vasael.ir

کد خبر: ۱۲۸۵۰
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۲ - 03 March 2019
حجت الاسلام حاج ابوالقاسم:

نسبت بین نظامات اسلامی و نظامات غربی تباین است

وسائل ـ رئیس پژوهشگاه فقه نظام گفت: نسبت بین نظامات اسلامی و نظامات غربی تباین است و هیچ نسبتی باهم ندارند.

به گزارش وسائل، متن زیر مشروح سخنرانی حجت الاسلام نسبت بین نظامات اسلامی و نظامات غربی تباین استحاج ابوالقاسم ریاست پژوهشگاه فقه نظام در دوره تمدن سازی توحیدی و افول آمریکاست که در ادامه می خوانید:

 

بحث ما نسبت بین نظامات اسلام و غرب است

در بخش اول راجع به کلیات بحث، مفردات و ضرورت بحث و روش شناسی بحث نکاتی را عرض می کنم و در ادامه هم راجع به ویژگی های نظام اجتماعی، حالا چه نظام اجتماعی اسلامی و چه نظام اجتماعی غربی نکاتی را عرض می کنم و در نهایت به نسبت بین نظامات اجتماعی اسلام و غرب خواهیم پرداخت.

اول ببینیم نظام اصلا یعنی چه و وقتی می گوییم نسبت بین نظامات اسلام و غرب چه است مقصود ما از نظام چیست.

نظام تعاریف متعددی دارد و در لغت  نظام، یک مجموعه ی به هم پیوسته  است که دارای  هدف واحد است و با خارج از این مجموعه هم تمایز و تفاوت اشکاری دارد. اما وقتی می گوییم نظام اجتماعی به طور کلی به ساختار ها و سازمان ها و نهادها و ارزش ها و راهبردها و مکاتبی که یک تمدن را می سازد نظام اجتماعی می گوییم.

مجموعه ای منسجم از ارزش ها، راهبرد ها، سازمان ها و ساختار های متناسب را، نظام می گوییم و لذا وقتی می گوییم نظام غربی منظور ما آن ارزش های حاکم بر تمدن غربی و به تبع آن ارزش ها، ساختار ها و سازمان های پدید امده در دل تمدن غربی است که اینها باهم یک ارتباط بسیار تنگاتنگی دارد.

در ذیل تعریف نظام چند واژه ی دیگر را هم باید تعریف بکنیم که گاهی وقتی گفته می شود نظام همه ی اینها مد نظر است، یکی از آن واژه ها مکتب است.

 

مکتب یعنی چه؟ ما معتقدیم هر تمدنی در چارچوب یک مکتب فکری شکل می گیرد

مکتب را اینطور تعریف می کنند که مجموعه ای از هنجار های پذیرفته شده ی یک جامعه که بعضا به شکل قانون در می آید و گاهی به صورت پذیرفته شده توسط عموم مردم در قالب مکتب یاد می شود ولو به قانون هم در نیامده باشد. لذا مکتب را می شود اینطور تعریف کرد، مجموعه ای از هنجار های پذیرفته شده توسط افراد یک جامعه که به این مکتب می گوییم.

 

از ویژگی‌های مکتب این است که کاملا انتزاعی است و عینیت خارجی ندارد

مکتب در فضای بین الاذهانی شکل می گیرد. مثلا فرض بفرمایید مردم سالاری و آزادی، اینها اجزاء تشکیل دهنده ی مکتب سیاسی حاکم بر تمدن غرب است. مثلا فرض کنید مکتب تعلیم و تربیت غرب مبتنی بر چه شاخص هایی است و چه هنجار هایی کنار هم قرار می گیرد و مکتب تعلیم و تربیت غرب را می سازد و مکتب اقتصادی آنها چیست؟

این مجموعه ارزش ها و هنجار ها را اگر بخواهیم در زبان فقه تدوین بکنیم، در قالب احکام فقهی، لوازم و ملزوماتی دارد. این ها می تواند یک مکتب باشد که از حوزه ی اسلام برخواسته است.

