به گزارش خبرنگار وسائل، «پدیده خواهران طلبه پدیده عظیم و مبارکی است. هزاران عالم، پژوهشگر، فقیه و فیلسوف در حوزههای علمیه خواهران تربیت شوند؛ این چه حرکت عظیمی خواهد بود. ببینید نگاه دنیای مادی نسبت به پدیده زن و جنس زن چه نگاه بدی است، چه نگاه تحقیرآمیزی است، چه نگاه منحرفانهای است.
حضور دانشمندان اسلامی زن در عرصههای مختلف - مثل حضور دانشمندان فرزانه و فهمیده دانشگاهی زن که متدین و متشرع هستند - اثرات بسیار عظیمی را در دنیا می گذارد؛ برای انقلاب آبروست. بانوان باید خوب درس بخوانند. البته هدف نهایی درسخواندن بانوان، تنها مجتهد شدن یا فیلسوف شدن نیست - ممکن است عدهای علاقهاش را داشته باشند، استعدادش را داشته باشند، وقتش را داشته باشند، عدهای هم نه- آشنایی با معارف اسلامی و قرآنی است که میتواند برای خود آنها و برای دیگران مورد استفاده قرار بگیرد.
در این زمینه گفتگوی خانم علاسوند را در مورد جایگاه اجتماعی بانوان طلبه و برخی موانع ارتقای آن تقدیم می کنیم:
- بانوان متدین زمانی برای ورود به چرخه آموزش دینی تلاش میکردند. زمانی برای رسمیت یافتن آموزش دینی تلاش میکردند و الان بحث به رسمیت شناخته شدن اجتماعی آنها است که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند. با توجه به مشکلاتی که در بحث بین الملل اشاره کرید تا چه حد میتوان به رسمیت این تلاشها امیدوار بود؟
تجربه من این است که برای پیشرفت، برای به رسمیت شناخته شدن و برای توسعه فعالیت، یک رکن شخصیت علمی، نوع تلاش، حد سواد و قدرت کنشگری خود طلاب است.
اصولا هیچ وقت منتظر نشدهام که راه را برایم باز کنند. نمیخواهم به هیچ وجه بگویم نهادهایی که راه را باز کردهاند بیتاثیر بودهاند. اما از ابتدای طلبگی حواسم بود که بخشی از کار سهم من است.
اگر بپرسیم چه طور این سهم به فعلیت میرسد، باید گفت جامعه و اجتماع منتظر فردی است باسواد، دارای مهارت، دارای انگیزه و این آدم را میخواهد؛ نه فقط در دانش حوزوی بلکه در سطح مهندسی، پزشکی و ... هم فرمها تنها تا حدی به شما کمک میکنند، مثلا مدرک یا عنوان دکتر و مهندس و ... تنها تا حدی کار را پیش میبرند، اما بعد از آن فرمها و عناوین بیاعتبار میشوند. آدمهای پیشرو هستند که پیش میروند، آنها آدمهایی هستند که تکنیک و سوادشان و قدرت کنشگریشان بالاست.
بنابراین مقداری از رسمیتنیافتگی چه در مرد و چه در زن به ویژه در بانوان ضعف این ویژگیهای شخصی افراد است، مثلا وقتی مردم دنبال حرف خاص و برآمده از سواد میگردند اگر حرف شما عادی باشد و تخصصی و حرفهای نباشد، تا یک سطحی جواب میگیرید و نمیتوانید به یک سطح بالاتر بروید. اگر باسوادید ولی دارای مهارتهای اجتماعی نیستند؛ نمیتوانید خوب سئوال بسازید، خوب جواب دهید خوب بنویسید و خوب چالش کنید، در یک سطحی متوقف میمانید.
جامعه یک فضای کاملا برهمکنش دارد و امور برهم تاثیر دارند. چیرگیهای ما در فضای مجازی برای اثرگذاشتن تا حدود زیادی به قدرت خود ما وابسته هستند، این چیرگیها بعضی ذاتی فرد است. الان از این منظر وضعیت رو به بهبود است.
