به گزارش خبرنگار وسائل، قرآن کریم کتابی است که دستورالعمل و اصول و چارچوبهای کلی زندگی بشری را در حوزههای مختلف ارائه داده است. یکی از حوزههای مهم زندگی انسان نیز حوزه سیاسی است که آیات متعددی از قرآن در این زمینه وجود دارد که اصول و خطوط زندگی سیاسی مبتنی بر دین را مشخص کرده است.
یکی از آیات سیاسی مهم قرآن کریم آیه ۱۱ سوره رعد است که میفرماید: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ» (براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند. در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.)
بحث جامعه شناختي و سياسي إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
در تفسير اين آيه آمده است: جمله ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است. يك قانون كلي و عمومي را بيان مي كند، قانوني كه سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده است. اين قانون كه يكي از پايه هاي اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است، به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هر چيز، و هر كس، در دست خود شما است و هر گونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت مي كند. شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثير اوضاع فلكي و مانند اينها، هيچ كدام پايه و اساس ندارد، بلكه اساس و پايه اين است كه: سربلندي و سرافرازي هر ملتي و يا به عكس ذلت و زبوني او به دست خودش مي باشد.
حتي لطف خداوند، يا مجازات او، بي مقدمه دامان هيچ ملتي را نخواهد گرفت، بلكه اين اراده و خواست ملت ها و تغييرات دروني آنهاست، كه آنها را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي سازد. به تعبير ديگر، اين اصل قرآني كه يكي از مهم ترين برنامه هاي اجتماعي اسلام را بيان مي كند به ما مي گويد: هر گونه تغييرات بروني متّكي به تغييرات دروني ملت ها و اقوام است، و هر گونه پيروزي و شكستي كه به قومي برسد از همين جا سرچشمه مي گيرد.
قرآن كريم نكته فوق العاده آموزنده اي را در مورد سرنوشت مردم، جوامع و سنت هاي تاريخ يادآوري مي كند و آن اين است كه مردم مي توانند با استفاده از سنن جاريه الهيه در تاريخ، سرنوشت خويش را نيك يا بد بگردانند، يعني سنت هاي حاكم بر سرنوشت ها در حقيقت يك سلسله عكس العمل ها و واكنش ها در برابر عمل ها و واكنش ها است.
عمل هاي معين اجتماعي عكس العمل هاي معين را به دنبال خود دارد. از اين رو تاريخ در عين آن كه با يك سلسله نواميس قطعي و لايتخلف اداره مي شود، نقش انسان و آزادي و اختيار او به هيچ وجه محو نمي گردد، قرآن آيات زيادي دراين زمينه دارد، كافي است كه براي نمونه آيه 11 از سوره مباركه رعد را بياوريم، (كه مي فرمايد): خداوند وضع حاكم و مستولي بر قومي را تغيير نمي دهد مگر آنكه آن چه در خلق و خوي و رفتار خود دارند را تغيير دهند.
در عرصه سياسي و اجتماعي جامعه نبايد همه معضلات و مشكلات را معلول عوامل بيروني دانست، البته عوامل بيروني مانند: عقب ماندگي هاي علمي، و حتي قدرت هاي بيگانه سلطه گر و استعمارگر و... در بروز مشكلات و ايجاد تحولات سياسي و اجتماعي يك جامعه و كشور مؤثر هستند اما تأثير اصلي متعلق به عوامل دروني جامعه مي باشد.
اصل قرآني برگرفته از اين آيه شريفه مي گويد: براي پايان دادن به بدبختي ها و ناكامي ها بايد دست به انقلابي از درون بزنيم: يك انقلاب فكري و فرهنگي، يك انقلاب ايماني و اخلاقي، و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختي ها، بايد به جستجوي نقطه هاي ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوي حق از دامان روح و جان خود بشوئيم، تولّدي تازه پيدا كنيم و نور و حركتي جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناكامي ها و شكست ها را به پيروزي مبدّل سازيم. نه اين كه اين نقطه هاي ضعف ـ كه عوامل شكستند ـ در زير پوشش هاي خودخواهي مكتوم بماند، و به جستجوي عوامل شكست در بيرون جامعه خود، در بيراهه ها سرگردان بمانيم. تاكنون كتاب ها و مقالات فراواني درباره عوامل پيروزي مسلمانان نخستين و عوامل عقب ماندگي مسلمانان قرون بعد، نوشته شده است كه بسياري از آنها به كاوش در بيراهه ها مي ماند، زيرا عوامل فرعي را بررسي كرده اند.
