به گزارش سرویس اقتصاد پایگاه تخصصی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، مدرس حوزه علمیه خراسان شمالی، در جلسه شصت و پنجم درس گفتار فقه که بیست و هشتم فروردینماه 96 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه مبحث خمس، به تشریح آیه 41 سوره انفال پرداخت.
وی اظهار کرد: «ما یغتنم من اهل الحرب»؛ یعنی آن چیزی که جنگجویان مسلمان از اهل حرب به دست میآورند؛ یعنی با کافر حربی میجنگند و چیزهایی را به دست میآورند، اگر جنگ با اذن امام باشد و آنهایی هم که در مقابل مسلمانها هستند کافر حربی هستند اسم آنچه به دست میآورند غنائم است.
استاد درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی افزود: در مورد منقول و غیرمنقول بودن غنائم امام میفرمایند: فرقی نمیکند منقول باشد یا غیرمنقول، به همه اینها غنائم میگوییم؛ یعنی خمس همه اینها به امام میرسد و چهارپنجم آن به جنگجویانی که رفتهاند و جنگیدهاند.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اینجا مسئله مهم، همین مسئله اراضی و مساکن است که در مورد آن قول اختلافی وجود دارد، دو قول در اینجا هست؛ یکی قول مشهور که میگوید فرقی بین غنائم منقول و غیرمنقول نیست و همه آنها خمس دارند و دیگری که خلاف این قول است.
وی ادامه داد: بسیاری از متقدمین و متأخرین فقهای ما ازجمله امام راحل قائل به این هستند که «ما حواه العسکر و ما لم یحوه»؛ آنچه لشکر برداشته آورده و آنچه قابل حمل نبوده و برنداشته همه متعلق خمس است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی افزود: اما قول دیگری هم هست که مشهور نیست؛ ولی آن هم قول قوی است و بالاخره عدهای فقهای بزرگ آن را پذیرفتهاند که غنیمت جنگی؛ یعنی آن چیزی که غانم و مجاهد بتواند با خودش بیاورد، انصراف دارد به قابل حمل بودن؛ اما زمین و باغ و مسکن و اینجور چیزها قابل حمل نیست شامل حال اینها نمیشود.
تقریر درس:
موضوع بحث خمس بود، رسیدیم به تحلیل و توضیح موارد هفتگانهای که خمس بر آنها واجب است؛ بهعبارتدیگر متعلق خمس، اولین بحثی که در این جهت مطرح میشود غنائم دارالحرب است.
یکی از مواردی که در فقه و کتاب جهادالعدو و همچنین کتاب الخمس در مورد آن بحث میشود غنائمی است که رزمندگان و جنگجویان در مواجهه با دشمن و میدان جنگ به دست میآورند.
خُب، اصل مسئله را از تحریرالوسیله حضرت امام (ره) میخوانیم بعد توضیح میدهیم، حضرت امام در کتاب الخمس در بحث غنائم میفرمایند: «ما یغتنم قهرا بل سرقة و غیلة إذا کانتا فی الحرب و من شئونه من أهل الحرب» [1]
غنائم چیزی است که قهرا به دست میآید؛ یعنی بر اثر غلبه و زور، وقتی یک لشکری بر لشکر مخالف زور و غالب میشود آن چیزی که از آنها میگیرد غنائم است، حتی گاهی از آنها میدزدند عیبی ندارد دشمن است و از اموال او میدزدند، اینکه میدزدند غنیمت است.
یا کسی را میکشد البته نه در درگیری، هنوز جنگ شروع شده یا نشده در همان لابهلا فردی از دشمن را میکشد و اموال او را برمیدارد، ساعت او را درمیآورد، اگر لباسهای خوب دارد از تن او درمیآورد و ...، غیله یعنی مرگ و کشتن ناگهانی و به قول امروزیها ترور، جنگ شروع نشده؛ اما دست به کار میشود و حساب دشمن کافر را میرسد.
پس بنابراین چه بر اثر پیروزی به دست بیاید، چه بر اثر سرقت و چه بر اثر کشتن ناگهانی طرف مقابل به دست بیاید، البته این دو قید سرقت و غیله که میزنند را میفرمایند در صورتی که این هم از آداب جنگ باشد، در عرف جنگ اینها هم معمول است، چیز خلاف عرف نیست.
