vasael.ir

کد خبر: ۷۴۳۵
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۸ - 15 January 2018
درس خارج ولایت فقیه، آیت الله مقتدایی تبیین کرد/ جلسه 84

ادله روایی لزوم شرطیت علم برای حاکم جامعه

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرائط ولی فقیه پیرامون شرط علمیّت گفت: از روایت صحیحه عبدالکریم استفاده می‌کنیم کسی که ادعای امامت و امارت کند و غیر اعلم باشد، گمراه و ضال و مضل است، پس غیر اعلم صلاحیت برای ادعای ولایت امر ندارد و باید دارای شرط علم باشد، البته شرط اعلم بودن در این روایت، عالم بودن به طریق اولی مطرح است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هشتاد و چهارمین درس خارج ولایت فقیه که یکشنبه 15 اسفند 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بیان روایات دیگر پیرامون شرطیت علم برای ولی فقیه پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در بررسی ادله روایی شرطیت علم برای ولی فقیه گفت: در روایت عبدالعزیز بن مسلم بنا به فرمایش امام هشتم علیه السلام که صفاتی را برای ولی امر مسلمین بیان می‌کنند، محل شاهد ما این جمله است که فرمودند: امام، عالمی است که جهالت در او راه ندارد. یعنی دارای وصفی علمی است به گونه‌ای که به ملزومات امامت جاهل نیست و گرچه این روایت در مقام توصیف ائمه اثنی عشر علیهم السلام است ولی ملاک به دست می‌دهد که هرشخصی ولایت امر به عهده‌اش قرار می‌گیرد باید این اوصاف را دارا باشد.

وی در خصوص کیفیت استدلال به روایت امام صادق بیان داشت: بیان داشت: اینکه امام صادق علیه السلام میفرمایند امام امت باید زاهدترین، عالم‌ترین، شجاع‌ترین و کریم‌ترین مردم باشد، عرفاً این گونه است که باید اعلم باشد و لذا برای عالم بودن به این روایت می‌توان استدلال کرد.

استاد درس خارج در ادامه به معتبره عبدالعزیز بن مسلم اشاره کرد و گفت: امام رضا علیه السلام در مورد اختلاف امت در مساله امامت به عالم بودن زمامدار مسلمین نسبت به سایر مردم اشاره کردند.

وی در پایان به استدلال امام صادق علیه السلام در مورد عالم بودن زمامدار اشاره کرد و گفت: اگر عالم به جمیع احکام نباشد ایمن نیستیم زیرا ممکن است فرائض را جابجا کند و ممکن است حلالی را حرام و حرامی را حلال کند که اگر این گونه کند گمراه می‌شود و دیگران را نیز به گمراهی می‌کشاند.

 

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرائط ولی فقیه پیرامون شرط علمیّت گفت: از روایت صحیحه عبدالکریم استفاده می‌کنیم کسی که ادعای امامت و امارت کند و غیر اعلم باشد، گمراه و ضال و مضل است، پس غیر اعلم صلاحیت برای ادعای ولایت امر ندارد و باید دارای شرط علم باشد، البته وقتی شرط اعلم بودن در این روایت آمده است، شرطیت عالم بودن به طریق اولی مطرح است و مقصود ما از این روایت فعلاً استدلال به شرطیت علم است.

این استاد حوزه افزود: امام علیه السلام در ذیل روایتی دیگر می‌فرمایند کسی که ادعای امامت کند در حالی‌که شرایط امامت را ندارد کافر است. مراد از کافر اینجا معنای اطلاقی آن است که در مقابل اسلام است؛ زیرا گاهی به معنای کفر در مقابل مؤمن و شیعه است و گاهی به معنای انکار خداوند است که معنای اصطلاحی کفر است، در این روایت نیز از نظر کیفیت استدلال استناد به شرطیت علم با اولویت مراد است.

وی در بررسی برخی شبهات وارد شده بیان داشت: گاهی گفته می‌شود که از این ادله اشتراط علم، اطلاق می‌فهمیم و فرقی نمی‌کند که اجتهادی باشد یا تقلیدی، زیرا مراد از علم، علم قطعی صددرصد نیست، چون این علم فقط در اختیار ائمه معصومین علیهم السلام است، بلکه مراد این است که از راه شرعی علم پیدا کرده باشد، خواه مجتهد باشد یا مقلد، ولی این نظریه اشکال دارد و می‌گوییم آیات و روایاتی که به آن تمسک کردیم، این گونه علم تقلیدی را شامل نمی‌شود که در جلسه آتی بدان می پردازیم.

تقریر درس

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله روایی بر لزوم شرطیت علم برای متصدی امر ولایت

در بحث اشتراط علم در ولی امر مسلمین بیان شد کسی که متصدی امر ولایت در زمان غیبت می‌شود باید عالم و فقیه باشد و برای اثبات آن به روایاتی تمسک شد. اکنون ادامه روایات مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1ـ صحیحه عبدالکریم بن عتبه هاشمی

«عَبْدِالْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیِّ قَالَ: کُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام بِمَکَّةَ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أُنَاسٌ مِنَ الْمُعْتَزِلَةِ فِیهِمْ عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ وَ وَاصِلُ بْنُ عَطَاءٍ وَ حَفْصُ بْنُ سَالِمٍ مَوْلَى ابْنِ هُبَیْرَةَ وَ نَاسٌ مِنْ رُؤَسَائِهِمْ وَ ذَلِکَ حِدْثَانُ قَتْلِ الْوَلِیدِ»[1] صحیحه عبدالکریم بن عتبه هاشمی می گوید در ایام کشته شدن ولید خلیفه اموی در شام، در مکه نزد حضرت امام صادق علیه السلام در جلسه‌ای نشسته بودیم که برخی از بزرگان معتزله که در بین آنها عمرو بن عبید و واصل بن عطاء و حفص بن سالم غلام ابن هبیره و گروهی دیگر از سران معتزله که اعتقاد به امامت امام صادق علیه السلام نداشتند مسائلی مطرح شد تا اینکه آن گروه بیان مطلب اصلی را که به خاطرش نزد امام آمدند را به عمرو بن عبید واگذار کردند و عمرو بن عبید مطالب مفصلی بیان کرد.

از جمله گفت حالا که ولید به قتل رسید و در شام اختلاف است؛ ما محمد بن عبدالله بن حسن را برای خلافت در نظر گرفتیم که تحت لوای او باشیم و با دشمنانش مبارزه کنیم و اکنون از شما درخواست می‌کنیم به ما بپیوندی چون ما برای پیروزی، به تو و شیعیانت نیاز داریم وگرنه بنی امیه دوباره پیروز می‌شوند. امام صادق علیه السلام ابتدا از جمع پرسیدند آیا حرف همه شما همین است؟ آنان گفتند: آری.

امام پس از حمد پروردگار فرمودند فرض کنیم که همه را جمع کردید و پیروز شدید احکام اسلام را چگونه اجرا خواهید کرد؟ و در این راستا مواردی از حوادث از جمله کیفیت جنگ با کفار و مشرکین و مجوس و تفاوت آن‌ها را از آنان پرسیدند و آنان از پاسخ درماندند و ضمن دیگر پرسش‌ها برای جلسه روشن شد که آنان علم لازم برای حکومت و ولایت را ندارند. داستان مفصل است و محل شاهد ما ذیل روایت است که می‌گوید: «ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَمْرِو بْنِ عُبَیْدٍ فَقَالَ یَا عَمْرُو اتَّقِ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ أَیُّهَا الرَّهْطُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی وَ کَانَ خَیْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ.»[2] حضرت امام صادق علیه السلام رو به عمرو کردند و فرمودند: از خدا بترس و نیز خطاب به آن گروه هم فرمودند از خدا بترسید: همانا پدرم در حالی که بهترین فرد روی زمین و عالم ترین روی زمین به کتاب خدا بود؛ فرمود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است کسی که با شمشیر مردم را مجبور به اطاعت از خود نماید در حالی که اعلم و عالم‌تر از او در روی زمین وجود دارد این چنین شخصی گمراه است و کسی است که ادعایی می‌کند که در او نیست متکلف است یعنی به چیزی ادعا می‌کند ولی دارای آن نیست.

کیفیت استدلال

از این روایت استفاده می‌کنیم کسی که ادعای امامت و امارت کند و غیر اعلم باشد گمراه و ضال و مضل است، پس غیر اعلم صلاحیت برای ادعای ولایت امر ندارد و باید دارای شرط علم باشد، البته وقتی شرط اعلم بودن در این روایت آمده است شرطیت عالم بودن به طریق اولی مطرح است و مقصود ما از این روایت فعلاً استدلال به شرطیت علم است و بحث شرطیت یا عدم شرطیت اعلمیت بعداً مورد بررسی قرار می‌گیرد.

   

۲ـ روایت فضیل

«عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‌ مَنْ خَرَجَ یَدْعُو النَّاسَ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُبْتَدِعٌ وَ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ فَهُوَ کَافِرٌ.»[3] فضیل بن یسار گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم فرمودند اگر از میان مردم کسی بیاید و خروج کند و به طرف خودش دعوت نماید و خودش را به عنوان ولی امر معرفی کند در حالی‌که در بین آنان شخص اعلم وجود داشته باشد این شخص گمراه است و بدعتی ایجاد کرده است. در ذیل این روایت هم می‌فرمایند کسی که ادعای امامت کند در حالی‌که شرایط امامت را ندارد کافر است.

کیفیت استدلال

مراد از کافر اینجا معنای اطلاقی آن است که در مقابل اسلام است زیرا گاهی به معنای کفر در مقابل مؤمن و شیعه است و گاهی به معنای انکار خداوند است که معنای اصطلاحی کفر است در این روایت نیز از نظر کیفیت استدلال استناد به شرطیت علم با اولویت مراد است و فعلاً علم را بحث می‌کنیم و اعلمیت را بعداً بررسی می کنیم.

 

۳ـ روایت برقی

ما رواه البرقی فی المحاسن «مَنْ‌ أَمَّ‌ قَوْماً وَ فِیهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ أَوْ أَفْقَهُ مِنْهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ فِی سَفَالٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»[4] کسی که بر قومی امامت کند و قومی را پیشوایی کند در حالی‌که در بین آن‌ها افقه و اعلم از او وجود دارد امرشان همیشه در ضعف و سستی و رو به سقوط است. از این روایت اشتراط اعلم بودن و عالم بودن را برای امام استفاده می‌کنیم.

بعضی گفتند مراد از «أمَّ قوماً» امام جماعت است ولی می‌گوییم خصوصیتی ندارد و دلالتی بر اختصاص به امام جماعت ندارد و شامل امامت امت هم می‌شود.

همین روایت را مرحوم صدوق در عقاب الاعمال و در علل الشرایع به سند معتبر ذکر کرده پس معلوم می‌شود که روایت معتبر است.

نتیجه

پس به دلیل عقل، بناء عقلا، آیات و روایات ثابت شد که عالم بودن در ولی فقیه شرط است.

 

اکتفاء به علم تقلیدی یا لزوم علم اجتهادی

بحث بعدی این است حال که قبول کردیم در ولی امر، علم شرط است آیا علم باید اجتهادی باشد یا می‌تواند عالم مقلد مساله دان باشد؟

گاهی گفته می‌شود که از این ادله اشتراط علم، اطلاق می‌فهمیم و فرقی نمی‌کند که اجتهادی باشد یا تقلیدی باشد؛ زیرا مراد از علم، علم قطعی صددرصد نیست چون این علم فقط در اختیار ائمه معصومین علیهم السلام است بلکه مراد این است که از راه شرعی علم پیدا کرده باشد و مجتهد استنباط می‌کند و علم او از طریق آیات و روایات به دست می‌آید و احتمال خلاف نیز داده می‌شود. بنابراین برای او حجت است و زمانی که حجت شرعی شد برای او معتبر است و مقلد نیز به فتوای مجتهد استناد می‌کند و طریق او همان فتوای مجتهد است یعنی مقلد در نزد خود می‌گوید:

-        هذا ما افتی به المفتی

-        و کلما افتی به المفتی فهو حکم الله فی حقی

-        فهذا حکم الله فی حقی

پس همین طور که علم مجتهد به اعتبار اینکه مستند به طریق معتبری است معتبر است علم مقلد نیز معتبر است؛ زیرا مستند به طریق معتبری است.

پس در این آیات و روایاتی که خواندیم در ولی امر فرقی ندارد به اینکه علم از روی اجتهاد و یا از روی تقلید باشد البته در ادعا فرض این است که مقلدی است که دسترسی به مجتهدی قطعی الاجتهاد دارد که نزد اوست. فتوا در این مورد مانند طریقی است که او را به حکم الله واقعی می رساند. بحث این است در این مساله طرق رسیدن به حکم الله متفاوت است. به عبارت دیگر می‌گوییم ما از روایات استفاده کردیم که عالم به احکام باشد چه اجتهادی و چه تقلیدی باشد.

اشکال به نظریه فوق

ولی این نظریه اشکال دارد و می‌گوییم آیات و روایاتی که به آن تمسک کردیم این گونه علم تقلیدی را شامل نمی‌شود که در جلسه آتی بدان می پردازیم./926/ف

تقریر: محسن جوادی صدر

 

 



[1] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص41، کتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب9، ح2، آل البیت

[2] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص42، کتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب9، ح2، آل البیت

[3] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج28، ص350، کتاب الحدود، ابواب حد المرتد، باب10، ح36، آل البیت

[4] . تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص56، ح106، اسلامیة

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۳:۳۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۲۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۵:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۰۴