به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد حوزه علمیه قم در جلسه 82 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر که روز شنبه 28 شهریور 1394 در مدرس ساحلی مدرسه فیضیه قم برگزار شد، درباره کیفیت مراعات مراحل این وظیفه الهی گفت: باید مراتب سه گانه قلبی مُظهر، لسانی و یدی در امر به معروف و نهی از منکر رعایت شود که از آن به الایسر فالایسر تعبیر شده است.
وی افزود: مقتضای جمع بین ادله، رعایت این مراتب سه گانه است.
حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب به اشاره به دو دسته ادله اجرای این واجب و حرمت ایذای مومن گفت: بین ادله "امر به معروف و نهی از منکر" و "ادله حرمت ایذاء مؤمن"، رابطه اعم و اخص من وجه برقرار است. در موارد عام و خاص من وجه، اگر یکی از دو دلیل، مرجح پیدا کند، دلیل دیگر را تخصیص میزند؛ اما اگر ترجیح پیدا نکند، تعارض میشود و هر دو دلیل تساقط پیدا می کنند و باید به دلیل بالاتر رجوع کنرد. اگر دلیل بالاتر بود، عمل میکنیم و اگر نبود به سراغ اصل عملی میرویم.
اهم مطالب استاد مهدی طائب در این جلسه بدین شرح است:
مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه در رابطه با مراتب امر به معروف و نهی از منکر و لزوم رعایت مراتب، سه مرتبه برای امر به معروف و نهی از منکر، بیان کردهاند.
دیگران هم همین مراتب را بیان کردهاند. این مراتب عبارت هستند از: قلبی مُظهر، لسانی و یدی.
امر و نهی قلبی مظهر
ما کلمه مُظهر را به قلبی اضافه کردیم تا این عبارت معنا پیدا کند. قلبی مظهر یعنی شما نفرت و غضب و ناخوشایندی خودتان از عمل را با بیان ابراز نمیکنید و دست عامل منکر را هم نمیگیرید تا از او را از منکر دور کنید، بلکه رو در هم میکشید یا جلسه را ترک میکنید و بالاخره آن ناراحتی قلبی را در رفتار خودتان به او نشان میدهید. این مرتبه اول امر به معروف و نهی از منکر بود که ما آن را قلبی مظهر نامیدیم.
مرتبه بعدی امر به معروف و نهی از منکر، مرتبه لسانی است. به او میگویید که این کار را نکن و یا این کار را بکن.
مرتبه سوم هم مرتبه یدی است. به این معنا که دست شخصی که در حال انجام فعل منکر است را میگیرید و او را از آن منکر جدا میکنید. شراب را از دستش میگیرید. با چوبی دیگران را میزند، چوب را از دستش میگیرید و... .
کیفیت مراعات مراحل امر به معروف و نهی از منکر
مرحوم امام(ره) میفرماید این مراتب باید رعایت شوند. ایشان میفرماید واجب است هر کدام از مراتب که در رابطه با این مورد به خصوص آسانتر است، باید آن را انجام دهید. یعنی به طور مثال این امر به معروف و نهی از منکر که شما میخواهید انجام دهید، تالی فاسد دارد؛ یعنی کسی که شما میخواهید او را امر و نهی کنید، از این امر و نهی شما اذیت میشود.شاید خودمان هم تجربه داریم و گاهی موارد مبتلا به این شدهایم که مثلا نعوذ بالله در حال غیبت کردن هستیم، ناگهان یک نفر به ما میگوید غیبت نکن و ما ناراحت میشویم.
گاهی موارد به خاطر جایگاهی که در اجتماع داریم، حتی این برای ما اهانت محسوب میشود. یعنی باعث وهن ما میشود. شخصی در یک جماعتی نشسته است و مرید هم دارد؛ در حال غیبت کردن است. ناگهان فردی میگوید غیبت نکن! همه متوجه میشوند که این رفیقشان خیلی اهل تقوا نیست و باعث میشود که این شخص در بین اینها تنزل جایگاه پیدا کند.
