردی که اهمیت و ارزش فرزند را نشان می ‌دهد، امنیت ‌زاییِ فرزندان در کانون خانواده و سطح جامعه است و فرزندآوری در تأمین نیروی امنیتی خانه و جامعه، نقش چشم ‌گیری دارد؛ چراکه حفظ و حراست از خانه و کشور در برابر خطر تهاجم دشمنان و بدخواهان، توسط نیروهای جوان و نیرومند، امری بدیهی است. هنگامی ‌که در خانه ‌ای چند جوانِ برومند باشد، دزدان مال و ناموس، کمتر جرأت ورود به حریم آن خانه را خواهند داشت.

افزون بر این، وجود فرزندان در خانه نیز موجب امنیت بنیان خانواده از فروپاشی است؛ چون وجود فرزند در کانون خانواده، مانع از بروز ناسازگاری ‌ها و طلاق می ‌گردد. هنگامی ‌که زن و مرد دارای فرزند باشند، فرزندان، سِپَر حمایتی را در برابر طلاق برای آنها فراهم می ‌کنند. این سپر حمایتی، موجب حفظ و تداوم زندگی زناشویی می‌ گردد.[17]

مطالعات جامعه ‌شناسی و علوم اجتماعی نیز نشان می ‌دهد که: «طلاق میان افراد متأهّل بدونِ فرزند، بیشتر از متأهّلین دارای فرزند است.»[18]؛ یعنی فرزندان با حضور خود به‌عنوان سدّی محکم در مقابل سیل ویرانگر حوادث، از حریم کانون خانواده محافظت می ‌کنند.

بر اساس تحقیقات و مطالعات، امروزه یکی از علت ‌های طلاق زوجین، نداشتن فرزند است. فرزند، به ‌ویژه فرزند خردسال، به ‌منزله پیوند بین پدر و مادر است. از این رو، بی ‌فرزندی باعث تزلزل خانواده می ‌شود؛ چراکه زندگی کم‌ کم عادی می ‌گردد و مشکلات نمایان ‌تر می‌ شود و در نتیجه، علاقه همسران به زندگی مشترک کم خواهد شد؛ ولی با حضور فرزند در کانون خانواده، جاذبه ‌ها و دل ‌مشغولی ‌های تازه‌ ای را برای والدین به ارمغان می ‌آورد که همین امر، در کنار مشاهده ناتوانایی ‌های نوزاد، حس مسئولیت و شفقت از سوی پدر و مادر، باعث می ‌شود تمام نیرو و احساسات آنها در جهت حمایت از کودک متمرکز گردد.

بنابراین، فرزند در آموزه‌ های دینی به «جگرگوشه والدین»[19] و «گُل خوشبوی بهشتی»[20] یاد شده است که والدین حاضر نیستند به ‌راحتی آن را از دست بدهند، لذا حضور فرزند در زندگی مشترک، نقش مثبتی در استحکام و تداوم حیات خانواده دارد.

 

رشد شخصیت والدین

وجود تجربه فرزندآوری، مجموعه کاملی از ارزش‌ ها را به ساختار شخصیت والدین اضافه می ‌کند. مطالعات تجربی نشان می ‌دهد که سازمان روانی انسان با پذیرفتن نقش پدر و مادری به کمال می ‌رسد[21]؛ چراکه پذیرفتن این نقش، تعهد، فعالیت، مسئولیت و خلاقیت را در انسان به بار می ‌نشاند.

در میان اندیشمندان غربی، «بیل مک کیبن»، نیز معتقد است: «ازدواج، داشتن فرزند زیاد و تشکیل خانواده‌ های بزرگ، برای رشد والدین و ساخته شدن شخصیت فرزندان مفید است.» وی در این راستا می ‌نویسد: «تنها ریشه عمومی رشد و پختگی انسان، در پرورش فرزندان قرار دارد. هرچه تعداد فرزندان بیشتر، کودکی کردن، کمتر؛ یعنی وقتی شما زندگی خود را صرف خوب شدن و رشد دیگران کنید، آدم دیگری خواهید بود؛ ولی با داشتن بچه ‌های کم، رشد شما کُند خواهد بود.»[22]

«جان بِرِکمن» اخلاق ‌شناس می‌ گوید: «بهترین چیزی که مردانِ دارایِ خانواده بزرگ به دست می ‌آورند، همین شخصیتِ ساخته شده آنهاست.»[23]

«جان رایان» دین ‌شناس کاتولیک آمریکایی در نیمه اول قرن بیستم، نیز از زنان می ‌خواست بچه ‌های زیادی داشته باشند؛ چون اعتقاد داشت: اداره و رشد خانواده‌ های بزرگ، انسان ‌های آدم‌ تری می‌ سازد. وی بر ادّعای خود این ‌گونه استدلال می ‌کرد که: «تأمین خانواده‌ های بزرگ به انواعی از نظم نیاز دارد که حاصلش زندگی‌ های موفق است.»