پس «ما یغتنم من اهل الحرب»؛ یعنی آن چیزی که جنگجویان مسلمان از اهل حرب به دست میآورند؛ یعنی با کافر حربی میجنگند و چیزهایی را به دست میآورند.
کافر حربی کیست و اهل حرب به چه کسی میگوییم؟ امام در این وسط نرخ هم تعیین میکنند! «الذین یستحل دماؤهم و أموالهم و سبی نسائهم و أطفالهم إذا کان الغزو معهم بإذن الإمام (ع)» [2]
کافرهای حربی کسانی هستند که خونشان حلال، اموالشان مباح و اسیر کردن زنان و کودکانشان جایز است، کافر حربی کسی است که خونش حلال است، میتوانی اموالش را تصرف کنی و زن و فرزندانش را اسیر کنی، اگر با اینها جنگیدی آنچه به دست میگیریم و به دست میآوریم جزء غنائم میشود.
کی و به چه شرطی؟ شرط این است که غزو و جنگ با اجازه و اذن امام باشد، حالا بخشهای بعدی آن میآید، عجله نکنید، اینکه آیا این موارد در زمان ما هم هست؟ بله به مبحث دفاع میرسیم، آرامآرام میرسیم، «الهم بیر بیر»!
اگر جنگ با اذن امام باشد و آنهایی هم که در مقابل مسلمانها هستند کافر حربی هستند اسم آنچه به دست میآورند غنائم است.
عنایت کنید «من غیر فرق بین ما حواه العسکر و ما لم یحوه کالأرض و نحوها علی الأصح» [3]
فرقی نیست بین آنچه عسکر به دست میآورد، چیزهایی است که قابل حمل و انتقال است، مثل لباس، اسلحه و سایر چیزهای دشمن و آنچه نمیتواند بردارد مثل خانهها و زمینهایی که تصرف میکنند یا تانک دشمن که نمیتوانند آن را بردارد بیاورد، پس چیزهایی که در صحنه جنگ بوده و قابل نقل نیست مانند اماکن، اراضی و مساکن و خانهها و باغها که نمیتوانند اینها را پشت بگیرند و از منطقه بیاورند.
«علی الأصح»؛ یعنی این قول بر صحیحتر، پس از اینجا شروع میشود که شما بفهمید در مقابل این یک قول دیگر هم هست، این را داشته باشید تا بعداً توضیح دهیم.
این یک بخش از مسئله که غنائم به چه چیزهایی میگوییم؟ به چیزهایی که در میدان جنگ کافر حربی به دست میآید یا قهرا و از باب غلبه یا از باب سرقت و یا از باب کشتن ناگهانی طرف مقابل.
خُب، شرط اینگونه اموال که غنائم حساب شوند این است که جنگ به اذن امام معصوم باشد، مسئله دوم این است که فرقی نمیکند آنکه به دست میگیرد بتواند اموال را نزد فرمانده بیاورد تا فرمانده بگوید خمس آن را به ما بده مابقی برای خودت یا بگوید ما مثلاً هزار هکتار از زمینهای دشمن را به تصرف درآوردیم، یک شهر گرفتیم، چند بخش و روستا را گرفتهایم و در این حمله مزارع و باغات زیادی را به تصرف درآوردهایم.
امام میفرمایند: فرقی نمیکند منقول باشد یا غیرمنقول، به همه اینها غنائم میگوییم؛ یعنی خمس همه اینها به امام میرسد و چهارپنجم آن به جنگجویانی که رفتهاند و جنگیدهاند. این تا اینجا متن مسئله تحریرالوسیله.
اینجا مسئله مهم، همین مسئله اراضی و مساکن است که در مورد آن قول اختلافی وجود دارد، دو قول در اینجا هست؛ یکی قول مشهور که میگوید فرقی بین غنائم منقول و غیرمنقول نیست و همه آنها خمس دارند.
قوم دوم قول غیر مشهور است، میگویند فرقی نمیکند چه منقول باشند و چه غیرمنقول، همه آنها متعلق خمس هست، به همه اینها غنائم میگویند، همه اینها صدق غنیمت میکند.
حالا امروز میخواهیم دو تا قول را بررسی کنیم، آنهایی که میگویند فرقی نمیکند بهعبارتدیگر قائل به تعمیم هستند و میگویند فرقی بین اشیای منقوله و غیرمنقوله در دارالحرب نیست، هر دو متعلق خمس هستند، دلیل اینها چیست؟ اینها چه کسانی هستند؟ در بین اینها هم از متقدمین فقها و هم از متأخرین هستند.
چند نفر از آنها را نام ببریم که این بزرگان قائل به عمومیت بوده و میگویند فرقی نمیکند، شیخ طوسی که اولین فقیهی است که بهصورت مبسوط فقه نوشته در «نهایة» صفحه 198 قائل به تعمیم است و میگوید فرقی بین منقول و غیرمنقول نیست.
مرحوم محقق صاحب شرایع در جلد یک صفحه 179 کتاب الشرایع همین قول را پذیرفته و علامه در تذکره جلد پنج صفحه 409 همین قول را پذیرفته است.
باز علامه در جلد یک کتاب ارشاد الاذهان صفحه 292 و شهیدین شامل شهید اول در کتاب البیان صفحه 213 و شهید ثانی در کتاب «الروضة البهیه» که خواندیم شرح لمعه است در جلد دو صفحه 65 این قول را پذیرفتهاند.
خُب، اینها از متقدمین و متأخرین فقهای ما بودند که قائل به این هستند که «ما حواه العسکر و ما لم یحوه»؛ آنچه لشکر برداشته آورده و آنچه قابل حمل نبوده و برنداشته همه متعلق خمس است.
امام (ره) هم جزء همین فقها است و خواندیم که ایشان هم فتوا داده «علی الاصح» و بنا به قول اصح و صحیحتر هر دو مدل از این چیزها متعلق خمس هستند. اکثر فقها هم این قول را پذیرفتهاند که آن را قول مشهور در این بحث میگویند.
قول عدم تعمیم غنائم حربی
اما قول دیگری هم هست که مشهور نیست؛ ولی آن هم قول قوی است و بالاخره عدهای از فقهای بزرگ آن را پذیرفتهاند که از قدما نسبت به عصر ما مرحوم صاحب حدائق در حدائق الناضره سرسختانه ایستاده و گفته وقتی میگوییم غنیمت جنگی؛ یعنی آن چیزی که غانم و مجاهد بتواند با خودش بیاورد، انصراف دارد به قابل حمل بودن؛ اما زمین و باغ و مسکن و اینجور چیزها قابل حمل نیست شامل حال اینها نمیشود، حالا استدلال ایشان را هم میخوانیم.
آیتالله بروجردی (ره) از زمان معاصر فرموده که شامل زمین و اراضی و مساکن نمیشود؛ این دو تا از متأخرین که سرشناس بوده و اسامی آنها آشنا است. باز در بین متقدمین هم حلبی در کافی و بعضی از افراد دیگر گفتهاند.
حالا این دو قول را بررسی کنیم، الآن قول مشهور است که میگوید وقتی شما به آیه نگاه کنید میبینید که اطلاق دارد، «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ»[4] بدانید آنچه غنیمت به دست میآورید و دستاورد شما در میدان حرب است، خمس آن را بپردازید، میگویند «أَنَّمَا» یعنی هر شیئی، شیء شامل منقول و غیرمنقول میشود و این آیه شریفه اطلاق دارد. آیه شریفه قید و بندی ندارد، تفصیل نداده که کدام چیزها به آن خمس تعلق میگیرد و کدام نمیگیرد، میگوید: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم»؛ هرچه که غنائم دارالحرب است متعلق خمس است.
خُب، اطلاق آیه است، آیه قرآن هم است و نمیشود آن را کاری کرد، اطلاق داشته و همه غنائم دارالحرب را شامل میشود.
و از آن طرف روایاتی هم که بتوانند در مقابل این آیه بایستند و تخصیص بزنند نداریم، بعضی از روایات داریم که اعم از آن فهمیده میشود یا سند آن ضعیف است و یا دلالت آن ضعیف است و نمیتوانیم به آن روایات تمسک کنیم.
پس مهمترین دلیل قول مشهور اطلاق آیه شریفه است که اطلاق دارد، ظاهر قرآن برای شما حجت بوده و اطلاق آن حجت است؛ درنتیجه نمیتوانید استثنا بزنید و بگویید زمینهایی که قابل حمل نیست غنیمت است؛ اما خمس ندارد، قرآن میگوید هرچه که غنیمت باشد خمس دارد و هر دو غنیمت هستند.
حالا بعد خواهیم گفت که بعضیها مثل آیتالله فاضل میگویند اصلاً رزمندهها برای زمین میجنگند چیزهای دیگر که مهم نیست، ایشان محکم ایستاده و میگوید وقتی رزمندهها به جنگ میروند میگویند یک وجب از خاک خود را به دشمن نمیدهیم، مسئله خاک و زمین مهم است کسی به فکر چکمه و ساعت و سایر داشتههای افراد دشمن نیست، هدف نهایی فتح سرزمینها است چطور شما میگویید سرزمینها متعلق غنائم حساب نمیشود، خمس ندارد؟
حالا بعد خواهیم گفت، ایشان هم طرفدار تعمیم بوده و اینجوری مثال میزند که اصلاً در جنگها هدف فتح سرزمینها است نه فتح چکمه و پوتین و اورکت و ... اینها که هدف نیست. دشمن را از زمین خود بیرون کنیم یا زمین آنها را بگیریم که قدرتنمایی کنیم، هدف این است.
پس اجمالاً قائلین به تعمیم و قول مشهور که میگویند فرقی نمیکند زمین باشد، قابل حمل باشد، منقول باشد یا غیرمنقول آیه شریفه یکی از استدلالهای آنها بر این مطلب است.
علاوه بر این بزرگانی از فقها هم از صدر اسلام از زمان شیخ طوسی از هزار و چند سال پیش قائل به این شدهاند، معلوم میشود رد پایی از استدلال در دست آنها بوده که فتوا دادهاند؛ بنابراین علاوه بر ظاهر آیه، فتاوای مشهور بین فقهای متقدم از زمان شیخ طوسی هم میتواند دلیلی بر عمومیت بین منقول و غیرمنقول باشد.
بعد آقایانی که قائل به تفصیل هستند مثل صاحب حدائق و مرحوم آیتالله بروجردی چه میگویند؟ استدلال آنها چیست؟ استدلال این بزرگواران این است که ما اطلاق آیه را قبول داریم، آیه از نظر ظاهر اطلاق دارد «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ»، ظاهرش این است که هر غنیمتی چه زیاد باشد چه کم، منقول باشد غیرمنقول باشد، شمشیر، کلاهخود، پول و نقد باشد، لباس باشد و ... در همه اطلاق آیه را قبول داریم؛ اما به اراضی و منازل غنیمت نمیگویند، میگویند رزمندهها رفتند جنگیدند غنائمی به دست آوردند، همین عبارت به دست آوردن هم اندکی مؤید است، غنائمی به دست آوردند نه اینکه آن زمین را گرفتند اما رها کردند و آمدند، در این مورد که به معنای عرفی به دست نیاوردهاند، زمین از جای خود تکان نخورده است، چیزهایی که پیش فرمانده و حاکم اسلامی آوردند و میگویند آقا ما یک تن لباس آوردیم، 100 تا ساعت، چند تا اورکت، 100 تا پوتین و ... از اینها جمع کردیم آوردیم چهکار کنیم؟ میگوید خمس آن را به ما بدهید بقیهاش متعلق به شماست بین خودتان تقسیم کنید.
پس اینها میگویند غنیمت شامل همین موارد دمدستی و قابل حمل و نقل است، اراضی و مساکن و باغات و چیزهایی که سر جای خود قرار دارند را اصلاً غنیمت نمیگویند و زمین و اینگونه موارد درست است که از نظر سلطان غالب و مغلوب کسی که در جنگ غلبه پیدا میکند میگویند سرزمینها را فتح کرد، از این جهت میگوییم رزمندگان سرزمینهایی را فتح کردند، فتح یعنی غلبه، غلب یعنی زور و اقتدار خود را نشان دادند.
خُب، آن زمین که عوض نشد، قبل از پیروزی رزمندگان بر سرزمین کفار، علاقهای بین مالکین کفار و زمینهایشان بود که اسم آن مالکیت بود، وقتی رزمندگان مسلمان بر کافر پیروز شدند و سرزمینهای آنها را گرفتند آن علاقه قیچی میشود، علاقه به سلطان غالب وصل میشود، از حالا به بعد این زمینها مال بیتالمال و امام المسلمین میشود.
پس ببینید اینها سر جای خودش هست، این زمینها وارد بیتالمال میشود، حالا اینکه این زمینها را چهکار میکنند بعد خواهیم گفت، فرمانده و امام المسلمین میتواند اینها را اجاره دهد و از عواید آن مسلمانها را اداره کنند، حتی به صاحبهای اولیه همان زمینها اگر کافر هم باشند حربی یا غیر حربی یا غیر کافر میتواند به آنها واگذار کند؛ یعنی زمین خودشان را به خودشان اجاره دهد و عواید آن را صرف مصالح مسلمین کند.
این آقایان اینجوری میگویند، میگویند اینها را صرفنظر کنید چراکه متعلق خمس نیست، بله جزء بیتالمال بوده و مال امام المسلمین هست؛ ولی الآن بحث ما در غنائمی است که خمس به آنها تعلق میگیرد، میخواهیم بگوییم خمس به اینها تعلق نمیگیرد اینکه این زمینها دست حاکم است و چهکار باید بکند و چگونه تقسیم کند بحث دوم است، الآن به آن کار نداریم «اراضی مفتوحة عنوه» که در کتابهای فقهی ما هست و «اراضی خراجیة» که حالا بعد اشاره خواهیم کرد.
پس بنابراین این بحث را خلط و مخلوط نکنیم، بحث متعلق خمس یک بحث است بحث اینکه این زمینها مال بیتالمال است بحث دیگر است. اینها نباید با هم مخلوط شوند.
این تحلیلی است که آیتالله بروجردی و همچنین صاحب حدائق پای آن محکم ایستادهاند و گفتهاند که اینها اصلاً جزء مصادیق غنیمت نیست.
بعد آیتالله بروجردی به یک نکتهای هم اشاره میکند و میگوید: از تأمل در روایات خراجیه این فهمیده میشود که این اراضی موقوف بر مسلمین است.
اراضی خراجیه به معنای آن دسته از اراضی است که شما به کسی میدهید عواید، اجارهبها و یا درصد از او میگیرید، آنها بر روی زمین کشت و کار کرده و آبیاری میکنند آن میزان عواید به بیتالمال مسلمین برمیگردد، هیچ وقت کسی نگفته آنجا باید خمس بدهند، بحث خمس اصلاً در اینجا مطرح نشده است.
پس مؤید اینکه خمس به غنائم اینجوری تعلق نمیگیرد این است که از روایات اراضی خراجیه هم این فهمیده میشود که این اراضی موقوف بر مسلمین است، وقف شده برای مسلمانها است، مثلاً نمیگویند برای رزمندهها، چهارپنجم آن را به رزمندهها بدهید یکپنجم آن متعلق به بیتالمال است.
میگویند هر جا اراضی «مفتوحه عنوه»؛ یعنی آن دسته از اراضی که به قهر و غلبه گرفته شد یا اراضی خراجیه که به معنای اراضی فتح شده است که به دست افراد دادهاند که کشت و کار بکنند و بخشی از عواید آن به بیتالمال برسد.
همه فقها در کتابهای فقهی میگویند اینها مال بیتالمال است و دیگر بحث خمس آن را مطرح نمیکنند، میگویند تا روز قیامت مالک این زمینها مردم هستند، آنهایی که در زمان آن جنگ به دنیا آمدهاند، تا روز قیامت هر کس به دنیا آمد از آن زمینهایی که در زمان جنگ فتح و غلبه شده و به دست رزمندگان آن سرزمین اسلام افتاده، همه در آن زمینها شریک هستند؛ یعنی مال بیتالمال مسلمین در طول تاریخ هستند.
خُب، پس باید این مسئله را تفکیک کنیم، وقتی میگوییم غنائم دارالحرب به آنهایی میگوییم که قابل حمل و نقل باشد، به زمین، خانه و امکاناتی که در آنجا هست که خمس به آنها تعلق بگیرد اطلاق نمیشود. مرحوم صاحب حدائق هم همین را میگوید.
یک نکته دیگر از آیتالله بروجردی عرض کنیم، آیتالله بروجردی میفرماید: خُب، اگر ما این نظریه را بپذیریم نظریه بزرگان را چهکار کنیم؟ شیخ طوسی آدم کوچکی نیست، علامه حلی و این بزرگان قدما، متأخرین، شهیدین و ... همه قائل به عمومیت هستند، قول بزرگان را چهکار کنیم؟ در مقابل این اقوال پیشینیان، متأخرین و متقدمین چهکار کنیم؟
ایشان میفرماید: آنچه قول مشهور پذیرفتهاند از زمان شیخ به بعد، از تأمل در کلام آنها فهمیده میشود که دلیل آنها فقط ظاهر آیه است، اینها به ظاهر آیه شریفه چسبیدهاند که بله «ما غنمتم» شامل همه این موارد میشود و ما ثابت کردیم و ثابت میکنیم که ظاهر آیه تخصیص خورده با روایاتی که بعد اشاره خواهیم کرد.
ایشان میفرماید: «وقد عرفت ما تمسک باطلاق الآیة»؛ شما متوجه شدید که نمیشود ظاهر آیه را ملاک گرفت، ملاک مجموع آیات و روایات و بیانات فقها است، این بیاناتی هم که اینجا از چند تا از بزرگان نقل کردیم که گفتهاند خمس تعمیم دارد، از ظاهر آیه استدلال کردهاند، دلیل خاصی بر این مطلب قائم نشده است؛ یعنی دلیل دیگری ندارند مثلاً یک روایت بیاورند یا چند روایت صحیحه نقل کنند.
ایشان میفرماید ما هر چه گشتیم غیر از همین چیز دیگری نیست، خُب، ما هم اجتهاد میکنیم، چطور آنها از ظاهر آیه این را فهمیدهاند ما از ظاهر آیه این را میفهمیم. ما میگوییم ظاهر آیه اطلاق ندارد انصراف دارد به آن مواردی که منقول است غیرمنقول را شامل نمیشود.
بعد علاوه بر این آیه، آیتالله بروجردی میفرماید: ما طرفدار هم داریم، اینجور نیست که از بزرگان صدر فقاهت و متقدمین کسی طرفدار این نظریه نباشد، حلبی کتابی دارد به نام «الکافی فی الفقه» در صفحه 170 موافق است، علاوه بر این صاحب حدائق در جلد 12 حدائق الناضره صفحه 324 همین نظر را دارد.
پس از متقدمین و متأخرین ما طرفدار این قول را داریم. مرحوم صاحب حدائق هم محکم پای این نظر ایستاده است، من هم دیدم صاحب حدائق در کتاب خود که آدرس دادیم محکم ایستاده و گفته که خیر اراضی شامل غنائم دارالحرب که خمس به آنها تعلق میگیرد نیست، ما روایات زیادی داریم که خلاصه این روایات آیه شریفه را تخصیص میزند.
ما در اصول خواندیم که گاهی ظاهر آیات مطلق است اما روایاتی خاص از معصومین وارد میشود و آیه شریفه را تخصیص میزند، حالا بعد خواهیم خواند ما روایاتی داریم که از این روایات برمیآید که ائمه و پیغمبر (ع) در بحث زمینها و اراضی و مساکن اصلاً مسئله خمس را مطرح نکردهاند، نگفتهاند اول خمس آن را به ما بدهید بعد بروید تصرف کنید، اینها را گرفتند و از عواید آنها جامعه اسلامی را اداره کردهاند./236/
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع:
[1]. تحریرالوسیلة، امام خمینی، ج 1، ص 352، دارالعلم.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. قرآن کریم، سوره انفال، آیه 41.