vasael.ir

کد خبر: ۱۳۱۱
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۷ - 14 November 2015
حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجعفر حسینیان:

مهمترین رسالت امروز حوزه علمیه؛ استنباط احکام حکومتی و حضور در نظام کارشناسی حکومتی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل– عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم گفت: اسلامی شدن دولت به این معنا است که دولت و حاکمیت بتواند فعل خودش را به حجیّت برساند... رسالت اصلی حوزه نیز حجیّت بخشیدن به افعال عباد و فعل جامعه در سطوح مختلف «خُرد، توسعه و کلان» است.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل به نقل از پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، پس از گذشت حدود دو ماه از شروع سال تحصیلی جدید در حوزه های علمیه و به منظور تببین رسالت حوزه و روحانیت، با حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر حسینیان، استاد حوزه و دانشگاه گفتگویی انجام پذیرفته که در ذیل متن کامل آن را بیان می کنیم.

با توجه به شروع سال تحصیلی حوزه خدمت شما رسیدیم راجع به رسالت حوزه و آنچه که خصوصاً با توجه به فضای و عقبه ای که خود حوزه علمیه دارد. بیش از هزار سال از عمر حوزه علمیه می گذرد، خدمت شما رسیدیم تا نسبت به رسالتی که حوزه های علمیه می توانند داشته باشند بپردازیم.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین . با تشکر از حضرتعالی و دوستان که این شرایط را مهیا کردید که نکته هایی در این رابطه مطرح بشود ؛ بحث رسالت حوزه از مباحث بسیار دقیق و عمیق و در عین حال دارای قلمرو وسیعی است که ما رسالت را برای حوزه چه چیزی می دانیم؛ حوزة ما چگونه به کمال خودش نزدیک می شود؛ چه فرایندی برای تکامل حوزه قائل هستیم؛ بعد از تبیین این کمال و هدف غایی که برای حوزه ذکر می کنیم، دقت کنیم که حوزه تا کنون چه مراحلی را برای دستیابی به این کمال پشت سر گذاشته است و مراحلی که در انتظار آن هست چه مراحلی است؛در حقیقت یک نگاهی فرآیندی داشته باشیم به وظایفی که حوزه بایستی به دوش داشته باشد.

رسالت و وظیفة حوزه را در سطوح مختلف می شود مطرح کرد؛ رسالت اصلی حوزه مسئلة همان مطلبی که اشاره فرمودید؛ حجیّت بخشیدن به افعال عباد و فعل جامعه در سطوح مختلف «خُرد، توسعه، کلان» است.

وقتی ما حجیّت را مطرح می کنیم؛ به این معنا است که هر فعلی را که می خواهیم انجام بدهیم باید مستند به مطلوبیّت هایی باشد که از ناحیة اعتقاد و ارزش های دینی، برای ما دیکته می شود؛ ارتباط بین تمامی افعال با دستورالعمل هایی که شارع مقدس بیان کرده اند، این ارتباط بایستی هم از نظر اَسناد و هم از نظر نحوة استناد که چگونه ما این را مستند می کنیم و چگونه می توانیم به برداشت های صحیح از شارع مقدس برسیم در انجام تکالیف خود، و هم نسبت به نتایج استنباط و نتایج استناد که احکام و تفقه ما یعنی قواعد اَسنادی، قواعد اِسنادی ما، همة اینها بایستی در قسمت اول مطرح بشود که اصلاً نفس حجیّت رسالت اصلی حوزة است که در طول تاریخ شکل گرفته است.
بعد از اینکه ما اثبات کردیم در مباحث اعتقادی خود، بایستی تبعیّت از خدای متعال داشته باشیم، طریق تبعیّت نیز پیامبر گرامی اسلام و آورده های این پیامبر عظیم الشأن و به تبع آن امامان عزیز و بزرگوار ماست، تا وقتی که در دنیا هستیم بایستی فعل ما حتماً به حجیّت برسد، حجیّت فعل ما به معنای این است که گونه ای این را ارتباط بدهیم با منابعی که در دسترس داریم تا بتوانیم بگوییم اعمال ما بر طبق «ما انز الله» بوده است.

ضرورت ارتباط قاعده مند با «ما انزل الله»

کیفیت ارتباط ما با «ما انزل الله» قطعاً بایستی کیفیت ارتباط قاعده مند باشد. نمی تواند ارتباط ما شخصی، ذوقی، سلیقه ای و با قرائت های متفاوت باشد؛ ما نفی می کنیم قرائت های متعدد را از دین به دلیل اینکه می خواهیم وحدت در برداشت داشته باشیم، به همین دلیل می خواهیم وحدت در عملکرد داشته باشیم و به همین دلیل می خواهیم جامعه متشتت نشود، به همین دلیل باید ما دنبال راهکارها و ابزارهای نرم افزاری و منطقی باشیم. برای اینکه بتوانیم کیفیت ارتباط خود را با آنچه که خدای متعال فرموده «ما انزل الله» حفظ کنیم و ارتباط منطقی و قابل تفاهم هم باشد.

