تمدن اسلامی بیانگر همه جنبههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جامعه است که ابعاد وجودی فرد و جامعه را پوشش میدهد (مدیریت حوزه علمیه قم، 1383: 113). تمدن اسلامی، تمدنی دینی است که همه مؤلفههای آن بر محور اسلام میگردد... بدین ترتیب، تمدن اسلامی از همه ویژگیهای تمدن الهی در چارچوب آموزههای قرآنی و متکی بر سنت پیامبر اکرم(ص) برخوردار است و مؤلفههای آن، دین، اخلاق، علم، عدالت، قوانین، مقررات، اصول دینی و غیره است (جان احمدی، 1388: 52-51).
به اعتقاد ابننبی برای حصول تمدن اسلامی، باید مجموعهای از شروط اخلاقی و مادی حاصل گردد. عناصر تمدنی در نگاه وی «انسان، خاک و زمان» است (بابایی، 1390: 49-46). به اعتقاد زرین کوب «... جامعه اسلامی جامعهای بود متجانس که مرکز آن قرآن بود...» (زرینکوب، 1384: 29).
مقام معظم رهبری تمدن اسلامی را فضایی میداند که انسان در آن فضا به لحاظ معنوی و مادّی میتواند رشد کند و به غایات مطلوبی برسد که خدای متعال او را برای آن غایات خلق کرده است. زندگی خوب و عزّتمندی داشته باشد، انسان عزیز، انسان دارای قدرت، دارای اراده، دارای ابتکار، دارای سازندگی جهان طبیعت. تمدّن اسلامی به این معنی است و هدف و آرمان نظام جمهوری اسلامی این است (بیانات مقام معظم رهبری، 22/03/1383). در این تعریف ابعاد گوناگون فرهنگ و تمدن مادی و معنوی بشر مطرح شده است که منجر به تکامل او و قرب به خدا میشود.
شاخصههای تمدن اسلامی از دیدگاه رهبر انقلاب
شاخصههای عام (قدیمی)
در اندیشه معظم له شاخصههای تمدن نوین اسلامی، بهرهمندی انسانها از همه ظرفیتهای مادی و معنوی است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. محوریت قوانین قرآن، ایمان، علم، اخلاق، مجاهدت، حکومت مردمی و اندیشه پیشرفته، اجتهاد و پاسخگویی به نیازهای نوین بشر، پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، ایجاد رفاه عمومی، استقرار عدالت، خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژهخواری، ربا، تکاثر و دفاع از مظلومان عالم است که وجه مشترک شاخصههای تمدن اسلامی در دیدگاه معظمله و سایر اندیشمندان اسلامی است.
ایشان از ابتکار و خلاقیت، توجه به رسانههای مدرن، هنر، سینما، بهبود روابط بینالملل، صدور احکام فقهی متناسب با نیازهای جدید بشری به عنوان شاخصههای تمدن نوین اسلامی یاد میکنند که همین شاخصهها قابلیت این را دارند که جهانبینی مادی ظالمانه غرب را به سوی سعادت برهاند (بیانات مقام معظم رهبری، 9/2/1392).
محوریت قوانین قرآن
در اندیشه مقام معظم رهبری، قرآن و جایگاه قوانین آن در تمدن اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است. به اعتقاد ایشان شکلگیری تمدن نوین اسلامی باید با توجه به «مبانی مشترک همه مذاهب اسلامی» و نه ایران شیعی باشد. بدیهی است که اوّلین و عالیترین منبع مشترک بین همه فرق اسلامی، قرآن عظیم است. ایشان همچنین عامل اصلی دشمنی معاندان با ایران اسلامی را همین موضوع یعنی محوریت قوانین الهی برگرفته شده از قرآن میداند (بیانات مقام معظم رهبری، 26/6/1390).
علت اهمیت بسیار قرآن کریم، جامعیت قوانین آن و جوابگویی آن به همه نیازهای فردی و اجتماعی بشر است. همچنین امام(ره) اعتقاد به محوریت قوانین قرآن را از پیشفرضهای امت واحده و تمدن نوین اسلامی دانستهاند (امام خمینی ره، صحیفه ج 10: 449).
