به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه یازدهم درس خارج فقه فرهنگ که در سال 1396 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد در مورد اباحه بیان گفت: بیانی که بیان حقیقت باشد اما آن حقیقت حقیقتی خنثی باشد یعنی نه مصلحتی بر آن مترتب شود و نه مفسدهای، حکم آن از نظر شرعی اباحه است.
رئیس مجمع تقریب مذاهب تصریح کرد: بیان مباح بیانی است که از حقیقتی میگوید که نفع و ضرری ندارد. ممکن است گفته شود که از ادله فراوانی که در شرع در مورد مدح مطلق تعلیم و تعلّم آمده است استحباب مطلق العلم به حقیقت استفاده میشود بنابراین علم به حقیقت هرچه باشد شرعاً ممدوح است، در نتیجه تعلّم و تعلیم و بیان آن علم نیز شرعاً ممدوح خواهد بود.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: لکن از ادله شرعیه فراوانی که در آنها تقیید علم ممدوح به علم نافع آمده و نیز از روایاتی که بر مرجوحیّت علم غیر نافع دلالت دارد استفاده میشود رجحان و عدم رجحان علم تابع نفع و عدم نفع مترتب بر معلوم آن است. بنابراین در آنجا که معلوم خالی از نفع و ضرر است علم به آن نه رجحانی خواهد داشت و نه مرجوحیّتی و همان حکم اباحهای که اشاره شد بر آن مترتب است.
آیت الله اراکی در مورد حرمت بیان گفت: از ادله شرعی اعم از آیات و روایات استفاده میشود، در بسیاری از موارد، بیان یک مطلب شرعاّ محرّم است، بلکه گاهی بیان مطلبی از کبائر عظیمهای بهشمار میآید که کیفر آن خلود در عذاب جهنم و آتش دوزخ الهی است.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته حکم بیان یا کتمان علم را بررسی و آیات مربوط به این موضوع را تبیین کرد و گفت: در شرع اسلام حقیقتی که برهان و دلیل حقیقت بودن آن را اثبات کرده و مردم به آن نیازمندند حق بیان دارد، یعنی باید بیان و اظهار شود و نباید در بوته کتمان ماند و پنهان گردد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: آیات متعدّدی در قرآن کریم این مطلب را مورد تأکید قرار دادهاند، ازجمله:«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یشْتَرُونَ.
وی در ادامه اظهار داشت: «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَ الْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَینُوا فَأُولَئِک أَتُوبُ عَلَیهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».در این دو آیه پس از تأکید بر حرمت کتمان بینات الهی و اینکه کتمان بینات الهی موجب استحقاق لعن الهی و لعن و نفرین همه لعنت کنندگان میشود بر وجوب بیان این بینات و حقایق تأکید شده است.
عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: از روایات دیگر استفاده میشود مراد از علمی که بیان آن در شرع واجب است علم سودمندی است که مورد نیاز انسانها در طلب کمال و تحقق سعادت است.
آیت الله اراکی گفت: کلینی رحمةالله علیه به سندش از امام کاظم علیه السلام روایت میکند« عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.
رئیس مجمع تقریب مذاهب تصریح کرد: ظاهر این است که مراد از آیه محکمه جوامع آیات کتاب خداست که به بیان اصول علم مربوط به عالم تشریع و تکوین پرداخته است و مراد از فریضه عادله فروع مربوط به تشریع الهی است و مراد از سنة قائمه سنن تکوینی حاکم برجهان آفرینش است که فروع تفصیلی علم مربوط به عالم تکوین است.
وی بیان داشت: این علوم ثلاثه در زندگی و سرنوشت آدمی اثرگذارند و جهل به آنها موجب ضعف و عقبماندگی آدمی در حیات دنیا یا در حیات عقبی میشود به همین دلیل مصداق علم مفید است، آنچه خارج از دایره این سه رشته علمی است علمی است که به تعبیر روایت: «لَا یضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا ینْفَعُ مَنْ عَلِمَه.ُ
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: در هر صورت آنچه در آیات و روایات بر آن تأکید شده است وجوب بیان و تعلیم علمی است که مردم به آن نیاز دارند و در صلاح زندگی دنیایی یا آخرتی آنها نقش دارد، نه دانستهای که هیچ نقشی در صلاح امر زندگی دنیا و آخرت ندارد.
