vasael.ir

کد خبر: ۱۴۶۶
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۶ - 14 December 2015
در جلسه شانزدهم درس خارج نکاح آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

اقسام و احکام کشف متلازم با جواز و عدم جواز نظر

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه شانزدهم درس خارج نکاح، اقوال سه گانه در مساله نگاه مرد به زن نامحرم بدون ریبه را جواز مطلق، منع مطلق و جواز علی کراهیة مرة واحدة برشمرد و گفت: راز تعدد اقوال در این مساله، تعدد روایات و فهم متفاوت فقها از این روایات است.

 

 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله عبد الله جوادی آملی در جلسه سیزدهم درس خارج نکاح در تاریخ 94/08/18 در مسجد اعظم قم  با بیان انواع، حالات و حکم کشف متلازم جواز نظر و عدم جواز نظر گفت: «کشف» مستلزم جواز «نَظر» نیست، «کشف» گاهی امر عادی است، گاهی در حال عبادت هست و جایز است، گاهی هم در حال عبادت است و واجب که گاهی «کشف» واجب است در حال عبادت. کشفِ جایز همان کشف عادی است که وجه و کفّین زن برای رفع نیازهای خود و انجام حوائج روانه خود، باز است. کشفِ در حال عبادت، مثل اینکه در حال نماز کشفِ وجه جایز است.

وی در ادامه با بیان کشف نفسی و نسبی در لسان آیات قرآن گفت: امّا سرّ اینکه کشف دو قسم است: کشفی که مستلزم جواز نَظر است، کشفی که مستلزم جواز نَظر نیست. در سوره مبارکه «نور»، آیه 31، می فرماید به اینکه ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛این ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ کشف نفسی است؛ یعنی این زن وقتی بیرون می آید وارد جامعه می‌شود، حق ندارد با سر برهنه یا با بدن برهنه وارد شود، باید همه را بپوشاند ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ که ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ به همین وجه و کفّین تطبیق شده است، لکن در جمله های بعد کشفِ نسبی است نه کشف نفسی؛ لذا تکرار نیست. ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ﴾،این کشف نسبی است؛ یعنی حق ندارد آن مَظاهر بدن، سر و زینت را و مانند آن را ظاهر کند مگر برای شوهر خود و مَحارم خود. این کشف، کشف نسبی است.

رییس بنیاد علوم وحیانی اسراء با اشاره به بیان علت تعدد اقوال و آراء جواز نظر و عدم جواز نظر زن و مرد نسبت به یکدیگر گفت: روایات مسئله هم متعدّد است؛ بعضی از روایات ظاهرش جواز است، بعضی از روایات ظاهرش منع است، آن بزرگواران گاهی تصرّف در هیئت کردند، گاهی تصرّف در ماده؛ آنهایی که گفتند یکبار جایز است، این نهی را حمل بر کراهت کردند و آنهایی که گفتند جایز هست، روایت مجوّزه را گفتند که این مربوط به حال ضرورت است نه برحال اختیار. پ

وی در پایان با استناد به روایات مرتبط با حکم کشف نفسی و کشف نسبی به تفسیر و تبیین آنها پرداخت.

 

در ادامه مشروح سخنان ایشان را مرور می کنیم.

 

اشاره به مباحث گذشته

در فصل اوّل از فصول چهارگانه کتاب نکاح، آداب عقد مطرح بود که برخی از اینها مستحب و برخی از اینها واجب است.[1] مسئله «نظر» به یک مناسبتی در این فصل اوّل طرح شد، آن نظرهایی که مربوط به کسی بود که می خواهد ازدواج کند گذشت. چهار مسئله از مسائل «نظر»، مسائل محوری این فصل است: یکی نگاه مرد به زن نامَحرم؛ دوم نگاه زن به مرد نامَحرم؛ سوّم نگاه مرد به مرد؛ چهارم نگاه زن به زن. در بین این مسائل چهارگانه، دو قسمش از اهمّیت خاص برخوردار است: یکی نگاه مرد به زن نامَحرم و یکی نگاه زن به مرد نامَحرم است.