ایمان
اوّلین هدف بعثت پیامبران، دعوت انسانها به یکتاپرستی و ایمان به خدا است. «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّه رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل، 36). «و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده برانگیختیم تا خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید». رسالت پیامبر اعظم (ص) نیز در همین مسیر بود. ایشان در طی 23 سال نبوت، لحظهای از این هدف والا غافل نشد و همه جهادها، جنگها و دلسوزیهایشان برای همین هدف، یعنی خدامحوری و دعوت به سوی خداوند متعال بوده است. این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که در همه تمدنها، عامل اساسی همه پیشرفتها محسوب میشود.
در اندیشه رهبر معظم انقلاب در درجه اوّل، نیاز تمدن نوین اسلامی به ایمان مطرح است. ایشان معتقدند جدایی دیانت از سیاست از مظاهر شرک است که تا مسلمانان به همه ابعاد اسلام که سیاست نیز یک بعد مهم آن است، ایمان نیاورند، وارد اسلام واقعی نمیشوند. معظمله نقطه اصلی در تمدن اسلامی را ایمان به خداوند سبحان و به معنای عمیق توحید ناب معرفی میکنند و معتقدند یک نقطه اصلی وجود دارد و آن، ایمان است و ما باید به تعیین هدفی بپردازیم که به آن ایمان پیدا کنیم.
ایشان معتقدند که بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها میسر نیست و کار به نحو صحیحی انجام نمیشود. اکنون آن چیزی که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم، فاشیسم یا توحید ناب باشد. بالاخره به یک چیزی باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد؛ یک چنین ایمانی باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگی انتخاب خواهد شد (بیانات مقام معظم رهبری، 23/7/1391).
بنابراین، مهمترین شاخص جامعه و تمدن نوین اسلامی در اندیشه رهبر انقلاب، همان خدامحوری و ایمان به خالق انسانهاست که باید در همه سطوح جامعه اجرا شود و روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر اساس آن شکل میگیرد.
خردورزی
رهبر معظم انقلاب بر «خردورزی» به عنوان مهمترین بنمایه سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی تأکید دارند. در لسان روایات، یک ساعت اندیشیدن در آغاز و فرجام زندگی و اعتقادات دینی که نوعی خردورزی است، از عبادت چندین ساله برتر شمرده شده است. خداوند در قرآن سیصد مرتبه انسان را به خردورزی دعوت کرده است (طباطبایی، ج 3، 1374: 57).
همچنین امام (ره) معتقدند انسان به طور کلی سه نشئه دارد و صاحب سه مقام و عالَم است- نشئه آخرت، عالم غیب و مقام روحانیت و عقل؛ نشئه برزخ و عالم متوسط بینالعالمین و مقام خیال؛ نشئه دنیا و مقام مُلک و عالم شهادت- از این رو، به اعتقاد ایشان انسان از سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری برخوردار است که بعد عقلی، نیازمند به کمال؛ بعد اخلاقی نیازمند تربیت؛ و بعد ظاهری او نیازمند به عمل است و دستورات انبیا و اولیاء الهی برای عقل، کمال و برای قلب، تربیت و برای جوارح حسی، عملی مناسب محسوب میشود (امام خمینی ره، 1377).
ایشان معتقد به سه سطح برای عقلانیت انسان هستند. الف: «عقلانیت معرفتی»؛ ب: «عقلانیت اخلاقی»؛ ج: «عقلانیت ابزاری» (معینیپور و لکزایی، 1391: 66-65). از دیدگاه امام (ره) مراد از عقل مستند به حدیث شریف «العقلُ ما عُبِدَ بهِ الرَّحمن» (کلینی، ج 1، بی تا: 11) عقل سلیمی است که بتواند انسان را به ارزشهای انسانی برساند؛ بنابراین، از دیدگاه ایشان، ممکن است شخصی دانشمند باشد، امّا عقل نداشته باشد و دانش خود را صرف فساد و تباه کردن ملتها کند.
ارکان، مبانی و چارچوب نظری دیدگاه رهبری معظم انقلاب در حوزه تمدنسازی نوین اسلامی، برگرفته از مبانی فکری امام خمینی (ره) است و در برخی موارد شکوفاسازی، گسترش و تکمیل آن مبانی است. چنانچه معظم له در مراسم اوّلین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) تصریح نمودند: «راه ما همان راهی است که امام بزرگوارمان ترسیم کردند» (مقام معظم رهبری، 14/3/1390).