عضو مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: ازآنچه گفتیم به این نتیجه میرسیم که حق بیان حقیقت، حق مردم است نه حق حقیقت از آن نظر که حقیقت است. توضیح اینکه از عبارت «لَا یضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ» استفاده میشود که حقیقتی که سودی به حال مردم ندارد وجوب بیان و اظهار ندارد، تا چه رسد به حقیقتی که بیان آن به ضرر مردم است.
متن تقریر این جلسه را در ادامه میخوانید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
از روایاتی نظیر صحیحه ابو عبیدة حذاء از امام صادق علیه السلام که فرمود:
«مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًی فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا ینْقَصُ أُولَئِک مِنْ أُجُورِهِمْ شَیئاً وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ کانَ عَلَیهِ مِثْلُ أَوْزَارِ مَنْ عَمِلَ بِهِ ... الحدیث».
میتوان استفاده کرد که حکم تعلیم علم از نظر آثار اخروی و رجحان یا عدم رجحان شرعی تابع مطلبی است که تعلیم میشود. آنجا که بر مطلبی که تعلیم میشود اجر عظیم مترتب باشد تعلیم آن نیز اجر عظیم دارد و عکس آن نیز همین حکم را دارد. بنابراین تعلیم امری که عمل به آن مکروه است مکروه خواهد بود، زیرا اثر شرعی مترتب بر تعلیم هر مطلبی تابع حکم شرعی مترتب بر آن مطلب است.
مقصود از تعلیمی که حکمش با حکم مطلبی که تعلیم داده شده متّحد است تعلیمی است که علّت تامه یا جزء اخیر علت تامّه فعل است. بنابراین در آنجا که متعلّمی آمادگی برای عمل دارد تعلیم فعل راجح شرعی، او را به عمل به آن وامیدارد و همچنین تعلیم او و آگاه کردن او به مرجوحیّت شرعی فعل او را به اجتناب از آن وامیدارد، آگاهسازی فرد به مرجوحیّت فعل از مصادیق باب هدی است نه از مصادیق با ضلال.
لکن آنجا که معلّم متعلّم را به ارتکاب فعلی مرجوح ترغیب نماید، یا آن فعل مرجوح را در نظر متعلم راجح جلوه دهد و در نتیجه متعلّم به انجام آن فعل مرجوح وادار شود معلّم در جرم و مسئولیت نتایج منفی مترتب بر عمل متعلّم شریک خواهد بود.
نتیجه آنکه کراهت بیان در جایی است که بیان بهگونهای باشد که دیگران را به عمل مرجوح و مکروه وادار کند، نه بیانی که صرفاً مرجوحیّت عمل را اعلام نماید. بیانی که مرجوحیّت یک عمل را توضیح داده و تبیین کند از نظر شرعی بیان ممدوحی است، زیرا دیگران را به اجتناب از آن عمل فرامیخواند.
بیانی که بیان حقیقت باشد اما آن حقیقت حقیقتی خنثی باشد یعنی نه مصلحتی بر آن مترتب شود و نه مفسدهای، حکم آن از نظر شرعی اباحه است. بیان مباح بیانی است که از حقیقتی میگوید که نفع و ضرری ندارد. ممکن است گفته شود که از ادله فراوانی که در شرع در مورد مدح مطلق تعلیم و تعلّم آمده است استحباب مطلق العلم به حقیقت استفاده میشود بنابراین علم به حقیقت هرچه باشد شرعاً ممدوح است، در نتیجه تعلّم و تعلیم و بیان آن علم نیز شرعاً ممدوح خواهد بود.
