vasael.ir

کد خبر: ۱۲۵۵
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۶ - 02 November 2015
در همایش «نقد مکتب اصولی شیخ انصاری» مطرح شد؛

برخی از خلأها و کاستی های روشی مکتب اصولی شیخ انصاری

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- رئیس مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در همایش «نقد مکتب اصولی شیخ انصاری» گفت: یکی از اشکالات روشی مکتب اصولی شیخ انصاری، احتمال سازی های بی جا و نارواست.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، همایشی با عنوان «نقد مکتب اصولی شیخ انصاری (ره)» در تاریخ 5، 6 و 7 مهرماه در سالن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگذار شد.

در این نشست، حجت الإسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد، رئیس مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی  ضمن معرفی مکب فقهی و اصولی علامه وحید بهبهانی (ره) بعنوان بهترین مکتب موجود، به نقد مکتب اصولی شیخ انصاری و ذکر برخی کاستی­ های آن پرداخت.

در ادامه خلاصۀ جلسۀ اول مباحث آقای اکبرنژاد را ملاحظه می فرمایید.

 

خلاصه جلسه اول همایش نقد مکتب اصولی شیخ انصاری(ره)

 

ضرورت توجه به روش‌ها

امام صادق ع «الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً»[۱]

1. فلیسوف فقه

فلیسوف فقیه یعنی: فلیسوفی که فقه می‌داند. اما فیلسوف فقه یعنی کسی که با روش فلسفی سراغ فقه می‌رود.

متن، از جنس بناهای عقلایی و عرف است نه قواعد ریاضی و فلسفی.

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (ابراهیم،۴)

علامه وحید این مساله را به عنوان خطری بزرگ برای اجتهاد می‌شمارد و می‌نویسد:

أن لا یکون مدّة عمره متوغّلا فی الکلام، أو الرّیاضی، أو النّحو، أو غیر ذلک ممّا هو طریقته غیر طریقة الفقه، ثمّ یشرع بعد ذلک فی‏ الفقه، فأنّه یخرّب الفقه بسبب أنس ذهنه بغیر طریقته، و ألف فهمه بطریقة الکلام و أمثاله، کما شاهدنا کثیرا من الماهرین فی العلوم من أصحاب الأذهان الدّقیقة السّلیمة أنّهم خرّبوا الفقه من الجهة الّتی ذکرناها.[۲]

در ضمن مثالی می‌آورد:

أنّه – من شدّة الأنس بها، و الاستناد إلیها و الاعتماد علیها – ربّما یغفل عن قرائن الحدیث غافل، و لا تنجلی له سیّما إذا کانت خفیّة.

به همین منظور ایشان به روایت فضیل استشهاد می‌کند و برای مفهوم وصف مثال می زند.[۳]

عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا الشَّرْطُ فِی الْحَیَوَانِ فَقَالَ إِلَى ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ‏ لِلْمُشْتَرِی‏ قُلْتُ فَمَا الشَّرْطُ فِی غَیْرِ الْحَیَوَانِ قَالَ الْبَیِّعَانِ بِالْخِیَارِ مَا لَمْ یَفْتَرِقَا فَإِذَا افْتَرَقَا فَلَا خِیَارَ بَعْدَ الرِّضَا مِنْهُمَا.[۴]

علامه بر این باور است که مشتری مفهوم دارند و اثبات مفهوم برای آن نیاز به هیچ دلیلی غیر از ظهور عرفی ندارد. در حالی که برخی تنها به خاطر این‌که در اصول فقه مفهوم نداشتن وصف را پذیرفته‌اند، بدون توجه به خصوصیات مورد و بداهت آن، شتاب زده مفهوم للمشتری را نفی می‌کنند.

