به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در بیست و سومین جلسه درس خارج فقه و فرهنگ که در مدرسه دارالشفاء برگزار شد؛ گفتارهای ترویجی هنجارساز و رفتارسازی اجتماعی را مورد بررسی قرار داد و گفت: قسم اول از گفتارهای ترویجی، گفتارهای ترویجی هنجارساز است که گفتارهای هنجارساز خود شامل دو قسم هستند؛ یا یک رفتار نامأنوسی را مأنوس میکند یعنی چیزی که هنجار نیست را هنجار میکند، گاهی هم یک رفتاری را که ناهنجار است هنجار میکند، یعنی اگر رفتاری در عرف جامعه، ناهنجار است تبدیل به هنجار شود.
وی افزود: قسم اول را که بحث میکنیم؛ بیان ترویجی هنجارسازی که رفتارهای ناشناخته را ترویج میکند تا حدی که این رفتار ناشناخته به یک هنجار اجتماعی و یک رفتار شناخته شده و مأنوس و معروف در جامعه تبدیل شود. یعنی چیزی که معروف نیست، معروف شود. اینها هم چند گونه هستند؛ قسم اول هنجارسازیهای ضروری و مفید به حال جامعه است. یک رفتارهایی است که این رفتارها برای جامعه ضرورت دارد و باید هنجار شود مانند؛ اصول بهداشت عمومی، رفتارهای مربوط به حفظ محیطزیست، رفتارهای اجتماعی مربوط به خانواده، مانند خیلی از رفتارهای اقتصادی بازار. اینها رفتارهایی هستند که هنجارسازی در این رفتارها، ضرورت دارد و برای جامعه مفید است.
عضو مجلس خبرگان رهبری رفتارسازیهای اجتماعی از تکالیف دولت دانست و اظهار داشت: این رفتارسازیها آنجایی که رفتارسازیهای اجتماعی است از تکالیف دولت هم خواهد بود. دولت باید در پیاده کردن فقه اجتماعی دخالت کند. البته مردم هم باید اطاعت کنند منتها مسئول مباشر در کل فقه نظام، حاکم است. امتیاز فقه نظام از فقه فردی همین است که در فقه نظام مخاطب کل جامعه است -این کل که میگوییم؛ کلی است که حاکم را میگیرد یا خصوص حاکم است منتها حاکم به لحاظ اینکه مردم از اول تبعیت میکنند-.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: اگر بگوییم یک هنجاری اجتماعی برای جامعه لازم است پس در اینجا یکی از تکالیف دولت ایجاد این هنجارها است. دلیل بر وجوب ایجاد این هنجارها، یا دلیل بر وجوب هنجارسازی در این عرصه چند دسته از ادله است که آنها را بیان میکنیم. ادله برای اثبات وجوب هنجارسازی در زمینه آن رفتارها یا هنجارهایی که برای جامعه ض کارهایی که مربوط به کلان جامعه باشد کار حکومت است. البته مردم هم باید به عنوان کمک حکومت با حکومت همکاری کنند اما وظیفه اصلی، وظیفه حکومت و حاکمیت است
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته انواع هنجارها و راهکارهای اصلاح آنها را مورد بررسی قرار داد و گفت: کارهایی که مربوط به کلان جامعه باشد کار حکومت است. البته مردم هم باید به عنوان کمک حکومت با حکومت همکاری کنند اما وظیفه اصلی، وظیفه حکومت و حاکمیت است.
