به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله ابوالقاسم علیدوست، در جلسه نهم درس خارج فقه سیاسی که در چهارشنبه 14 آذر ماه سال 1397 در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار شد، در تشریح خطر نگاه طالبانیسم و قرائت لیبرال از دین در مسند حکمرانی بیان داشت: اگر نگاه رهبران یک انقلاب یا نهضت، تفکرّات خوارجی باشد یا متصدّیان نهضت، انسانهای حکیمی نباشند یا نیروهای خوبی تحت اشرافشان نباشد که قرائت مناسبی از دین داشته باشند، بررسی این موارد هم تخصّصا از بحث ما خارج است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در تبیین اصطلاح «مصلحت معیار» گفت: «مصلحت معیار» مصلحتی است که در دلیل عقلی به عنوان مناط لحاظ میشود که با وجود آن حکم هست و با رفتنش حکم هم میرود بر خلاف مصالحی که در ادلّه شرعی تبیین شدهاند که با آمدن شان حکم میآید ولی با رفتن شان حکم نمیرود.
وی در رابطه با یکی از مقدّمات دلیل عقلی مبنی بر ملازمه همه حکومتها با ظلم و نارضایتی مردم از ظلم مخالفت کرد و افزود: بر اساس تحقیقات میدانی در حکومتهای شیعی که مثل آل بویه، همدانیان، حلبیان، ادریسیان، اسماعلیه، فاطمیون مصر، مرعشیان شمال و صفویه هر چند نقطه ضعفهایی داشتهاند ولی کارهای بزرگی انجام دادهاند و شیعه مدیون حرکات آنهاست.
رئیس کرسیهای آزاد اندیشی حوزه علمیه قم در بررسی روایات نافی مشروعیت تشکیل حکومت اسلامی به 17 روایت بَابُ حُكْمِ الْخُرُوجِ بِالسَّيْفِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ در کتاب وسائل اشاره کرد و بیان داشت: مراد از سیف در عنوان این باب مطلق سلاح اعم از سرد و گرم است و همچنین مقصود از قیام هم همان قیام حضرت مهدی(ع) است.
وی بررسی سندی روایات باب مذکور را امری غیرضروری عنوان کرد و در بررسی دلالی آن بیان داشت: در این روایت ابتدائاً شایستهسالاری، ضرورت ایجاد زمینه برای استفاده از تجربه، سزاواری شیعیان نسبت به ولایت اهل بیت و توصیفات مثبتی از زید پرداخته شده است.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در تشریح یکی از فرازهای مورد استناد در بحث نفی مشروعیت حکومت عنوان داشت: امام فرمودهاند من شهادت میدهم اگر کسی بیاید بنا نیست که کار را دست ما بدهد که شاید این کلام ناظر به حوادث بصره و خراسان بوده است.
وی بخش دیگر روایت را مربوط به تبیین زمینههای عصر ظهور دانست و گفت: امام حکومتی که توسّط بنوفاطمه تأیید شده باشد را از حکم فوق اخراج میکنند و خروج سفیانی را نیز علامتی بر حقّانیت آن قیام بیان میفرمایند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در پایان خاطرنشان کرد: اگر کسی قرار باشد به این روایت تمسّک کند به این معنا نیست که کارهای فرهنگی تعطیل شود و دست روی دست بگذاریم و یا تلاش کنیم که فساد زیاد شود چرا که چنین لازمهای را هیچ عاقلی برنمیتابد.
آیت الله علیدوست در جلسه گذشته در تبیین ادلّه نافی جواز تشکیل حکومت اسلامی، به بررسی مهمترین ادلّه عقلی نافین اشاره کرد و گفت: برخی معتقدند اغلب حکومتها با ظلم و جور همراه هستند و ظلم و جور باعث به وجود آمدن طیف گستردهای از نارضایتیها شده و پیرو این نارضایتی ایدئولوژی مردم نسبت به ایدئولوژیهای حکومت زاویه میگیرد؛ حال اگر حکومت اسلامی باشد، به تغییر اعتقادات آنها منجر شده که این تغییر با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی منافات دارد.
