vasael.ir

کد خبر: ۱۳۱۰
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹ - 14 November 2015
در جلسه ششم درس نکاح آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

گریه بر نسل جوان محروم از فضیلت ازدواج رواست

حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه ششم درس خارج نکاح با اشاره به استحباب فی نفسه نکاح گفت: احکام عارضی سنت نکاح به دو جهت است، یکی اینکه جزء واجبات نظامیه است؛ یعنی نظام جامعه متوقف بر نکاح است، یکی هم که به لحاظ عوارض و طواری به احکام خمسه متّصف میشود.

حضرت آیت الله عبد الله جوادی آملی در جلسه ششم درس خارج نکاح که در تاریخ 94/07/12 در مسجد اعظم قم برگزار شد، با بیان الحاق پیوند نسبی به سببی تصریح کرد: وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن خطبه معروف عقد فرمود: «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً»؛[2] یعنی این نکاح را که یک پیوند با بیگانه است، اسلام برای اینکه بیگانه را آشنا کند، این پیوندِ سببی را ملحق کرده است به پیوند نسبی، فرمود: «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً» که از آن به بعد مسئلهٴ صلهٴ رحم درباره بستگان عروس و داماد هم مطرح است.

ایشان افزود: بستگان سببی هم به منزلهٴ بستگان نسبی اند. این طور نیست که اگر اینها را کسی رها کرد، بگویند صله رحم نکرد و این صله رحم نیست؛ این میتواند یک جامعه منسجم درست کند که دین پیوند سببی را به منزلهٴ پیوند نسبی بداند. مسئلهٴ صله رحم جزء واجبات است، متأسّفانه در بین ماها بسیار کم است.

ریاست مؤسسه اسراء با اشاره به عدم تنافی عدم وجوب نفقه با رحامت، اظهار داشت: همه احکام که لازم نیست باشد، خودِ ارحام هم همین طور هستند، ارحام هم طبقه بندی دارند؛ مثلاً برادر واجب النفقه نیست، خواهر واجب النفقه نیست، اگر واجب النفقه نبودند منافاتی با رحامت ندارد.

ایشان با بیان استحباب اشهاد در نکاح و وجوب آن در طلاق نزد امامیه افزود: به نظر ما امامیه در خصوص طلاق، اشهاد واجب است و بدون شاهد، طلاق صحیح نیست؛ اما بدون شاهد، نکاح صحیح است؛ لکن گفتند برای اینکه مسئله محرمیت، مسئله حرمت نکاح، مسئله میراث، مسائل شجره بودن مشخص بشود، یک عده را شاهد بگیرید و این اشهاد مستحب است.

این مرجع تقلید در ادامه درس خارج نکاح با اشاره به استحباب اعلان بعد از اشهاد، در بیان استثنای دف زدن برای اعلان نکاح گفت: بعد از اینکه مرحوم محقق فرمود إشهاد مستحب است، دنبالهٴ إشهاد، اعلان را هم اضافه کرد ـ «بل الظاهر استحباب الإعلان»؛ علنی بشود که همه بفهمند. «بل فی المسالک الاستدلال علیه بالخصوص بما روی أَنَّ النَبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) کَانَ یَکْرَهُ نِکَاحَ السِّرّ، حَتَّی یَضْرِبَ بِالدَّفّ»؛ یک دفی بزند که معلوم بشود اینجا خبری هست. میدانید که این مقدار نشاط در عروسیها مستثنا است؛ ولی اصلش را که در نکاح یک دفی بزنید که خیلیها بفهمند اینجا خبری هست، این کار را هر شناسنامه ای هم میتواند انجام بدهد؛ حالا وقتی که شناسنامه باشد، امضا باشد، شاید ضرورتی نباشد؛ ولی ببینید که تا اینجا هم حضرت حاضر شدند.

ایشان با بیان مختصری از احکام تنجیم و صور فلکی گفت: قمر اگر در برج عقرب باشد احکامی دارد و اگر در برج سرطان و سنبله و حَمَل و اینها باشد احکامی دارد؛ البته احکام الهی، نظام الهی و اسرار الهی خیلی برای ما روشن نیست؛ ولی این مقدار هست که اگر ماه در اینجا باشد، سفر مکروه است، نکاح مکروه است و مانند آن.

حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به علت نهی از ازدواج با خویشاوند افزود: در تذکره فرمود این روایتی که دارد «لاتنکحوا قرابة القریبه»، برای اینکه ولد نحیف و لاغر درمی آید، چون در ذیل روایت دارد که این فرزند لاغر درمی آید، مرحوم علامه در تذکره دارد که آن گرایش جنسی و غریزی بین این زن و شوهر بسیار کم است؛ لذا این کودک و این نوزاد ضعیف و لاغر درمی آید.

ایشان در ادامه با بیان لذت نکاح، مزد کارگری انسان است و تعلیل نکاح به تحصیل لذت توهّمی بیش نیست، اظهار داشت: ؛ اصلاً اینها نمیدانند که انسان چرا غذا میخورد؟ چرا لذّت میبرد؟ این مزد کارگری اش است. در مسئلهٴ نکاح این لذّتی که میبرد مزد کارگری او است، در حالی که او خیال میکند که این اصل است، لذا بیهوده هم مصرف میکند.

ایشان بیان روایات مستحبات و مکروهات نکاح افزود: عمده این دو تا خطر است: یک کسی برای جمال ازدواج بکند یا برای مال ازدواج کند، این چندتا روایت است که خیلی از موارد فرمود خدا محروم میکند، مثلاً با یک بیماری صورت او عوض میشود. فرمود به اینکه: «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً یُرِیدُ مَالَهَا أَلْجَأَهُ اللَّهُ إِلَى ذَلِکَ الْمَالِ».

ایشان در پایان درس نکاح با اشاره به روایتی در مورد مهریه امام جواد علیه السلام بیان کرد: خوب این یک فرهنگ است، فرمود: این چند تا مناجات که نسخه خطی است و میراث خانوادگی ماست، مهریه دخترت قرار دادم، آن وقت از این خانواده چه چیزی میخواهد در بیاید، معلوم است! ما آن راه را در واقع عوضی رفتیم، به ما آدرس دیگری دادند. واقعاً اگر انسان گریه بکند جا دارد برای این نسل جوان که از فضیلت ازدواج محروم شدند!