رایان که خانواده ‌ای یازده نفره داشت، بر این باور بود: «کارشناسانی که به کنترل موالید معتقدند، به نوع شخصیت‌ هایی که لازم است درست بشود، تا جامعه به‌ صورت متعادل رشد کند و به حیات خود ادامه دهد، فکر نکرده ‌اند. نکته دیگر اینکه خانواده‌ های کم‌ جمعیت ممکن است ثروتمند شوند که ثروتمند شدن آنها از فقیرماندنشان خطرناک ‌تر است.»[24]

 

ایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسان‌ها را برای زمین مثل سلول‌های غده‌ سرطانی می‌داند /

 

سرمایه معنوی والدین

در متون اسلامی، از فرزند به عنوان وسیله آمرزش پدر و مادر یاد شده است. از جمله، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) به امّ‏ سلمه فرمود: «إِذَا حَمَلَتِ‏ الْمَرْأَةُ كَانَتْ‏ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا يَدْرِي أَحَدٌ مَا هُوَ؟ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ كَانَ لَهَا بِكُلِّ مَصَّةٍ كَعِدْلِ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ، فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَكٌ كَرِيمٌ عَلَى جَنْبِهَا وَ قَالَ: اسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ؛ فَقَدْ غُفِرَ لَك‏؛[25] زن باردار مانند روزه‌ دارِ شب ‌بیدار و سربازی است که جان و مال را در راه پیشرفت اسلام نثار کند.

چون کودک متولّد شود، چندان اجر به مادر دهند که جز خدا کسی نداند و چون به او شیر دهد، برای هر مکیدن، ثواب آزاد کردن بنده ‌ای از نسل اسماعیل دارد و چون دوران شیرخوارگی کودک پایان یابد، فرشته ‌ای بزرگوار دست به پهلوی مادر زند و گوید: عملت را از سر بگیر که تمام گناهان تو آمرزیده شد».

امام علی(علیه السلام)نیز درباره بیماری فرزند می ‌فرماید: «إنَّه كفَّارةٌ لوالدَيه؛[26] بيمارى فرزند، كفّاره گناهان پدر و مادرش است».

در جای دیگر نقل شده است که «حسن بصری» می ‌گفت: «فرزند بدچیزی است؛ حیاتش رنج می ‌دهد و مرگش استخوان می ‌شکند.» این سخن به سمع مبارک حضرت سجّاد(علیه السلام) رسید، حضرت فرمود: «كَذَبَ واللَّهِ! نِعمَ الشي‏ءُ الولدُ؛ إن عاشَ فدعاءٌ حاضرٌ، و إن ماتَ فشفيعٌ سابقُ؛[27] به خدا دروغ گفته! فرزند، خوب چیزی است. اگر بماند، دعای نقد است و اگر بمیرد، شفاعت ‌گری است که پیش از پدر رفته است».

همچنین، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود:«الوَلدُ كَبِدُ المؤمِن إن ماتَ قَبْلَه صارَ شفيعاً، و إن ماتَ بَعدَه يَستغفرُ اللَّهَ له فيَغفِرُ لَه؛[28] فرزند، [پاره‏] جگر مؤمن است. اگر زودتر از پدر بميرد، شفيع پدر شود و اگر ديرتر بميرد، براى پدر طلب آمرزش كند و خدا او را (به واسطه دعای فرزند) بيامرزد».

