vasael.ir

کد خبر: ۶۸۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۱ - 27 January 2018
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 49

فلسفه جهاد و وظیفه انبیاء در برابر طواغیت

وسائل- جنگ اصلی انبیاء و جهاد اصلی ایشان با دشمنانشان، برای حاکمیت توحید و از بین بردن کفر و شرک است و خداوند دوست ندارد بندگانش کافر و مشرک شوند.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح شنبه ، بیست و پنجم دی ماه 1395 در جلسه چهل و نهم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بررسی عنوان جهاد الطواغیت و تبیین امکان اطلاق طاغوت بر حاکمان کافر به تبیین فلسفه جهاد و چگونگی استفاده این امر از فلسفه جهاد پرداخت.

استاد عالی حوزه علمیه قم ابتدا به بیان تعاریف لفظ کافر پرداخت:

معانی کافر

کفار عناوین مختلفی دارند:

عنوان اولی، کافر به معنای منکر حقیقت و منکر توحید.

عنوان دوم، کافر به معنای مشرک و کسانی که معتقد به خدا هستند اما غیر از اعتقاد به خدا، در افعال، ثروت، پیروزی و شفای بیمار و... معتقد به بت ها و امثال آن هستند.

عضو عالی جامعه مدرسین سپس به تبیین این موضوع پرداخت که هدف اولیه از گسترش دین ایجاد جنگ نیست و غلبه مطرح در اسلام در گام اول امور غیر خشن و نظامی را شامل می شود

نکته بعد اینکه خداوند نمی خواهد از طریق قهر و غلبه و اجبار و تحمیل کفر و شرک را نابود کند. چون آیات بسیاری در این خصوص آمده است. از جمله: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»[1] یا آیاتی که می فرماید: «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیلٍ»[2] یا آیه دیگر که می فرماید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»[3] آیا با اجبار می خواهید اینان را مومن گردانید؟ یا آیه معروف که می فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[4] یعنی اصل دین و اعتقاد اجبار بردار نیست. چون دین و اعتقاد و ایمان، باید در قلب جا بگیرد. با قدرت و زور می توان بر ظاهر غلبه کرد، اما نمی توان به باطن نفوذ کرد.

پس از تبیین این نکته آیت الله کعبی به این پرسش مقدر پاسخ دادند که با توجه به اصالت امور غیر نظامی در اسلام پس جهاد چه فلسفه و جایگاهی دارد

فلسفه جهاد

بنابراین جهاد در اسلام دنبال چیست؟ جهاد در اسلام موانع توحید و ایمان را از راه کفار و مشرکین بردارد تا مومن شوند. مخاطب اصلی آیات جهاد و اطلاقات و عمومات آن، حتی جهاد ابتدایی، جهاد با طواغیت است. از جمله این آیات، آیاتی است که خداوند در جهادهای انبیاء با دشمنانشان بیان فرموده است.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان سپس به بررسی آیات جهاد و رابطه آن با طواغیت پرداخت.

آیات جهاد با طواغیت

1.وظیفه اصلی انبیاء

از جمله مهمترین آنها، آیات سوره آل عمران است: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»[7]  بنابراین آیات شریفه، اکثر قریب به اتفاق انبیاء، با طواغیت می جنگیدند و نبرد اصلی آنها جنگ با طاغوت بود.

2. داستان تصرف فلسطین

آیات سوره مائده است که درباره جهاد بنی اسراییل برای تصرف فلسطین است که تحت اوامر حضرت موسی(ع) صورت گرفت.

3. داستان طالوت و جالوت

آیه سوم، مربوط به آیاتی از سوره بقره است که مربوط به داستان طالوت و جاولت است.

 

بنابراین جهاد انبیاء با دشمنانشان جهاد از سنخ طواغیت بود نه مطلق کفار به هم کفار. بر اساس ادله قرآنی که ذکر کردیم، یکی از این جهادها ابتدایی و دیگری دفاعی بود.

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مایحصل به التکمین: الثالث: السعی لاقامه الدین

جهاد الطواغیت 4

گفته شد که جهاد اصلی انبیا در مقابله با دشمنان، از مصادیق بارز جهاد طاغوت است.

معانی کافر

کفار عناوین مختلفی دارند:

عنوان اولی، کافر به معنای منکر حقیقت و منکر توحید.

عنوان دوم، کافر به معنای مشرک و کسانی که معتقد به خدا هستند اما غیر از اعتقاد به خدا، در افعال، ثروت، پیروزی و شفای بیمار و... معتقد به بت ها و امثال آن هستند.

غیر از این دو عنوان مشهور، دو عنوان مهم دیگر هست:

عنوان سوم، کافر به معنای ظالم است. کافر و مشرک ظالم است و مهمترین ظلم، ظلم به خداوند است.

عنوان چهارم، کافر به معنای طاغوت است. آیا به همه کفار و مشرکین و ظالمان، طاغوت می گویند؟ خیر. طاغوت به حکومت ها و سردمداران کفر و شرک گفته می شود.

در مرتبه بعد، به دشمنان ائمه(ع) نیز طاغوت می گویند. چون آنان ادامه دهندگان راه انبیاء هستند. لذا طاغوت بر دو قسم است: طاغوت کافر، طاغوت مسلم که در مقابل دستگاه حق قرار می گیرند.

شکی نیست جنگ اصلی انبیاء و جهاد اصلی ایشان با دشمنانشان، برای حاکمیت توحید و از بین بردن کفر و شرک است و خداوند دوست ندارد بندگانش کافر و مشرک شوند.

غلبه دین، نه از راه جنگ

نکته بعد اینکه خداوند نمی خواهد از طریق قهر و غلبه و اجبار و تحمیل کفر و شرک را نابود کند. چون آیات بسیاری در این خصوص آمده است. از جمله: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»[1] یا آیاتی که می فرماید: «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیلٍ»[2] یا آیه دیگر که می فرماید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»[3] آیا با اجبار می خواهید اینان را مومن گردانید؟ یا آیه معروف که می فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[4] یعنی اصل دین و اعتقاد اجبار بردار نیست. چون دین و اعتقاد و ایمان، باید در قلب جا بگیرد. با قدرت و زور می توان بر ظاهر غلبه کرد، اما نمی توان به باطن نفوذ کرد. لذا اصل دعوت اسلام، دعوت بر پایه عقل و منطق و اقناع است: «ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ»[5] یا «قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ»[6].

فلسفه جهاد

بنابراین جهاد در اسلام دنبال چیست؟ جهاد در اسلام موانع توحید و ایمان را از راه کفار و مشرکین بردارد تا مومن شوند. بسترهای مناسب را برای ایمان و تقوا و برای توحید فراهم سازد. چه کسانی مانع توحید می شوند؟ حکومت های مسلط یا طواغیت. لذا مخاطب اصلی آیات جهاد و اطلاقات و عمومات آن، حتی جهاد ابتدایی، جهاد با طواغیت است. از جمله این آیات، آیاتی است که خداوند در جهادهای انبیاء با دشمنانشان بیان فرموده است.

آیات جهاد با طواغیت

1.وظیفه اصلی انبیاء

از جمله مهمترین آنها، آیات سوره آل عمران است: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»[7]  بنابراین آیات شریفه، اکثر قریب به اتفاق انبیاء، با طواغیت می جنگیدند و نبرد اصلی آنها جنگ با طاغوت بود.

این آیات نشان می دهد قبل از بعثت پیامبر(ص) و شرایع قبل از ایشان که بسیاری از اقوام مومن وجود داشتند که تحت فرماندهی پیامبران با دشمنان انبیاء با عنوان قوم کافر، می جنگیند. یعنی کسانی که قدرت داشتند. سردمدار کفر و شرک بودند. همانطور که انبیاء ربیون و سربازان داشتند، دشمنان نیز سربازانی داشتند که قوم کافرین سرباز آن طواغیت بودند. والا نمی شد این عنوان گفته شود که «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا» سست و ضعیف نشدند در مقابل آنچه که به آنها رسید. یعنی معلوم می شود قدرتی در مقابل اینها ایستاده است.

واژه « کَأَیِّنْ» نیز در زبان عربی دلالت بر فراوانی دارد. از این آیه فهمیده می شود انبیاء و پیروانشان در طول تاریخ درگیر جنگ های زیادی بودند و نیز استفاده می شود که جهاد به معنای مقابله با دشمنان انبیاء که طواغیت است، وجود داشته است. حال ممکن است برخی از این جهادها ابتدایی و برخی دفاعی بوده باشد.

2. داستان تصرف فلسطین

آیات سوره مائده است که درباره جهاد بنی اسراییل برای تصرف فلسطین است که تحت اوامر حضرت موسی(ع) صورت گرفت.

