vasael.ir

کد خبر: ۱۵۰۳
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۳ - 19 December 2015
در نشست امکان سنجی تکامل اجتهاد جواهری در تولید علوم انسانی عنوان شد/2

فقه عامل ترقی در حجاز- وجود آزاداندیشی در حوزۀ علمیه

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حجت الاسلام اکبرنژاد در ابتدای سخن خود از مقام معظم رهبری(حفظه الله) یاد کرد و ضمن تقدیر از رهبری معظم انقلاب، ایشان را پایه گذار و مروج کرسی های آزاداندیشی دانست و گفت: ایشان را به جد پایه‌گذار و مروج کرسی‌های آزاد اندیشی می دانم. ایشان نفس حوزه را باز کردند و حالت گرفتگی و تصلبی که در حوزه مجال نواندیشی و بیان حرف تازه را نمی داد اما ورود صریح و بی پرده و مکرری که ایشان در این باب داشتند فتح بابی برای اندیشمندان جهت نظریه‌پردازی و بیان حرف‌های تازه است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل جلسه کرسی آزاد اندیشی با موضوع امکان سنجی تکامل اجتهاد جواهری در تولید علوم انسانی در تاریخ 16/09/1394 در دانشگاه عدالت با حضور حجت الاسلام اکبر نژاد، حجت الاسلام دکتر بیاتی و حجت الاسلام دکتر حسینی نیشابوری برگزار شد. در این جلسه حجت السلام اکبر نژاد به عنوان ارائه کنند بحث و حجت السلام دکتر بیاتی به عنوان ناقد جلسه و حجت السلام دکتر حسینی نیشابوری به عنوان داور جلسه به بحث و بررسی پرداختند.

 

مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در مقدمۀ بحث علمی خود به تبیین رابطه تکامل روش اجتهاد به عنوان متد و منطق تولید علوم انسانی پرداخت و گفت: جایگاه اجتهاد به عنوان متد، روش و منطق تولید علم اسلامی است. وقتی گفته می شود علوم انسانی را از منظر اسلامی می خواهیم بازتولید کنیم، بحث منطق بسیار مهم می شود؛ ارتباط منطق فهم دین با این مسئله بسیار روشن است؛ هر اندازه منطق فهم دینی ما قوی باشد، دست ما را در تولید علم باز می گذارد. لذا هرچه ابزار قوی تر باشد قدرت مانور بیشتر می شود؛ اما اگر منطق فهم دین ما دچار تهافت و تناقض شود یا برای تولید علم طراحی و ساخته نشده باشد، نه تنها ابزار کار ما نمی شود؛ بلکه خودش دست و پا گیر می شود

ارائه کنندۀ این نشست در ادامه وارد بحث علمی خود شد و پیش فرض‌های مسأله را اینگونه برشمرد: اولاً دین عهده دار تمدن مبتنی بر بندگی خداست. ثانیاً فقه ظرفیت تولید علوم انسانی را دارد. ثالثاً روش اجتهاد در تولید علوم انسانی کما و کیفا تاثیر گذار است. با مسلم گرفتن این پیش فرض ها بحث می کنیم.

 

وی در ادامه به بیان فرضیات مسأله پرداخت و گفت: 1- تکامل در اجتهاد جواهری به عنوان یک روش در اجتهاد، ممکن است. به دنبال اثبات این هستیم که اجتهاد جواهری پایان روش اجتهاد نیست و می تواند مطلوب‌تر از وضعیت موجود شود.

2- این تحول، هم مسائل و هم روش‌ها را در بر می گیرد.

3- اجتهاد جواهری به معنای مصطلح آن، قادر به تولید علوم انسانی در تراز مورد نیاز حکومت اسلامی نیست.

حجت الاسلام اکبرنژاد در ادامه به اثبات فرضیه اول خود پرداخت و گفت: دو دلیل برای اثبات این مدعا وجود دارد: 1. جریان تاریخی تحول فقه شیعه. برای اثبات امکان تکامل اجتهاد جواهری بالاترین دلیل وقوع این امر در جریان تاریخی خود فقه شیعه است(ادلّ الدلیل وقوعه).

2. غیر وحیانی بودن روش اجتهاد: مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در تشریح دومین دلیل گفت: آیا جز این است که روش اجتهاد امری وحیانی و تعبدی نیست؟ هیچ فقیهی معتقد به وحیانی بودن روش اجتهاد نیست. روش اجتهاد در واقع روش عقلایی برخورد با مسائل علمی است؛ بنابراین اساس اجتهاد جواهری بر دو پایه بنا شده است:1. حرکت بر مبنای یقین؛ یعنی فاصله گرفتن از رأی، قیاس، استحسان و دیگر مواردی که اهل سنت مطرح ساختند یا اقوالی که امروزه روشنفکرها می گویند.2. اجتهاد جواهری همان طریق عقلایی فهم است.

 

در ادامه جلسه حجت الاسلام حسینی نیز نقد خود را از پیش فرض ها آغاز کرد و گفت: پیامبر خدا (ص) وقتی به حجاز آمدند، آنجا سرزمینی خشکیده و تفتیده بود؛ نه صنعتی و نه تجارتی برقرار بود؛ تنها یک دامپروری ضعیف داشت. رسول خدا (ص) برنامه ای پیاده کرد که در سال ۱۶۰ هجری قمری ۱۶۰ نوع خرما در بازار بصره عرضه می شد. سؤال این است که چرا اینگونه شد؟ چون وقتی رسول خدا (ص) تشریف آوردند دیدند در مورد خاک، آب و زمین قانون وجود ندارد و حال آنکه برای ترقی و تولید نیاز به قانون و امنیت است؛ لذا ایشان قوانینی را درباره آب، خاک، آبیاری و … وضع کردند. ما به این کار فقه می گوییم و این فقه سبب اصلی این پیشرفت بود.

استاد دانشگاه امام صادق(ع) نقدی هم به مقدمه ی نظریه پرداز وارد کرد و گفت: یک تذکر در باب عرایض نظریه پرداز محترم بگویم، اینکه گفتند در حوزه آزاداندیشی نبود، اینگونه نیست؛ بلکه در بدترین زمان‌ها نیز در حوزه علمیه آزاداندیشی وجود داشته است. در طول تاریخ حوزه، همیشه آزاداندیشی در اوج بوده است. در کلاس های درس حوزه علمیه تا استاد سخنی بگوید شاگردها ان قلت و اشکال می کنند. و آن قدر این سؤال و جواب ها عالی است که دیگر جوامع آموزشی حسرت حوزه را می برند.

در ادامه حجت الاسلام اکبر نژاد در مقام پاسخ به مباحث حاشیه ای حجت الاسلام حسینی برآمد و گفت: اینکه گفته شد حوزه علمیه شدیدا آزاداندیش است و نشانه هایی برای آن ذکر کردند از جمله: اشکال هنگام تدریس استاد و دیگری کثرت تالیفات فقهی اصولی؛ آیا واقعا این موارد نشانه ی آزاداندیشی یک جریان علمی است؟ بنده به عنوان اکبرنژاد –یک طلبه کوچک حوزه- نمی توانم هضم کنم چگونه می شود در فضای آزاداندیشی یک کتاب علمی ۵۰۰ سال محور مباحث علمی قرار بگیرد. آیا این بهترین گواه بر جمود فضای علمی حوزه علمیه نیست؟

 

در ادامه مشروح سخنان ارائه کننده حجت السلام اکبر نژاد و داور محترم حجت السلام دکتر حسینی نیشابوری را مرور می کنیم.

 

 

 

 

رابطه تکامل روش اجتهاد به عنوان  منطق تولید علم اسلامی

 

ارائه کننده: حجت السلام اکبر نژاد:

مقام معظم رهبری، پایه‌گذار کرسی‌های آزاداندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض خیر مقدم خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسینی نیشابوری و جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر بیاتی. وظیفه خود می دانم در مطلع کلام از مقام معظم رهبری یاد و تقدیر کنم به خاطر اینکه ایشان را به جد پایه‌گذار و مروج کرسی‌های آزاد اندیشی می دانم. در خدمت یکی از علمای قم بودیم که ایشان خیلی از مقام معظرم رهبری تجلیل می‌کردند و می گفتند ایشان نفس حوزه را باز کردند و حالت گرفتگی و تصلبی که در حوزه مجال نواندیشی و بیان حرف تازه را نمی داد اما ورود صریح  و بی پرده و مکرری که ایشان در این باب داشتند فتح بابی برای اندیشمندان جهت نظریه‌پردازی و بیان حرف‌های تازه است. همین طور از جناب آقای بیاتی ریاست محترم دانشگاه عدالت و دکتر سعدی ریاست دانشکده الهیات دانشگاه امام صادق (ع) تقدیر بکنم.

