vasael.ir

کد خبر: ۱۴۱۷
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۰ - 28 November 2015
در جلسه دهم درس خارج نکاح آیت الله جوادی آملی مطرح شد؛

کسی بخواهد فرزندش جزء ابدال شود، این یک سُننی دارد

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه دهم درس خارج نکاح در باب اهمیت رعایت احکام و آداب خلوت و آمیزش با همسر گفت: این نکاح تأمین کننده نصف دین اوست، آداب و سنن، احکام و رسومی دارد که رهبران الهی مخصوصاً اهل بیت (علیهم السلام) فرمودند: انسان چه کاری کند در این آمیزش که فرزندان او جزء ابدال شوند؟ این در روایات ما هست، کسی بخواهد فرزندش جزء ابدال بشود، این یک سُننی دارد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله عبد الله جوادی آملی در جلسه دهم درس خارج فقه نکاح صبح شنبه 1394/8/9 در مسجد اعظم قم در باب اهمیت رعایت احکام و آداب خلوت و آمیزش با همسر گفت: این نکاح تأمین کننده نصف دین اوست، آداب و سنن و احکام و رسومی دارد که رهبران الهی مخصوصاً اهل بیت(علیهم السلام) فرمودند: انسان چه کاری کند در این آمیزش که فرزندان او جزء ابدال[5] شوند؟ این در روایات ما هست،[6] در کتاب های فقهی ما هست، در مسالک[7] هست، در جواهر[8] هست که کسی بخواهد فرزندش جزء ابدال بشود، این یک سُننی دارد. بنابراین این بخش دوّم که در آداب جماع است، برای تبیین آن خوی فرشته‌گی است.

وی در ادامه با اشاره به روایت النکاح سنتی، که بیانگر جنبه مشترک انسان با حیوان و فرشته است اظهار داشت: اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «النِّکَاحُ‌ سُنَّتِی‌»[3] و اینکه فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ»[4] برای یاد دادن یک مطلب مهم است، که انسان یک بُعد مشترک با حیوانات دارد، اما انسان تنها این نیست و آنچه که هست و «مغفول عنه» است و جایش در کشور خالی است، تشکیل همایش داخلی یا بین المللی برای تبیین مشترکات بین انسان و فرشته است که بشر با فرشته در چه چیزهایی مشترک است؟ دیگر منتظر آزمایشگاه موش و امثال موش نباید بود، باید ببینیم معراج و غیر معراج چه برای ما ره آوردی دارند. این جنبهٴ تبیین مشترک بین انسان و فرشته می شود نکاح.

ریاست مؤسسه اسراء با اشاره به تأثیر متقابل انسان و جهان افزود: انسان که در خلأ زندگی نمی کند، انسان زیر این سقف زندگی می کند، روی زمین زندگی می کند؛ هم در زمین اثر می گذارد و هم از زمین اثر می گیرد؛ هم در سماء اثر می گذارد و هم از سماء اثر می گیرد. اگر انسان یک تافتهٴ جدابافته بود و کاری با نظام خلقت نداشت، مسئله قمر در عقرب و اوّل ماه و وسط ماه و آخر ماه و مُحاق بودن ماه و این ها اثر نداشت؛ امّا ما یک مجموعه ای هستیم، این مجموعه برای ما مسخّر شد که اگر انسانی نبود، خدا سماء و ارضی نمی آفرید.

وی با اشاره به کاربرد تعبیر جماع در باب آداب خلوت با همسر اظهار داشت: آداب خلوت با همسر است که از آن به «جماع» تعبیر کردند که اینگونه تعبیر، تعبیر قبیحی است، الفاظ قبیحه مثل این در لغت فراوان است، سرّش آن است که تصریح به این کار پسندیده نیست، برای این کار لفظ کنایی و مجاز وضع می کردند؛ در اثر تکرار استعمال کم کم این مجاز صبغهٴ حقیقت می گرفت، این استعاره و کنایه صبغهٴ حقیقت می گرفت، این لفظ را می گذاشتند کنار، یک لفظ دیگر را به عنوان کنایه و مجاز ذکر می کردند، لذا این گونه از معانی قبیح، الفاظ فراوانی دارد.

وی با بیان روایات کراهت خلوت و آمیزش با همسر بیان کرد: «و الثانی یکره الجماع»، چه زمانی؟ «فی أوقات ثمانیة، لیلة خسوف القمر»؛ شبی که ماه گرفته می شود؛ «و عند الزوال و عند غروب الشمس حتی یذهب الشفق و فی المحاق»؛ آن دو یا سه شب پایانی ماه را می گویند «مَحاق»، برای اینکه ماه تا می خواهد از کرانه شرق در بیاید ـ گرچه ماه از مغرب به مشرق می رود ـ فوراً آفتاب طلوع می کند و آن را محو می کند، این را می گویند «مَحاق». ، «و بعد طلوع الفجر إلی طلوع الشمس»؛ بین طلوعین این کار مکروه است، «و فی أوّل لیلة من کل شهر»؛ اوّل هر ماه این کار مکروه است مگر در ماه مبارک رمضان «إلا فی شهر رمضان» «و فی السفر اذا لم یکن معه ماء یُغتسل به (أو یَغتسل)» این شخص «به»؛ در مسافرت اگر آب ندارد که ناچار می شود تیمّم کند، این کار مکروه است، «و عند هبوب ریح السوداء و الصفراء»؛ باد سیاه و باد زرد که می وزد مکروه است، «و فی الزلزلة»؛ در زمان زمین لرزه این کار مکروه است، «بل جماع و هو عریان»؛ برهنه در روایات دارد «کالحمار»[22] این مکروه است، «و عقیب الاحتلام قبل الغسل أو الوضوء»؛ باید طاهر بشود، یا غسل کند یا نه، آن چه که مصحّح ورود نماز است برای غیر جُنب، مثل وضو که این گرچه طهارت نمی آورد؛ ولی شبه طهارت است و یک مقداری انسان را به یاد حق متذکر می کند، «و أن یجامع و عنده من ینظر إلیه»؛ نگاه به عورت که حرام است، اگر یک کودکی باشد مثلاً ببیند که این ها دارند این کار را انجام می دهند، این کار مکروه است و نظر به عضو خاص زن در حال جماع مکروه است و این آمیزش «مستقبل القبله أو مستدبر القبله» مکروه است، در کِشتی مکروه است، سخن گفتند به غیر ذکر خدا مکروه است.[24]

ایشان با اشاره به هماهنگی زندگی و مرگ با کعبه گفت: جریان «قبله» این را مستحضرید که اصلاً زندگی و مرگ ما با کعبه هماهنگ است، ما روزانه، بلکه تا زنده ایم با کعبه کار داریم؛ نمازهای ما که به طرف کعبه است؛ دستشویی ها که رو به قبله هست حرام است و پشت به قبله هم که هست حرام است؛ نشستن های ما ـ که «خَیْرُ الْمَجَالِسِ الإسْتِقْبَال»[25] ـ پشت به قبله مکروه است؛ ذبایح ما مثل گاو و گوسفند و طیور و این ها که نظام به همین ذبایح دارد زندگی می کند و مردم احتیاج دارند، این با قبله هماهنگ است؛ اصلاً تمام زندگی ما با کعبه وابسته است. در این جریان هم در حال آمیزش گفته شد به اینکه قبله مطرح است، «مستقبل القبله» یا «مستدبر القبله» مکروه است و کلام «عند جماع» به غیر ذکر خدا مکروه است

در ادامه مشروح سخنان ایشان را مرور می کنیم.

مرحوم محقق در متن شرایع همان طوری که ملاحظه فرمودید در کتاب نکاح، فصولی را طرح کردند:

فصل اوّل در آداب عقد بود،

فصل دوّم در خود عقد است که «العقد ما هو»؟

فصل سوّم در اولیای عقد است،

فصل چهارم در احکام مترتّب بر عقد نکاح.[1]

 

اشاره به مباحث گذشته

فصل اوّل که در آداب عقد بود، اصل اینکه حکم نکاح چیست این را بیان کردند و فروعات متفرّع بر این را هم مطرح کردند؛ بحث دوّم از آداب عقد «فی آداب الخلوة بالمرأة» است، احکام آمیزش جنسی را مطرح می کنند. قبلاً فرمودند به اینکه دستور دین این است که اگر کسی خواست همسر بگیرد ولیمه دادن مستحب است، خواندن نماز خاص مستحب است،[2] احکام آن گذشت؛ امّا الآن در احکام جنسی مطرح می کنند.

 

روایت النکاح سنتی، بیانگر جنبه مشترک انسان  با حیوان و فرشته

 بارها ملاحظه فرمودید نکاح به معنای اجتماع مذکّر و مؤنّث نیست، این نر و مادّه هم در گیاهان است، هم در حیوانات است. اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «النِّکَاحُ‌ سُنَّتِی‌»[3] و اینکه فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ»[4] برای یاد دادن یک مطلب مهم است، که انسان یک بُعد مشترک با حیوانات دارد، این همین است که سال ها شما می بینید وزارت بهداشت و درمان و بخشی از مسئولان پزشکی، همایش های داخلی یا بین المللی تشکیل می دهند برای تشخیص بیماری های مشترک بین انسان و دام و منتظر جواب آزمایش از آزمایشگاه موش هستند، این راه علمی خوبی هم هست؛ اما انسان تنها این نیست و آنچه که هست و «مغفول عنه» است و جایش در کشور خالی است، تشکیل همایش داخلی یا بین المللی برای تبیین مشترکات بین انسان و فرشته است که بشر با فرشته در چه چیزهایی مشترک است؟ دیگر منتظر آزمایشگاه موش و امثال موش نباید بود، باید ببینیم معراج و غیر معراج چه برای ما ره آوردی دارند. این جنبهٴ تبیین مشترک بین انسان و فرشته می شود نکاح؛ منتها در جریان نکاح چون فرشته ها مرگ و میر ندارند و نیاز به غذا ندارند و انسان از جهت ارتباط به بدن مرگ و میر دارد و محتاج به غذاست، یک سلسله دستورهای خاصی برای این بخش هست که انسان یک صنف جدایی از فرشته ها خواهد بود؛ منتها برای اینکه انسان نمیرد مسئله غذا و امثال غذا را باید تبیین کرد و چون غذای انسان مثل حیوان در سفره طبیعت آماده نیست باید با رنج و کوشش فراهم بکند، ذات اقدس الهی مزد کارگری را در لبان او قرار داد؛ انسان که غذا می خورد لذّت می برد و از بی غذایی رنج می برد. این لذّتی که در کام انسان هست این مزد کارگری است، انسان برای خوردن و لذّت خلق نشده است و چون انسان مرگ و میر دارد نسلش باید بماند؛ لذا نکاح مقرّر کرده است.

 

رعایت احکام و آداب خلوت و آمیزش با همسر

تأمین نیازها و زندگی همسر و تشکیل خانواده یک کار دشواری است، رنج این کار را در لذّت نکاح قرار داده است. انسان خیال می کند خدا این کار را برای لذّت آفریده، این مزد کارگری اوست، چون لذّت می برد تن به این کار می دهد، اصلاً نکاح برای آن است که بشر بماند و این نسل بماند؛ پس اینها هدف نیستند، بلکه این ها همان مزد کارگری اند و انسان از آن جهت که مشترکات فراوانی با فرشته ها دارد، این نکاح تأمین کننده نصف دین اوست، آداب و سنن و احکام و رسومی دارد که رهبران الهی مخصوصاً اهل بیت(علیهم السلام) فرمودند: انسان چه کاری کند در این آمیزش که فرزندان او جزء ابدال[5] شوند؟ این در روایات ما هست،[6] در کتاب های فقهی ما هست، در مسالک[7] هست، در جواهر[8] هست که کسی بخواهد فرزندش جزء ابدال بشود، این یک سُننی دارد. بنابراین این بخش دوّم که در آداب جماع است، برای تبیین آن خوی فرشته گی است، این مطلب اول.