 

پس بنابر این مکتب عبارت است از مجموعه ای از هنجار های پذیرفته شده توسط یک جامعه

قانون چیست؟ قانون همین  ارزش های پذیرفته شده است که توسط دولت ها به رسمیت می رسد و در مجاری مشخصی تصویب می شود.

پس قانون همان مکتب حاکم بر یک نظام اجتماعی است که در یک روند خاصی تبدیل به یک مصوبه  شده ولازم الاجرا می شود. ما یک چیز دیگری هم داریم که باز تشکیل دهنده ی نظام اجتماعی است و به آن، قانون می گوییم.

سازمان یعنی چه؟ اگر این مکتب تبدیل به قانون شد و این قانون عینیت خارجی پیدا کرد آن عینیت یافته ی خارجی قانون را سازمان می گویند.

سازمان یعنی نهادی که در چهارچوب یک مکتبی و با رعایت یک سلسله قوانین و به دنبال تصویب یک سلسله قوانین شکل گرفته است.برای چه این سازمان شکل می گیرد؟ برای تحقق ان ارزش ها و هنجار هایی که در مکتب پذیرفته شده است.

حالا خود سازمان هم باز ساختاری دارد. اگر بخواهم در قالب یک مثال این کلمات را توضیح بدهم ما در جمهوری اسلامی مکتب سیاسی مان مکتب حکومت الله است و حاکمیت دین است و مردم سالاری دینی است. این مکتب می آید یک قانونی را پیشنهاد می کند و این قانون به تصویب می رسد که به آن قانون اساسی می گوییم. قانون اساسی ما برخواسته از مکتب سیاسی اسلام است.

این قانون اساسی  زمینه می شود برای پدیدار شدن سازمان های متناسب با این قانون. اگر بخواهیم تفاوت بین  مکتب و سازمان را بیان بکنیم این است که مکتب جنبه ی ذهنی دارد به قول غربی ها سابجکتیو است و سازمان جنبه ی عینی دارد و حقیقی است و یک واقعیت خارجی است که این سازمان ها تبلور یافته ی مکتب ها و قوانین هستند.

وقتی می گوییم نظام مقصود ما از نظام مجموعه ای است که شامل همه ی اینها می شود.بحث ما نظامات اسلام و غرب است، اینکه چه نسبتی بین اینها است.هر نظام اجتماعی که برخواسته از تمدن مادی گرایی باشد و ارزش های مادی گرایی باشد از نگاه ما یک نظام غربی است.

 

این بحث ضرورتش از چه جهت است؟

ببینید ضرورت این بحث بسیار بالا است از این جهت که اگر ما  نسبت بین نظام اجتماعی اسلامی و نظام اجتماعی غربی را درست نفهمیم ممکن است در مسیر تمدن اسلامی دچار اشتباه فاحش بشویم که این اشتباه را برخی در طول چهل سال گذشته مرتکب شدند.

می گویند ما همانی که در غرب است را برمی داریم می آوریم در کشورمان کپی سازی می کنیم و یک مقدار اصلاحاتی به آن اعمال می کنیم، این متاثر از این نگاه است که نسبت بین نظام اسلامی و  نظام غربی را مطلق و مقید می بیند یا مثلا ناقص و کامل می بیند اما یک نگاه دیگری است که نسبت بین این دو نظام را تباین می بیند و می گوید اصلا هیچ نسبتی بین این دو نیست و صفر تا صدشان با هم ناسازگار است. اگر این نگاه درست باشد آنوقت ما نمی توانیم ایده ژاپن اسلامی را به رسمیت بشناسیم.

یک کسی ادعایی کرده است که نظام های غربی نه تنها زمینه ساز تحقق دین نیست بلکه زمینه ساز از بین رفتن ارزش های دین است و نظام های غربی اگر در جامعه ی اسلامی حاکم شد ارزش های دینی یکی پس از دیگری ذبح می شود. ما به عنوان کسی که متکفل اقامه ی دین هستیم باید ببینیم دین در چه بستری راحت تر تحقق پیدا می کند و ایا در بستر نظام های اجتماعی غربی می شود دین را محقق کرد یا نمی شود و اگر نمی شود پس باید دنبال نظامات اجتماعی متفاوت باشیم.

چه کسی باید این را تبیین بکند و درباره ی ان اظهار نظر بکند که نظام های اجتماعی غربی زمینه برای تحقق احکام الله است یا نیست؟ کسی که نظام اجتماعی غرب را بشناسد و نظام اجتماعی برخواسته از دین را بشناسد و نسبت اینها را بداند. اگر اقامه ی دین وظیفه ی ما است شناخت ان بستر لازم هم وظیفه ی ما است و اگر ان بستر لازم را نشناسیم صرفا به تبلیغ دین اکتفا بکنیم موفق به اقامه ی دین نخواهیم شد.

 

حالا سوالی که است این است که ایا خود قران هم در این باره حرفی دارد یا نه؟

اگر بگردیم در قران هم شاید نکاتی را پیدا بکنیم که پاسخ این سوال را بدهد که نظامات اسلامی با نظامات غربی چه نسبتی دارند و من ان شاءالله به ایاتی استدلال خواهم کرد. خب و اما برویم به بحث خودمان بپردازیم.

 

حالا نظامات اسلامی و نظامات غربی چه نسبتی بین شان است

ببینید همانطور که در مقدمه ی عرائضم عرض کردم نظام اجتماعی مرکب از بخش های متعددی است که این بخش ها هر یک علت شکل گیری بخش دوم است.

این را باید ما با مطالعه  ی بیشتر و با بررسی  نظام های اجتماعی غربی بفهمیم که وقتی می گوییم ساختار ها و سازمان های غربی متناسب با مکتب و ارزش ها و هنجار های حاکم بر جوامع غربی است این حرف یعنی چه؟ این را باید بفهمیم و باور بکنیم.

به اعتقاد ما نظام اجتماعی غرب یک ارتباط تنگاتنگ با ارزش ها و هنجار های برخواسته از زندگی مادی دارد، این حرف یعنی چه؟

یعنی شما در ریز ترین اتفاقاتی که در جامعه ی غربی رخ می دهد اگر تامل کنید ردپای ان مکتب و ارزش های کلان را می توانید مشاهده بکنید، مثلا در شهر سازی انها، در معماری انها، در سازمان های اقتصادی انها، در سازمان های فرهنگی آنها، اصلا در ساز و کار فرهنگی که در غرب حاکم است، نظام اجتماعی غرب یک ارتباط تنگاتنگ با مکتب و ارزش های حاکم دارد.

ببینید مثلا در حوزه ی معماری وقتی شما در زندگی غربی می روید، نوع معماری با ارزش های حاکم  تطابق و همخوانی دارد مثلا یکی از ارزش های اخلاقی  حاکم بر مکتب فرهنگی اسلام  مثلا ارزش حیا است. حیا یک گزاره ای است که ما ده ها و صد ها روایت درباره ی ان داریم، این حیا یعنی چه؟

غرب حیا را به رسمیت نمیشناسد و چیزی به نام حیا در غرب وجود ندارد و لذا شما در زندگی غربی می بینید که حتی در شهرسازی و معماری شان این بی حیایی خودش را نشان می دهد.

معماری جوامع اسلامی یک معماری درون گرا است به گونه ای که شما از بیرون و از کوچه نمی توانید داخل خانه را ببینید و داخل خانه هم اینطور نیست که کسی که وارد خانه می شود به راحتی به اندرونی راه داشته باشد، الان بعضی از خانه هایی که در اصفهان است، خانه های قدیمی که قبل از هجوم فرهنگ غربی  ساخته شده در کشور ما را شما نگاه کنید، تمام این خانه ها یک قسمت بیرونی و یک قسمت اندرونی دارد.

مثلا در حوزه ی فرهنگی ببینید در زندگی غربی سازمان های فرهنگی یک ازادی مطلق دارند و هیچ نظارتی از ان نوعی که ما بر سازمان های فرهنگی قائلیم انجا وجود ندارد  و این ریشه در تفکری دارد که ان تفکر می گوید که دین ، اعتقاد و باور اینها امور شخصی است و هر کسی هر طوری می خواهد فکر بکند و هرطوری بخواهد بیندیشد و ما هیچ مسئولیتی نسبت به اعتقادات و باورهای اشخاص نداریم و لذا حاکمیت هیچ رسالتی به دوش خودش برای نظارت بر محصولات فرهنگی که به جامعه عرضه می شود ندارد لذا مثلا در چاپ و نشر کتاب ما در کشورمان ممیزی داریم یعنی کتاب ها باید قبل از اینکه عرضه بشود از نگاه کارشناسان عبور بکند و احراز بشود که این کتاب مضر نیست و مذل نیست و انجا چیزی به نام مذل معنا ندارد و هرکسی هرچه می خواهد چاپ بکند.

پس نظام اجتماعی غرب کاملا متناسب است اجزائش با یکدیگر از ساختار ها تا سازمان، از سازمان ها تا قوانین و از قوانین تا مکتب ها ،اینها هر یک متاثر از دیگری هستند نظام اجتماعی اسلامی هم همین است و دقیقا همینطور خواهد بود اگر درست طراحی بشود.

بالاخره مکتب عنوان ارزش ها و هنجار های اسلامی برخواسته ی از قران و حدیث استخراج می شود و از دل این مکتب قوانین باید در بیاید و از دل این قوانین سازمان ها و ساختار های متناسب شکل بگیرد که عرض کردم امام رضوان الله تعالی علیه این کار را کرد.

از دل قران و حدیث نظریه ی ولایت فقیه را دراورد و بعد از نظریه ی ولایت فقیه به عنوان یک هنجار و ارزش اصلی و در کنارش توجه به جایگاه مردم ،قانون اساسی را به تصویب رساند و بعد از ان سازمان سیاسی کشور را که قوای سیاسی باشد شکل داد و ساختار های درونش را شکل داد.

در حوزه ی سیاسی  امام این کار را کرد یعنی از مکتب و قبل از ان از ارزش ها و هنجار های برخواست. از قران و حدیث شروع کرد تا رسید به ساختار های اجتماعی.

 

حالا سوال مگر شما قائل به سنخیت بین علت و معلوم نیستید؟

مگر شما در فلسفه نمی گویید از هر علتی هر معلولی در نمی اید  و اگر علت متفاوت شد با علت دیگر از باب سنخیت بین علت و معلول، معلول ها متفاوت می شود و نمی شود دو علت متفاوت یک معلول مشترک داشته باشند و نمی شود دو عامل متفاوت یک معلول مشترک داشته باشند.

اگر ارزش ها و هنجار هایی که سنگ بنای شکل گیری نظامات اجتماعی غربی است با ارزش ها و ارزش هایی که سنگ بنای نخست شکل گیری نظامات اجتماعی اسلامی است متفاوت است چطور ممکن است ان نظام اجتماعی در مرتبه ی  اخرش که سازمان ها و ساختار ها باشد مشترک از اب در بیاید.چطور ممکن است این ارزش ها و هنجار های حاکم متفاوت باشد اما نتیجه مشترک باشد.این برهان فلسفی است، سنخیت بین علت و معلول.

 

چطور می شود دو علت متفاوت معلول مشترک ایجاد بکند؟

به لحاظ خارجی و تجربی هم شما وقتی ورود می کنید و بررسی میدانی می کنید میبینید این حرف کاملا تایید شده است و تصدیق شده است.

تک تک ساختار ها و سازمان های غربی را وقتی بررسی می کنید با ان هنجار های مادی تناسب دارد و با هنجار های الهی تناسب ندارد. حتی تکنولوژی غرب که در طی چند قرن شکل گرفته من معتقدم با تکنولوژی که در دل نظامات اجتماعی اسلامی شکل می گیرد متفاوت است.

اگر همه ی ارزش های حاکم را در قوانینمان مدخلیت بدهیم و در سازمان ها و ساختار هایمان مدخلیت بدهیم خواهید دید که چقدر متفاوت می شود.

حالا من دو سه ایه برایتان بخوانم که از این ایات می خواهم برداشت بکنم که واقعا نظامات اجتماعی اسلامی با نظامات اجتماعی غربی تباین دارد و ناسازگار است.کلمه ی دین که در قران ما زیاد این کلمه را مشاهده می کنیم به چه معنا است؟

 

ایا دین صرفا اعتقاد است یا دین روش زندگی است؟

دین مجموعه ای است از باور ها،گرایش ها و رفتار ها.دین بینش ها است،گرایش ها است و رفتار ها است، رفتار ها هم دو دسته هستند، رفتار های درونی که به ان اخلاق می گوییم و رفتار های بیرونی که به ان احکام می گوییم.این رفتار ها هم می دانید  باز هم دو دسته هستند، رفتار های فردی و رفتار های اجتماعی.

گاهی وقت ها فرد دین دارد ولی جامه دین ندارد چون افراد به خودی خود به رفتار های دینی پایبند هستند به عنوان افراد و احاد اما جامعه به رفتار های دینی پایبند نیست یعنی رفتار اجتماعی شان رفتار اجتماعی دینی نیست مثل عربستان که ادم هایش به لحاظ فردی دیندار هستند و نماز می خوانند و قران می خوانند اما زندگی اجتماعی شان زندگی اجتماعی  در چارچوب دین نیست چرا؟

یکی از اصلی ترین گزاره های اسلام تولی و تبری است. اگر یک جامعه در تعامل با دشمنان اسلام تبری نداشت این جامعه به وظیفه ی اجتماعی خودش پایبند نبوده است پس می شود گفت دین یعنی مجموعه ای از اعتقادات و رفتار ها گرایش ها در سطح فردی و اجتماعی.

اگر این تعریف از دین را قبول کردید، انوقت شما سوره ی کافرون را بخوانید ببینید چه از ان می فهمید.

قل یا ایهاالکافرون لا اعبد ماتعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد، ولا انا عابد ما عبدتم  و لا انتم عابدون ما اعبد، لکم دینکم ولی دینی.دین شما برای خودتان است و دین من برای خودم است.این دو دین برخواسته ی از دو معبود است، لا اعبد ما تعبدون، و لا انتم عابدون ما اعبد، عبادت یعنی چه ؟ یعنی خضوع.

من در برابر یک حقیقت خاضع هستم و شما در برابر یک حقیقت دیگر پس ارزش ها و هنجار های حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی من از ان حقیقتی اتخاذ می شود که من در برابرش خاضع هستم و ارزش ها و هنجار های حاکم بر زندگی شما از ان حقیقتی اتخاذ می شود که شما در برابر ان خاضع هستید.

 

آن حقیقتی که شما در برابر ان خاضع هستید چیست؟

هوا و هوس است و به تعبیر قران شیطان است، پس ارزش ها و هنجار هایتان متخذ از شیطان است و ارزش ها و  هنجار های ما متخذ از خدا است.

پس مکتبی که من می سازم با مکتب شما متفاوت است پس قوانینی که در جامعه ی دینی حکم فرما می شود با قوانین شما متفاوت است پس سازمان هایی که در جامعه ی دینی شکل می گیرد با سازمان های جامعه ی غیر دینی متفاوت است پس ساختار های جامعه ی دینی با ساختار های جامعه ی غیر دینی متفاوت است پس صنعت و تکنولوژی و بقیه ی مسائلی هم که به دنبال این چرخه تولید می شود در جامعه ی دینی متفاوت با تولیدات جامعه ی غیر دینی خواهد بود .اگر لکم دینکم ولی دین را به معنایی که عرض کردم بگیریم می فهمیم که نسبت بین نظامات اسلامی و نظامات غربی تباین است و هیچ نسبتی باهم ندارند./908/422/ح

 

منبع: مهر با تصحیح

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