رابطه تکامل روش اجتهاد به عنوان متد و منطق تولید علم اسلامی

آقای بیاتی توضیحات خوبی در رابطه با بحث از تکامل یا تحول روش اجتهاد و ارتباط آن با تولید علوم انسانی بیان داشتند. ثقل کلام در این نکته است که اجتهاد متد، روش و منطق تولید علم اسلامی است. وقتی که به دنبال این هستیم که علوم انسانی را از منظر اسلامی باز تولید و بازبینی نمایم و احیاناً ساختارها را بهم بریزم و در مسائلش ورود و تصرف کنیم در اینجا بحث منطق فهم از دین اهمیت می‌یابد.ارتباط منطق فهم دین با این مسئله بسیار روشن است؛ هر اندازه منطق فهم دینی ما قوی باشد، دست ما را در تولید علم باز می گذارد و به عنوان ابزار کار قوی قدرت مانور را بیشتر می کند اما اگر منطق و روش و متد در ذات خودش گرفتار یکسری تهافت‌ها  و تناقضات باشد و یا احیانا اساسا برای تولید علم به معنای امروزی خود ساخته نشده باشد نه تنها ابزار کار محسوب نمی شود بلکه خودش مانع می‌گردد. این جایگاه بحث از تحول و تکامل اجتهاد است و بر همین اساس در مباحث تحول علوم انسانی هیچ بحثی به اندازه بحث از روش اجتهاد ضرورت ندارد؛ چراکه هر حرفی در علوم انسانی قرار است بزنیم و هر دری که بسوی تحول این علوم می گشاییم باید بر پایه ی حجیت باشد و همان چیزی که مد نظر خداوند است؛ وگرنه بازتولید این علوم بدون در نظرگرفتن این مهم، لزومی ندارد و می‌توان از فرآوردهای موجود استفاده کرد.

با این مقدمه به صورت منظم سعی کردم طرح مساله ارائه نمایم که در تبیین با مشکل برخورد نکنیم. در هر نظریه پردازی یکسری پیش فرض هایی وجود دارد که ما آنها را پذیرفته شده تلقی می‌کنیم و نمی خواهیم تشکیک نمایم.

بیان پیش‌فرض‌های مسأله

1. دین عهده دار تمدن مبتنی بر بندگی خداست و می‌تواند تمدن ساز باشد. بر سر این مناقشات بسیاری است و جریانات روشنفکری زیر بار این مسأله نمی روند و این فرضی است که در این جلسه پذیرفته ایم.

2. دومین پیش فرض این است که فقه ظرفیت تولید علوم انسانی را دارد که مثلاً در فقه مکاسب و متاجر داریم و فقه می تواند در اقتصاد امروز هم کرسی در اختیار بگیرد.

3. سومین پیش فرض این است که روش اجتهاد در تولید علوم انسانی  کما و کیفا تأثیر گذار است.  با مسلم گرفتن این پیش فرض ها بحث می کنیم. اما فرضیاتی که قرار است در این نشست مورد بحث قرار گیرند:

بیان فرضیه‌ها:

1- تکامل در اجتهاد جواهری به عنوان یک روش در اجتهاد، ممکن است. به دنبال اثبات این هستیم که اجتهاد جواهری پایان روش اجتهاد نیست و می تواند مطلوب‌تر از وضعیت موجود شود.

2- این تحول، هم مسائل و هم روش‌ها را در بر می گیرد.