حوزه هم اگر بنا را بر جذب آدمهای متوسط بگذارد خروجی آن آدمهای متوسط میشود و اگر بنا بر جذب نخبگانی باشد خروجی نخبگانی خواهد داشت.
اگر بنا بر جذب نخبگانی باشد طبیعتا آدمهایی که ذاتشان پیشران است، حرکت ایجاد میکنند، بیشتر درس میخوانند و مهارتها را بیشتر جذب میکند، بیشتر جذب میشوند و هرچه بیشتر برای آنها کار کنید بهتر است. اگر در یک جا ۱۰ نخبه و در جای دیگر ۳۰۰۰ آدم معمولی، آن ۱۰ نخبه هستند که کار اصلی را انجام میدهند.
بنابراین باید پرسید سهم ما چه قدر است. خیلی خوب درس خواندن، خیلی زیاد و متراکم مطالعه کردن، بعد آرام آرام حرفهای شدن و در یک عرصه تخصصی کار کردن، خیلی کمک میکند. اینها کارهایی است که من به عنوان طلبه باید انجام دهم.
اما به طور طبیعی وقتی ماموریت نهادها به گونهای تعریف میشود که که آدمها را با این تواناییها سامان بدهند برونداد چندبرابر میشود. بنابراین نهادها هم باید برای به رسمیت رسیدن افراد کمک کنند.
اما اینکه نهادها مثل نهاد حوزه چه کاری میتوانند انجام دهند؛ اول باید به جریان جذب تا به فعلیت رساندن توجه کند و کمک کند که در این هدف حرکت کنند تا این که استعدادشان مطعل نشود. تا چندسال قبل همه طلبههای خواهر تا سطح دو حوزه درس میخواندند که سطح دو حوزههای علمیه خواهران از سطح دو حوزه برادران هم کمتر است، نهاد حوزه با این به رسمیت یافتگی کمک کرد و سطح را بالاتر برد، سطح تخصصی را بالاتر برد و وقتی کسی متخصصتر میشود این تخصص در هویتیافتگی علمی او اثر دارد؛ اینکه مثلا در شهر به عنوان کسی که استاد تفسیر یا پژوهشگر زنان است، شناخته شود و افراد مشار در یک رشته یا فعالیت خاص بالبنان بشوند.
در مرحله بعد تاسیس پژوهشکدهها و موسساتی است که این دانش را به فراورده تبدیل کند مثلا کتاب و مقاله و کارگاه. گام بعدی حوزهها میتواند این باشد که موسسات همیار را راهاندازی کنند تا دانش را به فراورده تبدیل کنند.
چیزهای دیگر هم هستند مثلا دولت مسئولیت دارد یا آموزش و پرورش بنا را بر این بگذارد که تراز دینی و اخلاقی دینی تربیتی خود را از فارغ التحصیلان حوزه به سرانجام برساند، در این مورد پیشنهادهایی هم به نهادهای مختلف ارائه کردهایم. در این صورت آموزش و پرورش همسو با فعالیت تعلیم و تربیت حوزه میشود و نهادهای مشاوره هم در عرصه رشد و تربیت میتوانند کمک کنند.