وی تصریح کرد: بنابراین رفتارها یا هنجارهایی که اگر نباشند به کل جامعه ضرر میرساند و یا رفتارهایی که اگر باشد به نفع جامعه تمام میشود و یک نفع عمومی هم دارد [کار حکومت است]. بهطور مثال رفتار صرفهجویی در زندگی این یک هنجار است، آنوقت بیانی که میخواهد هنجارسازی در عرصه صرفهجویی، در عرصه قناعت جامعه کار کنند که جامعه قانعی ایجاد شود [کار حکومت است]. این کار، کار درستی است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: ما در مباحث اقتصادی هم گفتیم که حرفی که دولتیها میگویند که در جامعه تقاضا ایجاد شود، این کار غلط است و کار اقتصادی محسوب نمیشود. همه آنچه امروز در اقتصاد جهانی داریم این اقتصاددانها امروزه هرچند در بین آنها انسانهای متفکر و فرهیخته هم پیدا میشود که اینگونه فکر نکنند اما اقتصاد رایج سرمایه داری است و همه آنچه در این اقتصاد پایهگذاری شده است برای برای پر کردن جیب سرمایهدارهاست.
وی ادامه داد: همین مسئله خانهسازی که میگویند تجاریسازی خانه؛ این کار غلط ترین کار اقتصادی است. چرا باید کار خانه را تجاری کنید؟ نتیجه آنچه به وجود آمدن پانصد هزار خانه خالی در تهران -البته به گفته وزیر مسکن میشود. اگر در هر خانهای حداقل چهار نفر زندگی کنند، یعنی ما برای دو میلیون نفر خانه خالی داریم. حالا ببینید چقدر از این پانصد هزار خانه سرمایه است؟ با این پانصد هزار خانه خالی میتوانستیم مشکلات اقتصاد مملکت راحل کنیم.
عضو مجلس خبرگان رهبری در مورد جامعه ایمانی و ویژگی آن بیان داشت: جامعه ایمانی، جامعهای است که همراه با فرشتگان زندگی میکند، یکچیز عجیبی است. یکی از امتیازات جامعه ایمانی، همزیستی با فرشتگان است. تنها در جهاد نیست که فرشتگان همراه با مؤمنان هستند بلکه در زندگانی و در شهرها و در خانهها هم به همین شکل است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لَوْ تَدُومُونَ عَلَی الْحَالَةِ الَّتِی وَصَفْتُمْ أَنْفُسَکمْ بِهَا لَصَافَحَتْکمُ الْمَلَائِکة» اگر آنچنانکه پیش من هستید، همانطور بمانید همیشه ملائکه با شما مصافحه میکنند.رورت دارد و مفید است.
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
تبیین قسم اول از گفتارهای ترویجی هنجارساز
بحث در مورد گفتارهای ترویجی بود. گفتارهای ترویجی چند نوع هستند؛ قسم اول از گفتارهای ترویجی، گفتارهای ترویجی هنجارساز است که گفتارهای هنجارساز خود شامل دو قسم هستند؛ یا یک رفتار نامأنوسی را مأنوس میکند یعنی چیزی که هنجار نیست را هنجار میکند، گاهی هم یک رفتاری را که ناهنجار است هنجار میکند، یعنی اگر رفتاری در عرف جامعه، ناهنجار است تبدیل به هنجار شود.
قسم اول را بحث میکنیم؛ بیان ترویجی هنجارسازی که رفتارهای ناشناخته را ترویج میکند تا حدی که این رفتار ناشناخته به یک هنجار اجتماعی و یک رفتار شناخته شده و مأنوس و معروف در جامعه تبدیل شود. یعنی چیزی که معروف نیست، معروف شود. اینها هم چند گونه هستند؛ قسم اول هنجارسازیهای ضروری و مفید به حال جامعه است. یک رفتارهایی است که این رفتارها برای جامعه ضرورت دارد و باید هنجار شود مانند؛ اصول بهداشت عمومی، رفتارهای مربوط به حفظ محیطزیست، رفتارهای اجتماعی مربوط به خانواده، مانند خیلی از رفتارهای اقتصادی بازار. اینها رفتارهایی هستند که هنجارسازی در این رفتارها، ضرورت دارد و برای جامعه مفید است.
رفتارسازیهای اجتماعی از تکالیف دولت
این رفتارسازیها آنجایی که رفتارسازیهای اجتماعی است از تکالیف دولت هم خواهد بود. دولت باید در پیاده کردن فقه اجتماعی دخالت کند. البته مردم هم باید اطاعت کنند منتها مسئول مباشر در کل فقه نظام، حاکم است. امتیاز فقه نظام از فقه فردی همین است که در فقه نظام مخاطب کل جامعه است -این کل که میگوییم؛ کلی است که حاکم را میگیرد یا خصوص حاکم است منتها حاکم به لحاظ اینکه مردم از اول تبعیت میکنند-. خب اگر بگوییم یک هنجاری اجتماعی برای جامعه لازم است پس در اینجا یکی از تکالیف دولت ایجاد این هنجارها است. دلیل بر وجوب ایجاد این هنجارها، یا دلیل بر وجوب هنجارسازی در این عرصه چند دسته از ادله است که آنها را بیان میکنیم. ادله برای اثبات وجوب هنجارسازی در زمینه آن رفتارها یا هنجارهایی که برای جامعه ضرورت دارد و مفید است.
ادله روایی اثبات وجوب هنجارسازی رفتارها یا هنجارهای ضروری جامعه
دسته اول، ادلهای است که بر وجوب تعلیم جاهلان به وسیله عالمان دلالت دارد؛ واجب است که عالم، جاهل ر ا تعلیم کند. قدر متیقن از این وجوب آن علمی است که برای دیگران مفید، لازم و ضروری است. ادله آن بیان وجوب تعلیمی شامل اینجا هم میشود؛ یعنی بیان ترویجی را همینجا فرامیگیرد چون در اینجا ترویج بهوسیله تعلیم است. روایت اول روایت طلحه بن زید است. البته باید دانست طلحه توثیق خاصی ندارد اما دارای توثیق عام است و مشایخ ثلاثه از او روایت کردهاند و یکی از مشایخ از او روایت میکند. لذا ما این روایت را صحیحه میدانیم چون سایر رجال سند همه جزء ثقات هستند و طلحه بن زید هم توثیق دارد. روایت میفرماید که خدای متعال از جاهلان در وجوب طلب علم تعهدی گرفته است؛ لذا اگر جاهلی خلافی مرتکب شد نمیتواند عذر بیاورد که پروردگارا نمیدانستهام، به او میگویند چرا یاد نگرفتهای؟!
در آن روایت معروف در تفسیر آیه: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعينَ» چنین آمده است: «قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَبْدِي أَ كُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ وَ إِنْ قَالَ كُنْتُ جَاهِلًا قَالَ لَهُ أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ حَتَّى تَعْمَلَ فَيَخْصِمُهُ وَ ذَلِكَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ.» در روز قیامت از جاهل میپرسند: چرا عمل نکردی؟ میگوید: نمیدانستم. خدا [با حالت عتاب] به او میگوید؟ چرا یاد نگرفتی؟!
پس جهل عذر نیست و خداوند از جاهلان میثاق گرفته است که بیاموزند. این روایت میفرماید قبل از میثاقی که خداوند از جاهلان به طلب علم گرفته است از عالمان میثاق آموختن علم به جاهلان را گرفته است. پس بر عالمان، تعلیم جاهلان واجب است.
روایت دوم؛ روایت علی بن ابراهیم است از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه است: «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»
در تفسیر این آیه اینچنین آمده است: «حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبَّاسٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ رُشَيْدٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ قَالَ قُلْ لِلَّذِينَ مَنَنَّا عَلَيْهِمْ بِمَعْرِفَتِنَا أَنْ يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ فَإِذَا عَرَّفُوهُمْ فَقَدْ غَفَرُوا لَهُم»
-ما معتقد هستیم این معرفتنا در روایت به معنای معرفت به خداوند و پیامبر و همه دستگاه حاکمیتی خداوند با قوانین و احکامش است.- حضرت میفرماید: به کسانی که منت بر سرشان گذاشتیم و معرفتمان را به آنها داده ایم بگو که آنان که نمیدانند را دانا کنند، اگر چنین کنند خداوند آنها را میبخشد. مفهومش این است که اگر چنین نکند خدا آنها را نمیبخشد؛ یعنی از این استفاده وجوب میشود.
روایت سوم؛ روایت مفضل بن عمر است. ما مفضل بن عمر را در محل خود توثیق کردهایم و این فرمایشاتی که بعضی از بزرگان دارند که به مفضل خدشه وارد میکنند را قبول نداریم. بعضی از چیزهایی را که در جرح مفضل به آن استناد جستهاند را در محل خود رد کردهایم و اعتقاد داریم که مفضل از کِبار معتمدین امام صادق علیه السلام بود و امام صادق علیه السلام این موضوع را خود در بعضی از روایات فرمودهاند که گاهی ما بعضی از نزدیکان خود را برای اینکه حفظ شوند و دولتهای مجاور آنها را آزار ندهند مذمت میکنیم. لذا مذمتی که درباره مفضل آمده از این قبیل است. نظیر این مذمت که در حق زراره و در حق بعضی از کبار اصحاب هم آمده است. پس این روایت هم به نظر ما از نظر سند روایت درستی است:
«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخَيْبَرِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ»
اینجا دستور کتاب نویسی است منتها «وَ بُثَّ عِلْمَكَ» یعنی علمت را نشر کن. منظور کدام علم است؟ علم مفید؛ چون علمی که دست اوست علم مفید است. علم اهل بیت علیهم السلام است، حضرت دستور میدهد پس معلوم میشود این واجب است؛ یعنی امر ظهور در وجوب است. یعنی از امر استفاده وجوب میکنیم. علمک هم یعنی علمی که داری. خلاصه قدر مطلق آن علمی است که اطلاع آن برای مردم ضرورت دارد. قدرمتیقن همان علمی است که راجع به آن بحث میکنیم.
هر علمی که برای جامعه مفید باشد و جهل جامعه نسبت به آن مطلب مضر است قدر متیقن از این علمی است که در این روایت آمده است. حالا یا شارع یا تجربه آن را معین میکند. یعنی بهعبارتدیگر یا علم نقلی یا علم عقلی، یکی از این دو تا اثبات میکند که این علم مفید یا مضر است. یا از شرع استفاده میکنیم یا عقل به ما میگوید. منظور از عقل هم عقل فلسفی نیست بلکه عقلی که به آنچه با آن به عقل بشر میرسیم. در اینجا از تجربه هم به همان عقل تعبیر میکنیم.
روایت چهارم روایت هشام الحَکَم از امام صادق علیه السلام است. در ضمن حدیث؛ این حدیث از نظر محتوای مطالب، مهم و خوب است؛ «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ الْفُقَيْمِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ- فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ علیهم السلام وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.»
این فرمایش را حضرت در مقابل زنادقه میفرماید. میفرماید وقتی ثابت شد خدا و آفرینندهای داریم که ما را آفریده است و این آفرینندهای است که دیدنی نیست و مستقیماً نمیشود با او ملاقات کنیم و از او حرف بگیریم پس باید سفیرانی داشته باشد که اوامر و دستوراتش را منتقل کند. باید سُفَرایی داشته باشد که از سوی او سخن بگویند. شاهد این قسمت است؛ «وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ» معلوم میشود که انبیا برای بیان ما آمدهاند، برای بیان آنچه به نفع مردم و به صلاح آنهاست و بیان آنچه حیات و قوای زندگی مردم در آن است. این همان علمی است که انبیا آوردند. بنابراین انبیا این علم را از جانب خداوند آوردند و از سوی خدا به پخش کردن این علم موظف هستند. انبیا که موظف به تعلیم و انتشار علم هستند دیگران هم موظف هستند این علمی را که از انبیا دریافت کردهاند به دیگران منتقل بدهند و این علم شامل همه آن چیزی که نفع و زندگی مردم به آن قوام دارد. این دسته اول از روایات است که اجمالاً از این روایات استفاده میشود، وجوب تعلیم مردم و آنچه که برای زندگی آنها لازم و مفید است یعنی فایدهای که اگر به این فایده دست پیدا نکنند آسیب میبینند به دست میآید./905/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز