vasael.ir

کد خبر: ۱۳۰۲
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۰ - 13 November 2015
درس خارج فقه امر به معروف استاد شب زنده دار، جلسه 22

شناخت و عمل عموم مردم به معروف و ترک منکر، حکمت تشریع این فریضه الهی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله محمد مهدی شب زنده دار در جلسه 22 خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر، وارد تنبیهات معنای معروف و منکر شد و گفت: مبنای مختار _ عدم حقیقت شرعیه _ بر پذیرش حسن و قبح عقلی متوقف و در معنای معروف، اشتهار اخذ نشده است.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم، صبح شنبه، 16 آبان 1394 در بیست و دومین جلسه درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم، با بیان این که فهم معانی معروف و منکر مربوط به دین و آیین نیست، اظهار داشت: از مجموع آن چه ذکر شد به دست آمد که دو واژه معروف و منکر، حقیقت شرعیه یا متشرعیّه ندارند، و در لسان شارع نیز به همان معنای عرفی - به نحو فرضیه سوم که معنای ماده در نام گذاری لحاظ شده است-  استعمال شده اند.

وی افزود: معروف، اسم عَلَم برای خوب های نفس الامری اعمّ از ترک یا فعل یا صفت و منکر، اسم عَلَم برای بد های نفس الامری است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم درباره حکمت وضع این واجب الهی گفت: تشریع فریضه امر به معروف و نهی از منکر دو چیز را دنبال می کند؛ اول آگاهی مردم و شناخت ایشان نسبت به امور معروف و منکر و شیوع و همگانی شدن آن و دوم، عمل کردن مردم به معروف و ترک مردن مردم از منکرات.

اهم استدلال های استاد شب زنده دار در این جلسه درس خارج فقه، بدین قرار است:
 
خلاصه مباحث گذشته

از مجموع آن چه ذکر شد به دست آمد که دو واژه معروف و منکر، حقیقت شرعیه یا متشرعیّه ندارند، و در لسان شارع نیز به همان معنای عرفی - به نحو فرضیه سوم که معنای ماده در نام گذاری لحاظ شده است-  استعمال شده اند؛ یعنی:

 معروف = اسم عَلَم برای خوب های نفس الامری اعمّ از ترک یا فعل یا صفت

منکر= اسم عَلَم برای بد های نفس الامری.

تنبیهات

تنبیه اول: توقف مبنای مختار بر پذیرش حسن و قبح عقلی

بیان مختار متوقف بر پذیرش حسن و قبح عقلیِ واقعی و ذاتی است، و در صورتی که برای أشیاء حسن و قبح ذاتی قائل نبوده و تا قبل از بیان شارع (یا قانون، پارلمان و ...) آن ها را از این حیث خنثی بدانیم، دیگر معنا ندارد که گفته شود معروف برای خوب های واقعی و منکر برای بد های واقعی وضع شده است. ولکن حقیقت مطلب این است که حسن و قبح ذاتی به عنوان اصلِ موضوعی، امری پذیرفته شده است و جایگاه اصلی آن در علم کلام و علوم عقلی است.


تنبیه دوم: عدم أخذ«اشتهار» در معنای معروف

گفته می شود که: در معنای معروف، شیوع و اشتهار أخذ شده است، بنابراین در جایی که معروفی مشهور نباشد (ولو علم به وجوب و یا حرمت فعل وجود داشته باشد)، دیگر امر به معروف واجب نیست و در مورد منکر نیز چنین مطلبی صادق است.

این مطلب اساسی ندارد؛ در مورد واژه منکر واضح است؛ چرا که ماده منکر دلالتی بر أخذ اشتهار در معنای آن ندارد و به لحاظ ادله نیز چنین قیدی استفاده نمی شود.

تنها در مورد واژه معروف چنین کلامی قابل طرح است به این دلیل که یکی از معانی معروف، مشهور است[1].

گرچه این مطلب صحیح است و در سنّت نیز به معنای مشهور آمده است ولکن در مقام به این معنا نیست، به خاطر این که با ادله ای که اقامه شد (تبادر،صحّت سلب و ...) معنای مختار به دست آمد و در لسان ادله نیز مقیِّدی مبنی بر أخذ شهرت در معنای معروف و منکر نیافتیم.