- مباحثی در مورد برنامه داشتن نهادها و موسسات در فعالیتها و به صورت خاص فعالیتهای بین المللی مطرح شد. اما سرکارعالی خود با ورود به شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران از آن سوی میز به این سوی میز آمدید. به نظر شما این شورا در تسهیل امور حوزههای علمیه خواهران تا چه اندازه موفق بوده است؟
زمانی یکی از اعضای محترم شورای عالی حوزه در جلسهای این مساله را مطرح کردند که تاسیس شورای سیاستگذاری حوزههای خواهران چه کاری میکند که شورای عالی حوزه نمیکرده است. من پاسخی دادم که در آن جلسه مورد قبول قرار گرفت؛ گفتم در شورای عالی خواهران حضور ندارند و در شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران، خواهران حضور دارند. این یعنی ضمیمه شدن دانش، تجربه زیسته، همه آن چیزی که در میان زنانگی ما شکل میگیرد، اهداف، آرزوها، تجربههای شخصی در مساله تحصیلات حوزوی و... به مغز متفکر حوزه و این در شورای عالی حوزه نبوده است. اینکه از این طرف میز به آن طرف میز رفتهایم و ورود به نهادهای تصمیمساز، تصمیمگیر، سیاستگذار، برنامهریز این خودش یک گام موفق بوده است تا سیاستگذاری و هرچه در آنها شکل میگیرد، برای «دیگری» نباشد. این کلمه دیگری برای من مهم است، تا کارها دست کم برآمده از مشورت گرفتن و گفتگو کردن با خواهرانی باشد که خودشان با این هویت زیست کردهاند و در کنار مادرانی و همسرانگی تدریس و تحقیق میکنند.
خود این جابجایی یک موفقیت بزرگ بود که در تعدیل اندیشهها و تفکرات خیلی نقش داشت. در بین برنامهریزان کسانی را داشتیم که در جلساتشان در ۲۰ سال گذشته میگفتند لازم نیست خانمها فلسفه بخوانند چون مغز انتزاعی فلسفهفهم ندارند، اجتهاد در خانمها لازم نیست، خانمها همین قدر که مادر و همسر خوبی باشند کافی است و...، تک تک این جملات در هدفگذاری حوزههای علمیه و برنامهریزی و تغییر کتابها و متونشان، در ریلگذاری کلانی که در مجموع حوزه خواهران را تضعیف کرد نقش داشت.
با این که یک سرمایه عظیم انسانی و مالی صرف سازماندهی حوزه میشد که از همه آنها تقدیر میکنم به موازات تضعیفی هم صورت میگرفت. مثل زمانی که میتوان در یک شهر دبستان تاسیس کرد یا دانشگاه. باید پول خرج شود، نیروی انسانی شود و با دلسوزی کار میشود اما حرف از دبستان میزنند. این نگاه را مقایسه کنید با تفکر مقام معظم رهبری که میفرمایند هزاران فقیه، فیلسوف، دانشمند در حوزههای علمیه خواهران تربیت شوند.
امیدوارم کتابهای کنگره نقش شیعه در پیشرفت علوم اسلامی زودتر منتشر شود تا ببینید در کتابها و مقالاتی که خانمها نوشتهاند در طول تاریخ چه قدر این نقشها وجود داشته و مهم بوده است و اتفاقا این نقشها در خاندان علم شکل گرفته است، یعنی بانوان دانشمند و فرزانه، همسران و دختران و مادران اهل علم بودهاند که این بستر پدید آمده و خیلی آرام و خزنده شکل گرفته است؛ این تاثیر زمانی است که من طرف گفتگو میشوم و طرف مقابل گزاره علمی در بحث زنان میگوید که من آن را رد میکنم و میگویم این با تجربه من به عنوان یک زن مخالف است. وقتی شخصی میگوید زن نمیتواند تحصیل کند من برای او از متن زندگی بانوان صدها نمونه میتوانم بیاورم که تحصیل کردهاند و خیلی رقابتی میتوانند وارد شوند.
به هر حال یکی از کارهای پایهای که در ۶ سال گذشته انجام دادهایم، بازنویسی اسناد بالادستی حوزههای علمیه با توجه به اقتضائات خواهران است که بخش قابل توجهی از آن انجام شده است و این اسناد باید مبنای برنامهریزیهای بعدی باشد.
یکی از کارهای مهم دیگری که انجام دادهایم این است که در حال تدوین نظام تعلیم و تربیت و نظام پژوهش و نظام فرهنگی تبلیغی هستیم و امیدوارم با ارادهای که وجود دارد و صرفا مختص به حوزه خواهران نیست که حوزه خواهران در حاشیه باشند.
