vasael.ir

کد خبر: ۱۲۸۴
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۹ - 08 November 2015
درس خارج فقه امر به معروف استاد شب زنده دار، جلسه 21

معروف نزد عرف، به معنای اموری است که خوبی آنها شناخته شده است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله محمد مهدی شب زنده دار در جلسه 21 خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر، برای شناخت فهم عرف از معانی متعدد واژه "معروف" سه فرضیه را مطرح کرد و در تقویت سومین نظریه، از علایم حقیقت و مجاز مانند تبادر، صحت سلب و اطّراد کمک گرفت.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم، صبح سه شنبه، 7 مهر 1394 در یازدهمین جلسه درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم، با بیان این که برای شناخت فهم عرف از معانی متعدد واژه "معروف" سه فرضیه مطرح شده است گفت: فرضیه اول این است که معروف، و منکر، اسم مفعول هستند؛ پس معروف یعنی شناخته شده و منکر یعنی آن چه مورد انکار واقع شده است.

وی درباره فرضیه دوم بیان داشت:  معروف و منکر از معانی اصلی خود منسلخ شده و بر یک سری از امور عَلَم شده اند؛ به مانند: عَلَم مرتجل. بنابراین طبق این فرض، بایستی منسلخاً از معنای ماده آن دو را معنا نمود، مثلاً گفته شود که معروف برای هر کار خوب، ولو شناخته شده نباشد و منکر برای هر کار بدی عَلَم شده است.

آیت الله شب زنده دار فرضیه سوم را چنین تبیین کرد: این دو واژه در عین حالی که معنای ماده در آن ها لحاظ شده است، به تناسب معنا، بر اموری عَلَم شده اند به مانند: عَلَم منقول.

وی دو فرضیه اول را نادرست خواند و در تقویت سومین فرضیه ادامه داد: فرضیه سوم که به تناسب معنا نامی انتخاب می شود امری معقول است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم، سه وجه برای این «تناسب» را برشمرد و تصریح کرد: وجه اول، مغفول عنه بودن امور بد و منکر است؛ معروف یعنی کارهایی که خوبی آنها شناخته شده و منکر یعنی افعالی که بدی آنها شناخته شده است.

وی افزود: وجه دوم قابل پیشنهاد بودن وسیله شناخت امور خوب بر خلاف امور بد و منکر است.

 آیت الله شب زنده دار سومین وجه نام گذاری "معروف" را به لحاظ وجود و عدم وجود یک ملاکِ واحد برشمرد و عنوان کرد: معمولاً در تسمیه و نام گذاری ها، "وجهه حَسَنِ شیء" را ملاک قرار می دهند. جهتِ "حُسن" در یک سری از امور شناخته شده و در یک سری از امور انکار می شود؛ پس "معروف" یعنی  "یعرف حُسنه" و "منکر" یعنی "ینکر حُسنه". به همین مناسبت به دسته اول "معروف" و به دسته دوم "منکر"  گفته شده است تا به مانند عَلَم جنس هر یک از این دو گروه اسم مختص به خود داشته باشند.

وی در پایان، با تقویت فرضیه سوم، آن را قابل قبول توصیف کرد و گفت: می توان به کمک این فرضیه وجه متناسب با ارتکاز فهم عرفی را از طریق علایم حقیقت مانند تبادر، صحت سلب و اطّراد تشخیص داد.

اهم استدلال های استاد شب زنده دار در این جلسه درس خارج فقه، بدین قرار است:
     
از مباحث قبلی روشن شد که مانعی از برای حمل واژگان "معروف" و "منکر" بر معانی عرفی آن ها وجود ندارد؛ به دلیل این که حقیقت شرعیه ثابت نگردید و امری که ظهور حال متکلّم را مختلّ می نمود، محقّق نشد. بنابراین بایستی معنای عرفی را بررسی نمود تا از رهگذر آن بتوان به مصادیق آن ها پی برد.


بررسی معنای عرفی

از میان 30 معنای ذکر شده برای معروف، قطعاً برخی از آنها مقصود نیستند مانند: معروف به معنای سی ام(قرح کف دست). اما در این که از میان سایر معانی باقی مانده، عرفاً چه معنایی قصد شده است. سه فرضیه مطرح است.


فرضیه اول

معروف و منکر هر دو اسم مفعول هستند؛ معروف ثلاثی مجرد است و منکر ثلاثی مزید. بنابراین همچنان که سایر اسامی مفعول معنا می شوند، این دو واژه را بایستی معنا نمود؛ یعنی: «معروف» اسم مفعول از ماده «عرِف» و به معنای شناخته شده است و «منکر» اسم مفعول از ماده «أنکر» و به معنای آن چیزی است که انکار بر آن واقع شده است. طبق این فرض بدون این که این دو واژه عَلَم بر معانی خاص شده باشند بایستی آن دو را معنا کرد.


فرضیه دوم

گرچه وزن این دو واژه بر وزان اسامی مفعول است، ولکن از معانی اصلی خود منسلخ شده و بر یک سری از امور عَلَم شده اند؛ به مانند: عَلَم مرتجل. بنابراین طبق این فرض، بایستی منسلخاً از معنای ماده آن دو را معنا نمود، مثلاً گفته شود که معروف برای هر کار خوب، ولو شناخته شده نباشد[1] و منکر برای هر کار بدی عَلَم شده است.


فرضیه سوم

این دو واژه در عین حالی که معنای ماده در آن ها لحاظ شده است، بر اموری عَلَم شده اند به مانند: عَلَم منقول.


بررسی سه فرضیه

طبق فرض اول نیازمند نائب فاعل هستیم، نائب فاعل نیز می تواند«حُسن»، «قُبح»، «وجود» یا ... باشد. حال فرض کنید که در این جا مراد از نائب فاعل این است که صفتش معروف باشد؛ طبق این معنا می توانیم به «منکر»، معروف و به «معروف»، منکر بگوییم؛ چرا که نسبت به منکر، "بد بودن "معروف است[2]و نسبت به معروف، "بد بودن" منکر است؛ در حالی که در عرف چنین چیزی نبوده و ذهن عرفی این گونه استعمالات را نمی پذیرد.

بنابراین قطع داریم که به حسب ارتکازات عرفی این فرضیه صحیح نیست.

فرضیه دوم معقول است به مانند خیلی از اسامی که عَلَم شده اند بدون این که در آن ها ملاحظه معنا شده باشد[3]. گرچه این فرضیه ممکن است و برهان بر خلاف آن وجود ندارد اما مستبعد عرفی است؛ چرا که ذوق عرفی معمولاً بدون وجه نامی را انتخاب نمی کند. بنابراین ادعای اطمینان به این که این فرضیه هم درست نیست ادعای گزافی نخواهد بود.

فرضیه سوم که به تناسب معنا نامی انتخاب می شود امری معقول است.

در رابطه با این «تناسب» سه وجه گفته شده است:


وجه اول: مغفول عنه بودن امور بد و منکر

افعال خوب و تروک خوب، به خوبی شناخته شده اند و از منظر اسم مفعولی می توان اسم معروف را بر آن ها تطبیق نمود؛ یعنی: معروفٌ حُسنُهم؛ که در ادامه حسنهم از کلام حذف شده و خود واژه «معروف» بر این امور عَلَم شده است.

اما سوال این است که چرا در رابطه با منکر این گونه عمل نشده و آن ها مشمول واژه «معروف» نشده اند با این که در آن ها نیز این تناسب معنایی (معروف قبحهم) وجود دارد؟
شیخ طوسی رضوان الله علیه و مرحوم طبرسی و قطب راوندی فرموده اند به این علت است که: امور منکر مغفول عنه هستند بر خلاف افعال و تروک خوب که مورد توجه هستند و بین مردم شناخته شده اند.