نکته: حکمت امربه معروف و نهی ازمنکر

تشریع فریضه امر به معروف و نهی از منکر دو چیز را دنبال می کند:

1.    آگاهی مردم و شناخت ایشان نسبت به امور معروف و منکر و شیوع و همگانی شدن آن.

2.    عمل کردن مردم.

 

تنبیه سوم: نقد و بررسی نظر کتاب ماوراء الفقه در رابطه با معروف و منکر

بعضی از محققین معاصر[2]، تحقیقی را در رابطه با شناخت «معروف و منکر» ارائه داده اند و خوب است که مورد توجه قرار بگیرد از این حیث که ممکن است حاوی مطلب جدیدی نسبت به آن چه ذکر شد، باشد.

ایشان در ابتدا چند معنا برای معروف ذکر می کنند:

و قد تکرر اسم المعروف فی الحدیث. و هو اسم جامع لکل ما عرف من طاعة اللّه و التقرّب إلیه و الإحسان إلى الناس، و کل ما ندب إلیه الشرع و نهى عنه من المحسّنات و المقبّحات. و هو من الصفات الغالیة أی أمر معروف بین الناس إذا رأوه لا ینکرونه.

و المعروف: النصفة و حسن الصحبة مع الأهل و غیرهم من الناس.

و المنکر ضد ذلک جمیعه.

فقد تحصل من کلامه أن للمعروف عدة معان، بعضها متقاربة:

1- أن یکون مأخوذا من العلم. فإن العرفان و المعرفة هو العلم.
و المعروف هو المعلوم.
2- أن یکون من العلم العام و هو الشهرة و المعروف هو المشهور.
3- أن یکون بمعنى مطلق الخیر بأیّ میزان أو وجهة نظر، سواء کانت شرعیة أو غیرها.
4- أن یکون بمعنى الخیر المطلوب شرعا، و هو الطاعة، و ضدها المعصیة المنهیّ عنها.
5- أن یکون بمعنى العدل و الإنصاف مع الناس، کما أشیر إلیه فیما سبق.
6- أن المعروف هو الجود و الکرم، بمعنى قضاء الحوائج مطلقا بالمال و غیره.
7- أن المعروف هو الجود بالمال على الخصوص.

 

این معانی 7 گانه که ایشان از کلام ابن منظور نقل می کنند در ضمن 30 معنایی که ذکر شد، آمده بود.

و هذه المعانی لها أضداد:

1- ضد العلم الجهل.
2- ضد المشهور الشنیع.
3- ضد الخیر الشر.
4- ضد الطاعة المعصیة.
5- ضد العدل الظلم.
6- ضد الکرم بقضاء الحوائج الانقباض عنها.
7- ضد الکرم بالمال البخل به.

و لا یتعین لفظ (المنکر) أن یکون ضدّا لواحد منها، أو أکثر. و سیأتی الکلام عن معناه.

ایشان در ادامه می فرمایند این گونه نیست که این معانی مذکور به نحو اشتراک لفظی[3] باشند بلکه می توان یک معنای جامعی ذکر کرد که سایر معانی به عنوان مصداقی از برای آن باشند:

و إذا أردنا أن نفهم معنى جامعا أو مشترکا بین ذلک کله، فلیس ذلک إلّا الخیر[4] لرجوع الطاعة و العدل و الکرم و العلم و غیرها إلیه فی أصل المفهوم أو أصل اللغة، کما هو واضح لمن یفکر و لا یفوتنا أن نبحث الأمر من الناحیة المنطقیة أو الکلامیة فإن الخیر أو المعروف یحتاج إلى وجهة نظر تعیّنه و تشخّصه لا محالة. بمعنى الجواب على هذا السؤال: من هو الذی یحکم أن هذا هو المعروف أو الخیر.


بررسی وجود جاعل و حاکم به «خیر» در دو دیدگاه

در نظر مختار که معروف و منکر را اموری نفس الامری دانستیم نیازمند به "حاکم" نیستیم، چرا که لولا عقل و فطرت و ... آن ها بر معروفیت و منکر بودن خودن پابرجا هستند. ولکن ظاهر کلام ایشان این است که «خیر» نیاز  به حاکم دارد و 5 فرضیه را مطرح می کنند:

ان الحاکم بذلک یمکن أن یکون عدة مصادر: [5].
1. المصدر الأول: العقل الصرف. و هو المسمّى بالعقل العملی فی المنطق. و هو إدراک ما ینبغی أن یعمل فی مقابل العقل النظری و هو إدراک ما ینبغی أن یعلم. و هذا العقل یحکم بحسن العدل و قبح الظلم و کذلک بحسن و قبح مصادیقهما و تطبیقاتهما. کالشجاعة و الکرم و العلم و غیرها من مصادیق العدل، و کالکذب و السرقة و النمیمة و غیرها من مصادیق الظلم. و هذا هو الصحیح على مسلک العدلیة و إن أنکره الأشاعرة و ناقش فیه المعتزلة. و هذا النقاش موکول إلى علم الکلام.
2.  المصدر الثانی: العقلاء. فإن لهم تسالما على بعض القضایا التی تعود إلى مصالحهم بصلة[6]. و فی الأغلب فإن البشر کلهم یتسالمون على بعض القضایا، کما قد یتسالم أهل منطقة معینة على قضایا أخرى. و الأهم و الأقرب إلى الصحة هو الأول بطبیعة الحال بحیث لا یفرق فیه البشر بمختلف مستویاتهم و أدیانهم و مجتمعاتهم.
و أوضح هذه القضایا، بعد التجاوز عن القضایا العقلیة التی یدرکها العقلاء أیضا.: التنازل عن بعض المصالح الشخصیة لأجل عدم التورّط باعتداء الآخرین. أو قل: لأجل أن یتعایش الناس فی المجتمع بسلام.
3. المصدر الثالث: العرف. و هو أیضا قضایا متسالمة بین الناس و معروفة بینهم. إلّا أنه یمکن التفریق بینهما[7] بما یلی:
أولا: أن السیرة العقلائیة عامة لکل البشر فی حین یکون العرف خاصا ببعض المجتمعات أو یمکن أن یکون خاصّا بها[8].
ثانیا: أن السیرة العقلانیة تتناول قضایا أعمق و أهمّ[9] ممّا یتناوله العرف. فبینما یتناول العقلاء قاعدة العدل و الإنصاف على عمومها، یتناول العرف: طریقة البیع و الشراء و تعیین الموازین و المکاییل و مقدار ما ینبغی بذل الاحترام للبعض أو الحزن لفقدهم و غیر ذلک کثیر.
4. المصدر الرابع: الشریعة السماویة. و هی تختلف فی ما بین العصور باختلاف أدیان الأنبیاء و شرائعهم. و نحن نعتقد کما دلّ علیه الدلیل فی الإسلام. أن الشریعة الحقة و النافذة منذ بعثة النبی صلّى اللّه علیه و آله إلى‌ یوم القیامة هی شریعة الإسلام الحنیف.
و من أمثلتها وجوب الصلاة و الصوم و الحج و غیرها و إنما مثلنا الآن بما لا یدرکه العقل و العقلاء و العرف. و سنسمع موقف الشریعة من تلک المصادر.
5. المصدر الخامس: القانون الوضعی. و یراد به القانون الذی تسنّه الحکومات الدنیویة التی لیس لها حجیّة شرعیة. و هذا المعنى قدیم قد یصل إلى ألفی سنة أو أکثر، فلعله موجود بشکل و آخر عند الفراعنة و السومریین و غیرهم. و أما القانون الجرمانی (الألمانی) و الرومانی (نسبة إلى الروم و هم الإیطالیون و الیونانیون و کانت تحکمهم دولة واحدة هی الدول البیزنطیة).
فهذان الاتجاهان من القانون أو الفهم القانونی، کانا مشهورین قبل أکثر من ألف سنة.
و القوانین الحدیثة تجعل ذینک القانونین، مضافا إلى الشرائع و العرف من مصادرها.