در ادامه مشروح جلسه ششم درس نکاح ایشان را مرور می کنیم.

احکام عارضی و وجوب غیری نکاح

جریان نکاح همان طوری که ملاحظه فرمودید، «فی نفسه» یک فضیلت است که فرمود: «أَلنِّکَاحُ سُنَّتِی»[1] ذاتاً مستحب است، آن دو جهت دیگر جزء عوارض این سنّت است: یکی اینکه جزء واجبات نظامیه است؛ یعنی نظام جامعه متوقف بر نکاح است، چه اینکه متوقف بر اقتصاد است، متوقف بر مسایل اجتماعی و مانند آن است؛ یکی هم که به لحاظ عوارض و طواری به احکام خمسه متّصف میشود. همین نکاحی که «فی نفسه» مستحب است، با نذر و امثال نذر میشود واجب و موارد دیگری که احکام دیگری هم دارد. گاهی به لحاظ منکوحه به احکام خمسه متّصف میشود که نکاح با بعضی واجب است، نکاح با بعضی حرام است، نکاح با بعضی مستحب، مکروه و مباح؛ این تقسیم اقسام پنجگانه به لحاظ خود نکاح نیست، به لحاظ منکوحه است؛ اما آن طواری پنجگانه به لحاظ خود نکاح است که گاهی نکاح واجب میشود، گاهی نکاح حرام میشود، آنجا که نذر و عهد است، خود نکاح واجب میشود؛ اما این طواری پنجگانه، خودِ نکاح نیست، به لحاظ منکوحه است، آن منکوحه چون جزء محارم است نکاح با او حرام است، حرمت عینی یا چون «اخت الزوجه» است نکاح با او حرام است، حرمت جمعی، نه حرمت عینی. پس دوتا پنج حکم، جزء عوارض و طواری است؛ لکن یکی به لحاظ خود نکاح است، آنجا که نکاح واجب میشود در اثر نذر و عهد یا نکاح واجب میشود در اثر اینکه این شخص بدون نکاح ممکن است آلوده بشود و مانند آن، خود نکاح واجب میشود؛ اما در این طواری پنجگانه دیگر خود نکاح ذاتاً وجوب و حرمت پیدا نمیکند، به لحاظ منکوحه است که حرام میشود؛ نکاح با فلان زن که محرم هست حرام است، نکاح با فلان زن که «اُخت الزوجه» هست جمعاً حرام است نه «عیناً» و مانند آن. فتحصل که نکاح «فی نفسه» مستحب است، یک؛ و از جهتی که جزء نظامات اجتماعی هست، واجب کفایی است، با آن استحباب عینی منافات ندارد، دو؛ به لحاظ طواری پنجگانه، خود نکاح احکام پنجگانه میپذیرد، سه؛ به لحاظ منکوحه، نکاح احکام پنجگانه میپذیرد، چهار.

الحاق پیوند نسبی به سببی

مطلب بعدی آن است که همان طوری که در طلیعهٴ بحث اشاره شد، اسلام که نکاح را سنّت خاص پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) میداند، این یک گوهری برای نکاح قائل است با شش سلسله از سلسله های فقهی و حقوقی که آن جوهرهٴ اصلی نکاح، عفاف و حجاب است، آن سلاسل ششگانه هم مشخص شد. یکی از آن سلاسل مسئله محرمیت و محارم بود و حرمت نکاح و مانند آن بود. کاری که اسلام کرده است آن است که این نکاح را که هم اکنون هم نزد یک عده ای، وابسته های این نکاح را فامیلهای نسبی نمیدانند، بلکه سببی میدانند، اسلام این را نسبی کرده است.

بیان آن این است که هنوز هم در بین ما مسلمین این تقسیم بندی هست که میگوییم: اینها وابستگان نسبی ما هستند؛ مثل دایی، عمو، خاله، پدر، مادر، جدّ، و آنها وابستگان سببی ما هستند، وابستگان داماد، وابستگان عروس را میگویند وابستگان سببی، فامیل سببی اند نه فامیل نسبی؛ امّا وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن خطبه معروف عقد فرمود: «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً»؛[2] یعنی این نکاح را که یک پیوند با بیگانه است، اسلام برای اینکه بیگانه را آشنا کند، این پیوندِ سببی را ملحق کرده است به پیوند نسبی، فرمود: «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً» که از آن به بعد مسئلهٴ صلهٴ رحم درباره بستگان عروس و داماد هم مطرح است؛ یعنی بستگان داماد مثل بستگان پسر آدم هستند، بستگان عروس مثل بستگان دختر آدم هستند که خود عروس به منزلهٴ دختر این خانواده حساب میشود، داماد به منزلهٴ پسر این خانواده حساب میشود که این پیوند سببی را اسلام پیوند نسبی قرار داد «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً».

انسجام جامعه دینی با الحاق پیوند نسبی به سببی

یک خطبهٴ نورانی وجود مبارک حضرت امیر دارد که یک حساب دیگری دارد، یک خطبه ای وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دارد که گوشه ای از آن اشاره شد که این جزء مختصات صدیقه کبری (سلام الله علیها) است؛ فرمود: من خودم ازدواج میکنم و همسر میگیرم، سایرین همین طورند؛ اما جریان عقد دخترم به اجازهٴ من نیست، باید از طرف آسمان اجازه بیاید، بعد هم در آن خطبهٴ عقد فرمود: آن طور من خطبه میخوانم که ذات اقدس الهی خوانده است.[3] این چه عظمتی برای صدیقه کبری است! یک روزی تبرّکاً این را باید بخوانیم، این مخصوص خود صدیقه کبری (سلام الله علیها) است. در بعضی از این خطبه ها وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به اینکه این مصاهره و دامادی را ذات اقدس الهی «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً»، این میتواند نهاد خانواده را اصل قرار بدهد که هم فامیل های نسبی پیدا کند که خودش دارد، وقتی پدر و مادر پیدا شدند، فامیل های نسبی پیدا میشود طبق آن حلقه های یاد شده؛ امّا وقتی داماد و عروس پیدا شدند، این بستگان سببی هم به منزلهٴ بستگان نسبی اند. این طور نیست که اگر اینها را کسی رها کرد، بگویند صله رحم نکرد و این صله رحم نیست؛ بلکه اگر رفت و آمد با اینها را هم ترک کرد، به منزله آن است که ارحام را رها کرده باشد و صله رحم نکرده باشد، این میتواند یک جامعه منسجم درست کند که دین پیوند سببی را به منزلهٴ پیوند نسبی بداند. مسئلهٴ صله رحم جزء واجبات است، متأسّفانه در بین ماها بسیار کم است. ما چون در اصل صله رحم خیلی حسّاس نیستیم، درباره گسترش صله رحم هم حسّاس نخواهیم بود؛ حالا اگر کسی واقعاً بنا شد که به صله رحم عمل بکند؛ یعنی باور کرده است که این رابطه نداشتن حرام است و باور کرده است که رابطه داشتن با ارحام «بای نحو کان» این شرعاً واجب است؛ حالا یا احوالپرسی میکنند یا تلفن میکنند یا رفت و آمد دارند، به هر حال این وصل باید باشد. اگر یک کسی واقعاً متشرّع بود و خواست به این حکم شرعی عمل بکند، برای او مسئله است که آیا بستگان عروس، بستگان داماد اینها هم جزء ارحام اند یا نه؟ اگر اقوی وجوب صله رحم درباره اینها نباشد، احتیاط وجوبی یقیناً هست، برای اینکه در آن خطبه نورانی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «جَعَلَ الْمُصَاهِرَةَ نَسَبَاً لاحِقَاً».

عدم تنافی عدم وجوب نفقه با رحامت

مطلب بعدی این مستحباتی را که مرحوم محقق در متن شرایع ذکر کرد، چهار مستحب بود که در بحث قبل اشاره شد، گرچه ایشان به عنوان انتخاب همسر این مستحبات چهارگانه را ذکر کردند؛ ولی این اختصاصی به شوهر ندارد، برای خانمی هم که بخواهد ازدواج بکند همین مستحبات چهارگانه مطرح است؛ بِکر بودن و عفیف بودن و وَلود بودن و اصیل بودن اینها هست.[4] درباره بِکر بودن در بحث قبل اشاره شد که این شاید درباره مرد نباشد که مستحب باشد مثلاً او قبلاً ازدواج نکرده باشد، این شاید استحبابش آسان نباشد؛ ولی آن احکام دیگر مشترک بین زن و مرد است. پرسش: ...؟ پاسخ: بله، اما همه احکام که لازم نیست باشد، خودِ ارحام هم همین طور هستند، ارحام هم طبقه بندی دارند؛ مثلاً برادر واجب النفقه نیست، خواهر واجب النفقه نیست، اگر واجب النفقه نبودند منافاتی با رحامت ندارد، عمو و عمه و خاله و دایی اینها واجب النفقه نیستند، برادر و خواهر واجب النفقه نیستند، بلکه عمودین هستند که واجب النفقه میباشند. پس عدم وجوب نفقه منافاتی با رحامت ندارد.

مستحبات و مکروهات عقد

احکامی که مرحوم محقق ذکر کردند، یکی پس از دیگری مرحوم صاحب جواهر و سایر شُرّاح این را شرح کردند.[5] روایات فراوانی هم هست. گفتند مستحبات عقد: یکی به لحاظ خود عقد است، از آن جهت که نکاح هست مستحب است، یکی به لحاظ منکوحه است و یکی به لحاظ زمان که ایقاع عقد در زمان مستحب است؛ یعنی شب باشد؛ چه اینکه ایقاع عقد در قمر در عقرب گفتند مکروه است؛ البته در مسافرت ایقاع عقد و امثال آن که گفتند مکروه است، در همه موارد گفتند «سِیرُوا عَلَی اسْمِ الله»[6] با صدقه میشود این راه را طی کرد، بنام خدا و صدقه حل میشود، این طور نیست که اگر روزی قمر در عقرب بود مثلاً آن روز سفر حرام باشد و مانند آن.

شروط واجب ایجاد نکاح/ تفاوت های نکاح و سایر عقود

نکته اساسی آن است که در طلیعهٴ مسئله نکاح اشاره شد که حتماً باید عقد باشد، یک؛ عقد قولی باشد، دو؛ و با آن صیغه خاص باشد، سه. با همه داد و ستدهایی که بین مسلمین هست، مسئله نکاح فرق دارد. در جریان نکاح الا و لابد عقد لازم است، در امور مالی عقد لازم نیست. تصرّف در مال مردم به نحو اباحه هم حل میشود، لازم نیست که انسان مالک بشود، در مال دیگری همین که او رضایت داشت تصرف جایز است، در مهمانیها آن میزبان که این میوه را تملیک نکرده، این را ملک او نکرده، اباحه تصرّف است، معنای اباحه تصرّف هم روشن است؛ یعنی این شخص جایز است شرعاً در آن تصرف بکند، اگر جامه است بپوشد، اگر غذاست میل کند، میوه است میل کند و مانند آن. وقتی یک ظرف میوه را میزبان نزد مهمان میآورد این اباحه تصرف است نه تملیک؛ لذا اگر او بخواهد بگیرد ببرد، باید اذن بگیرد. در مال با اباحه تصرف مسئله حل است، چون همان روایت نورانی که فرمود: «لَا یَحِلُّ مَالُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلَّا بِطِیبَةِ نَفْسٍ مِنْهُ‌«[7] تصحیح این کار است، در نکاح یک چنین چیزی جایز نیست؛ یعنی اگر طرف راضی هم باشد و طیب نفس داشته باشد، نگاه به او با لذّت حرام است، دست دادن با او میشود حرام، با اینکه او راضی است، این مال نیست که با رضایت طرف حل بشود، این فرق اول.