متن تقریر این جلسه را در ادامه میخوانید:
در جلسه گذشته بررسی ادلّه نفی مشروعیت تشکیل حکومت اسلامی را مرور کردیم و گفتیم که در این مسیر هم به عقل متّکی به تجربه و هم به روایات تمسک شده است. بحث عقل مطرح شد و نهایتاً گفتیم که در اینجا دلیل عقلی که ارائه دادهاند معتبر نیست چون آنچه در دلیل عقلی به عنوان مناط لحاظ میشود و به اصطلاح ما در کتاب فقه و مصلحت این مناط، «مصلحت معیار» میشود که با وجود آن حکم هست و با رفتنش حکم هم میرود.
مثلاً اگر عقل به شما گفت سیگار ضرر دارد به این معناست که حکم حرمت سیگار کشیدن دائر مدار ضرر است پس اگر کسی پیدا شد که سیگار برایش ضرر نداشت حکم برای او نمیآید.
در چنین دلیل نمیتوان گفت که مضرّ بودن حکمت است و چون در غالب موارد سیگار ضرر دارد حکم به حرمت آن شده است چون دلیل عقلی با غلبه کاری ندارد در حالیکه در ادلّه شرعی چنین نیست بلکه در مسائل شرعی یک مصلحت داریم و یک حکمت یا به تعبیر کتاب فقه و مصلحت، «مصلحت مبداء» که مصلحت معیار نیست؛ با آمدنش حکم میآید ولی با رفتنش حکم نمیرود.
با این حساب اگر گفتیم که حکومت اسلامی باعث میشود که مردم نسبت به دین یک زدگی پیدا کنند و اعتقاداتشان کمرنگ شود، یعنی کم رنگ شدن اعتقادات معیار عدم مشروعیت حکومت اسلامی است. در اینصورت هر چند با آمدن این معیار حکم عقل ثابت است ولی چون در مقدمات دلیل عقلی با یک مناط صد در صدی مواجه نیستیم، دلیل عقلی نمیتواند معتبر باشد.
نکتهای که بنده به عنوان مطلب جدید میخواهم در این جلسه مطرح کنم این است که من این مقدار را قبول دارم که هرچند در دلیل عقلی مناط صد در صدی لازم است ولی انصاف اقتضاء میکند که در دلیل عقلی نوع قرائت تشکیل دهندگان از دین، رهبران و نیروهای پشتیبان را نیز دخالت بدهیم.
اگر کسی نگاهش به دین نگاه طالبانیسم باشد، نگاه خوارج باشد یا قرائتش از دین، قرائت لیبرال و باز باشد یا رهبران حکیمی سردمدار تشکیل حکومت نباشند، یا نیروهای خوبی تحت اشرافشان نیست که قرائت مناسبی از دین داشته باشند، در اینجا هرچند در دلیل عقلی وجود مناط صد در صدی لازم است ولی این موارد استثناء هستند.
نکته دیگر اینکه گفته شد در غالب موارد حکومتها با ظلم همراه هستند و این ظلم زدگی مردم از حکومت و ایدئولوژیهای آن را به همراه خواهد داشت هم درست نیست و بر اساس تحقیقات میدانی نیست چراکه در حکومتهای شیعی که به وجود آمدند مثل آل بویه، همدانیان، حلبیان، ادریسیان، اسماعلیه، فاطمیون مصر، مرعشیان شمال و صفویه هر چند نقطه ضعفهایی داشتهاند ولی کارهای بزرگی انجام دادهاند و شیعه مدیون حرکات آنهاست.
ضمناً ما شکل خاصّی هم از حکومت تا کنون مطرح نکردهایم که هر کدام از این شکلها یک تحقیق میدانی میخواهد که در آن بررسی شود و به این نکته پرداخته شود که آیا حکومتهای با شکل و فرم خاصّ (که مدّ نظر ماست) باعث زدگی مردم میشوند یا نه؟
این روایات حدود 40 سال است که مثل استخوان لای زخم است و در بزنگاه افراد مختلف که گاهی قصد سوء دارند و گاهی ندارند از آن استفاده میکنند. ما باید این روایات را با قصد علمی صِرف بررسی کنیم و ببینیم که آیا میشود از این روایات به به نفی مشروعیت تشکیل حکومت اسلامی رسید؟
روایات در جلد 15 وسائل در باب کتاب الجهاد العدو و ما یناسبه، باب 13 است که 17 روایت در آن آمده است. عنوان باب این است: بَابُ حُكْمِ الْخُرُوجِ بِالسَّيْفِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ.
در این عنوان مقصود از سیف سلاح است اعمّ از سلاح سرد مثل شمشیر و سلاح گرم. مقصود از قیام هم همان قیام حضرت مهدی(عج) است و مرحوم شیخ حرّ ذیل این باب 17 روایت میآورد. مرحوم میرزای نوری که مستدرک الوسائل را نوشته است به روایاتی پرداخته که شیخ حرّ میتوانست بیاورد و نیاورده است.
در این کتاب در باب دوازدهم چهارده روایت میآورد که به برخی از آنها خواهیم پرداخت. به عنوان نکته مقدّماتی به شما بگویم که این روایات عمدتاً ضعیف السند هستند ولی ناگفته نماند که روایات صحیح أعلایی هم داریم مثل روایت اول باب سیزدهم.
در رابطه با روش این بحث، گفتن این نکته ضروری است که به نظر بنده اینجا جای بحث سندی نیست مگر اینکه بحث سندی خاصّی در یک روایت باشد که به آن خواهیم پرداخت.گاهی وقتها چون یکی دو روایت یک جمله خاصّ دارد و ما قرار است از آن چند روایت استنباط خاصّ داشته باشیم باید حتماً آن روایات را به طور تک تک مورد بررسی سندی قرار دهیم. بله در مضامین مشترک شان بررسی سندی لازم نیست.
پس نکته این شد که اگر قرار است یک مضمون مشترک از روایات برداشت شود با وجود سی روایت دیگر بحث سندی لازم نیست ولی اگر قرار است یک بند خاصّ استفاده شود، لازم است که آن روایات به طور خاصّ بررسی سندی شوند. این نکتهای است که دیدم برخی نسبت به آن افراط کرده و همه روایات را تک تک مورد بررسی قرار دادهاند و برخی نیز ادّعای استفاضه کرده و هیچیک را بررسی نکردهاند.
اما روایت اول که خوشبختانه از صحاح اعلائی است و در سلسله سند آن آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
از جناب کلینی تا ما که مشکلی نیست چراکه اولاً کتاب شان در دسترس است، ثانیاً انتساب این کتاب به مرحوم کلینی محرز و مشخص است، ثالثاً این کتاب مشهور و از کتب اربعه است و در طول تاریخ دستخوش تغییر نشده است چراکه در اینصورت بلافاصله معلوم خواهد شد. راوی دیگر بحث علی بن ابراهیم قمی و پدرشان ابراهیم بن هاشم است که هر چند در رابطه با ایشان واژه ثقةٌ استفاده نشده ولی ایشان شیخ سختگیر قمّیین است.
در این روایت آمده است: «عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ- وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ- فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي- فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا- يُخْرِجُهُ وَ يَجِيءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ- الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا- وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ- يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا- ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِيَةً- تَعْمَلُ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا- وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ- وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ-
إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَيِّ شَيْءٍ تَخْرُجُونَ- وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ- فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ- وَ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص- وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ- إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لَيَنْقُضَهُ- فَالْخَارِجُ مِنَّا الْيَوْمَ إِلَى أَيِّ شَيْءٍ يَدْعُوكُمْ- إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ- أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ يَعْصِينَا الْيَوْمَ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ- وَ هُوَ إِذَا كَانَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَلْوِيَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا يُسْمَعَ مِنَّا- إِلَّا مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ-
فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُكُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ- إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ- وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَيْرَ- وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِي أَهَالِيكُمْ- فَلَعَلَّ ذَلِكَ يَكُونُ أَقْوَى لَكُمْ- وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَةً.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند بر شماست که تقوای الهی پیشه کنید و مواظب خودتان باشید. این مواظبت جهت خاصّی را مدّ نظرشان هست که بدانید امرتان را به چه کسی واگذار میکنید و دنبال چه کسی راه میافتید.
به خداوند قسم مردی که گلّه گوسفندی دارد و این گلّه چوپانی دارد اگر بداند که چوپانی خبرهتر و آگاهتر وجود دارد، چوپان فعلی را بازنشسته میکند و چوپان دیگری جایگزین آن میکند. این تعبیر اشاره به شایستهسالاری دارد.
امام در فراز دیگری به ضرورت ایجاد زمینه برای استفاده از تجربه میفرمایند: به خدا قسم اگر برای شما دو نفس بود (دو حیات) با یکی تجربه میآموختید و در دومّی با تجربه آموخته شده در عمر گذشته زندگی میکردید و این ارزشش را دارد که انسان یکبار تجربه کند و یکبار با آن تجربه زندگی کند. اما چه کنیم که اگر عمر برود، رفته است و دیگر پشیمانی هم فایده نخواهد داشت.
سپس امام از این مقدمات استفاده میکنند و میفرمایند: شما شیعیان خیلی سزاوارتر هستید که یک رهبری و بزرگی برای خودتان انتخاب کنید که از ما باشد. دلیل این احقّیت و سزاوارتر بودن این است که شیعیان با اهل بیت ارتباط دارند.
اما فراز دیگری از این روایت که اتفاقاً از فرازهای سهگانهای است که محل بحث ما است در آن آمده است: نگاه کنید و دقّت کنید که به دنبال چه چیزی و بر چه چیزی خروج میکنید؟ حرکت زید (زید بن علی بن الحسین) نباید برای شما الگو شود. زید عالم و راستگو بود و شما را به خودش دعوت نکرد و همانا مردم را به رضایت آل محمد (صلی الله علیه و آله) دعوت کرد. این فراز به نوعی معرّفی شخصیت زید هم به حساب میآید و فرق قیام او با قیام امثال ابومسلم و اهل بصره و بنی الحسن، نفس زکیّه و ... را مشخص میکند.
امام به وفاداری زید نیز اشاره میکنند و میگویند: اگر او پیروز میشد، به اینکه حکومت را به ما واگذارد و رضایت ما را به دست آورد وفا میکرد. او بر حکومتی متمرکزی هجوم برد و قصد داشت که هیمنه آن را بشکند.
امام سپس در یک استفهام انکاری میفرمایند: امروز اگر کسی آمد و شما را بر خروج دعوت کرد او بر چه چیزی دعوت میکند آیا بر رضای آل محمد دعوت میکند؟ من شهادت میدهم اگر کسی بیاید بنا نیست که کار را دست ما بدهد.
شاید این کلام ناظر به حوادث بصره و ناظر به حوادث خراسان بوده است. کما اینکه میبینیم پس از ارسال نامه به امام توسّط ابومسلم امام نامه را باز نکرده در آتش انداختند و نامه سوخت. امام سپس یک استثناء به قاعده فوق میافزایند و میفرمایند: الّا کسانیکه اهل بیت و بنو فاطمه با آن جریان باشند.
امام سپس زمینه عصر ظهور را توصیف کرده و میگویند: پس به خدا صاحب شما کسی نیست (کسی میتواند قیام را هدایت کند) مگر کسانیکه بنو فاطمه با آنها باشند. اگر این ظهور و قیام در ماه رجب باشد بشتابید بر اسم خداوند و اگر هم خواستید تا شعبان به تأخیر اندازید و اگر هم دوست داشتید روزههایتان را هم بگیرید مشکلی نیست و بعد ملحق شوید که شاید این مطلب برای شما بهتر باشد.
گویا کسی میپرسد که اجتماع بنوفاطمه آیا با علامتی همراه است؟ امام میفرمایند: علامت خروج سفیانی شما را کفایت میکند. در بین علائمی که برای ظهور حضرت آمده است، بعضی از علائم قطعی یا شبه قطعی است و از علائمی که در روایات ما خیلی روی آن تأکید شده بحث سفیانی است.
روایت از حیث سند بسیار روشن است ولی نکته مورد بحث ما این است که آیا از این روایت استخراج میشود که هر خروجی قبل از قیام امام زمان ناروا است؟ هر تشکیل حکومتی قبل از تشکیل حکومت امام زمان صحیح نیست؟
نکته دیگر هم این است که اگر کسی قرار باشد به این روایت تمسّک کند به این معنا نیست که کارهای فرهنگی تعطیل شود و دست روی دست بگذاریم و یا تلاش کنیم که فساد زیاد شود چراکه چنین لازمهای را هیچ عاقلی برنمیتابد./904/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز