به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد حوزه علمیه قم در جلسه 81 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر که روز سه وشنبه 24 شهریور 1394 در مدرس ساحلی مدرسه فیضیه قم برگزار شد، در تبیین مرتبه امر و نهی زبانی، گفت: اگر امر و نهی در تحقق معروف و جلوگیری از منکر موثر نبود، نوبت به تهدید، وعید و تشدید در گفتار می رسد.
وی افزود: امر و نهی در الفاظ خودش و انواع گفتار، مقول به تشکیک است؛ امر لَیّن، امر شدید، امر اشد، امر با تهدید، امر با وعده، امر با وعید و مانند آن. همه امرند و یک طیف وسیعی را شامل میشوند. موضوع در ادله، مطلق الامر است و اگر همه مصادیق امر در تحقق معروف مؤثر بود، دلیل، شامل آن میشود. امر الشدید اگر مؤثر است، اطلاق دلیل وجوب امر به معروف شامل آن میشود.
اهم سخنان و استدلال های استاد مهدی طائب درباره مرتبه زبانی امر به معروف و نهی از منکر چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در بیان مراتب امر به معروف و نهی از منکر، گفته شد که مرحله اول، مرحله قلبی است.
مرحله دوم امر به معروف و نهی از منکر، مرحله لسانی است. فرمودند در مرحله لسانی هم امر به معروف و نهی از منکر از امر و دستور آغاز نمیشود؛ بلکه به رعایت مورد، باید از راحتترین مسیر اقدام شود.
مراعات سلسله مراتب امر به معوف و نهی از منکر
طبق بیان امام(ره) باید با موعظه، ارشاد و قول نرم شروع کرد.
در مسئله چهارم، ایشان میفرمایند: «لو توقف رفع المنکر و إقامة المعروف على غلظة القول و التشدید فی الأمر و التهدید و الوعید على المخالفة، تجوز بل تجب مع التحرز عن الکذب.»
این مسئله در جایی است که شما در امر به معروف و نهی از منکر از مرحله نصیحت، موعظه و قول نرم عبور کردید و دیدید که بیفایده است؛ بعد به شکل دستوری امر و نهی کردید، ولی باز میبینید که اثر نمیکند. ایشان در این مسئله می فرمایند که در اینجا باید این دستور را با شدت بگویید. با فرض اینکه اگر با شدت بگویید مؤثر میافتد، ایشان میفرماید واجب است که دستور را تشدید کنید.
تا اینجا مربوط به خود نوع گفتار میشود. گاهی موارد شما به فرد میگویید که نمازت را اقامه کن. گاهی موارد میگویید که بلند شو و نمازت را اقامه کن.نوع گفتار عوض میشود و دستور همان است.
بعد در ادامه این مسئله، امام(ره) در امر و نهی، مسئله تهدید و وعید را مطرح میکنند. این تهدید اضافه است؛ یعنی اگر دستور تنهای شما مؤثر نیفتاد، نیاز پیدا میکنید به تهدید. به عنوان مثال شما به شخصی بگویید که اگر نماز نخوانی، الآن کتکت خواهند زد.
وعید هم به این معنا است که شما به شخصی بگویید اگر این کار را نکنی، یک کاری میکنم که به زندان بیفتی.
لزوم مراقبت از محرمات در امر به معروف و نهی از منکر
ایشان میفرماید اگر اقامه معروف یا جلوگیری از منکر، به این امور نیاز داشته باشد، حق دارید که از آن استفاده کنید. بعد میفرماید بلکه واجب است. لکن «مع التحرز عن الکذب»؛ فقط مراقب باشد که در این تهدید و وعید، دروغ نگوید.
این مسئله دو مطلب دارد؛ مطلب اول جواز التهدید و الوعید و التشدید. مطلب دوم وجوب این عمل در جای خودش.
