به گزارش وسائل؛ بیست و پنجمین جلسه درس خارج فقه تربیت آیت الله اعرافی برگزار گردید.
مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور در ابتدای درس خارج فقه تربیت اظهار داشت: نوع چهارم تمایز و افتراق بین اشیاء که به یک معنا میتواند قسیم نوع سوم باشد و ارتباط با قبلی دارد و از آن جدا نیست، تمایز شخصی است، یعنی آنی که «ما به التشخص» است، در تمایز قبلی، ضمن اینکه این فرد با دیگری میتواند تمایز صنفی داشته باشد، درعینحال در ویژگی صنفی ممکن است شریک باشند، اما در تمایز قسم چهارم که تمایز شخص به معنای فلسفی است میگوییم این قسم «ما به التمایز»ی است که در آن با هیچ کسی شریک نیست.
ایشان در ادامه گفت: میان افراد انسانی یک تمایزها و افتراقهایی از نوع سوم وجود دارد که هم قابل تحقیق است و هم این تفاوتها در تعلیم و تربیت و مدیریت و خیلی از علوم انسانی، نقش مهمی دارد. بازشناسی این تفاوتها، نقش مهمی دارد. در شریعت وقتی با یک نگاه نظامساز سراغ احکام بروید، میبینید این سلسله تفاوتهای نوع سوم، اهمیت زیادی دارد، یکی از پشتوانههای تفاوت احکام است و تنوع احکام میباشد.
استاد سطوح عالی حوزه در پایان گفت: تفاوتهایی که در درون انسان بررسی میکنیم، مقصودمان تفاوتهایی از نوع سوم است که صنفساز است و تفاوتهای نسبتاً پایدار است و تفاوتهای فردی که گفته میشود، نوعی از همین است. عوارضی که به شکل نسبتاً پایدار، گروهها را درست میکند، با تفاوتهای روانشناختی و اجتماعی، عوامل متعددی است، اینها «ما به تفاوتهای» گروهی و صنفی، یا به عبارتی فردی، اما فردی به همین معنا، نه فردی به معنای چهارمی که فلسفی است. تفاوتهای مصنف و گروهساز، هم انسانها را از هم جدا میکند و هم درعین حال انسانهایی را هم در یک منظومه قرار میدهد، این مبنای مهمی در علم روانشناسی و به نحو دیگر در جامعهشناسی و در علوم دیگر مورد توجه قرار میگیرد.
خلاصه درس گذشته
اصل دیگر در تعلیم و تربیت، اصل رعایت تفاوتها است که به اقسامی تقسیم میشود، قاعده کلی این است که تفاوتهای اشخاص و یا گروههای مورد تعلیم و تربیت، در تنظیم تعلیم و تربیت و برنامه و نظام تعلیم و تربیت، باید مدنظر باشد. هنگامی که ما سخن از رعایت تفاوتها به میان میآوریم، برنامه و اقدام تربیتی که انجام میگیرد، معمولاً اقدامی است که حالت مشترک دارد و مشترکات را در نظر میگیرد، این اصل میگوید غیر از مشترکات، ممیزات و مفترقاتی هم هست که آنها هم باید در نظر گرفته شود پس اینجا هم وقتی سخن از رعایت تفاوت آدمهای مخاطب و مورد تعلیم و تربیت به میان میآید، در درون این نهفته است که اول یک تشابههایی دیده شده و بر اساس آن امور مشترک و امور مورد اتفاق، تعلیم و تربیت میکنیم و درعینحال اینطور نیست که همه چیز یکسان است، بلکه باید تفاوتها هم دیده شوند.
مشترکات به عنوان امور ماهوی و ذاتی به شمار میآید، اما ممیزات به عنوان امور عارضی و ثانوی به شمار میآید، گفته میشود که این افراد تحت نوع واحد هستند، یعنی جنس و فصل که مقوم ذات هست، در همه به یک صورت است، اما تفاوتها به لحاظ عوارض مصنف و مشخص است. هسته اصلی حقیقت این افراد، اشتراکاتشان هست، در فصل ممیز همه یکی هستند، همانطور که در جنس قریب و بعید مشترک هستند، فصل ممیز که سازنده ذات است، همه یکی هستند، تفاوت در عوارض و مشخصات است، در مقابل این نظریه، نظریات تندتر و کندتری هم متصور است.
وقتی وارد اصل رعایت تفاوتها میشوید اولاً حتماً باید آن را در کنار همان تشابهات ببینید، اینها یکدیگر را تکمیل میکند و ثانیاً در اینکه انسانها تشابهشان و تفاوتشان ذاتی یا عارضی است، حدود پنج نظریه وجود دارد، بحثهای فلسفی عمیقی است که فقط فهرستش را بیان کردیم. ثالثاً راهیابی به تفاوتهای فردی، در محدودهای که درونی باشد، علیالاصول ما میگوییم امکان دارد.
تقریر کامل درس
به بحث اصل رعایت تفاوتها رسیدیم، در مقدمه مطلبی را با توجه به مباحث فلسفی و روانشناختی مطرح کردیم، همان مبحث را لازم است، مقداری عمق بیشتری ببخشیم و منظومه بحث را روشنتر بکنیم.
اشتراک و امتیاز اشیاء در مقایسه با همدیگر
آنگاه که موجودی با اشیاء و اشخاص دیگر مقایسه میشود، مواجه با دو پدیده هستیم:
1 – پدیده اشتراکی
2 – پدیده افتراقی و امتیازی
وقتی یک فرد را با چیزهای دیگر مقایسه میکنید، میبینید که این شیء با اشیاء دیگر دارای تمایز است، افتراقها و امتیازها بر چند قسم است:
اقسام افتراقها و امتیازهای موجودات
1 – قسم اول این است که این تمایز و افتراق در یک مفهوم جنسی باشد، الف را که با باء مقایسه کردید، در جنس الاجناس از هم جدا هستند، مثل اینکه این از جوهر است و آنطرف از کم یا کیف یا امثالهم است.
2 – تمایز دوم که سلسله مراتب دارد، بعد از اینکه در یک جنس و یک مقوله از مقولات عشر قرار گرفتند، فاصلهشان در یک فصل ممیز باشد، منتهی این فصل و نوع مراتب دارد، ممکن است هر دو در جوهریت شریک است اما یکی مجرد و دیگری مادی است و در یکفصل از فصول عالیه از هم جدا شده است.
قسم دوم از تمایزات نوعی است، مثلاً این انسان است و آن بلبل است، این دو تمایز در اولویت بحث ما نیست، شاید در مبانی تعلیم و تربیت کاربرد داشته باشند.
3 –تمایزات افراد در نوع اخیر و انسان است که محل بحث تعلیم و تربیت است، تمایزات افراد از نوع اخیر که مشخصاً نوع انسان است و تمایزات هم صنفی است، تمایزات صنفی درون نوع انسانی است، مثلاینکه این فرد هوش نود دارد که صد هزار را از یکمیلیون نفر جدا میکند، درحالیکه ممیز است همزمان جمعی را هم در بر میگیرد.
4 – نوع چهارم که به یک معنا میتواند قسیم قبلی باشد و به یک معنا ربط دارد و جدا نیست، تمایز شخصی است، یعنی آنی که «ما به التشخص» است، در تمایز قبلی، ضمن اینکه این فرد با دیگری میتواند تمایز صنفی داشته باشد، درعینحال در ویژگی صنفی ممکن است شریک باشند، اما در تمایز قسم چهارم که تمایز شخص به معنای فلسفی است میگوییم این قسم «ما به التمایز»ی است که در آن با هیچ کسی شریک نیست.
مراد از تفاوتهای فردی
آنی که بهعنوان تفاوتها در روانشناسی بحث میشود، حتی در تفاوتهای فردی که میگوییم، به معنای فلسفی آخری نیست، اگر هم باشد، این خیلی ملحوظ نیست، اتفاقاً این تفاوتها، تفاوتهای صنفی هستند، مصنفات و مفردات به معنای فلسفی که یک ویژگی خاص این فرد که لا یشارکه فیه احدٌ باشد، نیست.
وقتی «فردی» گفته میشود، مشترک لفظی میشود، بیشتر ذهن میرود روی مفرد و مشخص قسم چهارم که یک بحث فلسفی پیچیدهای است و حال آنکه آنی که در روانشناسی در فصول مختلف میآید، بیشتر تفاوتهای صنفی است، تفاوتهای فردی بیشتر به سمت تفاوتهای صنفی میآید.
میان افراد انسانی یک تمایزها و افتراقهایی از نوع سوم وجود دارد که هم قابل تحقیق است و هم این تفاوتها در تعلیم و تربیت و مدیریت و خیلی از علوم انسانی، نقش مهمی دارد. بازشناسی این تفاوتها، نقش مهمی دارد. در شریعت وقتی با یک نگاه نظامساز سراغ احکام بروید، میبینید این سلسله تفاوتهای نوع سوم، اهمیت زیادی دارد، یکی از پشتوانههای تفاوت احکام است و تنوع احکام میباشد.
تمرکز روانشناسی، فلسفی یا مباحث دینی در این قسم مبنای تعلیم و تربیت یا مدیریت یا سیاست و امثالهم میشود، بازشناسی این تفاوتهای صنفی، در بسیاری از علوم انسانی و اجتماعی نقش دارد.
تفاوتهای صنفی
تفاوتهای صنفی برمیگردد به آنچه به لحاظ فلسفی به آن عوارض میگوییم، یعنی قسم اول و دوم نیست که تفاوت موجودات با امور مقوم بود، در قسم اول و دوم ممیزات؛ امور ذاتی بودند، در قسم چهارم ممیز؛ وجود است که منشأ یک ویژگیهای کاملاً منحصربهفرد در شخص میشود.
در قسم سوم که ممیز در واقع همان عوارض هستند، این عوارض گاهی عوارض پایدار است، گاهی هم عوارض ناپایدار است، بهعبارتدیگر، عوارض مفارق و عوارض لازم وجود دارد، بعضی از عوارض مثل خنده، پایدار نیست، زیاد محل بحث نیست، عوارضی که نسبتاً پایدار است و مصنف است و اصناف در درون یک نوع ایجاد میکند و مشخصاً نوع انسانی ایجاد میکند، این آن چیزی است که در علوم انسانی و اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد و بخش زیادی از آنهم در روانشناسی موردتوجه است.
تفاوتهای درونی انسان
تفاوتهایی که در درون انسان بررسی میکنیم، مقصودمان تفاوتهایی از نوع سوم است که صنفساز است و تفاوتهای نسبتاً پایدار است و تفاوتهای فردی که گفته میشود، نوعی از همین است.
عوارضی که به شکل نسبتاً پایدار، گروهها را درست میکند، با تفاوتهای روانشناختی و اجتماعی، عوامل متعددی است، اینها «ما به تفاوتهای» گروهی و صنفی، یا به عبارتی فردی، اما فردی به همین معنا، نه فردی به معنای چهارمی که فلسفی است.
برخی اقسام تفاوتها در روانشناسی
شاکله روانشناسی هم تقریباً اینها را تشکیل میدهد، بخشی از آن در روانشناسی و بخشی هم در علوم اجتماعی و جامعشناسی بحث میشود، ازجمله موارد در روانشناسی عبارتاند:
1 – تفاوتهای ارگانیکی و جسمی، از نوع هرمونها و امثالهم که بازتابی در شخصیت دارد.
2 – تفاوتهای هوش شناختی، که به کُند و مرز و متعارف و بالاتر از متعارف تقسیم میشود.
3 – تفاوتهای هوش هیجانی و اجتماعی و ارتباطی و امثالهم
4 – جنسیت، زن و مرد و امثالهم
5 – بحثهای وراثت، شاید میان وراثت و ژنتیک عموم و خصوص مطلق باشد.
6 – بحثهای اقلیمی، مثل آب و هوا و مکان و امثالهم
7 – تفاوتهای محیط اجتماعی
8 – تفاوتهای در محیط خانوادگی
9 – تفاوتهای زبانی، زبان هم اثرپذیر از فکر و فرهنگ و شخصیت انسانها و هم اثر میگذارد، به طور مثال زبانی هست که گنجایش مفاهیم انتزاعی فلسفی را خیلی ندارد، به همین دلیل انسانهایی که در آن زبان هستند، خیلی فلسفی فکر نمیکنند.
10 – بحثهای شغلی و درآمدی و اقتصادی
تفاوتهای فردی کمتر مقصود قسم چهارم در تقسیم اول است، بیشتر تقسیماتی است که در این بخش قرار میگیرند، منتهی میشود به یک معنا عام گرفته شود و غالباً هم همینطور است که بعضی از این اقسام را در بر میگیرد، مثلاً تفاوتهای جنسی را در تفاوتهای فردی قرار نمیدهند، اما بقیه را میشود در تفاوتهای فردی قرارداد.
تمایز و جمع میان بخشی از موجودات در تفاوتهای صنفی
تفاوتهای مصنف و گروهساز، هم انسانها را از هم جدا میکند و هم درعین حال انسانهایی را هم در یک منظومه قرار میدهد، این مبنای مهمی در علم روانشناسی و به نحو دیگر در جامعهشناسی و در علوم دیگر مورد توجه قرار میگیرد./926/ص