مقام معظم رهبری عقلانیت را که یکی از شاخصههای بارز و مهم تمدن اسلامی است، چنین تعریف کردهاند: «عقلانیت یعنی نیروی خرد انسان را استخراج کردن و آن را بر تفکرات و اعمال انسان حاکم قرار دادن. برای تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلام، باید عقل را معیار و ملاک قرار بدهیم. اوّلین کار در این راستا این است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام شود. عقلانیت به معنای محافظهکاری، مسامحه و تساهل نیست».
همچنین به اعتقاد ایشان یکی از مشکلات بزرگ مسلمانان، به کار نبستن عقل و خرد خدادادی است که سبب خسارتهای مادی، معنوی، دنیوی و اخروی شده و تشکیل امت بزرگ واحد اسلامی را با اخلال مواجه کرده است (بیانات مقام معظم رهبری، 29/4/1388). معظمله دوری روحانیت غربی از عقلانیت و خردورزی در دوره قبل از رنسانس را عامل اصلی پیدایش تمدن منحرف غربی معرفی میکند (مقام معظم رهبری، 22/3/1383).
علم
رسالت پیامبر(ص) با خواندن آغاز و این باعث تفاوت اسلام با سایر ادیان شد (اکبری، 1390: 20). قرآن در آیه 9 سوره زمر بر برتری عالمان بر کسانی که از این ارزش برخوردار نیستند، تصریح کرده است. در سوره طه آیه 114 «... وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا» به پیامبر(ص) امر میشود که از درگاه الهی افزایش علم خود را طلب کند. در آیات دیگر قرآن مانند بقره/280، نحل/95، عمران/190، انعام/11، یونس/5، عنکبوت/15 و ... کسانی که اهل علم نیستند، پیوسته سرزنش میشوند.
نکات فوق بیانگر اهمیت علم در قرآن است. در قرآن علم و ایمان در کنار هم است: «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ» (روم، 56). سفارشهای مکرر پیامبر (ص) درباره دانشافزایی مسلمانان بسیار فراوان است که گاهی موجب تعجب عموم پژوهشگران شده است (اکبری، 1391: 20). روایاتی مانند «خداوند نیکبختی هر کسی را بخواهد، او را در دین دانا گرداند (بخاری، ج1، 1981 م: 28)؛ «فرشتگان بالهای خود را زیر پای دانشجویان میگسترانند» (کلینی، ج 1، بی تا: 34)؛ «دانشمندان وارثان پیامبراناند» و «نزدیکترین مردم به درجات نبوت، اهل علم و جهاد هستند» (فیض کاشانی، 1361: 14-13) بیانگر اهمیت علم در اسلام و نزد آن حضرت است. «خوب پرسیدن نیمی از دانش است» (حرانی، 1387: 95).
«برای طلب و فراگیری دانش تا چین بروید، پس فراگیری علم برای همه مسلمانان واجب است» (مجلسی، ج 1، بی تا: 96). پیامبر(ص) برای آزاد کردن بعضی از اسرایی که در جنگ بدر اسیر شدند و پول کافی نداشتند تا خود را آزاد کنند، شرط گذاشت که اگر ده نفر از مسلمانان را باسواد کنند، از قید اسارت آزاد میشوند (حسن ابراهیم حسن، 1386: 454). اهتمام ویژه اسلام به دانشپروری و نیاز به درک صحیح آموزههای اسلامی باعث گردید مسلمانان درصدد توسعه علم و دانش و گسترش فرهنگ و پیشرفت تمّدن انسانی برآیند و به گسترش تعلیم و تربیت بپردازند (قربانی، 1370: 65).
از این رو، در اندیشه رهبر معظم انقلاب، مجاهده علمی و شکستن مرزهای علم، چراغ راه تمدن اسلامی است.به اعتقاد ایشان، فردای بدون علم تاریک است و چراغ راه تحقق تمدن اسلامی، مجاهده علمی است. علم از دیدگاه ایشان سلطهآور است و جامعه صاحب علم را قدرتمند میسازد. ایشان به میزان بسیاری تأکید میکنند که علم را باید فراگرفت و به تولید و صدور آن پرداخت و به مصرف آن نباید بسنده کرد. روششناسی تولید علم از دیدگاه ایشان، اجتهاد به معنای مصطلح، یعنی استنباط از منابع دینی و رجوع به عقلی است که پشتوانه آن وحی است.