فهم از فرهنگِ شارع، ابزاری مهم در منطق علم اصول

لذا اینجا منطقی به نام منطق علم اصول شکل می گیرد، خود علم اصول در حقیقت منطق دستیابی به کلام شارع و نحوة استنباط ما را از کلام شارع بیان می کند، که ما هم در اصل صدور حکم بایستی دقت داشته باشیم و هم در نحوة برداشت از الفاظ، کلمات و ادبیات شارع بتوانیم نکته هایی داشته باشیم و استفاده بکنیم، برداشتمان باید برداشت منطقی باشد و هم در شأن نزول این کلماتی که بیان شده است یعنی در ارتباط با سیره ها (سیره های علمی و فرهنگ شارع) در حقیقت یکی از ابزارهایی است که به ما کمک می کند در فهم واقعی تر خطاب شارع، اگر ما به فرهنگ شارع دستیابی پیدا بکنیم آن موقع از دریچة فرهنگ شارع می توانیم به فهم خطابات نزدیک بشویم و الا به فرهنگ ارتباط پیدا نکنیم و فرهنگ شارع را نفهمیم سبب می شود که از زاویة فرهنگ های متفاوت فلسفی، عرفانی و علمی، نحوة برداشت از کلام شارع بسیار متفاوت می شود، از خطابات شارع می توان برداشت کاملاً حسی داشت و می شود از کلمات شارع یک برداشت کاملاً انزوایی داشت و عرفان به اصطلاح غیر مصطلح را داشت و عرفان صوفی گری داشت. برای از بین بردان این اختلاف قرائت ها در فهم خطابات شارع ما حتماً بایستی به فرهنگ شارع نزدیک بشویم. فرهنگ در حقیقت چیزی نیست که در نفس خطابات از خود خطاب بتوانیم استفادة استنباطی بکنیم بلکه بر اثر ممارست هم خطابات و هم سیرة عملی اهل بیت - علیهم السلام- و سیرة عملی که علماء در طول تاریخ داشته اند می توانیم استفاده بکنیم به عنوان یک شاخص برای برداشت صحیح از خطابات. این بحث حجیّت است.

ظاهرا به مبحث فرهنگ شارع کمتر پرداخته شده با این که در بیان شما بسیار مهم است.

بله، فرهنگ در حقیقت آن پارادایم در حاکم بر خطابات است، آن پارادایم بایستی بتوانیم .... حالا کلمة پاردایم را هم عرض می کنیم باز یک استفاده نابجا هست از ادبیات مرسوم می خواهیم بگوییم محیط علمی و حاکم، خود آن محیط در حقیقت یک نوع باور را به انسان میدهد که این محیط اگر محیط ولایی باشد و محیط خدایی باشد تا محیط غیر خدایی باشت برداشت از خطابات کاملاً متفاوت است.

یعنی ما تفکرمان را باید ببریم در آن محیط تا به آن فهم برسیم.

احسنت! یعنی شما اول باید نسبت به خود آن محیط بتواند فهم پیدا بکنید...

و الا یک آدم لائیک هم از صحبت های حضرت امیر یک برداشتی داشته است.

بله، کما اینکه برداشت هایی داشته اند، خاطرم هست اوایل انقلاب روایاتی که از امیرالمؤمنین می آورند کوخ نشینی که در مقابل کاخ نشینی روایت در این رابطه بسیار دارند؛ هیچ کاخی به پا نشد مگر اینکه مثلاً کوخی ویران شد، خود این روایت فی نفسه بسیار دقیق و متقن امّا اگر در فرهنگ امیرالمؤمنین و اهل بیت - علیهم السلام- بکار بگیریم یک برداشت خاصی می شود، در حالی که مارکسیستها این را به کار می گرفتند در مبارزة با اصل مالکیت اقتصادی.
حالا این بحث در حجیّت بود که گفتیم رسالت اصلی حوزة ما حجیّت است، حجیت یعنی ارتباط بین فعل ما با خطابات شارع در همه زمانها و مکانها. معنای مفهوم عرفی و سادة حجیت هست، موضوعاً حجیت ما هست، حالا اگر بیاییم سراغ موضوعات حجیّت؛ یعنی قلمرو حجیّت چیست، قلمرو حجیّت دامنة وسیعی دارد، آیا قلمرو آن صرفاً افعال فردی انسانها هست، در افعال فردی هم آیا قلمرو حجیّت صرفاً افعال تکلیفی است که به لحاظ تأمین از عقاب، فقیه بیاید یک حکم را بیان بکند برای اینکه مکلفین را از عقاب الهی تأمین بدهد، یا اینکه قلمرو حجیّت صرفاً افعال تکلیفی نیست بلکه افعال توصیفی هم هست، افعال ارزشی هم هست، ما یک دسته احکام توصیفی بایستی داشته باشیم، در توصیفات خود نسبت به موضوعات بایستی نگاه دینی حاکم بشود، به تعبیر دیگر از دریچة «ما انزل الله» اگر بخواهیم نگاه به حقیقت عالم بکنیم چگونه توصیف می کنیم.

یعنی تا فلسفه و مباحث عمیق توصیفی اثر گذار است.

حتی دامنه فلسفی را هم تحت پوشش خودش قرار می دهد، یعنی براساس این می شود یک فلسفة جدیدی را تأسیس کرد.

یعنی کلام حاکم می شود به فلسفه، نه فلسفه بیاید اثر جدی در تحول کلام داشته باشد.

به تعبیری یک نگاه کلام نگرانه یا یک جور دیگر عرض کنم؛ مثلاً ما حکمت را با تفاوت هایی که با فلسفه دارد حکمت را اصل قرار بدهیم و بعد بگوییم که کلام چه معنا پیدا می کند و بعد بگوییم فرضاً اخلاق چه جایگاهی دارد و بعد تحت پوشش این بگوییم ـ مثلاً ـ احکام تکلیفی توصیفی ارزشی چه جایگاهی پیدا می کند. حالا روی مدل آن می شود بحث کرد، امّا تفاوت نگاه ما در توصیفات عالم هم بایستی الهی بشود و آن چه را که الآن در توصیفات علمی مطرح می شود توصیفات حسی که فقط حس را ملاک قرار می دهند در فهم، و حالا دیگر انسان را، احساسات، تعلقات، اعتقادات و روحیات و افکار و اندیشه های انسان ـ اینها بُعدی از وجود انسان هستند، ساحتهایی هستند که در انسان حضور دارند ـ این قسمتها دیگر در آن تکالیف اگر معنا نشوند و رابطة آن را ما نبینیم در حقیقت توصیفات ما بسیار محدود می شود، اما اگر دامنة توصیفات را بیاوریم در همة شناخت شناسی ها و حتی در مبانی شناخت هم ببریم؛ در فلسفه و عرفان ببریم آن موقع این مسئله به عنوان یک مسئلة جدی و اصلی که آیا واقعاً نگاههای ما بایستی به عالم نگاه از دریچة «ما انزل الله» باشد، و در حقیقت اینجا «ما انزل الله» حضور ندارد و اینجا عقلِ کاشفِ ـ مثلاً ـ مستقل عقل خود بنیاد استقلالی می تواند بیاید عالم را بشناسد و بعد هم ادعا کنیم که آنچه را که عقل با کاشفیّت خودش درک می کند همان چیزی است که «ما انز الله» باید کرد، این نکتة دوم .

ارزشی چه؟

بله، ارزشی هم معلوم است، وقتی شما وزن به اشیاء می دهید، وزن اشیاء هم از زاویة «ما انزل الله» بایستی برایتان تمام بشود یا اینکه وزن اشیاء دیگر ربطی به «ما انز الله» ندارد و اشیاء خودشان یک وزن مستقلی دارند، وزن اشیاء منظور همان ارزش گذاری که انسان نسبت به اشیاء دارد که نتیجة آن شکل گیری خلق انسان است، اولویّت ها چگونه تعریف می شود، چه چیز بالاتر است و چه چیز پایین تر است، چه چیز ارزش شمارة یک است و چه چیز ارزش شمارة دو است، این به لحاظ ...

این ارزش برای مفاهیم نیز توزینی ایجاد می کند؟

کلیة حالات و کلیة ارتباطاتی که شما با عالم خارج دارید، همه مشمول این قاعده می شود که نحوة موضع گیری شما را مشخص می کند، یعنی اگر شما از اشیاء برایتان وزن دو شکل، مساوی باشد، معنایش این است که انتخاب این دو تا برای شما یکی است، اما همین که در انتخاب یک اولویت گذاری می کنید به لحاظ¬های مختلف به این شکل وزن داده اید، حالا این نحوة انتخاب شما در حقیقت اولویت گذاری در تصمیمات شما هست از کجا منشأ می گیرد، همین اخلاق شما حضور در این تصمیم گیری یا تصمیم گذاری دارد یا خیر، اخلاق شما اگر بخواهد در تصمیم گیری هایتان تأثیر داشته باشد، خود اخلاق آیا یک تعریفی از وزن اشیاء در خودش دارد یا خیر، نه تعریف نظری بلکه تعریف وزنی، یعنی جایگاهی برای تک تک اشیاء درست کرده است؛ به عنوان مثال شما اگر گرایش به دنیا داشته باشید آن موقع در تمامی تصمیم گیریها به عنوان یک گرایش عمل می کند، حتی در ناخودآگاه انسان به سمت تصمیماتی می رود که اولویت نسبت به دنیا را بتواند رعایت بکند، سهم خودش را بتواند از این موضوع بدست بیاورد، دنبال منافع شخصی خودش هست، دنبال این است که لذتها را اسقاء بکند، دنبال خواستنهای نفسانی خودش می گردد. امّا اگر یک اخلاق دیگر داشته باشید؛ اخلاقی که چه بسا دنیا را هم بتوانید کنار بگذارید امّا نسبت به جایگاه های و مناسب اجتماعی نمی توانید عبور کنید، این را دیگر مصداقی از دنیا نمی دانید، این حضور دارد در تصمیم گیری. بنابراین هم دسته احکامی درست می کند که احکام ارزشی شما ست، این بخشی از قلمرو است، یک بخش دیگر از قلمرو این است که افعالی که شما انجام می دهید صرف افعال خودتان نیست بلکه افعال دیگران هم هست، افعال بنده و شما و همسایه ها و محیط و جامعه هست، اینها را ما تحت عنوان افعال اجتماعی می آوریم، افعال اجتماعی بایستی مد نظر قرار بگیرد در قلمرو فعل، باید بتوانید نسبت فعل خودتان با فعل جامعه در نظر بگیرید و بعد حکم بدهید.

که در فضای اجتماعی نیز به همان ترتیب «تکلیفی، توصیفی و ارزشی» دارد؟

بله، جامعه چه مصالح و مفاسدی دارد؛ فعل شما حتماً تأثیر می گذارد در جامعه، تأثیر آن را بایستی ببینید ، شما دنبال تکلیف خودتان هستید، تکلیف من این است که الآن نماز بخوانم و آیا این تکلیف نماز خواندن مطرح است یا اینکه تکلیف نماز خواندن در ارتباط با تکالیف دیگری است، در حین نماز اگر ـ مثلاً ـ فرزند خودتان و یا دیگری حتی و یا حتی فرزند کافری و یا حتی موجود زنده ای هم افتاده باشد در آب و در حال غرق شدن هست شما تکلیف دیگری پیدا می کنید. تکلیف شما عوض می شود، چون تکلیف شما متقوم به تکالیف دیگران است، فعل شما در جامعه به فعل دیگران پیوند می خورد، ما داریم قلمرو حجیّت را می گوییم، بنابراین قلمرو حجیّت در افعال فردی منحصر نمی شود، من فقط خودم باشم و خودم ولو اینکه نسبت به اخلاقیات خودم هم حضور داشته باشم و آنها را بتوانم ارزش گذاری بکنم و یک نظام اخلاقی درست ارائه کنم. ولو اینکه بتوانم افکار خود را جهت بدهم و شکل بدهم و درست بیان کنم، اعتقادات ذهنی هم درست باشد و افعال خودم را هم مواظب باشم که اندازه یک مو خطایی نداشته باشد، اما ارتباط خود را با دیگران کاملاً قطع بکنم، آیا این در دامنة حجِیت قرار می گیرد؟ قلمرو حجیّت می آید فقط فعل شما را پوشش می دهد یا از فعل شما عبور می کند و ورود در افعال دیگران هم دارد، یک دسته افعال در جامعه وجود دارد که شما نسبت به آنها بایستی ارتباط خودت را مشخص بکنید.

این هم یک بخش از قلمرو؛ یک بخش دیگر از قلمرو هست که در حقیقت افعال حکومت هست، یعنی فعل حاکمیّت، اینها یا بایستی به حجیت شرعی برسد یا نباید برسد.

زیر مجموعه افعال اجتماعی نیست؟

افعال اجتماعی در حقیقت یعنی ارتباطی که ما با هم داریم، مثل امر به معروف و نهی از منکر و سایر اجتماعاتی که با هم می توانیم برقرار کنیم، مثل توصیه به نماز جماعت و توصیه به نمازهای اعیاد و فعالیتهای اجتماعی که البته آقایان هم قبول دارد این را به عنوان یک دسته افعال اجتماعی. اما به عنوان یک امری که در حقیقت در نفس تکلیف بایستی حضور آن را ببینیم، چون می خواهیم حجیت را برقرار کنیم و حوزه متکفل این حجیت است بایستی بتوانیم حجیت تک تک ارتباط افعال خود را با سایر افعال ببینیم، فقط در محدوده این موضوعات خلاصه نمی شود مثل موضوع امر به معروف و نهی از منکر و موضوع اجتماعاتی که در جامعه داریم، فعل حکومت چطور؟