عبارت شیخ طوسی قدس سره

فان قیل: لم قیل للحسن معروف مع أن القبیح أیضاً یعرف‏ أنه‏ قبیح‏، و لا یجوز أن یطلق علیه اسم معروف؟ قلنا: لأن القبیح بمنزلة ما لا یعرف لخموله و سقوطه. و الحسن بمنزلة النبیه الذی یعرف بجلالته و علو قدره. و یعرف أیضاً بالملابسة الظاهرة و المشاهدة فأما القبیح، فلا یستحق هذه المنزلة[4].


عبارت مرحوم طبرسی قدس سره

و یسأل فیقال أن القبیح أیضا یعرف‏ أنه‏ قبیح‏ فلم خص الحسن باسم المعروف و جوابه أن القبیح جعل بمنزلة ما لا یعرف لخموله و سقوطه و جعل الحسن بمنزلة النبیه الجلیل القدر یعرف لنباهته و علو قدره‏[5].

گرچه گویندگان این وجه عظیم الشأن هستند ولکن قانع کننده نیست؛چرا که قبح بسیاری از امور منکر نیز مانند حسن امور معروف روشن هستند؛ علاوه بر این که در میان مردم رواج هم دارند؛ مانند ظلم های کثیری که در جامعه رواج دارد.


وجه دوم: قابل پیشنهاد بودن وسیله شناخت امور خوب بر خلاف امور بد و منکر

نسبت به خوبی ها، وسیله شناخت آن قابل ارائه و پیشنهاد است[6] اما در مورد بدی ها این امکان وجود ندارد[7] و نمی توان نسبت به اموری چون زنا و سرقت و ... برای آن که بدی آن ها را درک کند- معاذالله- جامه عمل بپوشاند.


شیخ طوسی رضوان الله علیه می فرماید: و یعرف أیضاً بالملابسة الظاهرة و المشاهدة فأما القبیح، فلا یستحق هذه المنزلة[8]. عبارت مرحوم قطب راوندی: فإن قیل لم یقال للحسن المعروف مع أن القبیح معروف أیضا أنه قبیح و لا یطلق علیه اسم المعروف. قلنالأن القبیح بمنزلة ما لا یعرف لخموله و سقوطه و الحسن بمنزلة النبیه الذی یعرف بجلالته و علو قدره و یعرف أیضا بالملامسة الظاهرة و المشاهدة فأما القبح فلا یستحق هذه المنزلة[9].

این وجه نیز خیلی قانع کننده نیست؛ زیرا:

اولاً: معمولِ قبایح مانند ظلم، احتیاجی برای امتحان کردن ندارند، بلکه تصور آن ها برای تصدیقشان کافی است. دزدی، عدم اطاعت مولا، هتک مولا و ... نیز همین گونه هستند. به عبارت دیگر با وجود ضرورت و بداهت این امور، دیگر نیازی به امتحان کردن نیست.

ثانیاً: دخالت دادن راه شناخت در تسمیه اموری که وجه آن ها روشن است، خیلی مناسب نیست؛ مگر آن که نائب فاعل را از همان اول "راه شناختِ حسن" اراده کرده باشند نه "حسن" به انضمام این که راه شناخت آن هم امکان دارد.

 

وجه سوم: نام گذاری به لحاظ وجود و عدم وجود یک ملاکِ واحد

این وجه یک مقدمه دارد: معمولاً در تسمیه و نام گذاری ها وجهه حَسَنِ شیء را در نظر می گیرند و ملاک قرار می گیرد.

در مقام نیز«حُسن» ملاک قرار گرفته است؛ جهتِ «حُسن» در یک سری از امور یُعرف و در یک سری از امور یُنکر؛ ای:  یعرف" حُسنه" و ینکر "حُسنه". و به همین مناسبت به دسته اول «معروف» و به دسته دوم« منکر» گفته شده است تا به مانند عَلَم جنس هر یک از این دو گروه اسم مختص به خود داشته باشند.

این وجه وجه خوبی است و مرحوم قطب راوندی قدس سره نیز به اصل این نکته تنبه داشته اند با این تفاوت که نائب فاعل را "حق" گرفته اند نه "حسن". و المعروف الحق و سمی به لأنه یعرف صحته و سمی المنکر منکرا لأنه لا یمکن معرفة صحته بل ینکر[10]. در بیان ایشان "صحّت"[11] ملاک قرار گرفته است؛ امور حقه صحتشان یعرف و امور ناحق صحتشان ینکر. ماحصل این که فرضیه سوم، فرضیه قابل قبولی است و می توان به کمک آن وجه متناسب با ارتکاز فهم عرفی را ارائه داد. حال سوال این است که آیا چنین وجهی ثابت است؟


اثبات وجه سوم از طریق قواعد حقیقت و مجاز

برای بررسی این مطلب بایستی از راه های شناخت حقیقت و مجاز[12] کمک گرفت.


الف.     تبادر

وقتی به ارتکاز عرفی مراجعه می شود می یابیم که معروف برای خوبی های واقعی و منکر برای بدی های واقعی به کار می رود؛ بدون آن که علم و جهل دخلی در آن ها داشته باشد. بله در ناحیه تشخیص مصداقِ معروف و منکر، علم لحاظ می شود؛ به عنوان مثال: "قتل" در صورتی بد و منکر است که بداند قتل است و الا اگر به واسطه عمل جراحی که برای نجات شخص انجام می شود و موجب کشته شدن او بشود در این صورت منکر نیست.


ب.      صحت سلب

وقتی به امثال دزدی و سایر امور منکر توجه می شود می یابیم که «معروف» از این موارد صحّت سلب دارد. همچنین وقتی به امثال إحسان و سایر امور حَسَن توجه می شود می یابیم که «منکر» از آن ها نیز صحّت سلب دارد.


ج.     اطراد

در این که در همه جا (در هر استعمالی و در هر جا و هر مناسبتی) می توان به کارهای خوب «معروف» و به کارهای بد «منکر» گفت، معلوم می شود که در حقیقت آن این معنا نهفته است وإلا بایستی در بعضی حالات این استعمال صحیح نمی بود. کلمات لغویون، فقها و بزرگان نیز مؤیِّد این مطلب است. بنابراین وقتی به قواعد واژه شناسی مراجعه می شود این معنا از برای معروف و منکر حاصل می شود.

 

نتیجه

در نتیجه تمام واجبات و مستحبات مصداق معروف هستند، به خاطر این که هر آن چه که شارع به آن ها امر کرده باشد خوب واقعی و هر آن چه از آن ها نهی کرده باشد بدِ واقعی است ولو ما بدان علم نداشته باشیم. بنابراین نتیجه راه اول (مصداق) با نتیجه راه دوم (مفهوم) یکی است.


نکته: این که معنای عرفی «معروف» و «منکر» چیست یک مطلب است و این که شارع در لسان دلیل، به نحو مطلق یا مقیّد آن را اراده کرده است مطلب دیگری است که بایستی مورد بررسی قرار بگیرد؛ نظیر معنای عرفی «الماء» که در موضوع ادله ای نظیر وضوء آمده است ولکن در این که آیا با هر آبی می توان وضوء گرفت یا نه امری آخَر است.102/122/ش
 
پاورقی:

[1] نظیر شخص کچلی که نامش زلفعلی است.
[2] مثل این که گفته شود ظلم امری معروف است؛ یعنی مُنکر بودنش شناخته شده است.
[3] مانند کسی که نام فرزندش را "سمانه" گذاشته است بدون آن که معنای آن را بداند.
[4] التبیان فى تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 558
[5] مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 811
[6] مانند هندوانه به شرط چاقو.
[7] مثلا برای آن که کشنده بودن سمّی را احراز کند بخواهد آن را امتحان کند که چنین چیزی قابل پیشنهاد نیست.
[8] التبیان فى تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 558
[9] فقه القرآن (للراوندی)، ج‌1، ص: 360‌
[10] فقه القرآن (للراوندی)، ج‌1، ص: 357‌
[11] به معنای درستی.
[12] تبادر، صحت سلب، اطّراد و ...
 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