به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه شهر مقدس مشهد در هفتاد و پنجمین جلسه درس خارج فقه حکومتی که یکشنبه بیستم و هفتم فروردین سال جاری در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، در ادامه تبیین بحث «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه»، به بررسی نظرات مرحوم شیخ انصاری درباره ولایت فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله علم الهدی در بررسی نظرات مرحوم مراغی درباره ولایت فقیه گفت: آخرین بحثی که درباره نظریه مرحوم مراغی در ولایت فقیه داریم، دو مطلب است که ایشان مطرح نمودهاند. مسأله اول اشکالی است که خود ایشان مطرح نموده و خودشان جواب دادهاند و آن است که روایات و ادلّهای که مطرح نمودیم، از جانب مجتهدین مطرح شده است، در صورتی که مجتهدین علماء نیستند، زیرا ادلّه ایشان ظنّی و مبتنی بر امارات است و صرفاً برداشت خودشان است.
وی افزود: این اشکال مرحوم مراغی امروزه به شکل دیگری مطرح میشود، این که از کجا معلوم ولایت در زمان غیبت از آن فقیه باشد؟ زیرا فقیه صرفاً فقه بلد است و تخصّصی در امور اجتماعی و سیاسی ندارد. پس اینها موضوع ولایت نیستند که بگوییم ولایت در دوران غیبت بر عهده ایشان است.
آیت الله علم الهدی بیان داشت: در اینجا خود مرحوم مراغی جواب میفرمایند اولا علماء شامل کسانی میشود که به بخشی از علم دست یافته باشند؛ مجتهدین هم اینطور نیست که فقط ظنّ به احکام داشته باشند، بلکه بخشی از احکام را علم به آن دارند. ثانیاً در جاهایی هم که ظنّ دارند، آن ظنّ قائم مقام قطع است و حجّیّت دارد. درباره ادلّه فقاهتی هم هرچند که مجتهد نسبت به حکم ظنّ دارد، لیکن نسبت به تکلیف قطع دارد و تکلیفش با همین اصل مشخّص میشود و با همین اصل علم به تکلیف پیدا میکند. لذا عنوان علماء بر مجتهدین هم صادق است.
این استاد حوزه ادامه داد: مسأله دیگری که ایشان مطرح میفرمایند آن است که اجماع علماء بر این است که در ولایت فقیه اگر ولی فقیه فاقد یکی از شرایط شد، مثلاً دچار بیهوشی یا ... شد، بعد از بازگشت شرایط، ولایت فقیه (نایب عامّ) برمیگردد. این را در رابطه با نایب خاصّ نداریم و وقتی شرایطش از بین رفت، بعد از برگشت شرایط، باید دوباره نصب شود.
خلاصه درس حاضر
آیت الله علم الهدی در ادامه بررسی نظرات منتقدین نظریه ولایت فقیه گفت: شیخ اعظم انصاری رحمه الله از جمله کسانی است که عموم ولایت برای فقیه را قبول ندارد و معروف است ایشان «کل ما کان للمعصوم فهو للفقیه» را قبول نداشتهاند و پذیرش آن را بسیار دشوار (خرط القتاد) دانستهاند.
وی به عنوان مقدّمه این بحث که شیخ انصاری رحمه الله منکر تشکیل حکومت و ولایت مطلقه فقیه نبوده است گفت: در جریان مشروطیت که مرحوم آخوند -که شاگرد بزرگان و مراجع بعد از مرحوم شیخ میرزای شیرازی بودند- فتوای مشروطیت را دادند و بعضی بزرگان همچون مرحوم سید اسماعیل صدر که همپایه ایشان در آن زمان بود با ایشان موافقت کردند اما مرحوم سید کاظم یزدی مخالفت کردند، و تحوّلاتی در حوزه به وجود آمد.
