vasael.ir

کد خبر: ۱۰۷۹
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۱ - 29 August 2015
مقاله؛

طواف از طبقه دوم مسجدالحرام

پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی - در این نوشتار بر آنیم که دیدگاه فقیهان شیعی و سنی در بارة طواف از طبقة دوم مسجدالحرام وفضای کعبه را شرح دهیم و تبیین کنیم. در مجموع، سه دیدگاه در این موضوع وجود دارد؛ «جواز طواف»، «عدم جواز طواف» و« قول به احتیاط و جمع در مورد معذورین». برای هر یک از فتاوا ودیدگاه ها، دلایلی از کتاب، سنت، عقل و عرف مطرح شده است.

 

در وضعیت کنونی که طبقة اوّل مسجدالحرام، حدود 27 یا 30 سانتی متر از سقف کعبة معظّمه بالاتر است، فتاوای گوناگونی از فقهای معاصر در بارة «جواز و صحّت طواف از طبقة بالا» و «عدم جواز و عدم صحّتِ طواف از آن» مطرح شده است. پیش از ورود به بحث اصلی، ناگزیر به بیان چند مطالب در بارة ارتفاع کعبه و مسجدالحرام و پیشینة آن هستیم. پرداختن به این نکات، به این دلیل است که در موضوع بحث دخیل و تأثیرگذار می باشند:

1. ارتفاع کعبة معظمه در عصر ابراهیم خلیل (ع) طبق روایت سعیدبن جناح، نُه ذراع بوده است:

«... سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ کَانَتِ الْکَعْبَةُ عَلَی عَهْدِ إِبْرَاهِیمَ (ع) تِسْعَةَ أَذْرُعٍ وَ کَانَ لَهَا بَابَانِ فَبَنَاهَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ فَرَفَعَهَا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً فَهَدَمَهَا الْحَجَّاجُ وَ بَنَاهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ ذِرَاعاً». [1]

«سعید بن جناح از برخی از اصحاب و آنها از امام صادق (ع) نقل می کند که: «ارتفاع کعبه در زمان ابراهیم (ع) به نُه ذراع می رسید و برای آن، دو درِ (شرقی و غربی) بود. ابن زبیر (پس از آسیب دیدن کعبه به وسیلة سنگباران لشکریان حَجّاج) ، آن را با ارتفاع 18 ذراع ساخت. (پس از قتل ابن زبیر) حَجّاج آن بنا را تخریب و با ارتفاع 27 ذراع بنا کرد.» [2]

امروز ارتفاع کعبه به 85/14سانتی متر می رسد.

اطراف کعبه به صورت مستطیل، صحن مسجدالحرام و میدان طواف را تشکیل می دهد.

ظهور روایت سعیدبن جناح، دلالت بر این مطلب دارد که افزودن بر ارتفاع کعبه منعی ندارد؛ زیرا اگر منعی  بود، امامان بزگوار بیان می کردند و در صورت بیان به دلیل دواعی بر نقل، حتماً به دست ما می رسید.

مسألة ارتفاع کعبه، همچنان که خواهیم دید، بر فتاوای فقها اثر گذاراست.

2. از زمان خلیفة سوم، بخش هایی از مسجدالحرام با وسعتی که در همان عصر داشت، مسقّف شد و در عصرخلفای اموی و عباسی، بارها توسعه یافت، ولی در عصر سعودی ها اقدامات دیگری انجام گرفت؛ مانند بنای زیر زمین، ساخت طبقة دوم و نیزآماده سازی سطح بالای مسجد برای نماز و طواف. [3]

بنابراین، تا سال 1368ق. (1328ش.) مسجدالحرام فاقد طبقة دوم و زیر زمین بود، ولی امروز وجود طبقة دوم مسجد و شاید درآینده طبقات دیگر و همچنین کثرت حجاج و عدم گنجایش صحن مسجدالحرام برای طواف، باعث شده که مسألة طواف از طبقات بالا و همچنین طبقة زیر زمین مورد توجه قرار گیرد و موجب سولاتی از فقیهان بزرگوار شود وآنان را به پاسخگویی وادارد.

3. بحث طواف از طبقة دوم مسجد یا از فضای کعبه، فاقد پیشینة تحقیق است و تا آنجا که تتبّع و بررسی شده، از جانب فقهای گذشته و معاصر و حتی فقهای کنونی به چشم نمی خورد. تنها فقیهی که به اشاره، آ ن هم تنها در نقد فتوای شافعی، سخنی از طواف در فضای کعبه به میان آورده، مرحوم علامة حلّی(متوفای726ق.) است که مرحوم شیخ حسن نجفی درکتاب جواهر الکلام نیز صرفاً به نقل عبارت علامه بسنده کرده، بی آن که به بررسی وتجزیه و تحلیل آن بپردازد.

علاّمة حلّی درکتاب تذکرة الفقها می نویسد:

و قال الشافعی: لا بأس بالحائل بین الطائف و البیت، کالسقایة و السواری، و لا بکونه فی آخر باب المسجد و تحت السقف و علی الأروقة و السطوح إذا کان البیت أرفع بناء علی ما هو الیوم، فإن جعل سقف المسجد أعلی، لم یجز الطواف علی سطحه، و یستلزم أنّه لو انهدمت الکعبة ـ و العیاذ باللّه ـ لم یصح الطواف حول عرصتها، و هو بعید» [4]

«شافعی گوید: اشکال ندارد چیزی مانند آب خوری و دیوارها، میان طواف کننده و خانة خدا (کعبه) فاصله شود وهم-چنین اشکالی نیست که طواف در آخر درِ مسجد و زیر سقف و داخل رواق ها قرار گیرد، اگر ارتفاع خانه رفیع تر و بلندتر از سطح مسجد باشد، همچنان که امروز چنین است. بنا بر این، اگر سقف مسجد بلند تر از کعبه بود، طواف بر سطح مسجد جایز نیست. لازمة این سخن شافعی آن است که اگر ـ العیاذ بالله ـ روزی کعبه ویران شد، طواف پیرامون عرصه آن درست نباشد وحال آن که چنین چیزی بعید است. (وکسی چنین فتوایی نداده است.) »

این تنها عبارتی است که در منابع شیعی در این موضوع یافت می شود. آن هم همچنان که ملاحظه می کنید، علاّمه حلّی، فتوای شافعی را که گفت: «اگر سطح مسجد بلندتر از خانه بود طواف صحیح نیست» رد می کند و در نقض آن می فرماید: «اگرچنین سخنی درست باشد؛ چنانچه روزی کعبه خراب شد و ساختمان آن فرو ریخت، طواف بر عرصة آن نباید صحیح باشد، در حالی -که کسی چنین فتوایی نداده است.