همانطور که ملاحظه می شود هر یک از این امور 5 گانه خیر ساز هستند نه مُدرِک خیر.

فإذا لاحظنا هذه المصادر عرفنا أن المعروف عند کل منها هو ما أمر به ذلک المصدر و حثّ علیه و المنکر هو ما نهى عنه. و نحن بصفتنا مسلمین فإننا إنما نأخذ المصدر الرابع و هو الشریعة دون ما سواها غیر أنه إذا دلّ الدلیل على تبنیها على بعض محتویات المصادر الأخرى أخذنا به أیضا بصفته مجازا و نافذا شرعا لا بصفته صادرا من مصدره الأصلی. فإن مولانا الذی یجب علینا طاعته هو اللّه سبحانه الذی شرّع الإسلام دون العقل و العقلاء و غیرها[10].

نتیجه بیان ایشان بر می گردد به این که: المعروف ما أمرتم به و المنکر ما نهیتم عنه. که این مطلب نیز از ناحیه ما پذیرفته شده است ولکن عرض ما به این شهید بزرگوار در ناحیه «خیرآفرین» بودن همه[11] این مصادر است که آن را نمی پذیریم؛ چرا که معروف و منکر، حسن و قبح های واقعی هستند که حتی خداوند متعال نیز جاعل آن ها محسوب نمی شود، بلکه تنها موجِد آن هاست[12]. نظیر این که 2*2=4 است که این ویژگی، نفس الامری بوده و قابلیت جعل ندارد.

عرض دوم ما این است که نسبت به واژه معروف و منکر، حقیقت شرعیّه یا متشرعیّه ای ثابت نیست، بلکه در همان معنای عرفی خود استعمال شده اند؛ بنابراین فهم معانی این دو واژه مربوط به دین و آیین نیست.

122/103/ش
مقرر: منصور اسکندری


پاورقی:


[1] در استعمالات روزمره مردم نیز این معنا رواج دارد، به عنوان مثال وقتی می گویند: فلانی معروف است؛ یعنی این که آدم مشهوری است.
مثال دیگر، این فراز از دعای کمیل است: ما ذلک الظن بک و لا المعروف من فضلک...
[2] نام کتاب: ما وراء الفقه‌/موضوع: فقه استدلالى و قواعد فقهى‌/نویسنده: صدر، شهید، سید محمد‌/تاریخ وفات مؤلف: 1421 ه‍ ق‌
[3] همانطور که می دانید اشتراک لفظی امری نادر در یک لسان است و با فلسفه لغت سازگاری ندارد؛ اگر در جایی هم مشاهده می شود ناشی از ادغام شدن عرف های مختلف در یک لسان است. به همین دلیل معمولا اگر توجه شود همگی به یک معنای جامعی قابل ارجاع هستند؛ کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم مرحوم آقای مصطفوی کار بسیار شایسته ای در این زمینه است.
[4] البته در نظر مختار به معنای «خوب» گرفتیم که با «خیر» متفاوت است.
[5] ما وراء الفقه، ج‌2، ص: 408‌
[6] مانند: تشکیل دستگاهی به نام پلیس، ریاست جمهوری و ...
[7] ای: فرق بین عرف و عقلاء.
[8] فرق اول این است که سیره عقلایی مربوط به کل بشر و همگانی است ولکن در عرف این گونه نیست بلکه می تواند مختص به بعضی از مجتمعات باشد نه همگانی.
[9] به این دلیل که معمولاً سیره های عقلایی بر اساس مدرکات عقل هستند به همین جهت عمیق تر و ریشه دارترند. بر خلاف سیره های ناشی از عرف که ممکن است بر اساس عواطف، تخیلات و بعضا خرافات تشکیل شده باشند.
[10] همان.
[11] در مورد سیره های عقلایی و قوانین و ... این مطلب صحیح است ولکن نسبت به معروف و منکر صحیح نیست.
[12] "ما جعله الله المشمشة مشمة بل أوجدها" اشاره به همین نکته است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