جلسات متن خوانی کتاب لویاتان اثر تامس هابز
در باب ضرورت مطالعۀ چنین متنی باید گفت به نظر میرسد پیدایش فلسفههای سیاسی کسانی همچون هابز، لاک، مونتسکیو، ماکیاولی و روسو سرآغاز ظهور علوم اجتماعی در غرب است. از سوی دیگر حداقل در مورد لویاتان باید گفت که میتوان بهروشنی نقد او بر آراء ارسطو و فلسفۀ یونان را دریافت. ازاینرو میتوان مطالعۀ این متن را بخشی از فهم سیر تطور اندیشۀ اجتماعی و سیاسی در غرب از یونان تا عصر حاضر دانست. هر علمی را بیش از هر نقطۀ دیگر باید در سرآغازهای آن بهروشنی فهمید. فلذا رجوع به این آغاز میتواند به شناخت عمیقتر از ماهیت علوم اجتماعی مدرن یاری رساند.
برگزاری این جلسات که در روزهای دوشنبه هر هفته برگزار میشود کاری است که مشترکاً با همکاری کارگروههای علوم سیاسی، اقتصاد و مدیریت برگزار میشود.
آنچه از قِبَل پروژههایی اینچنین برای ما حاصل خواهد شد دستیابی به شناختی تفصیلیتر از اندیشۀ اجتماعی غرب است که مبتنی بر خود متون اصلی باشد نه شناختی اجمالی و بستهبندیشده که غالباً از مواجهه با مسائل مستحدثه ناتوان است. یکی از اهداف مهم دیگر تهیۀ متون آموزشی در شرح اندیشۀ اجتماعی است که از زاویۀ نگاهی نقادانه بهدستآمده باشد.
متنخوانی کتاب «جمهور» از افلاطون
جمهور افلاطون را سرآغاز اندیشه سیاسی مغرب زمین میدانند. دولتشهر یا پولیس یونانی که افلاطون در این کتاب به آن میپردازد، نخستین صورتبندی متمایز از حیات جمعی بشر است که آغازکنندۀ مسیری است که با طی فراز و نشیبهای مختلف، عاقبت در هیئت «جامعه» در دوران مدرن رخ مینماید. اما نکته جالبتوجه آنجاست که جمهور افلاطون مصادف است با افول دولتشهر یونانی و چند صباحی بیشتر زمان نیاز نیست که در تندباد جنگاوری همسایۀ کمتر فرهیخته، به تاراج برده شود. حال پرسش اینجاست که افلاطون چه طرحی از سامان حیات بشری ریخته و این طرح، چه نسبتی با وضع تاریخی یونانِ عصر فلسفه دارد؟
در بخش دوم متنخوانی جمهور، به کتابهای چهارم الی ششم پرداخته میشود که در آن سقراط پس از طرح و بحث مباحث بنیادین پیرامون عدالت و آرمانشهر و ...، اکنون به صورتبندی «جمهور» میپردازد.
برگزاری نشستهای «پرسش از جامعۀ ایرانی»
کارگروه علوم اجتماعی در راستای نزدیک شدن به مسائلی که به نحوی تپش اجتماعی دارند- حال خواه بهصورت حاد و یا به شکل مزمن- اقدام به برگزاری نشستهایی با حضور برخی از دبیران کارگروه علوم انسانی یا فرهنگ و تمدن و اعضای کارگروه علوم اجتماعی نمود تا به بحث و بررسی دربارۀ این مسائل اجتماعی بپردازند. در این راستا دو نشست یکی با موضوع «توسعۀ تک ساحتی؛ بررسی موردی پروژۀ نواب» و «حیات اجتماعی در مسکن مهر» با همکاری کارگروه معماری برگزار شد. نشست دیگر با موضوع «بختیاریها و سرزمین کهن» بود که به بررسی دلایل واکنش قوم بختیاری به سریال سرزمین کهن اختصاص داشت.