در این صورت تولید علم میتواند در مسیر رشد و اعتلای تمدن اسلامی باشد. به اعتقاد ایشان دشمن از هیچ تلاشی برای عدم تحقق این اصل فروگذار نمیکند و بنابراین، باید ترفندهای دشمن را شناخت. نکته بسیار مهم در دیدگاه ایشان درباره علم، شکستن مرزهای دانش به وسیله مسلمانان است. به اعتقاد ایشان، تحجر و جزمگرایی در خصوص یافتههای علمی گذشتگان یا متفکران غربی، آفت اصلی تحقق رشد علمی است و آزاداندیشی راه برونرفت از این آفت است (مقام معظم رهبری، 9/12/1379).
به اعتقاد ایشان، ارزش علم منوط به معنویت است و علم بدون معنویت فاقد هر گونه ارزشی است. زیرا علم بدون معنویت همان چیزی میشود که اکنون تمدن غربی با آن مواجه است. تمدنی که با روشهای پیچیده علمی توانست موفقیتهای بزرگی به دست آورد. امّا به لحاظ معنویت دچار عظیمترین خسارتها گردید. تأکید رهبر معظم انقلاب بر علم همراه با معنویت به این دلیل است که علم با خود قدرت میآورد و اگر این قدرت رها باشد، عامل فساد و فتنهانگیزی میشود.
بر عکس زمانی که معنویت علم را فرماندهی کند، عامل سعادت میشود و در خدمت آرامش و امنیت مردم قرار میگیرد. مثال گویای سوءاستفاده از علم، استفاده غیرانسانی ایالات متحده آمریکا از فناوری بالای هستهای در قتل و عام مردم بیگناه هیروشیما و ناکازاکی است (مقام معظم رهبری، 20/8/1385).
دیدگاه راهبردی امام (ره) در زمینه علم به عنوان یکی از ارکان و مبانی تمدن نوین اسلامی آن است که همه علوم با نیت الهی، «الهی» محسوب میشوند. همچنین تقارن علم با عمل، ضرورتی تام دارد؛ به طوری که علم و عمل دو بالی هستند که انسان را به مقام انسانیت میرسانند. بنابراین علم تنها اثر ندارد، بلکه گاهی مضر است و عمل بدون علم، بینتیجه است (امام خمینی ره، ج 8، 268). در آثار امام به میزان بسیاری تأکید شده است که علم غیر از ایمان است و تصریح میفرمایند: «ممکن است انسان، برهان داشته باشد، ولی در مرتبه کفر و شرک باقی بماند» (تقریرات اردبیلی ، ج 3، بی تا: 354).
تشکیل امت واحده اسلامی و تمدن نوین اسلامی را بهعنوان یک آرمان و هدف عالی میتوان از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در کلام و سخنان رهبران انقلاب اسلامی مشاهده نمود؛ تا جایی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، درباره اهداف تشکیل حکومت اسلامی صراحتاً از «تشکیل جامعه نمونه اسلامی» و «تشکیل امت واحده جهانی» نام برده شده است: «ملت ما در جریان تکامل انقلابی خود، از غبارها و زنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزههای فکری بیگانه خود را پاک نمود و به مواضع فکری و جهانبینی اصیل اسلامی بازگشت و اکنون بر آن است که با موازین اسلامی، جامعه نمونه (اسوه) خود را بنا کند... قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران، که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم میکند؛ بهویژه در گسترش روابط بینالمللی با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی، میکوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند.»
از نظر رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی)، خطی که نظام اسلامی ترسیم میکند، خط رسیدن به تمدن اسلامی است: «خط کلی نظام اسلامی، رسیدن به تمدن اسلامی است. البته اینکه در مقابل تمدن کنونی بشر (یعنی تمدن مادی غرب) میتواند تمدن دیگری مطرح شود یا نه و این تمدن برای پیدایش خود و سپس برای ماندگاری و استواری خود، از چه عناصر و از چه عواملی کمک خواهد گرفت، در اینباره سخنها هست.»
به اعتقاد ایشان، این هدفی است که از همان ابتدای انقلاب مورد نظر بوده است: «هدف انقلاب عبارت بود از ساختن یک ایرانی با این خصوصیاتی که عرض میکنم: مستقل، آزاد، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین و بهرهمند از معنویت و اخلاق، پیشرو در مسابقه جامعه عظیم بشری در علم و بقیه دستاوردها، برخوردار از آزادی با همه معانی آزادی... مسئله فقط ایران هم نبود. ایران بهعنوان یک الگو برای جوامع اسلامی در درجه اول و همه جوامع بشری در درجه بعد، مورد نظر بود.
ما میخواستیم این جامعه را با این خصوصیات بسازیم (ما یعنی ملت ایران، انقلاب ایران، انقلابیون ایران. منظور، شخص بنده و چند نفر دیگر نیست) و آن را بگذاریم جلوی چشم آحاد بشر و امت اسلامی، بگویند این است که هم مطلوب اسلام است، و هم میسور مردم این روزگار است.»
در حقیقت، از نقطهنظر فلسفه تاریخی، انقلاب اسلامی مأموریت تاریخی خود را تأسیس این تمدن نوین میداند و این تمدن نوین اسلامی است که زمینهساز ظهور حضرت حجتابنالحسن(عج) خواهد بود: «بیشک تمدن اسلامی میتواند وارد میدان شود و با همان شیوهای که تمدنهای بزرگ تاریخ توانستهاند وارد میدان زندگی بشر شوند و منطقهای را (بزرگ یا کوچک) تصرف کنند و برکات خود یا صدمات خود را به آنها برسانند، این فرایند پیچیده و طولانی و پُرکار را بپیماید و به آن نقطه برسد. البته تمدن اسلامی بهصورت کامل در دوران ظهور حضرت بقیهالله(ارواحنا فداه) است. در دوران ظهور، تمدن حقیقی اسلامی و دنیای حقیقی اسلامی به وجود خواهد آمد.»
اما مسئله اصلی این است که تحقق این تمدن چگونه و براساس کدام نقشه راه خواهد بود؟ پاسخ این سؤال همان مفهومی است که سالها پیش توسط رهبر انقلاب بهعنوان «زنجیره پنجگانه تحقق اهداف اسلامی» از آن یاد شده است: «یک زنجیره منطقی وجود دارد. پیشها این را گفتیم، بحث شده. حلقه اول، انقلاب اسلامی است، بعد تشکیل نظام اسلامی است، بعد تشکیل دولت اسلامی است، بعد تشکیل جامعه اسلامی است، بعد تشکیل امت اسلامی است. این یک زنجیره مستمری است که به هم مرتبط است.»
هریک از مراحل این زنجیره در حکم مقدمه و زمینهساز برای حلقه بعدی است. البته این بدان معنی نیست که ورود به حلقه بعدی مستلزم تکمیل حلقه پیشین باشد. برای مثال، با وجود فاصله جدی ما با تحقق مرحله دولت اسلامی و جامعه اسلامی، اما همین میزان توفیقات ایران اسلامی تاکنون، الگوسازی جدیِ ملت ایران برای مسلمانان و بیداری عظیم اسلامی را در پی داشته که نویدبخش تولد دوباره تمدن اسلامی است.
از نظر رهبر انقلاب، ما هماکنون در مرحله دولت اسلامی و جامعه اسلامی قرار داریم. منظور از دولت در این تبیین عبارت است از: «مجموع دستگاههای مدیریتی کشور که اداره یک کشور را برعهده دارند، نظامات گوناگون ادارهکننده کشور.» جامعه اسلامی نیز یعنی «جامعهای که در آن، آرمانهای اسلامی، اهداف اسلامی، آرزوهای بزرگی که اسلام برای بشر ترسیم کرده است، تحقق پیدا کند.
جامعه عادل، برخوردار از عدالت، جامعه آزاد، جامعهای که مردم در آن، در اداره کشور، در آینده خود، در پیشرفت خود دارای نقشاند، دارای تأثیرند، جامعهای دارای عزت ملی و استغنای ملی، جامعهای برخوردار از رفاه و مبرای از فقر و گرسنگی، جامعهای دارای پیشرفتهای همهجانبه (پیشرفت علمی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت سیاسی) و بالأخره جامعهای بدون سکون، بدون رکود، بدون توقف و در حال پیشروی دائم. این آن جامعهای است که ما دنبالش هستیم.»