 

اقوال مربوط به نگاه مرد به زن نامحرم

در نگاه مرد به زن نامَحرم چند قول است که مرحوم محقق در متن شرایع یکی از این اقوال سه گانه را انتخاب می کند؛

یک قول جواز مطلق است؛ البته محور بحث جایی است که لذّت و ریبه نباشد،

قول دیگر منع مطلق است،

قول سوّم جواز «علی کراهیة مرة واحدة»،

این قول را مرحوم محقق در متن شرایع انتخاب کرده است، فرمود: «و لاینظر الرجل إلی الأجنبیة أصلاً إلا لضرورة» نسبت به ماعدای وجه و کفّین، چون بحث در خصوص وجه و کفّین است، وگرنه در ماعدای وجه و کفّین «عند الکل» منع مطلق، فتوا هست. «و لایجوز الرجل إلی الأجنبیة اصلاً إلا لضرورة»؛ یعنی در ماعدای وجه و کفّین «و یجوز أن ینظر إلی وجهها و کفّیها علی کراهیة مرة واحدة ولایجوز معاوضة النظر و کذا الحکم فی المرأة».[2]

پس محور بحث در خصوص نگاه به وجه و کفّین است، نه ماعدای آنها و مدار بحث هم در نظر بدون لذّت و ریبه است، وگرنه نظر با لذّت و ریبه «مرة واحدة»، ولو وجه و کفّین هم باشد حرام است. پس صورت مسئله نگاه مرد نامَحرم به زن در خصوص وجه و کفّین «بلالذّة و ریبه»، در این مدار سه تا قول است: یکی جواز مطلق است، یکی منع مطلق است، یکی جواز «علی کراهیة مرة واحده» است.

مرحوم صاحب جواهر بعد از تبیین صورت مسئله و نقد آراء، فرمود: «أضعف الأقوال» قول محقق است در متن شرایع، «أضعف الأقوال» قول مصنّف است که وجهی ندارد، یا باید جواز مطلق را بگویید یا منع مطلق، این تفصیل «أضعف الأقوال» است.[3]

مرحوم آقا سید محمد کاظم (رضوان الله علیه) چون غالباً با فتوای مرحوم صاحبجواهر مأنوس بودند، برابر با نظر صاحب جواهر در عروه فتوا دادند که نگاه به زن نامَحرم در خصوص وجه و کفّین، نه ماعدای اینها، «مرة واحده» هم جایز باشد، ممنوع است به احتیاط وجوبی،[4] احتیاط وجوب می کنند؛ یعنی یکبار هم نمی تواند نگاه کند؛ گرچه لذّت و ریبه نیست، حکم وجه و کفّین، حکم موی سر و بدن را دارد؛ منتها در آن جا اقوی حرمت است یا فتوای صریح حرمت است، این جا احتیاط وجوبی حرمت است.

با فتوای مرحوم آقا سید محمد کاظم در متن، برخی از مراجع بزرگوار گذشته (رضوان الله علیهم) موافق هستند،[5]بعضی ها موافق نیستند و نظر مرحوم محقق را می پذیرند که یکبار نگاه کردن بدون لذّت و ریبه جایز است، گرچه احتیاط استحبابی ترک است. مرحوم صاحب جواهر منع می کند، مرحوم آقا سید محمد کاظم احتیاط وجوبی دارد.

فقها و مراجع بعدی هم دو قسم هستند: بعضی احتیاط وجوبی دارند،[6] بعضی ها احتیاط استحبابی.

امّا اموری که برخی از آنها در خلال بحث های گذشته روشن شد و برخی هم باید مطرح شود این است که «کشف» همان طوری که ملاحظه فرمودید با جواز «نَظر» تلازمی ندارد؛ یعنی اگر بر زن پوشیدن وجه و کفّین واجب نیست، معنای آن این نیست که نامَحرم هم می تواند نگاه کند، هیچ تلازمی نیست و سرّ این هم در همین آیهٴ سوره مبارکه «نور» ـ به خواست خدا ـ مشخص می شود که ما دو گونه کشف داریم: یک کشفی است که مستلزم جواز «نَظر» است ویک کشفی داریم مستلزم جواز نظر نیست؛ حالا قبل از اینکه به آن موارد فرق بین دو کشف برسیم، این مسائل و امور باید مطرح شود.

 

در این گونه از مسائل غالب فقها؛ چه صاحب جواهر، چه دیگران به اجماع تمسّک می کنند که جا برای اجماع نیست، برای اینکه آیه هست، روایت هست، با بودن این آیات و روایات کسی احتمال نمی دهد که یک اجماع مَدرکی داشته باشیم تعبّداً، غالباً به همین آیات و روایات استدلال کردند، پس این اجماع جز تأیید فهم چیز دیگری از این حاصل نمی شود.

مطلب بعدی آن است که اصل اوّلی که تأسیس می شود، اصل برائت نیست، چون در مسئله فُروج و دماء، اصل احتیاط است، این طور نیست که حالا ما شک کردیم اصل اوّلی جواز باشد «الا ما خرج بالدلیل»؛ بلکه اصل اوّلی احتیاط است «الا ما خرج بالدلیل». این دو مطلب جزء مبادی امر است.

 

بیان انواع، حالات و حکم کشف مسلتزم جواز نظر و عدم جواز نظر

حالا برویم به سراغ اصل «کشف»، «کشف» مستلزم جواز «نَظر» نیست، «کشف» گاهی امر عادی است، گاهی در حال عبادت هست و جایز است، گاهی هم در حال عبادت است و واجب که گاهی «کشف» واجب است در حال عبادت.

کشفِ جایز همان کشف عادی است که وجه و کفّین زن برای رفع نیازهای خود و انجام حوائج روانه خود، باز است.

کشفِ در حال عبادت، مثل اینکه در حال نمازکشفِ وجه جایز است، کشف کفّ جایز است، کشف قدَم برای بعضی ها باطن قدم و به نظر بعضی ها ظاهر قدم و باطن قدم، هر دو کشفش جایز است. در جریان کشف عادی فقط یک حکم تکلیفی است که جایز است. در جریان کشف حال صلات، گذشته از حکم تکلیفی حکم وضعی را هم به همراه دارد، چون سَتر صلاتی، غیر از سَتر عادی است؛ وقتی گفتند در حال نماز کشف جایز است؛ یعنی تکلیفاً معصیت نکرده، وضعاً هم نمازش باطل نیست، این برخلاف کشف بدن ولو جایز هم باشد چون نامَحرم نیست؛ ولی نماز باطل است یا کشف سر، کشف مو، ولو کسی نیست تا نگاه کند؛ امّا در حال صلات شرط صلاتی است، سَتر صلاتی، غیر از سَتر از نامَحرم است. این دو حکم که سَتر صلاتی یا کشف صلاتی، گذشته از اینکه تکلیفاً یک حکمی دارند وضعاً هم گاهی باعث بطلان صلات هستند، گاهی باعث بطلان صلات نیستند. پس کشف صلاتی باعث بطلان صلات نیست، کشف وجه و کفّین است.

گاهی کشف واجب است و اگر چنانچه این کشف انجام نگیرد یک حکم تکلیفی و کفّاره بار است؛ مثل کشف وجه در حال احرام که «إِحْرَامُ الْمَرْأَةِ فِی وَجْهِهِا وَ إِحْرَامُ الرَّجُلِ فِی رَأْسِهِ»؛[7] احرام مرد به این است که سرش حتماً باید باز باشد، احرام زن در این است که صورتش حتماً باید باز باشد، در این جا باز بودن صورت واجب است؛ البته اگر نامَحرم بود و دارد نگاه می کند، باید خود را از نامَحرم بپوشاند؛ بپوشاند نه یعنی یک پارچه ای بچپسباند که چهره پوشیده شود، ممکن است با فاصله معیّنی یک پارچه ای آویزان کند که نامَحرم او را نبیند؛ ولی صورت پوشیده نیست، تقطیع وجه نیست که بچسبد به صورت. پس گاهی ممکن است که کشف وجه واجب باشد تکلیفاً و اگر کشف نکرد کفّاره بر او مترتّب شود وضعاً؛ مثل اینکه کشفِ رأس بر مرد در حال احرام واجب است تکلیفاً و اگر پوشاند و تقطیع کرد، کفّاره بر او مترتّب است ثانیاً،

این حالات کشف.

پس کشف گاهی در حال عادت است، گاهی در حال صلات است، گاهی در حال احرام، هیچ کدام از اینها حتی در مواردی که کشف واجب هست، جواز نَظر را در پی ندارد، تکلیف او این است که باز بگذارد؛ امّا حالا دیگران جایز است نگاه کنند یا نه، چنین تلازمی نیست و راز این هم در بازخوانی آیه 31 سوره مبارکه «نور» مشخص می شود که ما دو تا کشف داریم: یک کشفی که با جواز نَظر تلازم دارد، یک کشفی که با جواز نَظر تلازم ندارد. اینها اموری است که درباره کشف است.

مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) با آن قدرتی که در فقه دارند، ـ مستحضرید که در فنّ اصول کتابی ننوشتند، سرّش این است که ایشان، اصول را در همین جواهرنوشتند ـ بحث مبسوطی درباره شبههٴ محصوره و غیر محصور در همین بحث نَظر دارند؛ گاهی افرادی که نگاه به آنها جایز است با افرادی که نگاه به آنها جایز نیست، اینها مشتبه می شوند، به این مناسبت وارد مبحث شبههٴ محصوره شدند. احکام این شبهات را بازگو کردند؛ گاهی آنها که حلال اند محصور هستند، آنهایی که حرام اند نامحصور هستند که این حلال در بین حرامِ نامحصور و غیرمحصور مشتبه است، گاهی بعکس است؛ حلال نامحصور است و حرام محصور، گاهی هر دو محصور هستند، گاهی هر دو نامحصور. این اقسام چهارگانه شبهات محصور و غیرمحصور که بهم آمیخته است و جزء مسائل رایج اصول است، ایشان در این جا در ظرف چند صفحه بحث کردند.[8] این اصول را در خودِ فقه حل کردن است؛ ولی فعلاً چون محلّ بحث ما نیست آنها را تعرّض نمی کنیم.

