vasael.ir

کد خبر: ۱۴۷۹
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۷ - 16 December 2015
در جلسه هفدهم درس خارج نکاح آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

غض بصر دلالت بر پوشاندن چشم و عدم نگاه است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه هفدهم درس خارج نکاح با اشاره به اختلاف نظر مابین شارحین فتوای مرحوم محقق راجع به میزان نگاه زن و مرد به یکدیگر گفت: صاحب جواهر که شرایع را شرح می‌کند، قول ماتن را «أضعف الأقوال» می‌داند؛ لکن مرحوم صاحب ریاض(رضوان الله علیه) که المختصر النافع را شرح کردند، کاملاً موافق با متن هستند و این را تقویت می‌کنند و ادّلهٴ حرمت را تضعیف می‌کنند.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله عبد الله جوادی آملی در جلسه سیزدهم درس خارج نکاح در تاریخ 94/08/19 در مسجد اعظم قم با اشاره به جهات مانع تمسک به اجماع در مسألۀ میزان نگاه زن و مرد به یکدیگر اظهار داشت: تمسّک به اجماع در این مسئله از دو جهت دشوار است: یکی اینکه اجماعی در کار نیست، برای اینکه بسیاری از بزرگان از قدما مسئله را مطرح نکردند، مورد تعرّض نیست تا اینکه ما بگوییم اتّفاق آراء است؛ دوّم اینکه در یک مسئله‌ای که آیه در آن هست، روایت در آن هست و چندین روایت در آن نقل کردند، چگونه انسان می‌تواند اطمینان پیدا کند که این اجماع، اجماع تعبّدی است و اجماع مدرکی نیست؟! پس این‌گونه از اجماع‌ها در حدّ تأیید خوب هستند؛ امّا دلیل نیستند.

 

ریاست محترم مؤسسه اسراء با اشاره به این‌که غض بصر دلالت بر پوشاندن چشم و عدم نگاه است، گفت: مرحوم آقای خوئی(رضوان الله علیه) خواستند بگویند که این «غَض» غَضّ بصری نیست که چشم بپوش و نگاه نکن، بلکه در حقیقت غَضّ بصیرتی است، چشم‌پوشی کن؛ مثل اینکه می‌گویند از دنیا چشم‌پوشی کن! یعنی صرف نظر کن! نه اینکه این چشم را به صورت فیزیکی بپوشانی. اما با توجه به شأن نزول آیه، این ﴿یُغُضُّوا﴾؛ یعنی چشم را بپوشاند، نه چشم‌پوشی کند. بنابراین منظور از ﴿یُغُضُّوا﴾ حکم فقهی است؛ مرد باید چشمش را بپوشاند ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛ 

 

وی در ادامه با اشاره به تفاوت ابداء نفسی و نسبی گفت: ما یک ابداء نفسی داریم و یک ابداء نِسبی؛ ابداء نفسی یعنی می‌تواند این را ظاهر کند، امّا این مستلزم جواز نظر نیست؛ ابداء نِسبی می‌گوید زن می‌تواند این قسمت‌ها را برای شوهر و مَحارم خود ظاهر کند، برای آنها ظاهر کند یعنی آنها هم می‌توانند نگاه کنند.

 

ایشان با بیان تفات مستثنا در ابداء نسبی و نفسی در لسان آیات 30 و 31 سورۀ مباکۀ نور اظهار داشت: در آیه 31 که ابداء نِسبی است، آن‌چه که مستثناست از سنخ مستثنامنه است؛ ولی در آیه سی آن‌چه که مستثناست از سنخ مستثنامنه نیست. بیان آن این است که در آیه سی دارد:﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ نفرمود مگر فلان قسمت تا ما بگوییم مستثنا ابداء آن قسمت است، اگر می‌فرمود: «ولایبدین زینتهم الا الوجه و الکفّین»؛ مستثنا ابداء اینها بود؛ یعنی او می‌تواند ظاهر کند؛ امّا ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ یعنی آنچه که خود بخود ظاهر می‌شود، زن ابداء نکرده تا ما بگوییم این مستثناست، بلکه بطور عادی این ظاهر می‌شود، ولی در آیه31 دارد که﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾؛ یعنی آن مواضع زینت را برای شوهر و مَحارمش می‌تواند ابداء کند، مستثنی از سنخ مستثنی‌منه هست.

