vasael.ir

کد خبر: ۱۲۰۰
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۸ - 09 October 2015
قواعد فقه حکومتی/ درس 3

قواعد مربوط به تأسیس حکومت اسلامی- ادامۀ بحث قاعده اول: انحصار الحاکمیة فی الله

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - استاد صبوری فیروزآبادی در درس سوم قواعد فقه حکومتی، با استناد به چهار آیه، بحث از اولین دسته از ادله قاعدۀ «انحصار الحاکمیة فی الله» را پی گرفت و گفت: باور به توحید افعالی، مستلزم التزام به توحید در حاکمیت خدا نیز هست.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الإسلام والمسلمین محسن صبوری فیروزآبادی، در جلسه سوم درس «قواعد فقه حکومتی» که در مسجد امام حسن علیه السلام شهرک پردیسان قم، هزاره هشتم برگزار شد، به ذکر ادامۀ آیات مربوط به ادلۀ قاعدۀ «انحصار الحاکمیة فی الله» پرداخت.

وی در این درس، استدلال به 4 آیه شریفه قرآن را دنبال کرد و گفت: ایمان حقیقی مستلزم تسلیم عملی و قلبی در جمیع احکام نبوی است.

استاد حوزه علمیه قم با استدلال به آیه قرآنی، جوع به پیامبر (ص) در مشاجرات و تسلیم عملی و حتی قلبی در قبال رای ایشان را لازمه ایمان و بندگی عنوان کرد و گفت: پیامبر (ص) همواره بر اساس قانون الهی حکم می کند و تبعیت از ایشان در واقع تبعیت از پروردگار است.

وی افزود: معنا ندارد که کسی ادعای ایمان به خدا و رسول را به زبان آورده و به حکم آنها بی اعتنایی کند. توجه به همین نکته نشان می دهد که ایمان حقیقی مستلزم تسلیم عملی و قلبی در جمیع احکام نبوی است.

 

در ادامه متن درس سوم استاد صبوری فیروزآبادی آمده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین

و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

 

در جلسه گذشته بحث از قاعده "انحصار الحاکمیة فی الله عز وجل" آغاز گرددید که در آنجا پس از بیان مفاد قاعده، به بررسی ادله آن پرداختیم. همانطور که قبلا اشاره شد اولین دسته از ادله قاعده مذکور را می توان تحت عنوان "ما دل علی شمول عبادة الله" مطرح نمود. و لذا در تبیین این دسته از ادله به دو آیه کریمه اشاره شد و امروز نیز در محضر چند آیه دیگر از قرآن کریم هستیم که "شمول عبادة الله" و به تبع آن "انحصار الحاکمیة.." را اثبات می نماید.

سوم. وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون[1]

استدلال: در آیه شریفه ضمیر هم در "اکثرهم" به "الناس" باز می گردد که در آیات قبل وجود دارد. لذا باید در اینجا شرک را به گونه ای معنا نمود که با ایمانی که بسیاری از مردم متلبس به آن هستند قابل جمع باشد. پس مقصود از شرک در این آیه کریمه همان "شرک خفی" است که با ایمان متداول در عموم یعنی ایمان غیر راسخ در قلب و فعل، قابل جمع است. مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: «و المراد بالشرک فی الآیة بعض مراتبه الذی یجامع بعض مراتب الإیمان و هو المسمى باصطلاح فن الأخلاق بالشرک الخفی فما قیل: إن المراد بالمشرکین فی الآیة مشرکو مکة فی غیر محله، و کذا ما قیل: إنهم المنافقون، و هو تقیید لإطلاق الآیة من غیر مقید.»[2] در واقع آیه در صدد بیان این مطلب مهم است که ایمان حقیقی در قلب انسان نفوذ نموده و در افکار و رفتار او خود را نشان می دهد. با مراجعه به روایاتی که در ذیل آیه شریفه وارد شده است معلوم می شود که مهمترین مصداق شرک خفی، تبعیت و اطاعت از "غیر الله" است لذا کسی که معتقد است به  توحید افعالی، به تبع آن باید ملتزم به توحید در حاکمیت نیز باشد. این معنا به خوبی در روایات واصله مشهود است. به عنوان نمونه امیرالمومنین (ع) در روایتی مفصل اقسام شرک و بالاخص شرک در طاعت را تبیین فرموده اند؛ «...الْوَجْهُ الثَّانِی مِنَ الشِّرْکِ فَهُوَ شِرْکُ الْأَعْمَالِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُمْ لَمْ یَصُومُوا لَهُمْ وَ لَمْ یُصَلُّوا وَ لَکِنَّهُمْ أَمَرُوهُمْ وَ نَهَوْهُمْ فَأَطَاعُوهُمْ وَ قَدْ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلَالًا وَ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَهَذَا شِرْکُ الْأَعْمَالِ وَ الطَّاعَات...»[3] و اما چند روایت دیگر:

  عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ ضُرَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ شِرْکُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَة[4]

  عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ الْمُبَارَکِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ یُطِیعُ الشَّیْطَانَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ فَیُشْرِکُ[5]

قال: کانوا   الْعَیَّاشِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ

[6] یَقُولُونَ یَمْطُرُ نَوْءُ کَذَا وَ نَوْءُ کَذَا لَا یَمْطُرُ وَ مِنْهَا أَنَّهُمْ کَانُوا یَأْتُونَ الْعُرَفَاءَ فَیُصَدِّقُونَهُمْ بِمَا یَقُولُونَ

چهارم. فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً [7]

استدلال: در این آیه کریمه رجوع به پیامبر (ص) در مشاجرات و تسلیم عملی و حتی قلبی در قبال رای ایشان، لازمه ایمان و بندگی شمرده شده است. چرا که پیامبر (ص) همواره بر اساس قانون الهی حکم می کند؛«... لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّه»[8] و لذا تبعیت از ایشان در واقع تبعیت از پروردگار است؛«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏».[9] و معنا ندارد که کسی ادعای ایمان به خدا و رسول را به زبان آورده و به حکم آنها بی اعتنایی کند. توجه به همین نکته نشان می دهد که ایمان حقیقی مستلزم تسلیم عملی و قلبی در جمیع احکام نبوی است نه صرف احکام قضایی که در آیه کریمه به آن اشاره شده است.[10] در برخی روایات نیز به این عمومیت تصریح شده است؛

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْکَاهِلِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیمِ [11]

پنجم. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلا[12]

استدلال: در این آیه شریفه نیز مانند آیه قبل رجوع به پیامبر (ص) در مناقشات، لازمه ایمان دانسته شده است. با این تفاوت که عمومیتی که در آیه قبل با نظر به مناط اثبات شد، در اینجا مورد تصریح قرار گرفته است.چرا که هم لفظ «اطیعوا» اطلاق دارد و هم کلمه «شیء» در فقره « فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ» عام است. پس بنا بر مفاد این آیه اولا: در تمامی امور مورد اختلاف بشر، رجوع به احکام الهی لازم است و ثانیا: رویگردانی از حکم خدا و رسول (ص) با حقیقت ایمان و بندگی منافات دارد؛ «إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ».

امیر المومنین (ع) در نامه خود خطاب به مالک اشتر نخعی (ره) می فرمایند: «...وَ ارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ یَشْتَبِهُ عَلَیْکَ مِنَ الْأُمُورِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِقَوْمٍ أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ الْأَخْذُ بِمُحْکَمِ کِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَةِ...»[13] در این فرمایش نورانی کلمه «الخطوب» جمع «خَطب» به معنای شان است و «ما یضلعک» یعنی اموری که تحمل آن ثقیل بوده و موجب انحراف می گردد.[14] و لذا در این فقره از نامه، امیر مومنان کارگزار حکومت خویش را در تمامی امور دشوار و مشتبه، امر می کنند به رجوع به خدا و رسول. سپس فرمایش خویش را به آیه کریمه مستند می نمایند که این خود نشان دهنده عمومیت مورد نظر در آیه است. نکته دیگری که توجه به آن لازم است این است که حضرت امیر (ع) این نامه شریف را خطاب به کارگزار حکومتی خود آن هم در هنگام نصب، مرقوم می فرمایند که این موکد عمومیت و شمول مورد نظر در آیه کریمه و روایت شریفه می باشد.

ششم. وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین‏[15]

استدلال: چنانکه ملاحظه می شود "اجتناب از طاغوت" در کنار "عبادة الله" آمده است و این قرینه بر آن است که مقصود از اجتناب در اینجا عدم عبادت است.[16] چنانکه در سوره زمر نیز به این معنا تصریح شده است؛ «وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها...»[17] و لذا همانگونه که اجتناب از طاغوت به معنای ترک اطاعت اوست، مقصود از عبادت نیز در اینجا همان مطلق "اطاعت و انقیاد" است نه خصوص پرستش.

برخی از محققین معاصر فرموده اند: یکی از نکاتی که مطلب فوق را مورد تایید قرار می دهد آن است که در این آیه شریفه و چندین آیه مشابه، هدف اصلی از بعث رسل "عبادة الله" بیان شده است؛ «وَ إِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ..»[18] ، «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ»[19] ، « وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ» [20] لکن در یک دسته آیات دیگر هدف بعثت، اطاعت از پیامبران الهی شمرده شده است؛«کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلینَ. إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُون.‏إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمین. فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُون»[21]‏ ، « وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ..»[22] لذا معلوم می شود که مقصود از "عبادة الله" در دسته اول، همان "اطاعة الله" و "اطاعة الرسول" است که در آیات دسته دوم آمده است. و شاهد بر این مدعا آن است که اعتراض بدکاران همواره به دعوت به تبیعیت از سوی انبیاء بوده است؛ «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُریدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ..»[23] [24]

اشکال: همانگونه که قبلا عرض شد لفظ "عبادت" در اصل به معنای "مطلق تذلل و خضوع" است و لذا گاهی در مصادیق "اطاعت" و گاهی در مصادیق "پرستش" به کار می رود. و در این موارد آنچه معلوم می کند که لفظ در کدام معنا به کار رفته است، همان قرائن حالیه و مقالیه موجود در مقام می باشد. و در اینجا دو قرینه وجود دارد که نشان می دهد لفظ عبادت در آیات دسته اول در "پرستش" به کار رفته است نه "اطاعت". اول: آنکه مشکل اصلی اقوامی مانند عاد، ثمود و اهل مدین – بر خلاف عموم یهود و نصاری - شرک در پرستش و عبادت اصنام بوده است. دوم: اینکه برخی از آیات دیگر نشان می دهند که این پیامبران هم مردم را به توحید در پرستش و هم به توحید در اطاعت دعوت می نموده اند؛« إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ‏. قالَ یا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ. أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطیعُونِ» [25] و لذا معلوم می شود که در هر کدام از دو دسته از آیات مذکور تنها به یکی از اهداف انبیاء اشاره شده است و اینگونه نیست که مقصود از "عبادة الله" در آیات دسته اول همان "اطاعة الرسول" در دسته دوم از آیات کریمه باشد. 202/222/ش

 

پاورقی:

[1]  یوسف:106

[2]  المیزان:11/276

[3]  بحارالانوار:96/100 باب الکفر و لوازمه ح30

[4]  کافی:2/397 باب الشرک ح 4 ، وسائل:7/127 باب عدم جواز تقلید غیر المعصوم ح 7

[5]  کافی:2/397

[6]  وسائل:11/373 باب تحریم العمل بعلم النجوم

[7]  نساء:65

[8]  نساء:105

[9]  نساء:80

[10]  ر.ک المیزان:4/ 405

[11] وسائل: 2/397 باب الشرک ح 6 ،  کافی:1/390 باب التسلیم ح 2

[12]  نساء:59

[13]  نهج البلاغه:/433 نامه 53

[14]  بحار الانوار:33/621 باب الفتن الحادثة بمصر، لسان العرب:8/225

[15]  نحل:36

[16]  مرحوم طبرسی در مجمع البیان در تفسیر این آیه می فرمایند: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ» أی فی کل جماعة و قرن «رَسُولًا» کما بعثناک یا محمد رسولا إلی أمتک «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» أی لیقول لهم اعبدوا الله «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» أی عبادة الطاغوت...

[17]  زمر:17

[18] اعراف:85

[19] نمل:45

[20] اعراف:65

[21] شعراء:141 الی 144

[22] نساء:64

[23] مومنون:24

[24] ر.ک فقه نظام سیاسی اسلام:1/339

[25] نوح:1 الی 3

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