vasael.ir

کد خبر: ۱۴۴۷
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۲ - 08 December 2015
در جلسه چهادرهم درس نکاح آیت الله جوادی آملی عنوان شد؛

زن حق ندارد مواضع زینت خودش را آشکار کند

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه چهاردهم درس خارج نکاح با اشاره به حکم مسئلۀ نگاه زن به زن و مرد به مرد گفت: نگاه مرد به مرد، سیره و اجماع این طور است که مردها یکدیگر را نگاه می کنند و در موردی که جوان باشد و زیبا باشد آن احتیاطی است که مرحوم صاحب جواهر نقل کرده و بجا هم هست؛ نگاه زن به زن هم همین طور است، زن به زن می تواند نگاه کند مگر اینکه همین مشکل را داشته باشد که اگر دختری جوان باشد و زیبا، آن هم زن ها بخواهند او را نگاه کنند و مشکل پیدا کنند، این هم جا برای احتیاط است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله عبد الله جوادی آملی در جلسه چهاردهم درس خارج نکاح در تاریخ 13/08/94 در مسجد اعظم قم با اشاره به بیان حکم، میزان و مقدار ستر و پوشاندن مرد و زن اظهار داشت: در مسئله وجوب «سَتر» آن هم متقابل است؛ یعنی مرد خود را از زن بپوشاند و لُخت نشود، زن هم خود را از مرد بپوشاند و عُریان نشود. بر زن واجب است که خود را بپوشاند «الا ما خرج بالدلیل»، بر مرد واجب نیست آن اندازه ای که بر زن واجب است خود را بپوشاند.

 

وی در ادامه با اشاره به مستثنیات جواز نگاه به زن در آیات قرآن گفت: جریان نگاه زن به زن، در آیه دارد که ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾[17] مواردی را استثناء می کند از مَحارم، ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾؛یعنی زن حق ندارد مواضع زینت خودش را آشکار کند و نپوشاند، بلکه باید بپوشاند، مگر برای شوهرهای خودشان، پدر، برادر، فرزند و اینها﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾. مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) برابر این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ فتوا دادند که زن مسلمان نمی تواند خود را برهنه به زن یهودیه یا مسیحیه نشان بدهد، چرا؟ چون در آیه دارد که ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ مگر برای همسرهای خود و مَحارم، ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾، این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾یعنی به زن های اسلامی، زنِ غیر مسلمان نمی تواند زنِ مسلمان را لُخت ببیند.[18] و بسیاری از علما گفتند بر زنِ مسلمان واجب نیست خود را از زنِ غیر مسلمان بپوشاند، آن طوری که خود را از نامَحرم می پوشاند، این واجب نیست. این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ که گفته شد، نه یعنی زن های اسلامی و آن تعلیلی هم که گفته شد، بعید است با آن تعلیل بتوان حکم الهی را تثبیت کرد.

 

ایشان در پایان درس خارج نکاح با اشاره به این که توحید به عنوان محور و مدار زندگی انسان است افزود: آنچه که مربوط به مسائل اخلاقی ماست، گرچه همه این مسائل دستور به تقوا و مانند آن راهگشاست؛ امّا کلید همه اینها مسئله توحید است. این توحید است، این اوّلین و مهم ترین حرف ماست. هر وقت انسان بیراهه رفته است، این «لا إِلَه إِلا اللهُ»را فراموش کرده، خیال می کند که ذات اقدس الهی او را نمی بیند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته. اگر به غیر خدا دارد مراجعه می کند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته؛ اگر به قدرت خودش را تکیه می کند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته؛ اگر درباره آینده تردیدی دارد، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته، تمام این برکات و فضایل به توحید برمی گردد و همه معاصی به شرک برمی گردد که ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾.

 

در ادامه مشروح جلسه هشتم درس نکاح ایشان را مرور می کنیم.

 

اشاره به مباحث گذشته

کتاب نکاح که تقسیم شد به نکاح دائم و منقطع و نکاح أمه، در نکاح دائم چهار فصل بود: فصل اوّل آداب عقد بود که هنوز تمام نشده، فصل دوّم در خود عقد است، سوّم در اولیای عقد است، چهارم در احکام و مسائل مترتّبه بر عقد نکاح است.[1]

در فصل اوّل که سخن از آداب عقد بود، مسئله استحباب نکاح و گاهی وجوب نکاح و همچنین استحباب ولیمه و استحباب خطبه اینها گذشت و به مناسبت اینکه شخص می تواند زنی که می خواهد با او ازدواج کند نگاه کند، مسئلهٴ جواز نظر به نامَحرَم مطرح شد.

نظم طبیعی همان طوری که قبلاً اشاره شد این است که اوّل حکمِ حرمت مشخص شود، بعد موارد استثناء؛ یعنی نگاه به نامَحرم جایز نیست، مگر در مواردی که استثناء شده، یکی از آن مواردی که استثناء شده این است که مرد نامَحرم، زنی را که می خواهد با او ازدواج کند می تواند نگاه کند، این جزء موارد استثناست، این نظم صناعی است؛ لکن چون محور بحث حرمتِ نظر به نامَحرم نبود، محور بحث این بود کسی که می خواهد ازدواج کند می تواند نگاه کند؛ لذا از اوّل این مواردِ استثنایی ذکر شده است، به همین مناسبت مرحوم محقق در متن شرایع و خیلی از فقها عناوین چهارگانه را مطرح کردند: یکی نگاه مرد به مرد، یکی نگاه زن به زن، یکی نگاه مرد به زن، یکی نگاه زن به مرد.

آن چه که مدار اصلی است نگاه مرد به زن است؛ اما نگاه زن به مرد هم در کنار این ذکر شده است. اصل حکمِ اوّلی درباره مردِ نامَحرم و زنِ نامَحرم، عدم جواز نظر است؛ هم از طرف مرد و هم از طرف زن، برای اینکه آیهٴ کریمه سوره مبارکه «نور» که دارد ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾،[2] همان کریمه دارد که ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾،[3]همان آیه ای که دستور چشم پوشی به مردها را صادر می کند، دستور چشم پوشی به زن ها را هم صادر می کند. مرد حق ندارد زنِ نامَحرم را نگاه کند «الا ما خرج بالدلیل»، زن هم حق ندارد مرد نامَحرم را نگاه کند «الا ما خرج بالدلیل».

