به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولیفقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه پنجاه و ششم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که شانزدهم اسفندماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بحث ثبوت رؤیت هلال، به ادامه تشریح دلایل قائلین به تعمیم رؤیت هلال ماه پرداخت.
خلاصه درس گذشته:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه پنجاه و پنجم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی در ادامه تشریح دلایل قول تعمیم ثبوت رؤیت هلال، اظهار کرد: در این زمینه حرف اساسی این است که آیا رؤیت ماه طریق است یا موضوع؟ رؤیت طریقیت دارد یا موضوعیت؟ یعنی ما حتماً باید ببینیم تا ماه ثابت بشود یا باید بدانیم تا ماه ثابت شود؟ موضوع تکلیف ما چیست؟
وی افزود: آنچه مهم است علم ماست نه رؤیت ما، اگر دانش و علم ما به اینجا رسید که به هر دلیلی فهمیدیم اول ماه شده است؛ ولو خودمان ندیدیم ولی علم پیدا کردیم، این علم محور و مناط و ملاک تکلیف است نه رؤیت.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: آنچه بر من واجب میکند روزه بگیرم چیست؟ این است که بر من ثابت و محرز شود که ماه آغاز شده و اول ماه قمری است، حالا این علم من ممکن است از راههای گوناگونی به دست بیاید؛ رؤیت، تواتر، شیاع، شهادت دو بینه و راههای گوناگون دیگر.
خلاصه درس حاضر:
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی در ادامه تشریح دلایل قائلین به تعمیم رؤیت هلال ماه، اظهار کرد: این فقها میفرمایند رؤیت طریق است موضوعیت ندارد؛ یعنی اگر ثابت شد ماه دیده شده و از تحتالشعاع خارج شده است صرف همین خروج ماه از تحتالشعاع خورشید اول ماه را ثابت میکند.
وی افزود: وقتی اول ماه تحقق پیدا کرد برای همه اول ماه است چه ببینند چه بدانند، عدهای میبینند، عدهای مستقیم نمیبینند؛ ولی به شهادت عدلین یا مسیر دیگری برای آنها اثبات میشود.
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی گفت: حرکت طبیعی ماه، قانونی دارد که کلاً با قانون خورشید فرق میکند، حالا که فرق میکند احکام آن هم فرق میکند، در خورشید «لکل بلدٍ رؤیتُهم»؛ هر کسی افق خودش را ببیند، طلوع و غروب خورشید را ببیند و روزه خوردن و افطار و سحر خود را با خورشید تنظیم کند؛ اما در ماه این جور نیست، شاید اصلاً ما ماه را در ایران نبینیم یک کشور دیگر در دوردست دیدند بر اساس آن رؤیت ماه برای ما هم تکلیف میآورد.
وی ادامه داد: پس بنابراین دلیل محکمی که قائلین به تعمیم دارند این است که اگر ما حرکت ماه را درست تصور کنیم میتوانیم عمومیت رؤیت را در بلاد صغیره و کبیره بپذیریم.
تقریر درس:
بحث در استدلال قول به تعمیم بود، آنهایی که میگویند ماه در هر کجا که رؤیت شد و ثبوت هلال تحقق پیدا کرد برای بقیه بلدها و شهرهای دوردست هم حجت است چندین دلیل اقامه کردهاند ازجمله میفرمایند رؤیت طریق است موضوعیت ندارد؛ یعنی اگر ثابت شد ماه دیده شده و از تحتالشعاع خارج شده است صرف همین خروج ماه از تحتالشعاع خورشید میشود اول ماه.
وقتی اول ماه تحقق پیدا کرد برای همه اول ماه است چه ببینند چه بدانند، عدهای میبینند، عدهای مستقیم نمیبینند؛ ولی به شهادت عدلین یا مسیر دیگری برای آنها اثبات میشود.
پس بنابراین فرقی نمیکند اول ماه که شد، اول ماه رمضان است در نیمکرهای که ماه بر آن میتابد برای همه باید اول ماه باشد، حالا اگر دانستند عمل میکنند و اگر یک روز بعد متوجه شدند باید قضای آن روز را انجام دهند، بعد از آغاز ماه فهمیدهاند در نتیجه باید قضای آن روز را انجام دهند.
اتفاقاً در این زمینه روایتی داریم که مؤید همین نکته است، امام صادق(ع) فرمودند: «لا تصم الاّ ان تراه فان شهد اهل بلد آخر فاقضه»[1]؛ روزه نگیر مگر اینکه ماه را ببینی، شما ماه را ندیدی و روزه نگرفتی و یک روز هم گذشت آخر ماه رمضان فهمیدید که یک روز از اول ماه رمضان را روزه نگرفتهاید، دیرتر روزه گرفتهاید، از کجا فهمیدید؟ مثلاً اهالی یک شهر در وسط ماه رمضان آمدند و گفتند ما روزه خود را از روز جمعه آغاز کردیم اما شما از روز شنبه شروع کردهاید، آن یک روز را باید قضا کنید.
این دلیل بر چیست؟ دلیل بر این است که اگر از بلد دیگری آمدند و گفتند جمعه اول ماه رمضان ما بوده است؛ اما آغاز ماه رمضان ما شنبه بوده است آن یک روز بر گردن ما است، چه زمانی حکمی بر گردن ما خواهد بود؟ وقتی که بر ما واجب شده باشد.
پس معلوم میشود اگر جای دیگری ماه را دیدند برای ما هم حجت است؛ ولو یک روز آن را نمیدانستیم و روزه خوردهایم، باید قضای آن روز را انجام دهیم.
خُب، از این معلوم میشود که بلد هر کس و رؤیت هر کسی ملاک نیست بلکه در طول بلاد مختلفه اگر در جایی ماه رؤیت شد و از محاق بیرون آمد میشود اول ماه.
مرحوم فیض کاشانی این روایت را در جلد 11 وافی، صفحه 120 آورده و در ذیل آن توضیح داده و برداشت خود را از این روایت اینگونه بیان کرده است: «والظاهر انّه لا فرق بینان یکون ذلک البلد المشهور رؤیته فیه من البلاد القریبة من هذا البلد او البعیدة منه».
در روایت گفته بود که اگر اهل بلدی ماه را دیدند، این چه جور بلدی است؟ بلدی که به این مشهور شده که ماه در آنجا دیده شده است، از بلاد نزدیک باشد که شما فهمیدید در آنجا ماه را دیدهاند یا از شهرهای خیلی دور و کشورهای دیگر بوده که بعد معلوم شده ماه را یک روز زودتر از شما دیدهاند.
چرا میفرماید اگر در جای دیگری ماه را دیده باشند برای ما حجت است؟ «لأن بناء التکلیف علی الرؤیة لا علی جواز الرؤیة»؛ زیرا بنای تکلیف بر دیدن است، اصل دیدن و رؤیت ماه مهم است نه اینکه من دیده باشم.
پس اگر ثابت شد که ماه را در یک شهر یا کشور دیگر دیدهاند، دیدن صدق کرده است، من ندیدم یا ابر بوده یا گردوغبار و مه بوده یا کوه و کوهستان بوده و نتوانستهاند ماه را ببینند. من ماه را ندیدم؛ اما اگر در جای دیگر دیدند و ثابت شد برای ما هم حجیت دارد. پس بنابراین این مسأله مسلم است.
مرحوم نراقی هم در مستند جلد 10 صفحه 424 همین مطلب را محکم فرموده است، فرموده: «ثم الحق الذی لا محیص عنه، عند الخبیر، کفایة الرؤیة فی احد البلدین البلد الآخر مطلقاً، سواء کان البلدان متقاربین اومتباعدین کثیراً»
قول حق در این باره این است و راه فراری هم از آن نیست، کسی که بر مطلب آگاهی داشته باشد حق را انتخاب میکند، آن حق چیست؟ فقط رؤیت ماه صورت گرفته باشد کافی است فرقی نمیکند این دو شهر به هم نزدیک باشند مثل شهرهای ایران یا خیلی دور باشند مثلاً در افغانستان، پاکستان، هندوستان و ... باشد فرقی نمیکند، وقتی ملاک رؤیت واقعی ماه باشد فرقی نمیکند دور باشد یا نزدیک.
چرا؟ ایشان بعد توضیحی میدهد و میفرماید: اگر بخواهد افقها متفاوت باشد باید ما دو نکته را از بیرون بدانیم؛ یکی اینکه به اختلاف افقها علم داشته باشیم و برای ما ثابت شده باشد که حکم این افق با آن افق فرق میکند.
ایشان میگوید ما این علم را از کجا میآوریم؟ چه دلیلی داریم که اختلاف افق قطعی است؟ اگر بگوییم مثل خورشید است قبلاً گفتهایم بعد هم خواهیم گفت که قانون خورشید با ماه فرق میکند و نباید ماه را با خورشید مقایسه کرد. بله در خورشید افقهای متعدد داریم، مشرقها و مغربها داریم و «لکل بلد رؤیتهم»؛ در هر بلدی خورشید را ببیند که غروب کرده میگویند غروب شد حال آنکه تفاوت غروب خورشید در همین استان خراسان بزرگ گاهی به چند دقیقه میرسد. خراسان با تهران نیم ساعت تفاوت دارد؛ درنتیجه در مسأله خورشید افق آنها برای آنها حجت بوده و افق ما برای خودمان حجت است.
در مسأله خورشید یقین داریم و ثابت شده که هر کسی به افق خودش کارهای خود را تنظیم کند؛ اما در ماه این وضعیت نیست.
بنابراین مرحوم نراقی هم مثل بقیه بزرگان میفرماید: همین که ماه از تحتالشعاع خارج شد و خودی نشان داد و گفت من آمدهام! این آمدن ماه برای همه کافی است و دیگر رؤیت مستقیم هم برای برخی نبود ایراد ندارد.
خُب، این اصل مطلب که روشن باشد رؤیت هلال ماه طریقیت دارد نه موضوعیت.
تفاوت حرکت تکوینی ماه و خورشید
نکتهای هم که میخواهیم با استفاده از آن این بحث تکمیل شود و نکته مهمی هم هست این است که ما بیاییم وضعیت ماه و خورشید و زمین را با هم بسنجیم، مقداری به علم هیأت مربوط میشود که بالاخره خورشید ثابت بوده و نورافشانی میکند زمین به دور خورشید میگردد و ماه هم جان فدای زمین است؛ پس خورشید ثابت است، زمینه به دور خورشید میگردد و ماه به دور زمین میچرخد.
خورشید از مشرق طلوع میکند ماه از مغرب، به این موارد باید دقت کرده و آنها را در ذهن خود تصویر کنید، ماه همیشه از مغرب طلوع میکند؛ یعنی شما باید اول ماه را در مغرب ببینید نه مشرق، آنجایی که خورشید میخواهد غروب کرده و پایین برود ماه از همان جا بالا میآید.
علت اینکه در اول ماه سخت دیده میشود همین است، چون گوشهای از عنایات خورشید به ماه توجه میکند؛ یعنی اول خود را نشان میدهد قرص ماه هنوز به اندازه باریکهای با خورشید روبرو است چون هرچه ماه بالاتر میآید از نور خورشید بیشتر بهره میگیرد.
در اول ماه وقتی خورشید در افق میتابد ماه تازه از افق بیرون آمده است هرچه ماه بیشتر بالا بیاید خورشید بیشتر به آن میتابد و بیشتر از نور خورشید میگیرد. وقتی اندکی بالاتر آمد به آن تربیع اول میگویند؛ یعنی یکچهارم، وقتی بالاتر آمد و به وسط رسید و روبروی خورشید قرار گرفت میشود شب بدر؛ یعنی تمام ماه در مقابل تمام خورشید قرار میگیرد از شب نیمه به بعد باز نور کم شده و تربیع دوم میشود؛ یعنی یکچهارم دوم تا به آخر ماه میرسد، دو شب مانده به آخر ماه باز دومرتبه حالت ماه همان حالت اول ماه میشود.