چیستی دولت اسلامی
رهبر انقلاب از دو جهت دولت اسلامی را مورد بررسی و توصیف قرار دادهاند. در آغازین سالهای طرح مفهوم مراحل پنجگانه، معمولاً مفهوم دولت اسلامی از وجه منابع و نیروی انسانی آن مورد تأکید و توصیف ایشان قرار گرفته است: «بعد از آنکه نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی میرسد؛ یا به تعبیر روشنتر، تشکیل منش و روش دولتمردان بهگونه اسلامی، چون این در وهله اول فراهم نیست، بهتدریج و با تلاش باید به وجود آید.
مسئولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلق به یک مسئول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یا چنان افرادی (اگر هستند) سر کار بیایند یا اگر ناقصاند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند. این مرحله سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی میکنیم. نظام اسلامی قبلاً آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود... اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آنگاه کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد.»
ایجاد دولت اسلامی
«قدم بعدی، ایجاد دولت اسلامی است. دولت نه به معنای هیئت وزیران؛ یعنی مجموعه کارگزاران حکومت؛ یعنی من و شما. ما باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شویم. این مشکلتر از مراحل قبلی است. ما مسئولان باید خود را بسازیم، مرتب با خود کلنجار برویم، یکدیگر را به حق وصیت کنیم، یکدیگر را ارشاد کنیم، مثل آینهای در مقابل یکدیگر، عیوبمان را صادقانه به هم نشان دهیم، بنا را بر رفع عیب بگذاریم و خود را روزبهروز بهتر کنیم.»
اما در تعاریف متأخر ایشان، وجه ساختاری و نظامگونه دولت اسلامی مورد تأکید بیشتر قرار گرفته است: «دولت اسلامی یعنی سازوکارها و نهادسازیهای لازم برای ایجاد آن جامعه اسلامی» این نکته زمانی جالبتر میشود که به یاد آوریم از ابتدای دهه چهارم انقلاب اسلامی، مطالبه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت از محوریترین مطالبات ایشان بوده است و میتوان آن را نقشه راه دولت اسلامی دانست.
این تلقی از تشکیل دولت اسلامی از آن جهت مهم است که ساختارها و روشها در حقیقت روابطی هستند که کارگزاران درون آن روابط با یکدیگر در تعامل بوده و عمل میکنند و اگر حالتی را تصور کنیم که در آن حالت، کارگزاران دارای ویژگیهای اسلامی بوده، اما روشها و ساختارها برآمده از الگوهای سکولار باشند، عملاً این اقتضائات روابط و الگوهای سکولار است که خود را بر آرمانها و مطلوبیتهای نیروهای اسلامگرا تحمیل میکند و آنان را در چارچوبهای تحمیلی خود محدود میسازد.
در این صورت، عملاً نهادها و ساختارهای نظام با نوعی تضاد درونی و دائمی بین نیروهای اسلامگرا و الگوهای سکولار مواجه خواهد بود؛ تضادی که یا به سرخوردگی، استحاله و یا حذف نیروهای اسلامگرا منجر خواهد شد و یا به تغییر روابط و الگوهای نظامات و نهادهای اداره نظام توسط نیروهای اسلامگرا و تحولخواه.
موانع تشکیل دولت اسلامی کداماند؟
دو عنصر اساسی تمدن اسلامی
از نظر رهبر انقلاب، «برای ایجاد یک تمدن اسلامی (مانند هر تمدن دیگر)، دو عنصر اساسی لازم است: یکی تولید فکر، یکی پرورش انسان.»و تشکیل دولت اسلامی بهعنوان یکی از حلقات تشکیل تمدن اسلامی نیز از همین قاعده پیروی میکند.
این تلقی را ایشان به بیانی دیگر، تحت عنوان «واژهسازی و نهادسازی» مطرح نمودهاند: «یکی از چیزهایی که در هر حرکت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است که براساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و این جریان، هم بایستی واژهسازی بشود، هم بایستی نهادسازی بشود... وقتی یک انقلاب و یک حرکت تحقق پیدا میکند، بایستی دستگاههای مجری خود را (آن مجموعههایی که آن هدفها را باید دنبال کنند) به وجود بیاورد. یکی از کارها این است که دستگاههای موجود جامعه را متحول کند. یکی دیگر این است که دستگاه متناسب با خواست خود را به وجود بیاورد. هر دو سخت است. هر دو جزو کارهای دشوار است.»