و هذا کالصّریح فی تخصیصه بالمشتری، و مع ذلک یعترض: بأنّ دلالته بمفهوم الوصف، و هو لیس بحجّة و قس على ذلک سائر القواعد الأصولیّة، و کذا القواعد النّحویّة، أو الصّرفیّة، أو غیرهما.[۵]

اکنون به آیه نباء توجه کنید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ (حجرات،۶)

میرزای قمی به تبع استاد خود از همین منظر به کسانی که مفهوم وصف آیه نباء را با استدلال به مفهوم نداشتن وصف کنار زده‌اند، اعتراض کرده و می‌نویسد:

الاعتماد على مفهوم الوصف فإنّا و إن لم نقل بحجیّته فی نفسه لکنه قد یصیر حجّة بانضمام قرینة المقام کما أشرنا إلیه فی مباحث المفاهیم[۶]

این در حالی است که شیخ انصاری ره بدون کم‌ترین تحلیل از واقع خارجی آیه نباء، منکر مفهوم وصف آیه می‌شود.

أن الاستدلال إن کان راجعا إلى اعتبار مفهوم الوصف أعنی الفسق ففیه أن المحقق فی محله عدم اعتبار المفهوم فی الوصف خصوصا فی الوصف الغیر المعتمد على موصوف محقق کما فیما نحن فیه (فرائدالأصول، ج ۱، صفحه ۱۱۸)

مرحوم مظفر نیز این با استناد به همین بیان، وصف را دارای مفهوم می‌داند.

أنها تعطی أن النبأ من شأنه أن یصدق به عند الناس و یؤخذ به من جهة أن ذلک من سیرتهم و إلا فلما ذا نهی عن الأخذ بخبر الفاسق من جهة أنه فاسق فأراد تعالى أن یلفت أنظار المؤمنین إلى أنه لا ینبغی أن یعتمدوا کل خبر من أی مصدر کان بل إذا جاء به فاسق ینبغی ألا یؤخذ به بلا ترو و إنما یجب فیه أن یتثبتوا أن یصیبوا قوما بجهالة (أصول‏الفقه للمظفر، ج۲، ص۷۴)

علامه طباطبایی ره نیز آیه را ناظر به یک جریان عقلایی تفسیر می‌کند.

و قد أمضى الله سبحانه فی هذه الآیة أصل العمل بالخبر و هو من الأصول العقلائیة التی یبتنی علیه أساس الحیاة الاجتماعیة الإنسانیة، و أمر بالتبین فی خبر الفاسق و هو فی معنى النهی عن العمل بخبره، و حقیقته الکشف عن عدم اعتبار حجیته و هذا أیضا کالإمضاء لما بنی علیه العقلاء من عدم حجیة الخبر الذی لا یوثق بمن یخبر به و عدم ترتیب الأثر على خبره.

مثالی دیگر

احتمال سازی‌های ناروا

هجده احتمال در  تعبیر کوتاه «لا سهو فی السهو»

بنا بر این مسأله هجده صورت می‏یابد. چون با ضرب سه احتمال در معنای سهو منفی ”سهو اوّل“ در سهو منفی فیه ”سهو دوّم“، رقم نُه حاصل می‏شود و در هر یک از این نُه احتمال، سهو یا به معنای خود سهو است و یا به معنای موجبات سهو، که جمعاً هجده احتمال می‏شود. شیخ اغلب این هجده احتمال را مورد بحث و مداقه قرار داده و احکام مختلفی نیز بر آنها مترتّب ساخته است. (أحکام الخلل فی الصلاة، ص: ۱۰۲)

این در حالی که راه چاره در احیای قرائن بود ولی متاسفانه شیخ به سیاق کلام و موضوع مورد سوال توجه نمی‌کند و به جای احیای قرائن به احتمال سازی روی می‌آورد.

وَ فِی نَوَادِرِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ‏ أَنَّهُ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ إِمَامٍ یُصَلِّی بِأَرْبَعِ نَفَرٍ أَوْ بِخَمْسٍ فَیُسَبَّحُ اثْنَانِ عَلَى أَنَّهُمْ صَلَّوْا ثَلَاثاً وَ یُسَبِّحُ ثَلَاثَةٌ عَلَى أَنَّهُمْ صَلَّوْا أَرْبَعاً یَقُولُ هَؤُلَاءِ قُومُوا وَ یَقُولُ هَؤُلَاءِ اقْعُدُوا وَ الْإِمَامُ مَائِلٌ مَعَ أَحَدِهِمَا أَوْ مُعْتَدِلُ الْوَهْمِ فَمَا یَجِبُ عَلَیْهِمْ قَالَ لَیْسَ‏ عَلَى‏ الْإِمَامِ‏ سَهْوٌ إِذَا حَفِظَ عَلَیْهِ مَنْ خَلْفَهُ سَهْوَهُ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ وَ لَیْسَ عَلَى مَنْ خَلْفَ الْإِمَامِ سَهْوٌ إِذَا لَمْ یَسْهُ الْإِمَامُ وَ لَا سَهْوَ فِی سَهْوٍ وَ لَیْسَ فِی الْمَغْرِبِ سَهْوٌ وَ لَا فِی الْفَجْرِ سَهْوٌ وَ لَا فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَوَّلَتَیْنِ مِنْ کُلِّ صَلَاةٍ سَهْوٌ- فَإِذَا اخْتَلَفَ عَلَى الْإِمَامِ مَنْ خَلْفَهُ فَعَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ فِی الِاحْتِیَاطِ وَ الْإِعَادَةِ وَ الْأَخْذِ بِالْجَزْمِ‏ (الکافی، ج‏۳، ص۳۵۹، ح۵)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ عَلَى الْإِمَامِ سَهْوٌ وَ لَا عَلَى مَنْ خَلْفَ الْإِمَامِ سَهْوٌ وَ لَا عَلَى السَّهْوِ سَهْوٌ وَ لَا عَلَى‏ الْإِعَادَةِ إِعَادَةٌ. (الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۳، ص: ۳۵۹)

۲.مبالغه در نقل اقوال

پرداختن به اقوال و کمک گرفتن از اندیشه‌های دیگران، ضرورت رشد علم است.

اضْرِبُوا بَعْضَ‏ الرَّأْیِ‏ بِبَعْضٍ یَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَابُ[۷]

امْخَضُوا الرَّأْی‏ مَخْضَ السِّقَاءِ یُنْتِجُ سَدِیدَ الْآرَاءِ[۸]

من‏ شاور الرّجال‏ شارکها فی عقولها[۹]

اما اگر زیاده روی شود، منجر به وسواس فکری می‌شود و قدرت تشخیص را تضعیف می‌کند.

«إِذَا ازْدَحَمَ‏ الْجَوَابُ‏ خَفِیَ الصَّوَاب‏»[۱۰]

بنابراین درست نیست که شیخ ره در برخی مسائل تا ۵۰ قول را یاد می‌کند.

3. تولد اجتهاد احتیاطی

احتیاط عدل اجتهاد است نه نتیجه آن.

رشد احتیاط نتیجه، سردرگمی در استنباط است که حاصل دقت‌های ریاضی و زیاده روی در بررسی اقوال است.

برخی بر این باورند که احتیاط نشانه تقوای شیخ ره است. باید پرسید:

آیا تقوای فقهای گذشته مانند شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی، شهیدین، محقق اردبیلی، علامه وحید بهبهانی، بحرالعلوم و کاشف الغطاء از شیخ انصاری کم‌تر بوده است؟

امر به احتیاط در آیات و روایات

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ (یونس،۵۹)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع خُذْ بِالاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ‏ مِنَ‏ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ عَتَبَةً (وسائل الشیعة، ج‏۲۷، ص۱۵۴، ح۳۳۵۲۴-۶۱)

  1. این‌ها ناظر به کسانی است که به جای سوال از اهل بیت ع، از پیش خود فتوا می‌دادند. در حالی که فقیه از پیش خود سخن نمی‌گوید.
  2. این ادله ناظر به جایی است که دلیل نداریم. نه این‌که به خاطر وسواس فکری و اشتباهات روشی در ادله روشن، تشکیک کنیم.
  3. علمای شیعه نیز از این ادله فرار از احتیاط بر اساس ادله را نفهمیدند.

4. توسعه در مباحث زائد

زوائد علم بر اساس تعریف علم روشن می‌شود. اما تعریف اصول:

علم أصول الفقه هو: «علم یبحث فیه عن قواعد تقع نتیجتها فی طریق استنباط الحکم الشرعیّ».

بنابراین هر بحثی که نتیجه آن استنباط حکم شرعی نباشد، لغو و زائد است.

مَنِ اشْتَغَلَ بِغَیْرِ الْمُهِمِّ ضَیَّعَ الْأَهَمَّ[۱۱]؛

مَنِ اشْتَغَلَ بِغَیْرِ ضَرُورَتِهِ فَوَّتَهُ ذَلِکَ مَنْفَعَتَهُ[۱۲]؛

العلم أکثر من أن یحصى فخذ من کل شی‏ء أحسنه‏[۱۳]

بسیاری از علمای اصول اذعان به تورم اصول و ورود مسائل بی‌ثمر در آن دارند.

میرزای قمی ره

و أعرضت عن کثیر عن زوائده (قوانین الأصول ( طبع قدیم )، ص: ۲ )

علامه مهدی نراقی ره

و لا أتعرّض لذکر ما هو تطویل بلا طائل، کما هو مذکور فی بعض کتب‏ اولی الفضائل؛ لأنّی لم أر فی مثل ذلک مدحا، و لذلک طویت عنه کشحا. (انیس المجتهدین فی علم الأصول، ج‏۱، ص: ۲۶)

 

حضرت امام ره

إنی قد ترکت البحث فی هذه الدورة عن الأدلة العقلیة مطلقا، لقلّة فائدتها، مع طول مباحثها. و المرجوّ من طلاّب العلم و علماء الأصول – أیدهم اللَّه – أن یضنّوا على أوقاتهم و أعمارهم الشریفة، و یترکوا ما لا فائدة فقهیّة فیه من المباحث، و یصرفوا همّهم العالی فی المباحث المفیدة الناتجة. [۱۴]

آیت الله مکارم

لکن مع الأسف! لکن مع الأسف … انا نرى الیوم مسائل کثیرة، لا تترتب علیها أیة فائدة یعبأ بها، قد اختلطت بالمسائل النافعة، لا سیما فی أصول الفقه، بل الفقه نفسه لم یخل منها.و من العجب ان هذه المسائل تتزاید کل یوم، تحت عنوان بسط العلم و تحقیق الحقیقة (القواعد الفقهیة، ج‏۱، ص۱۴)

برخی می‌گویند: طبیعت علم این است که در آن به پرسش‌ها و تقسیماتی می‌رسیم و نمی‌شود به خاطر ترس از تورم از آن‌ها اعراض کرد.

در پاسخ باید گفت: سوال و تقسیم، قداست ذاتی ندارد. سوال غلط و تقسیم بی‌فایده، نه تنها عمق دادن به علم نیست، منحرف کردن آن است.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ (مائده،۱۰۱)

وَ قَالَ ع لَا تَسْأَلْ عَمَّا لَا یَکُونُ فَفِی الَّذِی قَدْ کَانَ لَکَ شُغُل[۱۵]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ أَبُو بَصِیرٍ وَ أَنَا جَالِسٌ عِنْدَهُ عَنِ الْحُورِ الْعِینِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الدُّنْیَا أَمْ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ عَلَیْکَ بِالصَّلَاةِ[۱۶]

سوال از نجاست یا طهارت خون و بول و غائط امام معصوم ع، وظایف امام عصر پس از ظهور دولتشان و

پاره‌ای از مسائل زائد اصولی

بیش از نصف مسائل اصول، زائد هستند.

  1. مسائل مربوط به وضع مانند: من الواضع، الوضع تعیینی و تعینی، اقسام الوضع (وضع خاص، موضوع له خاص. وضع عام موضوع له عام. وضع خاص موضوع له عام. وضع عام موضوع له خاص)
  2. حقیقت شرعیه

سید ابوالحسن اصفهانی[۱۷]

ثمّ إنّه لا یخفى أنّ النزاع فی هذه قلیل الجدوی، إذ لا إشکال فی حمل الأخبار الصادرة عن الائمة علیهم السّلام سیّما الصادقین على المعانی الشرعیّة سواء قلنا بأنّها حقیقة شرعیّة أو حقیقة متشرعة فان لسنا دائر مدار التسمیة، و العمدة فی بیان الأحکام إنّما هی الأخبار الصادرة عنهم،

فعلى هذا لا یبقى لهذا النزاع ثمرة، و لذا لم یبتنوا على هذا النزاع فرعا من الفروع الفقهیّة

مرحوم نائینی[۱۸]

الأمر الرابع فی الحقیقة الشرعیة: (لا یخفى) ان البحث فی هذه المسألة لا یترتب علیه ثمرة أصلا

امام خمینی ره

بالجملة: لیست لهذا البحث ثمرة واضحة، و ما ذکر من الثمرة فرضیّة،[۱۹]

آیه الله خوئی[۲۰]

تنتفی الثمرة التی کنا نتوقعها من هذا البحث، باعتبار ان الروایات التی وصلت عن المعصومین علیهم السلام إلینا المشتملة على هذه الألفاظ کان المراد منها معلوماً فلا ثمرة، بل لا داعی لهذا البحث بعد ذلک.

  1. صحیح و اعم
  2. مشتق

چند مثال

زوجیت

۱) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْری لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً (طلاق،۱)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ کَانَتْ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ فَطَلَّقَهَا ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا قَالَ تَعْتَدُّ أَبْعَدَ الْأَجَلَیْنِ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَضَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثُمَّ تُوُفِّیَ عَنْهَا وَ هِیَ فِی عِدَّتِهَا قَالَ تَرِثُهُ وَ إِنْ تُوُفِّیَتْ وَ هِیَ فِی عِدَّتِهَا فَإِنَّهُ یَرِثُهَا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا یَرِثُ مِنْ دِیَةِ صَاحِبِهِ مَا لَمْ یَقْتُلْ أَحَدُهُمَا الْآخَر[۲۱]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْمُطَلَّقَةُ تَحُجُّ فِی عِدَّتِهَا إِنْ طَابَتْ نَفْسُ زَوْجِهَا[۲۲]

آبی که خورشید گرم کرده است.

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى عَائِشَةَ وَ قَدْ وَضَعَتْ قُمْقُمَتَهَا فِی الشَّمْسِ فَقَالَ یَا حُمَیْرَاءُ مَا هَذَا قَالَتْ أَغْسِلُ رَأْسِی وَ جَسَدِی قَالَ لَا تَعُودِی فَإِنَّهُ یُورِثُ الْبَرَصَ[۲۳]

  1. مثل اینکه گفته شود، جایی را که خورشید داغ کرده ننشین. آبی را که خورشید داغ کرده، نخور.
  2. عربستان منطقه گرمی است و آب‌های مدام گرم و سرد می شدند. مخصوصا در برکه‌ها و حتی در حیاط‌های که حوض داشتند یا ظرف‌های بزرگی برای مصرف آب در خانه ها داشتند.

شجره مثمره، افنیه، طرق نافذه، نهرها

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنِ الْغَائِطِ فِیهِ أَیْ فِی الْمَاءِ الْقَائِمِ وَ فِی النَّهَرِ وَ عَلَى شَفِیرِ الْبِئْرِ یُسْتَعْذَبُ مِنْ مَائِهَا وَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ الْمُثْمِرَةِ وَ بَیْنَ الْقُبُورِ وَ عَلَى الطُّرُقِ وَ الْأَفْنِیَةِ وَ أَنْ یَبُولَ الرَّجُلُ قَائِماً[۲۴]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ[۲۵]

به خاطر غفلت از عقلی و عقلایی بودن موارد مذکور به اشتباه افتاده و مساله عقلی را نقلی بررسی کرده‌اند.

  1. تقسیمات امر
  2. دلالت نسخ وجوب بر جواز
  3. امر به یک شیء چند بار
  4. هل یجوز امر الامر مع علمه بانتفاء شرطه؟
  5. تعقیب العامّ بضمیر یرجع إلى بعض أفراده‏

قد یرد عامّ ثمّ ترد بعده جملة فیها ضمیر یرجع إلى بعض أفراد العامّ بقرینة خاصّة.

سخن در این است که آیا عده نگه داشتن اختصاص به طلاق رجعی دارد یا در مطلق طلاق است.

ما به حسب آیات و روایات احکام انواع زنان را می‌دانیم و بحث طلاق در غیر رجعی و این‌که عده نگه می‌دارد یا نه، بند این مساله نیست.

لِلَّذینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (۲۲۶)

وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ (۲۲۷)

وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فی‏ أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فی‏ ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (۲۲۸)

الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْریحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَخافا أَلاَّ یُقیما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقیما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۲۲۹)

وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ (۲۳۱)

به این روایات توجه کنید:

وسائل الشیعة ؛ ج‏۲۲ ؛ ص۲۹۸

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عِدَّةُ الْمُخْتَلِعَةِ مِثْلُ عِدَّةِ الْمُطَلَّقَةِ وَ خُلْعُهَا طَلَاقُهَا.

ِیَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ جَمِیعاً عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ تَزَوَّجُ مِنْ سَاعَتِهَا إِنْ شَاءَت‏. وسائل الشیعة، ج‏۲۲، ص: ۱۷۶

ُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِی الرَّجُلِ یُطَلِّقُ الصَّبِیَّةَ الَّتِی لَمْ تَبْلُغْ وَ لَا یَحْمِلُ مِثْلُهَا وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ بِهَا وَ الْمَرْأَةَ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ ارْتَفَعَ حَیْضُهَا فَلَا یَلِدُ مِثْلُهَا قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِمَا عِدَّةٌ وَ إِنْ دَخَلَ بِهِمَا. وسائل الشیعة، ج‏۲۲، ص: ۱۷۸

  1. تعقیب الاستثناء لجمل متعدّدة

این بحث تنها در همین آیه است و گذشت که یک باب فقهی اختصاص به آن دارد و ۱۳ روایت برای آن وارد شده است.

وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۴) إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (نور،۵)

(۲۹) باب أنّ القاذف و المحدود لا تقبل شهادتهم الّا أن یتوبا فتقبل شهادتهم‏[۲۶]

مثلا این روایت  :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِی‏ یَقْذِفُ‏ الْمُحْصَنَاتِ‏ تُقْبَلُ‏ شَهَادَتُهُ بَعْدَ الْحَدِّ إِذَا تَابَ قَالَ نَعَمْ222/103/ش[۲۷]

 

پاورقی:

 

[۱] الکافی، ج۱، ص۴۳، ح۱

[۲] الفوائدالحائریة، صفحه ۳۴۱؛ مرحوم مجاهد نیز به تبع استاد خود در مفاتیح‏الأصول، ص۵۷۸ به همین نکته تصریح کرده است.