پس در حقیقت ماه 15 روز بالا میآید و 15 روز باز به جای اول بازمیگردد؛ به همین جهت اشکال و حالات آن متعدد میشود، از آن باریکه که هلال است شروع میشود به تربیع میآید، از تربیع به بدر شب چهارده میآید و از شب چهاردهم دومرتبه نور ماه کم میشود چون زاویهاش 90 درجه است و بعد به 180 درجه میرسد.
هرچه زاویه ماه با خورشید فرق کند حالات و اشکال ماه هم با هم فرق میکند؛ لذا قرآن میگوید: «وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ» ما برای ماه منازل مختلفی درست کردیم، منزل اول ماه، در ششم و هفتم مقداری بیشتر روشن میشود و وقتی به شب چهاردهم میرسد کاملاً روشن میشود و از شب چهاردهم باز نور آن کم میشود تا به محاق میرسد، به اینها منازل ماه گفته میشود. منزلها و مراحل ماه، چرا اینجوری است؟ «لنعلم بذلک عدد السنین والحساب»؛ تا هم حساب و کتابهای شما روشن باشد و هم ماه و سال شما مشخص شود و زندگی شما منظم باشد.
پس بنابراین طبیعت ماه به شکلی است که از مغرب طلوع میکند، وقتی از مغرب طلوع میکند دو تا نور به هم نزدیک میشوند، میگویند «قران نیّرین»، قران یعنی نزدیک شدن و نیرین یعنی دو تا نور، کدام دو نور؟ در غروب آفتاب نور خورشید متمرکز است و ماه هم میخواهد از همان جایی که خورشید غروب کرده طلوع کند؛ پس نزدیک به هم میشوند و در اینجا کاملاً تحتالشعاع نور خورشید است.
پس چرا در شب اول ماه، ماه بهسختی دیده میشود؟ به دلیل اینکه خورشید بر آن میتابد و در پرتو خورشید است، از سوی دیگر زاویه گوشهای از ماه به سمت خورشید بوده و نور کمی را گرفته و آن نور کم بهسختی و مانند دم شمشیری دیده میشود، کمانه بوده و مثل ابرو است و خیلی سخت دیده میشود؛ مگر اینکه چشمهای تیزبین، هوای صاف و جای خاص باشد والا برای همه ماه قابل رؤیت نیست.
به دلیل همین ما در فتوا دادن اول ماه باید وضعیت تکوینی ماه را بشناسیم؛ یعنی باید از لحاظ علم هیأت و نجوم بدانیم که طلوع و غروب خورشید چگونه بوده و طلوع و افول ماه چطور است که با هم فرق دارند.
در ماه یک حالت عمومی وجود دارد، یکی از دلایلی که نشان میدهد وضعیت ماه با خورشید فرق میکند خسوف و ماهگرفتگی است، شما ماهگرفتگی را هیچوقت برای یک کشور نمیگویید؛ اما خورشیدگرفتگی را برای یک کشور میگویید، ممکن است خورشیدگرفتگی در یک کشور باشد؛ اما در کشورهای دیگر اصلاً خورشیدگرفتگی نباشد؛ اما ماه این جور نیست، ماه اگر گرفت کشورهای زیادی شاید در حد یک نیمکره خسوف را ببینند.
این دلیل بر این است که حرکت ماه یک حرکت عمومی است؛ اما حرکت خورشید یک حرکت خصوصی است؛ لذا مشرق و مغربهای خورشید با هم فرق دارد؛ ازاینرو در قرآن میفرماید: رب المشارق و رب المغارب، رب المشرقین و رب المغربین.
اینکه دو تا غروب و دو تا مشرق داریم یا مشارق و مغارب داریم را چگونه معنا کنیم؟ یک معنای آن همین است که خورشید در هر جا که طلوع میکند مطلع آن همان جاست و هر جا غروب کند غروب آن همان جاست.
مغرب و مشرقها نسبی بوده و مطلق نیست، شما نمیتوانید بگویید خورشید غروب کرد برای همه ایران تا چه رسد بگوییم برای همه جهان، هیچوقت نمیتوانیم بگوییم خورشید در همه دنیا غروب کرد. چنین چیزی نیست، غروب خورشید بر اساس ساعت متفاوت است، مثلاً شاید غروب ما ساعت یک ربع به شش است؛ اما در چین خورشید شش یا هفت ساعت بعد غروب میکند.
البته در شب با هم شریک هستیم؛ منتها با تأخیر، تقریباً تا 9 تا 10 ساعت تفاوت باشد عیبی ندارد، شما از این جا حساب کنید تا چین و ژاپن و آخر خط، میگویند آنجا حدود 9 ساعت با ما در ماه تفاوت دارند؛ اما با ما در اینکه اول ماه چه زمانی است یا شب اول قدر آنها کی است شریک هستند؛ منتها شب قدر ما شش ساعت زودتر از مثلاً ژاپن شروع میشود، هفت ساعت زودتر از چین است؛ ولی در شب قدر با هم شریک هستیم؛ منتها ابتدا و انتهای شب با هم فرق میکند.
به عبارت دیگر ماه همیشه نصف آن روشن است؛ یعنی نصف آن همیشه به سمت خورشید بوده و روشن است و نصف دیگر تاریک است، آن نصفی که روشن بوده و به طرف خورشید است هر جا که این ماه را دیدند برای آن نیمکره که در شب با هم شریک هستند حجیت دارد.
این نکته را دقت کنید تا در ذهن بماند، اینکه تکرار میکنیم به دلیل این است که نکته مهمی بوده و اختلاف اصلی همین جاست، آیتالله خویی خیلی ناراحت شدند میگویند: اینهایی که میگویند چطور خورشید برای هر کس حجت است ماه هم همین جوری است میفرماید: «هذا القیاس معالفارق» و تأکید میکند که قیاس ماه و خورشید معالفارق است، کسی بخواهد بگوید همان احکامی که بر خورشید بار است بر ماه هم همان احکام بار میشود معلوم میشود این فرد نه خورشید را شناخته که چطور طلوع و غروب میکند و نه ماه را شناخته است؛ چون حرکت این دو با هم فرق میکند.
خدا این سه سیاره خورشید، ماه و زمین را از لحاظ تکوینی و جایگاه جوری خلق کرده که ماه وقتی یک دور به دور زمین میزند یک ماه میشود، زمین وقتی یک دور به دور خورشید میزند یک سال میشود که اینها با هم خیلی فرق میکند، «الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یسْبَحُونَ»[2]؛ اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است و هر یک از آنها در مداری شناورند. هر کدام در یک مدار حرکت میکنند و هیچوقت این دو با هم قاتى نمیشوند و تصادف نمیکنند.
اینکه گاهی ماهگرفتگی میشود علت و ریشه ماه گرفت هم این است که زمین بین نور خورشید و ماه فاصله ایجاد میکند چون گفتیم که ماه همیشه نور خود را از خورشید میگیرد همین که زمین بین نور خورشید و ماه واسطه میشود یک مرتبه ماه تاریک شده و خسوف روی میدهد، ما وحدت خسوف داریم و هر جا ماه گرفت برای همه نیمکره قابل رؤیت است؛ لذا همه باید نماز ماهگرفتگی بخوانند؛ اما در خورشیدگرفتگی کسی این حرف را نمیزند.
پس معلوم میشود حرکت طبیعی ماه قانونی دارد که کلاً با قانون خورشید فرق میکند، حالا که فرق میکند احکام آن هم فرق میکند، در خورشید «لکل بلد رؤیتهم»؛ هر کسی افق خودش را ببیند و طلوع و غروب خورشید را ببیند و روزه خوردن و افطار و سحر خود را با خورشید تنظیم کند؛ اما در ماه این جور نیست، شاید اصلاً ما ماه را در ایران نبینیم یک کشور دیگر در دوردست دیدند بر اساس آن رؤیت ماه برای ما هم تکلیف میآورد.
این نکته خیلی مهم است و باید تصور بکنیم که در برداشت از روایات هم میتواند خیلی مؤثر باشد.
بنابراین حرکت ماه و خورشید هر کدام قانون خاص خود را دارد و کسی نمیتواند بیاید و بگوید همانطور که خورشید هر جایی برای خودش حجت است ماه هم همانطور است، نمیتوانیم وقتی خورشید در هندوستان طلوع کرد ما اینجا بگوییم مشرق ما است، خیر مشرق آنها است ولی مشرق ما نیست، مغرب آنها است اما مغرب ما نیست، حتی در داخل کشور خود چند مغرب و مشرق داریم.
اما در ماه نمیتوانیم بگوییم که لب مرز سیستان و بلوچستان یک قانون دارد غرب یک قانون دارد، شرق یک قانون دارد و شمال یک قانون دارد، در خورشید بله اما ماه در ایران که دیده شد برای همه جا حجت است، در عراق دیده شد برای ایران حجت است و بالعکس.
این قول، قولی است که مرحوم آیتالله خویی، مرحوم نراقی، عبدالاعلی سبزواری، شهید صدر و ... محکم پای آن ایستادهاند و دلیل محکم آنها هم یکی همین است که وضعیت تکوینی ماه و وضعیت تکوینی خورشید با هم تفاوت دارد و هر کدام قانون خاص خود را دارند.
عبدالاعلی سبزواری میفرماید: «القیاس معالفارق، لأن لیلة اول الشهر لو حظت بعرضها العریض المنطبق علی کل بلد تحقق فیه عنوان اللیلة مع خروج القمر عن تحتالشعاع و بروزه فی الأفق، بخلاف الظهر والمغرب، فانّهما لو حظا بالنسبته الی کل بلد مع ملاحظة عرضها و طولها و لیس فی البین عنوان واحد لجمیع البلاد کلها فی وقت واحد»[3].
خورشید را با ماه قیاس نکنید، شب اول ماه گستردگی دارد به هر جایی که در شب بودن با ما شریک باشد؛ یعنی لازم نیست همزمان هم اینجا و هم آنجا مثلاً ایران و ژاپن شب باشد، با تأخیر هم که در شب بودن با هم شریک هستیم صدق میکند که ما یک شب با هم زندگی کردهایم؛ منتهی شب ما شش ساعت زودتر از آنجا شروع شده است.
مرحوم سبزواری میفرماید: به شرط اینکه ماه از تحتالشعاع خورشید خارج شده باشد و خود را در افق نشان دهد، بین ماه و خورشید در بین چند بلد عنوان واحدی نیست که ما در جمیع بلاد حکم خورشید را یک جور حساب کنیم.
پس بنابراین دلیل محکمی که قائلین به تعمیم دارند این است که اگر ما حرکت ماه را درست تصور کنیم میتوانیم عمومیت رؤیت را در بلاد صغیره و کبیره بپذیریم.
این بحث علمی است، البته روایات هم آن را کمک میکنند که این روایات را خواندیم، خیلی از فقهای ما هم آن را پذیرفتهاند، این یک دلیل محکم است، حالا نقلقولهای آیتالله خویی و دیگران هم ادامه دارد که میخوانیم تا این بحث تکمیلتر شود./236/
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع:
[1]. وسائل الشیعه، ج 7، ص 194، حدیث 9.
[2]. قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه 33.
[3]. مهذب الاحکام، عبدالاعلی سبزواری، جلد 10، ص 274.