به گزارش خبرنگار وسائل، فقه علم مدیریت و ساماندهی رفتار فردی و اجتماعی انسان برای تعالی و کمال اوست که توسط فقهاء در طول تاریخ مدوّن شده است. با ملاحظه موضوع، ابواب و مسائل فقه، به روشنی میتوان یافت که رویکرد فردگرایانه در آن غلبه دارد و علیرغم اهتمام ویژه اسلام به بُعد اجتماعی انسان، این بخش مورد توجه کافی فقهاء قرار نگرفته است. البته مسائل زیادی در فقه کنونی وجود دارد که مربوط به فضای اجتماعی است و مورد بحث و بررسی فقهاء قرار گرفته است اما آنچه که اهمیت دارد و تاکنون خلأ آن وجود داشته است، رویکرد اجتماعی و حکومتی به فقه است به گونهای که حتی فردیترین عمل انسان هم با رویکرد حکومتی و با توجه به تبعات و آثار آن در اجتماع، مورد بررسی و استنباط قرار گیرد. با این نگاه، بسیاری از احکام فردی تغییر مییابد و حکم جدید پیدا میکند. تلاش در این عرصه بسیار مهم است و فعالیت علمی مستمری را میطلبد. خوشبختانه چند سال اخیر در عرصه فقه حکومتی اساتید و مراکز زیادی فعالند اما به دلیل عدم اطلاعرسانی مناسب، شناخت کافی نسبت به آنها وجود ندارد در نتیجه این امر، گسترش مباحث فقه حکومتی را در حوزه علمیه با کُندی مواجه ساخته است. یکی از راههای گفتمانسازی و فرهنگسازی فقه حکومتی، شناسایی و معرفی فقهاء، اساتید، پژوهشگران و مراکز فعّال در عرصه فقه حکومتی است تا طلاب و فضلاء شناخت کافی نسبت به آنها پیدا کرده و به مباحث فقه حکومتی گرایش بیشتری پیدا کنند. در همین راستا پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل در نظر دارد سلسهوار به معرفی اساتید، نشریات، سایتها و مراکزی که در زمینه فقه حکومتی فعالیت دارند بپردازد و همچنین برخی از دیدگاههای اساتید فقه حکومتی را در این زمینه منعکس سازد تا مورد استفاده طلاب، پژوهشگران و اساتید محترم قرار گیرد. بیست و ششمین شخصیتی که معرفی میگردد، حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب است:
تولد: تهران/ 1338
سکونت: قم
تحصیلات
حجتالاسلام و المسلمین طائب در سال 1353 وارد مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی تهران شد و پس از طیّ دورۀ مقدمات، در حوزۀ علمیه قم به تحصیل ادامه داد. وی در محضر بزرگانی چون آیات عظام جوادی آملی، حسنزاده آملی و وحید خراسانی به کسب دانش پرداخت و بیشترین بهره را از محضر آیتالله العظمی میرزا جواد تبریزی برد که قریب پانزده سال طول کشید.
تدریس
حجتالاسلام و المسلمین طائب سالهای طولانی در کنار تبلیغ، به تدریس علوم حوزوی اشتغال داشته و از سال 1387 به تدریس خارج فقه با موضوعات روز پرداخته که حاصل آن تاکنون کتابهای فقه رسانه و امر به معروف و نهی از منکر بوده است.
درس خارج ایشان مشتمل بر موضوعات مختلفی است: فقه خبر و خبرگزاری، فقه رسانه، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و دفاع. گفتنی است وی از سال تحصیلی 96-95 به تدریس خارج فقه «جهاد و دفاع» و نیز «تاریخ اسلام» مشغول است.
برخی از آراء در فقه حکومتی
نگاه حکومتی به امر به معروف و نهی از منکر در سیره امام علی
حجت الاسلام و المسلمین طائب میگوید: تعبیر امر به معروف و نهی از منکر، از تعبیرات کلیدی و پربسامد در سخنان امام علی(علیه السلام) است که در مناسبتهای گوناگون و به دلایل مختلف بر آن انگشت میگذارد و از آن سخن میگوید. از این رو میتوان گفت که این تعبیر از اهمیت فراوانی نزد امام برخوردار است.
برای فهم عمیق معنای امر به معروف و نهی از منکر نزد امام علی(علیه السلام)، باید خود را از معنای رایج و محدود آن نجات دهیم و به این مسئله از منظر حضرت بنگریم. تلقی رایج از امر به معروف و نهی از منکر غالباً خرد و محدود است و آن را منحصر به حوزه احکام عبادی و پارهای از مسائل پیش پا افتاده اجتماعی کردهاند. حال آن که از نظر امام، معروف هر آن کردار و رفتار و اعتقاد پسندیدهای است که عقل سلیم انسان بدان حکم، و قرآن و سنت آن را تأیید میکند. از این منظر هر خیر و خوبی در دامنه معروف میگنجد، از آشتی دادن میان زن و شوهر تا ارزان فروشی و رعایت انصاف در معاملات و همینطور تا بسیج عمومی برای جهاد.
سنت فقهی ما بر این قرار است که مباحث امر به معروف در کتاب الجهاد و به عنوان بخشی از آن نقل میشود. در صورتی که امام همه نیکیها و حتی جهاد در راه خدا را در یک طرف میگذارد و امر به معروف و نهی از منکر را از آنها برتر میشمارد و میفرماید: «همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، در کنار امر به معروف و نهی از منکر، جز دمیدنی به دریای پهناور نیست.» در واقع از نظر امام، جهاد، خود یکی از مراتب و تجلیات امر به معروف و نهی از منکر و یکی از مصادیق بارز و اساسی آن است. البته ایشان در جای دیگری، هنگام بیان پایههای ایمان، آن را بر چهار پایه استوار میداند که یکی از آنها جهاد است که خود بر چهار رکن، یعنی امر به معروف، نهی از منکر، استواری در آوردگاهها و دشمنی با فاسقان قرار دارد. بدینترتیب این چهار رکن نیز در واقع ناظر به یک حقیقتاند. چرا که امر به معروف ملازم با دشمنی با فاسقان و ایستادگی در آوردگاهها و گاه نهی از منکر است. پس در اینجا جهاد عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر و پایداری در آوردگاهها و دشمنی با فاسقان. در جای خود داریم که دشمنی با فاسقان و فسق، یکی از مراتب امر به معروف است و ایستادگی در آوردگاهها از مصادیق امر به معروف است. بدین ترتیب در تحلیل نهایی، جهاد نیز به امر به معروف و نهی از منکر بازمیگردد. پس امر به معروف نه فرعی از فروع جهاد که خود آن، و حتی از آن گستردهتر است.
اساساً امر به معروف و نهی از منکر، به معنای داشتن حساسیت قوی نسبت به حضور منکرات و عدم حضور معروفها است. مسلمان متعهد یا آن کس که زندگی اجتماعی فعالی دارد، کسی است که همواره در پی تحقق هنجارهای دینی و آرمانهای آن در جامعه است و آنچه مایه تضعیف آنها میشود، از میان برود. از اینرو خود را موظف میداند تا به هوش باشد و برای تحقق معروفها بکوشد و در جهت نابودی منکرات عمل کند. این حساسیت گسترده و عمیق ـ بر حسب لزوم ـ گاه به صورت پند و اندرز است و گاه در قالب اقدام عملی و ارائه جلوه درستی از معروف. گاه نیز ضرورت اقتضا میکند که برای حفظ جامعه اسلامی و یا نشر آرمانهای دینی ـ که خود از برترین معروفها است ـ سلاح برگیرد و به دفاع از آرمان خود برخیزد. پس جهاد نیز یکی از نمونههای امر به معروف و نهی از منکر است. امام نیز به این مسئله از این منظر مینگرد.
البته آنجا که آنها را در کنار یکدیگر نقل میکند، صرفاً مقصود بیان نمونههای برجسته امر به معروف و نهی از منکر است؛ نه این که این دو ماهیتاً جدای از یکدیگر باشند. برای مثال در نامه 47 در وصیت خویش به فرزندانش از آنان میخواهد تا با جان و مال و زبان خود در راه خدا جهاد کنند و سپس میفرماید که مبادا امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند که شریران بر آنان چیره خواهند شد.
بیگمان حداقل جهاد با زبان یکی از مراتب امر به معروف است و همچنین انفاق نیز از معروفها است. جهاد نیز از عالیترین جلوههای امر به معروف و نهی از منکر است.
بهنظر میرسد که گاه امام امر به معروف را به معنای اصطلاحی و رایج آن بهکار میگیرد که در این صورت در کنار جهاد و مانند آن میآید و گاه حقیقت و ماهیت امر به معروف و نهی از منکر مورد نظرشان است، که در این صورت ریشه و اساس همه نیکیها بهشمار میرود و حتی از جهاد برتر مینشیند.
این که امام به این فریضه در سطحی گسترده و پهناور مینگرد و آن را محدود به موارد خاص و حوزههای خرد نمیداند، نکته مهمی است. از اینرو در روایتی که به ایشان منسوب است، بر آن است که اگر این فریضه اجرا شود، همه فرایض خرد و کلان و آسان و دشوار دیگر نیز اجرا خواهد شد؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام است و رد مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم غنایم و گردآوری مالیاتها و هزینه کردن آنها در موارد خاص خودشان است. بدینترتیب، نگاه امام به این فریضه دارای دامنه وسیعی است و از خرد تا کلان مسائل اجتماعی را دربر میگیرد. پس میتوان گفت که از نظر امام امر به معروف و نهی از منکر، یعنی امر به همه نیکیهای اجتماعی و بازداشتن از همه مفاسد اجتماعی در همه حوزهها؛ از حوزههای اخلاقی گرفته تا حوزههای اقتصادی و سیاسی، مانند توصیه و الزام حاکمان به معروف.
منبع: مقاله «امربهمعروف و نهیازمنکر»، مهدی طائب.
ضرورت بحث دفاع در فقه حکومتی
حجت الاسلام و المسلمین طائب معتقد است: امروز بحث دفاع، یکی از مباحث ضروری در بحث فقه حکومتی است. چون بحثی است که گستره مسائل آن با بسیاری از احکام و موضوعات مرتبط است. بنابراین بسیاری از مسائل که امروز مبتلا به قرار گرفته است به دلیل این که ما دارای حکومت هستیم و تبیین و بیان احکام آنها در گرو بحث از دفاع است. بنابراین ضرورت دارد هم عنوان دفاع به خوبی معنا شده و توضیح داده شود و هم احکام مرتبط با آن رسیدگی شود.
تفصیل بحث دفاع و بیان فروعاتش از سوی امام جدید است و یا به تعبیر دیگری قرار دادن بحث مستقل و جمع کردن فروعات مربوط به دفاع، منتشر در سایر ابواب فقهی و جمع کردن آنها تحت عنوان یک فصل، جدید است. یعنی احکام بیان شده در فصل دفاع تحریر، اگر در مجموعه ابواب و کتب فقهی و فروعاتش به خوبی دقت شود، معلوم میشود این احکام به شکل متفرق بیان شده است.
برای مثال دفاع از حوزه اسلام واجب است. اگر قراردادی اقتصادی با کشوری باعث شود که آن کشور قدرتی به دست آورد و حوزه اسلام را با آن قدرت تهدید کند، این از مسائل دفاع است؛ اما این مسئله در کتاب بیع مورد بررسی قرار گرفته است. فروختن سلاح، تجهیزات و ابزار به کفار در صورتی که موجب تقویت آنها باشد، آیا بیعش صحیح است یا باطل، در همان کتاب بیع بررسی شده است. پس مسائل هست، اما در کتب فقهی منتشر است.
فقهای شیعه بعد از دوران غیبت که به نوشتن کتب فقهی فتوایی- استدلالی پرداختند، کتاب الجهاد را به شکل فتوایی- استدلالی نوشتند. مسائلی که امروز مطرح و مبتلا به است و احکام آنها به شکل کلی یا بیان فروع در کتاب جهاد عنوان شده است، از این قبیل است که امروز ما مبتلا به هستیم. این مسائل عبارت هستند از:
1. درگیریهای جاری در نقاط مختلف بین مسلمانان و کفار. احکام این درگیریها در کتاب الجهاد مطرح است و ما امروز با این درگیریها مواجه هستیم. دو- درگیریهای جاری بین مسلمانان و تکفیریها. تکفیریها در فقه با دو عنوان شناخته میشوند؛ یک، بغات؛ دو، خوارج. اگر چه انطباق این دو عنوان فعلاً صرف الادعا است. این را برای این که ذهنتان نزدیک به مسئله شود، بیان میکنم. شاید اگر وارد بحث شدیم، متوجه شویم که اصلاً هیچ یک از این دو عنوان درباره تکفیریها صدق ندارند.
2. مسائل جاری در جمهوری اسلامی ناشی از روابط با کشورهای غیر مسلمان یا مسلمانان هم پیمان با غیر مسلمانان. (مثلاً ترکیه کشور اسلامی است، ولی درون ناتو است) و یا ارتباط با نهادهای بنا شده بر اساس و مبانی غیراسلامی، ارتباط با نهادهایی که بر اساس غیراسلامی بنا شده است، مانند سازمان ملل.
اصلاً این که عضو سازمان ملل باشیم، از نظر شرع کجا بررسی میشود؟ اینها در کدام باب فقهی قرار میگیرند؟ حرمت و جواز و وجوبش در کدام باب مطرح میشود؟ وقتی به مسائل جهاد دقت میکنیم، میبینیم در اینجا مطرح میشوند.
ارتباط با کشورهای دیگر در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و مسائل مربوط به روابط طرفین در کجا باید بررسی بشوند؟ اصل این ارتباط و نوع آن به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و غیره چگونه باید باشند؟ ما با فلان کشور (در حالی که آن کشور مخالف فکر ما است) قرارداد میبندیم که آنها اینجا دانشگاه تأسیس کنند و ما آنجا دانشگاه تأسیس کنیم؛ این کجا بررسی میشود؟
قرارداد هنری با دیگر کشورها و همچنین مسائل مربوط به رادیو و تلویزیون، توریست و مسائلش در کجا مطرح میشود که به عنوان مثال اگر توریست به اینجا آمد و باعث تضعیف اسلام شد، چه حکمی دارد؟ اگر توریست وارد کشوری شد و عقاید مردم سست شد، حجاب کم رنگ شد، اینها در کجا بررسی میشوند؟ اینها همه در کتاب جهاد و دفاع میآید. جنگ نرم در کجا بررسی میشود؟ مسئله ارتباط با کشورهای دیگر و اینکه به عنوان مثال، در امور فرهنگی با دیگر کشورها قرارداد میبندیم که شما اینجا کار فرهنگی کنید، ما هم آنجا کار فرهنگی میکنیم، این در کجا بررسی میشود؟ شما اینجا فیلم و سریال بساز و من هم آنجا، این کجا بررسی میشود؟ احکام سفارتخانهها در کجای فقه بررسی میشود؟ یک سفیر به اینجا بیاید و ما به او آزادی عمل دهیم؛ احکام فقهی این در کدام باب فقه مطرح میشود؟ و بالاخره احکام مربوط به مسائل نظامی، امروز در کجا بحث میشوند که مثلاً برای سلاحهای کشتار جمعی حق ساخت داریم یا نداریم؟ در کدام باب فقه مطرح میشود که سلاحهای شیمیایی را حق تولید و به کارگیری داریم یا نداریم؟ در کدام باب فقه مطرح میشود که اولویت بودجه، در امور نظامی تا چه حد است؟ اینها همه به باب الجهاد برمیگردند. پس آنچه که ضرورت دارد در بحث ادامه دهیم، اول تعریف جامعی از جهاد است که ذیل آن بحث دفاع مطرح میشود. اگر کسی در این زمینه خوب مطالعه و تحقیق کند، قدرت فقهی و استنباطش هم قوی خواهد شد.
کتاب الجهاد در زمانی که حکومت نداشتیم، صرفاً بحثی بود برای آشنایی با فقه کلی؛ چون قبل از این که انقلاب پیروز شود، ابواب فقهی دو شکل بودند؛ یک شکل احکامی که مبتلابه عملی بود و در کوچه و بازار علی الدوام سؤال میکردند، مثل شکیات نماز و طهارت در نماز و غیره و یک سری مسائلی که مبتلابه نبود. مثلاً کسی در کوچه و بازار از ما احکام جهاد را سؤال نمیکرد. احکام القصاص و دیات، احکام القضاء و همه اینها را قبلاً صرف الاطلاع میخواندیم. حکومتی نداشتیم که اینها را داشته باشیم.
اما امروز در دنیا مورد سؤال هستیم. مسائل جهاد مبتلابه روز است. اینها باید مورد بررسی قرار بگیرند. اینها همه به صورت کلیات و یا فروع در باب جهاد مطرحاند.
منبع: متن جلسه اول درس خارج فقه جهاد و دفاع.
تبیین وجوب فقهی شرکت در انتخابات
حجت الاسلام طائب در استنباط وجوب شرکت در انتخابات از منابع میگوید: در جنگ احد داستان این بود که دشمن برای حمله آمده بود و سه هدف داشت؛ یک، پیغمبر را بکشد. دو، مجتمع مسلمانان را به هم بزند. سه، شهر را به آتش بکشد. اگر داخل مدینه میآمدند، طبیعتاً این اتفاقات میافتاد. بنابراین به آنها گفته شد که بیایید تا از پیغمبر و از مجتمع مسلمانان دفاع کنیم. اگر به پیغمبر و امنیت اسلام اعتقادی ندارید، برای امنیت شهرتان دفاع کنید. مجموعه این نبرد، دفاع شد. منتهی این آمدن به دفاع، به دو انگیزه میتواند باشد؛ یک انگیزه این دفاع را جهاد میکند و آن اینکه بگویید چون پیغمبر خدا و مسلمانان در خطر هستند، در راه خدا میجنگیم. با این نیت اگر آمدید، کار شما جهاد میشود و اگر کشته شوید، شهید هستید؛ اما اگر برای این آمدید که اگر پیغمبر کشته شود و مجتمع مسلمانان به هم بخورد، شهر به آتش کشیده میشود و امنیت شهر به هم میخورد، نامش دیگر جهاد نیست و دفاع است.
پیغمبر اکرم فرمود بیایید به جنگ برویم. در نبرد احد؛ چون دارند حمله میکنند. دعوت من این است که برای حفاظت من، حفاظت دین خدا و برای حفاظت مسلمانان بجنگید. ولی اگر به این اعتقاد ندارید، دشمن را دفع کنید که شهرتان آتش نگیرد و امنیت به هم نخورد.
این آیه دستور به قتال است. اما به قرینه کلمه «أَوِ ادْفَعُوا»، قتال دفاعی میشود. پس جهاد در این آیه، یعنی حرکت برای دفع تجاوز دشمن. اما چیزی که این را جهاد کرده، نیت است. من میروم اما برای این که پیغمبر زنده بماند. اگر برای این موضوع رفتی، فایده امنیت شهر هم حاصل میشود؛ اما اگر فقط برای امنیت شهر جنگیدی، یک چیزی را از دست دادهای و آن هم ثواب آخرتی است. در آخرت چیزی از خدا طلبکار نیستی، ولی امنیت شهرت حاصل میشود.
از اینجا نکتهای دقیق قابل برداشت است. چند وقت پیش مقام معظم رهبری فرمودند در انتخابات شرکت کنید. اگر به انقلاب و اسلام هم اعتقاد ندارید، برای کشورتان شرکت کنید. مبنای کلام ایشان همین آیه بود. چون امروز انتخابات دفاع از اسلام است. ما در این عالم مورد هجوم دشمن هستیم. اگر در اینجا مشارکت مردم پائین بیاید، حمله را شروع میکنند؛ ولی اگر مشارکت مردم بالا برود، میترسند و عقب نشینی میکنند.
در احد اگر آن تعدادی که به همراه ایشان نیامدند، به همراه ایشان به جنگ میآمدند، ابوسفیان میترسید و عقب نشینی میکرد. پس میزان مشارکت مردم برای عقبنشینی دشمن از هجوم مؤثر است.
شما به دو دلیل در این انتخابات شرکت میکنید؛ یک، اینکه این نظام اسلامی است. این نظام آمده اسلام را یاری و شیعه را تقویت کند. من به این دلیل شرکت میکنم. با این نیت، شرکت شما در این انتخابات، جهادی میشود. اما اگر به آن انگیزهای که آقا فرمود، یعنی انگیزه وطنی هم بیایید، امنیت کشور را بالا میبرید. چون وقتی حمله نکردند، تهران امن میشود، همه جا امن میشود.
اما اینکه این دعوت که فرمود اگر اعتقاد هم نداری بیا، جایز بود یا واجب، باید گفت واجب است؛ چون این «أَوِ ادْفَعُوا» را پیغمبر گفته است.
بیان آقا مانند بیانی است که پیامبر اکرم یا مأذونین پیامبر اکرم در جنگ احد گفتند. اگر لازم نبود، قرآن برای ما نقل نمیکرد. «تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، دعوت اولیه این است که برای خدا در انتخابات شرکت کنید. بعد میگوید «أَوِ ادْفَعُوا» اگر برای خدا هم نمیخواهید بیایید، این انتخابات در امنیت شما دخالت دارد؛ چون هر چه در این نظام، مشارکت مردم بالا برود، هجوم دشمن به شما را عقب میاندازد و کم رنگ میکند. وقتی کم رنگ شد، از امنیت بهرهمند میشوید.
این تبلیغ بر ما هم واجب است. ما باید همین مطلب را به مردم بگوییم. یکی از فواید درس دفاع، همین است. امروز مشارکت در انتخابات جلوگیری از هجوم دشمن و «اِعداد» است؛ «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ.» وقتی اعداد شد، میزان مشارکت هر چه بالاتر رود، نظام تقویت و دشمن دفع میشود. آوردن مردم پای صندوق هم جهاد میشود.
گفتیم جهاد مترادف با قتال نیست. ممکن است جهاد به قتال بیانجامد و ممکن است نیانجامد. لذا بیعتی که اینها با پیامبر اکرم در حدیبیه کردند، جهاد بود. یک حرکت جهادی بود، ولی قتالی در پی نداشت، بلکه ترک القتال بود. پس دلیلی دیگر و بسیار قوی بر اینکه تشریع الجهاد در آغاز دفاعی بوده است، همین آیه است که خدای متعال میفرماید: «وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا وَ قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا.»
منبع: متن جلسه هفتم درس خارج فقه جهاد و دفاع.
تبیین رابطه حکومت اسلامی با جهاد و قوّه قهریّه
حجت الاسلام طائب آورده است: یک تفصیلی را راجع به جنگ بدهیم و آن این که آیا اساساً اسلام در ذات خودش ارتباطی با جنگ و نبرد دارد؟ همه این آقایان فرمودند که جهاد، نبرد برای اعلاء کلمه توحید، اعزاز دین و اذلال مشرکین است. سؤال این است که اسلام در ذات خودش چه کار میخواهد انجام دهد؟ یک، دعوت به توحید. دو، در تعبدیات به قوانین عمل کنند؛ نماز بخوانند و روزه بگیرند و غیره. سه، به آنچه که رسول یا جانشینش میگوید پایبند باشند. پس اسلام دعوتش را میآورد. اما اینجا چند صورت دارد؛
یک، دعوت با پذیرش روبه رو میشود. دعوت میکنید و او هم قبول میکند و به تمام مقررات هم عمل میکندکه در اینجا جنگ معنا ندارد. شما حرف را زدید و آنها هم قبول کردند و شما همفکر شدید.
دو، شما در یک جایی مطالب را مطرح میکنید؛ یک اکثریتی قبول میکنند و یک اقلیتی قبول نمیکنند. این اقلیتی که قبول ندارند، میگویند قبول نداریم، ولی با شما دعوا هم نداریم. ظاهراً هم مخالفت نمیکنیم. بت و شراب را در خیابان نمیآورند، در خیابان بیحجابی نمیکنند، ولی در خانه، بت میپرستند. ظاهراً با شما کاری ندارند. شما در اینجا حرفتان این است که حتماً باید کلام شما را قبول کنند، یا نه مختار است که قبول کند یا قبول نکند؟ اگر گفتید که حتماً باید قبول کنند، کار به شمشیر میکشد. شمشیر را روی گردنش بگذارید و بگویید که حتماً در باطن هم قبول کند. اگر نخواهید که در باطن و پنهان هم مسلمان شود، کار به درگیری نمیکشد؛ چون به شما کاری ندارند.
سه، اینکه یک اقلیتی میپذیرند، ولی اکثریت نمیپذیرند. این اکثریت شروع به آزار اقلیت میکنند. در اینجا کار به دعوا میکشد؛ به دلیل این که این تعدادی که مسلمان شدند را از درد و رنج نجات دهید.
چهار، این که شما را اصلاً برای دعوت راه ندهند؛ نمیگذارند دعوت را انجام دهید. در اینجا برای این که حرف را برای آنها ببرید، نیاز به قوه قهریه دارید. اینجا جایی است که اصل دعوت را راه نمیدهند. شما نفرتان را به آنجا فرستادهاید، نفر شما را میزنند. اینجا کار به قوه قهریه میکشد.
پنج، در یک جایی دعوت کردهاید و یک منطقه دعوت شما را قبول کرده است، ولی در کنار شما منطقهای است که نسبت به شما بیطرفی کرده است. میگوید که بیا دعوتت را انجام بده. شما دعوت را آنجا انجام میدهید، اما در بین آنها هیچ کس نمیپذیرد. میگویند ما این را نمیخواهیم؛ ولی با شما که در این منطقه هستید، اعلان جنگ هم نمیکنیم. در اینجا اگر بخواهید آنها را وادار کنید که حتماً باید این مکتب را بپذیرند، کار به جنگ میکشد. پس اصل اسلام از اول هیچ ارتباطی با جنگ ندارد.
منبع: متن جلسه دوم درس خارج فقه جهاد و دفاع.
وجوب فرماندهی جهاد توسّط حاکم عادل
حجت الاسلام طائب در بیان ادلّه وجوب فرماندهی جهاد توسّط حاکم عادل میگوید: اولاً جهاد، واجب کفایی است. فهم تعیین الکفایه و شرایط مربوط به جهاد، بر عهده امام است. ما نمیتوانیم این وظیفه را به عهده آحاد مکلفین قرار دهیم. مسئله دوم این است که وظیفه تشخیص حمله از طرف دشمن در جهاد دفاعی را هم نمیتوان به عهده آحاد مکلفین گذاشت.
دلیل سومی که ما در جهاد به امام نیاز داریم، این است که معمولاً دشمن در هجوم خود، از اصل غافلگیری استفاده میکند. اگر شما میخواهید در عرصه نبرد، غافلگیر نشوید، میبایست در نقاط مرزی، نگهبانانی را مستقر کنید. حالا سؤال این است که تعیین این نگهبانان و همینطور کیفیت حضور آنان به عهده چه کسی است؟
مسئله چهارم اینکه چه کسی در جهاد، تعیین کننده نوع و کیفیت جنگ با دشمن است؟ تعیین روش دفاع و مقابله با دشمن به عهده آحاد مکلفین نیست. اساساً آحاد مکلفین، شناختی نسبت به این مسائل ندارند. در برخی موارد اگر دفاع با شیوه درستی صورت نگیرد، منجر به شکست و از دست رفتن نیروهای خودی میشود. بنابراین تعیین شیوه دفاع به عهده امام و یا نایب ایشان است. به طور کلی مسائل مربوط به دفاع، مسائل سادهای نیست که بتوان آن را به عهده مکلفین قرار داد. مسئله دفاع با جان مؤمنین در ارتباط است.
مسئله پنجم این است که در برخی موارد شما قصد انجام دفاع را میکنید، ولی کار شما با یک عمل حرامی تزاحم پیدا میکند. مثل اینکه در جایی شما مجبور میشوید برای استقرار در نقطهای مشخص، خانههای مسلمانان را خراب کنید. در چنین مواردی، آحاد مکلفین چگونه بدون اذن امام، موارد اهم را تشخیص میدهند؟
مورد ششم این که در جایی دشمن عملیات فریبنده انجام داده است، برای اینکه شما را به میدان نبرد بکشاند و در آنجا به شما حمله کند. در این موارد تشخیص اینکه آیا این حمله واقعی است و یا برای فریب ما صورت گرفته، به عهده چه کسی است؟
مطلب هفتم اینکه در بعضی موارد دفاع، مسئله تشخیص اولویت به میان میآید. تشخیص اولویتها در میدان نبرد به عهده امام و یا نائب امام است.
مطلب هشتم این است که خدای متعال فرمود: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکونَ فِتْنَةٌ»[1] در حالی که آحاد مکلفین طریقی ندارند تا متوجه شوند رفعالفتنه اتفاق افتاده است.
مسئله هشتم این است که اگر ما مسئله هجوم به دشمن را به عهده همه مکلفین قرار بدهیم، هرج و مرج همه میدان نبرد را فرا میگیرد.
ما همه این مطالب را بیان کردیم تا به این معنا برسیم که جهاد (ابتدایی و یا دفاعی) بدون فرماندهی و همچنین سازماندهی معنا ندارد. از طرف دیگر گفتیم جهاد دفاعی واجب است. حال سؤال این است که فرمانده جهاد چه کسی باید باشد؟
ما در مباحث گذشته بیان کردیم که نیازی نیست این فرمانده که وظیفه سازماندهی جهاد را بر عهده دارد، معصوم باشد. ولی از طرف دیگر جهاد در زیر پرچم فرمانده و امام جائر هم معنا ندارد. لذا ما به این مسئله رسیدیم که واجب است جهاد دفاعی تحت پرچم امام عادل صورت بگیرد؛ اما اگر سازماندهی نبرد، تحت پرچم جائر صورت پذیرفت، شرکت در آن جایز نیست، الا زمانی که کار به اضطرار رسیده باشد.
منبع: جلسه بیست و یکم درس خارج فقه جهاد و دفاع.
مسئولیتها و فعالیتها
- رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار (تشکیل یافته پس از انتخابات و فتنۀ سال ۱۳۸۸ برای مقابله با جنگ نرم).
آثار و تألیفات
کتاب
مقاله