 

بیان حکم، میزان و مقدار ستر و پوشاندن مرد و زن

یک مسئله مربوط به وجوب «سَتر» است که چه کسی بپوشاند و چقدر بپوشاند؟ در مسئله وجوب «سَتر» آن هم متقابل است؛ یعنی مرد خود را از زن بپوشاند و لُخت نشود، زن هم خود را از مرد بپوشاند و عُریان نشود. منتها در مسئله جواز نظر فرقی نیست؛ ولی در وجوب «سَتر» فرق کامل هست.

بر زن واجب است که خود را بپوشاند «الا ما خرج بالدلیل»، بر مرد واجب نیست آن اندازه ای که بر زن واجب است خود را بپوشاند. مرد در محیط کار خودش هست یا در مغازه خودش هست، دستش بیش از آن اندازه‌ای که برای زن گفتند وجه و کفّین جایز است، برای مرد جایز است، او می تواند ساعد خود را نشان بدهد و باز باشد برای کسب و کار؛ امّا آن جایی که برای ضرورت نیست و برای کسب و کار ضروری نیست بازوی خودش را نشان بدهد، آن هم معلوم نیست؛ البته سالمندان همان طوری که زن ها مستثنا هستند بنام قواعد از نساء،[4] برای مردهایی که سالمند هستند؛ حالا یا پیر هستند یا میان سال هستند، پوشاندن بازو شاید ضرورت نداشته باشد؛ ولی برای جوان معلوم نیست که باز گذاشتن بازو جایز باشد.

به هر تقدیر وجوب «سَتر» برای زن ها هست که ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾[5]و مانند آن از مَحارم؛ امّا چنین دستوری به مرد داده نشد که خودش را بپوشاند و گردن خودش را بپوشاند و سینه خودش را بپوشاند و مانند آن؛ مگر مواردی که «خرج بالدلیل». آن حکم اصلی که نگاه مرد به زن جایز نیست، هنوز نیامده که مرحوم محقق در متن شرایع بعد ذکر می کنند، فعلاً موارد استثنا را ذکر کردند.

در موارد استثنا یک جایی که مرد بخواهد با زنی ازدواج کند گفتند نکاح جایز است. وسیع ترین نظر فتوای مرحوم صاحب جواهر بود،[6] همان فتوا را مرحوم آقا سید محمد کاظم قبول کرد،[7]همان فتوا را مرحوم آقا سید عبد الأعلای سبزواری (رضوان الله علیهم اجمعین) قبول کردند؛[8] امّا آن مختاری که صاحب جواهر به صورت باز فتوا دادند، بسیاری از بزرگان احتیاط کردند مرحوم آقای سید ابوالحسن احتیاط کردند، مرحوم آقای بروجردی احتیاط کردند، سیدنا الاستاد امام (رضوان الله علیه) احتیاط کرد، مرحوم آقای خوئی احتیاط می کنند[9] که آن طوری که صاحب جواهر فتوا دادند، صاحب جواهر احتیاط استحبابی می کنند، اینها احتیاط وجوبی. به آن مقدار احتیاط وجوبی است که نگاه نکند مرد نسبت به زنی که می خواهد ازدواج کند؛ چه اینکه بعضی ها گفتند خصوص زنی که با او می خواهد ازدواج کند می تواند نگاه کند، نه اینکه همه زن ها را نگاه کند تا یکی را بپسندد، این هم از نظر احتیاط بعضی ها احتیاط استحبابی کردند و بعضی احتیاط وجوبی.

سلسله بحث رسید به اینکه نگاه به زن های اهل ذمّه چه حکمی دارد؟ و نگاه به زن های اهل بادیه و خیمه نشین و چادرنشین و ایل و امثال اینها چه حکمی دارد؟

درباره نسای اهل ذمّه گفتند به اینکه تعلیلی در روایت شده که اینها «بمنزلة الإماء» است، این علت خیلی روشن نیست، اگر امام معصوم(سلام الله علیه) حضور داشته باشد که حکم خدا را خودش آشناست؛ ولی ما از این علت بخواهیم استفاده کنیم که نساء اهل ذمّه به منزله کنیزان مسلمین هستند، اثبات این آسان نیست.

پرسش: ...؟ پاسخ: امام معصوم که باشد چون مِلک دارد، این «لانَّهُنَّ مِلکٌ لِلامَامِ» این «لام»،یعنی چه؟ با اینکه نساء اهل ذمّه شوهر دارند، چگونه مال امام هستند؟! لذا خود امام معصوم(سلام الله علیه) می داند چه کند.

 

بیان روایت و وجوه اختلاف بین فقها پیرامون نظر به زنان اهل بادیه

در این روایتی که مربوط به اهل «طَحامه» و مانند آن بود، بین بزرگان ما اختلاف است که آیا این روایتِ عبّاد بن صُهیب معتبر هست یا نه؟ «عبّاد» اسم چند نفر است، «صُهیب» هم اسم چند نفر هست؛ اما عبّاد بن صُهیب مشخص است چند نفر نیستند؛ برخی ها مثل مرحوم آقا سید عبد الأعلای سبزواری نظر شریفشان این است که این خبر ضعیف است ،یک؛ جبران عملی نشده، دو؛ پس نه پشتوانه درونی دارد، نه پشتوانه بیرونی و چون این چنین است نمی شود به این خبری که دارد «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا یَنْتَهُونَ»،[10] «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین»[11] عمل بکنیم. پس زن‌های اهل بادیه، اهل ایل و بیابان نشین مثل زن های شهری اند، هیچ فرقی ندارند، «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین» این روایت چون سندش ضعیف است، مورد عمل نیست؛ لکن دیگران گفتند نه، شما نگاه نکنید به اینکه مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) از این روایت به خبر تعبیر کرده،[12] اگر مرحوم صاحب جواهر همیشه این اصطلاح را رعایت می کرد؛ آن جا که می فرمود خبر، معلوم می شود معتبر نیست، آن جا که دارد صحیحه یا موثّقه یا حَسنه معتبر هست، اگر همیشه همین اصطلاح را رعایت می کرد، درست بود؛ شما دلیلی ندارید به اینکه این خبر ضعیف است.

اگر بخواهید از فرمایش صاحب جواهر کمک بگیرید که ایشان از روایت عبّاد بن صُهیب به خبر تعبیر کرده است، این سخن تام نیست، برای اینکه صاحب جواهر در همه کلمات برابر این اصطلاح نمی‌گوید؛ گاهی می بینید که یک خبر را مرحوم صاحب جواهر از آن به خبر تعبیر می کند، گاهی صاحب جواهر از همان خبر در جای دیگر به صحیحه یا موثّقه یاد می کند، معلوم می شود که این تعبیر رعایت اصطلاح نیست در همه موارد و اگر رجوع به رجال کنید، خب نجاشی، عبّاد بن صُهیب را توثیق کرده، شما چه دلیلی دارید به اینکه این خبر صحیح نیست؟ پس اگر صاحب جواهر از این روایت به خبر تعبیر کرده است، پس این خبر صحیح نیست؛ این تام نیست، برای اینکه صاحب جواهر (رضوان الله علیه) در همه موارد برابر اصطلاح سخن نمی‌گویند، نشانه اش آن است که درباره یک روایت معین، گاهی خبر تعبیر می کند و گاهی صحیحه. اگر سند رجالی می‌خواهید، نجاشی، شخص عبّاد بن صُهیب را توثیق کرده است. این عبّاد بن صُهیب دارد که «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین»؛ امّا این علت نیست که اگر انسان بتواند به زن های مسلمانِ شهری که نهی از منکر در آنها اثر نمی کند، به آنها هم نگاه بکند، بلکه این یک حکم خاصی است دربارهٴ ایلات و بادیه نشین ها و مانند آن که ضعف فرهنگی دارند؛ امّا درباره کسانی که حق برایشان روشن شد، ضعف فرهنگی ندارند، سفاهتی ندارند، «ضعیف الرأی» نیستند، این حکم جاری نیست.

پس نگاه به نساء اهل ذمّه، بیش از زن های عادی می شود نگاه کرد؛ امّا تا اندازه ای که اینها هتک حرمت کردند. درباره نساء بادیه نشین هم همچنین، به مقداری که اینها هتک حرمت کردند. اینکه در کتاب های فقهی آمده به مقداری که اینها هتک حرمت کردند یعنی چه؟

عصاره آن این است که هر کسی یک آبرویی دارد، حفظ آبرو بر خود شخص واجب است، چون حق الهی و او امین است، حق ندارد این حقّ الهی را از بین ببرد و برای دیگران هم لازم است که به این حق تعدّی نکنند؛ حالا اگر کسی به سوء اختیار خودش این حق را هتک کرده است و رعایت نکرده، بر دیگران واجب نیست که این حق را رعایت کنند، یک مثالی مرحوم آقای خویی[13] و امثال ایشان ذکر می کنند، می گویند چرا نگاه به نساء بادیه و بیابان نشین جایز است؟ برای اینکه «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین»؛این «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین»یعنی چه؟ یعنی اینها حیثیت خود و حرمت خود و حق خودشان را رعایت نکردند، چون حق خودشان را، حیثیت خودشان را و آبروی خودشان را رعایت نکردند، به همان نسبت حفظ این آبرو و حق بر دیگران واجب نیست. یک زن مسلمان که خودش را می پوشاند این حیثیت را رعایت کرده بر دیگران هم واجب است که این حیثیت را رعایت کنند و نگاه نکنند؛ امّا کسی که باز به صحنه می آید و وارد جامعه می شود، معلوم می شود حق و حیثیت خودش را رعایت نکرده، چون حیثیت خودش را رعایت نکرده، حفظ این حیثیت و رعایت این حیثیت بر دیگران واجب نیست.

این فتوای فقهی را که شما باز می کنید دو تا پیام دارد: یکی اینکه حجاب و حیثیت زن برای خودِ زن و حقّ الهی است که در اختیار اوست، دوّم این است که نگاه به نامَحرَم اهانت به اوست، وارد شدن در حریم اوست و حقّ اوست؛ تنظیر می کنند به مسئله غیبت، آبروی دینی هر کسی مال خود اوست،یک؛ حفظ این آبرو واجب است، دو؛ حالا اگر کسی متجاهر به فسق شد، او حیثیت خودش را رعایت نکرد، حفظ این حیثیت و حفظ این آبرو بر دیگران واجب نیست؛ لذا غیبت کسی که متجاهر به فسق است جایز است، چون غیبت کردن اظهار نقص و عیب دیگری را در برداشتن است، این اهانت به اوست، حالا اگر کسی حیثیت خودش را رعایت نکرده و شده متجاهر به فسق، بر دیگران حفظ این حرمت و رعایت این حرمت واجب نیست.از این جا جریان عفاف و حجاب هم مشخص می شود؛ حالا اگر کسی حرمت خودش را رعایت نکرده و به صورت باز یا دست باز وارد جامعه شد، نگاه به او جایز هست، برای اینکه نگاه به زن اهانت به اوست، می بینید حکم چقدر فرق می کند! کسی حق ندارد خانه مردم را نگاه کند، حق ندارد درون اتومبیل مردم را نگاه کند، چون این وارد شدنِ به شأن دیگری است، اهانت به شأن دیگری است. حق ندارد زنِ نامَحرَم را نگاه کند، چون اهانت به شأن اوست، این نگاه خیلی فرق می کند! حالا اگر کسی حیثیت خودش، آبروی خودش، شأن خودش را رعایت نکرده، باز آمده؛ آن وقت نگاه به او عیب ندارد. این کاری به مسئله تلذّذ ندارد، کاری به مسئله ریبه و فتنه و مانند آن ندارد؛ لذا اگر کسی گرفتار ریبه می شود، خوف فتنه دارد و مانند آن؛ چه این زن حرمت خودش را رعایت کند و چه رعایت نکند، نگاه حرام است، می بینید که خیلی فرق می کند مسئله نگاه! چندین روایت دارد که کسی حق ندارد؛ حالا همسایه نسبت به همسایه دیگری سرک بکشد و خانه مردم را نگاه کند، تطلّع بهدار مردم جایز نیست که حتی دارد می توان چشم او را از بین درآورد، برای اینکه اهانت به اوست، چکار داریم که افراد در خانه شان چکار می کنند! این نگاه یعنی حریم دیگری را رعایت نکردن. حالا اگر کسی با حریم باز وارد جامعه شد، دیگر خودش باز کرده و رعایت نکرده، پس هیچ ارتباطی با «تلذّذ» و «ریبة» و مانند آن ندارد که «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین»اگر توسعه پیدا کرد یا توسعه پیدا نکرد، نگاه با لذّت جایز باشد یا درصدد خوف ریبه و مانند آن جایز باشد، آنها مطلقا حرام است. کسی که می ترسد با این نگاه به گناه بیافتد این هیچ وقت حق ندارد؛ چه آن شخص اهل بادیه باشد، چه نساء اهل ذمّه باشد و چه نساء مسلمان؛ امّا نساء اهل بادیه، چادرنشین ها و مانند آن که در دامنه های کوه زندگی می کنند یا در بیابان ها زندگی می کنند، اینها با همین وضع عادت کردند و حریم خود را رعایت نمی کنند، نگاه به اینها اهانت محسوب نمی شود، نه نگاه به اینها «تلذّذاً» جایز است یا «ریبة» جایز است. همین صاحب جواهری که در آن مسئله به صورت باز فتوا داد که وسیع تر از دیگران بود و مرحوم آقا سید محمد کاظم پذیرفت، آقا سید عبد الأعلی پذیرفت، بسیاری از مشایخ ما نپذیرفتند، همین صاحب جواهر به صورت احتیاط وجوبی می گوید که مبادا! با تصوّر زنی که از کنار چشم شما گذشت، با آن تصوّر کسی در بستر همسرش وارد شود که صورت آن زن در نظر باشد، با تصوّر او هم به سر بُردن ممنوع است، چون «عند الالتذاذ» است، «عند الالتذاذ» با تصوّر آن زنِ نامَحرَم که به سر می خواهد ببرد ممنوع است، همین صاحب جواهر که آن جا فتوای باز داد، معلوم می شود محور جایی است که انسان مصون از ریبه و فتنه و مانند آن باشد.

 

«فتحصل» نگاه با تلذّذ یا ریبه و مانند آن در همه موارد ممنوع است؛ چه نساء اهل ذمه و چه نساء اهل مبادی، آن جایی که جایز است نگاه بدون تلذّذ و بدون ریبه است و سرّ آن هم این است که نگاه به زن وارد شدنِ به حریم خصوصی زن است و اهانت به اوست و این جایز نیست و اگر زنی حریم خود را رعایت نکرد و حق خود را حفظ نکرد، دیگران می توانند نگاه کنند، دیگر حرمتی ندارد، چون حریم شکنی است.

پرسش: ...؟ پاسخ: «حق الله» هم همین است، خود «الله» برابر این روایت فتوا می دهد؛ اگر در این روایت دارد «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین»یعنی آن قسمت می ماند برای تلذّذ و ریبه که می شود مطلقا حرام؛ ولی نگاه به افراد معلوم می شود وارد شدنِ در حریم خصوصی دیگران است. همان طوری که اتاق مردم، خانه مردم، اتومبیل مردم را نمی شود سرک کشید و دید، خود افراد را هم نمی شود نگاه کرد، مگر اینکه چشم بیافتد. معلوم می شود که حیثیت زندگی هر کسی حریم خصوصی اوست، نگاه به زن ورود در حریم خصوصی اوست و اهانت به اوست؛ حالا اگر کسی خودش این حق را رعایت نکرده و در را باز گذاشته، درِ اتومبیل را باز گذاشته، درِ اتاقش را باز گذاشته، این روسری را برداشت، نگاه به او آن حرمت را ندارد که از سنخ ورود به حریم به دیگری باشد، می ماند مسئله تلذّذ و ریبه که آن مطلقا حرام است، چون دو تا حیثیت بود: یکی نگاه به موی زن، ولو تلذّذ و ریبه نباشد جایز نیست، نگاه به غیر وجه و کفّین و مانند آن که پوشیده است جایز نیست، ولو تلذّذ هم نباشد، آن مقداری که استثنا کردند وجه است و کفّین و «ماظهر».پرسش: ...؟ پاسخ: بله، لذا گفتند باید احتیاط کند، کسی که گرفتار است و نمی تواند از آن صورت بگذرد؛ لذا نگاه نکند، این می شود ریبه؛ حالا یا با او یا با غیر او، وقتی که صورت در ذهنش می ماند می شود ریبه؛ یعنی خوف فتنه، هراسناک است که بعد آلوده شود؛ امّا اگر چنانچه هیچ مشکلی برای او نسبت به بیگانه و نامَحرَم پیش نمی آید؛ ولی در بستر همسرش آن صورت ذهنی کارگشاست، حرمت فقهی به این معنا ندارد؛ امّا بحث تکوینی آن این است که این کودک آلوده ببار می آید.پرسش: ...؟ پاسخ: نه، اگر می داند به اینکه بعد حادث می شود باز هم حق نگاه ندارد؛ اما انسان نگاه کند بدون تکرار و بدون ادامه، این صورت است؛ وگرنه وقتی می داند به اینکه ـ خدایی ناکرده ـ آلوده می شود، همان﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾[14] است، این ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ برای همین موارد است.

بنابراین آن صورت که در ذهن می ماند، اگر برابر آن صورت ـ معاذ الله ـ گرفتار آلودگی خارجی شد، اصل این کار می شود حرام؛ امّا اگر با همین صورت در بستر همسرش وارد شده است، آن فرزند مشکل پیدا می کند. نظر مرحوم صاحب جواهر هم به همان روایتی است که جزء وصایای حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) است.پرسش: ...؟ پاسخ: نه، چون بخشی از آن مربوط به «الله» است و استغفار می خواهد که معذرت به «الله» است. بله، این بخش وسیعش مربوط به آن «حق الله» است منتها او رعایت نکرده؛ مثل اینکه آدم در مالِ امانت بخواهد خیانت کند، از امین نباید معذرت خواهی کند، بلکه از صاحب مال بایدمعذرت خواهیکند؛ لذا مسئله استغفار ومسئله معذرت خواهی درباره ذات اقدس الهی مطرح است.

 

این مشکل عبّاد بن صُهیب دیگر حل است و روایت معتبر است. نظر مرحوم آقا سید عبد الأعلی این است که این روایت ضعیف است و ضعف آن هم با عمل اصحاب جبران نشده، چون اصحاب عمل نکردند.[15] وقتی که مرحوم نجاشی او را توثیق کند،[16] دیگر نیازی به جبران عملی ندارد مثل سایر روایاتی که بعضی ها عمل می‌کنند و بعضی عمل نمی کنند؛یک وقت است که مورد اعراض کل است خب این باعث وهن می شود؛ امّا بعضی فتوا می دهند و بعضی فتوا نمی دهند و مانند آن است. از این جا معلوم می شود که ناموس زن، حقّ الهی است و نگاه به او اهانتِ به اوست و آن «إِذَا نُهِینَ لایَنتَهِین» نشان می دهد که اگر کسی خود را صاحب این حق نداند، دیگر حرمتی نخواهد داشت.

 

حکم مسئلۀ نگاه زن به زن و مرد به مرد

می ماند مسئله نگاه زن به زن و مرد به مرد ـ آن حکم اصلی که نگاه مرد به زن هست هنوز نیامده، اینها موارد استثناست ـ نگاه مرد به مرد، سیره و اجماع این طور است که مردها یکدیگر را نگاه می کنند و در موردی که جوان باشد و زیبا باشد آن احتیاطی است که مرحوم صاحب جواهر نقل کرده و بجا هم هست؛ نگاه زن به زن هم همین طور است، زن به زن می تواند نگاه کند مگر اینکه همین مشکل را داشته باشد که اگر دختری جوان باشد و زیبا، آن هم زن ها بخواهند او را نگاه کنند و مشکل پیدا کنند، این هم جا برای احتیاط است.

 

مستثنیات جواز نگاه به زن در آیات قرآن

در جریان نگاه زن به زن، در آیه دارد که ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾[17]مواردی را استثناء می کند از مَحارم، ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾؛یعنی زن حق ندارد مواضع زینت خودش را آشکار کند و نپوشاند، بلکه باید بپوشاند، مگر برای شوهرهای خودشان، پدر، برادر، فرزند و اینها ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾. مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) برابر این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ فتوا دادند که قبلاً مردم با هم می رفتند در حمّام، اگر در شهری یا در محلّه ای هم اهل کتاب وجود دارد و هم مسلمان، اینها نمی توانند باهم در یک حمّام استحمام کنند؛ یعنی زن مسلمان نمی تواند خود را برهنه به زن یهودیه یا مسیحیه نشان بدهد، چرا؟ چون در آیه دارد که ﴿وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ مگر برای همسرهای خود و مَحارم، ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾، این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾یعنی به زن های اسلامی، زنِ غیر مسلمان نمی تواند زنِ مسلمان را لُخت ببیند.[18] البته خود مرحوم شیخ (رضوان الله علیه) بعید بود که روی این فتوا استقرار داشته باشد که در همه کتاب های خود بر این فتوا نظر داشته باشند و بسیاری از علما گفتند نه، زنِ مسلمان می تواند زنِ غیر مسلمان را ببیند و بالعکس. بر زنِ مسلمان واجب نیست خود را از زنِ غیر مسلمان بپوشاند، آن طوری که خود را از نامَحرم می پوشاند، این واجب نیست. این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ که گفته شد، نه یعنی زن های اسلامی و آن تعلیلی هم که گفته شد، بعید است با آن تعلیل بتوان حکم الهی را تثبیت کرد. آن تعلیل این است که زنِ مسلمان نمی تواند خود را به زنِ یهودیه یا مسیحیه نشان بدهد، برای اینکه اینها اوصاف این زن را می بینند و برای شوهران خودشان تعریف و وصف می کنند؛اگر این علت باشد، زن مسلمانی که یک زن مسلمانی دیگری را دید و برای شوهرش وصف کرد یا برای دیگر نامَحرمی وصف کرد، این نباید جایز باشد. بنابراین این علت کارگشا نیست، این یکی؛ و این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾؛یعنی زن هایی که در دستگاه او دارند کار می کنند، خدمه او هستند، امین او هستند، دربان او هستند، مأموران او هستند، زیر مجموعه او هستند، اینها باید باشد؛ چه اینکه در جریان مِلک یمین هم که مستثناست، مِلک یمین اگر کنیز باشد برای صاحبش مستثناست؛ ولی اگر مِلک یمین عبد باشد و صاحب او زن باشد که مستثنا نیست، این طور نیست که مِلک یمین که حلال است یا جواز نظر دارد، این مطلق باشد؛ چه أمه باشد و چه عبد، این برای خصوص أمه است نسبت به مالکی که مرد باشد؛ امّا اگر این غلام باشد نه أمه، مرد باشد یا پسر باشد نه زن، نگاه او برای مالکش حلال نیست و این طور نیست که او بتواند نگاه کند و بتواند با او نکاح کند، از سنخ مِلک یمین باشد ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾[19]باشد، این در خصوص کنیز است نسبت به صاحبش. این جا هم اینکه گفتند ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾؛یعنی زن هایی که در خدمت زنِ صاحب منزل هستند، اینها یکدیگر را می توانند ببینند، نه اینکه ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ مربوط به حوزه اسلامی باشد. پس ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾معنایش این نیست که بر زن های مسلمان واجب است که خودشان را از زن های غیر مسلمان بپوشانند، این طور نیست، آن تعلیل هم تام و عام نیست. پرسش: ...؟ پاسخ: خارج کند یعنی همان مردها را خارج می کند؛ یعنی زن برای زن جایز است، زن برای مرد جایز نیست. لازم نیست که خود را از این زن هایی که در زیر مجموعه او هستند بپوشاند، مواردی که استثنا شده آن مَحارم استثنا شده، حالا زن های دیگر جزء مَحارم او هستند یا نیستند؟ می تواند نگاه کند یا نکند؟ فرمود: بله ﴿نِسَائِهِنَّ﴾می تواند نگاه کند، اینها به منزله مَحرم او هستند. نسائی که زیر مجموعه آن خانم خانه دار هستند، به منزله مَحارم او محسوب می شوند. تاکنون مَحرم ها استثنا شده، زن ها استثنا نشدند؛ الآن زن هایی هم که زیر مجموعه او هستند استثنا شدند.

 

پرسش: ...؟ پاسخ: چون این ﴿لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ مطلق است، این ﴿لاَ یُبْدِینَ﴾؛ اظهار نکند، این معلوم می شود که باید بپوشاند خودش را و واجب است، «حذف متعلق» هم «یدل علی العموم». موارد استثنایی نشان می دهد که نسبت به اینها اظهار، عیب ندارد. موارد استثناء هم خصوص مَحارم هست، آن وقت این می شود که آیا می تواند خودش را نسبت به زن ها بپوشاند یا نپوشاند؟ گفتند عیب ندارد، اگر ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ باشد،«ابداء» جایز است و «سَتر» واجب نیست. حالا آن مسئله اصلی می ماند ـ به خواست خدا ـ که نگاه مرد به نامَحرم باشد.

 

فرمود به اینکه در آداب «یجوز ان ینظر إلی وجه الامرأة یرید نکاحها و إن لم یستأذنها»؛ این «و إن لم یستأذنها» برای همین است که نگاه به زن ورودِ در حریم اختصاصی اوست؛ مثل اینکه کسی بخواهد سرک بکشد و از اتاق همسایه باخبر شود جایز نیست، مگر با اذن او؛ این جا می فرماید اذن لازم نیست، پس اصل نگاه، ورودِ در حریم خصوصی دیگری است ولو تلذّذ نباشد، ولو ریبه هم نباشد. «و یختص الجواز بوجهها و کفّیها» که اینها خوانده شد. «و له أن یکرر النظر إلیها» که این با نگاه های غیر زنی که می خواهد با آن ازدواج کند معلوم می شود فرق می کند. زنی که نمی خواهد با او ازدواج کند اگر بار اوّل نگاه کرد دیگر حقّ تکرار ندارد. «و أن ینظرها قائمة و ماشیة» که کلاً وضعش را بررسی کند. «و رُوی» ـ از این «رُوی» که محقق در متن شرایع می فرماید، ناظر به آن است که مورد عمل ایشان نیست یا لااقل احتیاط می کنند ـ «جواز أن ینظر إلی شعرها و محاسنها و جسدها من فوق الثیاب و کذا یجوز أن ینظر إلی أمة یرید شرائها» ـ که روایات این در باب 20 کتاب البیع بحث تجارت[20] مطرح است، نه در کتاب نکاح ـ «و إلی شعرها و محاسنها و یجوز النظر إلی أهل الذمّه و شعورهنّ لانهنّ بمنزلة الإماء» ـ این تعلیلی که محقق در متن شرایع آورده برابر علتی است که در متن روایت آمده و همچنان معلوم نیست که مورد استناد باشد ـ «لکن لایجوز ذلک لتلذّذ و لالریبة»؛ همه مواردی که ما گفتیم جایز است، این نگاه مثل اینکه انسان، اتاق دیگری را دارد نگاه می کند، پس تلذّذ نباشد و خوف وقوع در حرامی هم نباشد. تا این جا نگاه مرد به زنی است که می خواست با او ازدواج کند یا نگاه به اهل ذمّه است.

 

«و یجوز أن ینظر الرجل إلی مثله» ـ چون احکام چهارگانه که نگاه مرد به مرد، نگاه زن به زن، نگاه مرد به زن، نگاه زن به مرد، یک قسم گفته شد، قسم دوم که نگاه مرد به مرد است هم بیان شده بود ـ «و یجوز أن ینظر الرجل إلی مثله ما خلا عورتهم، شیخا کان أو شابا، حسناَ أو کان قبیحا، ما لم یکن النظر لریبة أو تلذذ و کذا المرأة» نگاه مرد به مرد، نگاه زن به زن، مادامی که تلذّذی در کار نباشد جایز است، اختصاصی به وجه و کفّین ندارد؛ امّا آن حکم اصلی از «و لا ینظر الرجل إلی الاجنبیه»[21]است که نگاه به نامَحرم چیست؟ که به خواست خدا بعداً خواهد آمد. حکم نگاه مرد به زنی که اراده نکاح دارد گذشت، نگاه مرد به زن های اهل ذمّه و با همین مناسبت نگاه زن به اهل بادیه و نگاه زن به خود زن؛ امّا نگاه زن به مرد از التزام معلوم می‌شود.

 

حالا چون روز چهارشنبه است یک مقدار هم بحث هایی که مربوط به کیفیت رفتار و گفتار ماست با خود ما، با خدای ما، با جامعه ما بیان شود. امروز چون سیزده آبان است و روز استکبار ستیزی است، ما جلسه قبل در مسجد یک بحثی در این زمینه داشتیم که ـ إن شاء الله ـ بی اثر نباشد که دو تا کار همه ما مسلمان ها در شرایط کنونی باید داشته باشیم: یکی تقویت بنیه نظامی و یکی هوشمندی در سیاست و برخوردها، طبق دو طایفه از آیات قرآن کریم؛ هم تقویت بنیه نظامی لازم است که دشمن ناامید باشد و هم هوشمندی که فریب نخوریم.

 

توحید محور و مدار زندگی انسان

 آنچه که مربوط به مسائل اخلاقی ماست، گرچه همه این مسائل دستور به تقوا و مانند آن راهگشاست؛ امّا کلید همه اینها مسئله توحید است. شما ببینید آن جمعیت زیاد که در نیشابور به استقبال وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) رفتند و قلم ها و لوازم التحریر حاضر کردند تا حدیثی از کلام نورانی حضرت را بشنوند، مهم ترین مطلبی را که وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) فرمود همین است:«کَلِمَةُ لا إِلَه إِلا اللهُ حِصْنِی»[22]این توحید است، این اوّلین و مهم ترین حرف ماست. هر وقت انسان بیراهه رفته است، این «لا إِلَه إِلا اللهُ»را فراموش کرده، خیال می کند که ذات اقدس الهی او را نمی بیند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته. اگر به غیر خدا دارد مراجعه می کند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته؛ اگر به قدرت خودش را تکیه می کند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته؛ اگر درباره آینده تردیدی دارد، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته، تمام این برکات و فضایل به توحید برمی گردد و همه معاصی به شرک برمی گردد که ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾؛[23]یک وقتی انسان غافلاً یک کاری انجام می دهد سهواً و نسیاناً کاری انجام می دهد، این برابر حدیث رفع[24] برداشته شد و مورد عنایت حق قرار می گیرد و خدا می گذرد؛ امّا اگر کسی معصیت می کند؛«عصیان»؛یعنی عالماً عامداً دارد گناه می‌کند، پس اگر یک کسی خلاف مرتکب می شود برای جهل به حکم یا جهل به موضوع یا سهل یا نسیان به موضوع یا حکم، این با توحید مخالفت ندارد، منتها نمی داند که این برخلاف گفته خداست؛ امّا آن جا که معصیت هست؛ یعنی موضوع را می داند، حکم را می داند و ضرورتی هم در کار نیست. بعضی از بزرگان اهل معرفت اینها می گویند هیچ معصیتی نیست، مگر اینکه به شرک برمی گردد، تمام معصیت ها، چرا؟ برای اینکه اگر کسی کار خلافی انجام می دهد، در اثر جهل به موضوع یا جهل به حکم، سهو و نسیان به موضوع، سهو و نسیان به موضوع روی اضطرار یا روی اکراه یا روی اجبار که گناه نیست برابر حدیث رفع؛ امّا آن جا که هیچ عذر و بهانه ای ندارد، بلکه موضوع را می داند، حکم را می داند، در حال اختیار هم هست، عالماً عامداً دارد معصیت می کند، این را که شما تحلیل می کنید سر از شرک درمی آورد، یعنی چه؟ یعنی خدایا! شما فرمودید که این کار حرام است، من هم می دانم که شما فرمودید، من هم عذری ندارم؛ ولی می‌خواهم انجام بدهم. حرفی که ابلیس زد، حرف معصیت مصطلح نبود، بلکه شرک بود؛ یعنی شما نظرتان این است، من نظرم این است. اینکه فرمود ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ بخشی از آن در روایتی که در ذیل این آیه آمده معنا شده که از امام(سلام الله علیه) سؤال کردند که چگونه مؤمن مشرک است؟ فرمود همین که می گویند:«لَو لا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»؛ اگر فلان کس نبود مشکل ما حل نمی شد[25]یا تعبیری که می گوییم اول خدا دوم فلان شخص ـ معاذ الله ـ خدا اوّلی نیست که دوّمی داشته باشد. این تعبیرات هست و در روایات هم آمده که﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ ناظر به این است؛ امّا این بزرگانی که تحلیل کردند گفتند که تمام معصیت ها به شرک برمی گردد، برای اینکه آن جا که معذور است و برابر حدیث رفع نفی شده، این شخص گناهی نکرده، آن جا که عالماً عامداً دارد معصیت می کند؛ یعنی خدایا! شما نظرتان این است؛ ولی من دارم این کار را می کنم، این ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾؛ لذا وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) اصل را توحید قرار داد. مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید دارد که پیغمبر اسلام(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: نه من، نه هیچ پیامبری از انبیای قبلی کلمه ای مانند«لا إِلَه إِلا اللهُ»نیاوردند؛ این می شود اصل«مَا قُلْتُ وَ لاقَالَ الْقَائِلُونَ قَبلِی مِثْلَ لا إِلَه إِلا اللهُ».[26] در دعاهای نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در این تمام نهج البلاغه آمده، یک فرمایشی نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) هم که در صحیفه آمده همین است. وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه دارد که «طَلَبُ الْمُحْتَاج إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِن رَأْیِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ»؛ یک محتاجی از محتاج چیزی بخواهد این سفیهانه است، این ضلالت و گمراهی است،ـ این کتاب صحیفه سجادیه چقدر شیرین است! ـ «طَلَبُ الْمُحْتَاج إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِن رَأْیِهِ وَ ضَلَّةٌ».[27]خب حالا همین که از دیگری چیزی می خواهیم، آنکه اقرب است به ما، قادرتر است، عالم تر است، مهربان تر است، رحیم تر است، از او بخواهیم. تا چیزی مورد احتیاج ماست به سراغ دیگری می رویم! در دعای نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نهج البلاغه آمده است عرض کرد «اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی‌ بِالْیَسَارِ وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِیَ‌ بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ‌ طَالِبِی‌ رِزْقِکَ‌ وَ أَسْتَعْطِفَ‌ شِرَارَ خَلْقِکَ‌ وَ أُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ»؛[28] خدایا! آبروی مرا تو حفظ کن، طوری نشود که من گرفتار شوم از این و آن سؤال کنم؛ اگر از این و آن خواستم، باید وامدار آنها باشم،یک؛ با اینکه نعمت اصلی از ناحیه توبه ما رسیده است، دو؛«اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی‌ بِالْیَسَارِ» که من با داشتن، آبرومندانه زندگی کنم،«وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِیَ‌ بِالْإِقْتَارِ»در اثر نداری آبروی من بریزد، آن وقت«فَأَسْتَرْزِقَ‌ طَالِبِی‌ رِزْقِکَ‌ وَ أَسْتَعْطِفَ‌ شِرَارَ خَلْقِکَ‌ وَ أُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ».

 

وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) استغنای روحی را تنها در مسئله تأمین معاشت زندگی نخواست، تنها درباره افراد جامعه نخواست، نسبت به اعضای داخلی منزل خودش هم خواست. باز در همین دعاهای نهج البلاغه هست که به خدا عرض می کند: پروردگارا! تمام آنچه را که به ما دادی نعمت توست و تمام آنها را هم می گیری؛ ما هم حدوثاً و بقائاً معتقد هستیم که همه ما، جان، اعضا، جوارح ظاهری و باطنی ما عطایای شماست و ما باید تقدیم کنیم؛ امّا در موقع گرفتن، خدایا! این طور نباشد که اوّل اعضا و جوارح ما را بگیری و بعد جان ما را بگیری، این طور نباشد؛ اوّل جان ما را بگیر و بعد با گرفتن جان، اعضا و جوارح هم که از بین می روند ـ چقدر این دعا کریمانه است! ـ«اللَّهُمَّ اجْعَلْ‌ نَفْسِی‌ أَوَّلَ‌ کَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی»؛[29]خدایا! همه اینها نعمت های کریمانه تو هستند؛ چشم کریم است، گوش کریم است، جان کریم است، همه اینها نعمت تو هستند و همه را تو دادی و همه را هم ما باید برگردانیم، ولی اولین نعمتی که می گیری جان من باشد که دیگر من به بچه های خودم هم حتی حسنین محتاج نباشم که ویلچری شوم تا اینها دست مرا بگیرند. فرزند ولو امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) باشد، وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) نمی خواهد محتاج اینها باشد. این یک دعای آبرومندانه است: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ‌ نَفْسِی‌ أَوَّلَ‌ کَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی». همین دعایی که حضرت کردند در دعاهای دیگر ائمه(سلام الله علیهم) هم هست. در دعای عرفه وجود مبارک سید الشهداء(سلام الله علیه) هست که «وَ اجْعَلْهُمْ» «الْوَارِثِینَ مِنِّی»، این دعای عرفه امام حسین(سلام الله علیه) است، خدایا! مرا وارث اعضا و جوارح من قرار نده، بلکه اعضا و جوارح مرا وارث من قرار بده،[30] این چشم و گوش را وارث قرار بده؛یعنی چه؟ یعنی اگر چنانچه من زنده باشم و این چشم و گوش رفته باشند، من می شوم وارث اعضا و جوارح، ناچار هستم با کوری و با کَری به سر ببرم؛ امّا وقتی که جان مرا گرفتی، چشم و گوش من می شوند وارث من، آنها خب بعد من از بین می برند«وَ اجْعَلْهُمْ» «الْوَارِثِینَ مِنِّی»؛چشم مرا وارث من قرار بده، نه مرا وارث چشم من! گوش مرا وارث من قرار بده، نه مرا وارث گوش!یعنی اول من بمیرم، بعد اینها به دنبال من، این دعای کریمانه در دعای عرفه وجود مبارک سید الشهداء هم هست. اینها می خواهند موحّدانه زندگی کنند؛ هم در مسائل اقتصاد آن دعا را دارند و هم در مسئله حیات داخلی این دعا را دارند که انسان به غیر خدا تکیه نکند. در بعضی از روایات ما آمده است ـ ظاهراً از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) است ـکه اگر من دستم را تا مِرفق«فِی‌ فَمِ‌ التِّنِّینِ‌»،«تنّین» آن مار بزرگ، مثل اژدها؛ اگر این دستم را تا مِرفق در دهان «تنّین»آن مار بزرگ قرار بدهم، برای من بهتر از آن است که از غیر خدا چیزی بخواهم،«مِنْ أَنْ أَسْأَلَ مَنْ لَمْ یَکُنْ ثُمَّ کَان».[31]اگر شما ملاحظه می کنید که آن همه جمعیت آمدند و از وجود مبارک حضرت سؤال کردند حدیثی بفرمایید، فرمود:«لا إِلَهَ إِلا اللهُ حِصْنِی»،تمام کمالات و نِعَم به توحید برمی گردد که ـ إن شاء الله ـ خدا توفیق فراگیری آن را به همه ما مرحمت بفرماید.

 

منابع:

[1]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص 210 و 224.

[2]نور/سوره24، آیه30.

[3]نور/سوره24، آیه31.

[4]نور/سوره24، آیه60.

[5]نور/سوره24، آیه31.

[6]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص71.

[7]عروة الوثقی، (للسید)، ج2، ص 801 و 802.

[8]مهذب الاحکام، ج24، ص32 و 33.

[9]عروة الوثقی، (المحشی)، ج5، ص 491 و 492.

[10]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص206، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب113، ط آل البیت.

[11]من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص470.

[12]جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج29، ص69.

[13]موسوعة الإمام الخوئی، السیدابوالقاسم الخوئی، ج12، ص 67 و 68.

[14]انعام/سوره6، آیه151.

[15]مهذب الاحکام، ج24، ص 32 و 33.

[16]رجال النجاشی، النجاشی، ص293.

[17]نور/سوره24، آیه31.

[18]النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، الشیخ الطوسی، ص484.

[19]نساء/سوره4، آیه3.

[20]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌18، ص 273 و 274، ابواب بیع الحیوان، باب 20 و 21، ط آل البیت.

[21]شرائع الاسلام فی المسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص 212 و 213.

[22]کشف الغمة، ابن ابی الفتح الاربلی، ج‌3، ص102.

[23]یوسف/سوره12، آیه106.

[24]التوحید، الشیخ الصدوق، ص353.

[25]وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج‌15، ص215، ابواب جهادالنفس وما یناسبه، باب12، ط آل البیت.

[26]التوحید، الشیخ الصدوق، ص18.

[27]دانشنامه امام سجادعلیه السلام، جکعی از نویسندگان، ج1، ص214.

[28]شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج6، ص197.

[29]شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج11، ص84.

[30]الاقبال بالأعمال(ط ـ الحدیثة)، السیدبن طاووس، ج2، ص78.

[31]من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج4، ص373

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