فرق دوم در جریان معاطات بود؛ در تصرف اموال، گذشته از اینکه اباحه فقط میآورد، ملکیت هم میآورد «کما هو الحق»، خرید و فروش معاطاتی، اجاره معاطاتی، مضاربه معاطاتی، همه این عقود با معاطات حل میشود؛ یعنی فعلی به منزله ایجاب، فعلی دیگر به منزله قبول، با قرائنی بفهمانند که این فعل یعنی تملیک کردن، آن فعل یعنی تملّک کردن و مانند آن که غالب خرید و فروش مردم معاطاتی است. آن الفاظی را که میگویند این قرینه است برای قیمت گذاری تا مشخص بشود که قیمت آن چقدر است؟ وگرنه او پول میدهد و کالا را میبرد. در جریان تصرف در زن، عقد معاطاتی کافی نیست، معاطات عقد است نه اینکه در قبال عقد باشد؛ منتها عقد فعلی است در قبال عقد قولی. پس این فرق دوم.

حرمت احترام زن به این است که هم به صِرف اباحه تصرّف در او جایز نیست و هم به عقد معاطات تصرف در او جایز نیست، باید عقد قولی باشد.

مستحبات نکاح هنگام عقد

این دوتا بیانی که مرحوم محقق در متن شرایع دارد این که خطبه «أَمامَ العقد» مستحب است؛[8] صاحب جواهر میفرماید که گذشته از اینکه خُطبه «أمام العقد» مستحب است، خُطبه «أمام الخِطبه» هم مستحب است؛[9] خِطبه یعنی خواستگاری، وقتی بخواهند خواستگاری کنند اول خُطبه بخوانند؛ خُطبه حمد خداست، ثنای خداست، بزرگداشت خداست، شهادتین دادن، صلوات فرستادن بر پیغمبر و آل پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) و اینهاست که کمال خُطبه در افزودن تصلیه است، اینها جزء مستحبات است که روایاتش را هم میخوانیم.

استحباب اشهاد در نکاح و وجوب آن در طلاق نزد امامیه

یک چیزی که فرق جوهری بین ما و دیگران است آن است که در مسئلهٴ خرید و فروش، گرچه در بخش پایانی سوره مبارکه «بقره» آمده است که شما در خرید و فروش شاهد بگیرید یا بنویسید، البته اینکه در پایان سوره مبارکه «بقره» دارد که بنویسید ﴿وَ لْیَکْتُب بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾، این درباره امور جزئیه که انسان یک مقدار سیب زمینی یا پیاز یا یک مقدار نان میخرد اینجا دیگر لازم نیست سند باشد؛ اما در خرید و فروش مهم فرمود: اسناد تنظیم کنید، نویسنده ای باشد، شاهد باشد: ﴿وَ لْیَکْتُب بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾ ﴿إِلاّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ﴾، این تجارت روزانه که یک قدری ماست میخرید، یک قدری شیر میخرید اینها سند نمیخواهد؛ اما وقتی یک کار مهم دارد حتماً سند بخواهید. بخش وسیعی از شکایتها و پرونده هایی که در دستگاه قضایی است برای اینکه سند گویا و عالمانه تنظیم نشده، گفتند ما به او اطمینان داشتیم این کار را کردیم، ما نمیدانستیم که این جور میشود، این که فرمود: ﴿وَ لْیَکْتُب بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾ اگر کسی خودش توان آن را ندارد ﴿فَلْیُمْلِلْ ولیهُ بِالْعَدْلِ﴾[10] برای همین است. هر چیزی را که شما برای خرید و فروش دارید ـ یک چیزی که قابل ارزش باشد ـ این را حتماً باید بنویسید، شاهد بگیرید، امضا بگیرید که بعد مشکلی پیش نیاید؛ من به او اطمینان داشتم، من فکر نمیکردم که اینها پیش می آید، بخش وسیعی از این پرونده ها را در دستگاه قضایی هست. آن روز که تمام سواددارهای مکه محدود بودند، آن قدر اسلام روی سواد پیدا کردن و کتابت تأکید کرد که یک امر رایج شد، بعد آیه آمد به اینکه هر کاری که میکنید سند تنظیم بکنید؛ اینکه فرمود هر کاری میکنید سند تنظیم بکنید، برای اینکه آسان است و نویسنده در مکه زیاد شدند، آن روز در کل مکه شاید یک نفر یا دو نفر باسواد بود، بعد حضرت در اثر وجوب تعلیم و تعلّم آمده اینها را آن قدر متمکّن کرد که فرمود در تمام داد و ستدهای خود سند تنظیم کنید، تنها اختصاصی به نکاح ندارد، در خرید و فروش هم همین است؛ آن یک حکم ارشادی است و حمل بر استحباب برای بعضیها شده است. در جریان نکاح بعضیها فتوا به وجوب دادند؛ البته به نظر ما امامیه در خصوص طلاق، اشهاد واجب است و بدون شاهد، طلاق صحیح نیست؛ اما بدون شاهد، نکاح صحیح است؛ لکن گفتند برای اینکه مسئله محرمیت، مسئله حرمت نکاح، مسئله میراث، مسائل شجره بودن مشخص بشود، یک عده را شاهد بگیرید و این اشهاد مستحب است.

استحباب اعلان بعد از اشهاد/ استثنای دف زدن برای اعلان نکاح

یک تعبیر دیگری محقق در متن شرایع دارد که گذشته از اینکه اشهاد بکنید، اعلان هم بکنید، نه تنها این دو نفر شاهد هستند، بلکه یک جلسه عمومی بگیرید که خیلیها بفهمند، این اعلان را از طرق آنها آمده است که شما برای اعلام عمومی، یک کاری بکنید که خیلیها بفهمند؛[11] آن خیلیها بفهمند را مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) برابر روایتی که از برخی از طرق آنها نقل شده است به این صورت ذکر میکند؛ جواهر جلد 29، صفحه چهل، به این صورت فرمود: ـ بعد از اینکه مرحوم محقق فرمود إشهاد مستحب است، دنبالهٴ إشهاد، اعلان را هم اضافه کرد ـ «بل الظاهر استحباب الإعلان»؛ علنی بشود که همه بفهمند. «إعلان بذلک» که آن «ابلغ من الإشهاد» است، چرا؟ «بالامر بِهِ فی النبوی» از طریق ما نیست، از طریق اهل سنّت است. از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برابر آنچه که از طریق آنها از سنن بیهقی نقل شده است، فرمود: «أَعْلنُوا هَذَا النِّکَاحَ»؛[12] این نکاح را علنی کنید، «بل فی المسالک الاستدلال علیه بالخصوص بما روی أَنّ النَّبیَ (صلی الله علیه وآله و سلم) کان یَکره نکاحَ السرّ»؛ نه تنها دستور دادند نکاح را علنی کنید، بلکه در مسالک آمده است که وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نکاح مخفیانه را کراهت داشت،[13] برای اینکه آن روز که شناسنامه و امثال آن نبود، شما باید یک عده را آگاه بکنید مسئله میراث، مسئله محرمیت، مسئله حرمت نکاح، شجره بودن، تا اینها مشخص بشود. نکاح سرّی که مخفیانه یک عقدی بخوانید تا کسی نفهمد، این روا نیست. «بل فی المسالک الاستدلال علیه بالخصوص بما روی أَنَّ النَبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) کَانَ یَکْرَهُ نِکَاحَ السِّرّ، حَتَّی یَضْرِبَ بِالدَّفّ»؛ یک دفی بزند که معلوم بشود اینجا خبری هست. میدانید که این مقدار نشاط در عروسیها مستثنا است؛ ولی اصلش را که در نکاح یک دفی بزنید که خیلیها بفهمند اینجا خبری هست، این کار را هر شناسنامه ای هم میتواند انجام بدهد؛ حالا وقتی که شناسنامه باشد، امضا باشد، شاید ضرورتی نباشد؛ ولی ببینید که تا اینجا هم حضرت حاضر شدند. با دف زدن این شعر خوانده بشود «کَانَ یَکْرَهُ نِکَاحَ السِّرّ، حَتَّی یَضْرِبَ بِالدَّفّ» و یقال: أتینــــاکُم أَعْنـــاکم فحیُّونــَــا نُحیّیکـــم ما آمدیم برای تحنیت، شما هم این کار را متقابلاً انجام بدهید. بنابراین، این امور مستحب است، پس مستحباتی که در متن شرایع آمده خیلی فرق میکند: یکی اینکه خود نکاح ذاتاً مستحب است، یکی به لحاظ منکوحه مستحب است، یکی به لحاظ زمان مستحب است که در لیل باشد.

بحثی در نجوم و بیان صور فلکی

یکی هم به لحاظ زمان مکروه است که ایقاع عقد در حالی که قمر در برج عقرب باشد، چون مستحضرید این قمر که به حسب آنچه که ما میبینیم سیر معکوس دارد؛ یعنی این دایره 365 درجه را ماه، روزی دوازده الی سیزده درجه طی میکند؛ منتها به حسب دیدِ ما از مغرب به مشرق حرکت میکند، سیر قمر برخلاف سیر شمس به لحاظ دیدِ ما است. در اول مغربِ شب اول که ماه به عنوان هلال دیده میشود، آن را در کرانهٴ غرب میبینیم، هفتم ماه او را در این نیم ربع میبینیم، چهارده ماه او را در وسط آسمان میبینیم، بیست و پنجم ششم ماه اول مغرب او را در نزدیکهای کرانه غرب میبینیم، آخرهای ماه هم که مُحاق میافتد، در مغرب هست. شب و روزی دوازده الی سیزده درجه ـ حالا ماه کسر داشته باشد مشخص است، کسر نداشته باشد مشخص است؛ سی پُر باشد یک قدری بیشتر، 29 روز باشد یک قدری کمتر ـ از مغرب به طرف مشرق حرکت میکند. نزدیکترین آسمان ما همین آسمان ماه است، همسایهٴ دیوار به دیوار ماست، ما به کره ماه نزدیکترین کره هستیم و او هم به ما نزدیکترین کره است. اینکه در این مسیر حرکت میکند برابر با آن حساب سابق، فلک هشتم که فلک ثوابت به حساب پیشینیان که ستار ههای ثابت در آسمان هشتم بود، آنها هم یک مدار 360 درجه ای دارند. در فلک هشتم، آسمان هشتم که مدار 360 درجه دارند، ستاره های فراوانی است، بسیاری از این ستاره ها پراکنده اند، برخی از این ستاره ها کنار هم جمع هستند، اینها که کنار هم جمع هستند صورتهایی دارند بعضیها شبیه برّه، بعضی شبیه گاو، بعضی شبیه ماهی، بعضی شبیه خرچنگ و بعضی شبیه ترازو هستند. این حَمَل و ثور و جوزا و سرطان و اسد و سنبله تا دوباره برگردد به حوت، اینها آن ستاره هایی هستند که در آسمان هشتم هستند، یک؛ نزدیک هم هستند، دو؛ و این صورتهای خاص را تشکیل میدهند، سه؛ این در آسمان هشتم. در آسمان اول که قمر دارد در مسیرش حرکت میکند، مُحازی آن ستاره هایی است که به این صورتها هستند، میگویند قمر در برج عقرب است، عقرب یعنی سرطان؛ چند تا ستاره هستند که به شکل سرطان، به شکل خرچنگ هستند، میگویند قمر در برج عقرب است، وگرنه قمر آنجا نیست، قمر در آسمان اول است، آنها در آسمان هشتم هستند، این مُحازی با آن چند ستاره ای است که به صورت عقرب هستند. جوزا که شکل زیبایی دارد، حَمل و ثور و جوزا بالاست و وقتی منحدر شدند، برج چهارم، عقرب شروع میشود، این که گفتند: هنرمند کی زیب نادان نشیند ٭٭٭ نشسته است بالای سرطان جوزا[14] یعنی هیچ وقت آدم هنرمند زیر دست آدم بیسواد نمینشیند، برای اینکه آسمان هشتم هم شما بروید، اوج آن مال آن جوزاست که خیلی زیباست و وقتی منحدر میشوید پایینتر او خرچنگ است: هنرمند کی زیب نادان نشیند ٭٭٭ نشسته است بالای سرطان جوزا سرطان ماه چهارم است؛ یعنی حَمل و ثور و جوزا که گذشت، فروردین و اردیبهشت و خرداد که گذشت، مرداد که شروع میشود ماه سن است. این خرچنگ در آسمان هشتم است، ماه در آسمان اول است، این طور نیست که این ماه در عقرب باشد. ماهی که در آسمان اول است از نظر مسیر دایره را طی میکند که اگر این دایره را همین طور عموداً برویم بالا به آسمان هشتم، میرسیم به عقرب. قمر اگر در برج عقرب باشد احکامی دارد و اگر در برج سرطان و سنبله و حَمَل و اینها باشد احکامی دارد؛ البته احکام الهی، نظام الهی و اسرار الهی خیلی برای ما روشن نیست؛ ولی این مقدار هست که اگر ماه در اینجا باشد، سفر مکروه است، نکاح مکروه است و مانند آن.

بیان علت نهی از ازدواج با خویشاوند

بنابراین چند حکم را محقق در متن شرایع فرمودند مستحب است، هفت حکم مستحب است، چهارتای آن که مشخص بود، خُطبه مشخص بود، «ایقاع فی اللیل» مشخص بود، اینها مشخص شد؛ هشتمی این حکم مکروه است که ایراد عقد در حالی که قمر در برج عقرب هست، مکروه است؛ حالا اگر این لازم بود ممکن است مطالبی کنار این بازگو بشود. اصل این فرمایشات را مرحوم محقق شرح کرده و روایتی هم در این ذیل هست که فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ وَ الْقَمَرُ فِی الْعَقْرَبِ لَم یَرَ الْحُسنی».[15] در مسئله نکاحِ مکروه گفتند به اینکه با ارحامتان ازدواج نکنید، این روایت هم هست که «لا تَنْحِکوا الْقَرابَةَ الْقَرِیبَه»؛ فامیل نزدیک با آن ازدواج نکنید! این را مرحوم علامه(رضوان الله علیه) که برابر او فتوا داده است در تذکره یا تبیین کرده است به اینکه آن گرایش جنسی بین دو تا فامیل بسیار کم است؛ لذا این بچه ضعیف درمی آید، چون گرایش جنسی بین دو تا فامیل کم است. این دو نفر در کودکی یکدیگر را میدیدند به عنوان ارحام، به عنوان محرم خانواده، به عنوان نزدیک؛ حالا این دخترعمو، پسرعمو، دختردایی، اینها وقتی باهم ازدواج بکنند، دیگر آن گرایش جنسی به تعبیر مرحوم علامه کم است، ایشان در تذکره فرمود این روایتی که دارد «لاتنکحوا قرابة القریبه»، برای اینکه ولد نحیف و لاغر درمی آید، چون در ذیل روایت دارد که این فرزند لاغر درمی آید، مرحوم علامه در تذکره دارد که آن گرایش جنسی و غریزی بین این زن و شوهر بسیار کم است؛ لذا این کودک و این نوزاد ضعیف و لاغر درمی آید.[16]

بنابراین این امور هفتگانه که ایشان ذکر کردند، چهارتای آن این بود که بکر باشد، کریم الاصل باشد از خانواده ای باشد که طیب و طاهر باشد، عفیفه باشد و ولود باشد. پرسش: ...؟ پاسخ: بله، رواج به آن صورت نبود، آنها میدانستند که مشکلی نیست، چون به هر حال اسرار غیبی پیش اینها هست؛ اما اینجا در این روایت دارد که «لاتنکحوا القرابة القریبه فَإِنَّ الْوَلَدَ یُولَدُ ضَاوِیا»؛[17] یعنی «نحیفاً». گاهی هم که میبینید بعضی از بیماریها هم پیدا میشود.

تفسیر روایی دو زیبایی همسر

مرحوم محقق این را در متن به عنوان استحباب شرعی ذکر کرد فرمود: «و یستحب لمن اراد العقد ان یتخیر من النساء من تجمع صفات أربعا»: کریم الاصل بودن، بکر بودن و عفیف بودن.[18] در بحث قبل و روایات قبل هم ایشان اشاره کردند که مسئله مال و جمال در کار نباشد که هدف اصلی این باشد؛ اما این را ذکر کردند تا طوری باشد که آن غرائز هم تأمین بشود، یک جمال نسبی داشته باشد. در بعضی از نصوص دارد که موی او هم خوب باشد «فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَین»[19] این در روایات هست که مو یکی از دو زیبایی هاست، یک زیبایی مربوط به صورت است و یک زیبایی مربوط به سر. «فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَین» این در روایات ما هم هست؛ یعنی در مقدمات نکاح، باب 21 این روایت هست. پرسش: ...؟ پاسخ: اینها هم مسائل غریزی را لحاظ کردند و هم مسائل شرعی و تعبدی را ملاحظه کردند پرسش: ...؟ پاسخ: از دیرزمان بود. در جریان وجود مبارک ابراهیم خلیل که ﴿فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ ٭ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ﴾[20] این نشان میدهد به اینکه خبری هست، وگرنه انسان به آسمان نگاه بکند و بگوید من حالم خوب نیست؛ یعنی حادثه ای پیش می آید. پرسش: ...؟ پاسخ: در بین اعراب این طور شده، وگرنه ما در فارسی میگوییم سرطان، همین شعری که خواندیم: هنرمند کی زیب نادان نشیند ٭٭٭ نشسته است بالای سرطان جوزا خرچنگ و امثال خرچنگ بود، ما میگوییم خرچنگ، آنها میگویند سرطان. این آقایانی که آذری زبان هستند که زبان خوبی است این تقویمها که قبلاً چاپ میشد این دوازده ماه به همان زبان لطیف آذری هست.

لذت نکاح، مزد کارگری انسان است/توهم تعلیل نکاح به تحصیل لذت

در باب 21 وسائل، جلد بیستم، صفحه 59، روایت سوم این است که «قال (علیه السلام) إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا» حالا موی آن خانم را ندید؛ ولی بپرسد که موی او چطور است؟ «کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا»؛ اگر خودش ندید و او میخواهد بپرسد، همان طوری که از صورت او میپرسد از موی او هم بپرسد «فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْنِ» پس این قسمتهای غریزه را هم تأمین کرده است؛ اما آن قسمتها را هم فرمود به اینکه برای این نباشد. اصل، آن اوصاف چهارگانه است؛ یعنی کرامت اصل، بکر بودن، عفیف بودن، ولود بودن اینها معیار است، اینها هم جزء نعمتهای فرعی است که ذات اقدس الهی عطا کرد، این خدا چه خدای حکیمی است! و خیلی از ماها چقدر بیراهه میرویم! خدای سبحان فرمود ما ملائکه را سر جای خودشان خلق کردیم؛ ولی شما ملک نیستید که نمیرید ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾[21] شما میمیرید و هر کدام از شما میمیرند. به هر حال برای اینکه انسان بماند باید نکاح داشته باشد، چه اینکه شخص انسان بخواهد بماند باید غذا بخورد. فرشته شخصاً میماند و نیاز به غذا ندارد، نوعاً هم میماند چون زاد و ولد نمیخواهد. غذای انسان هم که غذای طبیعی نیست مثل حیوانات، آماده باشد، بلکه تهیه کردن غذا بسیار سخت است. اگر این کار سخت را نکند میمیرد، برای اینکه این کار سخت را بکند یک چیزی را باید بگیرد؛ ذات اقدس الهی اجرت کار او را در همین دهانش قرار داد، او خیال میکند که میخورد تا لذّت ببرد، در حالی که ذات اقدس الهی این را مزد کارگری قرار داد، خدا میخواهد او بماند، او بدون خوردن هم که نمیماند و تهیه غذا هم که خیلی سخت است، چرا این کار را میکند؟! یک مختصری در دهانش این شیرینی را گذاشته، او خیال کرده که انسان زنده است تا اینکه بخورد، این فقط مزد کارش است.

در جریان نکاح هم همچنین، او برای اینکه نسل را نگه بدارد، باید ازدواج بکند، فرزند داشته باشد، تمام مشکلات را حمل بکند، این رنج فراوان را برای چه چیزی تحمّل بکند؟! یک مختصر لذّت به غریزه او بدهد، او خیال بکند نکاح برای آن است، این مزد کارش است که اگر این لذّت نباشد هرگز به سراغ نکاح نمیرود و نسل منقرض میشود؛ لذا آن بزرگان قبل از میلاد که میگفتند ما به اندازهای غذا میخوریم که بمانیم؛ ولی شما میمانید برای اینکه غذا بخورید، همین است؛ اصلاً اینها نمیدانند که انسان چرا غذا میخورد؟ چرا لذّت میبرد؟ این مزد کارگری اش است. در مسئلهٴ نکاح این لذّتی که میبرد مزد کارگری او است، در حالی که او خیال میکند که این اصل است، لذا بیهوده هم مصرف میکند.

بیان روایات مستحبات و مکروهات نکاح

در این روایات فراوان فرمود به اینکه مواظب باشید همه این قسمتها را ذات اقدس الهی به عنوان مزد کار برای شما قرار داد؛ حالا یک مقداری این روایات را تبرّکاً بخوانیم. بعضی از این روایات که ثابت بکند خُطبه خواندن واجب نیست، خطبهٴ بدون عقد هم جایز هست، فرمود به اینکه روایات باب 41 از ابواب «جَوَازِ التَّزْوِیجِ بِغَیْرِ خِطْبَةٍ» و تأکید استحباب تحمید قبل از خطبه.[22] روایات این باب نشان میدهد که گرچه در بعضی از موارد به خطبه دستور داده شده؛ ولی واجب نیست.

اما روایت باب 42 آن دارد که خطبه خواندنش رواست،[23] جمع بین این دو طایفه ـ یعنی روایات باب 41 و 42 ـ حمل بر استحباب است؛ یعنی اگر روایاتی ما را امر میکند که قبل از نکاح، خطبه بخوانید با روایت باب 41 که میگوید لازم نیست، این است که آن حمل بر استحباب میشود. دو رکعت نماز هم قبل از تزویج و دعای خاص هم که هست در باب 53 آمده است[24] که این را مرحوم محقق در متن شرایع فتوا داد،[25] صاحب جواهر هم برابر همین نصوص باب 53 این را بازگو کردند و معنا کردند؛ چیز جدیدی که حالا خواندن و قرائت آن لازم باشد نیست. بعضی از شهرها را هم در روایات باب 13 اسم میبرد که زنهای فلان منطقه اهل شجاعت هستند یا زنهای فلان منطقه اهل شجاعت نیستند،[26] اینها البته با اقوام و سنن و آداب و عادات ممکن است فرق هم بکند، اینها دیگر خصیصه روایت است، یک حکم دائمی و کلی نیست.

عمده این دو تا خطر است: یک کسی برای جمال ازدواج بکند یا برای مال ازدواج کند، این چندتا روایت است که خیلی از موارد فرمود خدا محروم میکند، مثلاً با یک بیماری صورت او عوض میشود. فرمود به اینکه: «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً یُرِیدُ مَالَهَا أَلْجَأَهُ اللَّهُ إِلَى ذَلِکَ الْمَالِ»[27] این روایت سه باب چهارده بود ـ هم روایت زیاد است و هم معتبر است و هم خواندن تک تک اینها لازم نیست و حکم هم حکم استحبابی است ـ باز حدیث دیگر از وجود مبارک پیغمبر: «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَا یَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لِجَمَالِهَا لَمْ یَرَ فِیهَا مَا یُحِبُّ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِمَالِهَا لَا یَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لَهُ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ فَعَلَیْکُمْ بِذَاتِ الدِّینِ».[28]