همین مسئله دو وجه هم دارد؛ یک وجه این که اگر تهدید کنید و وعید دهید و تشدید فیالقول کنید، به طرف مقابل اهانت، ایذا و سلب آبرویی میشود؛ یعنی یکی از عناوین محرمه اتفاق میافتد. گاهی هم هیچ یک از اینها نیست. اگر این عناوین محرمه نباشد، اصل الجواز دیگر دلیل نمیخواهد. شما امر به معروفتان را میکنید ولو این که فریاد میزنید. فریاد زدن فی نفس الامر اشکالی ندارد. اگر کسی فریاد بزند، نه موجب ایذاء کسی میشود و نه موحب اهانت خودش و دیگران؛ بنابراین اشکالی ندارد و از عناوین محرمه نیست.
وعید هم این است که به عنوان مثال، به فردی بگویید که اگر امروز نمازت را نخوانی، کاری میکنم که به زندان بیفتی. اگر این کار شما باعث سلب آبروی او نمیشود و اگر موجب نمیشود که او اذیت شود، این وعید شما در امر به معروف و نهی از منکر، بدون اشکال است. پس اصل الجواز در صورتی که با عناوین محرمه همراه نباشد، بیاشکال است.
دلیل وجوب تهدید و وعید
از طرفی وجوب این تهدید و وعید هم درست است. به دلیل این که امر به معروف و نهی از منکر به هدف تحقق معروف و جلوگیری از منکر است. در جلسات قبل عرض شد که امر و نهی، طرق هستند. طریق خاصی در لسان ادله، اخذ نشده است. ما در لسان ادله امر به معروف و نهی از منکر، مطلبی نداریم که شما ملزم هستید منحصراً از فلان لفظ استفاده کنید.
به عبارت دیگر تنها چیزی که در لسان ادله اخذ شده، امر و نهی است و امر و نهی در الفاظ خودش و انواع گفتار، مقول به تشکیک است. امر لین، امر شدید، امر اشد، امر مع التهدید، امر مع الوعده، امر مع الوعید و... همه امرند و یک طیف وسیعی را شامل میشوند. موضوع در ادله، مطلق الامر است. وقتی مطلق الامر شد، همه مصادیق امر اگر در تحقق معروف مؤثر بود، دلیل، شامل آن میشود. امر الشدید اگر مؤثر است، اطلاق دلیل وجوب امر به معروف شامل آن میشود. پس برای لزوم استفاده از امر و نهی شدید، امر و نهی تهدیدگونه، امر و نهی وعیدی، نیاز به دلیل جدید نداریم؛ برای این که از امر شدید استفاده کنیم، نیاز به دلیل جدید نداریم. وقتی اطلاقات شامل امر شدید میشود، پس معنا ندارد که بگوییم یجوزُ؛ باید بگوییم یجبُ. همان طور که امام(ره) در آغاز فرمود یجوزُ و بعد فرمود بل یجب.
مراعات مراتب در صورت ایذا و وهن
حال سؤال این است که اگر این امر و نهی، موجب وهن، ایذاء و بیآبروییاش شود، باز هم واجب است؟ میفرماید بله، یجب الی مع عدم الرجحان. یعنی مگر اینکه معروفی که او ترک میکند، آن قدر در درجه اهمیت نباشد که شما اگر با این شکل او را نهی بکنید و آبروی او برود، مفسده آبرو رفتنش را توجیه کند.
پس اصل مسئله روشن شد و اطلاقات شاملش میشود. بعد ایشان میفرماید: «مع التحرز عن الکذب؛ ولی در این وعده و وعید، نباید دروغ بگویید.» یعنی فرض بگیرید شما در خیابان فردی را میبینید که به خانمها نگاهمیکند. باید نهی از منکر کنید. میگویید چشم بپوش، والا میفرستمت ده ضربه شلاق بزنند؛ در حالی که شما چنین قدرتی ندارید و هیچ کس هم حرف شما را گوش نمیکند. این حرف دروغ است.
نکاتی در مورد وعید و تهدید
در رابطه با وعید، اگر شما مردم را وعید به آن چیزی که اسلام اجازه نداده بدهید، نفس الوعید حرام است. مثل پادشاهان که قدرت داشتند و میتوانستند بگویند که چشم او را در میآورم؛ اما نفس این که به مجرمی بگوید چشمت را در میآورم، نفس این گفتار حرام است.
ذیل این مسئله، مطلبی را عرض کنم و آن این که از این مسئله یک مطلبی را که میتوان استفاده کرد و بعضی از متدینین ما هم متأسفانه دچارش هستند، این است که ما در اینجا گفتیم اگر غلظت القول لازم باشد، یجوزُ. امام(ره) چرا اول فرمود یجوزُ بعد با بل فرمودند یجب؟ چرا اول فرمودند یجوزُ؟
علت این مسئله آن است که اگر در جایی گفتار نرم در فرد اثر میکند، در چنین جایی قول الغلیظ حرام میشود؛ به دلیل این که از قول الغلیظ، بالاخره آن فرد اذیت میشود و ایذاء المؤمن در هر مرتبهاش حرام است.
بر شما امر به معروف واجب است؛ اما اگر این امر به معروف را به شکلی گفتید که او معروف را انجام داد، اما اذیت شد، در حالی که شما میتوانستید به شکلی بگویید که هم او عمل کند و هم اذیت نشود، شما تکلیفتان را انجام دادهاید، اما این انجام تکلیف ملازم با حرام شده است و این، وجوب آن حرمت را برنمیدارد؛ چون لازم نبوده است.
بنابراین اگر مثلا در مجلسی موسیقی حرام میگذارند، شما ناگهان فریاد بزنید که «چرا رقاصخانه راه انداختهاید» و آن فرد، صدای موسیقی را خاموش کند و با این گفتار شما به او اهانت شود، شما کار حرام انجام دادهاید ولو این که تکلیفتان را انجام دادهاید؛ چون اگر به این فرد به طور خصوصی میگفتید که این حرام است، او خاموش میکرد و به او اهانت هم نمیشد.
میخواهم فرض مسئله را تصفیه کنم که بعضی از امر به معروفها با حرام ملازم میشود؛ بنابراین در جایی که امر به معروف شما با لسان لین انجام میشود، اگر لسان الغلیط را به کار ببرید، حرام است؛ چون موجب ایذاء است که البته در مسئله قبل گفتیم این حسب مورد است. بعضیها آن قدر در امور دینی بیغیرت و بیخیال هستند که اگر بگویید رقاصخانه راه انداختهای، میخندد و برایش مهم نیست. این برای آنجا نیست. اصلاً به او اهانت نشد؛ پس هر شکلی که میخواهی بگو.
بحث سر این است که اصولاً در مقوله امر به معروف و نهی از منکر، با مراتب مختلف مؤمنین سر و کار داریم نه با کفار و ایذاء المؤمن، مؤمن مقول به تشکیک هم حرام است.[1]
عدم جواز استفاده از محرمات در امر به معروف و نهی از منکر
مسئله بعدی که امام(ره) مطرح میکنند: «لا یجوز إشفاع الانکار بما یحرم و ینکر کالسب و الکذب و الإهانة. نعم لو کان المنکر مما یهتم به الشارع و لا یرضى بحصوله مطلقا کقتل النفس المحترمة و ارتکاب القبائح و الکبائر الموبقة، جاز، بل وجب المنع و الدفع و لو مع استلزامه ما ذکر لو توقف المنع علیه.»
لا یجوز إشفاع الانکار بما یحرم و ینکر؛ شما در نهی از منکر حق ندارید که نهی خود را با یک حرام همراه کنید. مثل اینکه امر به معروف و نهی از منکر را با سب و فحش همراه کنید. مثل اینکه بگویید: ای خاک بر سرتان با این حجابتان!
از طرفی شما نباید امر و نهی خود را با دروغ همراه کنید. به عنوان مثال بگویید که با این شکل بیحجابی که تو بیرون آمدهای، در آخرت به انگشت دستت آویزانت نگه میدارند! این حرف دروغ است. تهدید به عذابی که ما دلیلی برای آن نداریم.
دیگر اینکه نباید امر به معروف و نهی از منکر منجر به اهانت به مومن شود. شما میخواهید نهی از منکر کنید. حق ندارید نهی از منکرتان را همراه با اهانت کنید. مانند اینکه بگویید: چرا مانند حیوانات بدون لباس به خیابان میآیید؟ این که شما اشخاصی را به حیوان تشبیه کردهاید، عین اهانت است.
بنابراین اصل اول در این مسئله، این میشود: «لا یجوز إشفاع الانکار بما یحرم و ینکر کالسبّ و الکذب و الإهانة.» به دلیل این که امور واجب، موجب حلیت محرمات نمیشوند. در اصول، در اجتماع امر و نهی، از همان اول خواندهاید، که البته یکی از معضلات فقه، اجتماع امر و نهی است. مثال رایج آن هم نماز در دار غصبی است.
نماز واجب است. در این خانه هم سر طرف را کلاه گذاشته، پول به او نداده و در آن نشسته است. در این خانه نماز خواندن چگونه است؟ درست است که نماز واجب است، ولی غصب هم حرام است. امر و نهی هم با یکدیگر جمع نمیشوند. این که صلاة شما دستور دارد، دلیل نمیشود که غصب شما حلال شود؛ چون هیچ واجبی حرامی را حلال نمیکند.
البته ممکن است در جایی حرامی حلال شود. یعنی در جایی که شما به آن حرام مضطر باشید؛ «ما من المحرّم الا و قد احله الاضطرار.» والا ذات واجب، هیچ حرامی را حلال نمیکند. مگر این که اضطرار بیاید؛ یعنی اضطرار، اول حرمت را برمیدارد، بعد وجوب میماند.
مثالهایی برای اضطرار
مثلاً الآن یک نفر در حال غرق شدن است و باید بروید نجاتش دهید؛ اما اگر بخواهید این را نجات دهید، باید به دار غصبی بروید. از دار غصبی باید عبور کنید تا او را نجات دهید. در اینجا انقاذ غریق، واجب و ورود در دار غصبی حرام است. آیا وجوب آن، حرمت این را برمیدارد یا نه؟ در این حالت مضطر شدهای به این که در دار غصبی بروی. این اضطرار، حرمت را برمیدارد. شما مضطر هستی؛ به خاطر این که جان مؤمن مانند جان خودت است.
خوردن میته برای شما حرام است؛ ولی اگر الآن این میته را نخورید، میمیرید. شما به خوردن میته مضطر هستید. «ما من المحرّم الا و قد احله الاضطرار.» در انقاذ غریق هم همین مطلب صادق است. چون انقاذ غریق بر شما واجب است و مانند انقاذ خودت است، پس برای انقاذ او، شما مضطر هستید که وارد دار غصبی بشوید.
پس مسئله را این طور فرض میگیریم: ما اگر جایی در مسئله امر به معروف و نهی از منکر، فحش ندهیم، او دست برنمیدارد. اگر به او اهانت نکنیم و یا دروغ نگوییم، دست برنمیدارد. یعنی راه نهی از منکر برای تحقق، عبور از محرم است.
به عنوان مثال میخواهم این فرد را از شرب الخمر نهی کنم و او هم استنکاف نمیکند، مگر این که به او اهانت کنم. فتوای اولیه، حرمت این اهانت است؛البته در اینجا یک استثناء میزند؛ آن استثناء این است که آن منکری که میخواهد اتفاق بیفتد، از اموری است که شارع هرگز راضی به آن نیست. این هم زمانی است که انسان در انجام این کار، مضطر باشد.
بنابراین مسئله را یک بار دیگر میگوییم: «لا یجوز إشفاع الانکار بما یحرم و ینکر کالسب و الکذب و الإهانة.» شما عادی بگو که بیحجاب بیرون نیا. اگر گوش کرد که مسئله تمام است، ولی اگر هم گوش نکرد، دیگر مهم نیست. حق نداری که به او اهانت بکنید.الا این که آن منکری که او انجام میدهد، منکری است که شارع به هیچ وجه نمیخواهد این تحقق پیدا کند. میگوید هر طوری شده جلویش را بگیر؛ مانند قتل نفس محترمه. میبینید که فردی چاقو کشیده و میخواهد مؤمنی را بکشد و شما اگر به او اهانت کنید و دروغ بگویید و فحش دهید، از این کار دست برمیدارد. اگر این طور است، فحش بده، اهانت را انجام بده، تا جلوی این جنایت گرفته شود. چون قتل مؤمن مسئلهای است که شارع به هیچ وجه بدان راضی نیست.
امام(ره) در این رابطه و در ادامه همین مسئله می فرماید: «نعم لو کان المنکر مما یهتم به الشارع و لا یرضى بحصوله مطلقا کقتل النفس المحترمة و ارتکاب القبائح و الکبائر الموبقة جاز.» در باب قتل ما نصوص داریم. در باب کذب، برای حفظ جان مومن، مرحوم صاحب وسائل بابی ایجاد کرده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «احلف بالله کاذبا و نج أخاک من القتل؛ به خدا قسم دروغ بخور و جان مؤمن را نجات بده.»[2] یعنی در جایی میبینید که جان مؤمنی در خطر است و میخواهند او را بکشند و شما میدانید که او علیه ظالمی وارد عمل شده و یک اقدامی انجام داده است. حالا او را گرفتهاند و میخواهد بکشند. شما میدانید این اقدام را انجام داده است، اما اگر در برابر اینها به خدای لایزال قسم بخورید که این فرد این کار را انجام نداده است، او نجات پیدا میکند. در چنین جایی پیامبر(ص) فرمود قسم دروغ بخور و جان او را نجات بده.
عدم دلیل به جواز استفاده از حرام در کبائر موبقه
بنابراین معلوم شد که ما در این مسئله برای حفظ جان مومن دلیل داریم. اما برای این کلام امام(ره) که میفرماید: «و ارتکاب القبائح و الکبائر الموبقة» چه دلیلی داریم؟ کبائر موبقه مثل زنا، شرب الخمر، دزدی و...؛ چه دلیلی دارد که من مرتکب حرام شوم برای این که این فرد زنا نکند؟ چه کسی گفته اگر من اهانت کنم و یک نفر زنا نکند، اهانت من ارجح است از زنا نکردن او؟ ما این را کجا داریم؟ چون بالاخره در من اثر منفی میگذارد.
بنابراین کبائر موبقه و امثالهم را نمیتوان به صورت علی اطلاق، قبول کرد. پس این قسمت مسئله را به این صورت بیان میکنیم: «لا یجوز إشفاع الانکار بما یحرم و ینکر کالسب و الکذب و الإهانة، الا اذا کان المنکر اهم من المشفع.» ترک منکر اهم بر این امر حرامی باشد که شما میخواهید انجام دهید. اگر اهم بود، باب تزاحم میشود. در باب تزاحم هم ملاکها رؤیت میشود.122/203/ق
پاورقی:
1. البته در مسئله بعدی معلوم میشود که امر به معروف و نهی از منکر واقعاً چه قدر سخت است. در پایان به این نتیجه میرسد که باید سیستم باشد. قیود امر به معروف و نهی از منکر از نظر مصداق شناسی واقعاً از مسئله نماز سختتر و مشکلتر است.
2. وسائل ج16 ص134.