 

بیان کشف نفسی و نسبی در لسان آیۀ قرآن

امّا سرّ اینکه کشف دو قسم است: کشفی که مستلزم جواز نَظر است، کشفی که مستلزم جواز نَظر نیست. در سوره مبارکه «نور»، آیه 31، می فرماید به اینکه ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛این ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ کشف نفسی است؛ یعنی این زن وقتی بیرون می آید وارد جامعه می‌شود، حق ندارد با سر برهنه یا با بدن برهنه وارد شود، باید همه را بپوشاند ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ که ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ به همین وجه و کفّین تطبیق شده است، این یک کشف نفسی است؛ یعنی برای زن کشف وجه و کفّ که مصداق ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ جایز است؛ امّا معنایش این نیست که دیگران هم نگاه کنند؛

لکن در جمله های بعد کشفِ نسبی است نه کشف نفسی؛ لذا تکرار نیست. جمله قبل دارد که ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾این کشف نفسی است، بعد از اینکه بگذرند، وارد جمله های بعدی می شوند ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ﴾،این کشف نسبی است؛ یعنی حق ندارد آن مَظاهر بدن، سر و زینت را و مانند آن را ظاهر کند مگر برای شوهر خود و مَحارم خود. این کشف، کشف نسبی است؛ یعنی برای اینها ظاهر کند؛ وقتی برای اینها دارد ظاهر می کند، نگاه اینها هم یقیناً جایز است، پس آن ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾یک کشف نفسی است؛ لذا با جواز نَظر ملازم نیست؛ امّا این دوّمی کشف نسبی است، برای اینکه آیه می گوید حق ندارد بدن خود، موی خود را ظاهر کند مگر برای شوهر خودش و مَحارم خودش؛ یعنی برای شوهر و مَحارم نگاه به او جایز است؛ لذا این تکرار نیست ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ با ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾ این تکرار نیست، چون یکی مربوط به کشف نفسی است، دیگری مربوط به کشف نسبی است، در اوّلی جواز نَظر لازمهٴ او نیست، در دوّمی، جواز نَظر لازمهٴ او هست. این امور چهارگانه کاملاً از هم جدا هستند؛ نفسی و نسبی دو امر، ملازم جواز نَظر نبودن و ملازم جواز نَظر بودن، دو امر؛ مجموع چهار امر می شود.

 

بیان علت تعدد اقوال و آراء جواز نظر وعدم جواز نظر زن و مرد نسبت به یکدیگر

 راز اینکه این جایز است یا جایز نیست، چیست؟ سرّ اینکه اقوال در مسئله متعدّد است این است که روایات متعدّد است و فهم فقها هم متعدّد. تعدّد روایات را ـ به خواست خدا ـ اشاره خواهیم کرد. فهم اصحاب مختلف است، برای اینکه گرچه آیه یکی است ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ این ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ را برخی ها به خصوص وجه و کفّین دادند مطلقا، برخی ها گفتند که این به کمک روایات مربوط به موارد ضرورت و نیاز است و مانند آن، این طور معنا کردند.

پرسش: ...؟ پاسخ: بله، اگر کاری باشد که لازمهٴ عرفی او لذّت و ریبه باشد، این همین است. اگر آرایش کند لازمهٴ عرفی نگاهِ یکبار، لذّت و ریبه نیست؛ امّا آرایش و تزیین فرق می‌کند، ممکن است که همان یکبار کسی به دام بیافتد.

روایات مسئله هم متعدّد است؛

بعضی از روایات ظاهرش جواز است،

بعضی از روایات ظاهرش منع است،

آن بزرگواران گاهی تصرّف در هیئت کردند، گاهی تصرّف در ماده؛

آنهایی که گفتند یکبار جایز است، این نهی را حمل بر کراهت کردند.

آنهایی که گفتند جایز هست، روایت مجوّزه را گفتند که این مربوط به حال ضرورت است نه برحال اختیار.

پس گاهی در نهی تصرّف می کنند، آن را بر تنزیه حمل می کنند و گاهی در ماده تصرّف می کنند، آن را بر حال ضرورت حمل می کنند.

