vasael.ir

کد خبر: ۹۱۶۵
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۱ - 03 September 2018

حجاب حکم اجتماعی است - وظیفه حکومت ضمانت اجرایی قوانین اجتماعی است

وسائل - قلمرو الزامات حکومت محدوده قانون و شریعت اسلامی است و از آنجا که شریعت حجاب را جزء احکام شرعی قرار داده می توان چنین نتیجه گرفت که حکومت می‌تواند اتباع خود را ملزم به حجاب کند. همچنین با توجه به اینکه حجاب حکمی اجتماعی است وظیفه حکومت این است که قوانین اجتماعی را ضمانت اجرایی بدهد

به گزارش وسائل، حجاب، از آموزه های اسلامی درباره نحوه حضور اجتماعی زن است. در تاریخ ایران اسلامی و دیگر کشورهای اسلامی، هم مردم و هم حاکمان اسلامی، همواره پاسداشت این آموزه را بر خود فرض دانسته و از آن حمایت می کردند. در قرن اخیر، پس از ورود و هجوم اندیشه های غرب گرا به درون کشورهای اسلامی، بسیاری از آموزه های اسلامی به چالش کشیده شد. به دنبال همین چالش فراگیر و نیز پس از روی کار آمدن دست نشاندگان غربی در برخی از کشورهای اسلامی، از جمله: ترکیه مصطفی کمال آتاتورک و ایران رضاشاه ، حجاب اسلامی به عنوان یکی از آموزه های محسوس و فراگیر اسلامی، ابتدا فرض و واجب بودن آن ملغی اعلام شد و سپس به حکمی به طور کامل در تضاد با خود تبدیل شد، تا جایی که کشف حجاب قانون و خود حجاب اسلامی امر ناهنجار و خلاف قانون تلقی شدبه منظور دستیابی به بخشی از پرسش ها در مورد حجاب حجت الاسلام رضاییان استاد درس خارج حوزه علمیه قم به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه مشروح آن، تقدیم خوانندگان محترم می شود:

 

وسائل – آیا حجاب مسئله اجتماعی یا فردی است؟

نسبت به اصل مسئله حجاب قطعاً رویکردها متفاوت است، یکی در فلسفه حجاب باید صحبت کرد که قاعدتاً سؤالات خاص خودش را دارد اما ارتباط فلسفه حکم حجاب با فلسفه قوانین اجتماعی و سیاسی چگونه است، خود سؤال مهمی است که باید با این رویکرد تبیین‌های جدیدی از فلسفه حجاب و ارتباط آن با مسائل اجتماعی و سیاسی مطرح شود که خیلی مهم است.

یکی از نکاتی که باید در موردش صحبت شود این است که فلسفه حجاب آیا در مسائل سیاسی و اجتماعی نسبت به زمان‌های مختلف نیز دارای اهمیت خاصی است یا خیر؟ یعنی زمانی نیز هست؟ ممکن است اصل حکم خیلی با زمان و مکان از جهت رویکرد مسائل اجتماعی و سیاسی و روابط بین الملل می‌شود این رویکرد را مورد بررسی قرار داد .

اما این نکته که حجاب مسئله‌ای سیاسی است یا اجتماعی، به نظر بنده اگر در مورد فعل مکلف بخواهیم صحبت کنیم برای فهم اینکه این مسئله اجتماعی است یا فردی، هم می‌توانیم با یک رویکرد عرفی به آن نگاه کنیم هم می‌توانیم با یک رویکرد اجتهادی به منابع به آن نگاه کنیم.

اگر مسئله حجاب را عرضه به عرف کنیم، بسیار روشن و واضح است که یک مرتبه مهمی دارد که عرف آنرا اجتماعی می‌داند. اساساً وقتی از عرف سؤال در مورد حجاب و پوشش داشتن می‌شود، عرف آنرا مسئله بین فردی می‌داند و گرنه اینکه خود فرد برای خودش.

 وقتی می‌گوییم مسئله فردی است یک جلوه دارد اینکه فرد برای خودش مثل نظافت که فرد به نظافت فردی بپردازد، یعنی اگر کسی باشد و خودش و با کسی ارتباط نداشته باشد نظافت برای او دارای اهمیت ویژه‌ای است.

اما در خصوص پوشش حجاب که از یک پوشش شخصی می‌گذرد، ممکن است فرد از پوشش شخصی خودش صحبت کند به طور مثال در سرما و گرما پوششی را داشته باشد که کسی به آن حجاب نمی‌گوید. این فهم عرفی از حجاب بسیار روشن است که مسئله‌ای اجتماعی است.

اما سؤال این است که آن‌هایی که این را مسئله‌ای شخصی می‌دانند از چه جهت می‌خواهند به آن نگاه کنند. از چه زاویه‌ای آن کار را شخصی حساب کنند. آیا مسئله شخصی بودن حجاب به این معنی است که به اصطلاح چاردیواری که در اختیار خودم است آزاد هستم، اینکه در مورد حجاب آنرا شخصی می‌دانید منظورتان این است که در حیطه رفتاری است که منحصراً به من مربوط است؟ شما چگونه آنرا منحصر به شخص می‌کنید؟

برخی وقتی می‌خواهند تحویل ببرند به مسئله‌ای شخصی آن را به اندازه یک پوشش قلمداد می‌کنند، فرد وقتی در منزل است برای در معرض بودن از سرما و گرما پوشش دارد، تنها زمانی که می‌توان پوشش را نکته‌ای شخصی حساب کرد جایی است که انسان نسبت به زمان، مکان و فضای پیرامون خودش آنرا شخصی دانست.

والا هر انسان نیاز به افراد دیگر وقتی پوشش را رعایت می‌کند، صرفاً به سرما و گرما نمی‌بیند نسبت به شخصیت خودش هم حساب می‌کند. به طور مثال می‌گوید می‌خواهم به مهمانی بروم باید پوشش مناسب باشد، یعنی اگر فقط برای سرما و گرما ببینیم کسی به آن حجاب نمی‌گوید. واگر پا را از این فراتر بگذاریم می‌شود پوشش خاص که اجتماعی است.

در پوشش اجتماعی که ما را نسبت به افراد خاص نسبت به موقعیت‌های خاص مثل کار یا مهمانی این حالت اجتماعی پیدا می‌کند. آن نوع از پوششی که انسان نسبت به افراد دیگر انتخاب می‌کند، در یک مرحله‌ای به آن در اصلاح فقهی حجاب گفته می‌شود.

همین ابتدا پاسخ روشنی به آن می‌دهد که تحویل بردن حجاب به یک امر شخصی یک امری است خلاف عرف، چون وقتی که عرف زمانی که فقط بدن را نسبت به سرما و گرما می‌سنجد آن را شخصی حساب می‌کند. فراتر از این پوشش انسان حتی نسبت به خویشانش تغییر می‌کند.

اگر پوشش را به معنای عرفی هم حساب کنیم، شخصی نیست چه برسد که بخواهیم آنرا در بستر فقط و بستر پوشش خواص به آن نگاه کنیم، که حجاب نیز از همین منظر قابل دقت است.

آیه نیز صراحت بر این موضوع دارد که حجاب را نسبت به افراد دیگر مورد ملاحظه قرار داده است که زینت را نمایان نکنید . نمایان نکردن در آیه شریفه خود نشان از نگاه شارع نسبت به منظرگاه دیگران لحاظ شده است.

اگر حجاب امری اجتماعی باشد آیا این امر اجتماعی در حیطه امور حکومتی، فقه نظام، فلسفه سیاسی دارای درجه‌ای از اهمیت می‌شود که ضمانت اجرایی داشته باشد یا خیر؟

پیش از این باید گفت که نکته که در اصلاح حجاب باید به آن دقت کرد این است که ما در ادله حجاب دو عنوان داریم. یک داشتن پوشش مناسب که آنرا به عدم نمایان کردن زینت‌ها می‌شناسیم اینکه در آیه شریفه نهی شده است که زینت برای دیگران نمایان باشد این یک‌ مرتبه از حجاب است این نگاه ایجابی است.

نگاه سلبی هم در حجاب داریم، که در ادله هست که حتی می‌شود به عرف هم حواله‌اش کرد که یک نهی از تبرج داریم. یعنی طیفی از پوشش وجود دارد که نمایان نکردن زینت تا جایی حجاب است و نمایان کردن زینت تا حدی می‌شود عدم حجاب و مرتبه بالاتر از آن می‌شود تبرج که الآن این خلط شده است.

ممکن است برخی نسبت به پوشش نامناسب حتی بحث شخصی بودن را مطرح کنند که آن هم نیست اما نکته‌ای که مورد غفلت قرارگرفته است در خصوص تبرج عرف نیز نهی عقلی دارد و بد می‌داند.

این برای عرف حاضر نیست، چه در سنت و تمدن سابق ایران، چه تمدن غرب قبل از فضای مدرن را نگاه کنیم، تبرج را به معنی حالتی که نمایانگر بعد جنسی باشد که ماهیت اصلی انسان را نشان نمی‌دهد، بد می‌دانند.

تبرج در سنت سابق چه سنت ایران باستان و چه در سنت غرب دوره رنسانس، تبرج نهی علنی داشته و دارد.

نهی داریم به حالتی از پوشش نامناسب نرسد. نهی جدایی نیز در آیه " وَقَرْنَ فِی بُیوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ) " وجود دارد که جلوگیری از تبرج است که این طیف را به شدت خاص خودش بیان می‌کند.

یکی از مواردی که با آن درگیر هستیم و مورد غفلت قرارگرفته است این است ، آنچه که در جامعه با آن روبرو هستیم تبرج است. یعنی از آن پوشش نامناسب به حدی رسیده است که تبرج بر آن صدق می‌کند.

اگر آنهایی که مسئله حجاب را شخصی می‌دانند بخواهند در اینجا اشکال بکنند معلوم است یا مسئله حجاب را متوجه نشده‌اند یا اینکه قصد و غرضی وجود دارد.

چون هم اکنون کسی با چند تار موی خانمی کار ندارد آن چیزی که مورد اختلاف است تبرج است. این مسئله از روز روشن‌تر است که تبرج است و تبرج مسئله‌ای شخصی نیست.

 

وسائل- آیا اجبار و الزام حکومتی اینجا جایی دارد؟

از چند جنبه می‌شود در این خصوص پاسخ داد.

از جنبه فقه و فلسفه سیاسی به آن نگاه کنیم اگر یک‌ موضوع دارای آثار اجتماعی باشد یک رویکرد ایجابی داریم که می‌گوییم باید اثبات کنیم حکومت باید دخالت کند و یک رویکرد سلبی داریم.

در اینجا سؤال این است که اگر یک مسئله‌ای اجتماعی و دارای مسئله‌ای اجتماعی شد به چه دلیل نباید در حیطه حکومت باشد؟

کارکرد ویژه حکومت چه در حکومت اسلامی و چه حکومت غیر اسلامی این است که آن جاهایی که دارای آثار اجتماعی متنبه است ضمانت اجرایی پیدا کند.

فرق حکومت اسلامی و غیر اسلامی در قوانین است ، اگر حجاب حکمی اجتماعی است که البته هست کار ویژه حکومت این است که قوانین اجتماعی را ضمانت اجرایی بدهد. حال اگر کسی بخواهد این حکم اجتماعی را از ضمانت اجرایی یعنی الزام حکومتی منصرف کند باید دلیل بیاورد، او باید دلیل بیاورد.به نظر می‌رسد در حیطه استدلال برخی از اهل فن بازی خورده‌اند، برای اثبات دلیل نمی‌خواهد بلکه برای نفی دلیل می‌خواهیم که شرعاً دلیلی برنفع وجود ندارد.

مشکلی که هم اکنون با آن روبرو هستیم یک اینکه تبرج است و دوم اینکه با مشکل بحران مشروعیت روبرو هستیم. چون نسل‌ها تغییر می‌کنند در رویکرد فقه نظام و فقه سیاسی و نگاه فلسفه و حکمت سیاسی نکته این است که مکلفین اجتماعی شرط عامه تکلف این است که باید از عقل و بلوغ برخوردار باشد، آیا این شرایط عامه تکلیف در نگاه فقه اجتماعی خودمان تفاوت می‌کند در این بحث مدخلیت می‌کند؟ بله.

وقتی نسل‌ها در حال عوض شدن هستند، باید تفکیک‌هایی از قوانین اجتماعی‌مان برای نسل‌های مختلف بروز کنیم که این ضمانت پای بندی به قانون را به همراه خودش دارد.

در برخی از قوانین این کار را می‌کنیم، به طور مثال در خصوص بستن کمربند ایمنی دو سال فرهنگ‌سازی صورت گرفته است. آیا برای برخی از قوانین شرعی همانند حجاب این کار را کرده‌ایم؟ مخصوصاً وقتی نسل عوض می‌شود.

همانند تجربه‌ای که از مذاکره با آمریکا داشته‌ایم، وقتی دوباره برخی می‌خواستند مذاکره کنند و می‌دانیم که نتیجه‌اش چه می‌شود، مقام معظم رهبری هم فرمودند این مذاکرات برای نسل جدید تجربه شد، اینها تجربه قبلی را نداشتند و هرچه از عدم فایده مذاکره گفته می‌شود، مذاکره جدید نشان داد.

چرا برای احکام ما چنین کاری نکرده‌ایم، پیش‌فرض گرفته‌ایم که همه مسلمان، با همان سابقه دین داری هستند و همانطور به جلو داریم می‌رویم.

مشکل دوم و مهم‌تر این است که باید به تبیین‌های جدید، فلسفه فقه اجتماعی و فقه نظام را بیان می‌کردیم که در ذیل آن احکام اجتماعی نیز بود. این نسل به نسل باید تبیین نو ارائه شود و به مکلف برسد. در قوانین اجتماعی تبیین‌های جدید جزو این شروط عامه است. اگر به نسل‌ها برسانیم با این معضل‌ها کمتر روبرو خواهیم شد و مشکلات حل خواهد شد.

 

وسائل – راهکار و پیشنهاد رفع وضعیت موجود چیست؟

اولاً فلسفه فقه نظام و ماهیت و شرافت فقه نظام اسلامی در کل و در جزء و قوانین باید تبیین کنیم که همه این قوانین در ضمن آن می‌آید و زمینه‌سازی حکم برای نسل‌های مختلف این مسئله را تا اندازه‌ای حل می‌کند گرچه به آن معنی نیست که دست از ضمانت اجرایی برداشته شود و بگوییم در فضای حکومتی کاری نشود تا تبیین صورت گیرد، خیر.

ثانیا تبیین در وظیفه نظام قرار می‌گیرد و آن ضمانت اجرایی هر طور که می‌خواهد باشد و باید طراحی خاصی برای آن باشد و این برخوردها آثار روانی دارد، این برخوردها را مهندسی فرهنگی کنیم که چگونه باشد که نکته مهمی است و باید دقت بشود. هم در فقه نظام و فقه سیاسی و در فلسفه سیاسی با آن نگاهی که عرض شد، پاسخ روشن است.

 

وسائل - بعضی‌ها معتقدند اجبار بر حجاب اقتدار حکومت را زیر سؤال می‌برد نظر شما در این مورد چیست؟

این سؤال دو پهلو دارد و به خیلی دیگر از احکام دیگ هم می‌زنند یعنی بعضا در حدود الهی و ... نیز این سؤال مطرح می‌شود. اساساً برخی از مردم اجرای قوانین در یک سطحی را بر نمی‌تابند، که در همه نظام‌ها هم هست و اگر این‌گونه نبود که نیازی به حکومت نبود. حکومت برای جایی است که اراده‌های عمومی قانونی را بر نمی‌تابند و ضمانت اجرایی آن حکومت می‌شود و بد اجرا شدن اقتدار را پایین می‌آورد و اجرای خوب آن اقتدار را بالا می‌برد.

خوب اجرا شدن به آن نکته‌ای است که گفته شد، تبیین و اجرای درست و همه قوانین این‌گونه است.

همین سؤال را در خصوص ورود عرصه دین به سیاست را مطرح می‌کنند که اقتدار روحانیت کم شده است. هر چیزی که تا امتحان پس ندهد که مشخص نمی‌شود. وقتی حضرت علی (ع) وارد عرصه حکومت شدند همه آن نگاهی که سابقاً داشتند و 25 سال منتظر بودند، قاسطین و ناکثین و مارقین همان افرادی بودند که منتظر حکومت بودند و حالا مقابل حضرت ایستاده اند. بنابراین حضرت علی نباید دست به حکومت می زد که از آن محبوبیت کاستی صورت بگیرد؟ این دقیقاً خلاف فلسفه حکومت، فقه نظام و سیره اهل بیت نیز می‌باشد.

تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۳:۳۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۲۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۵:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۰۴