در موضوع مورد بحث، تنها دو مقالة متوسط نگاشته شده است:

* مقاله ای از حجت الاسلام عباس ظهیری با عنوان، طواف معذورین، که بخش دوم آن اشاره ای به موضوع بحث دارد و در فصلنامة «میقات حج» شمارة 61 به چاپ رسیده است.

* و دیگر، نوشته ای با نام «پژوهشی در بارة طواف از طبقة اول مسجدالحرام»، ولی هیچ کدام از این دو بزرگوار به صورت مستوفا وارد بحث نشده اند و جای تحقیق وپژوهش در موضوع یاد شده، همچنان باقی است. همچنان که جناب آقای فاضل در پایان مقاله اش یاد آور شده اند.

بخش اول:

طرح مسأله و سخن فقها

پرسش اصلی بحث:

آیا طواف از طبقة دوم مسجدالحرام که ارتفاع آن بلندتر از کعبه می باشد، جایزاست؟

به عبارت دیگر، آیا انجام طواف در مکانی بالاتر ازکعبه و در فضای کعبه جایز است؟ مانند طبقة دوم یا پشت بام یا طبقات دیگری که بعداً ساخته شود.

به دیگر سخن، آیا طواف بر گِرد فضای کعبه، طواف بر پیرامون کعبه محسوب می شود؟

در پاسخ به این پرسش بایدگفت که مسأله از چند جهت قابل بررسی است:

1. در حال اختیار؛ بدین معنی که زائر از همان آغاز مخیّر باشد «در صحن مسجدالحرام» یا «در طبقات فوقانی» طواف کند.

2. در حال اضطرار و ازدحام جمعیت؛ یعنی اگر ازدحام و شلوغی به حدی بود که توانایی و قدرت طواف درصحن مسجد وجود نداشته باشد ویا افراد معذور و ناتوانی هستند که در صحن مسجد نمی توانند پیاده طواف کنند و باید از صندلی چرخدار (ویلچر) یا وسیلة نقلیة دیگراستفاده کنند. به همین جهت مأموران حرم، مانع از طواف آنان در صحن مسجد می شوند و به ناچار آنان را به طبقة دوم مسجدالحرام هدایت می کنند.

اقوال فقهای شیعه

فقهای شیعه دراین مسأله سه نظریه دارند: 1. جواز 2. عدم جواز 3. قول به احتیاط وجمع.

نکته: فتوای فقها که به آن خواهیم پرداخت، ناظر به حالت اضطرار و افراد ناتوان و معذور است که ناگزیر از صندلی چرخدار استفاده می کنند.

در این باره، از مراجع عظام تقلید استفتا شده که متن آن با پاسخ های ایشان چنین است:

«افراد ناتوان، که پیش تر با صندلی چرخدار (ویلچر) یا سبد (تخت روان) طواف داده می شدند، در سال جاری از طواف در صحن مسجد الحرام منع شده اند و حتی ممکن است کسی نباشد فرد ناتوان را بر دوش خود حمل کند و طواف بدهد یا همین کار نیز ممنوع شود و چنین افرادی باید در طبقة دوم یا پشت بام مسجد الحرام طواف داده شوند. اکنون پرسشی که پیش می آید این است که: آیا چنین طوافی کفایت می کند یا نه؟ و وظیفة آنان چیست؟» [5]

پاسخ.

مراجع بزرگوار ـ ایّدهم الله ـ هرکدام به گونه ای به این استفتا و پرسش، پاسخ داده اند که درمجموع به سه قول می-رسیم:

الف: عدم جواز

1. آیت اللَّه سیستانی: چنانکه احراز شود طبقة دوم بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمی کند و باید برای طواف از پایین نایب بگیرند و لازم نیست احتیاط کنند وچنانچه مطلب مشکوک باشد، باید احتیاطاً میان طواف از بالا و نایب گرفتن از پایین جمع نمایند.

2. آیت اللَّه صافی گلپایگانی: اگر طواف در طبقة دوم، بالاتر از کعبه باشد، نایب بگیرند تا برای آنان در صحن مسجدالحرام طواف نماید وخودش لازم نیست که ازطبقة  دوم  طواف  نماید.

3. آیت اللَّه نوری همدانی: طواف در طبقة فوقانی صحیح نیست و این قبیل افراد باید به وسیلة کول گرفتن طواف خود را انجام بدهند واگر ممکن نشد، لازم است برای طواف خود نایب بگیرند.

ب: جواز

1. آیت اللَّه بهجت: در صورت عدم امکان، با رعایت الأقرب فالأقرب طواف از طبقه دوم کفایت می کند.

2. آیت اللَّه مکارم شیرازی: در این گونه موارد که راهی جز این نیست، طواف در طبقة بالاکفایت می کند.

3. علاّمة حلّی وبه تبع وی، صاحب جواهر، در میان فقهای گذشته، به این مسأله اشاره کرده و قائل به جواز طواف از طبقة فوقانی شده اند و این فتوا از عبارت علاّمه درکتاب تذکره، استنباط می شود که در ردّ قول شافعی نقل کردیم. صاحب جواهر نیز متن فتوای علامه را درکتاب جواهر آورده وآن را تأییدکرده است.

ج: قائلین به احتیاط و جمع  

1. آیت اللَّه خامنه ای: طواف باید دور کعبة معظمه و لو در فضای ما بین زمین تا محاذی  پشت بام کعبه باشد و کف طبقة دوم مسجد الحرام، اگر به قدر قامت طواف کننده  پایین تر از نقطة محاذی پشت بام کعبه نباشد، طواف از طبقة دوم صحیح و مجزی  نیست و کسانی که نمی توانند در صحن مسجدالحرام ولو به وسیلة حمل توسط شخص دیگر طواف کنند وظیفه شان نایب گرفتن در طواف است و احوط آن است که  خودش هم در همان طبقة دوم طواف نماید.

نکته: مراد از احتیاط در ذیل این فتوا (و احوط آن است)، صراحت در احتیاط واجب ندارد و با نظر به این که مسبوق به فتوا است، ممکن است، احتیاط مستحب برداشت شود، لیکن به استناد تفسیر مسؤول دفتر استفتائات معظم له، مقصود از آن، احتیاط واجب است. [6]

2. آیت اللَّه فاضل: در فرض سؤال، چنانچه کعبة مقدسه از طبقه دوم پایین تر نباشد، احتیاط واجب آن است که، علاوه بر این که در طبقة دوم طواف داده می شوند، استنابه هم  بنماید، واللَّه العالم.

3. آیت اللَّه تبریزی: احتیاط واجب این است که آن ها را از طبقة دوم طواف دهند ونایب هم برایشان بگیرند.

4. آیت اللَّه وحید خراسانی: در مفروض سؤال باید نایب بگیرد که در صحن مسجدالحرام طواف نماید و در صورتی که متمکّن می باشد و بر او حرجی نیست، احتیاط واجب آن است که خودش هم از طبقة دوم طواف نماید.

نکته:

همچنان که ملاحظه شد، سه نظریة عمده درمسأله وجود دارد. البته این نکته را باید در نظر داشت که این سه نظریه، درمورد طواف معذورین فرض دارد؛ زیرا قول به احتیاط، فقط درمورد افراد معذور ومضطر قابل تصوّراست و معنی پیدا می کند، ولی درمورد کسانی که مختار هستند و درانتخاب طواف از صحن مسجد یا طبقة فوقانی آزاد می باشند، قول به احتیاط وجمع در اینجا معنی ندارد. دراینجا دو قول بیشتر فرض ندارد؛ یا طواف ازطبقة دوم جایز است و یا جایز نیست. نظریة سومی به عنوان احتیاط، فرض ندارد. البته آنچه دراین رساله به آن می پردازیم؛ اعم است ازحالت اختیار و اضطرار.

 

 

Image result for ‫طواف طبقه دوم‬‎


اقوال اهل سنت

از منظر عالمان اهل سنت، دو نظریه وجود دارد: 1. جواز 2. عدم جواز.

شافعی نظر به عدم جواز داده است. فتوای او را از تذکره نقل کردیم. نووی و... قائل به جواز هستند. فتاوای فقهای اهل سنت را از کتاب «المجموع» می آوریم:

محیی الدین نووی، از علمای قرن هفتم اهل سنت، در کتاب «المجموع» می نویسد:

«اصحاب ما وقوع طواف در مسجدالحرام را شرط می دانند و طواف در آخرهای مسجد ورواق ها و کنار درِ مسجد طواف را جایز می شمرند و همچنین گفته اند: طواف بر سطح و طبقة بالای مسجد، اگر خانة کعبه بلندتر از بنای مسجد باشد ـ همچنان که امروزچنین است ـ جایز می باشد.»

ولی صاحب عداة گفته است: «اگر سقف مسجد بلندتر از سطح کعبه  باشد، طواف بر سطح مسجد جایز نیست.» رافعی این سخن را قبول ندارد و گفته است: «اگر این سخن درست باشد، لازمه اش آن است که اگر ـ العیاذ باللَّه ـ خانة کعبه خراب شود، طواف بر عرصة آن صحیح نباشد و این بعید است.» آنگاه محیی الدین سخن رافعی را صواب دانسته و در تأیید آن می گوید: «قاضی حسین، طواف بر سطح مسجد را جایز می شمرد و لو از محاذات کعبه بالاتر باشد؛ همچنان که نماز بر کوه ابوقبیس ـ که مشرف  بر کعبه است ـ صحیح می باشد.» [7]

استناد قائلین به جواز در این متن، دو چیز است: «جواز طواف برعرصة کعبه» و «جواز نماز برکوه ابو قبیس».

بخش دوم :

دلایل بحث

برای هر یک از اقوال ذکر شده، ادله ای آمده است که به نقل وتبیین و بررسی آن ها در حدّ توان و مقدورمی پردازیم:

فصل اول: دلایل قائلین به عدم جواز

آنان که نظریه به عدم جواز داده اند، ادلّه ای از قرآن و روایات آورده اند که در اینجا به تبیین آن ها می پردازیم:

نکته: بنا به نظریة عدم جواز، ملاک و مبنا ارتفاع کعبه است. اگر ارتفاع و قامت کعبه به اندازة قامت انسان بلندتر از سطح طبقة دوم مسجد باشد؛ به گونه ای که عرفاً بگویند دور خانة خدا طواف می کند، طواف صحیح است و اگر کعبه پایین تر یا هم سطح طبقة دوم باشد، طواف باطل است.

 

Image result for ‫طواف طبقه دوم‬‎


ادلّه ای که ظهور دارد: طواف باید محاذی کعبه انجام شود و نه در فضای آن:

1. آیات قرآن

خداوند می فرماید: (...وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ  )؛ [8] «(... و بر گِرد خانة کعبه طواف کنند.»

چگونگی استدلال

آیه ای که گذشت، ظهور در این معنا دارد که باید پیرامون کعبه و نه فضای آن،  طواف کرد. چند قرینه وجود دارد که چنین ظهوری را تقویت می کند:

1. قوام و معنا یافتن واژة «طواف» در جملة « وَ لْیَطَّوَّفُوا» به این است که طواف کننده احاطه بر چیزی که پیرامون آن طواف می کند (کعبه)، داشته باشد؛ به عبارت دیگر،کعبه و خانه ای که روی زمین با دست حضرت ابراهیم(ع) بنا شده، برای طواف محوریت و موضوعیت پیدا می کند.

واژه شناسان، واژة طواف را اینگونه معنا کرده اند.

فیومی، درکتاب «مصباح المنیر»، طواف را به «دور زدن وگشتن پیرامون شیء » معنا کرده و گفته است: «طَافَ بالشیء «یَطُوفُ» «طَوْفًا» و «طَوَافًاً» استَدَار بِهِ»؛ «طواف کرد به چیزی؛ یعنی پیرامون آن می گردد ومی چرخد.» [9]

ابن منظور نیز در «لسان العرب» اینگونه آورده است: «وطاف بالقوم وعلیهم طَوْفاً ... اسْتدار وجاء من نواحِیه... وطاف بالبیت وأَطافَ علیه دارَ حَوْله»؛ «برقوم طواف کرد؛ یعنی آنان را دور زد و از نواحی آن آمد و خانة خدا را طواف کرد؛ یعنی برگرد آن چرخید.» [10]

بنابر این معنا، «طواف بالبیت» یعنی چرخیدن بر گِرد خانه.

2. قرینة دوم، حرف «باء» در «بالبیت»، به معنای الصاق و تماس باشیء یا شخص ـ است؛ خواه الصاق و تماس حقیقی باشد، خواه مجازی. تماس حقیقی مانند: «أمسَکتُ بِثَوبِهِ» یعنی پیراهنش راگرفتم. الصاق مجازی مانند: «مَرَرتُ بِزَیدٍ» یعنی به زید برخوردکردم. [11]

بنابراین، طواف خانة خدا باید الصاق به خانة خدا و احاطه برآن داشته باشد.

مؤید مطلب فوق، آیات ذیل و روایاتی است که ذکرخواهیم کرد.

2. (وَعَهِدْنا إِلی  إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْعاکِفینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ).[12]

«و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم و تعهد بستیم که: خانه مرا برای طواف کنندگان  واعتکاف کنندگان و رکوع و سجده کنندگان پاکیزه کنند.»

«عهد»، به معنای «امر» است و «تطهیر» به معنای «پاکیزه کردن خانه از هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی» است. خداوند به ابراهیم و اسماعیل فرمان داد تا کعبه را از هر گونه شرک  و کفر و هر رجس و پلیدی که در اثر بی مبالاتی مردم پیدا می شود، پاکیزه کنند تا بندگان  خدا، پیرامون آن طواف بگزارند. [13]

3. (وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ) . [14]

«پاکیزه کن خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان به عبادت و رکوع کنندگان و سجده کنندگان.»

این دو آیة شریفه که در یکی ابراهیم و اسماعیل مخاطب اند و در دیگری ابراهیم، در صدد بیان این مطلب است: «خانة خدا برای طواف کنندگان  و عبادت کنندگان آماده شود.»

مرحوم طبرسی در «مجمع البیان» می نویسد: «طائف به کسی می گویندکه پیرامون چیزی بچرخد و طائفین به کسانی می گویند که پیرامون خانه  می چرخند.» [15]

بنابراین، ظهور این آیات دلیل برآن است که کعبه برای طائف، موضوعیت و محوریت دارد و طواف باید پیرامون خانة خدا انجام شود نه بر فضای کعبه و صدق عرفی نیز مؤید این مطلب است.

از این رو، با توجه به این که سطح طبقة بالای مسجدالحرام، بلندتر از بام کعبه است، طواف کننده از طبقة بالا، احاطه و الصاق به کعبه نخواهد داشت و در عرف، به طواف او، «طواف البیت» صدق نمی کند. بلکه طواف او بر فضای کعبه است.

بالاخره، آیا طواف بر فضای کعبه، «طواف بالبیت» محسوب می شود یا نه؟ پرسشی است که در ادلّة جواز، به پاسخ آن خواهیم پرداخت.

پاسخ به این استدلال

چند پاسخ به این استدلال داده شده است:

1. در مقاله ای پژوهشی ـ فقهی، به قلم یکی از علما در بارة «طواف از طبقة اول مسجد الحرام» آمده است:

«گرچه ظهور کلام مثلاً «طاف بالمکان» آن است که باید آن مکان را محور طواف خود قرارداد، نه جای بالاتر یا پایین تر از آن را، لیکن روایت (مرسلة صدوق را که ذکر خواهیم کرد)، حاکم بر آن است و به تفسیر و توسعة چیزی پرداخته است  که قابلیت توسعه را دارد؛ چنانکه ادلّة استقبال هم در وجوب محاذات نماز با نفس کعبه ظهور دارد و حد اقلّ برای حاضران در مسجد الحرام چنین است، ولی روایت دست کم صلاحیت توسعه در استقبال را دارد و با توجه به این نکته که مورد و متعلّق تکلیف در هر دو مسأله (طواف و استقبال) ، کعبه می باشد، جدّاً بعید به نظر می رسد که تفاوتی میان این دو وجود داشته باشد.» [16]

در پاسخ می گوییم: این که مرسلة صدوق بتواند حاکم براستدلال برآیة شریفه باشد، جای بحث دارد.

2. شاید گفته شود در عرف، بر طواف از طبقة دوم نیز طواف صدق می کند و طواف افراد معذور ـ که راهی جز چرخیدن در طبقة فوقانی ندارند ـ مصداق طواف شمرده می شود.

3. نمی توان طواف برگِرد بیت عتیق را، تنها به طواف پیرامون مکان کعبه و یا فضای آن منحصر کرد. بلکه آیة شریفه در پی اثبات این مطلب است که طواف باید بر گرد این خانه انجام گیرد، نه خانه های دیگر؛ به عبارت دیگر، یعنی برگِرد خانه ای طواف کنید که ظاهر و باطن آن پاکی است و قداست دارد و دو پیامبر خدا مأمور به طهارت آن شده اند. پس آیات یاد شده در صدد نفی طواف بر فضای کعبه نیستند و در منطق گفته اند: «اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند».

2. روایات  

روایات بسیاری با اسم اشاره و با تعبیر«مَن طَافَ بِهَذَا البَیتِ» یا «طَافَ بِالْبَیْت » آمده است که ظهور در طواف برگِرد کعبه دارد و معنای این ظهورآن است که طواف از طبقات فوقانی و فضای کعبه جایز نباشد.

این روایات در باب 4، استحباب تکرار طواف و باب 26 قضای حاجتِ مؤمن (از ابوب طواف) آمده است که به بیان برخی از آن ها می پردازیم:

1. در صحیح ابن ابی عمیر از امام باقر یا امام صادق (ما) چنین آمده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْعِلَلِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ سَعْدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحَدِهِمَا(ما) ... فَخَلَقَ اللَّهُ الْبَیْتَ فِی الأرْضِ وَ جَعَلَ عَلَی الْعِبَادِ الطَّوَافَ حَوْلَهُ». [17]

«... پس خداوند کعبه را در زمین پدید آورد و بر بندگان تکلیف کرد گِرد آن بچرخند.»

کلمه «حَولَهُ» در این روایت، دلیل برآن است که «بیت» در روی زمین موضوعیت ومحوریت یافته و طواف دور آن بر بندگان لازم  شده است.

روایت از لحاظ سند مشگلی ندارد. همة راویان حدیث ثقه هستند.

2. صحیح اسحاق بن عمار از امام صادق  (ع) :

«وَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافاً وَاحِداً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّةَ آلاَفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سِتَّةَ آلاَفِ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلاَفِ دَرَجَةٍ حَتَّی إِذَا کَانَ عِنْدَ الْمُلْتَزَمِ ـ فَتَحَ لَهُ سَبْعَةَ أَبْوَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ ـ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ، هَذَا الْفَضْلُ کُلُّهُ فِی الطَّوَافِ؟ قَالَ نَعَمْ، وَ أُخْبِرُکَ بِأَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُسْلِمِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّی بَلَغَ عَشْراً». [18]

«اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) چنین نقل می کند: کسی که برگرد این خانه یک طواف کند خداوند شش هزار حسنه در نامة عمل اومی نویسد وشش هزارگناه از او محو و نابود می کند وشش هزار درجه به وی می دهد. همین که به ملتزم رسید، هفت درِ بهشت را به روی او می گشاید.

اسحاق بن عمار با شگفتی می پرسد: فدایت شوم، همة این ها ثواب طواف است؟ امام(ع) فرمود: آری. به بیشتر از این به تو خبر دهم وآن برآوردن حاجت مسلمان است که برتر ازطواف و طواف، تا به ده رسید!»

3. اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) :

«وَ فِی ثَوَابِ الأَعْمَالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ما) یَا إِسْحَاقُ، مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافاً وَاحِداً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَسَنَةٍ، وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ، وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ، وَ غَرَسَ لَهُ أَلْفَ شَجَرَةٍ فِی الْجَنَّةِ، وَ کَتَبَ لَهُ ثَوَابَ عِتْقِ أَلْفِ نَسَمَةٍ حَتَّی إِذَا صَارَ إِلَی الْمُلْتَزَمِ، فَتَحَ اللَّهُ لَهُ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُ: ادْخُلْ مِنْ أَیِّهَا شِئْتَ. قَالَ: فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ، هَذَا کُلُّهُ لِمَنْ طَافَ؟ قَالَ: نَعَمْ، أَ فَلاَ أُخْبِرُکَ بِمَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا؟ قَالَ: قُلْتُ بَلَی. قَالَ: مَنْ قَضَی لأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ طَوَافاً وَ طَوَافاً حَتَّی بَلَغَ عَشَرَةً». [19]

«اسحاق بن عمار نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: ای اسحاق، کسی که برگِرد این خانه یک طواف کند، خداوند هزار حسنه در نامة عمل او می نویسد: و هزار گناه از او محو می کند و هزار درجه به او می دهد وهزار درخت برای او در بهشت غرس می کند و پاداش هزار بندة آزاد شده برایش می نویسد تا آنگاه که به ملتزم رسید، خداوند هشت درِ بهشت را به رویش می گشاید و به او گفته می شود: از هر در که می خواهی وارد بهشت شو.

اسحاق بن عمارم پرسید: فدایت شوم! همة این ثواب ها برای کسی است که طواف می کند؟ امام(ع) فرمود: آری. به بیشتر از این به تو خبر دهم؟ گفتم: آری. فرمود: کسی که حاجتی از برادر مؤمن خود برآورد، خداوند برای او طواف و طواف تا ده طواف می نویسد.»

4. امام صادق (ع) :

«یَا إِسْحَاقُ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافاً وَاحِداً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَسَنَة...». [20]

«ای اسحاق، کسی که پیرامون این خانه یک طواف کند، خداوند هزارحسنه برایش می نویسد.»

استدلال

چگونگی استدلال به این روایات روشن است. اسم اشارة «هذا» اشاره است به خانه ای که روی زمین قرار دارد؛ یعنی کعبه و طواف برگرد این خانه است چنین ثواب وپاداش بزرگی دارد.

پاسخ

بی گمان، خواست شریعت، طواف بر محورکعبه است و خداوند می خواهد با این عمل، دست بنده اش را بگیرد و او را به مقصد برساند و این روایات نیز برآن دلالت می کند وطبیعی است که چنین طوافی به خاطر نزدیکی آن به کعبه، از پاداش و ثواب بیشتری برخوردار است، ولی ظاهر این است که این روایات صرفاً در صدد بیان طواف برگردکعبه و ثوابی است که برآن مترتب است، ولی طواف از طبقة دوم و طواف بر فضای کعبه را نفی نمی کنند.

3. دلیل عقلی

ممکن است جایز نبودن طواف از طبقة دوم، برای متصل نبودن آنان، به صفوف طواف کنندگان باشد. شاید فقیهی در صدق «طواف الکعبه» بر «طواف از طبقة فوقانی» تردید نداشته باشد، ولی از آن جهت که اتّصال به جمع طواف کنندگان را ضروری و لازم می شمارد، از این رو، طواف از طبقه فوقانی را جایز نمی داند؛ چرا که چنین طوافی، فاقد اتصال به جماعت طواف کننده در مطاف است.[21]

دلیل دیگری که از جهت عقلی می توان به آن تکیه کرد، نبود دلیل بر منع طواف از فضای  کعبه است.

نتیجه

دلایلی که آوردیم، ظهور در این داشت که کعبة روی زمین، موضوعیت  و محوریت برای طواف دارد و می بایست طواف بر پیرامون آن و نه فضای آن، انجام گیرد. بنابراین، طواف در طبقة دوم  مسجدالحرام که  از کعبه بلندتر است، جایز نیست، ولی همانگونه که ملاحظه کردید، دلایل یاد شده جای نقد داشت و دارای استحکام دلالی محکمی نبود؛ لذا برخی به دلالت آن ها اشکال کرده و ظهور دلالی آن ها را تضعیف نموده اند.

فصل دوم: ادلة قائلین به جواز

برای جواز طواف از طبقة دوم مسجد و فضای کعبه، ادله ای از قرآن، روایات و عقل اقامه شده که به بررسی و نقد آن-ها می پردازیم:

1. قرآن

«...وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ». [22]

به مقتضای این آیة کریمة، طواف خانة خدا، مأموربه است و بر طواف از طبقة دومِ مسجد، عرفاً صدق طواف می کند و مصداق امتثال مأمور به اختیاری است و مجزی خواهد بود و معذورین نیازی به طواف نیابی در مطاف نخواهند داشت. [23]

پاسخ:

در پاسخ به این استدلال می توان اینگونه پاسخ داد که: آیة شریفه، درادلة عدم جواز نیز مورد استناد قرارگرفت. درآن جا قرائنی برشمرده شد (مانند واژه «طواف» وحرف «با» برای الصاق) که ظهور آیه بر لزوم طواف برمحورکعبه را تقویت می کرد نه بر فضای آن.

ولی هم چنان که پیش تر گذشت، آیة شریفه در بیان طواف بر گِرد کعبه است و می گوید: پیرامون بیت عتیق طواف کنید، نه چیز دیگر و در مقام نفی طواف از فضای کعبه نیست. بدیهی است «اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند.»

چنانچه به وسیلة روایات ثابت شود که کعبه به عنوان قبلة مسلمانان و خانة مبارک و هدایت، منحصر در این بنا نیست و تا آسمان ها امتداد دارد، آن گاه، این روایات، مفسر آیة شریفه شمرده شده و طواف پیرامون خانه؛ اعم ازطواف خانه و فضای آن خواهد بود.

آیت الله جوادی آملی ـ حفظه الله ـ در ذیل آیة تطهیر [24] می فرمایند:

«ممکن نیست اساس کعبه بر اثرحوادث طبیعی یا اجتماعی و سیاسی از بین برود، گرچه ممکن است بخشی ازساختمان آن بر اثر این گونه حوادث ویران شود؛ زیرا قبله ومطاف مسلمانان چهار دیواری کعبه نیست، بلکه آن بُعد مخصوصی است که کعبه در آن واقع است وگرنه لازم می آید به هنگام ویرانیِ بنا بر اثر سیل یا حملة مهاجمانی چون حَجاج، اصل قبله از بین رفته باشد.» [25]

2. روایات

برخی از روایات ارتفاع کعبه را تا آسمان هفتم می دانند. ظهور این نصوص آن است که طواف، ولو در فضای کعبه انجام گیرد، در حقیقت پیرامون آن انجام گرفته و صحیح می باشد.

این روایات به چند دسته قابل تقسیم است:

الف : روایات «اساس البیت »

1. مرسلة صدوق:

«مُحَمَّدُبنُ عَلِیّ بن الحُسَین قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ(ع) : أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». [26]

«شیخ صدوق می گوید: امام صادق(ع) فرمود: اساس و پایة خانة خدا از هفتمین طبقة زیرین زمین تا هفتمین طبقة بالایی آن است.»

مراد از «زمین سفلی» و «زمین علیا» چیست؟

به فرمودة یکی از مفسران (مرحوم آیت الله معرفت)، همانگونه که قرآن کریم آیات متشابه دارد وآیات محکم و باید آیات متشابه به وسیلة آیات محکم تفسیر گردد تا مفهوم آن روشن شود، روایات نیز چنین وضعی دارند؛ مفاد برخی از روایات، غامض وپیچیده است و باید با روایات دیگری که مفهوم روشنی دارند تفسیرشود. در این میان، مرسلة صدوق ازآن دست روایات است که برای روشن شدن مفهوم آن، باید از روایت دیگری کمک گرفت.

پرسش: هفتمین طبقة  زیرین زمین و هفتمین طبقه بالای آن، در مرسله صدوق به چه معنا است؟

پاسخ : در معنای روایت، دو احتمال وجود دارد:

الف) مراد از زمین سفلی، طبقات زیرین و تحتانی زمین است که انسان و دیگر موجودات درآن زندگی می کنند و آن، زمینِ علیا است. طبق این تفسیر، روایت ناظر به قامت سفلیِ کعبه است و به قامت علیایی آن؛ یعنی از زمین علیا تا آسمان اشاره ای ندارد. قرینه ای که این احتمال را تقویت می کند واژة «اساس» در روایت است. «اساس» ظهور در ریشه و بنیان دارد و دلیل بر این است که از هفتمین طبقة زیرین زمین تا طبقة بالا، جزو کعبه است و بر الحاق فضا و بالای کعبه به کعبه دلالت نمی کند. [27]

در این صورت روایت از موضوع بحث ما خارج است. چون به طبقات زیرین و سفلای کعبه اشاره دارد و ما اکنون درصدد اثبات فضای بالای کعبه و الحاق آن به کعبه هستیم و می خواهیم حکم طواف بر فضای مجازی کعبه را به دست آوریم.

ب) مراد از «زمین سفلی»، زمینی است که ما برآن قرارگرفته ایم و مراد از «زمین علیا» آسمان تا طبقه هفتم است و این تعبیری کنایی است از امتدادکعبه درجهت فوقانیِ آن. در این صورت اساس و پایة کعبه، از زمین تا آسمان هفتم امتداد دارد و محدود به خانه ای نیست که به دست ابراهیم خلیل ساخته شد. بنا براین، همانطور که طواف برگِرد خانه صحیح است، برفضای خانه نیز صحیح می باشد؛ زیرا فضای کعبه ملحق به خودکعبه است. دلیل بر این احتمال، روایت امام کاظم(ع) است.

امام کاظم(ع) در ذیل آیة شریفة (اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُن... ) [28] هفت آسمان وهفت زمین را تشریح می کند که می تواند تفسیری بر روایت صدوق باشد وآن را از اجمال و ابهام بیرون آورد.

عیاشی به سند خود، از حسین بن خالد، از حضرت ابو الحسن (امام کاظم(ع) روایت می کند که: آن حضرت کف دست چپش را گشود و سپس دست راست را بر آن نهاد و فرمود:

«هَذِهِ أَرْضُ الدُّنْیَا، وَ السَّمَاءُ الدُّنْیَا عَلَیْهَا فَوْقَهَا قُبَّةٌ، وَ الأَرْضُ الثَّانِیَةُ فَوْقَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا، وَ السَّمَاءُ الثَّانِیَةُ فَوْقَهَا قُبَّةٌ، وَ الأَرْضُ الثَّالِثَةُ فَوْقَ السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ، وَ السَّمَاءُ الثَّالِثَةُ فَوْقَهَا قُبَّةٌ ... وَ الأَرْضُ السَّابِعَةُ فَوْقَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ وَ السَّمَاءُ السَّابِعَةُ فَوْقَهَا قُبَّةٌ. وَ عَرْشُ الرَّحْمَنِ ـ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ـ فَوْقَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ قَوْلُ ( اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُن... )»[29]

«این (دست  چپ)، به منزلة زمین دنیا است وآسمان دنیا، گنبدوار برآن قرار گرفته است. زمین دوم، بالای آسمان دنیا واقع شده و آسمان دوم همانند گنبد برفراز آن می باشد. زمین سوّم بالای آسمان دوم است و آسمان سوم چون گنبد بر روی آن واقع شده است... و زمین هفتم بر فراز آسمان ششم است و آسمان هفتم به مانند گنبد بر بالای آن قرار دارد و عرش خدای رحمان بالای آسمان هفتم می باشد. واین است تفسیر فرمودة خداوند: خداست آن که هفت آسمان را خلق کرد و از زمین را همانند آن ها آفرید.»

باتوجه به این روایت، مفهوم «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا» [30] چنین می شود: «ریشة خانة خدا از زمین هفتم سفلی، زمینی که ما درآن زندگی می کنیم تا زمین هفتم علیا، زمین آسمان هفتم، امتداد دارد.»

بنابراین، با ضمیمة روایت امام کاظم(ع) به روایت صدوق، به عنوان تفسیری ازآن، نتیجه می گیریم که کعبه از زمین تا آسمان هفتم امتداد دارد و در این صورت، فضای بالای کعبه، حکم کعبه را پیدا می کند.

سند روایت

اشکالی که ممکن است استدلال به روایت را تضعیف کند، مرسله بودن آن است.

در اینجا این پرسش مطرح است که: آیا روایات مرسله ای که شیخ صدوق نقل کرده، معتبر است؟

آیت الله سبحانی پژوهشی در روایات مرسلة شیخ صدوق کرده اند که با مرور آن، می توان به پاسخ این پرسش دست یافت:

الف) عده ای مراسیل شیخ را مطلقا حجت می دانند؛ مانند سید بحرالعلوم و بهاء الدین عاملی، شارح فقیه که شیخ صدوق را عادل و خبر عادل را حجّت می داند. سلیمان بحرانی نیز می گوید: جمعی از اصحاب، مراسیل صدوق را توصیف به صحت می کنند؛ مانند علاّمه (در کتاب مختلف)، شهید (در شرح ارشاد) و محقق داماد.

ب) برخی نیز حجّیت مراسیل شیخ را مشروط می دانند و می گویند: اگر اسناد ساقط شده عادل بوده اند، روایت حجت است و الا حجت نیست. ولی اسناد ساقط شده نزد شیخ صدوق عادل بوده اند. [31]

ج) قول سوّمی به نقل از آیت الله مقتدایی است که از مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی نقل کرده:

مرسلات صدوق بر دو قسم اند: بعضی از مرسلات است که می گوید: «روی عن النبی وروی عن الصادق» ودر جایی می گوید: «قال النبی و یا قال الصادق کذا». این نیز مرسله است. اما مرسله ای که مرحوم صدوق با آن مقام علمی وبا آن مقام تقوایی قبول کرده و به پیغمبر اسناد می دهد، کمتر از مرسلات ابن ابی عمیر نیست. ابن ابی عمیر کسی است که «لا یروی الاّ عن ثقة» و برایش اعتبار قائل هستیم. آیا مرسلات صدوق که به پیغمبر و امام اسناد می دهد، کمتر از مرسلة ابن ابی عمیر است؟ لذا ایشان با این استحکام، این مرسله را مورد اعتبار و اعتماد می داند وشاهد می آورد که مرحوم صاحب ریاض از همین روایت مرسله به نص متواتر تعبیر می کرده است. پیداست نص متواتر به مرسله ای تعبیر می شود که کاملاً مورد اعتماد و پذیرفتنی باشد.[32]

در این روایت، وقتی مرحوم صدوق با جملة «قال الصادق(ع)» مطلب را به آن امام بزگوار نسبت داده؛ بدین معنا است که صدور آن، از امام(ع) برای شیخ محرز و مسلّم بوده است.

دلالت روایت

اگر معنای روایت صدوق همان روایت امام کاظم(ع) باشد، دلالت آن برکفایتِ طواف از طبقة فوقانیِ مسجدالحرام روشن است؛ زیرا اساس و ریشة کعبه در زمین است و ارتفاع آن تا آسمان هفتم امتداد می یابد. در این صورت، فضای کعبه به منزلة خود کعبه است و تمام آثار به آن ملحق می شود. و اگر احتمال نخست صحیح باشد، روایت قابل استدلال نیست.

ب : روایات تربیع کعبه

روایات نقل شده در این باب، ضمن بیان فلسفة مربع و چهارگوش بودن کعبه، آن را موازی بیت المعمور و بیت المعمور را موازی عرش خدا می دانند و از این روایات برداشت می شود که کعبه تا اعماق آسمان ها امتداد دارد:

«وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُ إِنَّمَا سُمِّیَتْ کَعْبَةً لأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ، وَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً لأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ، وَ صَارَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً لأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ، وَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً لأَنَّ الْکَلِمَاتِ الَّتِی بُنِیَ عَلَیْهَا الإِسْلاَمُ أَرْبَعٌ؛ وَ هِیَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ». [33]

«شیخ صدوق(ره) گوید: روایت شده که کعبه را کعبه نامیدند؛ چون مربع است و مربع است، چون در برابر و موازی بیت المعمور است که آن هم مربع است و بیت المعمور مربع است، چون در برابر عرش قرار گرفته که آن هم مربع است وعرش مربع است، چون کلماتی که اسلام برآن بنا شده چهار تا است و آن عبارت است از: «سُبْحَانَ اللَّهِ» «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ» «وَ لاَ إِلَهَ إِلاَ اللَّهُ» «وَ اللَّهُ أَکْبَرُ».

برخی از مفسران، در تبیین این روایت می نویسند:

«مفادکلام بلند و نورانی امام صادق(ع) این است که حقیقت تسبیحات اربعه ـ که نظام هستی برآن ها مبتنی است ـ موجب تحقّقِ عرشِ مربع می شود و تکوّن آن، باعث تحقّق بیت المعمور وبالأخره بیت معمور باعث تحقّق کعبه در عالم طبیعت می شود؛ یعنی آنچه در عالم طبیعت است، الگویی از عالم مجرّدات تام است و عالم مجردات تام نیز الگویی از اسماء حسنای الهی است که فوق تمام است. خلاصه این که، آن نظام ربّانی به ترتیب درجات وجودی، مایة تحقّق نظام عقلی، مثالی و طبیعی است.

باتوجه به روایت یاد شده، معنای این حدیث  که «کعبه از جایگاه خویش تا اعماق آسمان قبله است»؛ «إِنَّهَا قِبْلَةٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَی السَّمَاء» [34] نیز آشکار می شود؛ زیرا اگرچه ظاهر این حدیث بر وجوب رویکرد به این بُعد عمودی، به عنوان حکم فقهی دلالت دارد، اما در باطن آن، بر ارتباط وجودی میان عوالم طبیعت و مثال و عقل حکایت می-کند.» [35]

سند روایت مرسله است و همان حرف هایی که در مورد مرسلات صدوق گفته شد، در اینجا نیز تکرار می شود.

ج : روایات فلسفة هفت شوط

این روایات، ضمن بیان فلسفة هفت شوط، کعبه را در امتداد و موازی بیت المعمور شمرده است:

«وَ فِی الْعِلَلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَاتِمٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ، عَنْ أَبِی بَکْرٍ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ما) قَالَ: قُلْتُ لأیِّ عِلَّةٍ صَارَ الطَّوَافُ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ قَالَ لِلْمَلاَئِکَةِ ( إِنِّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً ) فَرَدُّوا عَلَیْهِ وَ قَالُوا: ( أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ ) فَقَالَ: ( إِنِّی أَعْلَمُ ما لاَ تَعْلَمُونَ ) وَ کَانَ لاَ یَحْجُبُهُمْ عَنْ نُورِهِ فَحَجَبَهُمْ عَنْ نُورِهِ سَبْعَةَ آلاَفِ عَامٍ ، فَلاَذُوا بِالْعَرْشِ سَبْعَةَ آلاَفِ سَنَةٍ فَرَحِمَهُمْ وَ تَابَ عَلَیْهِمْ وَ جَعَلَ لَهُمُ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ جعَلَهُ مَثَابَةً وَ جَعَلَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ تَحْتَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ جَعَلَهُ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً فَصَارَ الطَّوَافُ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ وَاجِباً عَلَی الْعِبَادِ لِکُلِّ أَلْفِ سَنَةٍ شَوْطاً وَاحِداً». [36]  

«ابو حمزة ثمالی از امام سجاد(ع) می پرسد: چرا طواف هفت دور است؟ امام فرمود: خداوند به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه قرار می دهم. فرشتگان اعتراض کرده، گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می دهی که فساد می کند و خون می ریزد؟! خداوند فرمود: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید و خداوند که تا آن زمان فرشتگان را از نور خود پنهان نمی کرد، آنان را هفت هزار سال از نور خود در حجاب قرار داد. فرشتگان (ازکردة خود) پشیمان شده، هفت هزارسال به عرش خداوند پناه بردند. پس خداوند به آن ها ترحّم کرد وتوبه شان را پذیرفت و بیت المعمور را در آسمان چهارم برای آنان محل اجتماع قرارداد و بیت الله الحرام را زیر آن محلّ اجتماع و محلّ امن برای مردم ساخت. بدین صورت، هفت شوط طواف بر بنگان خدا واجب شد. برای هر هزارسال یک طواف.»

همانطور که ملاحظه گردید، این روایت نیزکعبه را در امتداد و موازی بیت المعمور شمرد و مفهوم آن این است که کعبه تا بیت المعمور امتداد دارد.

د : روایات قبله و نماز برکوه ابو قبیس

این نوع روایات در باب قبله، به امتداد قبله درجهت فوقانی اشاره دارد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