اما متاسفانه در روند تحصیلات در کشور حوزه در آخر قرار گرفته است و بودجه بسیار کمی به آن داده میشود و حوزه خواهران آخر این آخر است.
به هر حال رشتههای تحصیلی متعددی با نگاه و اقتضائات زنان و خانواده تاسیس شده است، البته به نظر من علم جنسیتی نیست؛ بخش زیادی از علم غیرجنسیتی است ولی نظام تحصیلی ارکان جنسیتی دارد که در این نظام دیده شده است، مخصوصا در رشتههایی که باید خانمها در آن فعال شوند، مثل مشاوره خانواده، تربیت دینی کودک و نوجوان و مدیریتهای آموزشی که در مورد اخیر باید گفت بر اساس طرح انطباق باید حوزه خواهران را خود خواهران مدیریت کنند و نیاز است که توانایی مدیریتشان افزایش یابد، علاوه بر این نهادهای فراوانی در کشور هستند که نیازمند مدیریت بانو هستند و ما باید بخشی از نیازهای جامعه اسلامی را تامین کنیم.
یکی از کارهایی که اصلا سابقه نداشته است و شورای سیاستگذاری آن را انجام داد، انجام پژوهشهای میدانی برای برنامهریزی است؛ بیش از ۱۰ پروژه است که برآمده از نیازهای واقعی با تحقیقات میدانی از حوزه خواهران و نهادهای مربوط به آن انجام میشود. بخشی از این کار را مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، بخشی را دبیرخانه شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران و بخشی را جامعه الزهرا(س) متکفل هستند.
به عنوان مثال پروژهای با توجه به ماموریت مرکز تحقیقات زن و خانواده در کنار ۲-۳ پروژه دیگر واگذار شده است که بررسی میکند نسل آینده ورودی حوزه خواهران چه نسلی خواهد بود، یا اینکه تاثیر نظام تعلیم و تربیت بر سبک زندگی خانمهای حوزوی چه بوده است و چه خلاهایی دارد. اینها کارهایی است که قبلا سابقه نداشته است.
- سرکارعالی در مورد ابرزنان و اسوگی زنان در عالم اسلام ایدههایی دارید و حضرت زهرا(س) را در برابر الگوهایی که از طریق رسانههای غربی معرفی می شوند، مطرح میکنید. برای نشان دادن چهرههای موفق عالم اسلام چه چالشهایی وجود دارد؟
به نظر ما یک مشکل این است که مدل نداریم، در غرب مدل وجود دارد، ابرانسانها در غرب خیلی مهم و اثرگذار هستند، شخصیتهای ابر یا مافوق، تغییر و انگیزه ایجاد میکنند و آرزو میسازند یا ممکن است ترس ایجاد کنند، بر زندگی انسانها چنگ میاندازند و بر آنها تاثیرات جدی میگذارند و به جز فرهنگ و آدم، پول هم میسازند.
آنها مدل دارند و برای مدل محدودیتی ندارند. کارهای زیادی از این طریق انجام میدهند. مثلا وقتی «کاپیتان مارول» ساخته میشود که یک ابرزن قهرمانش است، همزمان چند فیلم هالیوودی در حال اکران است اما این فیلم با یک رقم فوق العاده فروش میکند که نشان میدهد موفق بودهاند.
البته ما نمیتوانیم از آن مدل پیروی کنیم چون اهدافمان متفاوت است اما اینکه انسانها یک ابرمدل، اسوه یا حالت ایدهآل میخواهند نیاز طبیعی انسان است و اسلام هم به آن توجه داشته و همیشه انسانهای الگو و بینقص ارائه کرده است که عشق میآفرینند و جاذبیت میسازند.
یکی از کارهایی که در غرب انجام میشود، کار مجموعهای است، وقتی هری پاتر نوشته میشود، مدل آن در فیلم ساخته میشود، اقلام فرهنگی و لباس از آن میسازند و یک مجموعه و پکیجی برایش درست میکنند تا با تمام زندگی انسانهای معمولی درگیر باشد و وارد همه ابعاد زندگی شود.
فیلمهای حوزه جنسیت را نگاه میکنم و به تازگی یک فیلم انگلیسی دیدهام که نویسنده آن را طبق یک تراژدی تاریخی پیش میبرد؛ زنان زیادی بودهاند که مردان مزایای اجتماعی آنها را تصرف کردهاند، مثلا یک مرد برند نویسندگی بوده ولی رمانهایش را همسرش مینوشته و ... بازیگران این فیلم پرفروش با عکس گرفتن با لباسهای خاصی برند و پوشش خاصی را مطرح میکنند، بر اساس داستان فیلم کتابی هم نوشته میشود که بسیار پرفروش میشود، عطر و صابون و... را هم بر اساس همان فیلم درست میکنند و یک تجارت بزرگ به راه میاندازند.
من نمیگویم باید عین همین راه را طی کنیم اما باید فکر کنیم که مثلا حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه میتواند یک مدل برای همه بشود، مثلا وقتی در طب سنتی گفته میشود «خرفه» سبزی حضرت زهرا(س) است همه به سمت آن میروند چون حضرت زهرا(س) را دوست دارند و میدانند ایشان از روی هوا و هوس انجام نمیدهند و کارهایشان منطق دارد، یا مثلا اگر میتوانستیم این موضوع را پررنگ کنیم که حضرت زهرا با همسرشان با شعر حرف میزدند و حضرت امیر علیه السلام هم با شعر پاسخ میدادند، و این را با نمایشنامه و فیلم به مردم عرضه میکردیم، زندگی خیلیها شیرین میشد.
جوانها جذب فیلمهای خیلی عاشقانه میشوند، من تا حالا یک قسمت از سریال شهرزاد را هم ندیدهام، اما میدانم زمانی که شهرزاد پخش میشد همه دوست داشتند فانتزیهای او را تجربه کنند، لباس شخصیت اول را بپوشند و ...
اگر مردم بدانند که آن ابرشخصیت ما در زندگی معمولی خود چه کاری را میکرده و چه مدلی داشته میتوانیم حداقل به آن مدل نزدیک شویم.
من تجربههای شخصی فراوانی دارم که به نظر میرسد بیان آنها خودستایی و عجب باشد، اما هر زنی که تحصیلات دارد و خانواده را هم نگه داشته ابرقهرمان است، والله این کار آسانی نیست؛ به دنبال تحصیل باشی و بچه و همسر داشته باشی و زندگی به سامان باشد، بچهها رسیدگی میخواهند، تحصیلات دارند، بیمار نشوند، در خانه غذای گرم پخته شود، اگر یک خانمی بتواند خودش این کارها را انجام دهد ابرقهرمان است، البته نه اینکه ۱۰ کارگر داشته باشد.
اگر یک خانم توانسته است هم تحصیل کند و هم زندگی را حفظ کند -با همه آن چیزی که دنیا به آن محدودیت میگوید؛ از حجاب، در چارچوب اراده شوهر زندگی کردن که به آن مردسالاری میگویند- زندگی او میتواند موضوع فیلم و حداقل کتاب باشد.
خیلی وقت است که میخواهم زندگی ام را کتاب کنم، اما نمیدانم به نام خودم باشد تا اثرگذار باشد یا مستعار باشد که بتوانم همه چیز را بنویسم. یا مثلا خانم دباغ...، ای کاش قبل از مرحوم شدن ایشان کسی یا نهادی بهترین امکانات را در اختیارشان میگذاشت تا در دهه فجر به مردم بگویند چه کشیدهاند، در آن صورت این اندازه در حق انقلاب ناسپاسی نمیشد.
- اگر سخنی باقی مانده است که مایلید به آن اشاره کنید، بفرمایید.