 

نفس مادر است مجرای فیض خالقیت

مطلب دوّم آن است که ـ در بحث های قبلی هم داشتیم ـ انسان را وقتی ذات اقدس الهی آفرید، فرمود: ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾،[9] چون انسان «احسن المخلوقین» است با آفرینش «احسن المخلوقین»، ذات اقدس الهی می شود ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾؛ البته «عند التحلیل»، چون کاری احسن از خدا صادر شده است، خدا می شود ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾و انسان می شود «احسن المخلوقین» که فرمود انسان را «فی احسن قوام» آفرید.[10] این انسان را که «فی احسن قوام» می آفریند غیر از آن انسان های اوّلی مثل آدم(سلام الله علیه) و همسرش، بقیه در رحم مادر انجام می گیرد. رحم مادر مثل آن دستگاه شیشه ای و امثال شیشه ایِ سلول های بنیادی نیست که در آن دستگاه نطفه قرار بگیرد و بعد بشود انسان؛ بلکه تمام فیوضاتی که ذات اقدس الهی به این کودک عطا می کند، از راه نفس مادر است، این نفس مادر است که مجرای فیض خالقیت است. در روایات شیردادن که اگر ملاحظه فرموده باشید، فرمودند: کودکانتان را به هر دایه ای ندهید تا شیر بدهد، زیرا خُلق و خوی آن دایه از راه شیر در کودک اثر می گذارد.[11] پس اگر این کودک این مراحل را بخواهد طی کند؛ یعنی نطفه بشود علقه بشود مضغه بشود عظام، بشود جنین؛ بعد بشود ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾،[12] همه این برکات از راه نفس مادر نصیب این کودک می شود؛ لذا مسئله آمیزش باید با حدودی که ذات اقدس الهی به وسیله رهبران الهی مشخص کردند، معین بشود.

 

اشاره به تأثیر متقابل انسان و جهان

در هفت هشت باب یا بیشتر، ائمه(علیهم السلام) این بحث ها را مبسوطاً ذکر کردند، این بزرگواران هم جمع کردند، فرمودند به اینکه باید مواظب باشید! انسان که در خلأ زندگی نمی کند، انسان زیر این سقف زندگی می کند، روی زمین زندگی می کند؛ هم در زمین اثر می گذارد و هم از زمین اثر می گیرد؛ هم در سماء اثر می گذارد و هم از سماء اثر می گیرد. اگر انسان یک تافتهٴ جدابافته بود و کاری با نظام خلقت نداشت، مسئله قمر در عقرب و اوّل ماه و وسط ماه و آخر ماه و مُحاق بودن ماه و این ها اثر نداشت؛ امّا ما یک مجموعه ای هستیم، این مجموعه برای ما مسخّر شد که اگر انسانی نبود، خدا سماء و ارضی نمی آفرید. این سفرهٴ بالا و پایین برای این است که انسان به آن فیض عالیش بار یابد؛ هم ما در عالَم مؤثریم که فرمود: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ﴾؛[13]فرمود: گناهان شما باعث می شود که باران نمی آید، گناهان شما باعث می شود که حوادث تلخ رُخ می دهد و مانند آن و هم حوادث روزگار باعث می شود که انسان یک سلسله فیوضاتی را دریابد. فرمود شما اگر بیراهه نروید و راه کسی را نبندید، ما تمام نیازهای شما را بجا فراهم می کنیم: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ . . . وَ لکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ﴾؛[14] هم در ناحیه اثبات و هم در ناحیه نفی، فرمود جامعه بشری از نظام سپهری جدا نیست که هر کاری بکند آسمان و زمین راه خودشان را طی کنند و آسمان و زمین هر راهی بروند انسان راه خاص خودش را برود، این طور نیست، بلکه یک پیوند ناگسستنی بین انسان و جهان خارج هست.

لذا این آمیزش اگر در اوّل ماه باشد، بیان شده که چگونه است، چون برای ماه ها ده اسم هست؛ غُرَر هست، نُفَل هست، بعد تُسَع هست، عُشَر هست، نیمه ماه که رسیدند بیض هست[15] که «ایام البیض» اختصاصی به ماه رجب و امثال آن ندارد، هر ماهی آن روز 13 و 14 و 15 را می گویند «ایام البیض»[16] که شب و روزش روشن است، 10 تا اسم برای ماه ها هست که در روایات ما هست، شهید در مسالک ذکر کرده،[17] فقهای بعدی هم ذکر کردند که اگر آمیزش در اوّل ماه باشد چگونه است، وسط ماه باشد چگونه است، آخر ماه باشد چگونه است، با ذکر خدا باشد چگونه است، اگر بخواهد فرزند به دنیا بیاید. درباره یائسه و امثال یائسه گفتند که این حرف ها نیست، برای اینکه آن جا توقّع فرزند نیست؛ امّا در مادون آن ها گفتند در اثنای عمل، غیر ذکر خدا چیزی نباشد، چون می خواهد انسان به دنیا بیاید. ما باور نکردیم این «ناقص الخلقه» هایی که در بهزیستی زندگی می کنند؛ یکی از ناحیه چشم مشکل دارد، یکی از ناحیه گوش مشکل دارد، چند مشکل را در این ده دوازده بابی که ذکر کردند که بخشی از این ها را ـ إن شاء الله ـ می خوانیم، فرمودند اگر این آمیزش در فلان وقت باشد، نقص خَلقی پیدا می کند؛ در چشم، گوش، بدن، ناطقه، دندان، زبان، پیکر، دست و پای او، یک مشکلی پیدا می شود و اگر در فلان بخش از ماه باشد یا فلان حالت باشد، نقص خُلقی پیدا می کند آدم شروری خواهد بود، سارق درمی آید، شرور درمی آید، مزاحم در می آید و اگر در فلان بخش از ماه باشد یا فلان قسمت باشد، نقص عقلی پیدا می شود، بدنش سالم است و شرور نیست؛ اما آدم کودنی است، یک بَهلله ای دارد، یک خَوَلی دارد، شما یک مطلب را که گفتید همان جا می ماند و به زحمت با پنج شش مثال باید دست ذهن او را بلند کنی از جایی به جایی ببری، یک دردی برای گوینده و استاد است، این«خَوَل» و این«بَهلله» در اثر کم خِرَدی اوست. فرمود اگر در فلان وقت باشد، این «خَوَل» نقص عقل، کم استعدادی، کم هوشی دامنگیرش می شود، این ها نقاط منفی است؛ امّا اگر با آن حالت باشد، زن و مرد ـ مخصوصاً زن ـ در حین عمل جز یاد خدا و ذکر خدا چیزی نگوید، او جزء ابدال می شود. ابدال آدم های عادی نیستند، کسانی هستند که هر شخصی از این ها که رحلت کرد دیگری جای او می نشیند، انسان تعجّب می کند که چگونه مثلاً فلان شخص با این استعداد درآمد!

 

کاربرد تعبیر جماع در باب آداب خلوت با همسر

بنابراین این قسمت اوّل خود نکاح بود که مستحب است و احکام آن، دوّم آداب خلوت با همسر است که از آن به «جماع» تعبیر کردند که اینگونه تعبیر، تعبیر قبیحی است، الفاظ قبیحه مثل این در لغت فراوان است، سرّش آن است که تصریح به این کار پسندیده نیست، برای این کار لفظ کنایی و مجاز وضع می کردند؛ در اثر تکرار استعمال کم کم این مجاز صبغهٴ حقیقت می گرفت، این استعاره و کنایه صبغهٴ حقیقت می گرفت، این لفظ را می گذاشتند کنار، یک لفظ دیگر را به عنوان کنایه و مجاز ذکر می کردند، بعد از یک مدتی هم این لفظ را می گذاشتند کنار، لفظ ثالث و رابع؛ لذا این گونه از معانی قبیح، الفاظ فراوانی دارد. در قرآن کریم از او به عنوان لمس یاد می کند ﴿لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾،[18] آن معنای اصلی این در کتاب و سنّت به آن صورت نیست. از بس این کار قبیح است که در بعضی تعبیرات دارد که اگر کسی عریان این کار را انجام بدهد، او حمار است، کار حمار را دارد می کند؛ یعنی همان بخش مشترک بین انسان و دام را رعایت کرده است؛ اما آن بخش مشترک بین انسان و فرشته که یاد خداست، آن را رعایت نکرده است.

 

بیان روایات کراهت خلوت و آمیزش با همسر

بنابراین پدر و مادر ـ مخصوصاً مادر ـ وقتی بداند همه فیوضات الهیه از راه نفس مادر به این کودک افاضه می شود، او مواظب خودش است. اگر بخواهد فرزندی به بار بیاورد که روح و ریحان باشد برای او در دنیا و آخرت، باید مواظب خودش باشد، پدر هم همچنین. این بخش را که به عنوان احکام این آمیزش است، متن عبارت مرحوم محقق در شرایع را بخوانیم و بعد گوشه ای از آن ده پانزده باب را قرائت کنیم.

پرسش: ...؟ پاسخ: بله، این برای همان است که فرزند صالح به بار بیاورند، آن که مشترک بود و رواج داشت همان صبغهٴ قبح او بود. آن را انبیاء و اولیاء و مردان الهی این کار را می کردند، اکثری مردم که با آن صبغه نگاه نمی کنند. «الثانی فی آداب الخلوة بالمرأه و هی قسمان الأوّل یستحب لمن أراد»، اینکه نماز بخواند و همچنین ولیمه بدهند و فلان، «و الثانی یکره الجماع»، چه زمانی؟ «فی أوقات ثمانیة، لیلة خسوف القمر»؛ شبی که ماه گرفته می شود؛ یعنی زمین فاصله می شود بین شمس و بین ماه و سایه زمین روی چهره ماه می افتد و ماه را ضِل می گیرد، «لیلة خسوف القمر و یوم کسوف الشمس»؛ که کره ماه فاصله می شود بین زمین و آفتاب که در حقیقت زمین را ضِل می گیرد، نه آفتاب را، زمین در سایه ماه قرار می گیرد؛ لذا نور آفتاب به زمین نمی رسد، «و عند الزوال و عند غروب الشمس حتی یذهب الشفق و فی المحاق»؛ «مَحاق مُحاق مِحاق»، «مثلثة المیم»، هر سه وجه آن ضبط شده است،[19] آن دو یا سه شب پایانی ماه را می گویند «مَحاق»، برای اینکه ماه تا می خواهد از کرانه شرق در بیاید ـ گرچه ماه از مغرب به مشرق می رود ـ فوراً آفتاب طلوع می کند و آن را محو می کند، این را می گویند «مَحاق».

در قرآن کریم فرمود: ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا﴾؛[20] یعنی ممکن است بانک های ربوی یک رشد چند روزه داشته باشند؛ ولی ما به هر حال ربا و رباخوار را مَحاق می بریم. مَحاق قمر بعد از بَدر بودن اوست؛ یعنی بعد از اینکه بَدر شد و یک مقدار «المشار بالبنان» شد و چشمگیر شد، کم کم به مَحاق می افتد. فرمود: ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا﴾ ربا اوّل یک درخشندگی دارد و بعد کم کم محو می شود، «و بعد طلوع الفجر إلی طلوع الشمس»؛ بین طلوعین این کار مکروه است، «و فی أوّل لیلة من کل شهر»؛ اوّل هر ماه این کار مکروه است مگر در ماه مبارک رمضان «إلا فی شهر رمضان» که در آیه دارد: ﴿أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَائِکُمْ﴾،[21] «رفث» همین «جماع» است، «إلا فی شهر رمضان و فی لیلة النصف»؛ نیمه هر ماهی مکروه است، «و فی السفر اذا لم یکن معه ماء یُغتسل به (أو یَغتسل)» این شخص «به»؛ در مسافرت اگر آب ندارد که ناچار می شود تیمّم کند، این کار مکروه است، «و عند هبوب ریح السوداء و الصفراء»؛ باد سیاه و باد زرد که می وزد مکروه است، «و فی الزلزلة»؛ در زمان زمین لرزه این کار مکروه است، «بل جماع و هو عریان»؛ برهنه در روایات دارد «کالحمار»[22] این مکروه است، «و عقیب الاحتلام قبل الغسل أو الوضوء»؛ باید طاهر بشود، یا غسل کند یا نه، آن چه که مصحّح ورود نماز است برای غیر جُنب، مثل وضو که این گرچه طهارت نمی آورد؛ ولی شبه طهارت است و یک مقداری انسان را به یاد حق متذکر می کند، «و لابأس أن یجامع مرّات من غیر غسل یتخلّلها»؛ چند بار اگر این کار را انجام بدهد و غسل نکند و در پایان غسل بکند، این عیب ندارد؛ امّا احتلام گفتند «من عمل الشیطان» است. اگر محتلم شد، غسل بکند و بعد این کار را انجام بدهد و قبل از غسل یا قبل از وضو چون آن کار، کار شیطان بود در این عمل او دخالت می کند. مرحوم صاحب جواهر احتمال غَسل دادند، گرچه فرمودند به اینکه «اُولی و اظهر» به ضمّ «غین» است؛ یعنی غُسل.[23] اینکه در روایت دارد که اگر محتلم شد، یا غُسل کند یا وضو، احتمال دادند که چون آن وضو آن اثر را ندارد، گفتند این غَسل باشد؛ ولی تقویت کردند که به ضمّ «غین»؛ یعنی غُسل مراد است. «و لابأس أن یجامع مرّات من غیر غیر یتخللها و یکون غسله أخیرا»؛ برای پایان یک غسل بکند. «و أن یجامع و عنده من ینظر إلیه»؛ نگاه به عورت که حرام است، اگر یک کودکی باشد مثلاً ببیند که این ها دارند این کار را انجام می دهند، این کار مکروه است و نظر به عضو خاص زن در حال جماع مکروه است و این آمیزش «مستقبل القبله أو مستدبر القبله» مکروه است، در کِشتی مکروه است، سخن گفتند به غیر ذکر خدا مکروه است.[24]

 

هماهنگی زندگی و مرگ با کعبه

جریان «قبله» این را مستحضرید که اصلاً زندگی و مرگ ما با کعبه هماهنگ است، ما روزانه، بلکه تا زنده ایم با کعبه کار داریم؛ نمازهای ما که به طرف کعبه است؛ دستشویی ها که رو به قبله هست حرام است و پشت به قبله هم که هست حرام است؛ نشستن های ما ـ که «خَیْرُ الْمَجَالِسِ الإسْتِقْبَال»[25] ـ پشت به قبله مکروه است؛ ذبایح ما مثل گاو و گوسفند و طیور و این ها که نظام به همین ذبایح دارد زندگی می کند و مردم احتیاج دارند، این با قبله هماهنگ است؛ وقتی بیمار شدیم در حال احتضار قبله مطرح است؛ بعد از مرگ، قبل از غُسل و تغسیل و تحنیط و این ها قبله مطرح است؛ بعد از غُسل دادن و تحنیط و غُسل، برای نماز آماده کردن قبله مطرح است؛ «صلاة علی المیت» قبله مطرح است؛ هنگام دفن، قبله مطرح است. ما تا در دنیا هستیم قبل از ورود به برزخ با قبله سر و کار داریم. این است که در این ادعیه و دعاها می گوییم: «وَ الْکَعْبَة قِبْلَتَی»،[26] نه یعنی فقط در نماز، کعبه قبله ماست، اصلاً تمام زندگی ما با کعبه وابسته است. در این ذبایح مثل مرغ و خروس و گاو و گوسفند و تمام این ها که در سلاخ خانه ها هستند در همه آن ها قبله مطرح است و همچنین سایر موارد. در این جریان هم در حال آمیزش گفته شد به اینکه قبله مطرح است، «مستقبل القبله» یا «مستدبر القبله» مکروه است و کلام «عند جماع» به غیر ذکر خدا مکروه است.

بعضی از روایات ـ که می خوانیم ـ آن ها صبغهٴ عادی دارند و بعضی به عنوان «وصیة النبی لعلی (علیهما السلام)» است که وجود مبارک رسول خدا به امیر المؤمنین(علیهم السلام) دارد که «یا علی»! در حال آمیزش این کار این کار این کار، این ها خوب است، آن کار آن کار بد است و اگر مثلاً در فلان وقت باشد این بچه ای که به دنیا می آید به شهادت ثالثه شهادت می دهد؛ یعنی غیر از شهادت توحید، غیر از شهادت به رسالت، به ولایت تو هم شهادت می دهد. این را بعضی از نقّادان به تعبیر مرحوم شهید ثانی در مسالک، گفتند: «تفوح منه رائحة الوضع»، معلوم است که جعلی است؛ آنکه «بعض النقّاد» گفت، مرحوم شهید ثانی در مسالک با زبان تقریباً پذیرش این را ذکر کرد،[27] بعدها هم مرحوم صاحب جواهر از صاحب مسالک هم با دید پذیرش نقل می کند،[28] چون در آنجا «رایحه وضع» هست و بعید است یک وصیت طولانی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به امیر المؤمنین داشته باشد که «یا علی»! این کار این کار این کارها مثلاً مکروه است، این کارها مثلاً خوب است و این کارها بد است.

پرسش: ...؟ پاسخ: برای اینکه فرمود اگر مثلاً این کار را بکنید شهادت ثالثه می دهد، اصلاً آن روزها در زمان خود حضرت، شهادت اوّل و ثانیه و ثالثه مطرح نبود، یا آن هم دخترش را به حضرت امیر داد و بعد بگوید یا علی! اگر خواستی این کار را بکنی، یک پدرزنی به دامادش بگوید این کار را بکن، آن کار را بکن، آن هم پیغمبر!

پرسش: ...؟ پاسخ: بله دیگر، این بخشش را این ها گفتند که رایحه وضع در آن هست. آن در ضمن به این بخش که اگر کسی که بخواهد جا بیافتد در ضمن وصایای مقبول نقل می کند. حالا ابو الزوجه ای مثل پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دامادش بگوید یا علی! این کارها را مثلاً می خواهی بکنی، این پیداست که خیلی بعید است این طور باشد! خیلی از چیزهاست که نیازی به گفتنِ به حضرت امیر(سلام الله علیه) نداشت.

پرسش: ...؟ پاسخ: حافظه آن روزها خیلی قوی بود، در صدر اسلام آن ها اهل کتابت نبودند، بلکه اهل ضبط بودند، ببینید خطبه نورانی صدیقه کبری(سلام الله علیها) را زینب(سلام الله علیها) حفظ کرد با اینکه یکبار خوانده شد. پرسش: ...؟پاسخ: غرض این است که بود، منتها حالا یک قدری بیشتر. خیلی از خطبه های نهج البلاغه بود که حفظ می کردند، آن روزها چون اهل قلم نبودند، بلکه اهل ذهن و بیان بودند، حافظه آن ها خیلی قوی بود.

غرض این است که این را این بزرگواران فرمودند که «تفوح رائحة الوضع».

 

اشاره به جریان نجوم احکام و انواع آن

در جریان نجوم و احکام آن کاری که مرحوم سید مرتضی کرد و تحلیلی که ایشان کردند و همان را هم مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) در بحث نجوم مکاسب ذکر کرد،[29] راه خوبی است.

نجوم چند بخش دارد:

یک بخش آن مربوط به مسائل ریاضی است، این مسائل ریاضی از نظم عالَم خبر می دهد، خسوف و کسوف آن، فاصله اش، اوّل ماه آن، ماه کسر دارد، ماه کسر ندارد، این با نظم خاص است. یک منجّم ماهر الآن می تواند تا پانصد سال یا تا هزار سال بعد را استخراج بکند که در طی این هزار سال چند تا خسوف می شود چند تا کسوف می شود، چند تا ماه سَلخ دارد یا چند تا ماه سَلخ ندارد، از بس منظم و ریاضی است. چند وقت قبل که ماه آن طور گرفت، گفتند تا هیجده سال بعد نمی شود، بعد از هیجده سال تکرار می شود، این یک کار روشنی است برای ریاضیدان ها، این ریاضیات نجوم است.

یکی احکام نجوم است که این همان طالع گیری و سَعد و نَحس است،

یکی اعتقاد به مؤثر بودن این نظام سپهری است.

آنکه مشکل جدّی دارد این سوّمی است، آنکه صبغهٴ علمی و قطعی ندارد، این دوّمی است، آنکه صبغهٴ ریاضی قطعی علمی دارد، اوّلی است. اوّلی روی صحبت، ریاضی است فاصله ها مشخص است، سیر مشخص است، احتجاب ها مشخص است؛ لذا خسوف و کسوف یک چیز بیّن الرشدی است، ماه کسر دارد یا ندارد یک چیز بیّن الرشدی است و کاملاً می شود بیان کرد، این ها مسائل ریاضی نجوم است؛

تفاوت احکام نجوم با علم نجوم

امّا سَعد و نَحس که چه کسی خوش اقبال می شود یا چه کسی بد اقبال می شود؟ در احکام النجوم است که کسی که در فلان شرایط بیاید، او مرگ خوبی دارد. به تعبیر شیخنا الاستاد مرحوم آقای شعرانی(رضوان الله تعالی علیه) می فرمود: احکام نجوم، غیر از علم نجوم است، احکام نجوم به آن سَعد و نَحس برمی گردد، می گویند اگر درباره کسی، اقبال کسی یابد که او مرگ خوبی دارد؛ یعنی تشییع خوبی نصیب او می شود؛ امّا اینکه کسی آن ها را مؤثر بداند، بله دیگر بحث کلامی است، بحث فقهی نیست و مشکل جدّی هم هست. این ها را ذات اقدس الهی به عنوان موجودات عادی آفرید، این ها اثر ندارند، بلکه آنکه مؤثر کل است «رب العالمین» است.

 

وجه تمایز هیأت و نجوم

 پرسش: چه فرقی بین هیأت و نجوم است؟ پاسخ: بله، هیأت و نجوم فرق می کند، هیأت برای زمین است؛ اما نجوم برای ستاره شناسی است؛ لذا آن ها هم ارتباطی با زمین دارند، اگر زمین نباشد و هیأت نجوم نباشد، آن نجوم مطرح نمی شود، اصلاً نجوم با نجم ها و کوکب ها و ستاره ها و شمس و قمر کار دارد؛ اگر ما زمین نداشته باشیم کسوفی نخواهیم داشت، خسوفی نخواهیم داشت.

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، علم نجوم هم همین کاری که سید مرتضی گفته همین است. علم نجوم، علم هیأت آن بخش ریاضی شان علم است، اصلاً نجوم ما بدون هیأت، هیأت ما بدون نجوم سامان نمی‌پذیرد؛ اگر ما کره زمین نداشته باشیم، خسوف و کسوف نداریم، اول ماه و آخر ماه نداریم، آن ها در رابطه با زمین است. یک مجموعه ای است که زمین در وسط آن قرار دارد به حساب ما. این ها که سوار آپلو می شدند از زمین به بالا می رفتند، به دید اینها دو طرفه سر بالا می رفتند؛ وقتی که کره ماه رفتند زمین را بالا سر خودشان می بینند، این طور نیست که زمین پایین باشد. آن جا که کسی برود زمین را بالای سر می بیند، زمین که هست ماه را بالای سر می بیند، این مجموعه معلّق در فضاست. شناخت این ها از یک بخشی به هیأت برمی گردد و از بخشی به نجوم برمی گردد، آن کار علمی اش کار ریاضی است. این تحلیل سید مرتضی را مرحوم شیخ انصاری در مکاسب، بحث فراگیری علم نجوم ذکر کرده که ما علم نجوم داریم که یک علم ریاضی است، یکی احکام نجوم داریم ـ که این تحلیل سه ضلعی در مکاسب و اینها نیست[30] ـ که به سَعد و نَحس و این ها برمی گردد و یکی علل نجومی داریم که صابئین و امثال آن مبتلا بودند که می گفتند این ها مثلاً اثر دارد که وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) می گفت[31] و مانند آن.

پرسش: ...؟ پاسخ: بله دیگر، سومی آن ممنوع است که انسان این را مؤثر بداند.

وجود مبارک حضرت امیر آن طوری که در نهج البلاغه است روزی می خواستند به جنگ بروند، یک منجّمی گفته بود به اینکه اگر کسی امروز بیرون برود شکست می خورد، فرمود: «فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرآنَ»؛[32]اگر کسی حرف تو را باور کند ـ معاذ الله ـ حرف خدا را باور نکرده؛ اوّلاً ما هم امروز به طرف جنگ می رویم، رقیب ما هم امروز به طرف جنگ می آید، چگونه ما شکست می خوریم اما او شکست نمی خورد!؟ این چیست که می گوید هر کسی امروز وارد جنگ بشود شکست می خورد؟! این یک؛ ثانیاً مگر این ستاره مؤثر است، مؤثر دیگری است؛ اگر کسی معتقد باشد که نجوم مؤثر است، او اشکال توحیدی دارد، همان حرف صابئین است؛ اما اگر کسی بگوید این ها علامت اند نه علت، این ها نشانه اند که اگر کسی در آن حال این کار را انجام بدهد فلان آسیب را می بیند، این روایاتی که الآن می خوانیم به همین بخش برمی گردد، به آن بخش‌های ریاضی برنمی‌گردد، بخش ریاضی یک حساب و کتابی دارد، نماز آیات دارد و حسابش مشخص است و اگر یک منجّمی برای او مسلّم شد که امشب ماه گرفته می شود، حالا در اثر بارندگی یا برف و این ها کسی نتوانست برود بررسی کند، بر او نماز آیات واجب است، بر دیگران(در مناطق دیگر) واجب نیست، یا برای کسی مشخص شد که فلان وقت اوّل ماه است و حجّت قطعی دارد، برای او حجّت است، دیگران می توانند استصحاب بکند؛ ولی او نمی تواند استصحاب بکند، چون برای او حجّت است، این علم است؛ اما سَعد و نَحس در حد مظنه است؛ اما آن اعتقاد که بحث کلامی است آن دیگر مشکل جدی دارد.

پرسش: ...؟ پاسخ: از دیرزمان خود این روایات از همه انبیاء داشتند و این روایت هم دارد که اگر کسی فلان کار را بکند فلان حادثه پیش می آید ـ این بخش از روایات را می خوانیم ـ اگر این آمیزیش در فلان وقت باشد «عند الکسوف» باشد فلان حالت پیش می آید، این سَعد و نَحس است؛ اگر در فلان وقت بچه به دنیا بیاید خوش اقبال می‌شود، خوش عقل می‌شود، خوش استعداد می شود و خوش چهره می شود؛ اما اگر در فلان وقت باشد کم عقل می شود، کم خِرَد می شود و شرور می شود، این سعد و نحس است؛ این قمر در عقرب باشد مسافرت ممنوع است یا عقد ممنوع است ـ البته حرمت ندارد ـ این ها همان سَعد و نَحس است. اجمالش هم ثابت شد به اینکه بین ما و حوادث عالَم یک ارتباط جدّی برقرار است.

 

بیان روایات در باب تأثیرات منفی خلوت و نزدیکی در زمان نهی شده

مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله علیه) چندین باب را به همین اختصاص داد، وسائل جلد بیستم، صفحه 123 به بعد ـ گرچه قبل آن هم باز روایت هست ـ، باب 60 از ابواب مقدمات نکاح، روایتی که مرحوم کلینی نقل کرد،[33] مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) هم نقل کرده[34] که عبد الله بن سنان از وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند: «اتَّقُوا الْکَلَامَ عِنْدَ مُلْتَقَی الْخِتَانَیْنِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْخَرَسَ»؛[35] بچه اگر گنگ دربیاید یا لال در بیاید، برای اینکه پدر و مادر «عند التقاء ختانین» حرف می زنند. روایت دوم این باب: «نَهَی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنْ یُکْثَرَ الْکَلَامُ عِنْدَ الْمُجَامَعَةِ وَ قَالَ یَکُونُ مِنْهُ خَرَسُ الْوَلَدِ».[36] روایت سوم: «یَا عَلِیُّ لَا تَتَکَلَّمْ عِنْدَ الْجِمَاعِ فَإِنَّهُ إِنْ قُضِیَ بَیْنَکُمَا وَلَدٌ لَا یُؤْمَنُ أَنْ یَکُونَ أَخْرَسَ».[37] روایت دیگری هم در همین باب است، چهار تا روایت است در باب شصت. در باب 61 که در حال خضاب، مختضب بودن این کار مکروه است دارد که «لَا یُجَامِعِ الْمُخْتَضِبُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ لَا یُجَامِعِ الْمُخْتَضِبُ قَالَ لِأَنَّهُ مُحْتَضَرٌ».[38] حضور برخی از فرشته ها یا جن ها ـ اجنّه جمع جن نیست، بلکه اجنّه جمع جنین است، ﴿أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ﴾[39] این است ـ در بعضی از روایات دارد که نیمه ماه این کار را نکنید یا اول ماه این کار را نکنید، برای اینکه کاری است که جن ها انجام می دهند. اینکه می بینید که بعضی ها اول ماه شد «صرع» می گیرند،[40] آن حالت برایش پیش می آید، بعضی ها نیمه ماه مبتلا به «صرع» هستند، راهی است که درمانش آسان نیست، تشخیص بیماری آسان نیست. آن هایی که ـ خدا شفا عطا کند ـ به «صرع» مبتلا هستند دفعةً غش می کنند، اول ماه یا نیمه ماه غش می کنند و اگر کسی مواظب این ها نباشد خودشان را به آب و آتش می زنند؛ این در روایات دارد که جن ها این کار را انجام می دهند. قبول جن و حضور جن در خیلی از کارها برای برخی ها دشوار است؛ در حالی که موجوداتی هستند مسلمان دارند، کافر دارند، مؤمن دارند، مسلمان هایشان کاری با کسی ندارند و سوره ای که در قرآن بنام «جن» است، آن ها گفتند که ما آمدیم «سَمعنا» وحیی را که ﴿أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی﴾،[41] این ها معلوم می شود که قبلاً دین کلیمی داشتند، بعد به یکدیگر می گویند ما بعد از موسای کلیم یک وحیی شنیدیم و قبلاً به آسمان ها می رفتیم، الآن دیگر ﴿مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً﴾.[42] در روایات ما هست که اگر اوّل ماه باشد یا مثلاً حالا در روایات ممکن است بخوانیم نیمه ماه باشد، چون کار آن هاست و آن ها حضور پیدا می کنند «صرع» دامنگیر این کودک بیچاره می شود.

پرسش: ...؟ پاسخ: نه، مجموعاً جدا نکرده است ﴿الثَّقَلاَنِ﴾[43] گفته، از هر دو هم عبادت خواسته: ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾[44] جدا نکرده، به ما فرمود می توانید از شرّ آن ها نجات پیدا کنید.

این سلیمان پیغمبر بود، حکومت تشکیل داد، تشکیلات حکومتی داشت یا کارمندانی داشت، کارگزارانی داشت، مسئولانی داشت که بخشی جن بودند و بخشی انس. ﴿وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ﴾[45] که غواص بودند برای او، کارگر بودند برای او، بنّا بودند برای او، آن ها همیشه در خدمت انبیای الهی اند؛ منتها اگر پیامبری یک حکومتی تشکیل بدهد آن ها را می تواند به خدمت بگیرد، ﴿وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ﴾ بودند، کارگرها بودند، آن دیگ و دیگ بر درست می کردند: ﴿قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ﴾،[46] ﴿أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾[47] فوراً آورده؛ اگر کسی به راه باشد، آنها هم در خدمت او هستند، اگر کسی به راه باشد آنها یا در خدمت او هستند یا نمی توانند به او آزار برسانند.

در باب 62 کراهت این آمیزش «مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ مِنْ مَغِیبِ الشَّمْسِ إِلَی مَغِیبِ الشَّفَقِ وَ یَوْمَ کُسُوفِ الشَّمْسِ وَ لَیْلَةَ خُسُوفِ الْقَمَرِ وَ فِی الْیَوْمِ الَّذِی یَکُونُ فِیهِ رِیحٌ سَوْدَاءُ أَوْ حَمْرَاءُ أَوْ صَفْرَاءُ أَوْ زَلْزَلَةٌ وَ کَذَا اللَّیْلَةُ الَّتِی یَکُونُ فِیهَا شَیْ‌ءٌ مِنْ ذَلِکَ» دو تا روایت مبسوط است در این باب که ملاحظه بفرمایید.[48] در باب 63 کراهت این کار در «مَحاق شهر» در پایان شهر، دوّم یا سوّم، دو شب یا سه شب مانده به آخر ماه. بعضی از این ها در روایات دارد که مشکل بدنی و سلامت دارد که «عِنْدَ امْتِلاءِ الْبَطْنِ»، روی غذا وقتی غذا خورد سیر شد، این کار گفتند به اینکه بیماری می آورد، البته این گونه از روایات ارشادی است تقریباً جنبه پزشکی و بهداشتی دارد؛ امّا صبغهٴ تعبّدی دارد که اگر این کار را بکنید «خَوَل»، «بَهلله»، کم خِرَدی، کم هوشی و کم استعدادی می آورد، آنکه دارد «عند الإمتلاء» مرض می آورد این است. در روایت دوّم باب 63 دارد که اگر یک کسی این کار را بکند مثلاً آخر ماه این کار را بکند، او یا عشّار می شود؛ یک دهم ـ همین مالیات بگیرهایی که آن روزها به ظلم می گرفتند ـ «وَ عَوْناً لِلظَّالِمِینَ وَ یَکُونُ هَلَاکُ فِئَامٍ مِنَ النَّاسِ عَلَی یَدِهِ».[49] «فئام»؛ یعنی جمعیت و گروهی فراوان، گروه هایی به دست او از بین می روند. باب 64 دارد که در اوّل ماه اگر کسی این کار را بکند به استثنای اوّل ماه مبارک رمضان، این کار مکروه است، دارد که «إِنَّ الْجِنَّ یُکْثِرُونَ غِشْیَانَ نِسَائِهِمْ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنَ الْهِلَالِ وَ لَیْلَةِ النِّصْفِ وَ فِی آخِرِ لَیْلَةٍ أَ مَا رَأَیْتَ الْمَجْنُونَ یُصْرَعُ فِی أَوَّلِ الشَّهْرِ وَ فِی وَسَطِهِ وَ فِی آخِرِهِ»؛[50] مگر نمی بینی آنها که ـ معاذ الله ـ گرفتار بیماری «صرع» هستند، اول ماه یا وسط ماه یا آخر ماه، «صرع» آنها شروع می شود. این باب 64 نُه تا روایت دارد که ملاحظه بفرمایید202/422/ص.

 

پاورقی:

[1]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص 210 و 224. .

[2]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص113، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب53، ط آل البیت.

[3]جامع الأخبار(للشعیری)، محمدالشعیری، ص101.

[4]الأمالی، ابی جعفرمحمدبن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی(الشیخ الطائفه)، 518.

[5]مجمع البحرین-ت الحسینی، الشیخ فخرالدین الطریحی، ج5، ص319.

[6]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص 254 و 255، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب151، ط آل البیت.

[7]مسالک الافهام، الشهیدالثانی، ج7، ص 22 و 39.

[8]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص62.

[9]مومنون/سوره23، آیه14.

[10] تین/سوره95، آیه4.

[11] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص478.

[12]مومنون/سوره23، آیه14.

[13]روم/سوره30، آیه41.

[14]سوره أعراف، آیه96.

[15]الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، الجوهری،ابونصر، ج2، ص768.

[16]مجمع البحرین-ت الحسینی، الشیخ فخرالدین الطریحی، ج4، ص198.

[17]مسالک الافهام، الشهیدالثانی، ج7، ص36.

[18]نساء/سوره4، آیه43.

[19] مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، الفیومی، ج2، ص565.

[20]بقره/سوره2، آیه276.

[21]بقره/سوره2، آیه176.

[22]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص120، ابواب مقدمات النکاح و آدابه59، باب، ط آل البیت.

[23]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص58.

[24]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص212.

[25]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص109، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب50، ط آل البیت.

[26]تهذیب الاحکام، الشیخ الطوسی، ج3، ص286.

[27]مسالک الافهام، الشهیدالثانی، ج7، ص39.

[28]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص62.

[29]کتاب المکاسب، الشیخ مرتضی الانصاری، ج1، ص 201 و 206.

[30]کتاب المکاسب، الشیخ مرتضی الانصاری، ج1، ص209.

[31] انعام/سوره6، آیه78.

[32]شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج6، ص212.

[33]الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص498، ط اسلامی.

[34]التهذیب، الشیخ الطوسی، ج7، ص413.

[35]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص123، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب60، ط آل البیت.

[36]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص123، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب60، ط آل البیت.

[37]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص123، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب60، ط آل البیت.

[38]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص43، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب11، ط آل البیت.

[39] نجم/سوره53، آیه32.

[40] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص 128 و 129، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب64، ط آل البیت.

[41] احقاف/سوره46، آیه30.

[42]جن/سوره72، آیه8.

[43]رحمن/سوره55، آیه31.

[44]رحمن/سوره55، آیه32.

[45] انبیاء/سوره21، آیه82.

[46]نمل/سوره27، آیه39.

[47]نمل/سوره27، آیه40.

[48]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص125، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب62، ط آل البیت.

[49] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص 127 و 128، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب63، ط آل البیت.

[50] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص128، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب64، ط آل البیت.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