اگر بخواهيم از اصل فوق كه از سرچشمه وحي به ما رسيده، الهام بگيريم، بايد هم آن پيروزي اوليه و هم شكست و ناكامي بعدي را در تغييرات فكري و عقيدتي و اخلاقي و برنامه هاي عملي مسلمانان، جستجو كنيم و نه غير آن. در انقلاب هاي معاصر، از جمله انقلاب اسلامي ايران و مانند آن، به وضوح، حاكميت اين اصل قرآني را مشاهده مي كنيم. يعني بدون اين كه دولت هاي استعماري، و ابر قدرت هاي سلطه گر، روش خود را تغيير دهند، هنگامي كه ما از درون دگرگون شديم، همه چيز دگرگون شد. به شهادت تاريخ تنها رهبراني در اهداف خود پيروز و موفق شده اند كه ملت خود را بر اساس اين اصل قرآني رهبري كردند و دگرگون ساختند.
خلاصه كلام اينكه تحولات يك جامعه و تغييرات اجتماعي و سياسي يك ملت بستگي به تغييرات دروني آن جامعه دارد و جامعه متحول نمي شود مگر اينكه انسان ها متحول شوند و اين تحول مقدمه لطف يا قهر خداوند بر آن جامعه مي باشد.
قرآن کریم کتابی است که دستورالعمل و اصول و چارچوبهای کلی زندگی بشری را در حوزههای مختلف ارائه داده است. یکی از حوزههای مهم زندگی انسان نیز حوزه سیاسی است که آیات متعددی از قرآن در این زمینه وجود دارد که اصول و خطوط زندگی سیاسی مبتنی بر دین را مشخص کرده است.
یکی از آیات سیاسی مهم قرآن کریم آیه ۱۱ سوره رعد است که میفرماید: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ» (براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند. در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.)
آیه ۱۱ سوره رعد؛ مصداق تقدم کارگزار بر ساختار
بخش مهم در این آیه که بیش از سایر قسمتهای آن برجسته شده «انَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» است که به جرئت میتوان این آیه را جنبشآفرین، انقلابساز و مبنای شکل گرفتن بسیاری از جنبشهای ضد استعماری در جهان اسلام دانست که انقلابیون و جنبشهای انقلابی در دنیای اسلام براین اساس با حکومتهای وابسته و استعمارگران به مقابله پرداختند.
به لحاظ جامعهشناسی سیاسی میتوان این آیه را مصداق تقدم و اصالت ساختار بر کارگزار نیز تفسیر کرد. در واقع این آیه به نقش انسان به مثابه کارگزار که قادر است محیط اطراف خود را تغییر دهد و به مثابه یک کنشگر پویا عمل کند تأکید دارد، و تأثیر ساختار بر محدود شدن کارگزار را رد میکند.
از نگاه این آیه انسان هم اختیار و هم توانایی تغییر سرنوشت خود را دارد و آیه ذکر شده با چنین نگاهی انسان را نیروی مولد و پویایی میداند که قادر به تغییر ساختارهاست نه اینکه ساختارها بر او مسلط شده و قدرت پویایی و تغییر را از او بگیرند. اگر هم این اتفاق بیفتد ناشی از سوء اختیار انسان یا عدم استفاده انسان از ظرفیت الهی قدرت تعیین سرنوشت به دست خود است که در اختیار انسان قرار داده شده است.
اصلاح و تغییر با نگاه به درون
از سوی دیگر از این آیه اینگونه میتوان برداشت کرد که مشکلات و معضلات یک جامعه و کشور را نباید همواره به عوامل بیرونی نسبت داد و اتفاقاً ابتدا باید زمینههای ایجاد این معضلات را در درون جستوجو کرد و بعد هم با ظرفیت و توان همان جامعه به دنبال حل مشکلات بود. البته منظور نفی کامل و صد در صدی نقش عوامل بیرونی هم در ایجاد مشکلات و هم در حل مشکلات نیست اما بنا را باید در درون گذاشت و این آیه این نکته مهم را متذکر میشود.
در تفسیر نمونه نیز درباره این بخش از آیه ۱۱ سوره رعد این چنین آمده است که «این اصل قرآنی که یکی از مهمترین برنامههای اجتماعی اسلام را بیان میکند به ما میگوید هرگونه تغییرات برونی متکی به تغییرات درونی ملتها و اقوام است، و هرگونه پیروزی و شکستی که به قومی رسید از همین جا سرچشمه میگیرد، بنابراین آنها که همیشه برای تبرئه خویش به دنبال «عوامل برونی» میگردند، و قدرتهای سلطهگر و استعمارکننده را همواره عامل بدبختی خود میشمارند، سخت در اشتباهند، چرا که اگر این قدرتهای جهنمی پایگاهی در درون یک جامعه نداشته باشند، کاری از آنان ساخته نیست.
این اصل قرآنی میگوید: برای پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابی از درون بزنیم، یک انقلاب فکری و فرهنگی، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی، و به هنگام گرفتاری در چنگال بدبختیها باید فوراً به جستوجوی نقطههای ضعف خویشتن بپردازیم و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوی حق از دامان روح و جان خود بشوییم، تولدی تازه پیدا کنیم و نور و حرکتی جدید، تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزی مبدل سازیم.»