[۳] قد عرفت أنّ تعلیق الحکم على الوصف مشعر بالعلّیّة، و الإشعار موجود على أیّ حال، فإذا تقوّى ذلک الإشعار بخصوصیة مقام یحصل القدر المعتبر من الظّهور، و إن کان الإشعار لا یکفی لو لم یکن القوّة. و بالعکس إلاّ أنّه بانضمامهما معا حصل الکفایة، بل ربّما یجد القرینة فی غایة الظّهور، و مع ذلک یعترض ذلک الاعتراض. (الفوائدالحائریة، صفحه ۳۴۴)

[۴] الکافی، ج‏۵، ص۱۷۰، ح۶

[۵] الفوائدالحائریة، صفحه ۳۴۴

[۶] قوانین‏الأصول، ج ۱، صفحه ۴۳۴

[۷] عیون الحکم و المواعظ (للیثی) ؛ ص۹۱

[۸] عیون الحکم و المواعظ (للیثی) ؛ ص۹۱

[۹] غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص۶۲۸

[۱۰] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص۵۱۱

[۱۱] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم, ص۴۷۷, ح۱۰۹۴۴

[۱۲] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم, ص۴۷۷, ح۱۰۹۴۷

[۱۳] کنز الفوائد, ج‏۲, ص۳۱, فصل من عیون الحکم و نکت من جواهر الکلام

[۱۴] أنوارالهدایة، ج ۱، ص۳۱۷؛ در روایات بسیاری از پرداختن به مسائل زایدی که بر معرفت دینی انسان اضافه نکند، نهی شده است.

أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل‏ (الکافی, ج‏۱, ص۳۲, باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء, ح۱)

آیا می‌توان مباحث زاید اصول و یا فقه را در ذیل هر کدام از مباحث سه گانه جای داد!؟ همین طور می‌خوانیم:

لَا تَشْتَغِلْ بِمَا لَا یَعْنِیکَ وَ لَا تَتَکَلَّفْ فَوْقَ مَا یَکْفِیکَ وَ اجْعَلْ کُلَّ هَمِّکَ لِمَا یُنْجِیکَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم, ص۴۷۸، ح۱۰۹۸۰)؛ عَنِ الْکَاظِمِ ع قَالَ مَنْ تَکَلَّفَ مَا لَیْسَ مِنْ عِلْمِهِ ضَیَّعَ عَمَلَهُ وَ خَابَ أَمَلُهُ (بحارالأنوار, ج۱, ص۲۱۸, ح۴۰)

علامه‌ی مجلسی نیز در بیانی طعنه آمیز می‌نویسد:

إنهم قدس الله أرواحهم لما رجعوا إلى الفروع کأنهم نسوا ما أسسوه فی الأصول فادعوا الإجماع فی أکثر المسائل سواء ظهر الاختلاف فیها أم لا وافق الروایات المنقولة فیها أم لا حتى أن السید رضی الله عنه و أضرابه کثیرا ما یدعون الإجماع فیما یتفردون فی القول به أو یوافقهم علیه قلیل من أتباعهم و قد یختار هذا المدعی للإجماع قولا آخر فی کتابه الآخر و کثیرا ما یدعی أحدهم الإجماع على مسألة و یدعی غیره الإجماع على خلافه. فیغلب الظن على أن مصطلحهم فی الفروع غیر ما جروا علیه فی الأصول بأن سموا الشهرة عند جماعة من الأصحاب إجماعا کما نبه علیه الشهید ره فی الذکرى و هذا بمعزل عن الحجیة و لعلهم إنما احتجوا به فی مقابلة المخالفین ردا علیهم أو تقویة لغیره من الدلائل التی ظهرت لهم. (بحارالأنوار، ج۸۶، ص۲۲۱)

دکتر صادقی تهرانی نیز در مصاحبه‌ی خود با پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی می‌گوید:

نقل است که یک انگلیسی در زمان آقا ضیاء عراقی طلبه شده و پای درس ایشان حاضر  می‌شد. روزی از یکی از طلبه‌هایی که کنارش نشسته بود، پرسید: آقا چه  می‌گوید؟ گفت:  می‌گوید اگر مولا به عبدش امر کرد که برو پشت بام، از این امر فهمیده  می‌شود که گذاشتن نردبان هم واجب است. طلبه انگلیسی گفت: همین؟ گفت: بله. پرسید چند وقت است که مشغول این بحث اند؟ گفت: شش ماه. گفت: یعنی شما شش ماه است که نشسته­اید و دارید راجع به همین مسئله بحث و جدل  می‌کنید؟! خیلی تعجب کرده بود. (جایگاه شناسی علم اصول «گامی ‌به سوی تحول»، ص۴۲۲، آیت الله محمد صادقی تهرانی)

[۱۵] نهج‏البلاغة, ص۵۳۸, ح۳۶۴؛ همین طور می‌خوانیم:

وَ لَا یَخُوضُ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ نَاصِرٌ لِلدِّینِ مُحَامٍ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ کَهْفٌ لِلْمُسْلِمِین‏( الکافی, ج۲, ص۲۲۶, باب المؤمن و علاماته و صفاته)؛ لا تسألن عما لم یکن ففی الذی قد کان علم کاف‏ (غررالحکم, ص۶۰, السؤال, ح۶۶۴)؛ وَ أَعْظَمُ النَّاسِ قَدْراً مَنْ تَرَکَ مَا لَا یَعْنِیهِ (من‏لایحضره‏الفقیه, ج۴, ص۳۹۴, و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة)؛ الْحَزْمُ حِفْظُ مَا کُلِّفْتَ وَ تَرْکُ مَا کُفِیتَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم, ص۴۷۵, آثار الحزم و علائمه, ح۱۰۸۷۷)؛ وَ عَنْهُ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ مَا لَا یَعْنِیه‏ (وسائل‏الشیعة, ج۱۲, ص۱۹۵, ۱۱۹- باب وجوب حفظ اللسان عما لا یجوز, ح۱۶۰۶۹)؛ أَبُو الْقَاسِمِ الْکُوفِیُّ فِی کِتَابِ الْأَخْلَاقِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ قِلَّةُ کَلَامِهِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ (مستدرک‏الوسائل, ج۹, ص۳۳, ۱۰۳- باب کراهة کثرة الکلام بغیر ذکر, ح۱۰۱۲۸-۲۰)

[۱۶] وسائل‏الشیعة، ج۴، ص۳۵، ۸- باب وجوب إتمام الصلاة و إقامتها، ح۴۴۴۶

[۱۷] وسیلة الوصول الى حقائق الأصول ؛ ج‏۱ ؛ ص۷۶. قم، چاپ: اول، ۱۴۲۲ق.

[۱۸] أجود التقریرات ؛ ج‏۱ ؛ ص۳۳و۳۴.

[۱۹] مناهج الوصول إلى علم الأصول ؛ ج‏۱ ؛ ص۱۳۸و۱۳۹.

[۲۰] محاضرات فی أصول الفقه ( طبع دار الهادى ) ؛ ج‏۱ ؛ ص۱۳۲-۱۳۴. قم، چاپ: چهارم، ۱۴۱۷ ق.

[۲۱] همان، ح۲۸۵۱۳

[۲۲] همان، ص۲۱۹، ح۲۸۴۳۱

[۲۳] وسائل‏الشیعة، ج۱، ص۲۰۷، ح۵۳۰

[۲۴] مستدرک‏الوسائل، ج۱، ص۲۶۱، ح۵۴۵-۲

[۲۵] الکافی، ج۳، ص۱۵، ح۲

[۲۶] جامع أحادیث الشیعة (للبروجردی) ؛ ج‏۳۰ ؛ ص۴۳۸

[۲۷] الکافی (ط – الإسلامیة) / ج‏۷ / ۳۹۷، ح

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۲ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۹:۲۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۶:۱۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۳
غروب آفتاب
۱۹:۵۹:۴۲
اذان مغرب
۲۰:۱۸:۱۳