 

آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به جواز باز بودن وجه و کفین دلیل بر جواز ابداء نه جواز نظر گفت: البته در آن مواردی که گفته می‌شد زن باید دست و صورتش را باز بگذارد تا بتواند مشکلاتش را انجام بدهد، همه اینها دلیل جواز ابداء است نه جواز نظر؛ ولی به هر حال یک طرفِ زندگی مرد است؛ این بچه را می‌خواهد مدرسه ببرد، باید امضا کند یا با یک کسی گفتگو کند، آن هم باید نگاه کند؛ منتها این تکلیف، تکلیف خیلی خوبی است که نگاه با لذّت حرام است و «عند خوف ریبه» حرام است؛ امّا بی‌لذّت و بی‌ریبه نگاه حرام باشد در خصوص وجه و کفّین، این اثباتش آسان نیست.

 

ایشان در پایان جلسه با استناد به جلد بیستم، باب 109 کتاب وسائل به تبیین و تفسیر روایات میزان و مقدار نگاه به زن نامحرم پرداخت.

 

 

در ادامه مشروح سخنان ایشان را مرور می کنیم.

 

 

اشاره به مباحث گذشته

عبارت مرحوم محقق در متن شرایعاین بود که «و لاینظر الرجل إلی الأجنبیة أصلاً إلا لضرورة»؛ ضرورت هم در عصرها و مصرها و تاریخ‌ها فرق می‌کند. یک سلسله ضرورت‌های مشترک است؛ مثل درمان، شهادت دادن و مانند آن، فرقی نمی‌کند که اگر طبیبی خواست زنِ بیماری را درمان کند یا در محکمهٴ قضا قاضی خواست کسی را بشناسد و شهادت بدهد، اینها یک امر مشترک بین اعصار است؛ امّا در اثر تمدّن‌های مختلف، روابط مختلف، اشتغال و کارهای مختلف زن و مرد، ضرورت هم بیشتر خواهد شد که اشاره می‌شود. «و لاینظر الرجل إلی الأجنبیة أصلاً إلا لضرورة و یجوز أن ینظر إلی وجهها و کفّیها علی کراهیة مرة»؛[1] یکبار مرد نامَحرم می‌تواند دست، کف‌ها و صورت زنِ نامَحرم را نگاه کند و کراهت هم دارد؛ یعنی در آن حزازت و نفس هم هست؛ البته بدون ریبه و بدون لذّت. «و لایجوز معاودة النظر»؛ بار دوّم نمی‌تواند نگاه کند، إطالهٴ نگاه هم به منزلهٴ نگاه دوّم است. «و کذا الحکم فی المرأة»؛ زن هم نمی‌تواند مرد را نگاه کند، «الا لضرورة عدا الوجه و الکفّین مرة واحدة علی کراهیة»؛ این چند قیدی که برای نگاه مرد نسبت به زن هست، نگاه زن هم نسبت به مرد هست. بعد فرمودند:«و یجوز عند الضرورة کما إذا أراد الشهادة علیها و یقتصر الناظر منها علی ما یضطر إلی الإطلاع علیه کالطبیب إذا احتاجت المرأة إلیه للعلاج و لو إلی العورة دفعاً للضرر»؛[2] یک سلسله قوانین عامه است که نفی عُسر و حَرج است،یک سلسله نصوص خاصّه است که در مورد نگاه مرد به زن و زن نسبت به مرد است، اینها عبارت محقق در متن شرایع بود.

 

اختلاف نظر مابین شارحین فتوای مرحوم محقق

مشابه این تعبیر را مرحوم محقق در متن المختصر النافع دارد؛[3] منتها بین شارحین اختلاف است. صاحب جواهر که شرایع را شرح می‌کند، قول ماتن را «أضعف الأقوال» می‌داند؛ مرحوم صاحب جواهر در جواهر فتوای محقق را ضعیف‌ترین قول مسئله می‌دانند؛ یعنی آن قول که می‌گوید جواز مطلق است، به هر حال یک راهی نشان داد؛ آنکه می‌گوید منع مطلق است که خود ایشان این راه را طی کردند، برهانی می‌دانند. اینکه جایز باشد مرد نامَحرم صورت و دو دستتا مُچ نامَحرم را نگاه کند «مرة واحدة علی کراهیة»، ایشان می‌فرمایند این دلیل معتبری ندارد، «أضعف الأقوال» این است؛[4] لکن مرحوم صاحب ریاض(رضوان الله علیه) که المختصر النافع را شرح کردند، کاملاً موافق با متن هستند و این را تقویت می‌کنند و ادّلهٴ حرمت را تضعیف می‌کنند.[5]

 

جهات مانع تمسک به اجماع در مسألۀ میزان نگاه زن و مرد به یکدیگر

در بحث قبل اشاره شد که تمسّک به اجماع در این مسئله از دو جهت دشوار است: یکی اینکه اجماعی در کار نیست، برای اینکه بسیاری از بزرگان از قدما مسئله را مطرح نکردند، مورد تعرّض نیست تا اینکه ما بگوییم اتّفاق آراء است؛ دوّم اینکه در یک مسئله‌ای که آیه در آن هست، روایت در آن هست و چندین روایت در آن نقل کردند، چگونه انسان می‌تواند اطمینان پیدا کند که این اجماع، اجماع تعبّدی است و اجماع مدرکی نیست؟! پس این‌گونه از اجماع‌ها در حدّ تأیید خوب هستند؛ امّا دلیل نیستند.[6] «اصل» در مسئله هم چون به دماء و فروج و مانند آن برمی‌گردد، احتیاط است نه برائت. در مسئله نفوس، ناموس و مسئله فروج، «اصل» احتیاط است نه برائت؛ مثل نکاح لغوی و مثل خودِ عقد، این‌جاها «اصل» احتیاط است؛ امّا در جریان «اصل» نگاه کردنِ به دست و به صورت، بعید است که احتیاط باشد؛ ولی به هر تقدیر حکم اجماع آن است که دو جهت مانع دارد: یکی اینکه بسیاری از بزرگان مطرح نکردند، دوّم اینکه با بودِ روایات و آیات دیگر جا برای تمسّک به اجماع نیست. می‌ماند مسئله «اصل»، درست است که«اصل» در نفوس و ناموس، در فروج و دماء، احتیاط است؛ ولی آن دربارهٴ خصوص نکاح لغوی است و درباره عقد است؛ امّا این نگاه به دست و صورت بعید است که «اصل» احتیاط باشد، باید یک راه دیگری طی کرد که اگر ما شک کردیم که این‌جا جای برائت است یا جای احتیاط، یک «اصل» دیگری باید برای این‌جا تأسیس کرد. عمده ادلّه‌ای است که این بزرگواران برای دو طرف استدلال کردند. مهم‌ترین دلیل آیه سی و 31 سوره مبارکه «نور» است که فرمود﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾؛

 

غض بصر دلالت بر پوشاندن چشم و عدم نگاه

مرحوم آقای خوئی(رضوان الله علیه) خواستند بگویند که این «غَض» غَضّ بصری نیست که چشم بپوش و نگاه نکن، بلکه در حقیقت غَضّ بصیرتی است، چشم‌پوشی کن؛ مثل اینکه می‌گویند از دنیا چشم‌پوشی کن! از زخارف دنیا و زرق و برق دنیا چشم‌پوشی کن؛ یعنی صرف نظر کن! نه اینکه این چشم را به صورت فیزیکی بپوشانی. بعد خودشان توجّه پیدا می‌کنند که شأن نزول آیه داستان آن جوانی است که یک نامَحرمی را نگاه کرد و بعد در اثر شیفتگی، استخوانی که در لای دیوار و لبه‌اش تیز بود به چهره او برخورد کرد، چهره‌اش خون‌ آمد و این در اثر غرق شدنِ در نگاه به آن‌طرف، توجّه نکرد که یک چیزی به صورتش برخورد کرد، با همان وضع آغشته به خون محضر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و قصّه‌ را عرض کرد که من نگاهی به این زن می‌کردم و حواسم جمع نبود و این استخوانی که در لای دیوار بود صورتم را خراشید و خون آورد، تکلیف چیست؟ که این آیه نازل شد.[7]  با یک چنین شأن نزولی این ﴿یُغُضُّوا﴾؛ یعنی چشم را بپوشاند، نه چشم‌پوشی کند.[8] بنابراین منظور از ﴿یُغُضُّوا﴾ حکم فقهی است؛ مرد باید چشمش را بپوشاند ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛ البته ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ مربوط به غَضّ بصر نیست، او باید چشمش را بپوشاند و حصر متعلق هم «یدل علی العموم»، زن ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾.

 

تفاوت ابدأ نفسی و نسبی

قبلاً گذشت که بین جواز اظهار و جواز نظر تلازمی نیست؛ لکن این دو ابداء که در بحث قبل اشاره شد دو فرق دارد که یک فرق آن در بحث قبل گذشت. آنکه در بحث قبل به آن اشاره شد این است که ما یک ابداء نفسی داریم ویک ابداء نِسبی؛ ابداء نفسی یعنی می‌تواند این را ظاهر کند، امّا این مستلزم جواز نظر نیست؛ ابداء نِسبی می‌گوید زن می‌تواند این قسمت‌ها را برای شوهر و مَحارم خود ظاهر کند، برای آنها ظاهر کند یعنی آنها هم می‌توانند نگاه کنند. پس ابدای نفسی مستلزم جواز نظر نیست؛ مثل اینکه زن در حال احرام بر او واجب است که صورتش را نپوشاند، در حال صلات جایز است که صورت خودش را نپوشاند؛ امّا معنایش این نیست که کسی بتواند او را نگاه کند، چون ابداء، ابدای نفسی است نه نِسبی. امّا آن آیه 31 که دارد﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ﴾ که مَحارم را می‌شمارد ومی‌گوید می‌تواند زینت خود را برای اینها ظاهر کند؛ یعنی اینها می‌توانند نگاه کنند.

 

تفات مستثنا در ابدأ نسبی و نفسی در لسان آیات 30 و 31 سورۀ مباکۀ نور

 فرق دیگر این است که در این قسمت دوّم که ابداء نِسبی است، آن‌چه که مستثناست از سنخ مستثنامنه است؛ ولی در آیه سی آن‌چه که مستثناست از سنخ مستثنامنه نیست. بیان آن این است که در آیه سی دارد:﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ نفرمود مگر فلان قسمت تا ما بگوییم مستثنا ابداء آن قسمت است، اگر می‌فرمود: «ولایبدین زینتهم الا الوجه و الکفّین»؛ مستثنا ابداء اینها بود؛ یعنی او می‌تواند ظاهر کند؛ امّا ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ یعنی آنچه که خود بخود ظاهر می‌شود، زن ابداء نکرده تا ما بگوییم این مستثناست، بلکه بطور عادی این ظاهر می‌شود نه اینکه وجه و کفّین را استثنا کرده باشد تا ما بگوییم مستثنا ابداء وجه و کفّین است، وجه و کفّین را اگر استثنا کرده بود مستثنا می‌شد ابداءِ اینها و مستثنامنه ابداء ماعدای اینها؛ امّا آنکه مستثناست ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ نه اینکه عضوی باشد که او ابداء کند؛ یعنی مگر اینکه آن اعضایی که خودبخود ظاهر می‌شود در رفت و آمد زندگی، دست و صورت از همین قبیل است، دست و صورت را او ابداء نمی‌کند، بلکه دست و صورت ظاهر می‌شود نه اینکه او اظهار کند. خیلی فرق است بین اینکه مستثنا ابداء باشد یا مستثنا ظهور، اگر مستثنا اظهار باشد از سنخ مستثنامنه است؛ ولی مستثنا ظهور اینهاست ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾است، نه «الا ما اظهر».

 

پرسش: ...؟ پاسخ: بله خب، در مقام باطل است؛ ولی منظور آن است که این ﴿مَا ظَهَرَ﴾ را او اظهار نکرد تا ما بگوییم اظهارِ زن حرام است مگر اینکه اینها را می‌تواند اظهار کند، اینها در لوازم زندگی خودبخود ظاهر هستند، نه اینکه زن اینها را اظهار می‌کند.

 

پرسش: ...؟ پاسخ: نگاه کردن امر اختیاری است؛ مثل اینکه در غیبت کردن بین سماع و استماع فرق است، یک وقت دو نفر دارند حرف می‌زنند و انسان اصلاً نمی‌داند که اینها دارند چه می‌گویند، دفعتاً این سخن به گوش آن آقا برخورد کرد، او گوش نداد بلکه به گوشش رسید. در جریانی که نگاه می‌افتد، آن از بحث بیرون است، فعل اختیاری انسان نیست تا مستثنا باشد یا مستثنامنه. مرحوم آقای خوئی(رضوان الله علیه) در بخشی از این ادلّه، چون ایشان قائل است به حرمت مطلق و موافق صاحب جواهر است و آن‌چه که مرحوم سید هم در متن عروه[9] فرمودند آن است؛ حالا یا فتواست یا احتیاط وجوبی.

 

پرسش: این﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ که استثنا هست در مقام بیان حکم زینت است، بنابراین آن عضوی که مزیّن هست، جواز آن «مفروض عنه» گرفته شده است؟

پاسخ: بله، جوازش؛ ولی وقتی که آن ظاهر ‌شود نه اینکه اظهار کند. فرق است بین اینکه ما بگوییم او اینها را اظهار می‌کند یا اینها خودبه‌خود ظاهر می‌شود؛ یک کسی که در جامعه دارد زندگی می‌کند دست و صورت او خودبه‌خود ظاهر می‌شود، او اظهار نکرده است. یک وقت است می‌گوییم که﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾؛ یعنی جایز است برای زن که مواضع زینت را برای شوهر و مَحارم خودش اظهار و ابداء کند، مستثنا در آیه 31 اظهار و ابداء است؛ ولی مستثنا در آیه سی، ابداء و اظهار نیست ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾ خودبخود ظاهر می‌شود؛ یعنی زن اظهار نکرد.

 

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، در جامعه وقتی که دارد زندگی می‌کند، ضرورت زندگی این است که دستش باز باشد، صورتش باز باشد تا پایش را ببیند،مگر نمی‌خواهد راه برود؟! اگر می‌خواهد راه برود باید جلویش را ببیند، او چگونه می‌تواند نگاه کند؟! بنابراین﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾ غیر از « الا ما اظهر» است، مستثنا ابداء نیست و از سنخ مستثنامنه نیست. فرمود﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾؛یعنی مواضع زینت را ظاهر نکند، مگر آن مواضعی که خودبخود ظاهر است که این به استثنا منقطع شبیه‌تر است؛ ولی در آیه31 دارد که﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾؛ یعنی آن مواضع زینت را برای شوهر و مَحارمش می‌تواند ابداء کند، مستثنی از سنخ مستثنی‌منه هست، خیلی فرق می‌کند!

 

پرسش: ...؟ پاسخ: بله این متصل هست؛ امّا در آیه سی که دارد﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾یا در صدر همین آیه ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾، این ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾ را او اظهار نمی‌کند، بلکه خودبخود ظاهر است. این مستثنا و مستثنامنه جمله اُولی این به استثنای منقطع نزدیک‌تر است تا متّصل؛ امّا جمله ثانیه کاملاً استثنایش متّصل است.

 

پرسش: ...؟ پاسخ: چون خود زینت مثلاً انگشتر را نشان بدهد به دیگری، اینکه یقیناً «بیّن الرشد» است که حلال است؛ النگو را خریده، گوشوار را خریده، اینها زینت‌های اوست دارد نشان می‌دهد به نامَحرم، همین‌که به مغازه می‌رود و انگشتر می‌خرد، زینت می‌خرد، گردنبند می‌خرد، همه را به او نشان می‌دهد.

 

پرسش: ...؟ پاسخ: یک وقت طبع قضیه است، ما نمی‌توانیم بگوییم که «الا ماخرج بالدلیل بالضروره»،چون این طبع قضیه است، غیر ضروری دیگر چیست؟! زن بخواهد زندگی کند وضعش این است. اگر طبع اوّلییک چیزی این‌طور باشد نمی‌گویند این ضروری است. طبع اوّلی اگر طرز دیگر باشد و گاهی به این صورت باشد، این می‌شود ضرورت؛ امّا اگر طبع اوّلی این است که هر کسی باید راه را ببیند،کار دارد یا دست بچّه را می‌خواهد بگیرد. بنابراین یک فرمایشی ایشان دارند که می‌خواهند ثابت کنند که نگاه به وجه و کفّین حرام است. چند وجه را به عنوان تأیید است یا تعلیل می‌گویند. نگاه فقط برای کسی که قصد ازدواج دارد جایز است، معلوم می‌شود کسی که قصد ازدواج ندارد جایز نیست، این مربوط به وجه و کفّین نبود، مربوط به مافوق آن بود «قائمةً»،«ماشیةً»،«جسدها»،پس اختصاصی به وجه و کفّین نداشت. شاهد دوّمی که ایشان آوردند گفتند که نگاه به نساء اهل ذمّه جایز است، چون اینها حرمتی ندارند، پس معلوم می‌شود که نگاه به زن‌های مؤمن و مسلمان جایز نیست چون حرمتی دارند، این هم که درباره وجه و کفّین نیست، بلکه مربوط به مجموعه بدن آنهاست. شاهد سوّمی هم که اینها اقامه کردند گفتند به اینکه درباره زن‌های بادیه‌نشین که «إِذَا نُهِیْنَ لایَنْتَهِیْنَ»[10] نگاه به اینها جایز است؛ امّا زن‌های مسلمان و مؤمنی که در یک شهری زندگی می‌کنند و متمدّنانه به سر می‌برند، اینها «إِذَا نُهِیْنَ لایَنْتَهِیْنَ»، پس بنابراین نمی‌شود به اینها نگاه کرد، این همان اشکال قبلی بر آن وارد است که این اختصاصی به وجه و کفّین نداشت در جریان «إِذَا نُهِیْنَ لایَنْتَهِیْنَ».

بنابراین روایت مرسله‌ای که وارد شده است ـ بعد می‌خوانیم ـ در حد تأیید است، به عرف مراجعه می‌کنیم می‌شود همین ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛ یعنی وجه و کفّین. از طرفی نیمی از جامعه، زن هستند و زن‌ها باید زندگی کنند، ممکن است در یک زندگی بسیطی زن فقط در خانه بنشینند و کودکان را بپروراند و کاری به مدرسه و مَهد و مانند آن نداشته باشد؛ امّا وقتی نیمی از جامعه زن هستند و نیمی از کارها را باید اینها انجام بدهند و همان‌طوری که مردها در بسیاری از موارد تصویرشان لازم است، عکسشان لازم است، امضایشان لازم است، او هم باید کد ملّی داشته باشد، عکس باید داشته باشد، امضا باید داشته باشد، رفت و آمد داشته باشد، کار را به عهده مرد گذاشتن که هم کار کند تا هزینه را تأمین کند و هم کودکان را به مَهد ببرد یا مثلاً دختر بچه‌ها را به مدرسه ببرد، این مقدور نیست! مادر باید بخشی از کارها را به عهده بگیرد. نیمی از جامعه که زن هستند و همه احتیاجاتی که مردها دارند، اینها هم دارند؛ اگر برای زیارت واجب یا مستحب است عکس می‌خواهند، فتوکپی می‌خواهند، گواهی می‌خواهند، امضا می‌خواهند و همه موارد بین اینها هست، چگونه می‌شود بگوییم که اینها حرام است، وجه و کفّین حرام است و نمی‌شود نگاه کرد! دین که دینِ سمحه و سهله نخواهد بود؛ البته آن فرمایش «فی غایة المتانة» است که نگاه با لذّت حرام است، نگاه با ریبه حرام است؛ یعنی همان‌طوری که صورت مرد را نگاه می‌کند، صورت زن را نگاه کند، او از این‌طرف باید خودش را مواظب باشد واین در اختیار خود آدم است، این شدنی است؛ امّا حالا آن‌طرف بگوییم نگاه مطلقا ممنوع است ولو «للذّة و لریبه» نباشد، پذیرفتن این بسیار مشکل است!

 

بنابراین حق با مرحوم محقق است که در متن شرایع فتوا داد، حق با محقق است که در متن المختصر النافع فتوا داد،[11] حق با مرحوم صاحب ریاض است و حق با مرحوم بزرگواران دیگری است که فتوا به کراهت دادند؛ البته کراهت حرف دیگری است، برای اینکه مظنّهٴ خطر هست، بر خود شخص واجب است که روی لذّت و با خوف ریبه نگاه نکند، بله این تکلیف‌پذیر است؛ امّا بگوییم بر او واجب است و بر مرد نگاه به آنها حرام است، این بسیار سخت است!

 

جواز باز بودن وجه و کفین دلیل جواز ابداء نه جواز نظر

البته در آن مواردی که گفته می‌شد زن باید دست و صورتش را باز بگذارد تا بتواند مشکلاتش را انجام بدهد، همه اینها دلیل جواز ابداء است نه جواز نظر؛ ولی به هر حال یک طرفِ زندگی مرد است؛ این بچه را می‌خواهد مدرسه ببرد، باید امضا کند یا با یک کسی گفتگو کند، آن هم باید نگاه کند؛ منتها این تکلیف، تکلیف خیلی خوبی است که نگاه با لذّت حرام است و «عند خوف ریبه» حرام است؛ امّا بی‌لذّت و بی‌ریبه نگاه حرام باشد در خصوص وجه و کفّین، این اثباتش آسان نیست. این‌جا اگر چنانچه «اصل» جاری شود عیب ندارد و آن آیات هم تأیید می‌کند.

 

علت اخذ اذن ورود بچه ها به اتاق والدین در سه مقطع

یک سؤالی درباره این بچّه‌ها که در این سوره مبارکه «نور» فرمود در این سه مقطع بچّه‌ها بدون اذن وارد اتاق پدر و مادر نشوند، برای اینکه پدر و مادر با لباس خواب دارند در آن‌جا به سر می‌برند؛ امّا در حال عادی که کودک در آغوش مادر زندگی کرده و با او مأنوس است، لباس عادی بر تن اوست، با لباس عادی نگاه به او عیب ندارد؛ لذا استیذان در این سه مورد برای آن بود که اینها با جامهٴ خواب به سر می‌برند، اگر البته در غیر این سه مورد هم با جامهٴ خواب خواستند، بله آن‌جا هم استیذان هست.

 

بیان روایات میزان و مقدار نگاه به زن نامحرم

روایات مسئله،یک مقدار در باب 104 بود که در روز قبل خوانده شد، یک مقدار در باب 109 استوسائل جلد بیستم، صفحه 200، باب 109 دارد: «بَابُ مَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ مِنَ الْمَرْأَةِ بِغَیْرِ تَلَذُّذٍ وَ تَعَمُّدٍ وَ مَا لَا یَجِبُ عَلَیْهَا سَتْرُهُ‌». روایت اوّل آن که مرحوم کلینی نقل کرد:[12] «جَمِیلٍ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الذِّرَاعَیْنِ مِنَ الْمَرْأَةِ هُمَا مِنَ الزِّینَةِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾ «قَالَ نَعَمْ»، این درست است که فعلاً محلّ بحث نیست، چون بحث ما در ذِراع نیست، بلکه بحث ما در وجه و کفّین است؛ لکن در این روایت فضیل از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال می‌کند که آیا ذِراع از زینت است یا نه؟ معلوم می‌شود که منظور از زینت مواضع زینت است، نه منظور از زینت آن طلا و نقره باشد، آیا اینها «مِنَ الزِّینَةِ» است« قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْخِمَارِ مِنَ الزِّینَةِ وَ مَا دُونَ السِّوَارَیْنِ»،آن‌چه که زیر این روسری است مادون روسری، زینت است و نباید اینها ظاهر شود، پس معلوم می‌شود زینتی که در آیه 30 آمده که ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾،مواضع زینت است، به دلیل اینکه فرمودند: «ذراعین من الزینة» است و مثلاً گردن «من الزینة» است.

 

امّا روایت دوم این باب که مرحوم کلینی[13] نقل کرده است؛ منتها مرسله هست «عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله علیه السلام» این است که «قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَرَى مِنَ الْمَرْأَةِ»؛چقدر مرد نامَحرم می‌تواند بعضی از اعضای زن نامَحرم را ببیند؟ «إِذَا لَمْ یَکُنْ مَحْرَماً قَالَ الْوَجْهُ وَ الْکَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ»؛[14] که حالا «قدمان» در بعضی از نصوص نیست، احتیاط کردند، چون «قدمان» در نماز هم گفتند واجب نیست؛ منتها حالا پوشیدن باطن قدم و ظاهر قدم «علی رأی» یا پوشیدن خصوص باطن قدم «علی رأی آخر» در نماز واجب نیست.

 

پرسش: ...؟ پاسخ: لابد این را در اصول ملاحظه کردید؛ در جبران عملی چند چیز معتبر است: یکی اینکه عمل محقَّق باشد، یک؛ یکی اینکه قواعد و نصّ خاصی هم در کار نباشد، دو؛ و ما احراز کنیم که این اصحاب به استناد این روایت دارند فتوا می‌دهند، نه به قواعد عامه یا به ادله دیگر، سه؛ آن‌گاه بر اساس فتوای عدّه‌ای که می‌گویند عمل کردن، ضعف را جبران می‌کند محقّق می‌شود؛ امّا صِرف تطابق عمل با یک روایت، روایتِ ضعیف را قوی نمی‌کند، ما باید احراز کنیم که اصحاب به این روایت عمل کردند، شاید روایت دیگری داشتند و شاید از آیه طرز دیگری استفاده کردند.

 

پرسش: ...؟ پاسخ، نه، ما که نمی‌دانیم، اینها باید در کتابشان بگویند «للمرسله کذا». تا ما احراز استناد نکنیم، ضعف جبران نمی‌شود. ما می‌خواهیم ضعف را با عمل جبران بکنیم، پس باید به این استناد داشته باشد. اگر ما اطمینان داریم که هیچ سندی در بین نیست، تنها سندِ اصحاب همین روایت است بله، این می‌شود جبران عملی؛ امّا اگر ما چنین طمأنینه‌ای تحصیل نکردیم، صِرف تطابق فتوا با یک روایت است، اینکه جبران نمی‌کند.

 

از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال می‌کند که چه چیزی حلال است؟

فرمود:«الْوَجْهُ وَ الْکَفَّانِ». این روایتی که مرحوم کلینی نقل کرد این را هم مرحوم صدوق(رضوان الله علیه)[15] نقل کرد؛ حالا آنچه که مرحوم صدوق نقل کرد، آیا مثل همین است که مرحوم کلینی نقل کرد که مرسله باشد، یا آن مرسله نیست؟ «وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ مِثْلَه»؛[16] چون «أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی» آن خطّ آخر نیست، احتمالاً آنی هم که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) نقل کرد، مبتلاست به همان چیزی که مرحوم کلینی نقل کرد؛ یعنی هر دو مرسله هستند.

 

روایت پنجم این باب که این جواز نظر را نمی‌رساند«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً وَ سُئِلَ عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِینَتِهَا قَالَ الْوَجْهَ وَ الْکَفَّیْنِ»؛[17] علی بن جعفر از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل می‌کند یا «فی کتاب علیٍّ» که از وجود مبارک امام جعفر صادق(سلام الله علیه) نقل می‌کند. سؤال کرد از حضرت که زن چه مقدار می‌تواند ظاهر کند؟ «عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِینَتِهَا قَالَ الْوَجْهَ وَ الْکَفَّیْنِ»؛ یعنی زن می‌تواند وجه و کفّین را ظاهر کند؛ ولی این از خود آیه هم استفاده می‌شود البته به عنوان ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛ ولی این دلیل بر جواز نظر نیست، این جواز اظهار است که قبلاً گذشت، هیچ تلازمی بین جواز کشف و جواز نظر نیست. پس روایت دوّم که ممکن است از نظر سند معتبر باشد «کما لایبعد»، دلالت آن تام نیست. روایت اوّل مربوط به جواز نظر هست؛ منتها سند مرسل هست؛ لکن از مجموعهٴ این حرف‌ها برمی‌آید که این ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾مخصوصاً در عصر کنونی که بُردن کودک به مَهد کودک یا مدرسه به عهده مادر است، حلّ مشکلات بیماری به عهده مادر است مخصوصاً اگر آن بچّه دختر باشد و کارهای مسافرتی، عکس‌گیری، درمان کردن، کد ملّی داشتن، حساب بانکی باز کردن و بسیاری از خرید و فروش‌های ضروری که هیچ ممکن نیست مردی که شاغل است به این کارها برسد، این به عهده زن هست، نیمی از جامعه هم زن هستند و اینها هم مثل مرد همه مشکلات را با هم دارند؛ آن وقت ما بگوییم به اینکه جواز نظر برای مرد مطلقا منتفی است؛ اگر مطلقا منتفی است و نگاه کردن حرام است، ولو «للذّة» و «لریبة» نباشد، چگونه زن می‌تواند خودش را با صورت باز و دست باز، این تعاون بر«اثم» هست یا نیست؟ چرا می‌گویند لُخت شدنِ این جوان‌ها برای سینه زدن مشکل دارد در صورتی که نامَحرم باشند، بخشی از این می‌گویند به تعاون بر «اثم» برمی‌گردد، وقتی که می‌دانند که آن نامَحرم دارد نگاه می‌کند و این نگاه حرام است،خب شما چرا خودت را نشان می‌دهید؟! این تعاون بر «اثم» هست یا نیست؟

 

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، این یک امر قهری است. بعضی از امور، امور قصدی است؛ احترام و توهین عناوین قصدی است، بله درست است؛ امّا بعضی از امور است که چه انسان قصد بکند و چه قصد نکند از آن توهین درمی‌آید. در تزیین مرد نسبت به طلا، اگر یک دندان مستوری را بخواهد با طلا تزیین کند، خب این قصد کرده است؛ امّا دندان‌های جلو را دارد طلایی می‌کند،او چه قصد داشته باشد و چه قصد نداشته باشد زینت حساب می‌شود. توهین کردن گاهی قصدی است و گاهی قصدی نیست، آن‌جا که قصدی است مشخص است؛ امّا آن‌جا که قصدی نیست، کسی می‌خواهد یک چیزی را از روی میخ بردارد یا روی میخ بگذارد، هشت ده‌ کتاب یا معاذ الله قرآن را زیر پا بگذارد بگوید من دستم برسد و آن را بردارم من که قصد توهین ندارم! همین کار محَرَّم است، شما ده‌تا کتاب پنج‌تا قرآن را زیر پا گذاشتی که قدّت برسد تا لباست را آن‌جا آویزان کنی و بعد بگویی من قصد نداشتم! بعضی از کارها بذاته توهین است.اگر نگاه مرد، ولو لذّت و ریبه نباشد نگاه مرد به زن حرام است، خوب زن هم حتماً باید بپوشاند، او هم دارد نگاه می‌کند، لذّت هم ندارد، ریبه هم ندارد، نگاه هم حرام است.

 

بنابراین همان راهی که مرحوم محقق(رضوان الله علیه) طی کردند آن راه، راه تامّی است، نگاه مرد به زن نامَحرم یکبار «علی کراهیة» جایز است؛ امّا إطالهٴ نظر وقتی حاجت برطرف شد وجهی ندارد، می‌خواست امضا کند که کرد، می‌خواستی عکس بگیری که گرفتی، دیگر برای چه چیزی داری نگاه می‌کنی؟! إطالهٴ نظر به منزلهٴ نظرِ مستأنف است و تکرار نظر هم جایز نیست، همین مقدار یک امر عادی است و با آن حاجت برطرف می‌شود.

 

منابع:


[1] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[2] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[3] المختصر النافع، المحقق الحلی، ج1، ص172.

[4] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص81.

[5] الشرح الصغیر فی شرح مختصر النافع، ج2، ص308 و 309.

[6] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص81.

[7] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص521، ط اسلامی.

[8] موسوعة الإمام الخویی، السیدابوالقاسم الخوئی، ج32، ص37 و 38.

[9] عروة الوثقی، المحشی، ج5، ص491 و 492.

[10] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص470.

[11] المختصر النافع، المحقق الحلی، ج1، ص172.

[12] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص520، ط اسلامی.

[13] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص521، ط اسلامی.

[14] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص201، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

[15] الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص302.

[16] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص201، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

[17] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص202، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

422/202/ص

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