3- اجتهاد جواهری به معنای مصطلح آن، قادر به تولید علوم انسانی در تراز مورد نیاز حکومت اسلامی نیست. سلب کلی نمی کنیم و نمی گوییم توان تولید هیچ گزاره ای را ندارد؛ بلکه بحث در این موضوع است که توان پاسخ گویی نیازهای حکومت اسلامی را ندارد. یعنی غرب تمدن غول آسای خود را ساخته و ما در برابر آن حکومت اسلامی را بنا کرده ایم؛ در چنین شرایطی دنیا و حتی جامعه ی ما منتظر تولید تئوری از سوی ما –آن هم با سرعت لاک پشتی- نمی ماند. حقیقتا جامعه مستاصل و معطل نظریات ما می باشد؛ اما اگر ما پاسخی برای او نداشته باشیم معطل نمی ماند؛ بلکه این قطار به حرکت خود ادامه می دهد و نسخه های خود را از غرب و شرق می گیرد. به عقیده بنده مدل فعلی اجتهاد –مدل اجتهاد رایج در حوزه های علمیه- پاسخگوی این تولید علم نیست.

دو دلیل برای اثبات این مدعا وجود دارد:

  1. جریان تاریخی تحول فقه شیعه:

برای اثبات امکان تکامل اجتهاد جواهری بالاترین دلیل وقوع این امر در جریان تاریخی خود فقه شیعه است (ادلّ الدلیل وقوعه). از زمان شیخ طوسی(ره) به بعد را –البته قبل از شیخ طوسی نیز اجتهاد بوده ولی نه به قدرت اجتهاد زمان شیخ الطائفه- اگر ملاحظه کنیم اجتهاد شیعی با قوت و قدرت، خود را نشان می دهد و تمام قد در مقابل اجتهاد اهل سنت عرض اندام می کند.

در این دوران کتاب عدة الاصول شیخ طوسی(ره) را در مقابل عدة الاصول اهل سنت می بینیم. همچنین نگاه اجتهادی به حدیث در این دوره قابل ملاحظه است؛ اگر کتاب تهذیب شیخ را با کتاب کافی یا من لایحضره الفقیه مقایسه کنید، خواهید دید که شیخ الطائفه با نگاه اجتهادی وارد احادیث شده است. ادبیات شیخ در کتاب النهایة نیز با کتبی همچون المقنع و المقنعة بسیار متفاوت است؛ جالب اینجاست که ادبیات امروزی فقه ما با منطق ادبیات کتاب النهایة یکی می باشد.

در این جلسه مجال تفصیل تاریخ تحول مکاتب فقهی نیست؛ یکی از دروس مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی همین تاریخ تحول مکاتب فقهی اصولی می باشد؛ همچنین برنامه رادیویی آن از طریق رادیو معارف پخش می شود.

بعد از شیخ الطائفه نوبت به ابن ادریس می رسد؛ نقش او نیز در تحول فقه و اصول کمرنگ نیست؛ کتاب سرائر وی از حیث غنای استدلال قابل مقایسه با المبسوط نیست. بعد از آن علامه حلی تحولاتی در مباحث رجالی، فقهی و اصولی را رقم می زند؛ و هیچ کسی هم این تحولات را بد ندانسته و مانع آن نشده است. همۀ فقها نیز تمام شخصیت هایی را که به نحوی در سازوکار اجتهاد، تکاملی ایجاد کردند را ستایش می کنند. بعد از علامه(ره) نیز دیگرانی بودند که تحولاتی ایجاد کردند تا برسیم به زمان شیخ انصاری(ره). به نظر من دو تن از بزرگترین مکتب داران فقه شیعه، شیخ طوسی(ره) و شیخ انصاری(ره) می باشند. در زمان شیخ انصاری (ره) نیز تحولات بسیار گسترده و عمیقی در جریان اجتهاد ایجاد شد. وی چه در نحوه ورود و خروج خود در مسائل اصول، چه در افزودن تنوع مسائل –مسائلی که قبل از او یا وجود نداشت یا اگر بود بسیار کمرنگ بود- به مباحث اصول و چه در روش تفسیر تحولات بسیاری ایجاد کرد؛ حتی آن قدر که روش اجتهاد او با صاحب جواهر نیز بسیار متفاوت بود. حوزه علمیه نیز تحول بخشیِ شیخ انصاری را تمجید می کند.

