به گزارش وسائل، به منظور پاسخگویی به پرسش اصلی پژوهش حاضر، دومین گام، بررسی و مطالعهی مبانی فقهی و کلامی اساسیسازی اصل 14 قانون اساسی است. به بیان دقیق تر، قانونگذار اساسی با استناد به کدامیک از آموزههای فقه شیعه در نظام حقوقی مبتنی بر شریعت اسلام، حکم به لزوم رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با افراد غیرمسلمانی کرده که از اقلیتهای شناخته شدهی دینی نیز نیستند؟
در ادامه، مهمترین مبانی دینی رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با غیرمسلمانان مبتنی بر قرآن کریم، سیره و سنت ائمهی معصومین علیهم السلام، اصل تألیف قلوب و اصل دعوت تبیین میشود.
گفتار اول: مبانی دینی اصل 14 مبتنی بر قرآن
در مقام بررسی مبانی فقهی و کلامی اصل 14 قانون اساسی براساس قرآن کریم، میتوان به آیاتی از کلام الله مجید اشاره کرد و گفت رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با افراد غیرمسلمان که در جنگ و ستیز با مسلمانان نیستند، هرچند در زمره ی اهل کتاب نیز محسوب نمیشوند، ریشه در آموزههای قرآنی دارد.
بر این اساس مهمترین مبنای قرآنی اصل 14 قانون اساسی آیهی 8 سورهی مبارکهی ممتحنه است که در صدر اصل 14 نیز به عنوان مستند آن ذکر شده است و میفرماید: «خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که در کار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند، باز نمی دارد. زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد».
در خصوص شأن نزول این آیه دو قول مطرح شده است: طبرسی معتقد است این آیه دربارهی قبیلهی خزاعه و بنی مدلج نازل شد. آنان با رسول خدا پیمان بستند که با او جنگ نکنند و کسی را علیه او یاری ننمایند. برخی نیز در شأن نزول این آیه گفتهاند: دختر یکی از اصحاب میگوید: مادرم که از مشرکان بود به مدینه آمد، از رسول خدا اجازه خواستم به او احسان کنم آیهی «لا ینْهاکمُ ...» نازل شد، حضرت فرمود: آری احسان کن.
بیان حکم روابط حکومت اسلامی با غیر مسلمانان در آیه 8 سوره ممتحنه
بنابر نظر مفسران شیعه، شأن نزول این آیه در تبیین ارتباط میان کفار و مشرکانی است که در مقام قتال و اخراج مسلمانان از مکه برنیامده بودند. این گروه که مانند سایر کفار که در عهد و میثاق با حکومت اسلامی نبودند، مورد عداوت و تبری نخواهند بود و بنابر حکم آیه باید با آنان مبتنی بر قاعدهی عدالت و قسط رفتار کرده و حقوق آنان را رعایت کرد. به بیان دیگر این آیه و آیهی بعد در مقام تبیین حکم کلی روابط حکومت اسلامی و مسلمانان با غیرمسلمانان است.
بر این اساس چنانچه کفار غیراهل کتاب نسبت به مسلمانان ضرری وارد نیاورند و به فکر توطئه علیه آنان نیز نباشند، مسلمانان میتوانند با آنان رفتار حسنه و نیکی داشته باشند و حقوق انسانی آنها را رعایت کنند.
مبتنی بر این آیه و آیات بعد از آن، میتوان غیرمسلمانان را به دو دستهی کلی تقسیم کرد، گروهی که در مقابل مسلمانان ایستادند و به روی آنها شمشیر کشیدند، آنها را از خانه و کاشانهشان به اجبار بیرون کردند و عداوت و دشمنی خود را با اسلام، چه در گفتار و چه در عمل به وضوح به نمایش گذاشتند.
در مقابل، دستهی دیگری از غیرمسلمانان بودند که در عین کفر و عدم اعتقاد به آموزههای شریعت اسلام، توطئه و اقدامی علیه مسلمانان انجام نمی دادند، عداوت نمیورزیدند، با آنها پیکار نمیکردند، اقدامی در جهت بیرون راندن مسلمانان از شهر و دیارشان نداشتند و حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. بر این مبنا حکم ارتباط مسلمانان با هر یک از این دو گروه متفاوت به نظر میرسد.
تکلیف مسلمانان در مقابله با گروه اول قطع هر گونه مراوده و خودداری از هر گونه پیوند محبت و دوستی است. درحالیکه در ارتباط با دستهی دوم، مسلمانان میتوانند به آنان نیکی و اظهار محبت کنند، در صورتی که با آنان معاهدهای بستند وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند.
توصیه رهبری به برخورد تکریم آمیز با کفار غیر ظالم
مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند: «حتی کسانی که از لحاظ عقیده با تو همراه نیستند، ولی انسانند، باید با انسان برخورد تکریم آمیز داشت. «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» ـ این دستور قرآن است ـ با کفار، با کسانی که با شما هم عقیده نیستند، اما به شما تجاوز نکردند، تعرض نکردند، تعدی نکردند، با شما ظالمانه برخورد نمیکنند، به اینها اعمال قسط کنید، نیکی کنید. «ان تبرؤهم»، به آنها نیکی کنید. دستور اسلام این است».
یکی دیگر از آیاتی که میتوان به عنوان مستند اصل 14 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص لزوم رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با افراد غیرمسلمان به آن اشاره کرد، آیهی 90 سورهی مبارکهی نساء است.
خداوند در این آیه میفرماید: «مگر آنان که به گروهی که میان شما و ایشان پیمانی [چون پیمان متارکه جنگ یا پیمانهای دیگر] است بپیوندند، یا درحالیکه سینههایشان از جنگیدن با شما یا قوم خودشان به تنگ آمده باشد به نزد شما آیند؛ و اگر خدا میخواست قطعاً آنان را بر شما مسلط میکرد، در آن صورت به طور یقین با شما میجنگیدند. پس اگر از شما کناره گرفتند، و با شما به جنگ برنخاستند، و پیشنهاد صلح و آشتی دادند، [به آنان تعدّی نکنید که] خدا در این صورت برای تجاوز به آنان راهی برای شما قرار نداده است».
مفسران شیعه بر این باورند که آیهی مذکور در مقام تبیین استثنائات حکمِ قرآنی «پس اگر [از هجرت] روی برتافتند [و به خیانت و جنایت شان بر ضد شما ادامه دادند] آنان را هر کجا یافتید بگیرید و بکشید، و از آنان یار و یاوری نگیرید» است که در آیهی 89 سورهی مبارکه ی نساء به عنوان تکلیف مسلمانان به آن اشاره شده بود.
گروههایی از کفار که نباید با آنها جنگید
بر این اساس دو گروه از حکم کلی مستثنا هستند: گروه اول آن دسته از مشرکانی هستند که با مسلمانان پیمان صلح بسته اند یا عاملی همانند سوگند موجب ارتباط میان آنان و مسلمانان شده است، و گروه دوم آن مشرکانی هستند که نه به جنگ با مسلمانان تمایلی دارند، نه نیروی مقابله با لشکریان سپاه اسلام را دارند یا اینکه عوامل دیگری آنان را به خودداری از رو در رویی با مسلمانان و کناری کشیدن از نبرد با سپاه اسلام وادار میکند.
در نتیجه آنان اعلام می دارند که ما نه علیه شمائیم و نه له شما؛ نه به ضرر شما و نه به نفع شما کاری انجام نمیدهیم. به بیان دیگر، بر مبنای آیهی مذکور دو گروه از کافران از حکم کلی قتال و نبرد با غیرمسلمانان خارج شدهاند: اول آنهایی که با مسلمانان یا یکی از همپیمانان مسلمانان پیمان صلح بستهاند، و دوم کسانی که از نظر موقعیت خاص خود در شرایطی قرار دارند که نه قدرت مبارزه با مسلمانان را در خود میبینند، و نه توانایی همکاری با مسلمانان و مبارزه با غیرمسلمانان قبیلهی خود را دارند.
در نتیجه این آیه گروهی از غیرمسلمانان را که بی طرفی پیشه کرده و در مقام قتال و نبرد با مسلمانان نیستند، از حکم کلی «هر کجا یافتید بگیرید و بکشید، و از آنان یار و یاوری نگیرید»، خارج کرده است.
در مقام جمعبندی آیات ذکرشده باید گفت که «به هر حال از این آیات یک اصل کلی و اساسی در چگونگی رابطه مسلمانان با غیرمسلمین استفاده میشود، [که] نه تنها برای آن زمان، که برای امروز و فردا نیز ثابت است، و آن اینکه مسلمانان موظفند در برابر هر گروه و جمعیت و هر کشوری که موضع خصمانه با آنها داشته باشند و بر ضد اسلام و مسلمین قیام کنند، یا دشمنان اسلام را یاری دهند سرسختانه بایستند، و هر گونه پیوند محبت و دوستی را با آنها قطع کنند.
اما اگر آنها در عین کافر بودن نسبت به اسلام و مسلمین بی طرف بمانند و یا تمایل داشته باشند، مسلمین میتوانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند، البته نه در آن حد که با برادران مسلمان دارند، و نه در آن حد که موجب نفوذ آنها در میان مسلمین گردد؛ و اگر جمعیت یا دولتی جزء گروه اول باشند و تغییر موضع دهند و یا به عکس در گروه دوم باشند و مسیر خود را تغییر دهند باید وضع فعلی آنها را معیار قرار داد و طبق آیات فوق با آنها عمل کرد».
موضع گیری مطلوب در برابر کفار غیر حربی
بر این اساس قرآن موضع گیری مطلوب را در برابر کافرانی که با مسلمانان نمیجنگند و آنها را آزار نمیدهند تبیین کرده و به رفتار انسانی با آنان براساس نیکوکاری و عدالت حکم میکند.
در نتیجه میتوان آیات مذکور را مبنایی قرآنی برای حکم اصل 14 قانون اساسی در خصوص لزوم رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با افراد غیرمسلمان دانست؛ چراکه در این آیات با ایجاد تمایز میان دو گروه از کافران غیرکتابی، حکم کسانی را که با مسلمانان در حال جنگ و نزاع نیستند، متفاوت از کسانی میپندارد که در حال توطئه و ستیز با حکومت اسلامی و مسلمانان هستند.
شایان ذکر است که آیهی 8 سورهی ممتحنه در مقام تبیین دستوری اخلاقی به مسلمانان در خصوص ارتباط با غیرمسلمانان غیرحربی است و نمیتوان از آن الزامی فقهی و حقوقی برداشت کرد. با وجود این، مستند به سایر ادلهای که در ادامه اشاره میشود، همچنین با استناد به ذکر اصل 14 در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که به تأیید ولی فقیه و حاکم جامعهی اسلامی رسیده است، حکم اصل 14 به عنوان الزامی حقوقی تلقی میشود.
گفتار دوم: مبانی دینی اصل 14 مبتنی بر سیره معصومان
یکی دیگر از مبانی فقهی رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با افراد غیرمسلمان در نظام جمهوری اسلامی ایران، سیره و سنت ائمهی معصومین به ویژه سیرهی نبوی و علوی در برخورد با افراد غیرمسلمان است.
به بیان دقیق تر، در نظر گرفتن حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر عدالت و اخلاق حسنه با غیر مسلمانانی که از اهل کتاب نیستند و با حکومت اسلامی و مسلمانان نیز نزاع و ستیزی ندارند، ریشه در سیرهی حکمرانی پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین دارد. در این خصوص میتوان به صحیفهی مدینه که پیامبر اکرم پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه به عنوان فرمان حکومتی ادارهی حکومت اسلامی مقرر نمودند، اشاره کرد.
مشرکان در پیمان عقبه جزو شهروندان حکومت اسلامی محسوب شدند
با نگاهی به بخشهایی از «پیمان مدینه» درمییابیم که مشرکان (غیر از یهود اهل مدینه) به رغم تضاد اعتقادی با مسلمانان، مشمول حقوق و تکالیف مندرج در صحیفه بوده و جزیی از شهروندان حکومت اسلامی تلقی شدهاند. برای نمونه قسمت دوم بند 20 پیمان مزبور اشاره دارد: «هیچ مشرکی نباید مال و جان کسی از قریش را حمایت کند و پناه دهد و از دستیابی مؤمنی بر او حایل شود».
این بند بیانگر آن است که اولاً، گروهی از مشرکان با وجود ایمان نداشتن به اسلام، داخل در معاهدهی پیامبر بودهاند و همچنین جز در مورد قریش، میتوانند به دیگر مشرکان امان مالی و جانی دهند؛ اقدامی که همانند تکتک مسلمانان، حق آحاد مشرکان مشمول پیمان بوده و مسلمانان ـ بنا به الزام پیمان ـ ملتزم به رعایت تعهدات مربوط به آنان بودهاند.
بر این اساس مفهوم شهروند در حکومت مدینه شامل مشرکان نیز میشد. علاوه بر این، در پیمان مدینه علاوه بر تعیین حقوق و تکالیف مسلمانان نسبت به یکدیگر و نسبت به حکومت اسلامی، حقوق و تکالیفی نیز برای غیرمسلمانان از جمله غیرمسلمانان غیرحربی در نظر گرفته شده بود.
تأکید بر رعایت اخلاق و عدالت نسبت به غیرمسلمانان در عهدنامه مالک اشتر
به علاوه، لزوم رعایت اخلاق حسنه و عدالت در ارتباط با همهی شهروندان دولت اسلامی (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) در عهدنامهی حکومتی امیرالمؤمنین (ع) خطاب به مالک اشتر نیز به وضوح ملاحظه میشود.
حضرت در این خصوص میفرمایند: «(ای مالک!) مهربانی، خوشرفتاری و نیکویی با مردم را در قلب خود بپروران و در رفتارت با مردم مانند حیوان درنده مباش که فرصت را برای دریدن آنها غنیمت می شمرد؛ چراکه مردم دو گروهند: یا برادران ایمانی تو هستند و یا اینکه همانند تو انسانند».
در تبیین این کلام به عنوان منطق تفکر اسلامی، مقام معظم رهبری میفرمایند: «پیام اسلام، پیام وحدت و امنیت و برادری است. امیرالمؤمنین، یک جمله ی ابدی دارد که دربارهی همهی انسانهاست. میفرماید: این انسانی که در مقابل توست، یا برادر دینی توست، یا شریک خلقتی توست و به هر حال، یک انسان است.
همهی انسانها، باید با هم متّحد و مهربان باشند؛ مخصوص یک دسته و یک گروه هم نیست. لذا در اسلام، به مسلمانان دستور داده شده است که حتی کسانی که از لحاظ دین و عقیده، بر خلاف شما هستند، با آنها هم خوبی کنید. «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ».
این، منطق اسلام است؛ یعنی کسی هم که از لحاظ فکری با شما یکی نیست و عقیدهی دیگری دارد، مظهر سزا گرفتن به خاطر عقیده، اینجا نیست و شما مرجعش نیستید. «و الحَکمُ اللَّه و المعود الیه القیامه». این هم کلام امیرالمؤمنین است. شما با انسانی روبهرو هستید که یا با شما هم عقیده است و برادر شماست، یا هم عقیده نیست و در خلقت با شما شریک است».
بر این اساس مبتنی بر منطق حکمرانی نبوی و علوی میتوان لزوم رعایت حقوق انسانی و رفتار مبتنی بر اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی با افراد غیرمسلمان را بخشی از آموزههای شریعت اسلام در عرصه ی حکمرانی دانست./909/241/ح