این است که قول به جواز مطلق پیدا شده، قول به منع مطلق پیدا شده، قول به جواز «مرة واحدة علی کراهیة» پیدا شده که قول محقق[9] و همراهانش است و این قول محقق به استناد آن روایاتی است که دارد یکبار نگاه کن، بار دوّم نگاه نکن؛[10] هم در وصیتی که از وجود مبارک پیغمبر و امیرالمؤمنین(سلام الله علیهما) آمده[11] این فرق بین بار اوّل و بار دوّم است و هم نصوص دیگر.

حالا به این آیات و روایات بپردازیم، پس حکم آیه روشن شد که کشف نفسی را اوّل ذکر می کند، کشف نسبی را دوّم ذکر می کند؛ بین کشف نفسی و جواز نَظر تلازم نیست؛ بین کشف نسبی و جواز نَظر تلازم هست؛ منتها در کشف نفسی﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ مربوط به وجه و کفّین است، هم چنان مورد اختلاف نظر بین فقها(رضوان الله علیهم) هست.

پرسش: ...؟ پاسخ: چرا دیگر، حرمت به آن ادله اوّلیه است، چون می خواهد به این دلیل تمسّک کند برای جواز نَظر، این دلیل بر جواز نظر نیست. حرمت اوّلیه که «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»[12] آن حکم اوّلی است که به خواست خدا باز الآن می خوانیم.

پرسش: ...؟ پاسخ: یک وقت است که چشمش می افتد که آن از بحث بیرون است؛ وقتی کسی دارد عبور می کند چشمش افتاد به یک چیزی، این را نمی گویند نگاه کرد، می‌گویند نگاهش افتاد، این خارج از بحث است. نگاه عمدی این است که می خواهد چیزی را نگاه کند. این نگاه همان طوری که مرد را نگاه می کند، زن را همان طور نگاه می کند، در همان نصوص احرامِ مکه دارد که کسی می گوید من می توانم با همسرم در مکه همسفر بشوم و او را سوار شتر بکنم یا نه؟ گفت آن طوری که مثلاً مادر، خواهر، دخترت را سوار می کنی، اگر آن طور دست او را بگیری سوار کنی عیب ندارد، این یک گونه از تماس یا نگاه است.

پرسش: ...؟ پاسخ: چون کشف نفسی با نسبی فرق می کند، این برای خود او جایز است که نپوشاند؛ مثل اینکه در حال نماز برای زن واجب نیست که صورت و وجه و کفّینش را بپوشاند؛ امّا در جمله دوّم این کشف، کشف نسبی است، فرمود﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾یا محارم دیگر، حق ندارد موی سر و بدن خود را ظاهر کند مگر برای شوهر و مَحارم خود؛ اگر برای شوهر و مَحارم می تواند خودش را نشان بدهد، پس آنها می توانند نگاه کنند. در جمله اُولی طرفِ کشف ذکر نشده که برای چه کسی کشف کند؟ ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ نه «الا ما أظهرْن منه لکذا و کذا».

 

بیان روایت مربوط به حکم کشف نفسی و کشف نسبی

بنابراین عمده آن است که ما این روایات مسئله را بررسی کنیم ببینیم که از روایات مسئله چه چیزی در می آید.

وسائل، جلد بیستم، باب 104 از ابواب نکاح، صفحه 190، روایت اوّل آن که مرحوم کلینی نقل کرد[13] و مرحوم صدوق نقل کرد،[14] صاحب محاسن برقی هم آن را نقل کرد[15] این است که «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍعَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً»؛[16]نگاه، یک تیری هست از تیرهای شیطان، ـ حکم تکلیفی را با آن حکم اخلاقی آمیخت و معلوم است که این تهدید الهی است، چون همراه با عذاب یا مستلزم عذاب هست ـ نگاه به نامَحرم این تیری است از تیرهای شیطان و چه بسا یک نگاه و یک تیر، کارگر می افتد و باعث حسرت طولانی می شود و انسان به دنبال همین نگاه واحد به دام می افتد.