بیان روایت مهریه امام جواد علیه السلام

یک روایت نورانی از وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) نقل شد، ـ میبینید که اینها مسیر زندگی را به ما نشان دادند ـ حضرت در آن خطبه ای که خواند به آن «ابو الزوجه»اش خطاب کرد، فرمود: «أَنَّ لِکُلِّ زَوْجَةٍ صَدَاقاً»؛ هر زنی یک مهریه ای دارد «وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ أَمْوَالَنَا فِی الْآخِرَةِ مُؤَجَّلَةً مَذْخُورَةً»؛ ما اموال فراوان هر چه داشتیم در راه خدا دادیم و در جای دیگر هم ذخیره است، فعلاً مال فراوانی که به عنوان مهریه دختر شما قرار بدهم نیست، «أَنَّ لِکُلِّ زَوْجَةٍ صَدَاقاً مِنْ مَالِ زَوْجِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ أَمْوَالَنَا فِی الْآخِرَةِ مُؤَجَّلَةً مَذْخُورَةً . . . . وَ قَدْ أَمْهَرْتُ ابْنَتَکَ‌ الْوَسَائِلَ‌ إِلَى‌ الْمَسَائِلِ‌ وَ هِیَ مُنَاجَاةٌ دَفَعَهَا إِلَیَّ أَبِی»؛[29] فرمود زن هم که بی مهریه نمیشود، ما هم که اموالمان جای دیگر ذخیره است، من یک نسخه خطی مناجات پدرم امام رضا را مهریه او قرار میدهم، «وَ قَدْ أَمْهَرْتُ ابْنَتَکَ‌ الْوَسَائِلَ‌ إِلَى‌ الْمَسَائِلِ‌ وَ هِیَ مُنَاجَاةٌ دَفَعَهَا إِلَیَّ أَبِی». در حاشیه مفاتیح مرحوم آقا شیخ عباس این ادعیه الوسائل المسائل هست؛[30] خوب این یک فرهنگ است، فرمود: این چند تا مناجات که نسخه خطی است و میراث خانوادگی ماست، مهریه دخترت قرار دادم، آن وقت از این خانواده چه چیزی میخواهد در بیاید، معلوم است! ما آن راه را در واقع عوضی رفتیم، به ما آدرس دیگری دادند. واقعاً اگر انسان گریه بکند جا دارد برای این نسل جوان که از فضیلت ازدواج محروم شدند! سنّ ازدواج سنّ بین 20 و 30 است، اینها کجا میخواهند بروند؟! یعنی از این سن گذشت و بعد ازدواج کند، نه لطافتی دارد نه لذّتی و اگر بخواهد فرزند تولید بشود، شیعه علی و اولاد او تولید بشود، راه آن همین است. چه کسی این زندگی را به ما نشان داد؟ اولاً این فضا، فضای مجازی نیست، بلکه فضا، فضای حقیقت است. مستحضرید «سیم» حقیقت نیست که اگر«بی سیم» بود بشود مجاز؛ آن شیشه تلویزیون حقیقت نیست که اگر بی شیشه بود بشود مجاز، اگر حرف منتقل میشود و اندیشه منتقل میشود، فضا، فضای حقیقی است نه مجازی، چه چیز آن مجازی است؟! مگر سیم حقیقت است؟! مگر شیشه حقیقت است؟! اگر فکر می آید، فضا، فضای حقیقی است. اگر علی و اولاد علی نتوانند ما را تربیت کنند و دنبال بیگانه بگردیم، نتیجه همین میشود، یا اعتیاد درمی آید یا سرگردانی درمی آید، این مائیم که به زندگی شرف میبخشیم.

حالا نقل این حرفها خیلی مناسب نیست، گفتند حکیمی وارد منزل یک سرمایه داری شد دید همه تشکیلات اتاق مزین است، او خواست آب دهان بریزد، آب دهان را روی صورت صاحب خانه ریخت، گفت چرا این کار را کردی؟ گفت آب دهان را جای کثیف میریزند، من دیدم همه جا تمیز است، فقط تو کثیفی. ما داریم به این سمت حرکت میکنیم! فرمود این چند تا مناجات را من، ایشان هم میتوانستند یک چیز عادی بنام مهریه قرار بدهند، فرمود «وَ قَدْ أَمْهَرْتُ ابْنَتَکَ‌ الْوَسَائِلَ‌ إِلَى‌ الْمَسَائِلِ‌ وَ هِیَ مُنَاجَاةٌ دَفَعَهَا إِلَیَّ أَبِی». این که به ما گفتند ﴿لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾؛[31] یعنی همین؛ آن وقت این جامعه میتواند سر پای خودش بایستد. شما وقتی وارد این کتابخانه ها میشوید اینها را چه کسانی نوشتند؟ علمای بزرگ نوشتند، شرح حال اینها را نگاه کنید، کیفیت ازدواج اینها را نگاه کنید، زندگی اینها را نگاه کنید، اینها فخر یک مملکت اند، اختصاصی به علمای حوزه ندارد، دانشمندان دانشگاهها همین طور بودند، بسیاری از اینها روی سادگی زندگی کردن، شما شرح حال آنها را نگاه کنید، اینها شرف یک ملت است، سنگینی و وزن یک کشور است، اینها با همین سادگی زندگی کردند. بنابراین مسئله نکاح میتواند سرنوشت ساز باشد، به امید آن روزی که جوانهای ما به این معارف آشناتر بشوند!


[1] جامع الأخبار(للشعیری)، محمدالشعیری، ص101.

[2] بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج43، ص119، ط موسسه الوفاء.

[3] بحارالأنوار، العلامه المجلسی، ج43، ص119 و 120، ط موسسه الوفاء.

[4] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص210 و 211.

[5] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص37 و 39.

[6] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج17، ص184.

[7] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌14، ص572، ابواب المزاروما یناسبه، باب90، ط آل البیت.

[8] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص211.

[9] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص40.

[10] بقره/سوره2، آیه282.

[11] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص211.

[12] سبل الهدی و الرشاد، الصالحی الشامی، ج9، ص182.

[13] مسالک الافهام، الشهیدالثانی، ج7، ص19.

[14] خاقانی، دیوان اشعار، قطعه شماره1.

[15] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص394.

[16] تذکرة الفقهاء-ط ق، العلامه الحلی، ص569.

[17] مسالک الافهام، الشهیدالثانی، ج7، ص15.

[18] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص210 و 211.

[19] دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج2، ص196.

[20] صافات/سوره37، آیه88 و 89.

[21] زمر/سوره39، آیه30.

[22] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص96، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب41، ط آل البیت.

[23] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص97، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب42، ط آل البیت.

[24] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص113، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب53، ط آل البیت.

[25] شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص210 و 211.

[26] جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص36.

[27] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص50، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب14، ط آل البیت.

[28] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص50، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب14، ط آل البیت.

[29] بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج50، ص73، ط موسسه الوفاء.

[30] مفاتیح الجنان.

[31] احزاب/سوره33، آیه21.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