اهانت یعنی ایجاد وهن و اینها همه از عناوین محرمه است. حرام است که در جامعه، مؤمنی را دچار وهن کنید. حرام است که موجب ایذاء مؤمن شوید. این امر و نهی ما موجب ایذاء و وهن است. ایشان میفرماید در این مراتبی که ما گفتیم، اگر ملازم با چنین محرماتی است، شما مجبورید اقدام کنید؛ اما باید ببینید کدام یک از مراتب تالی فاسدش کمتر است، آن را انتخاب کنید.یعنی این مراتب، به صورت علی الاطلاق نیست.
مثلاً مرتبه اول را گفتیم که قلبی مُظهر است. به عنوان مثال در مجلسی غنا و لهو و لعب وجود داشت. یکی از موارد نهی از منکر این است که شما مجلس را ترک کنید. این قلبی مُظهر است. شما اگر مجلس را ترک کنید و بیرون بروید، لهو را قطع میکنند. از طرفی میتوانید بگویید که این موسیقی را قطع کنند. میدانید که اگر بگویید، موسیقی را جمع میکنند.
ما گفتیم که امر به معروف و نهی از منکر، سه مرتبه دارد. طبق آن اطلاق القول بالمراتب، باید جلسه را ترک کنید؛ چون تا مُظهر قلبی هست، به مرتبه لسانی نمیرسد. ایشان میفرماید آن اطلاق القول درست نیست. این مراتب ثلاث که گفتیم، در خود این مراتب دقت کن و ببین کدام یک تالی فاسدش کمتر است. یعنی شما اگر الآن این جلسه را ترک کنید و بیرون بروید، اهانت و ایذاء آن به صاحب جلسه بیشتر از این است که به او بگویید این موسیقی را جمع کن؛ چون ایذاء گفتار از ایذاء رفتار کمتر است. پس باید دومی را انجام دهید.
اصل مسئله تحریر الوسیله
اصل مسئله این است: «لو کان بعض مراتب القول أقل إیذاء و إهانة من بعض ما ذکر فی المرتبة الأولى، یجب الاقتصار علیه و یکون مقدما على ذلک، فلو فرض أن الوعظ و الارشاد بقول لین و وجه منبسط مؤثر أو محتمل التأثیر و کان أقل إیذاء من الهجر و الاعراض و نحوهما لا یجوز التعدی منه إلیهما، و الأشخاص آمرا و مأمورا مختلفة جدا، فرب شخص یکون إعراضه و هجره أثقل و أشد إیذاء و إهانة من قوله و أمره و نهیه، فلا بد للآمر و الناهی ملاحظة المراتب و الأشخاص، و العمل على الأیسر ثم الأیسر.»
بنابراین امام(ره) در این مسئله میفرماید: اگر در جایی، امر و نهی گفتاری، اذیتش از قلبی مُظهر کمتر است، باید قولی بگویید. پس در اینجا مرتبه قولی، مقدم بر قلبی مُظهر است.
مراتب امر و نهی قولی
در ادامه این مسئله، ایشان به مراتب قولی امر به معروف و نهی از منکر اشاره میکنند. ما گفتیم که خود مرتبه قولی، مراتبی دارد. در امر و نهی قولی، اول باید موعظه کنیم. اگر موعظه اثر نکرد، باید قول لین داشته باشیم. اگر نشد مجادله و اگر اینها نشد، به سراغ امر برویم. امر را هم از آرام باید شروع کنیم و آرام آرام صدا را بالا ببریم.
امام(ره) بین همه این مراتب، به قولی مثال میزنند. میگویند اگر فرض گرفتید که این موعظه برای شخص، اذیتش بیشتر از دستور است. شروع میکنید به موعظه وی. این فرد هم جایگاهی در بین مردم دارد. دیگران میبینند که شما در حال موعظه کردن این آدم هستید در نتیجه او افت مقام پیدا میکند.در حالی اگر همان اول، یک کلمه بگویید این کار حرام است و دستور دهید که این کار را نکن، قضیه تمام میشود و کمتر هم به آن شخص اهانت میشود.
ایشان درباره این مسئله میفرمایند: «فلو فرض أن الوعظ و الارشاد بقول لین و وجه منبسط مؤثر أو محتمل التأثیر و کان أقل إیذاء من الهجر و الاعراض و نحوهما لا یجوز التعدی منه إلیهما.»
این موضوع که امام(ره) در این مسئله به آن پرداختهاند، خیلی حساس است. در مجالس عروسی گیر میکنید و شروع میکنند به موسیقیهای غیرمجاز زدن. شما هم روحانی شناخته شدهای هستید و دعوت دارید. اگر به آن فرد بگویید تعطیلش کن و موعظهاش بکنید، کمتر اذیت میشود تا این که بلند شوید و مجلس را ترک کنید و بروید. ایشان میفرماید که اگر مجلس را ترک کنید و بروید، کار حرام انجام دادهاید؛ ولو این که او هم موسیقی را خاموش کند. چون باعث ایذاء او شدهاید.
دلیل لزوم مراعات مراتب
امشب سؤال ما این است که دلیل بر این «الأیسر فالأیسر» در این مسئله چیست؟ اول این را بدانید که این مسئله را از مرحوم صاحب شرایع به بعد، همه متعرض شدهاند و گفتهاند که «یجب مراعات المراتب الأیسر فالأیسر» و بالاترین توضیح را هم تا آنجایی که من دیدهام مرحوم صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه در شرح مراتب امر و نهی و در جلد 21، صفحه 375 داده است.
بنابراین سوال ما این است که دلیل ما بر این «الأیسر فالأیسر» چیست؟ اطلاقات امر به معروف و نهی از منکر این سه مرتبه را گفته است. گفت شما امر به معروف و نهی از منکر کنید و بعد فرمود که امر و نهیتان یا یدی باشد یا لسانی و یا قلبی. اما این «الأیسر فالأیسر» را از کجا آوردهاید؟
ما یکی از این سه مراتب را انجام میدهیم و میرویم. اطلاقات دست ما را باز نگه داشته است. « وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[1] خدای متعال فرموده امر به معروف کنید. بعد هم فرمود «مَن تَرَکَ إنکارَ الْمُنکَرٍ بِقَلبِهِ و یَدِهِ ولِسانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الْأحیاءِ؛ هر کسی امر به معروف و نهی از منکر را به مراتب ثلاثه آن ترک کند، این مردهای بین زندهها است.»
مراتبی عکس مراتب مستفاد از ادله
بعضیها انکار کردهاند و بعضیها گفتهاند اشتباه میکنید، «الأیسر فالأیسر» نیست، بلکه برعکس، «اغلظ فالاغلظ» است؛ زیرا روایاتی که مراتب امر و نهی را برای ما شرح دادند، فرمود منکر را به دستت انکار و از آن جلوگیری کن؛ اگر قدرت نداری، با زبانت بگو و اگر قدرت نداری، با قلبت آن را انکار کن.
پس آن چیزی که مقتضای روایات است، از یدی شروع و به لسانی میرسد و نهایتا به قلبی ختم میشود. یعنی اول باید دستش را بگیری و نگذاری که کار حرام انجام دهد. اگر زورت نمیرسد داد بزن. زورت نمیرسد، آرام بگو. اگر نمیتوانی، رها کن و برو. برخی این طوری ادعا کردهاند
.
دلیل «الأیسر فالأیسر»
دلیل ما جمع بین ادله است. اصلاً اجتهاد همین است. مرحوم صاحب جواهر میفرماید این مقتضای جمع بین ادله است. اطلاقات امر به معروف و نهی از منکر میگویند به معروف امر و از منکر نهی کن، ولو این که او اذیت شود و یا به او اهانت شود.اطلاق یعنی این. دلیل قیدی ندارد. پس مطلقات امر به معروف و نهی از منکر شامل موارد اهانت، اذیت و ضرر میشوند. این یک دسته ادله.
اطلاقاتی هم داریم که نهی میکنند از ایذاء مؤمن به صورت علی الاطلاق. مطلقا حرام است که شما مؤمن را اذیت کنید. حالا این اذیتت به خاطر این باشد که او کار بد انجام داده است، یا اذیتت برای این باشد که او کار خوب انجام داده است. اذیت مؤمن مطلقاً حرام است.
جمع بین ادله امر و نهی و حرمت ایذا
حال، بین ادله امر به معروف و نهی از منکر و ادله حرمت ایذاء مؤمن، رابطه اعم و اخص من وجه برقرار است. به این معنا که در عالم خارج و در یک جایی، ایذاء مؤمن هست، ولی به مصداق امر به معروف و نهی از منکر نیست. یک مؤمنی را گرفتهاند و شلاقش میزنند.
یک موردی هم داریم که امر به معروف و نهی از منکر است، ولی ایذاء نیست. مثل این که شما یک نامه زیبا با شعرهای عالی و انواع کنایات برای یک نفر نوشتهای؛او از اول تا آخر را میخواند و میفهمد که فلان گناه را انجام میداده است و اصلاً هم اذیت نمیشود. پس اینجا مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست، ولی مصداق ایذاء نیست.
یک جایی هم هست که هم مصداق ایذاء است و هم مصداق نهی از منکر. در این مورد اجتماع، کدام یک از این دلیلها میماند؟ نهی از منکر میگوید به این فرد بگو که غیبت نکن. دلیل حرمت ایذاء هم میگوید اذیتش نکن. من اگر بگویم، تکلیف نهی از منکر را عمل کردهام، ولی او اذیت شده است. اگر نگویم، او را اذیت نکردهام، ولی نهی از منکر را هم عمل نکردهام.
در چنین جایی میگویند اگر دلیلی بر مقدم بودن احدهما من الآخر پیدا کنید، یعنی یک دلیل بیاید و بگوید که این بر آن مقدم است، میشود تخصیص این بر آن. در موارد عام و خاص من وجه، اگر احد الدلیلین مرجح پیدا کند، دلیل آخر را تخصیص میزند و مخصص میشود. اگر ترجیح پیدا نکند، تعارض میشود و تساقط.بعد از سقوط، باید به دلیل بالاتر رجوع کنید. اگر دلیل بالاتر بود، عمل میکنید و اگر نبود به سراغ اصل میروید.
تقدم ادله نهی از منکر
در اینجا در رابطه با تساقط، دلیل حرمت ایذاء میگوید اذیت نکن.دلیل حرمت هم میگوید بگو. در مورد تزاحم این دو، میفرمایند دلیل نهی از منکر مقدم است. به این دلیل که در غیر این صورت دچار تخصیص اکثر میشویم. شما در موارد نهی از منکر، چند مورد دارید که اگر نهی کنید، موجب اذیت نمیشود؟ اگر بگردید، به تعداد انگشتان دست هم نمیتوانید پیدا کنید. به دلیل این که نهی از منکر، بالاخره آن فرد را اذیت میکند و ناخوشایندش است.
اگر بخواهیم دلیل اذیت نکردن مؤمن را بر دلیل نهی از منکر مقدم بداریم، باعث میشود که در نهی از منکر اصلاً موردی باقی نماند؛ الا موارد نادر.اما اگر توسط دلیل نهی از منکر، دلیل اذیت نکردن مؤمن را تخصیص بزنیم، دیگر در آنجا تخصیص اکثری لازم نمیآید. ما موارد فراوانی داریم که اذیت مؤمن هست، ولی مورد نهی از منکر نیست.
پس در تعارض ادله اهانت و اذیت و ادله امر و نهی، دلیل امر و نهی مقدم میشود. چون اگر بخواهیم دلیل اذیت و اهانت را مقدم کنیم، تخصیص اکثر لازم میآید. پس برای فرار از تخصیص اکثر، ادله اهانت را تخصیص زدیم؛ و الا تعارض باقی است.
بنابراین«الأیسر فالأیسر» اقتضاء جمع بین ادله است؛ یعنی در ادله «الأیسر فالأیسر»هم ادله حرمت ایذاء و اهانت حفظ شده است و هم ادله امر به معروف و نهی از منکر. جمع هم جمع عقلایی و مقبول است.
ادله «الأیسر فالأیسر» در قواعد شهید اول
بعضی مثل مرحوم شهید در قواعد برای «الأیسر فالأیسر» دلیل آوردهاندو گفتهاند اصلاً اطلاقات امر به معروف و نهی از منکر، با ادله امر به معروف و نهی از منکر تخصیص میخورد و اصلاً کاری به تزاحم ندارد.
ایشان برای اثبات این دلیل، از دو آیه استفاده کرد؛ یک، دستور خدای متعال به موسی و هارون، «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ»[2] خدای متعال به موسی و هارون فرمود به سراغ فرعون بروید و او را به سمت من فرابخوانید. از اولین مرتبه شروع کنید. اول عصا را نیانداز و سرش فریاد نزن. در ابتدا «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا»، بعد قول لین را که قبول نکرد، صدا را کمی بالا ببر.بعد که آن را قبول نکرد، عصا را بیانداز.
ایشان میفرماید اول چیزی که خدای متعال در امر به معروف و نهی از منکر به اینها فرمود، «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا» بود. اگر مراتب بالا از اول جایز بود، خدای متعال، اول مرتبه پائین را نمیگفت.
دلیل قرآنی دوم «وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[3] خدای متعال در این آیه میفرماید که اگر با اهل کتاب وارد مجادله میشوی، وارد نشو مگر به مجادله احسن. مجادله احسن یعنی عبارتهای قابل فهم او و کلمات طبعپذیر. یا آیه «ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن»[4] ایشان به این آیه تمسک کرده است.
مرحوم شهید در کتاب قواعد به این دو آیه تمسک کرده است؛ یکی اقدام حضرت موسی و دیگری نهی از مجادله با اهل کتاب. این استدلال خوب است اما از این استدلال لزوم «الأیسر فالأیسر» به دست نمیآید. اینجا امر به یکی از موارد است به دلیل احتمال التأثیر به این مرتبه.
خدای متعال میداند که اگر اینها با فرعون از اول با بلندی حرف بزنند، هیچ اثری نخواهد داشت؛ به دلیل آیه «لعله یتذکر او یخشی» بنابراین اگر این «یتذکر او یخشی» با قول بلند هم انجام شود، میگوید قول بلند بگو.شاید دستور به قول لیّن، برای این بوده است که احتمال اثر در این مورد فقط به قول لین بوده و در قول تند اصلاً احتمال اثر نبوده است. بنابراین اگر در جایی احتمال الاثر برابر باشد، این آیه نمیگوید اولی را بگو، چون احتمال در این آیه هست.
میزان تخصیص ادله امر و نهی بر ادله ایذا
پس دلیل ما بر «الأیسر فالأیسر» همان جمع بین الادله است که اگر ایذاء تفاوت مراتب دارد، دلیل امر به معروف و نهی از منکر، ادله ایذاء را فقط در حد متیقن تخصیص میزند؛ در آن حدی که نیاز است. در مابقیتعارض میشود و سقوط میکند و وجوبی نمیماند. گرچه که حرمت آن هم نمیماند؛ اما به دلیل بالاتر رجوع میکنیم. دلیل بالاتر حرمت تصرف در وقت دیگران، در لغو من القول و همه اینها وجود دارد.
ملاک در امر به معروف و نهی از منکر
آن چیزی که در امر و نهی لحاظ میشود، اثر است. هدف آن است و همه چیز به اثر بند است. بنابراین اگر اثر با قول نرم میآید و نه با دستور، اصلاً دستور جا ندارد. چون اگر شما دستور دهید، اصلاً کارتان را انجام ندادهاید. امر به معروف و نهی از منکر را بارها گفتیم که خودش موضوعیت ندارد، بلکه وصول به اثر موضوعیت دارد. یعنی خدای متعال در امر و نهی، به دنبال این است که در عالم خارج منکر تحقق پیدا نکند و معروف جریان پیدا کند. اگر شما بگویید من نهی از منکر کردم و به عنوان مثال جرأت به خرج دادم و فریاد بر سر آن فرد زدم و او هم گوش نکرد؛ ولی اگر همین نهی از منکر را به آرامی میگفتم، او آن عمل را ترک میکرد. پس من در اینجا نهی از منکر نکردم؛ بلکه فعل المنکر انجام دادهام. این خودش فعل منکر بود.شما باید اثر را در نظر بگیرید.
شرایط مساوی برای مراتب امر به معروف و نهی از منکر
از این مسئله عبور میکنیم. امام(ره) مسئله هفتم را به این صورت میفرمایند: «لو فرض تساوی بعض ما فی المرتبة الأولى مع بعض ما فی المرتبة الثانیة لم یکن ترتیب بینهما بل یتخیر بینهما، فلو فرض أن الاعراض مساو للأمر فی الایذاء و علم أو احتمل تأثیر کل منهما یتخیر بینهما و لا یجوز الانتقال إلى الأغلظ.»
اگر در جایی مراتب مختلف امر به معروف و نهی از منکر، به یک اندازه ایجاد اذیت و نارارحتی میکرد، تکلیف چیست؟ یعنی مرتبه قلبی مُظهر و مرتبه لسانی به یک اندازه باعث اذیت و ناراحتی شخص میشود.
بعضیها برای مراتب، موضوعیت قائلند؛ یعنی تا هنگامی که قلبی مُظهر دارای اثر هست، حق رفتن به سمت قولی ندارید. تا هنگامی که قولی مؤثر است، حق رفتن به قدام عملی و یدی ندارید. اگر چه تالی فاسدهای اینها برابر باشند، شما بین مراتب مخیر نیستید؛ بلکه باید مرتبه اول را انجام دهید.
مرحوم امام(ره) میفرماید در اینجا ترتیبی نیست و شخص مخیر است که به هر کدام از مراتب امر و نهی که صلاح میداند عمل کند. ولی مرحوم صاحب جواهر میفرماید نه، اگر برابر بود، باید به مرتبه اول عمل کند؛ زیرا ایشان از ادله برای مراتب، موضوعیت فهمیده است. میگوید اصلاً در نزد شارع موضوعیت دارد که شما اول چیزی نگویید و نهی از منکرتان قلبی مُظهر باشد.
ولی ما بارها عرض کردیم و گفتیم که مراتب و اقوال، همه طریقیت دارند. چیزی که مهم است، این است که در عالم خارج جلوی منکر با کمترین تالی فاسد گرفته شود. بنابراین اگر تالی فاسد مراتب، برابر است، اثرش هم برابر است؛ پس میتوانید و مخیر هستید که به هر کدام از مراتب که میخواهید عمل کنید.
اگر میبینید شخصی دزدی میکند، ناگهان مجلس را ترک کنید، دزدی را قطع میکند. به او بگویید دزدی نکن، دزدی را قطع میکند. دستش را بگیرید و کنار بکشید، قطع میکند. در هر سه هم اهانت به او یک مرتبه است و با هر سه مرتبه نهی از منکر، جلوی دزدی او گرفته میشود. هر کدام را که میخواهید انجام بدهید.
تذکر
اینجا میخواهیم یک حاشیه بزنیم؛ روی آن فکر کنید. آیا مراد از اثر، فقط اثر منهی و مآمور است یا آثار محیطی هم دخالت دارد. به عنوان مثال، شما در خیابان میخواهید یک بد حجابی را نهی از منکر کنید. اگر فقط قیافه را در همه بکشید، متوجه میشود و حجاب خودش را درست میکند. به او لسانی هم بگویید، حجاب خودش را درست میکند. بر فرض اینکه در هر سه مورد، ایذاء او به یک اندازه است. پس نسبت به او اثر علی السواء است. تالی فاسد هم علی السواء است.
اما اگر شما فقط رو در هم بکشید، هیچ کس نمیفهمد به او گفتهاید که این کار بد است. بنابراین در دیگران بد بودن این مسئله جا نمیافتد. اما اگر به او بگویید این کار را نکن، برای او تفاوتی ندارد. دیگران هم متوجه میشوند که این کار بدی است. یعنی اگر به او بگویید، اثر در او و جامعه میگذار؛اما اگر فقط رو ترش کنید، اثر در او میگذارد، ولی در جامعه اثر نمیگذارد.در اینجا باز تخییر است یا مرتبه قولی واجب است؟ بنابراین چون در اینجا اثر عملی نهی از منکر بالاتر است، این واجب التقدیم است و حتماً باید بگویید.203/122/ق
آل عمران/104
آیه 44 سوره طه
آیه 46 سوره عنکبوت
آیه 125 سوره نحل