روایت دوّم که باز مرحوم کلینی نقل کرد[17] «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ» که این مرسل هست؛ لکن روایات از دو طرف هم معتبر دارد و هم مرسل؛ ولی چون متعدّد است نیازی به اینکه کدام معتبر است و کدام معتبر نیست، ندارد. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ عَنْ یَزِیدَ بْنِ حَمَّادٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ» که شاید این دیگر او را از ارسال رها کرده باشد،«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهما الصلاة و علیهما السلا) قَالا مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُصِیبُ حَظّاً مِنَ الزِّنَا»؛ البته این حصرِ تام نیست، ممکن است یک عدّه ای از اولیای الهی، مؤمنان باتقوا مصون باشند؛ ولی این حکم غالب است نه حکم دائم. فرمود غالباً افراد گرفتار زنای چشم می شوند،«مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُصِیبُ حَظّاً مِنَ الزِّنَا فَزِنَا الْعَیْنَیْنِ النَّظَرُ»؛ زنای چشم، نگاه به نامَحرم است،«وَ زِنَا الْفَمِ الْقُبْلَةُ»؛ زنای دهن، بوسیدن نامَحرم است، «وَ زِنَا الْیَدَیْنِ اللَّمْسُ»؛[18] حالا چه به آن کار مهم منتهی شود یا که نشود، اینها زناهای ثقیله است؛ امّا آن زنای کبیره است، به هر حال اینها زنا است، این نشان می دهد که نگاه حرام است. پس گاهی نهی می کنند مثل اینکه نگاه نکن! گاهی نهی نمی کنند، بلکه خطر آن عمل را ذکر می کنند یا عقاب آن عمل را ذکر می کنند؛ اگر خطر عمل ذکر شد یا عقاب آن عمل ذکر شد، از آن حرمت فهمیده می شود.

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، برای اینکه خطر را دارد ذکر می‌کند، این خطر دیگر قابل تحمّل نیست؛ گاهی عذاب را ذکر می کنند و گاهی خطر منتهی به عذاب را ذکر می کنند، می فرماید در این حالت ممکن است به آن زنای مهم مبتلا نشود؛ ولی این هست.

پرسش: ...؟ پاسخ: این چون غلبه با اوست و او را همراه دارد به دلیل روایت اوّل که فرمود: «کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً»، یک امر غالبی است که نگاه به او این حرف را به همراه دارد، چون همین که غالب باشد کافی است برای حکم، ولو در یک موردی اثر نکند؛ البته بین سالمندان و بین میان سالان و جوان ها فرق است، چه اینکه در همان سوره مبارکه «نور»، آیه شصت، حکم زن های سالمند را ذکر می کند که فرمود: ﴿وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ برآن زن های بازنشسته و سالمند واجب نیست که حالا کاملاً روسری بگذارند، برای اینکه «لایرغب فیه احد»؛ آن وقت باز در ذیل می فرماید به اینکه ﴿وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ﴾.برخی ها خواستند بگویند به اینکه از این نهی ایی که گفتند زن های سالمند عیب ندارد که خودشان را نپوشانند، معلوم می شود که زن های نوسال و میان سال حتماً عیب دارد که اگر خودشان نپوشانند، وجه و کفّینشان که محور اصلی آن ایجاد لذّت است مستثنا نخواهد بود، از آیه شصت هم خواستند کمک بگیرند؛ مثل مرحوم صاحب جواهر یا سایر فقهایی که مایل هستند به اینکه منع، مطلق است؛ حالا یا فتواست بدون اینکه اقوا و اینها را بگویند یا اقواست یا احتیاط وجوبی است مثل مرحوم آقا سید محمد کاظم.

پرسش: ...؟ پاسخ: در ذیل همان دارد که این ممکن است به آن حرام منتهی شود، همین که ممکن است منتهی شود به آن حرام، جلویش را گرفتند، اینها غُرُق گاه است. یک وقت است که دارد که فلان کار را نکنید! یک وقت است که دارد ﴿الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾،[19]یک وقت دارد نزدیک فلان کار نشوید!﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾؛[20] ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ همین هاست. یک وقت است که خود فاحشه را نهی می کنند که حدّ بر او ذکر می کنند، یک وقت است که نزدیک شدن به این را منع می کنند.

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، قرینه می خواهد برای ارشادی بودن، اصل نهی این است، چون با عذاب دارد ذکر می شود. یک وقت است می گویند که جامعه شما این است و شما راحت زندگی نمی کنید، باعث نگرانی شما می شود، اینها با ارشاد همراه است؛ امّایک وقت با عذاب الهی ذکر می شود «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ» همین است، «کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً» همین است.

بنابراین یک وقت است دارد که﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ نزدیک این نروید! مثل اینکه می گویند شما در پمپ بنزین، سیگار نکشید، با اینکه فاصله زیاد است با منبع سوخت؛ امّا چون خیلی حسّاس است ممکن است از دور هم مشتعل شود. این جا هم ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ همین است، کاری که ممکن است انسان مشکل بعدی پیدا کند می گویند﴿لاَ تَقْرَبُوا﴾؛چه به آن زنای عملی منتهی بشود و چه نشود.