بنابراین شاهد یک جریان تاریخی هستیم که همواره در طول تاریخ سعی در تکامل متد اجتهاد داشته و به تکامل رسیده است. مقام معظم رهبری(سلمه الله) نیز بر این تاکید دارند که هیچ کس نمی تواند امروز ادعا کند ما به اوج قله فقاهت رسیده ایم. امام خمینی(ره) در منشور روحانیت می فرماید: «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمى‏ تواند درک کند که اجتهاد مصطلح‏ براى اداره جامعه کافى نیست.[1]»

  1. غیر وحیانی بودن روش اجتهاد

در تشریح دومین دلیل باید گفت: آیا جز این است که روش اجتهاد امری وحیانی و تعبدی نیست؟ هیچ فقیهی معتقد به وحیانی بودن روش اجتهاد نیست. روش اجتهاد در واقع روش عقلایی برخورد با مسائل علمی است؛ بنابراین اساس اجتهاد جواهری بر دو پایه بنا شده است:

1- حرکت بر مبنای یقین؛ یعنی فاصله گرفتن از رأی، قیاس، استحسان و دیگر مواردی که اهل سنت مطرح ساختند یا اقوالی که امروزه روشنفکرها می گویند.

2- اجتهاد جواهری همان طریق عقلایی فهم است.

لذا دلیل اینکه علمای ما هم شیخ طوسی(ره) و هم شیخ انصاری(ره) را –با وجود آن همه تفاوت بین متد اجتهادشان- قبول دارند بخاطر وجود این دو مشخصه در هر دو متد اجتهاد است. الان نیز اگر تحولی رقم بخورد که دارای این دو ویژگی باشد جای هیچ نگرانی نیست؛ چراکه از هیچ خط قرمزی عبور نشده است. حال که می‌گوییم روش اجتهاد توقیتی و تعبدی نیست چه دلیلی وجود دارد بگوییم روش اجتهاد جواهری امکان تکامل و بهبود ندارد؟

بطور مثال: علمای علم اصول از مباحث الفاظ (طرق عقلایی برخورد با متن) سخن گفته اند؛ حال اگر کسی بیاید عناوین دیگری به این مباحث اضافه کند و بگوید ما از ارتکاز و نظام قرائن هم باید بحث کنیم؛ آیا چنین کاری مشکل و خللی در علم ایجاد می کند؟ و حال آنکه این دو عنصر قابلیت ما را در تفسیر متن افزایش می دهد. تاکید و توصیه حضرت امام خمینی(ره) به فقه جواهری نیز در مواجهه با جریان های روشنفکری و خطر نفوذ آن ها بوده است؛ جالب است بدانید در برخی موارد ایشان خطاب به دانشجویان توصیه می کنند به سمت فقه جواهری و سنتی بروید؛ لذا امام(ره) در فضایی که جریان روشنفکری در دانشگاه حاکم است چنین توصیه ای می کند؛ در نتیجه ایشان اصلا در مقام این نیستند که فقه جواهری امکان تکامل ندارد؛ مخصوصا با بیانی که در منشور روحانیت داشتند .این بخش اثبات فرضیه نخست بود.

 

وجود آزادی اندیشی در حوزۀ علمیه

داور:  حجت الاسلام دکتر حسینی نیشابوری:

فقه عامل ترقی در حجاز

در باره پیش فرض ها فقط یک نکته می گویم.پیامبر خدا (ص) وقتی به حجاز آمدند، آنجا سرزمینی خشکیده و تفتیده بود؛ نه صنعتی و نه تجارتی برقرار بود؛ تنها یک دامپروری ضعیف داشت. آندره ام واتسون یک کتابی به نام پیشرفت های کشاورزی در قرون اولیه اسلام دارد که نوشته رسول خدا (ص) برنامه ای پیاده کرد که در سال ۱۶۰ هجری قمری ۱۶۰ نوع خرما در بازار بصره عرضه می شد. این سرزمین خشکیده تفتیده به اینجا رسید. در قرن ۴ در بازار بصره تعداد خرما بیشمار شد. سؤال این است که چرا اینگونه شد؟-بحث در مورد پیش فرض دوم است که فقه ظرفیت تولید علوم انسانی را دارد- یک مسشترق دیگر در مقاله خود نوشته فقه باعث این ترقی در حجاز شد. چرا؟ چون وقتی رسول خدا (ص) تشریف آوردند دیدند در مورد خاک، آب و زمین قانون وجود ندارد و امنیت وجود ندارد و حال آنکه برای ترقی و تولید نیاز به قانون و امنیت است؛ لذا ایشان قوانینی را درباره آب، خاک، آبیاری و … وضع کردند. ما به این کار فقه می گوییم و آن مسشترق غربی نوشته است که این فقه سبب اصلی این پیشرفت بود.

 

وجود آزادی اندیشی در حوزۀ علمیه

یک تذکر در باب عرایض نظریه پرداز محترم بگویم، اینکه گفتند در حوزه آزاداندیشی نبود، اینگونه نیست؛ بلکه در بدترین زمان‌ها نیز در حوزه علمیه آزاداندیشی وجود داشته است. در طول تاریخ حوزه، همیشه آزاداندیشی در اوج بوده است. در کلاس های درس حوزه علمیه تا استاد سخنی بگوید شاگردها ان قلت و اشکال می کنند. و آن قدر این سؤال و جواب ها عالی است که دیگر جوامع آموزشی حسرت حوزه را می برند.

تدوین کتب فقهی و اصولی حائز اهمیت در حوزه علمیه

به طور مثال در زمان حاضر حوزه علمیه کارهای بسیار بزرگی کرده است؛ تنها امسال ۴۰۰ کتاب فقهی و اصولی نوشته شده است. یکی از مجلدات دایره المعارف فقه منطبق بر مبنای اهل بیت است که زیر نظر حضرت آیت‌الله هاشمی شاهرودی نوشته شده است. مؤسسات بسیاری کتاب های مبنایی و اساسی در باب فقه مدیریت، فقه اقتصاد، فقه رسانه نگاشته اند که تحولی اساسی در فقه هستند. و این هم روش بزرگان بوده است و مرحوم شیخ طوسی در مقدمه یکی از کتابهایش نوشته است که روش اصحاب ما یعنی فقهای زمان ائمه این بوده است که مسائل مبتلابه زمان خودشان را بیان می کردند و لذا میگوید که من هم بر طبق روش سلف صالح عمل کنم و مسائل زمان خود را بیان کنم. البته از ایشان بزرگتر که صاحب مکتب است استاد ایشان حضرت شیخ مفید است. و بعد از ایشان به نظر من علامه وحید بهبهانی(ره) در فوائد الحائریه مبانی سترگی را ارئه داده است که در فقه حکومتی نیز قابل استفاده است؛ حضرت امام(ره) مبنای ایشان را گرفته و در بحث ولایت فقیه بسط داده اند. یک نکته در باب نظر حضرت امام عرض میکنم و این است  همه مبانی مهم امام قبل از انقلاب بیان شده است. نمونه دیگر شهید محمد باقر صدر(ره) نیز نمونه ی دیگری است که مبانی نظام سازی در سیاست و اقتصاد  مطرح کرده است و قبل از انقلاب بوده است. نکته دیگر اینکه قرآن و روایات می تواند در این زمینه حرف اول را بزند. در همین فقه موجود نیز مبانی خوبی وجود دارد که می تواند در زمینه تولید علوم انسانی استفاده شود چه از لحاظ روشی و چه از لحاظ محتوا و مسأله.

مثالی بزنم: در کنگرۀ عظیمی که برای محیط زیست تشکیل شده بود و از ۳۰ مذهب جهان حضور داشتند، ترجمه انگلیسی کتاب یک طلبه تحت عنوان «محیط زیست در اسلام» توزیع شد. روز آخر معاون آقای کوفی عنان(رئیس سازمان ملل در آن زمان) گفت: همه شما معتقد هستید دین شما می‌تواند مشکل محیط زیست جهان را حل کند؛ ولی یک نفر این را اثبات کرد. ایشان آن کتاب را بلند کرد و به جمعیت نشان داد و گفت این نظریه توانایی حل مشکل محیط زیست جهان اسلام را دارد. در بخشی از این کتاب به قواعد فقهی محیط زیست پرداخته بود؛ همان قوانینی که قدماء نیز گفته بودند را وی بازسازی کرده بود و منطبق با موضوع و زمان ارائه کرده بود. در نتیجه در فقه موجود نیز مطالب گران بهایی وجود دارد و نباید از آن ها غفلت کرد.

انطباق موضوعات جدید با قرآن و سنت

نکته آخر را به کلامی از علامه طباطبایی این گونه که نقل شده و متواتر است می گویند که هر ده سال باید تفسیر قرآن را مجدد نوشت چون هر ده سال موضوعات جدیدی رخ می نماید و باید موضع گیری قرآن و علما در باب موضوعات جدید به مردم بنمایانند. در روایات ما مبانی و مطالبی وجود دارد که با استفاده از  همین چهارچوب فقه موجود و روش اجتهادی که مورد نقد نظریه پرداز محترم قرار گرفت می توان تولید و تحول در علوم انسانی را رقم زد.

 

 

نشانه‌های جمود فضای علمی در حوزه علمیه

 

حجت الاسلام اکبرنژاد:

نقد نشانه‌های دلالت کننده بر آزاد اندیشی در حوزه علمیه

بنده از این صحبت هایی که شنیدم متعجبم؛امااینکه گفته شد بحث از قرائن نشده و ممکن است  تعمدی باشد یا خیر در مباحث آتی خواهم گفت. و این که گفته شده که حوزه علمیه شدیدا آزاداندیش است و نشانه هایی برای آن ذکر کردند از جمله: اشکال هنگام تدریس به استاد و دیگری کثرت تالیفات فقهی اصولی؛ آیا واقعا این موارد نشانه ی آزاداندیشی یک جریان علمی است؟

نشانه‌های جمود فضای علمی در حوزه علمیه

بنده به عنوان اکبرنژاد –یک طلبه کوچک حوزه- نمی توانم هضم کنم چگونه می شود در فضای آزاداندیشی یک کتاب علمی ۵۰۰ سال محور مباحث علمی قرار بگیرد. آیا این بهترین گواه بر جمود فضای علمی حوزه علمیه نیست؟ لمعه و شرح لمعه اگر امروز در فضای حوزه علمیه تدریس می شود فضل شهید اول (ره) و شهید ثانی(ره) نیست؛ بلکه نشانه ضعف و استیصال ماست که یک علم خودش را وامدار یک کتاب می داند. چرا بعد از ۱۵۰ سال هیچ جایگزینی برای مکاسب و رسائل شیخ انصاری(ره) در حوزه علمیه تدوین نشده است؟ آیا این نشانه عدم جوشش حوزه علمیه نیست؟ اگر واقعا حوزه آزاداندیش است باید از حرفهای جدید استقبال کند.

 رهبر انقلاب (دامت برکاته) دادش از حوزه علمیه بلند است. رهبری به کرات از حوزه علمیه انتقاد کرده اند که چرا کتب درسی را تغییر نمی دهید. این کتاب ها بکار امروز نمی آید. طلبه درس خوانی با لیسانس علوم اجتماعی حوزه آمده بود پس از مدتی نزد من آمد و گفت: من گرفتار بحران شده ام؛ در حوزه علمیه مکاسب می خوانم ولی برای کاری به بانک مراجعه کرده ام به من می گویند چک تضمینی. ولی من نمی فهمم چک تضمینی چیست. مکاسب یعنی معاملات ولی معاملاتی که در تراز معاملات امروز نیست. آن وقت بازهم ادعای آزاداندیشی حوزه علمیه دارید؟ این تحقیر آزاداندیشی است که برای آن اشکال کردن شاگرد به استاد مثال زده شود. کجای دنیا چنین امری در جوامع آموزشی وجود ندارد؟

دیگر مصداقی که برای آزاداندیشی زده شد کثرت تالیفات بود؛ چقدر از این تالیفات دارای مطلب جدید علمی است؟ بنده به عنوان یک کارشناس آگاه گزارش می دهم این کتاب هایی که صدتا صدتا با حجم های قطور چاپ می شود اغلب مطلب جدید علمی ندارد؛ بلکه همه اقوال موجود را بررسی کردند، در آخر یکی را ترجیح داده اند و نوشتند. آیا به این تولید علم و آزاداندیشی می گویند؟

استناد به بیان فقها ناظر بر حاکمیت جمود فکر در حوزه

گفته شد تاریخ ما آزاداندیش بوده است بنده عین مطلب شیخ طوسی(ره) را در مقدمه النهایه می گویم، وی گله می کند: من در این کتاب متعرض تفریعات نشده ام و حتی در عنوان بندی و تقسیم ابواب دست نبرده ام و حتی در ترتیب مسائل دست نبرده ام و عین الفاظ دیگران را در اکثر موارد آورده ام تا کسی دچار وحشت نشود.[2]  ابن ادریس(ره) بعد از 120 سال از شیخ طورسی آمده است و در مقدمه السرائر می گوید: چون مشاهده کردم عالمان روزگار از فراگیری شریعت حضرت محمد(ص) شانه خالی می کنند و با آنچه نمی دانند به مخالفت می پردازند و دانسته های خود را به هدر می دهند و چون دیدم پیرمردان سالخورده این دوران (علمای زمان ابن ادریس) زمام خود را به نادانی سپرده و امانت های زمان را ضایع کرده و در آموختن علوم ضروری و لازم سستی می کنند که گویا همان روز زاده شده اند و چون دیدم علم و دانش به ابتذال کشیده شده و میدان علمی خالی از تاخت و تاز است با تلاش و کوشش جانکاه به جبران باقیمانده ها پرداخم. ایشان می گوید این چه منطقی است که من می خواهم سخن بگویم به جوانی ام ایراد می گیرند و تنها گفتار گذشتگان را صحیح می پندارند؟

آیا در فضای آزاداندیشی چنین گلایه هایی می شود؟ بعد از شیخ انصاری مگر شیخ هادی تهرانی که منتقد شیخ انصاری بود زمینگیر و تفسیق نشد؟ او با مبانی شیخ انصاری مشکل داشت ولی تکفیر شد! در معاصرین نیز مثال های فراوانی وجود دارد؛ علامه عسکری با این همه سوابق علمی درخشان گناهش چه بود که مجبور شد توبه نامه بنویسد؛ فقط در سند زیارت عاشورا تشکیک کرد. شیخ علی پناه تهرانی که اتفاقا از متصلبین حوزه بود و اصلا تحول‌خواه هم نبود، سند یک حدیث را که می گوید العیاذ بالله پیامیر (ص) هزیان می گوید قابل خدشه دانست؛ چرا تکفیر شد؟ مگر از امامت و تشیع برگشته بود؟ ولی مورد توهین و تفسیق قرار گرفت. این است  فضای آزاداندیشی؟ حضرت آقا می فرمایند معنا ندارد وقتی یک نفر حرف تازه ای می زند تفسق، تکفیر و منزوی شود. این اصلا دلیل نیست که چون اشکال به استاد می شود یا کتاب زیاد نوشته می شود پس فضا آزاد است. شما چند استاد سراغ دارید که شاگرد به مبانی او حمله و اشکال کند ولی تحمل کند؟ خود بنده در قم همایشی گرفتم با عنوان «نقد مکتب اصولی شیخ انصاری (ره)» در سایت مؤسسه فقاهت و تمدن سازی صوت و تصویر آن موجود است؛ اتفاقا استقبال خوبی هم شد؛ ولی روز سوم بدون آنکه توضیحی داده شود این همایش را لغو کردند! آیا صحبت غیر علمی در آن همایش شده بود؟ تنها دلیلی که برای تعطیلی این همایش آوردند این بود که این عنوان سخیف است و جسارت به ساحت شیخ انصاری است! حال آنکه من همیشه از شیخ با تجلیل یاد کرده ام و تنها به مبانی او انتقاد داشته ام.  اما اینکه فرمودند شیخ مفید و علامه وحید مکتب دارند منکر نشدم اما گفتم که عمده مکتب دارن و اصلی ترین این دو فقیه است.



[1] . صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۲۹۲

[2] - و کنت عملت على قدیم الوقت کتاب النهایة، و ذکرت جمیع ما رواه أصحابنا فی مصنفاتهم و أصولها من المسائل و فرقوه فی کتبهم، و رتبته ترتیب الفقه و جمعت من النظائر، و رتبت فیه الکتب على ما رتبت للعلة التی بینتها هناک، و لم أتعرض للتفریع على المسائل و لا لتعقید الأبواب و ترتیب المسائل و تعلیقها و الجمع بین نظائرها بل أوردت جمیع ذلک أو أکثره بالألفاظ المنقولة حتى لا یستوحشوا من ذلک (المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‌۱، ص ۲)

503/422/ص

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