به عنوان چکیده بحثم واقعا تاکید میکنم که یک سوی پیشرفت طلبهها هستند که باید خیلی زحمت بکشند، مسیر طلبگی دیربازده و طولانی است. در عین حال طبیعتا سازمان حوزه باید اگر میخواهد برای دین کار مستقیم و در عمق خانه ها انجام بدهد باید ظرفیت خواهران را جدی بگیرد و به رشد و بالندگی آنها کمک کند.
اگر این حمایتهای ویژه صورت میگرفت الان مجتهدین بهنامی داشتیم. الان بانوان مجتهدینی که تحصیل میکنند سطح سوادشان از بانو امین کمتر نیست اما بانو امین همراه بزرگانی بودند که خدمت بانو امین میرسیدند و بانو امین به ایشان تدریس میکردند و از سطح ایشان مطلع میشدند، ولی خود من یا بسیاری دیگر در تمام سالهای تحصیلی هیچ وقت امکانش را نداشتهایم که در درس بزرگی بنشینیم و با آن بزرگ گفتگو داشته باشیم و آن بزرگ تشخیص دهد که آیا فلان خانم توانایی مجتهدانه دارد یا خیر.
به هر حال در حوزه اجتهاد این گونه فهم میشود و در این مراوده استاد-شاگردی توانایی های علمی افراد معلوم و مکشوف میشود این امکان نزد خواهران نیست و معمولا کسی از نظر اخلاقی خود را در معرض این قرار نمیدهد که ثابت کند مجتهد است.
نمیخواهم بگویم این مهم است، بلکه انسانیت و آدمیت مهم است، ولی ما همیشه مثلا در فضای بین الملل سئوال میشویم که آیا در حوزه مجتهده هم وجود دارد یا امکانی برای رسیدن به قلههای علمی در حوزه ها دارید یا خیر.
زهرا ابراهیمی کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در این باره به تسنیم میگوید: قطعاً اگر دیدگاه مسئولان نسبت به توانمندی بانوان و قدرت علمی و اجرایی آنان تغییر کند حوزههای خواهران نیز از حضور نقش آفرین بانوان در عرصههای مختلف بهرهمند میشود و به تبع پای این تجربه به سایر عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هم کشیده میشود. باید پذیرفت که بانوان طلبه مهمان ناخوانده حوزهها نیستند بلکه آنان نیز همچون مردان روحانی، فرزندان حوزه به شمار میروند.
پرهیز از نگاه تقلیلی به حوزههای علمیه خواهران از دیگر اموری بود که در این دیدار به آن اشاره شد. یکی از خواهران طلبه در رابطه با واگذاری امور بانوان طلبه به خودشان صحبت کرد و رسیدن به این هدف را از طریق اعتماد و اعطای فرصت در عرصههای مختلف سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریتهای اجرایی به بانوان ممکن دانست.
ابراهیمی در این باره میگوید: به نظر میرسد سپردن مسئولیتهای حوزوی به بانوان طلبه میتواند زمینههای حضور آنها را در مجامع، شوراها و مجموعههای تصمیمساز و تصمیمگیر کشوری فراهم سازد.
وی ادامه میدهد: از دیگر اموری که در این دیدار ارزشمند به آنها پرداخته شد این مساله بود که جوان امروز از طرفی جوانی پرسشگر، دقیق و منتقد است و از طرف دیگر تعلیم و تبلیغ از وظایف مهم حوزویان محسوب میشود و حوزه باید پاسخگوی نیاز جستجوگری جوانان باشد، بنابراین تحول در نظام حوزه و تأکید بر اصل توانمندی مدیریت در زندگی به خوبی احساس میشود و این امر از طریق تنوع بخشی به نظامهای آموزشی حوزه، تعمیق برنامههای موجود، احیای سنتهای اصیل حوزوی، توجه به نقش تلاش و تکاپوی فردی طلاب در طراحی برنامههای درسی، فرار از شیوه آموزشی انبوه خوان و حفظ محور و اهمیت به برنامههای مهارت بخش امکان پذیر است.
کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تصریح میکند: وجود یکصد هزار طلبه خواهر ظرفیت و پتانسیل بالایی است که متاسفانه امروزه مغفول مانده و طلاب خواهر بعد از سالها درس خواندن و گذر از فیلترهای سخت و دشوار آزمونها و ارائه پایاننامهها امروز مجبور به خانهنشینی و عدم فعالیت شدهاند در حالی که با یک برنامهریزی دقیق و منسجم میتوان آنها را در فضای حقیقی و مجازی به فعالیت واداشت و انگیزه از دست رفته آنها را احیا کرد.
نکته قابل توجه در این دیدار و گفتوگوها این بود که رهبر انقلاب در رابطه با موضوع به رسمیت شناختن توانمندی بانوان طلبه اینگونه پاسخ دادند: «یکی از خواهران پرسیدهاند: جایگاه اجتماعی طلاب خواهر کجاست؟ بله، سؤال بهجایی است. اینهمه فاضلِ زن داریم؛ حضورشان در خانواده و اجتماع خیلی مغتنم است.
یک روزی، یک بانوی ملّای اصفهانی بود که مرحوم طباطبائی هم با ایشان ملاقات کرد و با ایشان مباحثات داشت. افتخار میکردیم که یک بانوی فاضل داریم! اما حالا چند ده هزار طلبهی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه علوم عقلی، چه در زمینه فقه و بقیّه دانشهای رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود.
این آخر هم یکی دیگر از خانمها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم است، [از جمله اینکه] ظرفیّتهایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیونها، کمیتهها، شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما میتوانیم از لحاظ اجرایی سفارش کنیم، کمک کنیم، که میکنیم اگر مطلبی برسد»
این بانوی طلبه ادامه میدهد: دیدگاه دقیق و عمیق رهبری به این موضوع و قول مساعدت در جایی که لازم باشد، شور و شعف بانوان طلبه حاضر در مجلس و همچنین طلاب غایب را دوچندان کرد.
یکی از اموری که همواره مورد بحث و گفتوگو بوده، کمیت و کیفیت حضور زن در اجتماع و مرزبندی بین فعالیتهای خانوادگی و اجتماعی است.
وی در این باره میگوید: برخی نگاهشان در این قضیه افراطی است تا جایی که حضور زن در اجتماع را مانعی بر انجام وظایف خانوادگی او میدانند و به همین دلیل او را بهشدت از حضور در جامعه منع میکنند. عدهای نیز نگاهشان به این مساله تفریط گونه است تا جایی که به هر بهانهای و در هر شرایط و موقعیتی موافق حضور زن در اجتماع هستند بدون در نظر گرفتن ملاکهای لازم برای حضور، اما عدهای در این میان نگاهی معتدل داشته و تقسیم وظایف و مرزبندی بین خانه و جامعه را گوشزد میکنند.
تبیین الگوی خانواده محوری به نحو شفاف و قابل جمع با حضور در اجتماع، تبیین وضعیت خانواده در غرب و نقد آن، کاربردی کردن پژوهشها با توجه به مباحث زنان، آیندهنگری و غیره از جمله مباحث مربوط به حوزه فعالیت اجتماعی بانوان بود که در دیدار رهبری از ناحیه یکی از طلاب خواهر بیان شد.
ابراهیمی در این باره تصریح میکند: اسلام همواره بر آشنایی عمیق و عالمانه زنان با معارف اسلامی و محقق کردن آن در متن خانواده و اجتماع تاکید دارد. بنابراین بر همه ما لازم است تا با جهتدهی همه فعالیتهای خویش به سمت ظهور و بروز عملی آموزهها و دستورات دینی در جامعه و رفتارهای فردی و جمعی به این امر جامه عمل بپوشانیم و به سمت عینیت بخشی دستورات دینی در جامعه و زندگی شخصی گام برداریم./504/422/ح