امام جمعه مشهد افزود: تحوّلات سیاسی در زمان مرحوم آخوند به این سمت کشیده شد که مسأله اعتقاد به ولایت فقیه جریانی غیرارزشی محسوب گردید و گفتند چون همه مبانی فقه شیعه، متّخذ از مرحوم شیخ انصاری است و ایشان فرمودهاند «دون اثباته خرط القتاد» لذا ولایت مطلقه زیر سؤال است.
وی ادامه داد: توطئههای انگلیس باعث شد که با انحراف مشروطیّت، هم قدرت قاجاریه را از بین ببرند و هم این که با اختلاف در میان علماء، تشکیل حکومت به وسیله فقیه مطعون بوده و طرفداران مشروطه را مطعون جلوه دهند و تا سالیان سال اقدامات سیاسی را برای علماء به عنوان یک ضدّارزش قلمداد کنند و برای طعن به آن این نظریه مخالف را به مرحوم شیخ انصاری نسبت دادند.
آیت الله علم الهدی گفت: اگرچه این جمله «دون اثباته خرط القتاد» از ایشان است، لیکن مراد ایشان بر یک تحلیل خاصّ درباره ولایت فقیه بوده است. و حضرت امام خمینی رحمه الله به خاطر اصلاح این نگرش نسبت به سیاست حق بسیار بزرگی دارند که نتیجه مجاهدتهای ایشان این شد که اکنون هرکس سیاسی نباشد مذموم است.
تقریر درس
مقدّمه
بحث ما درباره نظرات منتقدین نظریه ولایت فقیه بود که گفتیم اصل ولایت فقیه را همه قبول دارند و بحث در حدود اختیارات ولی فقیه است که عامّه است یا حسبه.
نظریه مرحوم شیخ انصاری در نقد ولایت عامّه فقیه
از جمله کسانی که در نظریهشان انتقاد از عموم ولایت فقیه است، شیخ اعظم انصاری رحمه الله است، که معروف است ایشان «کل ما کان للمعصوم فهو للفقیه» را قبول نداشتهاند و پذیرش آن را بسیار دشوار (خرط القتاد) دانستهاند.[1]
از جریان مشروطیّت به بعد معروف شده بود که هرکس منکر ولایت عامّه فقیه است، منکر حکومت فقیه است و اگر کسی قائل به ولایت فقیه باشد، قائل به تشکیل نظام حکومت از جانب فقیه است و در واقع اعتقاد به ولایت مطلقه را مساوی با جواز تشکیل حکومت فقیه میدانستند.
بعداً به تدریج این مسأله پیش آمد که آیا اصلاً اقامه حکم در زمان غیبت امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف جایز است یا خیر؟ بحث قبلی ما هم همین بود که نتیجه گرفتیم اقامه حکم در زمان غیبت نه تنها جایز بلکه واجب است.
آنگاه این بحث جواز یا عدم جواز اقامه به اعتقاد به عمومیّت یا عدم عمومیّت آن حکم کشیده شد.
تحوّلات سیاسی در زمان مرحوم آخوند به این سمت کشیده شد که مسأله اعتقاد به ولایت فقیه جریانی غیرارزشی محسوب گردید و گفتند چون همه مبانی فقه شیعه، متّخذ از مرحوم شیخ انصاری است و ایشان فرمودهاند «دون اثباته خرط القتاد» لذا ولایت مطلقه زیر سؤال است.
خنثی کردن توطئه استعمارگران با اعلان مرجعیت میرزای شیرازی
اینجا به عنوان مقدّمه این بحث که شیخ انصاری رحمه الله منکر تشکیل حکومت و ولایت مطلقه فقیه نبوده است باید مطالبی گفته شود.
در جریان مشروطیت که مرحوم آخوند -که شاگرد بزرگان و مراجع بعد از مرحوم شیخ میرزای شیرازی بودند- فتوای مشروطیت را دادند و بعضی بزرگان همچون مرحوم سید اسماعیل صدر که همپایه ایشان در آن زمان بود با ایشان موافقت کردند البته مرحوم سید کاظم یزدی مخالفت کردند، که تحوّلاتی در حوزه به وجود آمد.
برای ما نقل کردهاند که بعد از مرحوم شیخ انصاری شاگردان ایشان عدّهای بزرگان بودند که کسان دیگری را بر مرحوم میرزای شیرازی ترجیح میدادند و کسانی را که وارد عرصه زهد میشدند برتر میدانستند. لذا بعد از مرحوم شیخ، شاگردان ایشان گرد هم جمع شدند تا قبل از اختلاف مردم، مرجع را انتخاب نمایند. این در زمانی بود که دولت عثمانی بعضی مناطق را تصرّف کرده بود و دولت قاجاریه هم ظلم زیادی میکرد و جنگ جهانی اول هم در شرف شعلهور شدن بود و لذا علماء به فکر حفظ دین از طریق انتخاب مرجع تقلید واحد افتادند.
لذا در این تجمّع، مرحوم میرزای شیرازی را انتخاب نمودند، هرچند که بعضی مجتهدین آن زمان از ایشان اعلم بودند همانند مرحوم میرزا خلیل و ....
سپس بخاطر این که مرجعیّت عامّه و جامع و موحِّد ایشان در نجف با توجّه به فضای آنجا لطمه میدید، تصمیم گرفته شد که ایشان به سامرّاء منتقل شوند و مرجعیّت و نیابت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف در شهر خانه امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستقرّ شود.
این قضیه جلوی توطئه و نفوذ استعمارگران که درصدد تصرّف ایران و هند و عثمانی بودند را گرفت. لذا در زمان میرزای شیرازی رحمه الله مرجعیّت واحد بود و بعد از ایشان و در زمان مرحوم سید اسماعیل صدر (پدر صدر الدین صدر) که از مراجع بزرگ و ساکن کربلا بود و همتای مرحوم آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی رحمه الله بود، متأسّفانه دوباره اختلافاتی پیش آمد.
جریان مشروطیت و مرحوم آخوند
مرحوم آخوند به سبب مسائلی که در جامعه اتّفاق افتاد، فتوای مشروطیّت را صادر فرمودند؛ در انقلاب مشروطیّت که مردم در مقابل رژیم استبدادی قاجاریه ایستادند و مبارزه کردند و شهید دادند، قرار شد مشروطه مشروعه برقرار شود و قرآن و دین حاکم شود که انگلیسیها با نفوذشان آن را منحرف نمودند تا این که بعد از شهادت مرحوم شیخ فضل الله نوری حوزه نجف بر سر این حمایت از مشروطیّت به هم ریخت و برای همگان این مسأله شبهاتی پیش آمد تا این که مرحوم آخوند هم خیلی ناراحت شدند.
پدر ما نقل میکردند که گویا در منزل مرحوم آخوند روضهای در روزهای پنجشنبه برگزار میشد. در یکی از همین روزها یک نفر آخوند که ظاهر مرتّبی هم نداشت به محضر ایشان آمد و از ایشان اجازه خواست که روضه بخواند. بعد که خودش را بالای منبر رساند، معلوم شد که روضهخوان نیست و سخنران قهّاری است و اوّل مقدّماتی را مطرح کرد و بعد از آن مشکلات و مسائلی که در اثر مشروطیّت رخ داد و انحرافاتی که برای آن پیش آمد و مظلومیّت و شهادت شیخ فضل الله را نقل کرد و تمام مجلس را منقلب نمود. این سخنان که در واقع اهانت به مرحوم آخوند بود باعث شد که برخی بخواهند او را از منبر پایین بکشند که مرحوم آخوند ممانعت کردند. در آخر روضه، این فرد ناپدید شد و بعد از آن مرحوم آخوند سرشان را روی بادبزن گذاشتند و حتّی با مردم خداحافظی نکردند.
یک روز پس از آن مرحوم آخوند فرمودند که به سمت ایران حرکت میکنیم و طلّاب آماده شوند که برای جهاد به ایران برویم که حکومتی بر اساس دین تشکیل دهیم. عدّهای نیز به درب منزل مرحوم سید کاظم یزدی رفتند که ایشان هم همراهی فرمایند و به محض ورود به ایران، مرحوم آخوند فرمان جهاد را صادر نموده و مردم با قیام و جهاد حکومت را سرنگون کنند. مرحوم سید قبول نکردند. عدّهای از طلّاب دور خانه ایشان را گرفتند و گفتند اگر همراهی نکنید خانهتان را به آتش میکشیم!
فردایی که قرار بود سحرش مردم جمع شوند و مرحوم آخوند بیایند و همگی آماده حرکت بودند، دیدند که درب خانه بسته است؛ بعد متوجّه شدند که آخوند به رحمت خدا رفتهاند و مشخّص شد که همان نیمهشب ایشان را مسموم و مقتول نموده بودند.
محبوبیت علمای گوشه نشین نزد مردم با رحلت مرحوم آخوند
بعد از آن هم دیگر این حرکت صورت نگرفت و بعد از مرحوم آخوند دیگر آن انحرافات و مظالم پیش آمد و کار به جایی رسید که دیگر اصل قیام و حرکت مرحوم آخوند در میان مردم و علماء مطعون و مذموم شد. این برگشتن مردم بر حوزه نجف هم اثر گذاشت و کمکم گفتند که حقّ با مرحوم سید بوده است که از اوّل مخالف مشروطیّت بوده و این باعث شد که مرجعیّت مرحوم سید کاظم فراگیر شود و کسانی که طرفدار مشروطیّت بودند، از آن کلّاً رویگردان شوند. مشروطهای که قرار بود با نظارت چهار مجتهد و تحت قوانین اسلام باشد، بعداً با قانون اساسی بلژیک شکل گرفت و این باعث شد که متدیّنین از آن رویگردان شوند.
اینجا وقتی مرحوم نائینی کتاب تنبیه الامّه را در اواخر دوران آخوند رحمه الله نوشتند بعداً مجبور شدند آن را از داخل حوزه جمعآوری کنند؛ کتابی که به عنوان مانیفست ولایت فقیه امروزه مطرح است، به عنوان نقطه ضعف ایشان مطرح شد که ایشان با وجود همه توانمندیهای علمیشان، چنین اثر سیاسی مذمومی دارند!
همه اینها منجر به این شد که شخصیّت مرحوم سیّد کاظم به عنوان مرجع تقلید منحصر شناخته شوند و کتاب ایشان (عروه) بسیار مورد توجّه قرار بگیرد.
حضرت آقا حفظه الله میفرمودند که شخصی به نام مرحوم حائری که از بستگان مرحوم سید محمّد فشارکی (خواهرزادهاش) و از شاگردان مرحوم آخوند و مرحوم صدر بود، اواخر عمرش در مشهد مستقرّ شده بود؛ ایشان نقل میکرد که بعد از جریان مشروطیّت و ادبار مردم به مرحوم آخوند ما تصمیم گرفتیم به ایران برویم و برای این که در شهری مسجدی بگیریم و اقامه جماعت کنیم، بایستی اجازهای از مرحوم سید میگرفتیم. ملاک توجّه مردم هم وابستگی به نجف و تأیید مراجع نجف بود.
آب نجف خورده و فائق شده حجه الاسلام خلایق شده[2]
من رفتم خدمت مرحوم سید که به خاطر گرمای تابستان به کوفه رفته بودند. ایشان در کنار شط بودند و گعدهای با شاگردان و علماء داشتند. وقتی خدمت ایشان رسیدم ایشان من را نمیشناختند و من گفتم که شاگرد مرحوم سید اسماعیل صدر بودم و برای این که خودم را در نزد ایشان جا بیندازم گفتم که در یک فرع فقهی شما در عروه، ایشان مخالف بودند و من موافق شما بودم و نظریه شما را با دلیل اثبات نمودم. ایشان با همان لهجه یزدی فرمودند که مگر صدر عروه هم میفهمد؟! من خیلی ناراحت شدم از خودم که برای اجازه گرفتن از ایشان آمدهام به کوفه و این خلاف توحید و توکّل بوده و با عصبانیّت شروع کردم به دعوا با ایشان که آقای صدر مجتهد عالم هستند و شما که مجتهد عالم میدانیم چرا توهین میکنید و با عصبانیّت گفتم که اجازه نمیخواهم و بیرون آمدم.
این موضعگیریهای سیاسی به این صورت علماء را در آن سطح مراجع دچار درگیری میکرد و ایشان یکدیگر را تفسیق مینمودهاند.
در چنین موقعیّتی در بین افراد معروف شده بود که تشکیل حکومت به وسیله فقیه مطعون بوده و برای طعن به آن این نظریه مخالف را به مرحوم شیخ انصاری نسبت دادند، در حالی که این جمله «دون اثباته خرط القتاد» هرچند که از ایشان است، لیکن مراد ایشان بر یک تحلیل خاصّ درباره ولایت فقیه بوده است.
توطئههای انگلیس باعث شد که با انحراف مشروطیّت، هم قدرت قاجاریه را از بین ببرند و هم این که با اختلاف در میان علماء، طرفداران مشروطه را مطعون جلوه دهند و تا سالیان سال اقدامات سیاسی را برای علماء به عنوان یک ضدّارزش قلمداد کنند. تقیزاده و امثال او باعث شدند که روحانیّت میان مردم به این عنوان شناخته شوند.
مرحوم میرزا احمد کفایی عالم برجستهای بود و علیرغم اینکه آدم خوبی بود، ولی ما به او ارادت نداشتیم. در ابتداء همراهی با انقلاب کرد و امام رحمه الله به واسطه این که فرزند آخوند بود به ایشان احترام میگذاشت. زمانی برای عمل پروستات به انگلیس رفته بود. برای ایشان گفته بودند که وقتی با هواپیما به آسمان انگلیس رسیده بود، ندایی آمده بود که «الیّ الیّ فقد اُخِذَ تربتک منی!» و بعضی گفته بودند که زیر ریشش نوشته بود ساخت انگلیس!
حضرت امام خمینی رحمه الله به خاطر اصلاح این نگرش نسبت به سیاست حق بسیار بزرگی دارند که نتیجه مجاهدتهای ایشان این شد که اکنون هرکس سیاسی نباشد مذموم است./ف
پی نوشت:
[1] . لکنّ الإنصاف بعد ملاحظة سیاقها أو صدرها أو ذیلها یقتضی الجزم بأنّها فی مقام بیان وظیفتهم من حیث الأحکام الشرعیة، لا کونهم کالنبیّ و الأئمة صلوات اللّه علیهم فی کونهم أولى بالناس فی أموالهم، فلو طلب الفقیه الزکاة و الخمس من المکلّف فلا دلیل على وجوب الدفع إلیه شرعاً. نعم، لو ثبت شرعاً اشتراط صحّة أدائهما بدفعه إلى الفقیه مطلقاً أو بعد المطالبة، و أفتى بذلک الفقیه، وجب اتّباعه إن کان ممّن یتعیّن تقلیده ابتداءً أو بعد الاختیار، فیخرج عن محلّ الکلام.هذا، مع أنّه لو فرض العموم فیما ذکر من الأخبار، وجب حملها على إرادة الجهة المعهودة المتعارفة من وظیفته، من حیث کونه رسولًا مبلّغاً، و إلّا لزم تخصیص أکثر أفراد العامّ؛ لعدم سلطنة الفقیه على أموال الناس و أنفسهم إلّا فی موارد قلیلة بالنسبة إلى موارد عدم سلطنته.و بالجملة، فأقامه الدلیل على وجوب طاعة الفقیه کالإمام علیه السلام إلّا ما خرج بالدلیل دونه خرط القتاد! کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - الحدیثة)، ج3، ص: 553
[2] . مرحوم ادیب نیشابوری