روایت پنجم این باب که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) نقل کرد، آن هم همین است: «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ أَمْناً وَ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ»؛[21]یک وقت است یک کسی «خوفاً من النار» این کار را نکرد، پس اصلش باید ترک شود؛ یک وقت است که «خوفاً من النار» است، این «خوفاً من النار» یک تکلیفی است؛ یک وقت است «شوقاً الی الجنه» است، آن هم به هر حالی که ترقّبی است؛ یک وقت است نه، برابر آیه سوره مبارکه «علق»:﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾؛[22] آیا انسان نمی داند که خدا او را دارد می بیند؟! این حیاست، این سخن از بهشت و جهنّم نیست، بلکه مافوق بهشت و جهنّم است. به این شخص یقیناً برات از جهنّم می دهند، به این شخص یقیناً اجازه ورود به بهشت را می دهند؛ امّا فوق آنها این ادبی است که او دارد﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾. قرآن قبل از اینکه ما را از جهنّم بترساند، ما را به «حیا» دعوت کرده است، «کما تقدّم مراراً». این سوره مبارکه «علق» جزء عتائق سُور است؛ اوّلین سوره ای که نازل شده همین چند آیه سوره «علق» است، چند آیه این سوره «علق» اوّلی چیزی است که بر وجود مبارک حضرت نازل شد. اوّل سخن از بهشت و جهنّم نبود، وقتی حالا مردم این طور شدند، فرمود بهشتی هست جهنّمی هست. اوّل طرزی بود که مردم با ولایت تربیت شوند و بشوند «ولی الله». این «خَوفَاً مِنَ النَّار»یا «شُوقاً اِلی الجَنَّة» کسی را «ولی الله» نمی کند؛ بله مؤمن است به جهنّم نمی رود، بلکه بهشت می رود؛ امّا خدا کار او را به عهده بگیرد نیست، این همان تثلیثی است که از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه)هست،[23] از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) هست[24] که عبادت سه قسم است، عابدان سه قسم اند؛ آن دو قسم آدم های خوبی هستند و در قیامت اهل نجات هستند؛ امّا این روایت از آن غُرَر روایات است، فرمود آدم اگر عسلی خورد لذّت می برد یا یک میوه شیرینی خورد لذّت می برد. این شخصی که نامَحرم را نگاه نکرد، برای اینکه چون خود را در مشهد و در محضر خدا می بیند، این کیف می کند «یَجِدُ طَعْمَ الایْمَان»؛ ایمان از سیب و گلابی لذیذتر است، از عسل لذیذتر است، نشاط می برد، خوشش می آید و لذّت می برد. یک وقت به انسان بشارت بدهند این عزیزی که سالیان متمادی از شما دور بود، الآن فاتحانه و در کمال سلامت دارد برمی گردد، انسان چقدر خوشحال می شود؟ این را می گویند لذّت معنوی، فرمود نشاط را او احساس می کند «یَجِدُ طَعْمَ الایْمَان»؛ اینها غیر از مسئله بگیر و ببند روایات دیگر است، چون اینها قرآن ناطق هستند. خود قرآن دو قسم است:یک قسمت آن تبشیر است، یک قسمت آن انذار؛ یک قدرش هم عفاف و تقرّب و ولایت است ﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾، روایات هم همین طور است؛ آن روایت یک وقت می گوید این نگاه «سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ» یا اگر کسی نگاه نکند از جهنّم نجات پیدا می کند یا وارد بهشت می شود؛ یک وقت است نه، می گوید اگر نگاه نکند «یَجِدُ طَعْمَ الایْمَان» و اگر مثلاً نگاه کند طعم ایمان را نمی یابد و اگر این کار را بکند «مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ أَمْناً وَ إِیمَاناً»؛ «آمَنَ»، نه یعنی ایمان آورد، «آمَنَ»؛ یعنی «آمَنَ»، «آمَنَ»؛ یعنی «دخل فی الامن»، «دخل فی المأمن»؛ منتها دخول در مأمن این است که معتقد باشد، وگرنه «آمَنَ» که به معنی ایمان آوردن نیست، «آمَنَ»؛ یعنی «دخل فی المأمن»؛ منتها «مأمن» بودن به این است که معتقد شود اعتقاداً، متخلّق شود خُلقاً، عمل کند در خارج عیناً، وگرنه «آمَنَ» که به معنی «آمنتُ بالله» نیست، «آمَنَ»؛ یعنی «دخل فی المأمن». فرمود: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصنِی»،[25]اگر کسی وارد حصن شد «آمَنَ»؛ یعنی «دخل فی المأمن». این جا هم فرمود:«أَعْقَبَهُ اللَّهُ أَمْناً وَ إِیمَاناًیَجِدُ طَعْمَهُ».