در ادامۀ مسیر نیز بناست تا این نشستها با موضوعات روز و یا به مناسبتهایی که در ایام مختلف سال رخ میدهد برگزار شود. وجه تمایز اصلی اینگونه نشستها در این است که تلاش میکند تا باکمی فاصله از موضوع، آن را در نسبت با وضع تاریخی و به نحوی عمیقتر از سطح سیاسی، ایدئولوژیک و یا استراتژیک مورد تحلیل قرار دهد. حال اینکه در این راه توفیق یافته یا خواهد یافت امری است که صاحبنظران باید آن را موردتوجه قرار دهند.
در سری تازۀ این نشستها بهواسطۀ توافقی که دوستان نشریۀ سورۀ اندیشه -که اقدام به تأسیس سایتی مستقل و حائز ویژگیهای مشابه با سنخ جلسات پرسش از جامعۀ ایرانی کردهاند- انجامگرفته بنا شد تا ازاینپس برگزاری نشستها بر پایۀ موضوعات پیشنهادی کارگروه و موردتوافق طرفین برگزارشده و انعکاس آنها توسط سایت سوره انجام پذیرد. در این راستا اولین نشست از سری جدید نشستها در آیندۀ نزدیک تحت عنوان «درنگی بر رسوخ استعارههای مهندسی به ساحت فرهنگ» برگزار خواهد شد.
متنخوانی کتاب «السیاستالمدنیه» اثر ابونصر فارابی
آنچه در تفسیرهای شرقشناسان از شأن و وضع فلسفه در عالم اسلامی بیان میگردد چه در مدح آن باشد و چه در ذم آن یکسره سخن از این است که فیلسوفان عالم اسلام چیزی بر میراث فلسفۀ یونانی نیفزودهاند بلکه آنچه گفتند تنها تحشیهای بر آثار فلاسفۀ یونانی است و در خوشبینانهترین تلقی آنان را پاسبانانی امین پنداشتهاند که امانت یونان را مدتی حراست کردند تا به دست صاحبان حقیقیاش برسانند. اما به نظر میرسد اسلامیت در فلسفۀ اسلامی باید وجهی حقیقیتر از محلی همچون صندوق امانات تاریخ تفکر غربی داشته باشد.
درست است که جایگاه در فلسفه در عالم اسلامی همتراز با مقام آن در غرب بهویژه در دورۀ مدرن نیست و بنیاد تمدن اسلامی بر پایۀ فلسفه بنا نشده است اما از سوی دیگر نباید آن را «بنشسته در گوشهای» تصور کرد بلکه باید با وجود از سر گذراندن بحرانهایی که در عالم اسلامی بر فلسفه رفته و تاکنون نیز به نحوی امتدادیافته به فهم موقع و مقام فلسفۀ اسلامی نائل آمد. چنانچه در این راه توفیق رفیقمان گردد میتوانیم به تصویری از مسیر متفاوتی که فلسفه در عالم اسلامی در نسبت با عالم غربی طی کرده دستیابیم.
به دیگر جهت اگر فلسفۀ اسلامی را از هر دو وجه فلسفیت و اسلامیت با دقت و فراست بیشتر بنگریم میتوانیم به قرب و بعدهای فقه و شریعت با حکمت عملی در طی تاریخ عالم اسلامی آگاهتر شویم تا شاید در تعیین نسبت امروزمان با فقه و حکمت عملی – یا بهعبارتدیگر فلسفۀ سیاسی و اجتماعی- از یکسو و اندیشۀ اجتماعی در غرب – اعم از فلسفههای سیاسی و علوم اجتماعی- راهگشایمان باشد.
در این راستا کارگروه علوم اجتماعی که به همراه کارگروه علوم سیاسی مؤسسۀ اشراق که پیشازاین مطالعۀ متون کلاسیک غربی برای آشنایی با سیر تطور اندیشۀ سیاسی و اجتماعی را آغاز کرده بودند – که ازجمله میتوان به جمهور افلاطون، شهرخدای سنت آگوستین و لویاتان هابز اشاره نمود- سعی نموده تا ٍآثاری اینچنین در عالم اسلام را نیز پیش چشم قرار دهد تا در ادامه با مقایسۀ این متون با یکدیگر بتوان بهتفصیل بیشتر وارد فهم اشتراکات و اختلافات تفکر دینی و اندیشۀ غربی شد. ازاینرو یکی از مهمترین متون در این حوزه کتاب «السیاستالمدنیه» اثر ابونصر فارابی -که بهحق باید او را مؤسس فلسفۀ اسلامی دانست- بهعنوان موضوع متنخوانی قرارگرفته است.
انجام طرحهای پژوهشی
اتاقفکر علوم اجتماعی، در راستای تحقق اهداف خود، انجام طرحهای پژوهشی را از اولویتهای خود میداند. ازاینرو، طرحهایی را آغاز کرده است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
طرح مطالعات بنیادین علوم اجتماعی
به نظر میرسد پیدایش تمامی نحلههای فکری در ایران معاصر گرد پاسخ به همین پرسش میگردد که ما در چه وضعی به سر میبریم؟ و بر پایۀ همین موضوع به پاسخهایی از آن دست که بدان اشاره شد رسیدهاند. ما نیز در مقام فهم این تفکرات و وضع تاریخی خویش باید این پرسش را از خود بپرسیم که ما در چه وضعی به سر میبریم؟
در نگاه به وضع تاریخیمان نمیتوانیم از رویدادهای تاریخساز و تحولات ناشی از آنها غافل باشیم. طبعاً در این نظر هیچ رخدادی بهقدر «انقلاب اسلامی» و تحولات پیش و پسازآن نمیتواند توجه ما را به خود جلب کند. انقلابی با ویژگیهای منحصربهفرد و در مواردی کمنظیر. خواستهها و جهتگیری این انقلاب ما را به سمت و سویی میبرد؟ شاید با نگاه به بنیانهای آن و مسیری که طی کرده بتوان قضاوتی قرین به صواب از وضع تاریخی خویش داشته باشیم.
طرح مطالعات الهیات اجتماعی انقلاب اسلامی
هدف این تحقیق توجه به بخشی از پاسخ این پرسش است که ما در چه وضع تاریخی قرار داریم؟ از کجا آمدهایم و به کجا میخواهیم برویم؟ درواقع مقصد بررسی برشی از مقاطع مهمتر از تاریخ تفکر غرب و تاریخ تفکر اسلام و ایران که به ما کمک خواهد کرد تا پاسخی برای پرسشهای حیاتی امروزمان بیابیم. طبیعتاً حرفهای زیادی دربارۀ تاریخ اندیشه در غرب، ایران و اسلام زدهشده که مهم هستند اما این تحقیق با توجه به بضاعت فکری نگارنده از یکسو و از سوی دیگر با محدود شدن آن بهواسطۀ ارتباطی که هر یک از فرازهای تحقیق با موضوع موردبحث ما یعنی بنیانهای جامعهشناسی و امکانات ظهور الهیات اجتماعی در پس انقلاب اسلامی پیدا میکند نگاشته میشود.
یکی از چالشهای امروز ایران این است که از یکسو اقتضائات عینی و تمدنی تجدد امکانهای زیستهای متفاوت را در مضیق قرار داده و از سوی دیگر علوم انسانی – که در این تحقیق ما بهصورت خاص به جامعهشناسی خواهیم پرداخت- نسبتی وثیق با تمدن غرب و بایستههای توسعهیافتگی دارد. نمیتوان هم توسعهیافته بود و هم علوم انسانی مدرن را به چیزی نینگاشت. ازاینرو برای اینکه افقی که انقلاب اسلامی آن را گشوده بود رو به تیرگی و کدورت نگذارد، باید با رسوخ به مبادی تفکر غربی و چونوچرا در آن راه را بازکنیم. شاید آن زمان نسبت خود با تفکر غربی را بهدرستی فهم کنیم عزمهای راسختر و همتهای بلندتری برای پیمودن راه انقلاب پیدا کنیم.
نقد و بررسی پیشنویس جمعیت
معاونت مطالعات راهبردی بنیاد خاتم چند مسئله را بهعنوان موضوعات محوری در دستور کار خویش قرار داده و در همین راستا اقدام به تهیۀ پیشنویسهای راهبردی در خصوص این موضوعات کرده که یکی از آنها پیشنویس مربوط به راهبردهای افزایش جمعیت بود. لذا از کارگروه علوم اجتماعی اشراق درخواست شد تا با نگاهی انتقادی به اصلاح و تکمیل کار بپردازند که یادداشتهایی در این رابطه از سوی برخی اعضای کارگروه نوشته شد و معاونت راهبردی ارسال شد که به همراه متن حاضر نیز خواهد آمد.
درمجموع یادداشتها با اشاره به نقاط ضعف و قوت پیشنویس چه بنائی و چه مبنایی بهنقد و بررسی آن پرداخته و تلاش کردند تا در مسیر کمک به تدوین پیشنویسی بهتر گام بردارند.
بررسی وضعیت عقلانیت اداری در ایران
فوکو برای شناخت عقلانیت جدید اروپایی و تحولاتی که باعث انفکاک آن از عقل قدیم شد در یک بررسی دیرینه شناسانه به سراغ مرزهای این تحول میرود. مرزهایی که در آن عقلانیت جدید در حال هویت بخشی خود و در حال ایجاد تمایز با عقل قدیم است. فوکو نمود عینی این هویت گیری عقل جدید را در تیمارستان مییابد. ازنظر فوکو عقل جدید برای این هویتیابی، «بیعقلان» ی چون دیوانگان و بیماران روانی و ... را در مقابل خود تعریف میکند و خود را بازمییابد.
برای شناخت عقلانیت اداری ایرانی نیز میتوان از روش فوکو بهره گرفت. در این روش میتوان در یک رویکرد دیرینه شناسانه به سرآغازهای تمایز عقلانیت بوروکراتیک با عقلانیت دیوانی قدیمی مراجعه کرد. اما با توجه به تحولات معرفتشناختیای که بهواسطه پویاییهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که در دویست سال گذشته و بعد از مواجهه ما با تجدد رخداده است عقلانیت اداری ما نیز دچار تحولاتی شده است. ورود برخی متغیرها و نقطه عطفها به فضای اجتماعی و اقتصادی کشور باعث ایجاد گسست جدی در تحولات کشور ازجمله عقلانیت اداری شده است. از همین رو لازم است که این رویکرد دیرینه شناسانه در هر نقطه عطف آن موردبررسی قرار گیرد. ازجمله این نقاط عطف میتوان به ورود نفت به عرصه اقتصادی کشور اشاره کرد. همچنین بروز انقلاب اسلامی در ایران بهعنوان مهمترین انقلاب سیاسی و معرفتی قرن بیستم باعث بروز تحولات عمدهای در عرصه اجتماعی و اقتصادی کشور شده است که طبعاً بر عقلانیت اداری نیز تأثیرگذار بوده است. بر این اساس برای درک بهتر این تحولات و تطورات صورت گرفته نیاز به دوره بندی تاریخی بر مبنای نقطه عطفهای کلان تاریخی هستیم. برای استحصال این نقاط عطف تاریخی میبایست فراتحلیلی از دوره بندیهای مختلف تاریخ جدید ایران که توسط مورخان و پژوهشگران تاریخی صورت گرفته است ترتیب داد و آنها را مورد جمعبندی قرارداد. بهعنوان نمونه اگر دو پدیده بالا را بهعنوان نقاط عطف کلان در نظر بگیریم میتوان تحولات عمده صورت گرفته در حوزه عقلانیت اداری را به شکل زیر دوره بندی کرد:
1- عقلانیت دیوانی سنتی تا زمان شکلگیری بوروکراسی به دست امیرکبیر و قائممقام
2- از زمان شکلگیری بوروکراسی اداری تا کشف نفت در ایران در سال
3- از زمان ورود نفت به عرصه تحولات اقتصادی ایران تا ملی شدن نفت
4- از زمان ملی شدن نفت تا انقلاب اسلامی
5- انقلاب اسلامی تا پایان جنگ
6- از دوران سازندگی به بعد
برای استحصال عقلانیت اداری در هر دوره تاریخی نیاز به توجه به آن بهعنوان یک گفتمان و تعیین دالهای گفتمانی آن داریم. پس از استخراج دالهای گفتمانی هر یک از دالها میتواند بهعنوان یک سوژه تاریخی موضوع تاریخ فرهنگی و اجتماعی قرار گیرد. در این مرحله فهم پدیدارشناسانه در کنار فهم ساختاری و جامعهشناختی دالها و بهتبع آن تحلیل گفتمانهای عقلانیت اداری قرار خواهد گرفت. پسازاین مرحله دالهایی که استمرار خود را در گفتمانهای مختلف حفظ کردهاند در قالب یک تحلیل جامعهشناسی تاریخی صورتبندی خواهد شد.
فرایند فوق را میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
1- فراتحلیل دوره بندیهای تاریخی ایران جدید برای دستیابی به نقاط عطف تاریخی
2- تعیین گفتمانها بر اساس نقاط عطف و گسست تاریخی
3- تعیین دالهای گفتمانی هر دوره تاریخی
4- تحلیل تاریخی هر دال گفتمانی بهعنوان یک پروژه تاریخ اجتماعی
5- جامعهشناسی تاریخی دالهای گفتمانی مستمر در تاریخ جدید ایران
جلسات متنخوانی روایت فتح با حضور حجتالاسلام عباس محسنی
فهم ما از دفاع مقدس؛ نگاهی به گذشتهای نزدیک برای آینده
شاید دریافتن این کلام امام که فرمود جنگ برای ما نعمت است در زمان رخداد آنهم برای عدهای دشوار بود اما بههرروی آنچه از زبان راویان و آنان که دفاع مقدس را تجربه کردند شنیدهایم حاکی از حسرتی است که سخن از بسته شدن جنگ بهمثابۀ دروازهای رو به ملکوت میگوید. حتی اگر به یاد بیاوریم آنچه از زبان کسانی که دورتر از صحنۀ کارزار بودند میبینیم که با وجود شرح سختیها و مصائب آن دوران اشارهای رازآلود به حقیقتی میکنند که در دل جنگ نهفته بود که مناسبات انسانی را به نحوی دگرگون کرده بود که همچون مرهمی بر زخمهای از جنگ نشسته بر تن امت بود و آن را التیام میبخشید. آنان که حلاوت انس با این حقیقت را در بحبوحۀ نبرد چشیدهاند حسرتی بهمراتب عمیقتر دارند و چهبسا آن را لحظات و حالات را دستنیافتنی میپندارند اما آیا آنها که خود چنین تجربههایی داشتند هرگز میتوانستند با همین قطعیتی که بعضاً دربارۀ بیبازگشت بودن تجربۀ دفاع مقدس سخن میگویند از حتمیت رخدادی چون انقلاب اسلامی در بیست سال قبل از وقوع آن اطمینان داشته باشند؟ بازهم معمول آنچه از مبارزان انقلابی شنیدهایم حکایت از چنین اطمینانی نمیکند اما آیا امیدی به آینده نداشتند و آیا انتظار دگرگونی را نمیکشیدند؟ این امید و انتظار چیست که اینگونه با عدم تعین گرهخورده؟
در کارگروه علوم اجتماعی تلاش داریم تا در قالب پروژهای تحت عنوان «پدیدارشناسی دفاع مقدس» با کنار زدن آوار تحلیلها و نظریات گوناگونی که بر روی آن حقیقت تجربهشده توسط انسان بسیجی خرابشدهاند به نحوی به آن امید و انتظار تقربجوییم. البته راهی که برگزیدیم مسیری بس طاقتفرسا و صعب است که شاید نتوان با اطمینان خاطر از توفیق آن سخن گفت چراکه نه پدیدارشناسی راهی آنچنان سهلالوصول است که بهراحتی بتوان آن را پیمود و نه دفاع مقدس آنچنان بهراحتی شناختنی است که هر کس را به حقیقت آن راه باشد. اما بههرروی ما بهقدر طاقت میکوشیم امید است که تقرب حاصل گردد و تلاش ما برای احیاء حقیقت دفاع مقدس راههایی را پیش رو ما بگشاید. چهبسا از میان این راهها، راهی بهسوی تحول در علوم انسانی نیز گشوده شود.
در این طریق با تأملی اجمالی بر آثار نگاشته شده دربارۀ جنگ متنگفتارهای سیدمرتضی آوینی بر مستندهای روایت فتح را اثری نزدیکتر به طرح پدیدارشناسی دفاع مقدس یافتیم و بنا شد تا انشا الله باراهنمایی حجتالاسلام عباس محسنی به مطالعۀ متنگفتارهای روایت فتح (به همراه نمایش مستندها) پرداخته شود.