لکن از ادله شرعیه فراوانی که در آنها تقیید علم ممدوح به علم نافع آمده و نیز از روایاتی که بر مرجوحیّت علم غیر نافع دلالت دارد استفاده میشود رجحان و عدم رجحان علم تابع نفع و عدم نفع مترتب بر معلوم آن است. بنابراین در آنجا که معلوم خالی از نفع و ضرر است علم به آن نه رجحانی خواهد داشت و نه مرجوحیّتی و همان حکم اباحهای که اشاره شد بر آن مترتب است. برای اثبات مدّعای فوق به دو دسته از روایات اشاره میکنیم:
دسته اول: روایاتی که بر تقید رجحان علم به نفع مترتب بر معلوم آن دلالت دارند، نظیر:
کلینی رحمةالله علیه به سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت میکند:
«عن رسول الله (ص) فی دعائه بعد الشرب من ماء زمزم:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کلِّ دَاءٍ وَ سُقْم».
همانگونه که ملاحظه میشود در این دعا علم مقیّد به نفع مورد سؤال و طلب از خدای متعال قرار میگیرد.
در نهجالبلاغه از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت است که در ضمن خطبه متقین فرمود:
«وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُم».
طبرسی رحمةالله علیه در احتجاج به سندش از هشام بن الحکم روایت میکند:
«أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي حَدِيثٍ أَنَّ زِنْدِيقاً قَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِي عِلْمِ النُّجُومِ. قَالَ هُوَ عِلْمٌ قَلَّتْ مَنَافِعُهُ وَ كَثُرَتْ مَضَارُّهُ لَا يُدْفَعُ بِهِ الْمَقْدُورُ وَ لَا يُتَّقَى بِهِ الْمَحْذُورُ إِنْ خَبَّرَ الْمُنَجِّمُ بِالْبَلَاءِ لَمْ يُنْجِهِ التَّحَرُّزُ مِنَ الْقَضَاءِ وَ إِنْ خَبَّرَ هُوَ بِخَيْرٍ لَمْ يَسْتَطِعْ تَعْجِيلَهُ وَ إِنْ حَدَثَ بِهِ سُوءٌ لَمْ يُمْكِنْهُ صَرْفُهُ وَ الْمُنَجِّمُ يُضَادُّ اللَّهَ فِي عِلْمِهِ بِزَعْمِهِ أَنَّهُ يَرُد».
جمله «علم قلت منافعه...» در سیاق مذمّت علم نجوم آمده است و از آن استفاده میشود که ملاک رجحان و مرجوحیّت علم در نظر شرع ترتب منفعت و ضرر است.
در بحار الانوار از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود:
«الْعِلْمُ أَکثَرُ مِنْ أَنْ یحْصَی فَخُذْ مِنْ کلِّ شَیءٍ أَحْسَنَه».
ظاهراً مراد از احسنه «انفعه» است.
دسته دوّم: روایاتی که بر مرجوحیّت علم غیرمفید دلالت دارند، نظیر:
شیخ طوسی رحمةالله علیه در مصباح المتهجد در بیان تعقیبات نماز عصر روایت میکند:
«وتَقُولُ: اللَّهُمَ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا ینْفَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یسْمَع».
متقی هندی در کنز العمال از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت میکند که حضرت میفرمود:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ دُعَاءٍ لَا يُسْمَع وَ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعِ.»
از این دو روایت استفاده میشود که علم غیر نافع نهتنها شرعاً رجحان ندارد بلکه مرجوح است و ظاهر این است که مرجوحیّت علم غیر نافع به سبب اتلاف عمر و تضییع نعمت وقت و فرصت است. چنانکه شیخ طوسی رحمةالله علیه با مفاد صحیح از امام صادق علیه السلام روایت میکند:
«قَالَ: مَنِ اسْتَوَی یوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کانَ آخِرُ یوْمَیهِ خَیرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ کانَ آخِرُ یوْمَیهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یرَ الزِّیادَةَ فینفسه فَهُوَ إِلَی النُّقْصَانِ وَ مَنْ کانَ إِلَی النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ».
نیز شیخ صدوق رحمةالله علیه به سندش از امام صادق علیه السلام روایت میکند:
«قَالَ: الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ».
از این دو روایت و روایات دیگری با مضامینی نزدیک به آنها استفاده میشود که هدر دادن هر لحظه از عمر شرعاً مذموم است، بنابراین گذراندن وقت در تحصیل علمی که نافع نیست از مصادیق بارز هدر دادن عمر است و لذا شرعاً مذموم است.
حِمیری در قرب الاسناد به سندش امام صادق علیه السلام روایت میکند:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: انْظُرْ إِلَى كُلِّ مَنْ لَا يُفِيدُكَ مَنْفَعَةً فِي دِينِكَ، فَلَا تَعْتَدَّنَّ بِهِ، وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِي صُحْبَتِهِ، فَإِنَّ كُلَّ مَا سِوَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُضْمَحِلٌّ وَخِيمٌ عَاقِبَت».
از این روایت استفاده میشود پرداختن به هر کاری که فایده و نفعی نداشته باشد در نظر شرع مرجوح و مذموم است.
همچنین در نهجالبلاغه در ضمن وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام آمده است:
«وَ تَفَهَّمْ وَصِیتِی وَ لَا تَذْهَبَنَّ عَنْک صَفْحاً فَإِنَّ خَیرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیرَ فِی عِلْمٍ لَا ینْفَعُ وَ لَا ینْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا یحِقُّ تَعَلُّمُه».
در هر صورت از مجموع روایات فوق استفاده میشود علم بماهو علم رجحان ندارد بلکه رجحان علم به لحاظ معلوم آن است. ملاک راجح یا مرجوح بودن و نیز مرتبه و درجه رجحان یا مرجوحیّت هم به نوع معلوم بستگی دارد، بنابراین در آنجا که معلوم فینفسه رجحان یا مرجوحیّت ندارد علم با آن نیز فینفسه مباح بالمعنی الأخص است.
یعنی شرعاً نه راجح است و نه مرجوح، لکن به لحاظ ترتّب اتلاف عمر بر علم غیر راجح، در حقیقت باید گفت از نظر شرع -هرچند به لحاظ عنوان ثانوی لزوم بهره بردن از عمر- علم مباح نداریم و علم شرعاً یا راجح است یا مرجوح. بیان نیز به همین سیاق یا راجح است یا مرجوح؛ زیرا همهٔ آنچه دربارهٔ علم گفتیم بر بیان نیز صادق است، زیرا بیان تنها از آن نظر که بیان علم است منشأ اثر شرعی است.
از ادله شرعی -اعم از آیات و روایات- استفاده میشود، در بسیاری از موارد، بیان یک مطلب شرعاّ محرّم است، بلکه گاهی بیان مطلبی از کبائر عظیمهای بهشمار میآید که کیفر آن خلود در عذاب جهنم و آتش دوزخ الهی است.
عنوان کلان بیان محرّم، بیان موجب فساد و ظلم است. تفصیل مصادیق فساد و ظلم بیانی در شرع اسلام را در عناوین ذیل میتوان خلاصه نمود:
ارتکاب هر یک از عناوین فوق مصداق «ظلم و فساد» است و آزادی بیان نه عقلاً و نه شرعاً نمیتواند شامل ظلم و فساد گردد. بیان در بسیاری از موارد فوقالذکر بیان حقیقت است؛ یعنی بیان مطلبی است که با واقع تطابق دارد اما به دلیل آنکه مصداق فساد و ظلم بهشمار میآید از نظر شرع محرّم و ممنوع است.
در آینده به تفصیل به بیان موارد و گفتارهای ممنوع از نظر شرعی میپردازیم و ادله شرعی دال بر حرمت آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد. مقصود در اینجا اشاره به این نکته است که تمامی موارد گفتارهای ممنوع از نظر شرع، مصداق ظلم و فساد بهشمار میآیند و ازآنجاکه هر نوع فساد و ظلم در قانون شرع ممنوع است، کلیّه موارد گفتاری که مصداق فساد یا ظلم بهشمار میآیند شرعاً ممنوع خواهد بود.
ادله شرعی حرمت فساد و ظلم فراوان است و شاید بداهت شرعی حرمت فساد و ظلم، نیاز به بیان دلیل شرعی آن را منتفی سازد، اما معذلک برای تأکید بیشتر به تعدادی از ادلهٔ شرعی دال بر حرمت فساد و ظلم به طور مطلق اشاره میکنیم:
برخی آیات داله بر حرمت شدید ظلم مطلقاً:
-و در خصوص جامعههای ستمگری که رفتارهای اجتماعی ظالمانه داشتهاند میفرماید:
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز