به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، معنویت فقط یک امر شخصی، فردی و درونی نیست، بر این اساس در اسلام قدرت و سیاست هم باید معنوی باشد تا حکمرانی و اداره اجتماع با نگاه توحیدی و رنگ (صبغه) الهی پیوند زده و معنوی شود.
مطابق تعالیم اسلامی، فرد مسلمان در هر پست و جایگاه، مقام و منزلت میبایست با حضور و نقش پررنگ خداوند متعال (نه بدون او) خوب و اخلاقی باشد، به تمامی افعال و نیات خویش رنگ خدایی(صبغه الهی) بدهد.
از چنین نگاهی در حوزه سیاست قدرت معنوی تولید میشود؛ قدرتی که فرد حاکم، مدیر و مسؤول در آن میبایست بیش از دیگران خاضع درگاه الهی باشد، چرا که هم مسؤول است و هم بیشتر در معرض خطر فساد قدرت است و اگر رابطه خویش را با خدا اصلاح کند معنوی و خدایی شود، رابطهاش با دیگران نیز اصلاح میشود.
در صورت حصول چنین توفیقی و در چنین اجتماعی معنوی از یک طرف حکمرانی، سیاستگذاری و مدیریت فرد مسؤول بر مردم صرفاً براساس ظواهر امور نخواهد بود، ژرفاندیش و جامعنگر شده و حتی میتواند بر بواطن امور هم دست یافته، قلوب آدمیان را تسخیر و بر دلهای آنان مدیریت کند.
و از طرف دیگر از آنجا که خداوند متعال را در تمامی تصمیمات مدنظر دارد، دارای قابلیت اتکای بسیار بالایی است تا بدانجا که مرئوسان برای اجرای فرامین و سیاستها از یکدیگر سبقت خواهند گرفت.
تعریف لغوی معنویت
معنویت در لغت، مصدری جعلی و از واژه معنوی ساخته شده است و کلمه معنوی خود منسوب معنی است و به معنای «آنچه که با قلب شناخته میشود نه با حواس ظاهری» میباشد.
مدلهای معنویت
در باب معنویت، دو سطح مجزا اما وابسته به هم قابل شناسایی میباشد:
سطح اول، معنویت به عنوان تجربه یا عملی زنده در زمینه دینی است که میتوان آن را به عنوان فرزانگی دین(عاملی که آن دین را زنده نگه میدارد) تلقی نمود.
سطح دوم، معنویت به عنوان آموزهای که نتیجه این عمل است و به نوبه خود آن را راهنمایی میکند؛ اصول معنوی و اندرزهایی است که در ادیان مختلف یافت میشوند؛ در مکاتب مختلف معنویت، دو مدل اصلی را میتوان یافت:
مدل اول، مدل راهبانه یا زاهدانه معنویت
مدل دوم، مدل معنویت خانه خدایی؛
در مدل دوم ریاضتکشی کمتر غالب است، در سنت مسیحی، مکان بارز تطهیر و زندگی ایدهآل معنوی، صومعه بود؛ یک اجتماع موازی جایگزینی که از جریان اصلی جامعه جدا شده بود.
با پیدایش آیین پرتستان، تطهیر از صومعه به زندگی عادی جامعه با روابط و مسؤولیتهای روزمرگیاش تغییر مکان داد و یک معنویت جدید با ریشه در آموزههای اولیه مسیحی بسط و توسعه پیدا کرد.
تلقی معاصر از معنویت، گاهی اوقات آنچنان تصنعی و ایستا و متوقف بر گذشته است که از رهگذر آن دستیابی به کیفیت پویا و تبدلیافته معنویت به عنوان تجربه زنده و حادثه مهم دل و روح امکانپذیر نمیباشد.
معنویتگرایی جدید
دسته اول؛ گروههای معنویای هستند که بدون هرگونه مشکل میتوان آنها را «ادیان جدید» یا «سازمانهای نوپدید دینی»دانست؛ آنها خارج از ادیان اصیلاند؛ نمونههای این دسته عبارتاند از: کلیسای اتحاد، خانواده، ارتش عیسی، سوکاگای و کلیسای علمشناسی.
دسته دوم؛ جنبشهای معنویای هستند که فاقد سازمان رسمی که شاخصه ادیان است بوده، پیروان آنها اصولاً تمایل دارند که بیشتر از معنویت بگویند تا از دین و حتی دین سازمانیافته را رد میکنند؛ نمونههای این دسته عبارتاند از: جنبش عصر جدید، ربالنوع معنویت.
دسته سوم؛ گروههای نوآور و اصلاحگرایی که درون ادیان سازمانیافته وجود دارند، مانند اُپس دئی؛ بدیهی است که بیستر مذاهب بزرگ دینی مجموعهی متنوع را از گروههای مورد علاقه ایجاد کردهاند: لیگهای زنان، سازمانهای مربوط به جوانان، گروههای مناسکی یا موسیقایی.
این گروهها به طور عادی در حوزههای مطالعات جنبشهای نوپدید دینی نمیگنجند؛ گاهی این گروهها میتوانند نوآور باشند، اما معمولاً سنتهای دین اصیل یا مذهبی را که از آن نشأت گرفتهاند به چالش میکشند.
دسته چهارم؛ دستهای از علایق که نوعاً با معنویت در ارتباط اند: شفا بخشی، در طیقه دین جدید اقدامی نامناسب است، اما دست کم، یک پدیده دینی جالب توجه و به یقین ارزشمند و مهم برای تحقیق علمی است.
دسته پنجم؛ سازمانها و جنبشهایی که مهارتها و خدمات خاصی را ارائه میکنند که بسیاری از آنها زیر چتر اصطلاح «جنبش بالقوه بشری» جمع میشوند (مثل بیوفیدبک) در حالی که اصل پدیده دینی بودن این نمونهها به شدت مورد تردید است، پیروان آنها اغلب مدعیاند که این مهارتها یا نتایج دارای یک بعد روحانی مهم هستند.
معنویت اسلامی (معنویت و تألّه)
یکی از اصلیترین وجوه تمایز اسلام با دیگر ادیان توحیدی که اغلب هم تحریف شده و در شرق و غرب پراکندهاند، معنویت است؛ معنویتی که در شرق و غرب نهادینه شده از حقیقت معنویت بسیار دور است و با دین و مذهب هم بیگانه است حتی اگر منتسب به آن باشد.
در مقابل طراحی و ساختار دین اسلام بهگونهای است که معنویت در سراسر آن به چشم میخورد و هر دو سنخ رفتار مادی و معنوی به رسمیت شناخته شده و برنامههای اسلام تمام ساحات و ابعاد زندگی انسان را پوشش میدهد، حتی میتواند به رفتار مادی هم صبغه معنوی بدهد.
معنویت تجلی نور خدا در حی متألّه
خداوند متعال نور محض است، انسان هم بسان ظرفی است که خدای متعال او را متألّهانه سرشته است بهگونهای که آمادگی دریافت انوار الهی را دارد؛ بنابراین مؤمنان که به هر اندازه با خدای متعال تناسب پیدا کنند و خداییتر شوند به منبع نور نزدیکتر شده و خود هم نورانیتر میشود؛ پس معنویت یعنی تجلی نور خدا در حی متألّه.
فردی که نورانی شده، معنوی است که از این معنویت و نورانیت قدرت معنوی پدید میآید؛ در نظر این فرد، قدرتهای مادی به چشم نمیآیند، نور با ظلمت و کدورت در تضاد است.
معنویتگرایی در اندیشه سیاسی، اجتماعی امام خمینی(ره)
اصل اول. اجتماع معنویت و مادیت
این اصل در ساختار فکری امام خمینی(ره) آنچنان اهمیتی دارد که عدم توجه به یک بعد، محدود و محصور دانستن اسلام به یک جهت را نشناختن اسلام دانسته و حتی از آن به فاجعه تعبیر میکنند.
اصل دوم. اصالت معنویت
در اندیشه حضرت امام(ره) اگرچه مادیت هیچگاه فراموش نمیشود و علاوه بر معنویات اسلام به مادیات هم توجه دارد؛ اما این توجه، توجهی تبعی است؛ بدین معنا که مادیات را مستقلاً و بدون ارتباط با معنویات قبول ندارد؛ بلکه مادیات را هم معنوی میکند: «اسلام مادیت را تبع معنویت میکند، میخواهد مادیت را مهار کند، صورت معنوی به آن بدهد، لشکر اسلام قبل از اینکه توجه به مادیات کند، صورت معنوی به آن بدهد، لشکر اسلام قبل از این که توجه به مادیات بکنند، به معنویات توجه میکردند...همه توجه، معنویات است... معنویات را میزان گرفتهاند.»
اصل سوم. معنویت و انسانیت
امام خمینی(ره) معنویت به عنوان شاخص و میزان و حد انسانیت است؛ در واقع ایشان انسانیت را در پرتو معنویت تعریف میکنند.
اصل چهارم. معنویت و سعادت
اصل پنجم. معنویت و شهادت
الزامات سلبی و ایجابی معنویتگرایی
افراد جامعه ایمانی، در راستای معنوی شدن، هم به انگیزه و محرک نیاز دارند و هم میبایست بستری مهیای حرکت در این سیر فراهم کنند که این الزامات را میتوان در بعد سلبی ترس از عاقبت به خیر نشدن و بعد ایجابی وحدت معرفی نمود.
جمعبندی
احیای خدا در ساخت معرفت و احیا و تقویت معنویت در ساحت روابط انسانی و اجتماعی از مهمترین دستاوردها و پیام امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی برای جهان بشریت است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ بر این اساس میتوان معنویتگرایی در اندیشه سیاسی، اجتماعی امام(ره) را در دو محور زیر خلاصه کرد:
اول. احیای معنویت در ساحت معرفت
امام خمینی(ره) نشان داد که با علم تجربی و عینیتگرایی تجربی نمیشود بسیاری از وقایع عالم را تفسیر کرد «دانشگاههای غربی، به هر مرتبهای هم که برسند، طبیعت را ادراک میکنند، طبیعت را مهار نمیکنند برای معنویت... جمیع علوم طبیعی در قبال علوم الهی بسیار نازل است... فرق ما بین اسلام و سایر مکتبها... این است که اسلام در همین طبیعت یک معنای دیگری میخواهد، در همین طب یک معنای دیگری میخواهد، درهمین هندسه یک معنای دیگری میخواهد... کسی که مطالعه کند در قرآن شریف این معنا را میبیند که جمیع علوم طبیعی جنبه معنوی آن در قرآن مطرح است نه جنبه طبیعی آن...»
دوم. احیای معنویت در ساحت اجتماع و سیاست
امام خمینی(ره) معنویت را از درون افراد به اجتماع و در مرحله بعد به سیاسیت و حکومت وارد کرد؛ یک آرزوی دیرینه شیعیان ایران، جاری ساختن معنویت در حوزه نه چندان سالم سیاست بود که انقلاب اسلامی در پرتو رهبری امام خمینی(ره) این مکان را فراهم ساخت تا ابعادی معنوی در زندگی سیاسی وارد شود بهگونهای که دیگر زندگی سیاسی نه تنها مانع معنویتگرایی نباشد، بلکه به فرصت، محل تجمع و حضور معنویت و عامل مولّد و مقوّم آن تبدیل شود./205/م
محمد دریکوند