احکام حکومتی به همراهِ موضوع شناسی از مهمترین وظایف حوزه علمیه

فعل حکومت آیا از قبیل افعالی است که واقعاً بایستی حجیت آن تمام بشود؟! یک فعل کارشناسی تخصصی است و اصلاً ربطی به دین ندارد! اگر این را گفتیم معنایش این است که ما دایرة حجیّت را فعل در احکام فرعی دانستیم و احکامی که موضوعات آن بسیار عرفی است، یعنی عرف در فهم موضوعات خودش آگاه است و می تواند موضوع را بفهمد و بعد حکم را پیاده بکند، اما اگر گفتید که من در فهم حکم حتماً باید موضوعات را شناسایی بکنم؛ در فهم حکمی را که می خواهیم منتسب بکنم به خطابات شارع بایستی حتماً فهم نسبت به موضوع، من می خواهم نسبت به این موضوع عمل بکنم اگر شارع در رابطه با این موضوع برای من شاخصه ای نداده باشد، اگر معرفی نکرده باشد این موضوع را برای من چگونه می توانم حکم را اجرا و پیاده بکنم، و آیا اساساً فهم نسبت به موضوع در تحقق حکم دخالت دارد یا در نفس استنباط، اگر این طوری گفتیم که در نفس استنباط بایستی ـ البته بحث مفصلی است ـ فهم از موضوع شکل بگیرد، همانجایی که می گوییم که شناسایی نسبت به موضوعات یعنی توصیفاتی که شارع بیان می کند بایستی از توصیفاتی ما نسبت به اشیاء باید از دریچه دین باشد این فهم موضوع ما را شکل می دهد، فهم ما نسبت به موضوعاتی که باید آن را محقق بکنیم حتماً باید مرتبط باید با شاخصه های دینی باشد. اگر این فهم مرتبط دانستیم آن موقع فقط صرفاً موضوعات عرفی مرتبط با شارع هستند، تکالیفی که عناوین آن موضوعات کلی است که فهم آن موضوعات کلی را عرف می تواند بفهمد، یا موضوعاتی که خود شارع بیان کرده است، آیا موضوعات با مستنبطه باشد که بتوانیم شناخت موضوع را منتسب به خطابات شارع بدانیم، یا اینکه نه فهم تخصصی از موضوعات هم بایستی مبتنی بر توصیفات عمومی شارع باشد تا ما بتوانیم فهم تخصصی را هم منتسب بکنیم، فهم تخصصی که منتسب شد آن موقع نسبت به موضوع شناسی های تخصصی هم شارع بایستی نظر داشته باشد، بنابراین استنباط حکم در این قلمرو متوجه دو موضوع است یکی موضوع شناسایی موضوعات تخصصی و دوم اینکه شناسایی حکم آن، در افعال حکومتی که موضوعات ما از قبیل موضوعات تخصصی است در حقیقت این خطابات شارع چگونه بایستی از آن برداشت بشود تا ما بتوانیم به آن خطابات برسیم و دینی عمل بکنیم.

به حجیت رساندن افعال دولت اسلامی از وظایف مهم حوزه علمیه

فقط در فعل حاکمیت نیست، بحث موضوع شناسی بحث عامی هست، به آن فضای افعال اجتماعی و فردی هم بر می گردد.

بله، به صورت شاید دقیق تر، اما به صورت نسبی می توانیم بگوییم که عرف جامعه با همان موضوعات غیر تخصصی و موضوعات عرفی می توانند کار کنند و تکلیف آنها انجام بشود. هر چند که بعداً می گوییم اگر موضوع شناسی در جامعه تخصصی شد و تخصص آن هم براساس شاخص های دینی بود، یعنی شاخص های فهم از توصیفات، شاخص های توصیفی که از خطابات شارع به دست آورید، توصیف از موضوعات، اگر براساس این بود آنها به دلیل اینکه حاکم هستند توصیفات آنها اگر دینی شود به تدریج در فهم موضوعات عرفی هم اثر می گذارد، همان طور که مقام معظم رهبری(ایده الله) ایشان با دقت در مطالب متعدد مطالب را می فرمایند و یکی از کم لطفی ها و نامهربانی های خواص جامعة ما این است که اینها نسبت به فرمایشات ایشان، خیلی ساده و عرفی برخورد می کنند، بعضاً تلقی آنها این است که اینها خطاباتی است و منبری است که آقا تشریف می برند و برای طیف های مختلف جامعه حرف می زنند برای اینکه آن هدایت و نظارت و ولایت را کاملاً بتوانند اشراف داشته باشند، ولی در واقع این طور نیست به نظرم، رهبری بیشترین کارشناسی و نگاه تخصصی را به موضوعات مختلف در ابعاد مختلف دارند، یعنی اگر می شد یک نهادی دنبال این باشد که نگاه های آقا را در موضوعات مختلف مثلاً در موضوع حوزه ایشان صحبت کردند و آسیب های حوزه را مطرح کرده اند و فرآیند رشد و کمال حوزه را مطرح کرده اند این را بتوانند استخراج کنند و مدل از آن در بیاورند و الگو قرار بدهند برای اصطلاحات خیلی جا دارد، ایشان در یک فرآیندی که نسبت جامعه اسلامی مطرح می کنند می گویند فرآیند انقلاب اسلامی آغاز آن از شکل گیری انقلاب بعد مرحله شکل گیری نظام اسلامی و بعد مرحله شکل گیری دولت اسلامی و بعد مرحله شکل گیری جامعه و بعد تمدن اسلامی است. این پنج مرحله را که ذکر می کنند تحت عنوان فرآیند؛ بعد خودشان می فرایند ما مرحله اول انقلاب و دوم نظام را پشت سر گذاشته ایم و الآن دنبال تحقق دولت اسلامی هستیم؛ دولت اگر بخواهد اسلامی بشود به چه معناست؟

اسلامی شدن دولت به این معنا است که دولت و حاکمیت بتواند فعل خودش را به حجیّت برساند. فعل تخصصی خودش را، دولت اگر بخواهد فعل خودش را به حجیت برساند موضوعات فعل دولت از قبیل موضوعات عرفی ساده نیست، از قبیل موضوعات مستنبطه نیست، بلکه از قبیل موضوعات تخصصی است، مثلاً دولت الآن دنبال الگوی نظام اقتصادی مقاومتی است، این اقتصاد مقاومتی بایستی بدانید ما مبتنی بر چارچوب های اقتصاد اسلامی این را مدلمند بکنیم و در اختیار دولت قرار بدهیم، دولت باید بتواند از این استفاده بکند، حوزه یکی از وظایفش این است که بتواند اقتصاداسلامی را مدون و قابل ارائه کند برای عرصه های تخصصی، یعنی مدلمند کند نه اینکه صرفاً یک سری روایات اقتصادی را جمع بندی بکنیم و یک عناوین کلی و یا اینکه یک مدلهای کلی و یا فلسفی از آن استخراج کنیم، مدلهایی که قابلیت عینی شدن و قابلیت آزمایش داشته باشد و بتوانیم بازخوردهای آن را در شرایط مختلف ببینیم.

این سطوح خرد کلان و توسعه را که گفتیم وارد شدید؟

این کلان آن بود، حالا یک بخش در جامعه حکومت بود، یک بخش هم « خرد، کلان توسعه» بود، کلان را در حقیقت وقتی می گوییم که موضوعات ما متقوم به سایر موضوعات باشد و نسبت بین موضوعات را در سطح تخصص بتوانیم ببینیم و بعد حکم آن را استنباط بکنیم، یک بحث دیگر که از وظایف حکومت هست در حقیقت احکام ولایت و سرپرستی حاکم اسلامی است. احکام ولایت سرپرستی در سطح تکامل و یا توسعه مطرح می شود، به معنای این است که حاکم اسلامی و ولی اسلامی در چنین شرایطی چه موضعی را باید بگیرد، این نیاز به استنباط دارد، نیاز به مستند سازی دارد و بایستی با قواعد اصولی برویم سراغ منابع و از یک طرف بتوانیم شرایط را رصد بکنیم و موضوع دشمن را نسبت به خودمان ببینیم، فقیه بایستی بتواند ارتباط بگیرد و شرایط دشمن را کاملاً با شاخص های اسلامی و دینی ارزیابی کند و در قبال آن چه موضعی را ما می توانیم بگیریم که بهترین موضع باشد و سبب تسلط و دست برتر ما بر دشمن می شود نیاز به حکم دارد. این طوری نیست که بگوییم ولی فقیه همان است که هر طوری که بخواهد می تواند استنباط بکند، اگر الآن شرایط جنگ هست بگویید بیایید صلح کنیم، این به درد ولایت نمی خورد، معنایش این است که از موضع ترس و غلبة دشمن دارد برخورد می کند، و یا اینکه انحرافاتی در فکر و عقیده اش است، مثلاً معتقد است که با همة دنیا بایستی تعامل داشته باشیم و همه با هم برادر و رفیق هستند و اصلاً ما دشمنی نداریم، دشمن ما صرفاً یک دشمن فرضی است، این طوری نیست.

 لزوم حضور فعال‌تر فقها در مناسبات کارشناسانه حکومتی

بنابراین نظام فکری ولی فقیه عادلی که حاکم بر جامعة اسلامی است برای تک تک تصمیمات که در شرایط مختلف و در زمان ها و مراحل مختلف انجام می پذیرد بایستی بتواند حجت خود را با دین تمام بکند. این حجت را با دین تمام کرد ممکن است سوال کنید که خود حضرت آقا به عنوان مثال ولی فقیه زمان عادل ما حضرت آقا ایشان دارند استنباط می کنند و عمل می کنند، بنده عرض می کنم بله ایشان درست عمل می کنند، اما فقهای دیگر چرا دنبال سر ایشان حرکت نمی کنند؟! فقهای دیگر چرا موضع خودشان را در موضوعات بسیار نازلتر و فرعی تر تلقی می کنند، الآن به عنوان یک مثال ساده و مصادقی که مطرح می شود که نوعاً هیچ کدام از آقایان فقها به آن ورود پیدا نکرده اند، مسئله برجام اول اینکه ارتباط آن با حجیت های شرعی چگونه می شود، این را نمی توانیم بدهیم به دست کارشناس و بگوییم اگر کارشناس مسلمان بود به آن اعتماد می کنیم، صرف اعتماد اینجا از موضوعیت خارج است، اعتماد به چه کسی می کنید، اعتمابد ه دستگاه کارشناسی می کنید نه به شخص، ما با شخص دولت وقت که مشکلی نداریم، با هیچ دولتی مشکلی نداریم، با اشخاص درگیری نداریم، با دستگاه فکری طرف، شما اگر اعتماد به دستگاه فکری کردید شما را می برد به آنجایی که نباید ببرد و بعد چشم باز می کنید می بینید که همة اعتقادات خود و فرهنگ خود را از دست داده اید.
به تعبیر رهبری، سیاست و فرهنگ خیلی مقام بالاتری دارد نسبت به اقتصاد و امنیت، حتی امنیت را بردند در ردیف اقتصاد، گفتند انسان ممکن است که امنیتش به خطر بیفتد ولی اعتقاداتش به خطر نیفتد که این عیبی ندارد، ولی اگر اعتقادات به خطر افتاد چه باید کرد، آقایان چرا این را نمی توانند تشخیص بدهند و چرا ورود پیدا نکرده اند به مسئلة برجام، چرا نتوانستند الزامات برجام را ببینند، که چه دستهایی پشت پرده است، چرا وقتی آقا می گویند من دارم می بینیم این صف آرایی ها را، آقایان هیچ اعتنایی به این نکردند و گفتند که ما اعتقاد داریم به آقا و هر کاری بکند درست است، ولی برای یک بقال محل که منزلت تفقه و فقاهت اجتماعی ندارد، فقیه عاقل و عادل و کسی که جزء فقهای حوزه هست این باید ید کارشناسی فقهی و حجتی ولی فقیه باشد، که باید بتواند مستندات دینی را ارائه کند و جامعه دنبال این مستندات است و جامعه اگر بفهمد که این برجام نتیجه ای جز ذلت و خواری و برتری کفار بر مسلمانان ندارد و این را فقها بیایند با استدلال و برهان آیات و روایات استدلال بکنند جامعه می پذیرد، نه اینکه به خاطر یک شعار که مثلاً چرخ اقتصادی مردم باید بچرخد بنابراین سانتریفوژها را باید خاموش بکنید همه عقب بزنند و یا به تعبیر حضرت آقا اینها دنبال این هستند که مردم خوابشان ببرد، مردم وقتی خوابشان می برد که خواص خوابشان ببرد، خواص وقتی خوابشان می برد که نتوانند دستگاه‌های فکری طرف مقابلشان را شناسایی کنند، این همان معنای بصیرتی است که حضرت آقا دارند فریاد می زنند، اینها وظیفة حوزه است، شما سؤالتان از رسالت حوزه بود بنده این رسالت را تا حد قدرت خودم عرض کردم.

تبیین این رسالت، یک سلسله گفتگو می طلبد.

عیبی ندارد، ما اگر بتوانیم سلسله گفتگو هم داشته باشیم خدمت شما هستیم، بعداً به راهکارها برسیم، حتی می توانیم در مرحله دوم شناسایی حوزه و قلمرو حوزه و سوم اینکه ببینیم که آسیب های موجود در حوزه و چرا حوزة فعلی آیا توانسته این قلمرو را پر بکند، اول قلمرو را تعریف بکنیم، بگوییم حوزه دامنه اش این قدر است، حوزه دامنه اش به حد پرستش و بندگی خدا است، یعنی حد بندگی را باید بتواند حجیت آن را تمام بکند. حالا دامنة بندگی را اگر شما بردید در مسائل اجتماعی و توسعه کلان و تخصصی و حتی صنعت و تکنولوژی همه اینها دامنة بندگی خدا است و فقط بندگی نسبت به حالات روحی من نیست، بلکه نسبت به موضوع ارتباط با موضوع و خود این موضوع براساس توصیفات شارع است و براساس توصیفات عقلانی مستقل از دین است و اینها تفاوت پیدا می کند. و بعد ببینیم آسیب های حوزه چیست و چرا حوزه نمی تواند این خلأها را پر کند، و بعد ببینیم که حالا راهکارها چیست.
عمده اش بحث تفاهم است!؟


بله، آخر کار وقتی راهکارها را می گوییم ...

اینکه قلمرو حوزه این طوری است این را چطوری باید با حوزه تفاهم کرد؟

این خیلی روشن است.

یعنی حوزه پذیرفته و ورود نکرده، من احساس می کنم نپذیرفته است؟

ببینید یک وقت می گویید چرا نمی توانیم تفاهم بکنیم، تفاهم فقط تفاهم برهانی نیست، و الا فلاسفه توانسته بودند همه عالم را و یا فلاسفه اهل قرآن هم حتی مبانی متناقض خود را نتوانسته اند اثبات بکنند، این فلاسفه ماهیتی و فلاسفه اصالت وجود سالهاست که درگیری دارند، آنها می گویند اینها برهان ندارند و اینها هم می گویند آنها برهان ندارند، هر دو هم جزء فلاسفه هستند، آن موقع اگر گفتیم ارتباط فقط ارتباط برهانی نیست، یک ارتباط هم ارتباط به لحاظ کارآمدی ها است، الآن در حقیقت این روشن می شود که حوزه ارتباطش با جامعه و حاکمیت یک ارتباط منفصل است. الآن حوزه حرف اول را در جامعه ما نمی زند در حالی که انقلاب ما انقلاب دینی و اسلامی است و متکفل دین و اسلام باید حوزه باشد. الآن همة کارشناسانی که در سطح کارشناسی از حوزه یعنی ملبس بوده اند و وارد دولت و حاکمیت شده اند و خطا کرده اند. مگر اینها مسلمان نبوده اند، چطور می شود در جریانهای کارشناسی که می افتند این کارشناس¬ها کاملاً فضای ذهنی آنها را می برند، به دلیل اینکه خودشان توانایی شناسایی موضوعات تخصصی را ندارند، می خواهند با موضوعات عرفی کار موضوعات تخصصی را تمام بکنند و نمی شود. با موضوعات یا واگذار می کنند که خیلی راحت متخصصین دورشان می زنند و یا اگر واگذار نمی کنند و وارد مسائل می شوند بصورت عرفی برگزار می کنند، فهم عرفی از موضوعات تخصصی معنایش این است که واگذار کرده اند.

 خطر به انزوا رفتن حوزه

نکتة مهم واقعاً اینجا است که ما آثار انزوای حوزه را در انقلاب داریم می بینیم و این حس را آقا اول کار کرده است، حس کرده که این حوزه نمی تواند همراهش حرکت کند، امام فریاد می زد که حوزه های علمیه چرا ساکت هستید، مگر اینها از نظر اخلاقی و گرایش به دنیا خدایی نکرده گرایش به مناصب اجتماعی مشکلی دارند؛ نه واقعاً گرایش ندارند، اینها مهذب هستند از این لحاظ، ولی در این مسائل که می آید دستشان خالی است، لذا تسلیم می شوند در مقابل آنهایی که دستشان پر است، تسلیم هم که می شوند یعنی اینکه دین به انزوا رفته است، چون ما علمای بزرگ خودمان را نمایندة دین می دانیم، یک عالم که می بینید یعنی نمایندة مذهب است، بنابراین تفاهم فقط به لحاظ تفاهم نظر نیست البته این ضعف و آسیب را اگر شما توانستید خلأش را پر بکنید و اگر توانستید بگویید این آسیب ها از این زوایا است و بعد آن زوایا را توانستید ترمیم بکنید و یا تأسیس کنید بعد براساس آن زوایای جدید توانستید منطق جدید ایجاد کنید و در آن منطق جدید رفتید سراغ منابع دینی و استنباطی واقع شد و استنباط به درد حاکمیّت خورد، آنجا توانسته اید به تفاهم برساند آن وقت نخبگان دنبال شما می آیند، این بالاترین مقام تفاهم ا ست که از نظر عملی طرف را ملزم بکنید که دنبال سر شما راه بیافتد.102/922/ض
 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