روایت ششم این باب که مرحوم صدوق به اسناد خودش از ابن ابی عمیر و از کاهلی نقل کرد این است که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «النَّظْرَةُ بَعْدَ النَّظْرَةِ تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً»؛[26]این که فقها گفتند «مرة واحده» جایز است، برای اینکه از این روایت در می آید که بار دوّم این مشکل ایجاد می کند. آن آقایان که می گویند بار اوّل هم مشکل دارد، می گویند از این روایت استفاده نمی‌شود که بار اوّل جایز است، بار دوّم ممنوع است، می گویند بار دوّم خطرش فراوان تر است، معنایش این نیست که بار اوّل جایز است. استنباط مرحوم صاحب جواهر و مانند آن از این روایت باب 104 این طور است.[27]

امّا جلد بیستم وسائل، صفحه200، روایات باب 109؛روایت اوّل از مرحوم کلینی است،[28]روایت دوّم از مرحوم کلینی[29] و صدوق[30] است. مرحوم کلینی «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا» ـ اگر یک روایت مرسل بود، روایت دیگری که معتبر هست ارسال او را تأمین می کند ـ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَرَی مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ یَکُنْ مَحْرَماً»؛ چه اندازه مرد می تواند به زنی که نامَحرم است نگاه کند؟ «قَالَ(عَلَیْهِ السَّلَام) الْوَجْهُ وَ الْکَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ»؛[31] مثل حال نماز است، در حال نماز وجه و کفّین و قَدم؛ حالا «عند بعض» ظاهر قَدم و باطن قَدم و «عند بعض» فقط باطن قَدم کشف آن جایز است. این جا فرمود:«الْوَجْهُ وَ الْکَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ»؛ منتها این روایت مرسل است و کسانی که مثل مرحوم صاحب جواهر به اینها فتوا نمی دهند، این روایت را به ضعف سند و ارسال آن رد می کنند.

پرسش: ...؟ پاسخ: قَدم از پایین مچ پا آن جا که برآمدگی است و آغاز ساق است؛ یعنی پاشنهٴ پا تا نوک پا، این پنجه را می‌گویند قَدم. ما یک قَدم داریم ویک خُطوه، در فارسی از خُطوه به گام یاد می شود، قَدم غیر از گام است. از پاشنه تا نوک که جای کفش همین جاست و در کفش می رود، این را می گویند قَدم؛ قَدمِ راست و قَدمِ چپ؛ وقتی انسان راه می رود این مقداری که در کفش است و آن را این جا گذاشت، می شود قَدم اوّل و این پا را که جای دیگر گذاشت،می شود قَدم دوّم؛ بین قَدم اول و قَدم دوم را ما در فارسی می گوییم گام، آنها می گویند خُطوه. یک قَدم نه یعنی فاصله بین دو پا، فاصله بین دو پا را می گویند گام، نه قَدم؛ اینکه گفتند:«یک قدم برخویشتن نِه وان دگر در کوی دوست»؛یعنی اگر این پای راست را بگذاری روی هوس، پای چپت درِ ولایت است. «یک قدم بر خویشتن نِه وان دگر در کوی دوست». اینکه در کفش می رود به آن می گویند قَدم، فاصله بین این دو قَدم را می گویند گام. بنابراین برابر این روایت مرحوم صاحبجواهر دارد که چون سنداً ضعیف است نمی شود از آن استفاده حلّیت کرد، در برابر آن همه ادله ای که حرمت است202/422/ص.

 

پاورقی:

[1]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص 210 و 213.

[2]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[3]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص81.

[4]عروة الوثقی، (للسید)، ج2، ص 801 و 802.

[5]مهذب الاحکام، ج24، ص 32 و 33.

[6]عروة الوثقی، (المحشی)، ج5، ص 491 و 492.

[7]الکافی، الشیخ الکلینی، ج4، ص346، ط اسلامی.

[8]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص 73 و 75.

[9]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص213.

[10]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص193، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[11]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص194، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[12]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص192، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[13]الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص559، ط اسلامی.

[14]ثواب الأعمال، الشیخ الصدوق، ص264.

[15]المحاسن، احمدبن محمدبن خالدالبرقی، ج1، ص109.

[16]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص 190 و 191، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب 103 و 104، ط آل البیت.

[17]الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص559، ط اسلامی.

[18]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص191، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[19]نور/سوره24، آیه2.

[20]انعام/سوره6، آیه151.

[21]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص192، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[22]علق/سوره96، آیه14.

[23]بحار الانوار-ط موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج67، ص197.

[24]الأمالی، الشیخ الصدوق، ص38.

[25]کشف الغمه، ابن ابی الفتح الاربلی، ج2، ص308.

[26]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص192، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب104، ط آل البیت.

[27]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص 80 و 81.

[28]الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص520، ط اسلامی.

[29]الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص521، ط اسلامی.

[30]الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص302.

[31]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص201، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب109، ط آل البیت.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