به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام احمدرضا یزدانی مقدم؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 20 اردیبهشتماه 97 گزارشی از مقاله خود با عنوان « نقش عالمان شیعه در پیدایش، گسترش و تحول گذاره های دانش سیاسی» را در کمسیون علوم انسانی کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی در مؤسسه فرهنگی آموزشی امام کاظم(ع) ارائه کر که متن آن در ذیل تقدیم می شود.
پردازش نوآورانه موضوع اجتماع در متون فلاسفه سیاسی شیعه
نمونهای برای نقش عالمان شیعه در پیدایش، گسترش و تحول گذاره های دانش سیاسی انتخاب شده است که آن نمونه عبارت است از موضوع اجتماع از منظر فیلسوفان سیاسی شیعه مورد توجه قرارگرفته است.
مدعای ما این است که مفهوم اجتماع در متون فلسفه سیاسی که فیلسوفان سیاسی شیعه نوشتهاند به طرز نوآورانهای پردازش شده است و امروز هم میتواند در نظر و عمل به کار بیاید و امکانات جدیدی در فلسفه سیاسی و برنامهریزی سیاسی اجتماعی به دست ما خواهد داد و نتایج این پژوهش در نظریهپردازی در فلسفه سیاسی و استفاده از دیدگاههای جدید در تحلیل سیاسی و برنامهریزی سیاسی اجتماعی مفید خواهد بود.
البته نوآوریهای دانشمندان شیعه در دانش سیاسی وسیع است، منحصر به یک یا دو مورد نیست، نمونه مشهور نوآوری دانشمندان شیعه در دانش سیاسی موضوع ریاست فاضله است. همانطور که معمول پژوهشگران در فلسفه سیاسی اسلامی متذکر شدهاند موضوع ریاست فاضله تحت تأثیر مفهوم امامت در اعتقاد شیعه است به همین خاطر به معمول این فیلسوفان این نسبت دادهشده است که اینان ازنظر فلسفی شیعه هستند.
البته در مقاله توضیح داده شد فراتر از اینکه از نظر فلسفی شیعه هستند از نظر مجموعه مباحث هم گرایشان به تشیع قابل مشاهده است. همچنین موضوعاتی چون نسبت عقل، دین، فلسفه دین و سیاست و فیلسوف و پیامبر در مباحث فلسفه سیاسی دانشمندان شیعه قابل ملاحظه است.
در میان نوآوریهای دانشمندان شیعه در دانش سیاسی کم و بیش مفهوم اجتماع مغفول واقع شده است، از همین جهت مفهوم اجتماع امروز مورد بحث واقع میشود و ما بیشتر بر روی آن تمرکز میکنیم.
راهکار پیشرفت فلسفه سیاسی
برای اهمیت موضوع یکی از صاحب نظران نظریه سیاسی در جهان میگوید ما چگونه میتوانیم از بن بست فلسفه سیاسی در جهان خارج بشویم و فلسفه سیاسی را به پیش ببریم، ازنظر ایشان از وظائف فلسفه سیاسی تغییر وضعیت غیر انتقادی و خلق مفاهیم لازم برای اندیشه انتقادی است.
ما این مفاهیم جدید را از کجا بگیریم، برای اینکه این روش جدید را به دست بیاوریم باید از منابع ذیل، الهام بگیریم. اول نویسندگان متقدمی که در محیط فرهنگی بسیار متفاوتی فکر میکردند. دوم تمدنهای بزرگ غیر اروپایی که سهم آنها در فلسفه سیاسی جدید نادیده گرفتهشده است و واژگان سیاسی غنی و الهام گر آنها در اغلب موارد روابط انسانی را بسیار متفاوت پردازش میکنند.
در اینجا مباحث قابل توجهی از جهت زبانشانی، معرفتشناسی و جامعهشناسی معرفت و دانش وجود دارد که از آنها گذر میکنیم.
تعریف اجتماع
اجتماع چیست؟ اجتماع حاصل گرد هم آمدن انسانها است، وقتی ما واژه اجتماع را بکار میبریم، احتمالاً ذهن دوستان منتقل میشود به واژه دیگری که معمولاً بهجای او و همراه او به کار میرود و آن واژه مدینه است. مدینه یعنی چه؟
فیلسوفان سیاسی شیعه در آثارشان تصریح کردهاند که مقصود از مدینه اجتماع حاصل در مدینه است، اجتماع حاصل در مدینه چرا مورد توجه واقع میشود؟ چون اجتماعی است که کموبیش خودکفا است و نیازهای خودش را بر طرف میکند. البته به احتمال قوی واژه مدینه که در فلسفه سیاسی شیعه به کار رفته است بیارتباط با واژه پلیس در زبان یونانی نیست.
پلیس در زبان یونانی محدودیتهایی دارد، اولاً از نظر جغرافیایی از جهت مهندسی و از اینکه پلیس به طرز خواصی تأسیس شده باشد علاوه بر این محدوده جمعیتی هم دارد. معمولاً برای پلیس یک جمعیتی حدود 6 هزار نفر در نظر گرفته میشود.
تأثیر آموزه های مهدوی در نظریه اجتماع واحد جهانی
در نظریه پردازی فیلسوفان سیاسی شیعه از این محدودیت ها عبور شده است و به خود اجتماعی که در مدینه پیدا میشود توجه شده است و این اجتماع فقط در حد مدینه هم دیده نشده است بلکه اجتماعات جهانی هم مورد توجه واقعشده است و میشود اجتماع قوی داد که این اجتماع جهانی که مورد توجه فیلسوفان سیاسی شیعه است تحت تأثیر آموزه مهدویت باشد که در آن آموزه گفته میشود که سراسر جهان یک وضعیت واحد و اجتماع انسانی فاضله واحدی خواهند شد.
تقدم وجودی اجتماع بر حکومت
اجتماع در فلسفه سیاسی اسلامی حلقه وصلی است که ما را از مباحث سابق بر اجتماع مانند انسانشناسی فلسفه سیاسی به موضوع بعدی یعنی حکومت منتقل میکند. اجتماع مقدم بر حکومت است بدون اجتماع حکومت معنی ندارد، حکومت در اجتماع پیدا میشود، اجتماع تقدم وجودی بر حکومت دارد، حکومت از اجتماع پدید میآید و فلسفه وجودی حکومت تدبیر اجتماع است نهتنها انسان موجودی اجتماعی است بلکه کمال و سعادت و معاد انسان اجتماعی است.
حکومت هم یک حقیقت اجتماعی است یعنی برای اجتماع، در خدمت اجتماع، کار ویژه آن تدبیر اجتماع، مفهوم اجتماع در اندیشه متفکران فلسفه سیاسی اسلامی حیات مستقل داشته و به تدریج تطور و تکامل پیداکرده است و در محدودیتهای فلسفه سیاسی یونان باقی نمانده است.
اجتماع در آرای فلاسفه اسلامی
در این میان چند نفر از فیلسوفان سیاسی شیعه نام برده شده است مثل، فارابی، ابنسینا، نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی. به طور خلاصه از نظر فارابی، مباحث مربوط به اجتماع بر مباحث مربوط به حاکم و حکومت و سیاست تقدم وجودی دارد به جهت همین اصل بودن اجتماع است که فارابی میتواند یک مدینه را بدون فیلسوف حاکم تصور کند و برای آن مدینه به طور مستقل برنامه ارائه کند و این مدینه و اجتماع را حفظ کند.
بعدها ابنسینا بهتفصیل به موضوع اجتماع در مباحث مربوط به فلسفه اجتماع و فلسفه تشریح توجه میکند. نخستین فیلسوفی که به وجود شناسی اجتماع توجه کرده است، خواجهنصیرالدین طوسی است. تحلیلی که وی در رابطه با وجود شناسی اجتماع میدهد بعدها در آثار علامه طباطبایی پردازش میشود و توسعه پیدا میکند و دست مایه نوآوری های علامه طباطبایی در وجود شناسی اجتماع میشود. این وجود شناسی اجتماع بدها هم پی گرفته میشود.
فهرست مباحث و موضوعات مفاهیمی که فیلسوفان شیعه در ارتباط با مفهوم اجتماع مطرح کردهاند در اینجا آمده است، که مباحث مفصلی را میخواهد از جمله انسانشناسی اجتماعی، علم انسانی به مثابه علم مدنی، چگونگی پیدایش اجتماع و ... .
در اثر مهم فلسفه سیاسی اسلامی مبادی آراء اهل المدینه الفاضله این کتاب نوشتهشده است که بنیانها و خواستگاههای اندیشه صاحبنظران در باب مدینه فاصله را مورد توجه قرار میدهد. کتاب مهم دیگری که نوشتهشده است، "السیائسه المدنیه" به زبان امروزی یعنی سیاست اجتماعی، شاید همه این آثار پنجگانه فارابی در فلسفه سیاسی مشعر هستند به موضوع اجتماع.
فلسفه سیاسی علامه طباطبائی ناظر به اجتماع است
مباحث گذشته فیلسوف معاصر علامه طباطبائی موضوعات و مفاهیمی را افزوده است. قرارداد عام و عملی اجتماعی، ملک اجتماعی، حکومت اجتماعی، تفکر اجتماعی، تدبر اجتماعی، اجتهاد اجتماعی و سنت اجتماعی صفحات متعددی را علامه طباطبایی در رابطه با سنت اجتماعی در تفسیر المیزان و آثار دیگر خودشان صحبت کردهاند.
در فلسفه سیاسی این فیلسوف بزرگوار موضوع فلسفه سیاسی ناظر به مفهوم اجتماع است، از جنبه نظری و نظریهپردازی و این امکان فراهم میشود برای فیلسوف معاصر که فلسفه سیاسی خود را ناظر بر مفهوم اجتماع قرار دهد و این فلسفه سیاسی پردازی ناظر به مفهوم اجتماع در مفاهیمی که ذکر آنها گذشته است، خودش را نشان میدهد.
پیامدهای اصالت اجتماع
اگر ما به اجتماع توجه مستقلی در فلسفه سیاسی داشته باشیم چه پیامدها و نتایجی خواهی داشت؟ اگر اجتماع را اساس و مرجع بدانیم، به بازگشت حکومت و دولت به اجتماع خواهد بود. اگر اجتماع را اصل میدانیم در این صورت اگر هم نهادهای یادشده صدمه بخورند پایه آنهایی که اجتماع است برپا خواهد بود. اجتماع مانند دریا خواهد بود، نهادها هم مانند امواج بر سطح آب خواهند بود.
پیامد دیگر، اگر اجتماع را اصل بدانیم در برنامهریزی و سیاستگذاری سیاست اجتماعی در پیش میگیریم و در برنامههای فرهنگی و سیاسی اصالت را به اجتماع میدهیم اعم از اینکه برنامه سیاسی هم داشته باشیم یا نه و یا در یک برنامه سیاسی اجتماعی بخواهیم دولت را در اختیار بگیریم یا نه.
اگر این مسیر را برویم توجه به اجتماع به این صورت نقصی را که در برنامههای اسلام سیاسی است را جبران میکند، اسلام سیاسی بنابراین چیزی که مشهور است به جهات تاریخی مختلف دچار دولتگرایی شدید شده است اما اسلام سیاسی این توان را دارد که با استفاده از فلسفه سیاسی اسلامی و منابع فلسفه سیاسی با توجه به اجتماع و اینکه ثقل برنامهها را بر اجتماع قرار دهد می تواند این ضعف را حل کند.
علاوه بر این توجه مستقل بر اجتماع، به ما یاری میدهد که فلسفه سیاسی را به فلسفه سیاسی نازل به حکومت تبدیل نکنیم، بلکه فلسفه سیاسی را فراتر از حکومت در نظر داشته باشیم و در مباحث و پژوهش، تجزیهوتحلیل و ایده پردازی و راههای عملی برای تدبیر و تحول اجتماع خود اجتماع را هم مستقلاً در نظر بگیریم. البته این توجه مستقل به اجتماع در آثار فیلسوفان شیعه به طور مفصل قابل توجه است.
امروز در دنیا یک توجه به اجتماع قابلمشاهده است، اما به خاطر مباحثی است که از سال 1960 و 1970 پیداشده است، به دنبال انتشار آن اثر مهم نظریه عدالت است و گروهی پیدا شدند که آن صاحبنظر را انتقاد کردند که شما موقعیت مندی انسان را نورد توجه قرار نداده اید و این افراد شدند اجتماعگرایان. این مفهوم بعداً در آثار متأخرین توسعه پیداکرده، شباهتهایی به مباحثی که ما در فلسفه سیاسی اسلامی داریم اما این امر اصالت و استقلال مباحث مستقلی که در فلسفه سیاسی اسلامی است را مخدوش نمیکند و فلسفه سیاسی اسلامی از این جهت هم میتواند حرفهایی برای گفتن در زمان ما داشته باشد.
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین بهروزی لک به عنوان ناقد به طرح ملاحظات خویش پرداخت که متن آن در ذیل تقدیم می شود.
در تفکر قرآنی اصل با هدایت است نه فرد یا اجتماع
نکتهای که در مقاله بر آن تمرکز داشتهاند مفهوم اجتماع و چگونگی پردازش آن در نزد اندیشمندان اسلامی بوده است. اما مناقشه و نکتهای که میتوان مطرح کرد این است که ما از نگاه اهلبیت و قرآن کریم چگونه به اجتماع نگاه میکنیم. اجتماع در تفسیر افلاطونی محصول نظام نیازهای مادی است که انسانها نمیتوانستند زندگی خودشان را بگذرانند و در جامعه گردآورند که این تأمین بشود.
اما مفهوم قرآنی این است که امر، امر هدایت است. نه جامعه مهم است و نه فرد، آنچه که مهم است هدایت است، لذا انبیاء هادیان قرار شدند "وجعلنا هم ائمه یهدون بامرنا". در زیارت جامعه هم آمده است که "ساسة العباد و ارکان البلاد"، معصوم و حجت خدا رکن بلد است.
در واقع ما بهجای آنکه اجتماع را با نظام نیازها شروع کنیم اگر با نگاه اهلبیت و قرآن کریم نگاه کنیم نظام، نظام هدایت است. "وَ کُلَّ شَیْء اَحْصَیْناهُ فِی اِمام مُبِین" امام رکن و محور است. آیتالله جوادی آملی در کتاب شمس و وحی تبریز که اشاره به فرمایشهای علامه طباطبایی دارد میگویند این مطلب خوب بیاننشده است. در واقع انسان مدنی بالفطره است و مستخدم به تبع اگر بگوییم ثانوی است.
یعنی نگاه لطیف در این است که خداوند متعال با علم لایتناهیاش جامعه را اصل قرار نداده است بلکه هدایت را اصل قرار داده است و لذا اولین انسان هم انسان هادی است و لذا اجتماع دو نفره از نگاه کلام امامیه یکی امام است و دیگری مأموم است.
این نگاهها را در اندیشه اسلامی رها کردهایم، یونانی زدگی در اینجا انصافاً غالب است حتی در فرمایشات فارابی هم دیده میشود هرچند ارزشمند و اثرگذار است. فارابی بهجای آنکه بیاید از اهلبیت خوب الهام بگیرد و هادی آن رئیس اول را برجسته کند که چه کسی است هرچند دارد، مدینه را برجسته کرده است.
همانطور که اشاره شده پلیس و مدینه سیطره دارد تا جایی که تا الآن هم اهلبیت را رها کردهایم در فلسفه سیاسی بهجای آنکه با رویکرد اهلبیت نگاه کنیم، با رویکرد فلسفه یونانی یا اخیر مواجه هستیم. ما اصالت هدایت را قبول داریم./ف