به گزارش خبرنگار وسائل، مقاله «علل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی صفویه» سعی دارد به چرایی همکاری علما و فقهای شیعی از بُعد فرهنگی و اجتماعی با دولت صفویه ـ با توجه به وجود گرایشات صوفیانه آن ـ بپردازد.
مؤلف در مقدمه با بیان اینکه، از بعد فقهی و سیاسی، هر نوع حاکمیتی که منصوب از طرف خداوند نباشد، فاقد مشروعیت میباشد و بنابر اصل اولی هر نوع همکاری با چنین حکومتی شرعاً حرام بوده و جایز نمیباشد؛ گرچه بنا بر اصل ثانوی، همکاری با چنین دولتی جایز میباشد، به تصوف در ایران از تیموریان تا دوره صفویه پرداخته است.
مؤلف معتقد است که در این بازه زمانی، تصوف در ایران به خصوص با توجه به حمایت برخی از حکومتها به لحاظ فرهنگی و اجتماعی از موقعیت نسبتاً خوبی تا دوره صفویه و کمی بعد از تشکیل دولت صفوی، برخوردار میباشد.
سیر تعامل علمای شیعه با حکومتها از دیگر مباحث این مقاله میباشد که به اعتقاد مولف، سه دورة مهم در تعامل و همکاری علمای شیعه با حکومتها را میتوان ترسیم کرد. دوره اول، برخوردهای عالمان شیعه با حکومت بغداد، قبل و بعد از روی کارآمدن دولت آل بویه در قرن چهارم و پنجم هجری. دوره دوم، برخورد عالمان شیعه با ایلخانان مغول که از سقوط حکومت بغداد به بعد و دوره سوم، دورة برخورد عالمان شیعه با دولتمردان صفوی است که از تشکیل این دولت در اوایل قرن دهم هجری، شروع و بعد از آن.
مؤلف سپس به اختلاف نظر علمای شیعی با دراویش و صوفیان قزلباش اشاره میکند که فقها و متکلمین نمیپسندیدند که وجدان به تنهایی در قضایای باطنی حکمفرما باشد و شرایع و احکام قرآن به اعمال ظاهری، منحصر گردد.
به اعتقاد مولف، شاید در میان متصوفه، مردمی ساده و به دور از آمال و مطامع دنیوی و هرگونه مسائل پیچیده علمی بوده باشند که هدفی جز رسیدن به لقای الهی و کمال انسانی نداشته باشند، ولی این نکته قابل انکار نیست که صوفیان قزلباش، دارای عقاید و افکار خاصی بودند که فقها و علمای شیعه با آنها همرأی و همنظر نبودند.
اعتقاد درویشان غُلات از جمله صوفیان قزلباش به حلول روح خدا در جسم انسان، وحدت وجود و تناسخ بودند و بر پایة چنین اعتقادی، تعدادی از آنها مانند رهبر درویشان مشعشعی و یا نیاکان شاه طهماسب؛ مانند شیخ جنید و شیخ حیدر، خود را خدا میخواندند، یکی از مخالفت های علمای شیعه با صوفیان قزلباش بود؛ نفی تقلید و زیان بخش دانستن آن، توجه صوفیان به خانقاه و تلاش علماء برای کشیدن مردم به مسجد در مقابل و تفرقه بین شریعت و حقیقت، از دیگر موارد اختلافی علماء با صوفیان قزلباش بود.
مؤلف معتقد است نخستین کسی که علناً در دولت صفویّه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنها را به باد انتقاد گرفت، عالم عظیمالشّأن ملا محمدطاهر قمی؛ استاد اجازه علامه مجلسی بود که البته او در مبارزه خود با صوفیه، چندان توفیقی نیافت و فقط توانست زمینه را برای شاگردش؛ علامه مجلسی آماده سازد تا عملاً جلوی بدعتهای آنها را گرفت.
به اعتقاد مؤلف، البته مبارزه با صوفیگری بهمعنای نفی تصوف بهطور کامل نیست و علامه مجلسی از آن غافل نبوده است؛ حتی برخی برخی از جمله سیدحیدر آملی برای اولینبار میان تصوف و تشیّع، تلفیق ایجاد کرده و آن را یکی دانستند.
علل همکاری علما با دولت صفویه از دیگر مباحث این مقاله می باشد که موجب همکاری علما با چنین دولتی با توجه به گرایشات صوفیانه خود در ابتدای راه، گردید.
درک شرایط اجتماعی و موقعیت زمانی اولین دلیل این امر می باشد؛ چرا که از دید بسیاری از علمای امامیه، مصلحت شیعیان، اقتضاء میکرد که آنها از این فرصت تاریخی چشمپوشی نکنند و دولت شیعی صوفی را رها ننمایند؛ زیرا در صورت عدم همکاری، حتی با چیرگی صفویان بر دشمنان خود مذهب افراطی و غالیانه صوفیان قزلباش در ایران نهادینه میشد.
بنابراین، این گروه از فقها و مجتهدان، فرصت را از دست ندادند و با همکاری با دولت صفوی پایگاهی مطمئن برای تشیّع در آن روزگار پدید آوردند؛ بنابراین، علما و فقهای شیعه با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و موقعیت زمانی کشور، نهتنها به رویارویی با چنین دولتی نپرداختند، بلکه همواره در طول تاریخ شاهد بودهایم که علمای شیعه در مواجهه با مسائل کلان کشوری با اهم و مهمکردن مسائل، آنجا که خطری برای اصل منافع ملی و مذهبی از سوی دشمنان خارجی احساس میشد به کمک دولتهای وقت آمدهاند.
متأثربودن از مشئ عملی عالمان شیعه در برخورد و تعامل با سلاطین جور در گذشته از دیگر دلائل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی صفویه بود که حتی در کلمات آنها مورد اشاره و استناد قرار گرفته است.
فقر فرهنگی و اجتماعی کشور از اندیشه و تشیّع فقاهتی در برابر تشیّع صوفیانه سومین دلیل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی صفویه بود. به اعتقاد مولف، رسمیتبخشیدن به مذهب تشیع، ملزوماتی را به دنبال داشت که نمیشد بیتفاوت از کنار آن گذشت. در واقع، تبیین و تدوین قوانین شرعی بر پایة آموزههای دینی تشیّع، احساس میشد و تبعاً، نهتنها فقه شیعه، ظرفیت لازم را برای زندگی شخصی افراد؛ بلکه برای وضع قوانین کشور در عرصههای سیاسی، قضایی و حکومتی دارا بود.
بنابراین برای ترویج و تسرّی چنین رویکردی؛ یعنی اندیشه و تشیع فقاهتی و زدودن فقر فرهنگی کشور از معارف شیعی در جامعه، به همکاری و همیاری علمای شیعه نیاز بود؛ به اعتقاد مؤلف، به لحاظ اجتماعی، شیعه و تبعاً علما بعد از مدتی طولانی، از حالت تقیه خارج شدند و زمینه و فرصتی برای بسط ید علما فراهم آمد.
بیان و ترویج حقایق دینی تشیّع در برابر تصوف و تعدیل تصوّف از دیگر دلائل همکاری علمای شیعه بود، ترویج و بیان حقایق شیعی از جمله چیزهایی است که در همان ابتدای تشکیل دولت صفوی با آن مواجه هستیم.
بسیاری از عالمان مانند محقق کرکی یا شیخ بهایی و یا علامه مجلسی با توجه به فضای فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه آن روز، علیرغم میل باطنی خود، تنها به جهت ترویج و بیان مکتب تشیع و امر بهمعروف و نهی از منکر، وارد مناصب حکومتی شدند.
یکی دیگر از دلایلی که میتوان به آن اشاره کرد استفاده از ظرفیت تصرف شیعی در تصوف اهل سنت میباشد؛ بدین معنا که ما در این دوره شاهدیم که از یک سو، دولت صوفیمسلک صفوی خواسته یا ناخواسته به هر دلیلی مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی کشور قرار میدهد و از سوی دیگر، باز به هر دلیلی، چنین دولتی با گرایشهای صوفیانه، علمای شیعه را که عمدتاً از منطقه جبلعامل میباشند برای تصدی مناصب حکومتی دعوت میکند.
بنابراین تعامل و همکاری علمای شیعه با دولت صفویه با توجه به گرایشات صوفیانه آن، گذشته از مبانی سیاسی و فقهی همکاری با حکومتهای جور که در کتب فقهی متقدمین و متأخرین به آن اشاره شده، معلول عوامل فرهنگی و اجتماعی و درک شرایط خاص حاکم بر جامعه آن روز میباشد، عمل به تکلیف، بیان معارف و حقایق اصیل شیعی، نشاندادن ظرفیت مذهب تشیع و جلوگیری از انحرافات گروهی با تفکراتی صوفیانه که بعد از تشکیل دولت و حکومت به هر دلیل، مذهب تشیّع را مذهب رسمی کشور قرار میدهند از اساسیترین دلایل همکاری علمای شیعه با دولت صفویه میباشد.
اگر در این برهه از زمان، علمای شیعه در حکومت وارد نمیشدند به راستی معلوم نبود با آن تفکرات صوفیانهای که از دولت صفویه در ابتدای امر سراغ داریم چه بر سر مبانی فکری و اعتقادی شیعه میآمد و آیا مسیری که اکنون از اسلام راستین به واسطه مجاهدت علما و فقهای اصیل شیعی، در پیش روی ما گشوده است در صورت عدم همکاری علما با چنین دولتی باز گشوده بود یا نه؟!
به هر حال، تاریخ همواره گواه این امر بوده که علمای اصیل شیعه در مقاطع مختلف تاریخی با درایت و مصلحتاندیشی به وظیفه شرعی و انسانی خویش عمل کردهاند؛ گاهی با سکوت، گاهی با دادن خون خود و گاهی با گروگذاشتن آبروی خویش و ... . روشن است که شرایط فرهنگی و اجتماعی هر مقطعی از تاریخ با دیگر مقاطع، متفاوت بوده و در هر دورهای، تکلیف بهگونهای رخ مینمایاند، ولی آنچه مسلّم است اینکه هدف در تعامل با حکومتها، نه رسیدن به مطامع پست دنیوی، بلکه حفظ و اعتلای مذهب بوده است./206/823/م
نویسنده: محسن فتاحی اردکانی