براین مبنا تحول فرهنگی، اصلاحات اقتصادی، ریشهکن شدن فساد و بیعدالتی و رشد سیاسی یک جامعه زمانی محقق میشود که یک جوشش و انقلاب از درون اتفاق بیفتد همانطور که انقلاب اسلامی نیز با این تحول درونی و باور به امکان تغییر سرنوشت به دست خود مردم به وقوع پیوست و ساختارهای ظالمانه نظام طاغوتی و حمایتهای گسترده خارجی از پهلوی نتوانست اراده مردم را به مثابه کارگزار و کنشگر میدان سیاست به شکست بکشاند و در تقابل کارگزار ــ ساختار این کارگزار بود که موفق به از بین بردن سامان سیاسی کهنه و خلق یک سامان سیاسی نو شود. در این صورت است که امداد الهی نیز وارد صحنه میشود تا این تغییر برخاسته از اراده و جوشش درونی با موفقیت به ثمر برسد.
رهبر معظم انقلاب نیز در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۸۵ و در جمع دانشگاهیان سمنان فرمودند: «مطلبی که من میخواهم به شما عرض کنم، حول و حوش یک آیه قرآن است. آیه معروفی است: «انّ اللَّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». تغییرات به دست شماست. کلید تحولات اجتماعی و تحولات عظیم در دست شماست؛ مضمون آیه این است. یک جای دیگر در یک دایره محدودتر میفرماید: «ذلک بأنّ اللَّه لم یک مغیّرا نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». این آیه، پسرفت را میگوید. خدای متعال پسرفت را نصیب هیچ کشوری نمیکند، مگر خودشان به دست خودشان بکنند. تغییرِ موجبِ پسرفت را خود ملتها به وجود میآورند.»
نقش محوری خواست انسان برای تغییر در تحولات سیاسی
به عبارتی بر مبنای نگاه و رویکرد دینی تحولات اجتماعی و سیاسی ارتباط مستقیم با خواست و اراده انسان برای تغییر و اصلاح دارد و نیروی اثرگذار و اصلی در وقوع این تحولات نیروها و ارادههای انسانی هستند که میتوانند در مقابل ساختارهای متصلب و مدافع حفظ وضع موجود از یکسو و مقابل توان تسلیحاتی، اقتصادی و رسانهای قدرتهای جهانی از سوی دیگر بایستند و خواست و اراده خود را بر آنها تحمیل کنند.
در این باره نیز رهبر معظم انقلاب در ۱۶ تیر ۱۳۸۳ در دیدار بسیجیان استان همدان با به کار بردن تعبیر معجزه برای تحولات بزرگ اجتماعی فرمودند «معجزههای اجتماعی برخلاف معجزهی اژدها شدنِ عصای موسی است؛ چون آنطور معجزهها ربطی به اراده انسان ندارد؛ اما معجزههای اجتماعی بهطور مستقیم به اراده انسان ها ارتباط پیدا میکند؛ «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». هرگاه ملتی تصمیم بگیرد، اراده کند، اقدام کند، حرکت متناسب با هدفش را انجام دهد، آن وقت معجزه اجتماعی اتفاق میافتد. البته در تحولات اجتماعی حق بودن کافی نیست. خیلی اوقات امواج باطل میآید حق را لگدکوب و عبور میکند. حق بودن به اضافه اقدام، عمل، اراده و به اضافه ایستادگی و پایداری است که آن معجزه را تحقق میبخشد.»
بنابر مطالب گفته شده برای جمعبندی نکات زیر را برای این آیه میتوان برشمرد:
ـ خداوند انسان را رها نمىگذارد.
ـ گروهى از فرشتگان الهى، محافظ انسانها هستند.
ـ خداوند انسان را از حوادث غير مترقّبه حفظ مىكند، نه از حوادثى كه با علم و عمد براى خود به وجود مىآورند.
ـ خطرات و حوادث گوناگون، انسان را احاطه كرده است.
ـ خداوند نعمتى را كه عطا فرمايد پس نمىگيرد، مگر آنكه مردم، آن نعمت را ناسپاسى كنند.
ـ به سراغ شانس و بخت اقبال و فال و نجوم نرويد، سرنوشت شما به دست خودتان است.
ـ حفاظت خداوند تا زمانى است كه انسان، كفران نعمت نكند وگرنه از لطف الهى محروم و به حال خود رها خواهد شد.
ـ برخوردارى از نعمتهاى ظاهرى و بيرونى، وابسته به كمالات نفسانى و حالات درونى است.
ـ اراده خداوند بالاتر از همه ارادههاست. /504/422/ح