vasael.ir

کد خبر: ۱۲۴۶۴
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۷ - 30 December 2018
مناظره «فقه نظام، امکان یا امتناع»/ ۲

تنها فقه النظام می‌تواند اجتماع نظام‌مند را اداره کند

وسائل ـ حجت الااسلام رهدار با اشاره به دیدگاه‌های مختلفی که در زمینه فقه نظام وجود دارد، گفت: منظور ما از فقه نظامات این نیست که در درون مجموعه فقه ربطی وجود داشته باشد بلکه فقه علم اداره اجتماع است، اجتماع کثرات و نظام‌های متفاوتی دارد. فقه نظام مند باشد یا نباشد فرقی نمی کند چراکه خود اجتماع نظام مند است. مگر می شود علم شرعی اداره همین جامعه نظام‌مند نباشد اجتماع نظام‌مند خواهان فقه النظام است.

به گزارش خبرنگار وسائل، مناظره علمی« فقه نظام، امکان یا امتناع»تنها فقه النظام می‌تواند اجتماع نظام‌مند را اداره کند سوم دی ماه 97 با حضور حجت الاسلام دکتر رهدار عضو هیأت علمی دانشگاه باقر العلوم(ع) و دکتر مهدی نصیری محقق و پژوهشگر حوزه دین و استاد حوزه و دانشگاه در سالن اجتماعات دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد.

 

گزارش بخش نخست این مناظره پیش‌تر منتشر شد؛ در ادامه مشروح مطالب مطرح شده از سوی حجت الاسلام رهدار را می‌خوانید:

 

 تحقق جمهوری اسلامی مصداق فقه نظام نیست

من قائل نیستم که تحقق جمهوری اسلامی ایران مصداق فقه نظام است که ما در این جلسه از آن صحبت می کنیم تا اینکه آقای نصیری بفرمایند ادل دلیل علی امکان شئ وقوعه در مورد آن صدق می کند، مسأله این نیست و الا اگر این بود این همه دعوا و بحث وجود نداشت.

برداشت و تصور دکتر نصیری از فقه نظام اشتباه است. در بحث فقه نظام اساسا باید به چهار سؤال مهم و کلیدی پاسخ بدهیم. پرسش اول این است که آیا فقه اسلامی به لحاظ منطق درونی خود نظام دارد یا خیر؟ اصطلاح کوتاه و مختصر آن می شود نظام الفقه، نه فقه النظام، با این توضیح که آیا فقه با قطع نظر از ارتباط با همه علوم و نظامات دیگر و نیز فضای بیرون از خود، لازم است انسجام درونی داشته باشد یا خیر؟ و یا آیا نحوه عرضه گذشته و کنونی فقه به انسجام درونی فقه کمک کرده است یا خیر؟

اما پرسش دوم این است که آیا فقه اسلامی به لحاظ منطق گفتمانی خود با دیگر علوم اسلامی لازم است که نظام و انسجام داشته باشد یا اینکه هر یک از فقه، فلسفه، حدیث، کلام، تاریخ و . . . کار خود را جداگانه انجام می دهند؟ اینجا یکی از پرسش‌های فقه النظام مطرح می شود.

 

لزوم ارتباط میان فقه اسلامی و نظامات اجتماعی 

پرسش سوم این است که آیا لازم است ارتباط میان فقه اسلامی و نظامات اجتماعی( نظام سیاسی، فرهنگی، امنیت و اقتصاد) هم نظام مند باشد یا خیر؟ و در نهایت پرسش چهارم این است که آیا تطبیق و هماهنگی نظام فقهی با نظامات اجتماعی کار فقیه است یا فقیه فقط استنباط می کند و ادامه کار برعهده فقیه نیست؟

در مورد مفردات و مفاهیم این بحث ابتداء باید تعریفی از نظام ارائه بدهیم. به طور کلی دو تعریف از نظام وجود دارد: اولین تعریف این است که عده ای گفته اند که نظام استنباط روش مند اجزاء است با این توضیح که همین مسائل خرد که احکام است اگر روشمند استنباط و اثبات شوند، نظام محقق می‌شود.

تعریف دوم این است که نظام به معنای منطق روابط اجزاء است اینکه چگونه اجزاء در یک چینش و ساختار به هم متصل شوند یک نظام شکل می‌گیرد. بر پایه این تلقی از نظام، نظام مقوله ای ورای احکام است.

در توضیح این معنا و تلقی دوم باید گفت که فقیه بعد از کشف احکام باید منطق ربط میان احکام و مفرادت را هم کشف و بیان کند به همین دلیل گفته اند که برای فقه نظام باید استنباط دو یا سه مرحله ای باید وجود داشته باشد. نظام در این معنا یک چیزی مثل مقاصد الشریعه است ولی در عین حال مرتبط با احکام و تأثیرگذار بر آنها می باشد.

 

تنها فقه النظام می‌تواند اجتماع نظام‌مند را اداره کند

 

نظریه و دیدگاه دکتر رهدار

دلیل اینکه ما قول دوم را می‌پذیریم این است که احکام الهی در راستای تحقق هدف یا اهدافی جعل شده اند و تحقق آن هدف یا اهداف نیازمند پیوستگی، نظام مندی و انسجام است و خیلی بعید است که هزاران حکم مفردات کنار هم باشند و همه هدفمند هم باشند ولی انسجام و نظم و نظامی بین اینها وجود نداشته باشد.

چهار دیدگاه از سوی فقها نسبت به فقه نظام مطرح شده است؛ دیدگاه اول مورد توجه اشاعره است به این دلیل که نظام مند بودن شریعت را به معنای هدفمند بودن خداوند می پندارند، آن را امری محال و اعتقاد به آن را کفر می دانند.

دیدگاه دوم این است که هدف مند بودن و نظام مند بودن شریعت شاید محال نباشد اما دلیل هم بر آن وجود ندارد. گفته اند فقه استنباط اتمیک و سلولی است، فقه مجموعه استنباطات صورت گرفته از ادله است و نتیجه این استنباطات هرچه باشد فقه را تشکیل می‌دهد، دلیل بر نظام مند بودن شریعت وجود ندارد.

قائلین به دیدگاه سوم بزرگانی مثل شیخ انصاری، آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله کمپانی اصفهانی( رحمهم الله) هستند؛ در این دیدگاه قدری تعادل وجود دارد و قائلند به اینکه هر چند فقه ثبوتا نظام دارد ولی اثباتا نمی شود آن را کشف کرد با این توضیح که فقه، نظام و اهدافی دارد اما قابل کشف نیست.

دیدگاه چهارم در میان بزرگان رایج است؛ عده ای قائلند ما فقه نظام داریم و قابل فهم و کشف هم می باشد و این کشف جز از طریق استنباط احکام صورت نمی گیرد. به این معنا که تحصیل نظام فقهی اتوماتیک وار است و همین که شما اجزاء را روشمند استنباط می کنید قطعا به نتایج این فقه که همان انسجام و پیوستگی هست خواهید رسید. کشف فقه نظام از وظایف فقیه است و این استنباط نیازی به استنباط  دوم و سوم ندارد.

دیدگاه پنجمی نیز وجود دارد که من هم از جمله قائلین به آن هستم. ما معتقدیم که باید دید اصلا منظور ما از فقه نظامات چیست؟ منظور ما از فقه نظامات این نیست که در درون مجموعه فقه ربطی وجود داشته باشد بلکه فقه علم اداره اجتماع است، اجتماع کثرات و نظام های متفاوتی دارد. فقه نظام مند باشد یا نباشد فرقی نمی کند چراکه خود اجتماع نظام مند است.

مگر می شود نظام اقتصادی یک جامعه پیوسته نباشد، منظم و هدفمند نباشد، مگر می شود حوزه سیاست یک جامعه نظام مند اداره نشود اصلا مگر می شود علم شرعی اداره همین جامعه نظام مند نباشد اجتماع نظام مند خواهان فقه النظام است.

 

موانع تحقق فقه نظام

از جمله موانع تحقق فقه نظام یکی ضعف در روش است. روش موضوع شناسی ما به گونه ای است که اجازه نمی دهد هم خودش نظام باشد و هم نظام سازی کند. پیشنهاد ما برای این مسأله تغییر روش مواجهه با کارشناس است و این موجب تغییر روش حکم شناسی می شود و یا اینکه باید روش مواجهه خود با احادیث را نیز تغییر بدهیم.

 

ارائه چند پیشنهاد برای چابک سازی فقه

راهکارها و راه حل‌های بسیاری برای چابک سازی فقه و حدیث ارائه شده است اما من به ذکر چند مورد اکتفا می کنم. اولین راهکار نگاه سمفونی سازی است که مربوط به مکتب قم می باشد.

راهکار دوم کلان نگری و مجموعه نگری به حدیث است به این معنا مثلا فقط احادیث مربوط به وقف دیده نشود بلکه حتی احادیث در صلوة یا طهارت هم می تواند الهام بخش برای یک فقیه در حوزه وقف باشد.

مرحوم آیت الله بروجردی در نقد وسائل الشیعه می فرمودند شیخ حر عاملی روایات را تقطیع کرده اند ما باید کل روایت را بیاوریم ولو صدر یا ذیل روایت مربوط به این باب نباشد با بیان کل روایت، آن قسمت مورد نظر ما در درون این سیاق، معنای خاص خود را پیدا می کند.

علاوه بر ضعف در روش، فقدان کمیت لازم برای نظام سازی نیز یکی از موانع اساسی در مسیر نظام سازی است به این معنا که مواد و ادبیات نظام سازی کم است و اگر فقهای ما وارد این عرصه شوند و دغدغه پیدا کنند و تولید ادبیات کنند قدرت نظری و به تبع آن قدرت عملی آنها بالا می رود و ادبیات لازم برای نظام سازی فراهم می شود.

مشکل دیگر فقدان قالب ها و ساختارهای مناسب است که حتی اگر مطالب خوبی داشته باشیم ولی قالب خوب نباشد نتیجه منفی می دهد لازمه این امر این است که غیر فقها تحت نظارت فقها وارد دستگاه فقاهت شوند.

اگر فقیهی کارشناسی را به مشورت گرفت با این فرض که اگر انتخاب کارشناس هم به لحاظ روشی و هم به لحاظ  موضوعی از دستگاه فقاهت برخاسته باشد نتیجه فرمایش کارشناس برای فقیه الزام آور می شود.

نگاه صفر یا صد به مدرنیته مانعی برای جهانی شدن اسلام است؛ این نوع نگاه دو پیامد وحشتناک دارد، اولین پیامد آن این است که شما از تمام نقدهای درون گفتمانی غافل می شوید به گونه ای که می گویید اگر مدرنیته نبود همه فقهای ما درست عمل می کردند و دومین پیامد این است که شما از همه ظرفیت های درونی خود غافل می شوید و مجبور به انفعال محض در مقابل مدرنیته می شوید.

این در حالی است که اسلام آمده است تا جهانی شود و با این فقه نمی شود؛ اگر ائمه گفته اند در زمان غیبت به فقیه مراجعه کنید، وصف مشعر به علیت است یعنی اینکه فقه قدرت اداره جامعه در دوران غیبت را دارد و الا ائمه چنین دستوری صادر نمی کردند.

 

تنها فقه النظام می‌تواند اجتماع نظام‌مند را اداره کند

 

در اسلام تفکیک قوا نداریم

بین تفکیک قوا و تقسیم قوا فرق است؛ در همین فضای مدرنیته امکان تصرف وجود دارد تفکیک قوا در دنیای غرب است ما در اسلام عموما و در نظامی که امام خمینی(ره) طراحی کرده است خصوصا، تقسیم قوا داریم و مقسم قوای ما ولایت فقیه است و تمام عصبانیت غرب از این است که امام خمینی(ره) تصرف کرده است.

از این جنس تصرفات دو ثمره دارد اولا رقیب شما ضعیف‌تر و شما قوی تر می شوید؛ ثانیا وقتی شما در شرایطی که ضعیف‌تر بودید قدرت تصرف داشتید در شرایطی که قوی تر باشید به طریق اولی قدرت تصرف پیدا می کنید. درست است که مدرنیته شوم است ولی باید قبول کنیم که روش‌های ما هم ناکارآمد است برخی از ضعف های ما عبارتند از: عدم مدیریت مدبرانه، ضعف در روش، بی عزمی و بی جزمی.

حضرت امام(ره) با تکیه بر همین نصوص موجود انقلاب را مدیریت کرد. سوال ما در این قسمت این است که آیا برخی فقهای ما به قرآن دیگری نگاه می کنند که اهل تعامل هستند؟ آیا اگر غرب نبود امام(ره) نمی توانست به مجموعه نصوصات نگاه کند و انقلاب اسلامی و تئوری ولایت فقیه را استخراج کند؟

درست است که مدرنیته مانع جدی است اما مانع جدی تر خود ما هستیم قائلید نمی توان مدرنیته را حذف کرد. مدرنیته قابل حذف است و این چیزهایی که دکتر نصیری می گوید کلیات ابوالبقایی از آقای فردید است. همیشه حذف از طریق جایگزینی صورت می گیرد. اگر تئوری ایجابی فقه نظام محقق شود دائره بر مدرنیته تنگ می شود. ما باید یک طرح ایجابی ارائه بدهیم تا فضا بر مدرنیته تنگ شود.

ما می توانیم در عالمی که مسیطره غرب است با تکیه بر فقه طرح‌های ایجابی بدهیم همچنان که انقلاب اسلامی که برگرفته از فقه ما بود یک انفتاح تاریخی بود و ثمره آن تغییر موازنه قدرت در مقیاس جهانی به نفع دین بود. نشانه این تغییر آن است که غرب با تمام قوا دارد با ما می جنگد.

اگر دین جامع است آیا فکر نکرده است که در عصر غیبت چگونه تحقق پیدا کند؟! جامعیت دین اقتضا می کند که برای عصر غیبت پیش بینی داشته باشد و طرحی ایجابی ارائه بدهد. اما این که شما مکررا می گویید 40 سال است کاری نکرده اید! جواب این است که امامان معصوم (ع) خودشان 250 سال حضور داشتند محیط و فضا برایشان فراهم نشد و نتوانستند امور را به نحو مطلوب پیش ببرند.

خداوند در مورد آفرنش جهان تعبیر به نظام احسن می کند. لازمه سخنان دکتر نصیری این است که ما اعتراض کنیم و بگوییم این چه خدایی است که عالم را به گونه ای قرار داده است جبهه ایمان متعلق به او باید همیشه منفعل دشمنان دین خدا باشد.

قوام دین به این است که تکوین و تشریع آن باهم هماهنگ باشد. در نهایت با قطع و یقین می گویم که  فقیه ما می تواند متفاوت و خارج از مدرنیته فکر و تأمل کند و میراث فقهی ما می تواند یک صورت بندی گفتمانی به وجود بیاورد./200/241/ح 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