پس از آنکه فرعون از قبول دعوت حضرت موسی(ع) امتناع کرد و در اثر ظلم و فساد در دریا غرق شد، حضرت موسی بنی اسراییل را از اسارت و ستم فرعونیان رها نمود و از مصر به سوی شام و فلسطین حرکت داد. در آن زمان در فلسطین حکومت ستمگری وجود داشت و اقوام جنگی در زیر سلطه آن حکومت می جنگیدند. حضرت موسی(ع) به بنی اسراییل می فرماید که خداوند این سرزمین را برای شما قرار داده است. اما برای وارد شدن و استقرار، باید با کافران و جباران بجنگید.  بنی اسراییل هم که سالها ظلم و بدبختی و ستم فرعونیان را دیده بودند و تحقیر شده بودند، به جماعت ترسو و بی جراتی تبدیل شده بودند.  عافیت طلب و راحت طلب شده بودند و از جهاد خودداری کردند. به همین دلیل به موسی(ع) گفتند تو و خدایتع برو کافران را از شهر بیرون کن، بعد ما وارد می شویم. در اثر این نافرمانی، خداوند قوم بنی اسراییل را چهل سال در بیابان ها سرگردان و رها ساخت. عذاب «تیه» همین است. اصل این ماجرا در سوره مائده چنین بیان شده است:

« وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‏ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی‏ وَ أَخی‏ فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ»(مائده / 20 – 26)

منظور از«إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ» ، مردم کوچه و بازار نبود. بلکه همان طواغیت بود که خداوند می فرماید: «‏کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ». جهاد اصلی انبیاء با دشمنان، جهاد با طواغیت بود نه جهاد با مطلق کفار.

اما بنی اسراییل می خواستند جهاد را از سر خود باز کنند چون با فرعون هم جهاد نکرده بودند و با معجزه نجات یافتند و از فرعون خلاصی یافتند. اما اطاعت موسی نکردند و عذاب «تیه» و سرگردانی و ذلت چهل ساله نازل شد تا اینکه توبه کردند و حاضر به نبرد شدند.

از این آیه استفاده می شود که جهادی که حضرت موسی و قمومش مامور به آن بودند برای فتح فلسطین، جهاد با جباران و طواغیت بوده است. حضرت موسی و هارون آماده بودند، اما قوم تخلف کردند و قدرت خود را از دست دادند و خوار شدند.

داستان غیبت کبرای حضرت امام زمان(ع) نیز همین گونه است. هر موقع که امت اسلامی آماده جهاد با طواغیت شوند که طواغیت را از بین ببرند و زمینه برای قرار گرفتن زیر پرچم امام زمان(ع) فراهم شود، ظهور اتفاق می افتد. یکی از راههای آمادگی برای ظهور، جهاد با طواغیت است. والا این عذاب «تیه» نه چهل سال، بلکه هزاران سال ممکن است طول بکشد.  مگر اینکه امت به خود بیایند و با طواغیت مبارزه کنند.

داستان فلسطین فعلی نیز همچنین است: «‏إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ». صهیونیست ها طاغوت اند و تا زمانی که امت اسلامی برا علیه این طاغوت متحد نشوند، امت مبتلا به عذاب تیه و سرگردانی است. یعنی همین تفرقه و جنگ داخلی امت های مسلمان؛ یعنی همین تسلط امریکا و صهیونیست بر مقدرات مسلمین.

برخی می گویند ما وظیفه نداریم مانند همان سخن بنی اسراییل که گفتند: « فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا». این آیاتی که خداوند درباره اقوام گذشته بیان می کند، برای اعتبار و درس است. این آیه مذمت می کند که به واجب جهاد عمل نکردند و به عذاب «تیه» مبتلا شدند.

3. داستان طالوت و جالوت

آیه سوم، مربوط به آیاتی از سوره بقره است که مربوط به داستان طالوت و جاولت است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی‏ مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمینَ».[8]

پس از آنکه بنی اسراییل به فرماندهی یوشع بن نوح بالاخره بلاد فلسطین را از طریق جهاد فتح کردند و ساکن شدند، تا بیش از سیصد و پنجاه سال پادشاه و حاکمی نداشتند و تدبیرو امورشان فقط از راه قضاوت صورت می گرفت. در این مدت، غالبا با همسایگانشان مانند امالقه، اعراب، اهل مدین، فلسطینیان در حال زد و خورد بودند. گاه به پیروزی بنی اسراییل منجر می شد و گاهی هم با شکست. در اواسط قرن چهارم میلادی، بنی اسراییل با فلسطینیان وارد جنگ می شوند و به سختی شکست می خورند و مجددا آواره می شوند. پس از این شکست و ذلت، بزرگان بنی اسراییل نزد پیامبر خود که قاضی آنها هم بود، جمع می شوند. درخواست نصب حاکم و پادشاه می کنند تا با فرماندهی او،  در راه خدا بجنگند و دشمنانشان که مدت زیادی بر بنی اسراییل تاخت و تاز می کردند و آنان را ضعیف ساختند، سرکوب سازند. در روایات و کتب تاریخی، نام این پیامبر «سموئیل» یا «شموئیل» ذکر شده است. از ویژگی های بنی اسراییل اطلاع کافی داشت. یکی از ویژگی های خوب رهبران الهی جامعه شناسی و قوم شناسی است. رهبر اگر مردم خود را بشناسد، می تواند آنان را مدیریت کند. شموئیل نیز نگران بود که اگر کسی را برای آنها نصب کند و جهاد را مقرر بدارد، بنی اسراییل از رفتن به جهاد سرپیچی می کنند و گرفتار عذاب الهی می شوند. نگرانی خود را با بنی اسراییل در میان گذاشت. بنی اسراییل گفتند: « لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا»[9] یعنی نگران نباش! ما چرا جهاد نکنیم وقتی از شهر و دیارمان رانده شده ایم؟ معلوم می شود این جهاد، دفاعی است؛ چون رانده شده اند. اما بالاخره جهاد با طاغوت است. برخلاف جهاد  اول که برای فتح فلسطین نوشته شده بود.

باز هم اصرار کردند که کسی را نصب کند تا فرمانده جنگی باشد. پیامبر خدا نیز به امر پروردگار طالوت را به فرماندهی آنان نصب کرد. اما اکثر بنی اسراییل، از جمله همان بزرگانی که به جنگ با دشمن اصرار می کردند و انگیزه جهاد داشتند، با این فرمانده مخالفت کردند و بهانه جویی کردند. ابتدا درباره فرماندهی طالوت و صلاحیت او تردید افکنی کردند. که او چه مزیتی بر ما دارد؟ آیا مال و ثروتی بیشتر دارد؟ « قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»[10] در ضمن حرکت تا رسیدن به جبهه دشمن، به استثنای تعدادی اندک، همگی از فرمان طالوت سرباز زدند. آن فرمان این بود که از آب نهر ننوشید مگر اندازه یک مشت کوچک! در آخر نیز وقتی به دشمن خود نزدیک شدند، بهانه آوردند که ما طاقت رویارویی با دشمنی چون جالوت و سپاهیانش نیست: «قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ».[11]

طاغوت آن زمان، جالوت و سربازانش بودند. در هر حال میان طالوت و جالوت جنگی درگرفت و جالوت به دست حضرت داود(ع) که از سربازان شجاع طالوت بود، کشته شد. با کشته شدن طاغوت زمانشان(جالوت)، شیرازه لشکر دشمن از هم پاشید و جنگ با شکست کافران و پیروزی بنی اسراییل و جبهه توحید پایان گرفت. حضرت داود(ع) پس از این جریان و حوادث دیگر، به مقام حکومت بنی اسراییل نائل آمد. بعد از حضرت داود(ع)، ریاست دولت حق و عدل، به فرزند داود جناب سلیمان نبی (ع) انتقال یافت. به ویژه در زمان سلیمان(ع) که قدرت و شکوه به کمال رسید.

شاهد در این ماجرا،  تمکین سلیمان(ع) در اثر جهاد با طاغوت و شجاعت داود(ع) و فرماندهی طالوت(ع) اتفاق افتاد. البته جهاد دفاعی بود، اما جهاد با طاغوت بود. بنابراین یکی از راههای تمکین و اقتدار امت اسلامی، جهاد با طواغیت است.

بنابراین جهاد انبیاء با دشمنانشان جهاد از سنخ طواغیت بود نه مطلق کفار به هم کفار. بر اساس ادله قرآنی که ذکر کردیم، یکی از این جهادها ابتدایی و دیگری دفاعی بود. داستان جهاد سلیمان نبی(ع) انشاء الله جلسه بعد.

پایان جلسه چهل و نهم

***

 


[1] . غاشیه/22.

[2] . انعام / 107 – زمر/ 41 – شوری/ 6.

[3] . یونس / 99.

[4] . بقره/ 256.

[5] . نحل/125.

[6] . یوسف/ 108.

[7] . آل عمران/ 146 – 148.

[8] . سوره بقره/ 246 – 251.

[9] . بقره/ 246.

[10] . بقره/ 247.

[11] . بقره/ 249.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