بنابراین باید مطالباتی همچون الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، نهضت نرمافزاری و تحول و ارتقای علوم انسانی را که سالهاست مورد اهتمام و پیگیری رهبری هستند، در راستای عنصر اول، یعنی تولید فکر دانست و مطالباتی همچون تحول بنیادین نظام آموزشی، تحول حوزههای علمیه، اسلامی شدن دانشگاهها، نخبهپروری، مهندسی فرهنگی و پیوستنگاری فرهنگی را در راستای عنصر تربیت نیروی انسانی لازم برای تشکیل دولت اسامی برشمرد. لذا بدیهی است که مهمترین مانع بر سر راه تشکیل دولت اسلامی را معطل ماندن یا بر زمین ماندن هریک از مطالبات فوق بدانیم.
با کنکاش بیشتر در اندیشه آیتالله خامنهای درباره دولت اسلامی، به مفهومی دیگر برخورد میکنیم که در کنار تولید فکر و تربیت نیروی انسانی، تسهیلکننده و پیشبرنده پروژه تشکیل دولت اسلامی است. از نظر رهبر انقلاب، «گفتمانسازی شرط اصلی تحقق الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت است.»اگر الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت را نقشه کلان دولت اسلامی بدانیم، بنابراین تمامی توصیهها و تحلیلهای رهبر انقلاب درباره آن را باید بهمثابه ترسیم چگونگی تشکیل دولت اسلامی دانست. لذا گفتمانسازی را میتوان به اندازه دو عنصر دیگر و در کنار آنها، مهم دانست.
اکنون پاسخ به این سؤال که چرا دولت اسلامی هنوز در کشور ما شکل نگرفته، آسان است. اول اینکه هنوز به اندازه کافی آن تولید فکر و نظریهپردازی صورت نگرفته است. درباره سازوکارهای اقتصادی دولت اسلامی هنوز در ابتدای راهیم.
هنوز به این جمعبندی نرسیدهایم که آیا بانک در نظام اقتصادی دولت اسلامی جایی دارد یا نه؟ هنوز قوانینی در این کشور معتبر است که در زمان تصویبشان در دوره رضاشاه و محمدرضاشاه، دیکتهشده از سوی مستشاران و عناصر خارجی و در راستای تأمین منافع بیگانگان بودهاند و بسیاری از علما را به واکنش واداشتهاند! مانند قانون ممنوعیت خرید و فروش اشیای عتیقه و یا قانون ملی شدن اراضی و مراتع که از زمان انقلاب سفید محمدرضا تاکنون وجود داشته و باعث شکلگیری بسیاری از مفاسد اقتصادی و زمینخواریهاست!
دوم اینکه هنوز در تربیت مدیران تراز انقلاب اسلامی و همچنین استانداردسازی شرایط و پیشنیازهای لازم برای تصدی پستهای مدیریتی در نظام اسلامی، حرکت درخوری صورت نگرفته است.
متأسفانه جمهوری اسلامی حتی هنوز فاقد یک سامانه و نظام ارزیابی عملکرد قوی و کارآمد درباره مدیران است؛ سامانهای که با تشکیل یک نظام رصد و تحلیل عملکرد تکتک مدیران، در یک چرخه زمانی، مدیران نالایق و ضعیف را از چرخه حذف و مدیران مستعد و قوی را تقویت نماید. حال تلاش نظاممند و سازمانیافته برای تربیت مدیران که جای خود دارد.
سومین مانع جدی نیز تبدیل نشدن شعار دولت اسلامی به یک گفتمان جدی، عمیق و فراگیر است که فارغ از شعارزدگیهای سیاسی و تبلیغاتی، بتواند انگیزهها، افکار و نیروهای اجتماعی را در راستای این هدف مقدس بسیج نماید. لازمه این امر، تبیین و ترویج مفهوم دولت اسلامی و مزیتهای آن نسبت به مدلها و الگوهای غربی از یک طرف و نقد و تحلیل الگوهای اداره غربی از سوی دیگر است.
به هر میزان که در گفتمانسازی دولت اسلامی موفق باشیم، راه برای نظریهپردازی و تربیت نسل انقلابی و کارآمد و متخصص برای تصدی مسئولیتهای نظام اسلامی فراهم و تولد تمدن نوین اسلامی روزبهروز نزدیکتر خواهد شد./503/422/ح