امام صادق(علیه السلام) فرمود: جبرئیل (درباره ارزش فرزندان امت اسلام) در خطاب به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)گفت: «... إِذَا بَكَى أَحَدُهُمْ فَبُكَاؤُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَى أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ سَبْعُ سِنِينَ فَإِذَا جَازَ السَّبْعَ فَبُكَاؤُهُ اسْتِغْفَارٌ لِوَالِدَيْهِ إِلَى أَنْ يَأْتِيَ عَلَى الْحَدِّ فَإِذَا جَازَ الْحَدَّ فَمَا أَتَى مِنْ حَسَنَةٍ فَلِوَالِدَيْهِ وَ مَا أَتَى مِنْ سَيِّئَةٍ فَلَا عَلَيْهِمَا؛[29] هرگاه یکی از آنان گریه کند، گریه ‌اش تا هفت سالگی «لا اله الا الله» است و وقتی از هفت سالگی گذشت، گریه ‌اش تا بلوغ آمرزش‌ خواهی برای والدین است و چون از بلوغ گذشت، هر کار نیکی که انجام دهد، به نفع پدر و مادرش باشد و هر کار ناشایستی که انجام دهد، به زیان آنان (والدین) نخواهد بود».

از روایات گفته شده معلوم می ‌شود که فرزندان، سرمایه معنویِ والدین در دنیا و آخرت به شمار می ‌آیند؛ به ‌گونه ‌ای که وجود آنها باعث جلب آمرزش و نزول رحمت الهی می ‌گردد./503/241/ح

 

 

پی ‌نوشت:

[1]. خانواده در قرن بیست ‏و ‏یکم از نگاه جامعه‏ شناسان ایرانی و غربی، محمدمهدی لبیبی، به نقل از باقر ساروخانی، نشر علم، تهران، چاپ اول، 1393ش، ص 130.

[2]. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار ‏الحديث، قم، چاپ اول، ‏1429ق، ج10، ص700، ح 9620.

[3]. بحار ‏الأنوار، محمدباقر مجلسی، ج ‏50، ص 275، ح 482.

[4]. وسائل ‏الشيعة، شیخ حرّ عاملی، تحقيق، تصحیح و نشر: مؤسسه آل‏ البيت،‏ ج 21، ص 356، ح 27286.

[5]. اسراء / 6.

[6]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در حرم مطهر رضوی، 1/1/1393ش.

[7]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 13/6/1393.

[8]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در جمع مسئولان جمعیت مامایی کشور، 15/2/1393.

[9]. دانش خانواده و جمعیت، زهرا آیت اللهی و همکاران، نشر معارف، ص185.

[10]. همان، ص 186.

[11]. علامه طباطبایی به نقل از راغب اصفهانی در تفسیر آیه مذکور می‌‏نویسد: «به كسى كه مايه شادی آدمى است، نور چشم و قرة عين گفته مى‌‏شود.» تفسير الميزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج ‏15، ص338.

[12]. فرقان / 74.

[13]. الكافي، کلینی، طبع دار ‏الحديث، قم، چاپ اول، ‏1429ق، ج 11، ص 346، ح 10445.

[14]. تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، صص 178 - 179.

[15]. دانش خانواده و جمعیت، ص 187.

[16]. همان.

[17]. برای آگاهی بیشتر مقاله: آسیب ‌های اخلاقی کاهش جمعیت فرزندان، علی ملکوتی‏ نیا، مبلغان، شماره 181.

[18]. ر.ک: مقاله بازدارنده ‏‌ها و تسهیل‏ کننده‌‏ های اقتصادی و اجتماعی طلاق، دکتر محمد قدسی، دکتر اسماعیل بلالی و دکتر سعید عیسی‏ زاده، نشریه جامعه ‏شناسی و علوم اجتماعی، مطالعات راهبردی زنان، پاییز 1390ش، شماره 53.

[19]. مستدرک ‏الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ج 15، ص 112.

[20]. همان، ص 113.

[21]. دانش خانواده و جمعیت، صص 188 - 189.

[22]. مقاله تأملی درباره خانواده تک فرزندی، بیل مک کیبن، ماهنامه سیاحت غرب، ج 15، ص 112.

[23]. همان.

[24]. همان.

[25]. وسائل ‏الشيعة، ج 21، ص 451، ح 27557.

[26]همان، ص 357، ح 27291.

[27]. مستدرك‏ الوسائل، ج 15، ص 112، ح 17687.

[28]. همان، ح 17688.

[29]. الكافي، ج 6، ص 53، ح 5.

 

تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۷:۴۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۹:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۳۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۸:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۰۶:۲۶